صفحه نخست > ببينيد و بشنويد > بهسود و دای میرداد: ویدئویی از چور و چپاول کوچی ها همراه با بیرق سفید (…)

بهسود و دای میرداد: ویدئویی از چور و چپاول کوچی ها همراه با بیرق سفید آدمکشان طالب

باید بسیار مراقب بود. گرگانی در لباس چوپان که داعیه ی حقوق بشر هم دارند، اعتراض ها به کشتار و چپاول در هزاره جات را به مواضع چند دلال هزاره مانند خلیلی و محقق تقلیل می دهند و یا اصل کشتار و چپاول تاریخی مردم را نادیده گرفته و کر و کور می شوند و به سیاست اصلی کشتار و پاکسازی نژادی یاری می رسانند.
سه شنبه 10 می 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

نشر نخست در کابل پرس?: شنبه 22 مه 2010

باید بسیار مراقب بود. گرگانی در لباس چوپان که داعیه ی حقوق بشر هم دارند، اعتراض ها به کشتار و چپاول در هزاره جات را به مواضع چند دلال هزاره مانند خلیلی و محقق تقلیل می دهند و یا اصل کشتار و چپاول تاریخی مردم را نادیده گرفته و کر و کور می شوند و به سیاست اصلی کشتار و پاکسازی نژادی یاری می رسانند.

باور داریم که هنوز وجدان بیدار در افغانستان هست و تاجران قوم و قبیله و تاجران حقوق بشر که در خدمت چپاول بیشتر و کشتار بیشترند، همه ی مردم افغانستان نیستند

این هم چپاولگر با بیرق آدمکشان طالب

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • سلام و احترامات
    خواننده محترم اين سايتها حتمآ باز کرده مطالعه نمايد
    سا ئینس گواه حقیقت قرآن مجید شده متن رامطالعه کنید
    http://www.ustadfaizi.com/index.htm
    http://www.google.ru/search?hl=ru&a... . .
    http://www.azmoone-melli.com/index... .
    http://www.islam411.com/library/

  • قتل عام مردم هزاره ومعضلهء کوچیها درین ساحه

    تاریخ افغانستان از واقعیت های ظالمانه مشبوع است - زمامدار در جامعه قبیلوی مظهر وخلیفه دین و روحانی مجری احکام � تلقین گروتفسیر کننده دین است تا ریخ قبیلوی گنجا یش نو پذیر ی را ندارد ومعبد کهنه ها و مدفن نو ها است. بایاد آوری این رویدادهای تلخ تاریخ به این نتیجه روشن میتوان دست یافت که بدون تأمین برابری حقوق سیاسی میان گروههای قومی واقلیتها ی ملی ومذهبی افغانستان جامعه ء بلادیده ما از ستم اجتماعی ونابرابری ملی نجات ورهایی نمی یابند فرآیند رشد مستقل ملی ووحدت ملی کشور کثیرا لملة ما کند و رنجهای مردم ما دراز تر میشود. - رویدادهای چنددهه اخیر بوضوح کامل آشکار ساخت که سلاطین، شاهان وامیران به مقصد جاودانه ساختن تاج وتخت و قدرت برای خاندان خود ها و برای بهره کشی ازتوده های مردم کشور، فرزندان وطن را در جهل وتاریکی قرون وسطایی نگه میداشتند.

    طوریکه امیر عبدالرحمن بیش از شصت ودو فیصدنفوس مردم هزاره را قتل عام کرد و عده کثیری خانواده های مردم هزاره را از مناطق هزاره نشین ولایات ارزگان � زابل - قندهارو هیلمنداز زاد گاه وسرزمین آبائی شان مجبور به کوچ اجباری نمودند. بدون شک امیر عبدالرحمان سیاه ترین چهره و جابر ترین فرد در تاریخ سیاسی معاصر افغانستان است.او برای تثبیت و استحکام قدرت خویش بیشترین کشتار و بد ترین جنایات را مرتکب گردید. 62فیصد جامعه هزاره به دست او قتل عام گردید. هزاره جات با تمام منابع اقتصادی، انسانی و فرهنگی آن نابود و تاراج شد و بیشترین ساحات و زمینهای های حا صل خیز آن توسط لشکر امیر پس از نابودی و فرار ساکنان آن برای همیشه غصب شد. � نسل کشی و بدرفتاری عبدالرحمن خان در مقابل مردم زحمتکش هزاره و آواره ساختن آنها از محل بود و باش شان و مباح ساختن تصاحب دارايی منقول شان بنام غنيمت و توزيع زمين مزروعی وعلفچر آنها به فاتحين، گناه نابخشودنی و خصومت نژادی است و چگونه اين زيان به بازمانده گان آن مردم جبران می گردد ؟! چنانچه که اکنون هم تنازعات و اختلافات برسر همان علفچرها که پيامد عملکردهای زمامداران پيشين است وجود دارد. جنون و جنایت عبدالرحمان تا آن حد بوده که از سر انسان کله منار بسازد.در کتاب" کله منار ها در افغانستان" موارد متعدد از کشتار و کله منار های که توسط امیر عبدالرحمان بنا شده ذکر گردیده است ولی عبدالرحمان در خاطراتش فقط به یکی از آنها اعتراف نموده است.در جنگهای هزاره جات "از طرف دشمن سه هزار نفر درمیدان جنگ کشته شد...من حکم دادم منار از سر های مقتولین دشمن سا زند تا بقیه خائف شوند."(تاج التواریخ ص 39)

