صفحه نخست > خبر و گزارش > افغانستان، مسیر ناگزیر به سوی تجزیه

افغانستان، مسیر ناگزیر به سوی تجزیه

عبدالقادر بدخشی
چهار شنبه 12 سپتامبر 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

مقدمه:

یکی از اعضای پارلمان انگلیس طرحی شبه فدرالی را برای افغانستان ارایه داده است که بر اساس آن افغانستان به 8 ایالت یا منطقه به نامهای کابل، قندهار، هرات، مزار شریف، قندوز، جلال آباد، خوست و بامیان تقسیم می گردد. این طرح توسط توبیس الیوود عضو حزب محافظه کار پارلمان و یکی از معاونان وزارت خارجه انگلیس تنظیم شده است. البته طرح تقسیم و حتی تجزیه افغانستان چند سالی است که بر سرزبانهاافتاده است، سال دو سال پیش بود که سفیر پیشین امریکا در هند طرح تجزیه افغانستان را به شمال و جنوب داده بود که به طرح(ب) موسوم است و این طرح جدید موسوم به طرح (سی) است که افغانستان را به 8 ایالت خود مختار با حکومت های محلی تقسیم می کند که کل کشورتوسط نظام پارلمانی اداره می شود.

البته حکومت افغانستان در برابراین گونه طرح ها به شدت حساسیت نشان می دهد، حتی به چند سناتور امریکایی که با رهبران اپوزیسیون در برلین آلمان ملاقات کرده بود، به اتهام این که آنان خواهان نظام فدرالی هستند، اجازه ورود به افغانستان را نداد. اما با همه این گونه مخالفت ها شرایط و تحولات کشورچه خواسته ویا نخواسته به سوی تجزیه و یا حد اقل تقسیمات محلی به شکل فدرالی آن پیش خواهد رفت.

این نوشته با نگاهی به تحولات درونی و بیرونی افغانستان، نشان خواهد داد که کشورما ناگزیر مسیری را به سوی تجزیه می پیماید و در این زمینه تیم آقای کرزی، در برابر یک حرکت پرشتابی که از بستر تحولات داخلی و خواسته هایی بین المللی برخواسته است، هرقدر تلاش نماید نمی تواند مقاومت کند. در ادامه بررسی عوامل داخلی و خارجی تجزیه کشور، انچه مهم است باید سرنوشت و جایگاه اقوام غیر پشتون باید روشن شود، زیرا پشتونها با تمرکزی که در جنوب دارند، به اقلیت های متکثر تجزیه نمی شوند و همان نظام دلخواه شان را که امارت طالبانی باشد، در این مناطق استقرار می بخشند، زیرا یکی از اهداف تجزیه رام کردن طالبان در سایه بخشیدن قلمرو حکومتی یا به عبارت دیگر خروجی مناسب برای آنان است و تنها زمینه حاکمیت آنها می تواند در جنوب باشد. اما تاجیک ها، هزاره ها، ازبکها، ترکمن ها، بلوچ ها و نورستانی ها از این تجزیه و یا طرح فدرالی و حکومت های محلی چه سهمی خواهد برد؟ شاید هزاره ها و ازبک ها به دلیل تمرکز در مناطق مرکزی و شمال کشور قلمرو حکومتی محلی واحدی داشته باشند، آیا تاجیک ها به میزان جمعیت شان از یک قدرت متمرکز محلی برخور خواهد بود، یا لااقل از دو یا چند قلمرو حکومتی محلی برخور خواهد بود و آیا این وضعیت به نفع تاجیک ها است یا به ضرر آنها؟ و سرانجام این سئوال که ایا با اجرای طرح حکومت های خودمختار به شکل فدرالی یا تجزیه افغانستان به دو یا چند کشور بحران جنگ و خشونت از منطقه برچیده خواهد شد؟. آیا خاتمه بحران فقط با تجزیه افغانستان از منطقه پایان نی پذیرد؟.

عوامل داخلی و خارجی تجزیه افغانستان

اکنون با ذکر این مقدمه به بررسی عوامل داخلی و خارجی تجزیه افغانستان می پردازم.

الف- عوامل داخلی

بدون شک اگرامروز افغانستان ناگزیر مسیر تجزیه را می پیماید، پایه گذار اصلی این نفاق عبدالرحمان می باشد، او نه تنها هزاره ها را قتل عام کرد بلکه با کشتن تعداد زیادی از تاجیک ها و ازبک ها در شمال کشور، حاکمیت استبدادی تک قومی را در کشور حاکم ساخت و تلاش نمود با اسکان پشتونها در شمال کشور اکثریت قومی بومی این منطقه را از بین برده، پشتونها را بر سرنوشت تاجیک ها وازبک ها حاکم نماید. گسترش اجباری زبان پشتو توسط والیان فرستاده شده از مرکز در دوره ظاهرشاه در شمال کشور، نمونه ای از تلاش هایی بود تا ترکیب فرهنگی و جمعیتی شمال کشور را برهم بزند و پشتونها را برسرنوشت این مردم حاکم نماید. با شروع جهاد و بیداری مردم رشته اصلی این گونه طرح های فاشیستی از هم گسست و مردم بر سرنوشت خود آگاه شدند. در میان تاجیک ها تشکیل جمعیت اسلامی و به دنبال آن شورای نظار و مقاومت و مبارزات شهیداحمدشاه مسعود در شمالی و شمال کشور و دیگرمبارزان جهادی و نیز تشکیل حزب وحدت در میان هزاره ها و تشکیل جنبش ملی در میان ازبک ها، سبب بیداری و هوشیاری اقوام محروم در کشور گردید، هرچند در گیری های داخلی برای مدتی این سه قوم را از هم جدا کردند، اما شرایط و تحولات افغانستان و هیژمونی طالبانی در سایه تحجر و افراطی گری با هدف سرکوب اقوام محروم کشور، سبب گردید که سه قوم را در کنار هم قرار بدهد و مسیر مشترک حق خواهی و آزادی خواهی را به پیش ببرند. نبرد با طالبان و تحولات خونینی که در مناطق مختلف کشور رخ داد، افغانستان را تا مرز تجزیه به پیش برد و عملا دو حکومت در افغانستان حاکم بود، یکی دولت اسلامی شهید برهان الدین ربانی در شمال و دیگری امارت طالبانی در جنوب و کابل.

با سقوط طالبان و ایجاد حاکمیت مرکزی برخواسته از موافقتنامه بن 2001 در کشور، یک باردیگراین امید به وجود آمد که برتری طلبی های قومی و استبداد تاریخی از افغانستان رخت بربندد و همه اقوام با ترسیمی که در نشست بن شده بود به خواسته های نسبی خود رسیده اند. در این میان تاجیک ها بزرگ ترین ایثار را در راستای استقرار نظام دموکراسی در کشور کرد، قدرتی که در اختیارما بود، دو دستی آن را به اقای کرزی تقدیم کردیم تا شاید در سایه نظام دموکراسی آرامش و ثبات در کشور حاکم گردد و مردم افغانستان روی خوشی و توسعه و پیش رفت را ببینند. اما این آرزو بسیار زود برباد رفت، طولی نکشید که برتری طلبی ها و استبداد تاریخی اقوام محروم کشور یک باردیگر توسط میراث داران نظام های گذشته آغاز گردید، طوری که در طول یازده سال گذشته افغانستان وضعیتی را دارد که براساس عوامل زیر ناگزیر به سوی تجزیه به پیش می رود.

1- تبعیض قومی در ادارات

با همه شعارهایی که دربن برای ترکیب تناسبی اقوام در ادارات کشور داده شد، در طول بیش از ده سال گذشته نه تنها کاری صورت گرفت بلکه بعد از مدتی با برنامه ریزی های گسترده و تبلیغات سوء تیم کرزی تصفیه قومی را در داخل ادارات شروع کردند. دوستان اگر دقت نمایند درست بعد از دو سال(1383) از استقرار حکومت کرزی بود که در سایه تبلیغاتی سو و این شعار پوچ که پنجشیریها و تاجیک ها ادارات را قبضه کرده، روند تاجیک زدایی در ادارات کشور آغاز گردید، متاسفانه در این میان دیگر اقوام محروم کشور تحت تاثیراین گونه تبلیغات قرار گرفتند و در برابر تاجیک زدایی از ادارات سکوت اختیار کردند. در حالی تاجیکها از آنجایی که سابقه دیوان سالاری دیربنه دارند در گذشته و حال نقش فعالی در ادارات کشورداشت، اما این بار برای تحکیم سلطه مجدد تک قومی با تصفیه تاجیک ها از ادارات، پشتونهایی را که مدارک شان بیشتر در بازار مافیایی حیات آباد پشاور درست شده بود تا مراکز تحصیلی و علمی، وارد ادارات کشور شدند.

این روند در طول ده سال همچنان ادامه دارد و دیگر اقوام محروم نیز هیچ گاه به میزان حضورخود در ادارت و بدنه قدرت تمثیل نگردیده است. طبیعی است که ادامه این روند بی بازگشت نتیجه ای جز گسترش دوباره نفاق ملی دستآورد دیگری ندارد و تداوم نفاق ملی نیز کشوررا به سوی تجزیه پیش می برد.

2- تبعیض در خدمات اجتماعی و طرح های انکشافی

توزیع عالادانه سرمایه ملی و فراگیری توسعه در سطح کشور بدور از هرگونه تبعیض شرط اساسی وحدت و همبستگی ملی در هرکشوری می باشد. در دنیای امروز کشوری از ثبات و اقتدار برخور دار است که بدور از هرگونه تبعیض سرمایه ملی و خدمات اجتماعی و رفاهی را به همه مردم توزیع عادلانه نماید و از طرح های توسعوی فراگیر برخوردار باشد. درافغانستان با استقرار حکومت برامده از بن در ابتدا این امید واری به وجود آمد که شاید بعد از دهها و صدها سال تبعیض و استبداد همه مردم افغانستان بدور از هرگونه تبعیضی از رفاه اجتماعی برخوردارگردند، اما 11 سال حکومت کرزی نشان داد که بخش عمده سرمایه ملی و کمک های بین المللی در جنوب به مصرف می رسید و بسیاری از این طرح ها در آتش خشونت طالبان برباد رفت، صدها مکتب در جنوب ساخته شد و به آتش کشیده شد اما کودکان بدخشی، تخاری و بامیانی در بدترین شرایط سرما زیر چادر و یا درخت درس می خوانند. براساس آمار کمک های انکشافی امریکا، 80 درصد کم کمکهای انکشافی این کشور در جنوب مصرف شده و طالبان از این کمک ها 15 درصد سهم برده است. در حالی که امریکا بزرگ ترین کمک کننده افغانستان بود، همین امار خود روشن می کند که در طول ده سال گذشته هم حکومت افغانستان و هم جامعه جهانی نسبت به توسعه و انکشاف مناطق محروم و اقوام محروم افغانستان، تبعیض و ستم روا داشته اند.

طبیعی است وقتی تبعیض بود نفاق ملی را به دنبال دارد، چنانچه که در گذشته نیز در سایه تبعیض علایق وحدت ملی چنان سست گردید که به نفاق ملی تبدیل گردید.

3- تک محوری های نظام ریاستی

با توجه به شرایط حاکم براجلاس بن که امتیازات زیادی به پشتونها به عنوان قوم بزرگتر داده شد و اقوام محروم به ناچار از بسیاری از خواسته های اساسی خود به خاطر وحدت ملی و فروکش کردن جنگ در افغانستان کوتاه آمدند، اما با روی کارآمدن آقای کرزی در کابل بلافاصله حقله ای برتری طلب و فاشیزم در اطراف کرزی جمع شدند و با برنامه ریزی های دقیق اهداف برتری طالبانه خود را به پیش بردند. با طرح نظام پارلمانی لوی جرگه قانون اساسی به شدت مخالفت گردید و به مرور زمان نظام ریاستی مسیری را پیمود که همان استبدادتاریخی گذشته بر دیگر اقوام محروم کشور بود. امروز حتی مامورین ادارت دولتی نیز باید با اجازه کرزی منصوب شود، این چگونه ترکیب تناسبی اقوام در قدرت است که معاونان و نمایندگان پارلمان با توجه به تفویض اختیاراتی که برای آنان شده است، نمادی بیش نیستند.

امروز کرزی حلقه ای از افراد فاشیست را در اطراف خود جمع کرده، بسیار آرام و خزنده سیاست های محمدخان مومند حاکم شمال دوران حکومت ظاهرشاه را به پیش می برد و به صورت برنامه ریزی شده می خواهد همه چیز را در افغانستان پشتونیزه نمایند. موضع گیرهای کجدار آقای کرزی حکایت تاثیر پذیری از حلقه خطرناکی دارد که فقط برای تحکیم سلطه پشتون کار می کنند وهیچ ابایی از گسترش نفاق ملی در کشور ندارند.

4- گسترش فساد

افغانستان دومین کشور فاسد درجهان است که بخش زیادی از پول های مردم صرف فساد می شود، فساد موریانه ای است که پایه های هر قدرتی را سست می کند. حلقه اقای کرزی خود دستی در فساد دارد در طول ده سال فقط شعار داده است و هیچ گامی عملی در راستای مهار فساد برنداشته است. اکنون با گسترش فساد در کشورامید های مردم وجامعه جهانی برای یک حکومتداری خوب به یاس مبدل شده است.

5- گسترش خشونت و مسلح شدن مردم جنوب

ظهور طالبان جدید تقریبا بعد از دوسال از حکومت کرزی و تسخیرمجدد بخش عمده ای از جنوب کشور باردیگر خشونت ها به اوج خود رسید، اما دراین میان اقوام محروم همه سلاح های خود را در برنامه دی دی آر تحویل دادند اما پشتونها در سایه طالبان و به دنبال آن اربکی ها یا ملیشه گرایی باردیگر تا دندان مسلح شدند، توازن تسلیحاتی میان مناطق مرکزی و شمال در برابر جنوب کاملا برهم خورد، پشتونها اکنون ازهر زمان دیگر کرده مسلح تر و آماده برای خشونت هستند و آنان خود را میراثدار کل سرزمین افغانستان می دانند و هیچ حق شهروندی برای اقوام محروم قایل نیستند، طبیعی است که بعد از خروج نیروهای خارجی از افغانستان، این روند خود باردیگر افغانستان را گرفتار نزاع داخلی می کند، زیرا دیگرزمان آن گذشته است که اقوام محروم کشور که ساکنان اصلی این سرزمین هستند، سلطه و ستم تاریخی پشتونها را تحمل کنند.

6- تهاجم کوچی ها بالای هزاره ها

عامل دیگری که امروزنقشی در تفاق ملی در کشور دارد، هجوم کوچی ها به مناطق هزاره نشین در مناطق مرکزی افغانستان است، نزاعی که میراث کهنه استبداد و تبعیض تاریخی بالای هزاره ها است و اکنون در سایه تداوم برتری طلبی پشتونها، کوچی گری خود به عنوان اهرم فشار بالای هزاره ها تبدیل گردیده است.

7- ترور شخصیت های اقوام محروم

بیشتر از دوسال است که حلقه حکومت و برادران ناراضی آقای کرزی یعنی طالبان به صورت سیستماتیک به ترور و کشتن شخصیت های ملی غیر پشتون دست می زنند، ترورقوماندانان و جنرالان مطرح تاجیک ها و به دنبال آن شهادت استاد ربانی و برخی از شخصیت های هزاره و ازبک نمونه بارز تصفیه های قومی سیستماتیک است که طی دوسال اخیر حلقه ارگ و برادران ناراضی اش به آن دست زده اند و هم چنان ادامه دارد.

8- ایجاد نا امنی و تنش های قومی

تا خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان دوسال باقی مانده است، از همین حالا تنش های قومی توسط دست های داخلی و خارجی به شدت دامن زده می شود، در این میان طالبان و حلقه هایی در داخل حکومت، بیشترین تلاش شام درایجاد تنش های قومی و ایجاد نفاق میان اقوام ساکن در کشور خلاصه می شود. گروه طالبان براساس دستوراتی که از خارج کشور می گیرند، به صورت منظم راههای منتهی به هزاره جات را تا نامن می سازد و مردم عادی را می کشند وهم چنین در شمال کشور نیز همین وضعیت ادامه دارد، راههای ارتباطی میان هرات و بادغیس قطع و راههای بدخشان و تخار و قندوز ودیگر ولایت های شمال از امنیت لازم برخوردار نیست. دست هایی به صورت منظم کار می کنند تا تنش و نفاق را میان مردم و اقوام کشور گسترده سازد و حتی آنان به هفته شهید احترام نگذاشتند و تعدادی اوباش را در پوشش حمایت از مسعود شهید اجیرکردند تا تنش و نفاق را میان تاجیک ها و هزاره ها گسترش بدهند.

به هرحال اینها عوامل داخلی است که بعد از ده سال افغانستان به سوی مسیری هدایت می شودکه ناگزیر برای تجزیه است و در کنار اینها عوامل خارجی نیز زمینه تجزیه افغانستان را بیش از پیش مساعدتر ساخته است.

ب- عوامل خارجی

در زمان جنگ های داخلی کابل در دهه هفتاد شرایط بیرونی برای تجزیه افغانستان آماده نبود، اما اکنون در گذر زمان و تحولات داخلی و منطقه ای شرایط بین المللی نیز برای تجزیه افغانستان فراهم می گردد، امروزنهادهای مختلفی در امریکا و انگلیس روی این موضوع کارمی کنند.

روشن است که امریکا وغرب بعد از 2014 هرگز افغانستان را به حال خودش رها نمی کند تا باردیگر به پایگاه القاعده و افراطی گری بین المللی تبدیل گردد. کشورهای غربی، شوروی سابق نیستند که بعد از شکست افغانستان را به حال خودش رها کند و رژیم کابل را در برابر هجمه مجاهدین نامنظم تنها بگذارد. براین اساس اگر شرایط برای تحکیم حکومت مرکزی عاری از فساد در سایه حکومت داری خوب که بتواند همه اقوام در آن شامل باشد و افراطی گری منطقه ای را سرکوب کند، تحقق عملی به خود نگیرد، جامعه جهانی یگانه راه حل را در تجزیه افغانستان خواهد دید.

برای روشن شدن این موضوع سیاست دولت کابل و همسایگان افغانستان و نیز جامعه جهانی بخصوص امریکا و انگلیس را باید توضیح داد، تا روشن گردد که افغانستان چگونه به ناچارمسیر تجزیه را می پیماید؟.

سیاست دولت فعلی افغانستان در واقع تداوم سیاست خارجی دوره ظاهرشاه و داوود در مورد مسایل منطقه ای است، یعنی به رسمیت نشناختن خط دیورند، برقراری روابط با هند، داعیه رهبری خلق پشتون در هردو طرف مرز دیورند. هرچند دولت کابل در برابر خط دیورند سکوت اختیار کرده، اما روشن است که در صورتی کابل پایه های حکومتی خود را مستحکم کند، باردیگر همان سیاستی را در پیش خواهد گرفت که در زمان ظاهرشاه و داوود بود و چنین سیاستی هرگز برای پاکستان قابل قبول نیست، پاکستان هرگز راضی نخواهد شد که هم از ناحیه شمال از سوی افغانستان و هم از ناحیه جنوب از سوی هند مورد تهدید قراربگیرد. با توجه به این وضعیت طبیعی است که پاکستان حق خود می داند که از هر راه ممکن قبل از آن که آتش در خانه پاکستان شعله ور گردد، آتش جنگ را به خانه همسایه شعله ور نگهدارد. در چنین وضعیتی پاکستان طی سی سال گذشته توانسته است از جریان افراطی گری به بهترین وجه در راستای اهداف خود استفاده کند، باتشکیل طالبان نه تنها زمینه دخالت افغانستان به پاکستان فراهم می گردد، بلکه به این کشور فرصت می دهد که تا مرزهای آمو دریا هم نفوذ داشته باشد و حتی راهی به آسیای میانه بکشاید. پاکستان در سایه حاکمیت طالبان به راحتی می توانست بر افغانستان سلطه داشته باشد، در صورتی که پشتونها از فرامین این کشور تخطی می کرد، دیگر اقوام را مسلح می کرد و بدین ترتیب جنگ در افغانستان برای همیشه ادامه پیدا می کرد و از خاکستر این جنگ تنها پاکستان بود که از آن استفاده می برد. در کنار آن افغانستان و مناطق ازاد قبایلی قبل از آن که به مرکزی برای آزادی خواهی پشتون مبدل گردد به مرکزی افراطی گری تبدیل گردیده و از آنجا این گروههای افراطی را تاقلب دهلی به پیش می تازانند. پس افراطی گری برای پاکستان مرهمی است که بقای این کشور در آن بستگی دارد و تمامیت ارضی این کشور را تضمین می کند. کشتار هزاره ها بدست افراطی های بلوچ در کویته در سایه همین هدف قابل توجیه است.

اما این سیاست نظامیان و سرویس های استخباراتی پاکستان در تقابل با سیاست جامعه جهانی در منطقه و افغانستان و هند بود. پاکستان طی ده سال گذشته شرایط بسیار سختی را در برابر فشارهای ناتو تحمل کرد، هرقدر خاک پاکستان را بمب باران کردند اما پاکستانی ها در برابر همه این فشارها صبور بود و دست از حمایت جریانهای افراطی برنداشتند و همچنان براین حمایت ها ادامه می دهند، چون حیات پاکستان به این امر بستگی دارد. اکنون باید گفت که پاکستان بعد از 11 سال غرب را نیز به زانو در آورده است و امریکا وهمپیمانانش نتوانستند ضربه کاری به بدنه افراطی گری در منطقه وارد نماید. اکنون شرایط طوری است که جامعه جهانی را مجبور ساخته تا به خواسته های پاکستان تن در دهند. تا پیش از این اصل پذیرش جریان افراطی از سوی غرب دشوار بود و اکنون خود پذیرفته است که باید مجرایی برای تداوم افراطی باز شود تا توسط این خروجی احساسات افراطی ها هدایت شود. جامعه جهانی چاره ای ندارد جز این که به بخشی از خواسته های پاکستان تن در دهد و این خواسته همان پذیرش افراطی گری در منطقه است، اگر پاکستان به غربی ها اطمینان دهد که افراطی گری دیگر منافع غرب را تهدید نمی کند این کشورها به راحتی وجود افراطی گری را در منطقه می پذیرند و خروجی یی برای آن در نظر می گیرد و این خروجی همان جنوب افغانستان است که در طرح (ب) امریکا به صورت یکپارچه به طالبان واگذار خواهد شد و در طرح (سی) انگلیس به شکل دو پارچه به دو ایالت قندهار و خوست است.

از سوی دیگر مناطق مرکزی و شمال افغانستان که بیش از ده سال است که خلع سلاح شده اند و از جنگ و اسلحه بدوشی به زندگی مدنی شهروندی روی آورده اند، نه خواهان تداوم جنگ و نا امنی است و نه اجازه می دهد که افراطی گری محل زندگی آنان را به آشوب بکشاند، در چنین وضعیتی آیا عاقلانه است که جامعه جهانی این مردم را در میان خشونت ها افراطی گری و تروریسم به حال خود شان رها کند؟. درعین حالی که این مردم جنگ و ناامنی را نمی خواهند برای این که امریکا و غرب بتواند دایره افراطی گری را محدود کند نیز نیاز دارد که افغانستان به دو یا چند منطقه تجزیه شود، تا مهار افراطی گری آسانتر گردد.

نتیجه:

با توجه به انچه گفته آمدیم روشن شد که افغانستان در شرایط فعلی هم از نظر تحولات داخلی و هم از نظر خواست بین المللی و منطقه ای ناگزیر مسیر تجزیه را می پیماید و تقریبا گریزی از این حرکت نیست.

تجزیه افغانستان و سرنوشت اقوام محروم

در فرایند این تجزیه آنچه سئوال اساسی مطرح می شود این است که سرنوشت اقوام تاجیک؛ هزاره و ازبک چه خواهد شد؟ آیا تجزیه به نفع آنان است ویا به ضرر آنان؟.

البته این نکته را باید تذکرداد که هرتجزیه ای پسلرزه های بحران آفرین و خونین دارد که باید از آن عبور نمود تا به صلح و امنیت کامل دست پیدا کرد. آنچه که در این میان باید روی آن تاکید شود این است که جامعه جهانی و نهادهای بین المللی باید به روند تجزیه صلح آمیزافغانستان نظارت داشته باشند، درغیراین صورت روند تجزیه خود به بحرانهای خونین تبدیل خواهد شد.

هرچند پراکندگی اقوام ساکن در کشور سبب می گردد که همه کتله های قومی در یک محدوده جغرافیایی قرار نگیرد و یکی از استدلال های مخالفت تجزیه نیز همین مسئله است؛امااین نکته را باید تذکرداد که افغانستان ناگزیر و به ناچار تجزیه گردیده و هدف اساسی این تجزیه خروجی برای افراطی گری و مهار سلطه طلبی پشتونها است که زمینه شکل گیری وحدت ملی را در کشور از میان برده است، براین اساس موجودیت اقلیت های تاجیک، پشتون، هزاره، ازبک در ایالت های خود مختار اجنتاب ناپذیر است به مروز زمان باید این موضوع حل گردد.

در این میان بیشترین پراکندگی را تاجیک ها دارند، اما نباید فراموش کرد که تاجیک ها از قلمرو سرزمینی بیشتری برخور دار است، شمال کابل، شمال کشور و حوزه جنوب غرب قلمرو سرزمینی تاجیک ها است و هرچند که با تجزیه ارتباط تاجیک های جنوب کشور ممکن است با دیگران قطع شود، اما در سایه بدست آوردن صلح دایمی فراجام آن به سود تاجیک ها تمام خواهد شد. هزاره ها هرچند در کابل و هرات و شمال حضور دارند، اما همین که مناطق مرکزی هزاره جات را صاحب می شوند دستآورد بزرگی برای آنان است و نیز ازبک ها که از تجزیه بیشترین سود را می برند و بهترین قلمرو سرزمینی را آنان صاحب خواهند شد.

پس از آنچه گفته آمدیم نتیجه می گیریم که افغانستان ناگزیر به سوی تجزیه به پیش می رود و عوامل داخلی و خارجی سرنوشت کشور را به همین سمت می کشاند و در کنار تلاش های سیاسی برای حل بحران افغانستان و افراطی گری در منطقه، مطالعات جدی روی این موضوع صورت گرفته و می گیرد و طرح هایی برای تجزیه عملی کشور در حال آماده شدن است.

واژه های کلیدی

تجزیه افغانستان
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • تجزیه شود هر چی زودتر. به امید روزی که نامی متعفن اوغانستان از وطن ما پس شود.

  • آقای عبدالقادر بدخشی،
    باوجود تحلیل دقیق عوامل داخلی و خارجی که باعث تجزیه افغانستان خواهد شد، از معضلهء "کتله های پراگنده اقوام هزاره و تاجک"، که در مناطق بعد از تجزیه باقی میمانند، خیلی گنگ و سطحی گذر کردید.
    (برای رضایت خاطر کابل پرس? نویسان و خوانندگان درین پیام از سرنوشت " کتله های پراگنده" پشتون حرفِ نمیزنم).
    بطور یک فرضیه، سرنوشت آن عده از" کتله های پراگنده تاجک و هزاره " را که بعد از تجزیه در مناطق پشتون نشین باقی میمانند، نزد خود مجسم کنید. کوچ های اجباری و قتل عام اقلیت های تاجک و هزاره یکی از فاجعه های خواهد بود، که حتماّ در حق شان عملی خواهد شد.
    شما خود از محاصره اقتصادی و محاصره نظامی مناطق مرکزی در دهه نود میلادی توسط طالبان یاد آور شدید. آیا سرنوشت مناطق مرکزی هزاره نشین بعد از تجزیه بهتر از آن خواهد بود؟
    همچنان اینکه زمام مناطق تجزیه شده توسط کیها و کدام عناصراداره خواهد شد، اصلاّ اشارهء نکرده اید.
    نگفتید که آیا در شمال همین دوستم ها، عطا ها، عبدالله ها وغیره جنگسالاران آزموده شده باز هم دود از دمار مردم بیچاره نخواهید کشید. به همین منوال در مناطق مرکزی و جنوبی و.....؟
    از نوشته تان طوری وانمود میشود، که شما حاضرید، برای بدست آوردن خود مختاری اقوام افغانستان
    " کتله های پراگنده تاجک و هزاره " را به فجیع ترین شکل آن قربانی کنید،
    یا در رابطه محاصره اقتصادی و نظامی مناطق مرکزی اصلاّ فکر نکرده اید،
    یا برای تان بی تفاوت است، که یکبار دیگر سرنوشت مردم بیچاره افغانستان به میل جنگسالاران شناخته شده و آزموده شده بچرخد.
    بعد نه جامعه جهانیی خواهد بود، که به داد ما برسد و نه دولت فاسد کرزی، که آنرا مقصرخوانیم.

    • جواب تمام نظريات اگنده با تعصب اقاي بدخشی را با يك جواب از گفتار واقعآ منطقي و عالي جناب رازق مامون بسنده است
      تجزیۀ افغانستان
      يكشنبه 26 ژوئن 2011, بوسيله ى رزاق مأمون
      ;;
      یکی ازجوانان – نامش محفوظ- به من نوشت: " من معمولاً کتاب های ترا می خوانم. با خواندن کتاب "ردپای فرعون" فهمیدم که آدم ضعیف وبی اراده ی هستی. چه گفته دربرابرتفکر تجزیه خواهی قدعلم کردی. بمان که افغانستان تجزیه شود. ما از یک جا بودن با پشتون ها دریک مملکت چه خیری دیده ایم که تو شله هستی؟ اگر تو چیزی دیده ای به ما هم بگو... تجزیه شود که راحت شویم."
      مخاطب من نیاز دارد مطلع باشد که مشکل بنیادین درین کشور، "قومی" نیست؛ "بی عدالتی" است. از"شمال" تا "جنوب"، از"شرق" تا "غرب" ومناطق مرکزی هرآن چه بالای مردم درچهارگوشه ی افغانستان می آید، حاصل اراده ی رهبران محلی، فرماندهان ومعامله گران هم تبارخود شان است

  • در شرايط كنوني كه اوضاع كشور هر روز رو به وخامت مي رود، تجزيه افغانستان تنها راه حل پنداشته مي شود. امروز جامعه جهاني و ما افغانستاني ها همه مي دانيم كه طالبان و سمت جنوب در بوجود آوردن نا امني ها و كشاندن افغانستان به سوي جنگ، خشونت، ترور و نگهداشتن افغانستان به دور از قافله تمدن نقش بارزي دارند. من نه تنها با جديت تمام از تجزيه افغانستان پشتيباني مي نمايم بلكه در عين حال خواستار اين هستم كه در صورت تجزيه افغانستان بايد تمامي پشتون ها را رهسپار همان سمت جنوب شان كرد و حتي يك طفل پشتون را نگذاشت كه در شمال و مركز زنده گي نمايد چون اين طفل هم در اينده يك نسل از طالب و پشتون را بوجود مي آورد. خوب است كه اين ها در سمت جنوب متمركز شوند و در همانجا يكديگر خود را بخورند و در اطراف سمت جنوب يك ديوار مستحكم و بلند را كه چهار طرف ان سيم خار دار باشد، نيز بوجود آورد تا اينها از انجا برآمده نتوانند. دليل سر فكنده گي و عقب ماني ما افغانستاني ها همين پشتون ها هستند. سر بريدن يك انسان براي اين قوم وحشي آسان تر از حتي خوردن نان است. پس تنها چيزي را كه ما ها (هزاره ها، تاجك ها و ازبك ها) خواهانيم همانا تجزيه افغانستان و يا حد اقل دور كردن پشتون ها از اين سرزمين است. و من الله توفيق.

  • حالا وقت آن فرا رسیده که دیگر اوغانستانی وجود داشته باشد....چون تقاضای زمان و شرایط فعلی است. سارسیمگی و دست پاچه شدن تعدادی از از خون آشام ها بخاطر از دست دادن منطقه و قدرت دیگر سودی ندارد...مرحله تجزیه کشور یه یاری الله بزرگ عملی میگردد.
    به آرزوی یک طلوع جدید بر ملت های مظلوم...که بتوانیم ازین جامعه ترور و وحشت رهایی یابیم.

  • شما مردم احمق اين ارمان را به گور حتما ميبريند

  • اگر ما وحدت داشته باشیم هم دیگر خود را مثل اعضای فامیل در اغوش بیگیریم شب وروز در فکر وطن خود باشیم و وطن خود را مثل خانه خود فکر کنیم هر فرد افغان را مثل اعضای فامیل خود فکر کنیم یک افغانستان واحد لذت دیگر دارد اما برادران پشتون ما درامد انرا ندارد زیرا مکروب های پاکستان در شیران ها ی خون اینها جای گرفته است چون پاکستان از وجود پشتون در مقابل هندوستان منحیث سلاح استفاده مینماید و این امکان دارد سال ها ادامه پیدا کند تا اینکه پشتون تکه تکه شود چون جنگ هندوستان و پاکستان چتلستان سالها دوام خواهند کرد اما در این جنگ پشتون صد مه میبیند وبس.
    او عزیزان پشتون شما باید بدانید که جلو ملت های دیگر را امریکا گر فته است ورنه فکر نکنم اگر تاجیک هزاره و وزبک حرکت کند تو جلو انرا گر فته بتوانی خوب متوجه باش که اشتبا نکنی اگر این دفعه تحت فشار قرار گرفتی مشکل است که خود را راست کنی و نمیتوانی باز دست پا کستان ات هم خلاص .
    او پشتون تو به عرب ها چی دیدی که وطن خود را خراب میکنی اگر عرب ها عدالت اسلامی میخواهند اول برود امریکا را از عربستان خارج کند کشور های عربی را ازاد بسازد وقتکه زن های خود را از بستر امریکا کشید بعدا به افغانستان بیایند و جهاد کنند.
    حیف و صد حیف به تو پشتون که سنجش نداری تو فکر میکنی که تو بسیار هوشیار هستی اما تو نمیدانی که خیلی عقب مانده هستی خود را خراب کردی و ما را هم خراب ساختی .

  • تجزیه آخرين راه براى آسانى آرامى وعزت اين مردم است. تجزيه محبت را بازمى آورد چون در تجزيه است که عدالت برپا مى شود.
    تجزيه به زورگويى يک قوم و مليت پايان مى بخشد و فرصت براى همبستگى ميان مردمان واحدهاى مکانى زبانى و فرهنگى بوجود مى آورد.
    تا که اين سرزمين تجزيه نشود ونام اش تغيرنخورد امکان ندارد با نام افغان که هم چم پشتون است وحدت ملى ساخته شود. پشتونها حتى نام مترادف خود را به غيرپشتونها دادند. ولى بازهم مغزوهوش تاريخ را نمى توان مانند طالبان در ڀختونخواه شستوشو نمود.
    من با نام پشتونستان براى مردم شريف پشتون هيچ ايرادى ندارم. ولى چرا همه مجبور شوند هويت تبديل کنند. تبديل هويت ازنگاه روان پزشکى به انسان مشکلات روانى بوجود مى آورد.
    من هيچگاه بخود افغان نمى نامم. واژه محنوس افغان در قانون اساسى با فشار غرب و دوستان پشتون شان به گردن غيرپشتونها آويزان شده.
    تا که نام افغان است ملک درفغان است
    تا که افغانستان است نام اش بطلان است

  • برادران عزیز اگر بگویم ساده لوح هستید دروغ نگوفته ام چیزی که شما امروز می گویید انها بسیار وقت پیش فکران را کرده اند . این را باید از اظهار نظر هم سو و همزمان برادران یعنی کرزی و طالبان در مقابل طرح این موضوع در محافل سیاسی کشور باید فهمید . چیزی که افغانستان به سوی ان میرود یک جنگ تمام عیار است زیرا انها هیچ زمان تن به تجزیه نخواهند داد انها همه افغانستان وحتا فراتر از ان را می خواهند به تازگی اسنادی بدست امده که نشان می دهد طالبان در اواخر دوره حکومتشان پلانهایی برای دست درازی به اسیایه میان را در سر می پرورانده پس چطوری راضی به تجزیه افغانستان می شوند تنها راه ممکن و اجتناب ناپذیر که افغانستان به ان سو روان است یک جنگ بزرگ است یا افغانستان به زور تجریه می شود ویا برای همیشه به کام طالبان وپاکستان سقوط می کند.

  • بياری خدا خراسان بزرگ بزودی متولد ميشود

  • محترم موسی جان شما چرا عصبانی میشوید؟این مملکت با ترکیب این چنینی دوصد سال هست که دارد به عقب برمیگردد.آیا بهتر نیست شمارا با همه وطنفروشی ها.انتحار.مکتب ستیزی. هزاران نکبتی تان تنها بگذارند مردمی که زندگی و کشور شان را دوست دارند؟

  • يگان دوستان در پندار اند که تفکر قومى زبانى سمتى فرهنگى تبارى مذهبى اتنيکى و غيره تفکر قدمى وجهالت است. بايست روحيه شهروندى را پرورش داد و انسان را و روحيه انسانى را درمحور عمل و دولت قرارداد. اين تفکر درکشورهاى امکان دارد که دورانهاى روشنگرى را سپرى نموده وخواستهاى سمتى فرهنگى تبارى مذهبى اتنيکى شان برآورده شده!
    اين خواستهاى درتجزيه برآورده شدند. امروز امريکا و حدت نمى داشت اگرکه از پنجاه کشور ساخته نمى شد. واژه Stateدرفارسى کشور دولت برگردان نشده بلکه ايالت ترجمه شده.
    چون اين سرزمين چندين مليتى ايست تجزيه شرط مطلق و شرط مناسب است
    تا که نام افغان است ملک درفغان است
    تا که افغانستان است نام اش بطلان است

  • محترم موسی جان
    خواهشمندم که نظرتان را بنوسيد که ما ازنظرات مخالف استفاده نمايم . شما بزرگواريد وخود را کوچک درکوچه نکنيد

  • برادر عزیز و همزبان اقای بدخشی صاحب سلام
    به نظر من شما درست می فرمایید. من یهچ باور ندارم که افغانستان به این زودی ها به یک کشور مستقل، ارام، با وقار و رفاه تبدیل می شود. بلکه من باور دارم که با امدن سال 2014 بحران های اساسی تازه شروع می شود. اما ان طور که شما فرموده اید این بار مناطق جنوبی کاملا مسلح هستند و دولت هم در اختیار اینها است.
    اما در صورتیکه افغانستان تجزیه شود طرح من برای کشور جدید اقوام محروم این است:
    اسم این کشور نباید بیانگر قومیت و یا نژاد باشد. مثلا آریانا یک اسمی است که از ان بوی نژاد می اید.
    این کشور جدید باید به صورت فدرالی اداره شود. باید در ان چهار فدرال وجود داشته باشد: شمالشرق، شمال، مرکز، غرب.
    این کشور جدید باید دموکراتیک و سکولار باشد
    مردم حق فعالیت، سکونت، زندگی، کار و بار و نقل مکان در تمامی چهار ایالت را باید داشته باشند. فدرالها نباید هویت قومی داده شوند.
    زبان فارسی و ازبکی باید زبانهای رسمی ان باشند.
    پایخت ان باید مزار و یا سرپل باشد.
    مرزهای جنوبی ان باید کاملا مسدود باشد به جز دروازه ای رسمی که از ان هم کسی بدون ویزه نباید تیر و بیر بشود.
    نام ان اگر خراسان باشد بهتر است.
    هیچ مذهبی نباید دران رسمی باشد. مردم از لحاظ مذهبی کاملا ازاد باشند.
    پشتون حرف زدن در قلمرو ان باید غیر قانونی و جرم شناخته شود. حتی توریست هایی که پشتون بگویند باید که دیپورت شوند.
    تبعیض باید در ان کاملا غیر قانونی و جرم باشد.
    در اخر به امید نابودی افغانستان و ایجاد خراسان شما به خدای بزرگ می سپارم.

  • جالبترین نظر !
    کشور سیکولار و دیموکراتیک باشد ، تبعیض در آن نباشد ولی حرف زدن به زبان پشتو جرم تلقی شود وحتا توریست هایی که به زبان پشتو سخن بزنند باید اخراج شوند ! پایتخت این کشور هم مزار یا سرپل باشد!

  • امريکا در این آتش خواهد سوخت
    روزهای بسیار سخت خاورمیانه در انتظار ایالات متحده است. اگر تاکنون سرخوردگی‌های سیاسی و اجتماعی عده‌ای را بر غرب می‌شوراند، حالا طوفان‌های بنیان‌کن مسلمانان خشمگین از توهین‌های سخیف به پیامبر اکرم به سوی غرب خواهد رفت.
    موج بزرگی از خشم مسلمانان علیه تولید فیلم توهین‌آمیز نسبت به پیامبر اسلام توسط یک یهودی اسرائیلی در ایالات متحده، آمریکایی‌ها را شدیدا نگران کرده است.
    به گزارش «تابناک»، سام باسیل، اسرائیلی 56 ساله مقیم کالیفرنیای آمریکا، نقش تهیه‌کننده، کارگردان و نویسنده این فیلم سخیف 120 دقیقه‌ای را ایفا کرده است. وی مدعی شده است برای ساخت این فیلم بودجه 5 میلیون دلاری با کمک یکصد یهودی ناشناس تهیه کرده است.
    فیلم، یک سال پیش و در تابستان سال 2011 با شرکت 59 بازیگر و 45 نفر عوامل ساخته شده است. باسیل فیلم را فیلمی سیاسی دانسته است. وی مدعی شده است که ایالات متحده، نیرو و هزینه فراوانی را در جنگهای عراق و افغانستان از دست داده است ولی او قصد دارد با ایده‌ها بجنگد. وی پس از شروع اعتراضات مسلمانان مخفی شده است.
    فیلم با نشان دادن قسمتی درباره درگیری‌های مذهبی در مصر و خشونت علیه اقلیت مسیحی قبطی در این کشور آغاز می‌شود و سپس به عربستان در صدر اسلام می‌رود و به شدت به پیامبر اکرم(ص) و دین اسلام توهین می‌نماید.
    ادعا شده است که ظاهرا قسمت‌هایی از این فیلم از سال 2011 در اینترنت منتشر شده است اما دوبله شدن آن به زبان عربی باعث شده است که توجه مردم مصر به آن جلب شود. تری جونز کشیش دیوانه آمریکایی اعلام کرده است که به مناسبت سالگرد حادثه یازده سپتامبر، قطعه‌ای 13 دقیقه‌ای از این فیلم را در کلیسای خود نمایش خواهد داد.
    در کنار کشیش جونز، از «عصمت زقلمه» رییس دولت خودخوانده قبطی (هیئت عالی حکومت قبطیان مهاجر در آمریکا) و «موریس صادق» وکیل قبطی دادگستری به عنوان حامیان معنوی این فیلم نام برده شده است.
    مشحصات فلم
    این فیلم موهن که با دو نام "برائت از مسلمانان" و "زندگی محمد " معرفی شده یک فیلم آماتوری به کارگردانی سام باسیل است و حاوی صحنه‌ها و توهین‌هایی به پیامبر اسلام است که زبان از بیان آن ها شرم می‌کند.
    این فیلم پیش از این تنها یک بار در سالنی در هالیوود به شکل خصوصی نمایش داده شد و قرار بود دیروز و در سالگرد حادثه 11 سپتامبر در کلیسای تری جونز (کشیش سفیه) به نمایش درآید؛ اما این نمایش لغو شد.
    این کشیش دیروز و طبق اعلام قبلی، حرکت موهن دیگری به نام "محاکمه مردمی محمد" برگزار کرد و به زعم خود آن حضرت را محاکمه نمود. قرار بود این فیلم در کنار این محاکمه نمایش داده شود.
    اما علیرغم لغو پخش رسمی فیلم موهن، بخش‌هایی از این فیلم در فضای مجازی منتشر گردید و چون این کار از سوی قبطیان مهاجر مصری انجام شد، نخستین واکنش‌ها از مصر علیه این اقدام برخاست و سپس به لیبی، یمن و دیگر کشورها کشیده شد.
    شخصیت‏های مسلمان، مسیحی، قبطی و نیز کاخ سفید ساخت این فیلم را محکوم کردند؛ اما مسلمانان خشمگین در مصر و لیبی، با حمله به نمایندگی های سیاسی آمریکا در قاهره و بنغازی، سفیر آمریکا در لیبی را کشتند.
    زمان این فیلم 2 ساعت است اما بخش هایی چند دقیقه ای از آن (با دوبله به زبان مصری محلی) بر روی شبکه ویدئویی "یوتیوب" (وابسته به آمریکا) منتشر گردیده و با وجود اعتراضات تا این لحظه حذف نشده است. این در حالی است که این شبکه مدعی است فیلمهایی که موجب خشونت شود یا توهین به احساسات عمومی باشد را منتشر نمی‏کند.
    مشخصات فیلم
    نام فیلم: برائت از مسلمانان (زندگی محمد رسول اسلام)
    سناریست، تهیه کننده و کارگردان: سام باسیل
    محصول: 2011 ـ ایالات متحده آمریکا
    زمان: 120 دقیقه
    حامیان مادی: صهیونیست‏ها.
    حامیان معنوی: عصمت زقلمه رییس دولت خودخوانده قبطی (هیئت عالی حکومت قبطیان مهاجر در آمریکا) ـ موریس صادق وکیل قبطی دادگستری ـ «تری جونز» کشیش قرآن‏سوز آمریکایی.
    داستان فیلم
    این فیلم با صحنه‌هایی از حملات گروه‌های تندرو به یک داروخانه مربوط به پزشکی قبطی در مصر آغاز می‏شود. در این صحنه چند مسلمان با محاسن بلند با چوب و چماق به داروخانه این پزشک حمله می‏کنند و با حمله ناجوانمردانه به همسر وی، مغازه اش را ویران می کنند؛ اما پلیس مصر تنها نظاره گر این حادثه است.
    فیلم پس از این بخش، به حیات پیامبر در صدر اسلام منتقل می‌شود و با پخش صحنه های مبتذل (که از بیان آنها معذوریم)، علاوه بر توهین به پیامبر اکرم دین اسلام به عنوان "سرطان" و مسلمانان را افرادی خشن، عقب مانده و طرفدار خونریزی نشان می دهد.
    در این فیلم نقش پیامبررا یک بازیگر آمریکایی با رفتاری کمدی و توهین‌آمیز بازی می‌کند و در آن تلاش شده است تا نزول وحی بر پیامبررا دروغ معرفی کند.
    روزنامه وال استريت ژورنال در توصیف این فیلم نوشت: فيلم "برائت از مسلمانان" یک فیلم سياسي و نه مذهبي است و در آن از اسلام به عنوان سرطان ياد شده است.
    سام باسيل یک شهروند اسرائیلی ـ آمریکایی ایالات متحده است. وی یک مشاور املاک و مدير شركت‏هاي ساخمانی است که در کاليفرنياي جنوبي زندگي مي‌کند و دشمن قسم‌خورده اسلام است. علیرغم عدم انتشار هیچ تصویری از وی، او یک شخص حقیقی است و سنی بین 52 تا 56 سال دارد. (یعنی سام باسیل، یک نام مستعار نیست).
    باسیل از سه شنبه (۱۱ سپتامبر 2012 ـ ۲۱ شهريور 1391) که با روزنامه صهیونیستی هاآرتص و روزنامه آمریکایی وال ستریت ژورنال مصاحبه کرد ناپدید شد و از مکان اختفای وی اطلاعی در دست نیست.
    وی دیروز به روزنامه وال استريت ژورنال گفت: "براي اين فيلم 5 ميليون دلار از يكصد صهيونيست اعانه جمع آوري شده است. این فیلم با استفاده از 59 بازيگر و تيمی 45 نفره در پشت صحنه، به مدت سه ماه در اواسط سال گذشته میلادی در كاليفرنيا توليد شد".
    اما با وجود این هزینه هنگفت، کیفیت فیلم بسیار پایین و دکورها و صحنه‏ها بسیار آماتوری است.
    عکس العمل ها در انتشار اين فلم
    در واکنش به انتشار این فیلم، موج بزرگی از اعتراضات در کشورهای اسلامی آغاز شده است. در مصر، سفارت آمریکا در ابتدا با توسل به حق آزادی بیان سعی در توجیه این کار داشت اما بعدا آن را محکوم ساخت. هزاران مصری، شامگاه سه‌شنبه در اطراف سفارت آمریکا تجمع کرده و پرچم این کشور را پایین کشیده و آتش زدند.
    مردم مصر امروز نیز در برابر سفارت آمریکا در قاهره تجمع کردند. به سبب ارتباط بعضی از قبطیان تندرو با ساخت این فیلم، بیم آن می‌رود که آتش خشونت‌های مذهبی در این کشور شعله‌ور شود. محمد مرسی و هشام قندیل رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر مصر نیز فیلم را محکوم کرده و خواستار اقدام علیه عوامل آن شده‌اند. بعضی احزاب مصری، ار زئیس‌جمهور خواسته‌اند که سفر خود به آمریکا را لغو کند.
    در بنغازی در شرق لیبی، به ساختمان کنسولگری ایالات متحده حمله شد و پس از فرار سفیر آمریکا از این محل، وی با شلیک راکت توسط افراد گروه انصارالشریعه به سوی اتومبیل حامل وی به همراه سه نفر دیگر کشته شد.
    در واکنش به این حادثه سفارت‌های آمریکا در سراسر جهان، تدابیر امنیتی خود را بنا به دستور اوباما به شدت افزایش داده‌اند. یک تیم مخصوص متشکل از حدود 50 نظامی ویژه آمریکایی برای حفاظت از سفارت آمریکا به لیبی فرستاده شده‌اند و از همه آمریکاییهایی که برای انها دلیلی اضطراری وجود ندارد خواسته شده است که کشورهای شمال آفریقا را ترک کنند.
    رئیس جمهور آمریکا در واکنش به این حادثه، تاکید کرده است قطعا کسانی که سفیر آمریکا در لیبی را کشتند محاکمه خواهند شد. یگال پالمور سخنگوی وزارت خارجه اسرائیل نیز، ارتباط دولتش با این فیلم را رد کرده است.
    مردم کشورهای شمال آفریقا و از جمله تونس و الجزایر نیز دست به تظاهرات زده‌اند. در تونس، پلیس به سوی مردمی که در اطراف سفارت امریکا جمع شده‌اند گاز اشک‌آور شلیک کرده است. تظاهرات‌کنندگان قصد ورود به سفارت آمریکا را داشتند. در خارطوم پایتخت سودان نیز عده‌ای در مقابل سفارت آمریکا دست به تظاهرات زدند.
    حامد کرزی رئیس‌جمهور افغانستان به منظور جلوگیری از شدت گرفتن اعتراضات مردم افغانستان دستور داده است که وب‌سایت یوتیوب در این کشور فیلتر شود. در غزه مردم به نشانه اعتراض پرچم آمریکا را به آتش کشیدند. حزب‌الله لبنان ضمن محکوم کردن ساخت چنین فیلمی خواستار وضع قوانین علیه چنین اقداماتی شده است. اخوان‌المسلمین اردن نیز خواستار اقدامات مردمی و ملی شده است.
    پیش از این، 5 تن از سفرای آمریکا در کشورهای مختلف در زمان ماموریت خود به قتل رسیده‌اند که آخرین آنها آدولف دابس بوده است که در سال 1979 در افغانستان کشته شده است. پیش از آن، سفیر آمریکا در لبنان در سال 1976، سفیر آمریکا در قبرس در سال 1974، سفیر آمریکا در سودان در سال 1973 و سفیر آمریکا در گواتمالا در سال 1968 به قتل رسیده‌اند.
    بعد از قتل سفیر آمریکا در قبرس در سال 1974، حادثه کشته شدن سفیر آمریکا در لیبی دومین باری است که یک سفیر آمریکا در جریان تظاهرات در اطراف اماکن دیپلماتیک آمریکا کشته می‌شود.
    شاید این حادثه را بتوان تا حدی با قتل گریبایدوف سفیر روسیه در ایران در ژانویه 1829 مقایسه کرد که در جریان آن، مردم خشمگین از تعدی‌های روسها، به سفارت روسیه حمله کرده و هر کس را یافتند، به قتل رساندند.
    در واکنش به آن حادثه و برای سرد کردن آتش خشم نیکلای اول، فتحعلی‌شاه فرستاده‌ای را با نامه عذرخواهی و الماسی بزرگ به دربار تزار روس فرستاد. این بار هرچند، حکومت لیبی به سرعت از آمریکا عذرخواهی کرد، اما احتمالا آتش خشم مردمی که علاوه بر سرخوردگی سیاسی و اجتماعی، بنا به دلایل مذهبی هم از آمریکا عصبانی هستند به راحتی سرد نخواهد شد.

  • کدام طوفان بنیان کن؟ کشته شدن یک سفیر طوفان بنیان کن است؟
    مسلمانان در خشم و خشونت خود یگدیگر را می کشند. فیلم را یک نفر ساخته است بر اساس حق ازادی بیانی که دارد و دولت امریکا طبق قوانین خود نمی تواند جلوی او را بگیرد. چرا همه ای امریکایی ها باید مقصر باشد؟
    در این فیلم زیاد هم از واقعیت تاریخ اسلام دور نرفته اند. ایا محمد 13 زن نداشت؟ ایا محمد و یارانش وقتی دشمنان خد را شکست می دادند زنان شان را اسیر نمی کردند؟ اطفال شان را برده نمی کردند؟ ایا محمد و طرفدارانش نمی گفتند که یا مسلمان شوید و یا کشته شوید و یا جزیه یعنی باج بدهید؟
    برادران عزیز اینها تاریخ اسلام است. مگر محمد با زن پسر خوانده ای خود جعفر ازدواج نکرد؟ مگر مردم اعتراض نکردند که تو می گفتی که با زن پسران خود ازدواج نکنیم اما مگر محمد نگفت که این حکم پسران ناتنی را در بر نمی گیرد؟
    به جای این خشونت ها باید ما چشم خود را باز کنیم و انتقادها بر محمد و اسلام را مورد فکر و غور قرار بدهیم. مگر همین طالبان قوانین اسلامی را پیاده نمی کنند؟ مگر در اسلامی دست بریدن و پای بریدن نیست؟ مگر در اسلام نمی گویند که اگر کسی دین اسلام را ترک کند باید کشته شود. این چه قسم دین خداوندی است که اگر کسی ان را ترک کند و یک دین دیگر را انتخاب کند باید کشته شود؟

  • این را هم خدمت دوستان به عرض برسانم که فقط یک سال قبل همین ریش درازان بنیاد گرای لیبی، در بنغازی دست و پای وزیر خارجه انگلیس و همین هیلاری کلینتون را می بوسیدن. همین بنیاد گراها پیشاپیش طیاره های جنگی ناتو و موشک های کروز امریکایی در حالیکه بیرق های فرانسه و انگلیس را در دست داشتند می دویدند و شادمانی کنان با دولت قذافی می جنگیدند.
    من اگر جای امریکا باشم با خود می گویم که :
    از ک ی ر من رستم شدی بر سر من ستم شدی. دقیقا مثل مجاهدی افغانستان اقای حکمتیار، طالبان و شبکه ای حقانی.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس