بابا رحیم مشرب
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
بابا رحیم مشرب شاعر ؛ عالم ، صوفی ، فیلیسوف در سال 1653 در ولایت نمنگان تولد یافته و در سال 1711 به اساس دسایس ملا های متعصب وکور دل با حکم محمود خان در ولایت بلخ به دار آیخته شده و در پهلوی قبر
جوانمرد قصاب دفن گردیده و سپس جسد مبارک آن به شهر اشکمش ولایت تخار انتقال یافته که اکنون زیارت گاه خاص عام است.
شب نشینی های مشرب خوانی با اجرای دنبوره در مهمانخانه ها بشکل دسته جمعی که در افغانستان آنرا جهر میگویند شب های زمستان در بار خلیفه های طریقه ی قادریه را روز میکند. بابا رحیم مشرب غزلسرای معروف و محبوب فارسی و اوزبیکی است و علاقمندان زیاد بین مردمان آسیای میانه و افغانستان دارد.در مناطقی که مشرب خوانی مروج است معلم های خانگی ،مساجد و مدارس، دیوان مشرب را بعد از اتمام پنج سوره و قرآن به حیث کتاب درسی می خوانند و سواد را از آن می آموزند. و بیشتر غزلیات و اشعار آن در سینه ها از نسل به نسلی در قالب حافظه قرار میگرفته است.
Vis større kart
در مناطق اوزبیک نشین آسیای میانه بخصوص ولایات: نمنگان، اندیجان، فرغانه و قوقان اوزبیکستان، اوش و جلال آباد قرغیزستان ،چمنت و ترکستان قزاقستان و ولایات: جوزجان ، سرپل، فاریاب،تخار ، قندوزو سمنگان افغانستان به مشرب مقام ولی و صاحب کرامت داده ،آنرا شاه مشرب،بابا مشرب و بعضآ مشرب دیوانه میگویند و در دعا های خود از خداوند از برکت روح بابا مشرب طلب مدد می نمایند.
شاه مشرب در اشعار خود ملاهای کمدان و شاهان ظالم و حکام بی کاره را به بزبان شعر به سنگ انتقاد کوبیده و عمال زشت و مردم فریبی آنها را عیان ساخته ومحبوبیت بین مردمش کمایی میکرده است و هر شعر آن در ذهن و زبان مردم قرار داشته است.
روشنگری بابه مشرب که ذهنیت های توده ها و مردم را بیداری میداده ، هدف کین ملا های متعصیب و شاهان ستمگر قرار میگرفته است.بنآ آنرا به کفر میگیرند و چون منصوربه می آویزند و در همان جا در پهاوی قبر جهانمرد قصاب در بلخ دفن میکنند. و سپس جنازه شاعر مبارز و عدالت خواه شاه مشرب توسط مریدانش به شهر اشکامش ولایت تخار انتقال یافته دفن شده است .زیارت گاه بابا مشرب در مزار شریف پهلوی قبر جوانمرد قصاب ، در شهر اشکمش ولایت تخار و در دها پارک و جاده و موسسات عالی اوزبیکستان تندیس شاه مشرب گذاشته شده است که ارادتمندان ان با آن دعا و ادای احترام می نمایند.
در سرزمین ما ترکان فارسی گو مثل مولانا جلال الدین بلخی؛صایب تبریزی،عبدالرحمان جامی ، علیشیر نوایی ،میرزا عبدالقادر بیدل، مقام ارجمند داردند درسده های اخیر حکومت بزبان ترکی و اوزبیکی توجه کمتر نمودند با ساختن مکاتب غیر ترکی و اوزبیکی در مناطق ترک واوزبیک نشین تقریبآ رسم الخط آنها را از میان بردند و هرآنجه از اشعار ترکی و اوزبیکی بجا مانده بود از میان رفته است .
عشق مفرط ترکی و اوزبیکی زبانان به زبان ، ادبیات و فرهنگ خود شان بوده که آنها را دولت های مستبد و شاهان ستمگر از این نعمت خداداد محروم ساخته اند .در سال 1991 انجمن فرهنگی علیشیر نوایی در ولایت بلخ 350 سالکی شاعر و عالم بی بدیل اوزبیکی و فارسی گو علامه بابا رحیم مشرب را تجلیل نموده و مجموعه ی شعری آنرا بنام « گزیده ای از اشعارمشرب» به زبانهای اوزبیکی و دری به چاپ رساندند.
امان معاشر
نمونه ی شعر فارسی آن:
” آنانکه طلـبگـار خـدائید خـدائید،
بیرون زشما نیست، شما ئید شما ئید”
مشرب
اناالحـق گـوی ایجـادم، تجـلّـی پـرورعشقم
مدام از خون منصورم میی درساغرعشقم
نه از کفـرم تمـنّایی، نـه از اسلامـم امـیدی
ندانـم کعـبه و بتخــانه ازهـم ، کـافـرعشقم
مشرب
مشرب شعرلریدن نمونه:
اؤتر
اگر عاشقلیغیم ائتسم، کویوب جان و جهان اؤرتر،
بوعشق سیرّین بیان ایتسم، تقی اول خانمان اؤرتر.
کیشیگه عشق اؤتیدین زرّه ی یتسه، بؤلور گریان،
بؤلوب بی صبر و بی طاقت، یوره ک بغری چنان اررتر.
نیچوک طاقت قیلی، بودرد إیله بؤلوب حیران،
غمیم باشقه، الم باشقه، یوره گیمنی فغان اؤرتر.
مین ِ بی خانمان تینمی کویوب هردم فراقینگده،
«نگارا» دیب آتین ائتسمکی، شوقینگدین زبان اؤرتر.
قیو تیل بیرله، ای جانا، سینینگ وصفینگ بیان ائله ی،
تیلیم لال و کؤزیم گریان، سؤنگکلرنی نهان اؤرتر.
نه قتتیغ کون ایکن، دلر، وصالینگدین جدا بؤلماق،
مینینگ آهیم اؤتیغه بول زمین و آسمان اؤرتر.
یوره کده درد و غم قت- قتکی، مینده قالمه دی طاقت،
اگر بو زرّه سین بول وقت دیسم، عشقی بیان اؤرتر.
بود رد إیله خراب اؤلدوم کیلیب حالیمنی سؤزمه ی سن،
اونیم چیقسه یوره کدین بو تن و جان، اوستخوان اؤرتر.
بو مشرب دردینی، جاناکی، هیچ کیم باشیغه سالمه،
اگــــر محشـــــرده آه اورســـم، بهشت جاویدان اؤرتر.
خواه إینان، خواه إینانمه،
سین سن سیوریم خواه إینان، خواه إینانمه،
قانــــدور جگریم خواه إینان، خواه إینانمه.
غـــم شـــامی فراقینگده کباب ایتتی فلکنی،
آه سحریـــــم خـــواه إینان، خــــواه إینانمه.
ناگاه سری زلفین ساری بؤلدیم سینگه مایل،
ای تـــاج سریــــم خــواه إینان، خواه إینانمه.
لعلینگ غمیدین کؤنگلوم ایرور غنچه کبی قان،
گل بــــرگ تریم خـــواه إینان، خــــواه إینانمه.
زهر غم هجرینگ مینی اؤلدیرغه لی یتتی،
ای لب شکــــریم خــواه إینان، خواه إینانمه.
مشرب بؤلوبان کویونگده چون برق تجللی،
قالمی اثـــریم خـــواه إینان، خــــواه إینانمه.
عاشق
ملک سن یا بشرسن یا حور غلمان سن بیلیب بؤلمس،
بو لطف و بو نزاکت بیرله سیندین ائریلیب بؤلمس.
عجب بی رحم دلبرسن، عجب شوخ ستمگرسن،
چراغ حسن روینگدین کؤنگولنی هم اوزوب بؤلمس.
یوزونگ نینگ آفتابینی کؤروب حیران بؤلوب قالدیم،
فلککه قؤل اوزاتیب، شمس انورنی آلیب بؤلمس.
یوزونگ مثل قیزیل گلدور،کؤنگول جون بلبل شیدا،
بو گلنینگ عشقیدین بلبل چمندین ائریلیب بؤلمس.
کیل، ای مشرب، اگرعاشق بؤلوب سن بؤلمه غیل غافل،
بو غفلت اویقوسیدین،ای یارانلر، اویغانیب بؤلمس.
پيامها
17 نوامبر 2012, 12:33
امانک معاشر توبایک فاشیزم اوغانی چه فرق داری جامی ومولوی را هم ترک ساختی درحالیکه جامی درشعرخود خودرا تاجیک گفته
17 نوامبر 2012, 16:46, توسط mashrab
ای مرد بی خرد ! کجا گفته های معاشر به فاشیسم میماند. تو که مولانا و جامی را تاجیک میگویی ٬ این از یکطرف توهین به ایشان است که هویت آنها را تقلب میکنی و از جانب دیگر توهین به تاجیک ها است که در بین ایشان چنین یک کودن و بیسواد وجود دارد.
17 نوامبر 2012, 22:30, توسط محمد
آقای میرهزارگرداننده وب سایت وزین کابل و افغانستان پرس السلام علیکم ،
آقای میرهزار، ماشین اتومات شما د ورنگی و د و رویی میکند ، نوشته و نظر ما را تا نام خود درج نکنیم قبول نمیکند
اما ازبعضی آ د م های بی سوا د و بی اد ب را بی نام قبول میکند جای تعجب است ، باید ماشین کنترول اتومات تا ن
را د ا نسته بسازید یک بام ود و هوا نباشد بااحترام
18 نوامبر 2012, 03:20
جناب محمد، موقع فرستادن پیام بدون نام، دریچه کوچک باز میشود و شما باید دریچه گک را کلیک کنید و مشکل رفع میشود.
19 نوامبر 2012, 00:28, توسط محمد
جناب محترم سلام .
والدین من به من تقلبی را نه آموخته اند راه خودم به خودم را مناسب میدانم ازراه نمایی تان تشکر، راه خودم بهتراست .
17 نوامبر 2012, 13:30, توسط بای مراد
به پاسخ شما یک فرد غزل جامی (رح) کافیست............بنده جامی شد غلامت گرچه افلاطومن بود...اسره کن یا سخله گن
یا سات یا بیرگن جواب.....ای لبت پر خنده وچشم خمارت مست خواب ایکی زلفینپگ اراسیذه ای یوزینگ دئور افتاب .................الخ به استدلا ل کنید نه تحقیر/ روزگاری بوده که ترکی گفتن فضیلت بوده..اینرا نمیشه انکار کرد. حتمی نیست دانشمند ترکتبار پسوند ویا پیشوند نامش ترکی باشد که از قضا بیدل (رح*) ومعلم ثانی ،فارابی (رح) این اقباتل را داشته اند با عرض حرمت بایمراد
17 نوامبر 2012, 17:25, توسط شعر دوست
محترم معاشر صاحب سلام. تشکر از نوشته تان. برای من شعر مهم است تا زبانی که شعر به ان سروده شده باشد. اما با انهم درک افکار شعرای زبانهای دیگر و معانی و پیامهای شان به شمول زبانهای داخل محدوده کشور ما و یا زبانهای دور و بر ان و به شمول فرهنگهای مختلف اقوام مختلف ساکن محدوده ی جغرافیایی و سیاسی موجود، مهم و حایز اهمیت است. البته توانایی من در خواندن اشعار زبان ازبکی متاسفانه در سطحی خیلی پاهینی قرار دارد. خواستم ذریعه این پیام از شما بخواهم که اگر دسترسی به ترجمه اشعار بالایی داشته باشید یک قسمت انرا برای ما معنی کنید خوشحال خواهیم شد. مخصوصآ چند بیت از جامی صاحب را که بای مراد خان انتخاب نموده اند نیز برای من جالب است تا معنی شانرا بدانم. از مهربانی تان قبل از قبل متشکرم.
17 نوامبر 2012, 18:13, توسط حقجو
تشکر از اقای امان معاشر
مولانا ترک و اوزبیک است
حضرت مولانا جلالالدین بلخی ثم رومی در بلخ یا مرکز (ترکستان جنوبی) که فعلا مربوط مملکت افغانستان میباشد تولد یافته و زبان مادریاش ترکی و زبان دومیاش دری بوده، طوریکه در ترکستان افغانستان همه ترکی زبانان به عین شکل زبان دومیشان دری میباشد. مولانا در سن 6 سالگی با پدرش سلطانالعلما از طریق ایران به قونیه ترکیه امروزی هجرت نموده است و در ا یران با شیخ فریدالدین عطار ملاقات نموده، تمام علاقه و ارتباط مولانا بجز از چند روز در خا ک ایران و مردم ایران همینقدر بوده و بس.
مولانا در خانۀ خود بزبان ترکی اوزبیکی صحبت مینمود و تاجیکی را طوریکه از اشعار او برمیآید بحد عالی میدانسته و وی اشعار ترکی بسیار دارد او گوید:
ترکی همه ترکی کند
تا جیک تا جیکی کند
من ساعتی ترکی کنم
یک لحظه تاجیکی کنم
گویا تنها لحظۀ تاجیکی گویهای او شعر سرودن وی است وبس. اگر او ایرانی میبود و یا به ایران تعلق میداشت چرا به ایران حیات بسر نبرد؟ و معلوم است که او ترک بوده و با ترکان ترکیه احساس آرامش و قومیت و همزبانی مینموده است. حضرت مولانا ترک بودن خود را اینطور ثابت مینماید و پاسخ این سوال را که مولانای رومی از کجا است از خود او بپرسیم.
گفتم ز کجایی تو، تسخیر زد و گفت ای جان
نیمیم ز ترکستان، نیمیم زفرغانه
و باز در بیت زیر تأکید مینماید که او یک ترک است و طوریکه ترکها گوشت را نیم خام میخورند و میفرماید که من ترک هستم و در تصوف، نیم خام میباشم
ترک جوشی کردهام من نیم خام
از حکیم غزنوی بشنو تمام
بیت بالا بصورت خاص حکم مینماید مولانا به ترک بودن خود هم اعتراف و هم افتخار مینماید. نوشتن و یا سرودن شعر بزبان تاجیکی این معنی را نمیدهد که باید نویسنده و یا شاعر فارسی زبان باشد. حکیم انوری ابیوردی، خاقانی شیروانی، نظامی گنجوی، الخارزمی، شمس تبریزی یا مرشد عالی مولانا، حضرت ابوالمعانی بیدل، ابوریحان بیرونی، شیخ محمود شبستری، ابوعلی سینا بخارایی، زیبالنسا مخفی، میرزا اسدالله غالب، حضرت امیر خسرو بلخی ثم دهلوی فرخی سیستانی و صدهای دیگر ترکی زبانان بودند که بزبان تاجکی آب حیات بشمار رفته و ستون فقرات ادبیات تاجکی را تشکیل دادهاند و تعداد زیاد اینها بشمول صایب تبریزی به هر دو زبان ترکی و تاجکی شعر سرودهاند و باید بدانید اشعار آبدار و ملکوتی صایب تبریزی هم به ترکی و هم بفارسی مقام ارجمند و عالی دارد.
جناب آقا. شما بجای اینکه اندرز و پند خداوندگار بلخ را بپذیرید، برعلیه آن اقدام کردهاید. جضرت مولانا میفرماید...
تو برای وصل کردن آمدی
نی برای فصل کردن آمدی
سلطان محمود کبیر، تیموریان عالیمقام ترکستان هرات و هند، سلجوقیان، ترکان عثمانی، وغیره همه ترکی زبانان بودند که ازخان نعمت آنها، زبان فارسی رونق یافته است، شهنامه فردوسی بد ربا ریک ترک معظم سروده شده است و آن ترک برای فرد وسی مستمری میداد تا شهنامه را تهیه کند.
مبرزا با یسنقر تیموری، نسخۀ مفقود شدۀ آنرا بد ربا رشاهرخ میرزای تیموری تکثیرکرد. و شما برای اینکه دوستی این دو ملت ترک و فارسی را با هم نزدیک بسازید برخلاف فرمودۀ مولانا جلالالدین بلخی رومی عمل مینمایید.
آنلاین : http://ندارم
17 نوامبر 2012, 21:01, توسط امان معاشر
با درود های صمیمانه خدمت دوست گرامی شعر دوست!
خدمت شما عرض کنم که من شاعر نیستم که به صنعت شعر سروده شیر و شکر حضرت جامی را ترجمه کنم اما از معنی تحت و لفظی میدانم که در نازک خیالی این سروده اوزبیکی حضرت جامی به زبان اوزبیکی زیاد تر در پردازی کرده است.مثلا:
(بنده جامی شد غلامت گرچه افلاطومن بود.)به فا.رسی است من به معنی تحت لفظی اوزبیکی ان را میکنم..
اسره گیل یا سقله گیل یا سات یا بیرگل جواب) جامی در فرجام شعر خطاب به معشوق میگوید:(نگاهم کن،اسیرم کن،یا بفروش و یا جوابم بده)
در فرد دیگرش
.....(ای لبت پر خنده وچشم خمارت مست خواب ) ضرورت به معنی ندارد به فارسی کفته است و بعدی آن(
ایکی زلفینپگ اراسیذه ای یوزینگ دئور افتاب) در بین دو زلفت دو کومه ی رویت چون آفتاب می درخشد.
اشعار حضرت بابا مشرب نهایت با نازک حیالی قشنک و زیبا است که زیاتر غزلهای انرا هنرمندان اوزبیکستان اهنگ ساخته است.
را جع به خدمت اوزبیکها دو قدم اساسی بخاطر نجات زبان شرین فارسی را اول ابو مسلیم خرسانی سرپلی و دوم امیر تیمور برداشته است.عرب ها بعد از تصرف سرزمین ما بعد از انکه جوانان مرد انرا بقتل رسانید در هر چند فامیل یک عرب در راس منطقه تعیین نمود تا فرایض دینی را با زبان عربی بیاموزاند و تمام امورات رهبری در خیر و شر به دست شیخها عرب بودند.ابو مسلم خراسانی شیخها را از قصبات کشید و رهبری قریه ها و دهات را با قریدار های انتخابی تسلیم کرد و مردم دو باره به زبان فارسی تدریس را در مدارس اغاز کردند.دوم امیر تیمور وقتیکه سر قبر فردوسی بزرگ میرود بعد از تعظیم متوجه میشود که تمام اشعار و بیوگرافی فردوسی بزبان عربی است .تمام شیخهای منطقه را خواسته وظیفه مید هد تا در 24 ساعت تمام نوشته ای عربی را از دیوار و جوانب مرقند کنده بزبان اصلی فروسی یعنی فارسی بنویسد. از جمله 90000 کله که امیر تیمور از ان در ایران همراه با گچ منار ساخته است اکثرآ شیخها عرب و هوادارانش بوده است و در اسم گذاری اوزبیکی کلیمات عربی در پسوند و پیشوند دیده نمیشد.این قدم ها به مستحکم شدن دو باره ی زبان فارسی اثر گذاشت
آنلاین : http://MAOSHER
17 نوامبر 2012, 23:04, توسط شعر دوست
معاشر صاحب سلام! از ترجمه اشعار حضرت جامی به کلی حظ بردم.با عافیت باشید.
17 نوامبر 2012, 23:40, توسط محمد
برادران محترم السلام علیکم و رحمت الله .
من به یاد دارم سالهای پیش د رمزارشریف و همه تورکستان زمین مکاتب خانگی بود اطفال توسط ماج ملا ها که خانم های عالمه بودند تد ریس میگردید ن ، کتاب های تا جبکی چون به نام ( چهارکتاب ، حواجه حافظ ، سعدی ، میرزا بیدل
و کتاب های تورکی به نام های ( شاه مشرب ، نوایی ، حکمت گوراوغلی ) وغیره به همه تورک و تاجیک یکسا ن از
همه کتا ب های ذکرشده د ر س د ا ده میشد فرق بین تورک وتاجیک نبود چون لسان شان هم با هم آسان بود وادبیات
و فرهنگ و عنعنات مشترک باهم داشتند و دارند . د ر سال های اخیربا پا د ر میانی متعصبین پاشیست های بی سواد وجاهل و اخیرأ توسط نوکرهای زرخرید پارس های ایران تفرقه اندازی شیطنت منافقیت صورت میگیرد تا نگذارند بین تورک
تاجیک هزاره اتحاد باشد و بعضی ها به دول آنها میرقصند نقص کار اینهمه نداشتن سواد است والسلام
17 نوامبر 2012, 21:08, توسط افغان
آقای معاشر سلامهای ګرم را تقدیم و جهان سپاس از معلومات تنویر کننده شما خداوند با شما باشد
افغان
18 نوامبر 2012, 00:55
اگرمن کودن باشم پس جامی هم کودن بوده بااین شعرخود
او که یک ترک بود و من تاجیک،
هردو داشتیم خویشی نزدیک.
ببین من دشمن جعلکاران هستم درحالیکه جامی خود درشعرخود را تاجیک مینمامد پس چرا شما مثل فاشیزم اوغانی دوپارا به یک موزه میکنید که نی جامی ترک بوده این خود توهین به هویت جامی است با سرودن چند شعرترکی ادم ترک نمیشود من شاعری را میشناسم نامش راهب است که بهترین اشعار ترکی وازبکی میسراید شاید شما ادعا کنید که راهب هم ترک است
18 نوامبر 2012, 18:05, توسط Mashrab
آقای بی نام
اگر خودت كودن هم نباشی اما بسیار بی منطق هستی . آیا تو سراغ داری كه كدام تاجیك ویا پشتون ویا هزاره به زبان تركی ازبكی شعر سروده باشد !!! این همه ترك ها هستند و بودند كه همیشه به زبان فارسی شعر گفته آمده اند و حساب شان چه معاصر ویا گذشته به هزاران میرسد . و امپراتوران آنها نیز فارسی را درباری كرده آمده اند .
وقتیكه در جامعه در شعر و شاعری زبان فارسی مسلط بود ، یك تاجیك اولآ به تركی ازبكی بلد نبود وثانیآ هیچگاهی ضرورت به شعر گفتن نداشت .
مشرب
18 نوامبر 2012, 02:02, توسط مرسل
استاد محیط طباطبائی پژوهشگر و محقق تاریخ ایران میفرماید: «ایرانیان را در جنوب سرزمین پهناور ایران بزرگ به جهت تمایز از اقوام عرب، عجم مینامیدند و همان قوم بزرگ ایرانی در شمال ایران زمین و به منظور تشخیص از اقوام ترک، تاجیک نامیده میشد. پس تاجیک همان عجم و پارسیزبان است.»
به گفته میرزا شکورزاده، پژوهشگر تاجیک و نویسندهٔ کتاب «تاجیکان در مسیر تاریخ»، بر اساس پژوهشها مردم پارسیگوی در بسیاری از نقاط آسیای میانه، ایران و افغانستان و حتی کشمیر و کاشغر خود را «تاجیک» معرفی کردهاند. واژه «تاجیک» در ادبیات کلاسیکی فارسی زیاد کاربرد شده و کاربرد آن غالبا در برابر ترک و عرب صورت گرفتهاست:
مثلاً سعدی میگوید:
شاید که به پادشاه بگویند، ترک تو بریخت خون تاجیک.
و یا جامی اشارهای دارد در باره علیشیر نوایی که:
او که یک ترک بود و من تاجیک، هردو داشتیم خویشی نزدیک
.
پس این دلالت میکندبرای ترک نبودن جامی ومولاناهم هرگز ترک نبوده اواصلا ازبکی بلد نبوده اگر میبود حداقل یک بیت ازبکی میگفت مولانا ترکی را درترکیه اموخته وبه همین خاطرشعرترکی گفته چرا که مولانا عاشق بود وعشق را میشه به صد زبان دیگر سرود
18 نوامبر 2012, 18:09, توسط رحیم الله
http://www.bbc.co.uk/persian/s...
لینك بالا را ببین و بعدآ قضاوت بكن
18 نوامبر 2012, 23:53, توسط نور
آقای مرسل سلام .
جناب طباطایی خودرا محقق وپژوهشگرمیگوید شهرت کاذب داشته اگرعالم باشد دیده و دانسته سفید را سیاه نمیگوید این
شعرازمن یا ازشخص دیگری نیست ازخود مولانا است که میفرماید ( نیمم زتورکستان نیمم زفرغانه ) می خوانید میبینید
شعربه زبان تاجیکی است معنی اش را فهمیده باشید هرکس که شعورداشته باشد خودرا به دیوانگی نزند میفهمد فرغانه
مرکزتوکستان است بلخ هم مرکزتورکستان جنوبی بود مولاناجلال الدین رومی ثم بلخی صد د ر صد تورک بود با پارس
ها هیچ ارتباطی نداشته است .
آقای مرسل شما درس د ر تورکیه خواندید افسوس چیزی نفهمیدید خواند ن دیگراست دانستن دیگراست شما نادان بوده اید
تورک تورک است ، تورک آذری ، تورک اویغور، تورک اوزبیک ، تورک تورکمن ، تورک قزاق ، تورک قیرغیز، تورک
تاتار ، تورک قره قلپلق ، تورک هزاره ، تورک قیزیل باش ، تورک بیات ، تورک افشار ، تورک قاجار ، تورک صفوی
تورک باشقرستان ، تورک مغل ، تورک برلاس ، تورک منغت ، تورک چغتای ، تورک قشقایی ،
آ قای مرسل . نادانسته نافهمیده به روی تعصب کورکورانه قضاوت نکنید .
آقای مرسل میدانی تورک های ایران موجوده بیش از یکهزارسال بالا ی پارس های ایران حکومت کرده اند زبان و ادبیات
( تاجبکی ، د ری ، و فارسی ) را تقویه کرده اند به ادبیات د ر ی خد مات شایانی انجام داده اند زبان تاجیکی را
زبان دربار خویش ساخته اند ، شهنامه فردوسی را ازبین رفتن بوده شهزاده تیموری آنرا دوباره تکثیر و توذیع کرده است منکرنشوید کورنمکی میشود و من الله توفیق
میشود همیشه جانب حقیقت باشید
18 نوامبر 2012, 04:41, توسط امان معاشر
سروری گرامی بنام مرسل نمونه از اشعار ترکی مولانا را تقاضا نموده بودند خدمت شان تقدیم میدارم
نمونه اشعار تورکی مولانا:
دانی که من به عالم یالقیز سنی سئور من چون در برم نیایی اندر غمت اؤلر من
من یار باوفایم بر من جفا قیلورسان گر تو مرا نخواهی من خود سنی دیلر من
روی چو ماه داری من شاددل از آنم ازآن شکر لبانت بیر اؤپکنک دیلر من
تو همچو شیر مستی دانی قانیم ایچرسن من چون سگان کویت دنبال تو گزر من
فرمای غمزه ات را تا خون من بریزد ورنی سنین الیندن من یارغویا بارین من
هردم به خشم گویی بارغیل منیم قانیمدان من روی سخت کرده نزدیک تو دورورمن
روزی نشست خواهم یالقیز سنین یانیندا هم سن چاخیر ایچرسن هم من قوپوز چالارمن
روزی که من نبینم آن روی همچو ماهت جانا نشان کویت از هرکسی سورورمن
ماهی چو شمس تبریز غیبت نمود گفتند از دیگری بپرسید من سویله رم آرارمن
آنلاین : http://ندارم
18 نوامبر 2012, 04:44, توسط امان معاشر
به هموطن گرامی مرسل قطعه شعر ترکی اوزبیکی مولانا تقدیم است
نمونه اشعار تورکی اوزبیکی مولانا:
دانی که من به عالم یالقیز سنی سئور من چون در برم نیایی اندر غمت اؤلر من
من یار باوفایم بر من جفا قیلورسان گر تو مرا نخواهی من خود سنی دیلر من
روی چو ماه داری من شاددل از آنم ازآن شکر لبانت بیر اؤپکنک دیلر من
تو همچو شیر مستی دانی قانیم ایچرسن من چون سگان کویت دنبال تو گزر من
فرمای غمزه ات را تا خون من بریزد ورنی سنین الیندن من یارغویا بارین من
هردم به خشم گویی بارغیل منیم قانیمدان من روی سخت کرده نزدیک تو دورورمن
روزی نشست خواهم یالقیز سنین یانیندا هم سن چاخیر ایچرسن هم من قوپوز چالارمن
روزی که من نبینم آن روی همچو ماهت جانا نشان کویت از هرکسی سورورمن
ماهی چو شمس تبریز غیبت نمود گفتند از دیگری بپرسید من سویله رم آرارمن
18 نوامبر 2012, 09:49, توسط مرسل
آقای معاشراین اشعارترکی مولانااست نه ازبکی مه خودم تحصیل کرده ترکیه هستم ترکی را خوب بلدهستم اما ازبکی نمیفامم مه تمام دیوان شمس را خواندیم با غزل ازازبکی برنخوردیم ترکی با ازبکی فرق زبانهای جداگانه است اگرتوبایک ترک ازبکی گپ بزنی نمیداند چه میگویی پس این اشعار ترکی است نه ازبکی جان برادر مه اینقدر نافهم هم نیستم که ترکی ازبکی را فرق کرده نتانم
18 نوامبر 2012, 13:53, توسط baymurad
تحصیل کرده گرامی که ادعا تحصیل در تر کیه را دارید. اگر واقعن ترکی بلدیت پس در نفهمیدن ابیات ترکی(ازبیکی) تجاهل
عارفانه کرده8 اید .تا اواخر قرن هجده تفاوت های فاحش بین گویش های ترکی اذری .استنبولی.واسیای میانه یا ماورالنهری
وجود نداشت شاه صفوی به ارشادات امپراطور سلیم.وامپراطور سلیم به اشعار نواده گان ظهیرالدین بابرپی بردی. از اینهمه تعصب و خود بزرگ بینی دست کشیدهیا کمی با صمیمیت به افریده های ادبی زبان ها باهم برادر حوزه تمدنی بر خورد کنید دوست دیگری هم درحالیکه مقدار فهم ادبی شان معلوم ما نیست ازپایان بودن معانی شعر ترکی ازبیکی گفته امد ه اند که سخت در اشتباه رفته که پاسخ بایشان ایجاب یک بحث درازدامن را میکند/که انشالله خواهیم پرداخت اینکنمونه شسه ترکی ازبیک امپراطور سلیم با معانی بلند عارفانه( شیر لر پنجه قهرم اولرکن لرزان.... مینی بیر کوزلری اهو گه زبون قلدی فلک) که به زبان فارسی هم صاحب سروده های عالی است.........دوست گرامی که ادعای تحصیل زبان ترکی را دارید توجه شما را به بخشی از یک غزل امیر معطوف میدارم که چگونه ترکی/ وازبیکی مترادف استفاده میشده...........................
عربی گفته ام عینت بفارسی گفته ام چشمت .....به ((((ترکی))))))سوزلسم کوزینگ سحر لر ده خمار اولسون
عربی گفته حاجب به فارسی گفته ام ابرو ....... به (((ترکی)))) سوزلسم قاشینگ کمان حلقه دار اولسون ...........الخ
نگفته نماند ه که همچنان که به چند ولایت شمالی قطغن میگن . به ولایات شمالغربی ترکستان زمین میگن نه ازبیک زمین
باعرض ارادت مخلص تان بایمراد
18 نوامبر 2012, 22:30, توسط مرسل
آقای بای مراد
اینجا حرف ازازبکی وترکی است نه ازترکی آزری وترکی استانبولی ترکی آزری با ترکی استانبولی یکی است فقط لهجه فرق میکند اما ازبکی باترکی مثل فارسی و کوردی است بس مه درباره ازبکی وترکی بود نه آزری وترکی
19 نوامبر 2012, 00:20, توسط نور
آقای مرسل ، ازهمه اول درست نوشتن کلمه را یاد بگیر بعدأ د ر باره زبان دانسته یحث کن . اول ( اوزبیکی است ) نه
ازبکی ) تورکی است ) نه ترکی ) من اوزبیک هستم به استانبول که رفتم با مردم آنجا صحبت میکرد م ترجما ن د ر بین
نبود . لهجه ها فرق( د ت ) بود عد د چهاررا اوزبیک ها ( تورت ) میگویند تورک ها ( دورت ) میگویند همین قدر است
( عاقلان پی نقته نگردند) والسلام