    در زمان نادر خان نا رضایتی ها بالا میگرفت و اژدهای خون آشام خانواده نادری سردار محمد هاشم صدر اعظم هر روز سرهای مبارزین ضد استبداد ووطنپرستان و بخصوص مبارزین مردم هزاره رااز تنها ی شریف شان جدا میکرد و بازار چوب زدن ها � قین وفانه ها � روغن داغ کردن ها- واسکت بریدن ها- ناخن کشیدن ها � چانواری کردن ها و به دار آویختن ها کاملآ گرم بود. درین بازار خونین - فقط تاجران خون و جواسیس نفع سرشاری بدست می آورد وبه مقام وجا ه و جلال دست می یافتند.براساس مشوره انگلیس ها خانواده ء نادر خان مثل دیوانه کور شمشیر بدست برجان روشنفکران انقلابی افتاد و تا توانست کشت.وبسیاری را توسط زهر مسمو م میکر د واز بین می برد و کشور را به گورستان بزرگ تبدیل کرده بود..

    ماه ثور سال 1358 �ش. عبدالله امین رئیس تنظیمیه شمال دولت وقت در هنگام قیام مردم هزاره برضد دولت وقت در دره صوف - با میان و تاله وبرفک گفته بود که سر مردم هزاره از من ومال وناموسش از شما سپاهیان دولتی است بر اساس همین شعار خا ینانه و ضد بشری صد ها تن از قیام کننده گان ومردم ملکی بی گناه در ولسوالی دره صوف ولایت سمنگان � در ولسوالی تاله وبرفگ ولایت بغلان وهم چنان در مرکز ولایت بامیان بطور جمعی قتل عام گردیند. و مطابق همین شعار کشتار جمعی که در ین مناطق انجام شد هر گز فراموش مردم هزاره نمیگردد. این همان اعلان امیر عبدالرحمن خان که تقریبآ یک قرن پیش در باره مردم هزاره کرده بود که توسط عبدالله امین تکرار گردید

  • بتاریخ هفدهم ماه اسد سال 1377 �ش. اشغال شهر مزارشریف بوسیله گروه متحجر طالبان بقول شاهدان عینی تهاجم طالبی بیش از هزاران تن از افراد ملکی مردم هزاره اعم از اطفال � زنان وپیر مردان ساکن در مناطق هزاره نشین این شهر بطور وحشیانه وغیر انسانی و بی رحمانه قتل عام گردیدند. وصد ها خانواده مردم هزاره ای شهر مزارشریف که از خطر تیغ جلادان طالبی نجات یافته بودند مجبور به ترک اجباری خانه و کا شانه خود ها شدند. در مورد شهدای این قتل عام دو احصائیه به نشر رسیده است که ارقام شهداء این کشتار جمعی در حدود پنچ الی هجده هزاره نفر به رسانه های جمعی قسمآ انعکاس یافته است.

    �سال های 77 13 و 1378 شمسی در هنگام دست بدست شدن شهر بامیان وحومه آن میان نیروهای متجاوز طالبان ونیروهای مقاومت مردم هزاره زیررهبری حزب وحدت اسلامی افغانستان � تفنگداران طالبی هر بار صد ها تن افراد ملکی وبیگناه مردم بامیان اعم از اطفال � زنان وپیر مردان را بصورت دسته جمعی به قتل رسانیدند.که این قتل عام از کشتار جمعی در زمان امیر عبدالرحمن زشت تر و بی رحمانه تر بوده است.

    افغانستان در طول تاریخ خود فجایع، قتل عام ها و جنایت های ضد بشری زیادی را شاهد بوده است و تنها در سه دهه اخیر این کشور قتل عام های هرات، یکاولنگ، مزار، بامیان و به آتش کشیده شدن خانه ها و تاکستان های شمالی و... بوقوع پیوسته است اما هیچ یکی از این فجایع آن سنگینی و گستردگی که در قتل عام وزمین سوخته ء یکاولنگ دیده می شود، ندارند.

    بیش از شش سال قبل در آن شب و روزی در آن دورانی که گرگان بين المللی سرنوشت ميهن و ملت ما را به کفتار منطقه سپرده بودند، در چنان اوضاع و احوال، طالبان ترور و تعصب و مناديان جهل و جنايت سر بر داشتند تا در جان پا برهنه ترين و فقير ترين و شکم گرسنه ترين مردم کشور افتيده و عطش انتقام خويش را با خون آن بی گناهان فرو نشانند. در آن روز کلاغان لاشخوار طالبی از گردنه ها بلند شده و همراه با باران گلوله و رعد ويرانی و طنين طبل جنگ از مرگ و تباهی و نسل کشی و زمين سوزی خبر دادند. شايد خواننده اي بگويد كه تاريخ معاصر افغانستان، حوادث خونينی را در سينۀ خود ثبت نموده است ولی آنچه آن روز در يکاولنگ و بر يكاولنگيان گذشت چيزی بود که زبان قلم از تصويرش عاجز است. در آن روز، اجساد کشته شدگان را يخ زده بود و مرده ها به اشکال مختلفی خشک شده بودند. راست کردن دست و پای کشته گان کار آسانی نبود. از شدت رگبار در دهان برخی از اين کشته شدگان دندانی نمانده بود و در اثنای انتقال دادن به گورستان از زخمهای برخی ديگر سرگلوله ها به زمين می ريخت. جنازه‌ها برای نه شبانه روز تمام بدون دفن ماندند. هر باری که مي‌ آمديم تا آنها را دفن نمایند می ديديدند که سردی طاقت فرسای زمستان از يک طرف و نداشتن و سايل حمل و نقل از طرف ديگر مانع دفن آنها می گرديد..يکاولنگ يکبار ديگر ويران گشت و فرزندانش در شطی از خون غلطيدند، فرياد بينوايان بيگناه آن همراه با بوی خون و باروت به هم آميخت و در هوا پيچيد و خون سرخ بر روی برف سفيد تابلوی هولناکی از حکايت ستمديدگانی را ترسيم نمود که از قرنها بدينسو از تبعيض و تعصب مضاعف رنج می برند. دشمنان افغانستان توانستند يکاولنگ را ويران و جغرافیايش را به زمين سوخته مبدل نمايند ولی نتوانستند هويت پايدارش را از هستی ساقط سازند. اگر خواسته باشيم غمنامۀ یکاولنگ را در قالبی موجز بيان نمائيم بهتر از اين نمی يابيم که تقريری کهن را به عاريت گرفته و بگوئيم که طالبان �آمدند و كندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند�. امروز مؤسسات بدنام حقوق بشر از صوفی گرديزی و ملا ستار و ملا لنگ و حاجی معاون و ديگر مسئولان آن فاجعهء هراس انگيز که فرزندان بی دفاع و بی سلاح يکاولنگ را قتل عام نموده، خانه ها و مغازه های شان را به آتش کشيده و حيوانات شان را چپاول نمودند اسمی بر زبان نياورده ولی بر عکس نام مدافعان نامدار يکاولنگ را که در سخت ترين شرايط از مردم مظلوم شان دفاع نمودند، در لست ناقضان حقوق بشر ثبت می نمايند

  • اول، عقده وحقارت فرهنگی طالبان- عقده و حقارت فرهنگی در واقع نقش تعين کننده در فاجعه بودا بازی نمود. زيرا طالبان در مدارس دينی پاکستان شستشوی مغزی شده بودند

    دوم، انگيزه های سياسی پاکستانی ها: حسا دت فرهنگی پاکستان تازه تشکيل نسبت به عظمت تاريخی سر زمين افغانستان، نشان داد مردم افغانستان در انظار جهان و تحريک تنش ها ميان مسلمانان و بوديستها بخصوص در هندوستان می تواند از جمله مهمترين انگيزه های سياسی برای پاکستان باشد.

    سوم، نقش تند روان عرب- نفوذ افراطيون عرب بخصوص تاثير شخص بن لادن بر ملا عمر و همچنان نفرت از فرهنگ غرب بر اساس انگيزه های مذهبی، سياسی و فرهنگی باعث تقويت روحيه تخريب در ملاعمر و همه پيروان وی گرديد.. به بيان ديگر همه عوامل ازعقده حقارت فرهنگی طالبان گرفته تا اهداف سياسی پاکستان و روحيه نفرت تندروان بن لادنی از غرب در يک جبهه نامقدس باعث شد که بودا های بی گناه قربانی شوند

    . روز جهانی مبارزه با تروريسم فرهنگی-.روز سوم مارچ را سازمان يو نسکو بحيث روز مبارزه عليه جنایات فرهنگی به رسمیت شناخته و سالانه باید جنایت فرهنگی از تخريب مجسمه های بودا بدست طالبان در افغانستان محکوم شود. افزون بر آن درين روز هر نوع تخريب و غارت داشته های فرهنگی و مذهبی در هر جای دنيا به شمول تاراج موزيم ملی عراق در حضور قوت های اشغالگر نيز محکوم شوند. بدين ترتيب درين روز جهانيان نفرت خود را از دشمنان فرهنگ ها و ارزشهای مشترک بشری ابراز نموده و در همگرايی و کثرت گرايی فرهنگی يک حرکت نمادين را انجام دهند.

    مردم مناطق هزاره نشین کشور از زمان امیر عبدالرحمن تاکنون بیک آفت وبلای بنام سیلاب کوچیها مواجه است که این معضله بردوش مردم این سر زمین سنگینی دارد. در اثر این معضله میان مردم بی دفاع ودست خالی هزاره و کوچی های مسلح با حمایت دولت های وقت طی مدت یک قرن اخیر بارها برسر علفچر های مناطق هزارستان که از طرف رمه کوچی ها خورانده میشدند برخورد های خونین صورت گرفته است ودرین برخورد های خونین هر دو جانب وبخصوص مردم هزاره ء محلات گونانگون هزارستان تلفات انسانی و اقتصادی فراوانی را متحمل گردیده اند. ومیتوان از برخورد سال 1334—شمسی در ولسوالی جاغوری ولایت غزنی یاد آوری کرد که در اثر این برخورد خونین میان جانبین بیش ازسه صد نفر از مردم هزاره جاغوری از طرف کوچیهای مسلح با پشتیبانی دولت وقت کشته شدند.

    مردم ولسوالی های پنجاب، یکاولنگ وورس، از چرانیدن مواشی کوچیها بالای زمین های زراعتی شان به مرکز ولایت شکایت بردند. با الا خره قوماندان امنیهء ولایت ـ از ذکر نامش خودداری می کنم - موظف گردید که به حل این ماجرا بپردازد. مجلس بزرگی از سران کوچی ها و موسفیدان، اربابان و علمای مناطق متذکره در ولسوالی پنجاب تدویر یافت پس از چند گفتگوی مختصر، قوماندان امنیهء ولایت با صدای جهر اعلام نمود:- کوچی ها، اگر شتران شما زمین های زراعتی هزاره هارا نمی چرند، من خودم شتر می شوم و این زمین هارا می چرم.این بود حل عادلانهء این ماجرا آنهم بدست قوماندان امنیهء ولایت در همین مجلس بود که یکی از علمای بیداردل، صدای اعتراض خودرا در برابر قوماندان امنیهء ولایت بلند نمود، اما فی المجلس، آواز اورا باضرب چوب و لگد خاموش کردند. ولی تا هنوز هم را ه حل معقول برای آن بوجود نیا مده و مردم این ساحه با اذیت وآزار طاقت فرسا ومشکل حل نا شدنی ازین رهگذر روبرو هستند.

    چنانچه محترم عبدالجلیل بینش مینویسد:-

    سیلاب کوچی دامنگیر بسیاری از مناطق افغانستان است. اما هزارستان بیشتر از هرجای دیگر از این سیلاب وحشت زا آسیب می بیند. کوچی گری و رفتن کوچی ها در هزارستان یک پروسه سیاسی است، دقیقاً پس از قتل عام عبدالرحمن خان، سیاست سرکوب و غصب اراضی هزارستان از طریق های گوناگون تعقیب شد. خطر ناکترین سیاست که نزدیک به یک قرن مردم هزارستان را تحت شکنجه و فشار قرار داده است پروسه آوردن کوچی ها است. واقعیت امر این است که از مجموعهء بنام کوچی، بهره برداری سیاسی می شود و این يك ستمي بزرگ به حال هزاره های ده نشین و هم به پشتون هاي کوچی است. سود این برنامه ظالمانه را فقط گردانندگان اصلی پروسه به جیب می زند. کسانیکه نه معتقد به منافع هزاره های ده نشین هستند و نه به منافع کوچی های پشتون بلکه آنها به سیاست تفرقه بی انداز وحکومت کن، باو رمندند. امسال نیز کوچی ها در موسم سر سبزی و گرمی، شتابان و با غرور و غرق در تسلیحات و تجهیزات نظامی وارد دروازه های هزارستان شدند. فیرهای شادیانه و تهدید آمیز کوچی ها مردم را به وحشت انداختند. فصل عریضه بازی وعریضه نویسی به مقامات مختلف دولتی که متاسفانه هیچ کدام عادت به شنیدن حرفهای آزار دهنده مردم مخصوصاً در قبال کوچی ها را ندارند، بار دیگر آغاز شد. هر کس درد هایش را به کاغذ ها نوشتند و به سوی دروازه های دولت با امیدهای زیاد پرتاب کردند و هیچ کسی هم نشنید، نه ریاست جمهوری نه پارلمان، نه وزارت داخله و ولایت و ولسوالی ها نه تنها نشنیدند که بعضاً خود را مدافع حریم بی گناه کوچی ها نيز قلمداد کردند.

    سال گذشته هیئت عالی رتبه دولتی که مرکب از چهار نفر وزرای مشاور رئیس جمهور بودند بعد از بررسی مناطق هزاره نشین واضحاً گفتند که هزارستان گنجایش کوچی ها را ندارد و کوچی ها نباید وارد این ساحه گردد و به همین خاطر امسال خیلی ها فکر می کردند که کوچی ها نمی آیند. اما سهل انگاري وتعلل دولت و لجاجت کوچی ها بالاخره آنها را امسال هم وارد هزارستان ساخت. ولی همچنان بامخالفت جدی مردم مناطق مختلف رو به رو گردیدند. در قسمت هایی از بهسود این مخالفت از هرجایی دیگر جدی تر بود. ماه ها پیش در منطقه "میرهزار" بهسود با تلاش مردم و جمعی از متنفذین منطقه، کوچی ها را واداشتند به اینکه تعهدنامه اي به ولایت بدهند و از این منطقه پیشتر نروند و به مردم خساره وارد نکنند ولی مدت چندی نگذشت که کوچی ها با تلاش و معامله این مرز را شکستند و وارد ولسوالی مرکز بهسود شدند. پس از سپری کردن حدود یک ماه در چراگاه ها و بالای کشتزارهای مردم مرکز بهسود، تصمیم برگشت از بالای سرزمین مردم حصه اول بهسود را گرفتند. اما این بار مخالفت مردم جدی تر شد و تمامی مردم حصه اول بهسود از دایمرداد گرفته تا خالق و دوستدار و میر بچه و... این ولسوالی با جدیت تمام گفتند کوچی ها جنایت کرده و همین ها در زمان طالب مال و مواشی ما را بردند و سال گذشته نیز در مرز ولسوالی ما نفر کشته و اینک نیز مسلحانه وارد منطقه شده است و امنیت ساحه را مختل کرده است. به هیچ وجه به صلاح مردم افغانستان نیست که پروسه خصومت سازی ملی توسط کوچی ها دامن زده شود. در اثر پا فشاری مردم و همکاری مقامات ولسوالی حصه اول بهسود و مذاکره فی مابین کوچی ها و مردم این مناطق جریان پیدا کرد.

    در اولین جلسه 14 نفر نماینده اقوام مختلف کوچی و 30 نفر از نماینده های مناطق مختلف ولسوالی حصه اول بهسود در منطقه "سرتاله" تجمع نمودند. بگو مگو ها به شکل بسیار جدی برای یافتن راه حل ساعتها ادامه یافت. قربان علی فصیحی یک تن از نماینده های حصه اول بهسود برای کوچی ها گفت شما اگر خود را افغانستانی و پابند ارزشهای افغانستان می دانید باید مطابق حکم قانون اساسی که صریحاً خاتمه یافتن کوچی گری و اسکان کوچی ها را حکم کرده است، احترام بگذارید. به دنبال آن فیصله هیئت عالی رتبه دولتی متشکل از چهار نفر وزرای مشاور را قبول كنيد که گفته اند هزارستان گنجایش کوچی ها را ندارد. این ظالمانه است که شما به فرمان یک رئیس بلدیه که حیثیت حقوقی پایین تر از یک والی را دارد تکیه می کنید ولی فیصله چهار وزیر مشاور و احکام قانون اساسی را قبول ندارید. پیشنهاد ما این است که شما از همان راه که آمده اید برگردید. بیش از این به صلاح نیست که مزارع مردم را بخورید و بر مردم ستم روا دارید. به يقين امنیت منطقه مختل مي گردد و بیمی آن می رود که آدم های ماجراجو از مناطق دیگر وارد شوند و برای مردم مشکل خلق نمایند.

    جلسه 10/5 /1385 با تندی و خشونت پیشرفت و نتیجهء مثبتی در قبال نداشت. کوچی ها اصرار به رفتن از بالای مزارع مردم را داشت ولی مردم منطقه مخالفت می کردند و این باعث شد که برای روزهای متوالی جلسه باحضور نماینده های طرفین ادامه یابد. بالاخره روز سوم یعنی 13/5/1385 کوچی ها به خواست مردم منطقه تن دادند و پذیرفتند که باید از راه که آمده اند برگردند. اما متاسفانه کوچی ها بازهم نقص پیمان کردند و به آرامی برنگشتند و در قسمت "بادآسیاب" در مسیر برگشت خانه های مردم را چور و یک نفر را رخمی کردند و مزارع مردم را کاملاً خوراندند.

    این زد و خوردها، جنگ ها و مذاکره ها راه حل اساسی معضل کوچی گری نیست. راه حل اساسی عمل به قانون اساسی و پایان دادن به کوچی گری می باشد. دولت اگر اقدام نکند وهمچنان در سیاست دو پهلوی خود باقی بماند، کوچی گری خاتمه پیدا نمی کند. و بدون شك، تداوم کوچی گری در افغانستان یکی از سرچشمه های خصومت زا و بحران آفرین براي آينده افغانستان خواهد بود. بنا بر اين بی توجهی دولت نسبت این پدیده خیانت آشکار به وحدت ملی و پروسه ملت سازی در افغانستان می باشد.

    نتیجه گیری

    در باره قتل عام ها تذکر مختصر ازین حوادث دلخراش وخونین که بالای مردم هزاره درطی مدت یک ونیم قرن اخیر تحمیل گردیده است یا د آوری کوتا ه بعمل آمده اند تخریب و انهدام تندیس های بودا در حقیقت قتل عام فرهنگ تاریخی و با ستانی سر زمین هزارستان بحساب میآ ید. که نسل کنونی مردم هزاره از آن آگاهی داشته باشند و در تصامیم سیاسی کنونی وآیندهء خود ها از آن پند بگیرن

    �قبول این واقعیت که کوچاندن گروه هائی از قبایل به بخشهای دیگری از کشور، بویژه درشمال و غرب وعدم اسکان کوچیها و تشویق کردن آنان به پایمال کردن حقوق و ملکیتهای دیگران، بویژه در مناطق مرکزی (هزارستان) از لحاظ تاریخی موجب نارضایتی شدید وبروز تشنج درمیان مردم در مناطق وسیعی از افغانستان گردیده است.

    دولت کنونی باید بخاطر حل معضله کوچیها تدابیر موثیر وعملی را بدون کدام سیاست بازی قومی روی دست گیرد تا این مشکل از ریشه و اساس حل گردد و بد بینی ها میان مردم هزاره و اقوام کوچی پشتون رفع ودوستی وبرادری میان آنان بوجود آید.

    �در باره باز سازی تندیس های تخریب شده ء بودا نیز تدابیر عملی از جانب دولت افغانستان و موسیسه یونسکو اتخاذ شود نباید این موضوع به فراموشی ودر تاق نسیا ن گذاشته شود وتمام مسایل تا هنوز گفته شده درین زمینه تحقق یابد و صرف در حرف وشعار باقی نماند.

    �روی کرد ها

    کتاب هزاره های افغانستان سال 1379 ,شمسی چاپ ایران � نویسنده سید عسکر موسوی ومترجم اسدالله شفائی.

    یاد داشتها ی در با ره سر ز مین و ر جا ل هزاره جات اثر- حسین نا یل - بهار سا ل 1379 � ش. چا پ ایران

    �سایت اریا ئی تخریب بودا نویسنده هارون امير زاده چاپ لندن-

    �-سایت اریا نا نت زخم خونين يكاولنگ؛ گل سرخی برسينۀ عاشورا نویسنده خواجه بشیراحمد انصاری

    ماه- مارچ - سال-2007- میلادی

  • با آمد تغییر نام جعلی او غانستان به خراسان
    تا زمانی که بیگانه پزیر نباشیم بیگانه حضورندارند
    با آمد حذف هفته ولایت قوم خود فروخته ما بازهم خراسان کهن می ساز یم
    تاریخ و فرهنگ خراسان بزرگ ایران

    صفحه 1 2

    گستره خوراسان بزرگ شامل : قندهار - بلخ - بدخشان - بادغيس - تخار - زابل - كابل - هرات - هلمند - بخارا - سمرقند - عشق آباد - دوشنبه - خجند - كافرنهان - مرو - خوارزم - تاشكند و . . . است كه متاسفانه امروزه همگي با توتطئه استعمار روس و انگليس از ايران بزرگ جدا شدند . امروزه اين شهرها در افغانستان - جنوب ازبكستان - تركمنستان و تاجيكستان است .

    گذری بر تاریخچه سرزمنیهای پهناور خراسان بزرگ ایران

    خراسان بزرگ ايران پس از تجزیه در طي سيصد سال گذشته و در دوره قاجار توسط روس و انگليس امروزه با اين حال دارای 320 هزار کیلومتر مربع مساحت پهناورترین استان ایران زمین محسوب می شود . به گفته مورخان نژادهای آریایی "که پارثوکا" در این منطقه سکونت داشته اند . منطقه افغانستان كنوني در كتب تاريخي ايران آريانا ايران ناميده مي شد و در تمامی سلسله های هخامنشی و پارتی و ساسانی و ساماني حتی دولت یونانی سلوکی خراسان به صورت متحد و بزرگ در خاك ايران برقرار بوده است . با قدرت گرفتن استعمار روس و انگليس در فلات ايران و بخصوص دست يابي به مراكز ثروتهاي خداداي افغانستان ( خراسان بزرگ ايران ) مانند نفت - گاز - مس - اورانيوم - گوگرد - سرب - روي - كروميت - سولفات باريم و . . . . بناي تجزيه و دست اندازي به اين شهرهاي ايران پايه گذاري شد . در سال 1744 ميلادي از بطن سرزمينهاي غصبي كشور سياس و متجاوز بريتانيا كشوري ساختگي به نام افغانستان ( آريانا ايران يا همان خراسان بزرگ ايران ) بنا نهاده شد و نخستين پادشاهي به ظاهر مستقل اين كشور را احمد شاه ابدالي تشكيل داد . در سال 1919 افغانستان اعلام استقلال كرد و از از آن روز تا كنون افغانستان در فقر - فساد - مواد مخدر و عقب ماندگي گسترده دست و پنجه نرم مي كند و از يكسو حاصل اين سيصد سال اسعتمار روس و انگليس در اين كشور به وضوح ديده مي شود و از سوي ديگر حاصل جداشدن شهري ايراني از پيكره ايران بزرگ آشكارا ديده مي شود و امروز نيز متاسفانه آريانا ايران ( افغانستان كنوني ) در دستان طالبان - ارتش ناتو و آمريكا در خون و عقب ماندگي غوطه ور است . بزرگ ترین قیام مردم خراسان قیام تاریخی اشک اول می باشد که منجر به رهایی ایران از زیر یوش یونانیان شد . در سال 250 قبل از میلاد اقوام پارت آریایی در شهر آساک ( قوچان امروز ) به فرماندهی اشک اول دست به اقدامی تاریخی در ایران زدند که به اشغال ایران توسط قوای سلوکی پایان داد و سلسله ملی شاهنشاهی اشکانیان را پایه گذاری کردند . بعدها بار دیگر امپراتوری هخامنشی توسط پارتیان زنده شد و مرزهای ایران گسترش یافت و امپراتوری پارتیان شکل گرفت . سلسله اشکانی پس از حدود 400 سال امپراتوری در نهایت رو به زوال رفت و سلسله ملی دیگری به نام ساسانی در سال 241 پس از میلاد روز کار آمد . ساسانیان بناها - امارتهای و آتشکده های بسیاری در خراسان به جای گذاشتند . ولی خراسان پس از اسلام بارها مورد یورش اعراب قرار گرفت . خراسان بزرگ و واقعی از شمال تا سواحل رود جیحون و از مشرق قسمت زیادی از خاک قوم پشتو یا افغانها بوده است . شامل سمرقند - بخارا - مرو - خوارزم - خیوه - هرات و . . .بوده . به عبارتی می توان گفت که همه تیره های آن منطقه بخشی از ایران و ایرانیان هستند . منجمله تاجیکها - بلوچها - تركمنها - پشتو ها . پس از اسلام در سال 31 هجری مردم خراسان چون حکومتشان سقوط کرده بود و دولتی برای دفاع نداشتند تسلیم سپاه مسلمانان عرب می شود . ربیع ابن زیاد فرمانده سپاه اسلام که مردی بلند قامت و سیاه چهره و خشک و چروکیده بود بعد از فتح سیستان قبل از آنکه مرزبان آن شهر را به حضور بپذیرد دیواری قطور از اجساد ایرانی بنا نهاد که صف عظیمی را تشکیل داده بود . وی در بالای این دیوار بر روی اجساد ایرانیان نشست و بعد از آن مرزبان سیستان را فراخواند و قراردادی را در آن حالت منعقد ساخت که مرزبان باید هزار جوان ایرانی را به همراه خراج سالیانه تحویل عربها دهد . بعد از آن ایرانیان از قرارداد سرباز زدند و دوباره لشگری راهی سیستان شد و اینبار 2000 هزار جوان اسیر و مبلغ 2 میلیون درهم اهدایی از ایرانیان گرفتند . بعد از آن خراسان و نیشابور فتح شد و خراجهای بسیار سنگینی منعقد گشت . در سال 32 شخصی از خاندان کارن در خراسان پرچم مبارزه و طغیان بر ضد اعراب مسلمان را بلند کرد . او با سپاهی که بالغ بر 40 هزار تن بود . متشکل از مردمان طبیس - بادغیس - هرات - کهستان و گرگان . بلاذری مینویسد : خاندان کارن در خراسان که از مشهور ترین خاندهای ساسانی بوده است با اسلام بنای جنگ نهاند و در شبیخونی از طرف عبدالله خازم فرمانده آنان به قتل رسید و مردمانش به کلی کشتار شدند .

    بار دیگر در سال 36 ایرانیان ساکن خراسان کارگزار امام علی را به کلی از خراسان بیرون راندند . زیرا خراسان در کنترل فرمانده امام علی بود . به گفته طبری "ماهویه سوری" که شاهنشاه یزدگرد را کشته شده بود برای بستن قراردادی به کوفه به نزد علی رفت . امام علی به جهت خشنودیش از کار ماهويه - وی را به ریاست شهر مرو خراسان گماشت و در نامه ای به ساکنان مرو خواست تا همگان از وی اطاعت کنند . ولی بعدها ماهویه سوری از بیم کشته شدنش توسط مردم به نیشابور گریخت و در همانجا درگذشت . زیرا در نزد ایرانیان آن زمان شاه از فر ایزدی بر خوردار بوده است و کشتن شاه گناهی نابخشودنی به حساب می آمده است . تاریخ طبری
    ادامه مطلب
    http://www.ariarman.com/khoorasan.htm

    • برو لوده خراسان میسازید بسیار ادم لوده بودی چر باید همیشه نوکریک کشورهمسایه باشی اوخاین شرم کن ازخودتاریخ داری حتما نوکر ایران هستی ومعاش ایرانی برایت حواله است خاین بدجنس دغضب خداشوی تو لوده شرم نداری ایران بزرگ میسازی چرا ما وطن ازادخودرا نداشته باشیم تا با ایران لعنتی یا پاکستان دال خور یکجا شوی خدا تره بزنی خداشرمانده بینی بریده ازاینکرده مرگ برایت خوبست . مرگ بتو مرگ برایران ومرگ برچرکستان زندباد ملت سلحشور افغانستان کنونی و اریانا کهن

    • wa to as o kada lawda tar asti famedi besharaf aqmaq alla chara daw mezani

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس