صفحه نخست > فرهنگ، ادبیات و هنر > روش های درست نویسی و درست گویی در زبان

روش های درست نویسی و درست گویی در زبان

بخش هفتم/ نادرستی های مشهور نگارشی
جاويد فرهاد
دوشنبه 5 جولای 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

بخش اول | بخش دوم | بخش سوم | بخش چهارم |بخش پنجم | بخش ششم
| بخش هفتم

نادرستی های مشهور نگارشی (غلط های مشهوراملایی) در زبان فارسی، از دشواری های رایج دانسته می شود؛ زیرا گاهی این نادرستی ها،امکان اشتباه مفهومی در رویکرد معنایی زبان را فراروی ما می گذارد.

دراین بخش،می کوشم با نشان دادن برخی از این نادرستی های مشهور درهنگام نگارش،به این مهم پرداخته شود:

آذان واذان: این دو واژه،از نگاه مفهومی،دومعنای متفاوت باهم دارند.

"آذان" به معنای "گوش ها" و"اذان" به معنای،آگاه کردن،خبردادن زمان نماز برای نمازگزاران است. بنابراین هر دو را به یک روش نگاشتن وبه لحاظ مفهومی به کاربردن، نادرست است.

آزوقه یا آذوقه: در اصل این واژه را- که "آزوغه" هم نوشته اند- ترکی است.

پس با توجه به روش نگارش واژه های خارجی در زبان فارسی، این واژه را باید با"ز" نوشت وبه گونه ی "آزوقه" ونه با" ذال" وبه گونه ی "آذوقه".

اسب واسپ: نگارش این واژه به هردوگونه ی"اسب" و"اسپ" درست است؛اما امروزیان بیشتر"اسب" می نویسند؛اما پارینیان این واژه را با"پ" می نوشتند و به گونه ی "اسپ".

از سوی دیگر،همین واژه،جزء،دوم نام های کهن خراسانیان نیز بوده است

مانند:"ارجاسپ،جاماسپ،گشتاسپ،تهماسب،لهراسپ و...

اتو یا اطو:
این واژه عربی نیست (ممکن است فارسی ویا روسی باشد)پس بهتراست به"ت" وبه گونه ی "اتو" نوشته شود ونه با"ط" وبه گونه ی"اطو" .

انتروعنتر: این دو واژه نیز دومعنای متفاوت دارد.

"انتر" واژه ی فارسی است ومعنای آن "بوزینه"می باشد؛ اما "عنتر" در زبان عربی، گونه ای ازمگس بوده واز منظر مجازی، به معنای "شجاع" است.

تاس وطاس: "تاس" واژه ی فارسی بوده وسپس عرب ها آن را گرفته وبا "ط" وبه گونه ی "طاس"می نویسند.بنابراین،بربنیاد روش هنجارمندنگارش درزبان فارسی،بهتراست به "ت" نوشته شود ونه با"ط".

تراز یا طراز: "تراز" نیز فارسی است وعرب ها آن را گرفته (معرب کرده اند) ودرزبان عربی آن را با"ط" وبه گونه ی "طراز" می نویسند؛ اما نگارش آن به "ط" درزبان فارسی مجاز نیست. گونه ی نگارش آن در فارسی، "تراز" با "ت" است.

ذلت وزلت: معنای "ذلت"خواری یعنی متضاد "عزت" است؛ اما"زلت" به معنای"سهو"و"خطا" است.

فترت وفطرت: "فترت" به معنای رکود،پراکنده گی، سستی وبی حاصلی میان دو دوره ی خوشبختی ویا فاصله میان دو دوره ی فعالیت است؛ اما "فطرت" به "ط" به معنای "سرشت" است.

ارابه وعرابه: "ارابه" واژه ی فارسی است و"عرابه" معرب آن. در نگارش فارسی بهتر است گونه ی فارسی آن؛ یعنی "ارابه" نوشته شود.

واژه های مستعمل ومهمل( پول مول،دیوار میوار، دروازه مروازه): در زبان فارسی ،بسیاری از پارسی زبانان، بیشترواژه ها رابه شکل دوتایی به کارمی برند که واژه ی نخست آن معنادار بوده وبه آن "مستعمل" می گویند وواژه ی دوم را که با واژه ی نخست هم وزن وقافیه است وهیچ معنایی ندارد،"مهمل" نامیده می شود مانند: پول مول،دیوارمیوار، دروازه مروازه، ریزه میزه،زغال مغال و...

مجسمه و پیکر (پیکره): هرگاه شکل ویا نیم رخ(یا چهره ی کامل) ویا بدن کسی به گونه ی برجسته برسنگ چوب ویا گچ نشان داده شود،درفارسی به آن "پیکر" می گویند.

اما "مجسمه" شکل کامل و تنه ی تمام چیزی یا انسان است وچون مجسمه، شکلی شبیه به تنه ی چیزی یا بدن انسان را نشان می دهد،در فارسی به آن "تندیس" گفته می شود ونه"پیکر یا پیکره"؛ زیرا معنای تن(بدن) روشن است و"دیس" هم به معنای "شبیه و مانند"است. پس باتوجه به این مسأله، معنای آن می شود"شبیه تن" که همان "تندیس" است.

شدن وگردیدن: "گردیدن" به معنای"گشتن" است ودر زبان فارسی در جایی به کار می رود که مراد از آن نشان دادن تغییر و دگرگونی در چیزی واز حالی به حالی گشتن آن چیز می باشد مانند:کتاب ترجمه گشت(یعنی پیش ازآن به زبان دیگری بوده است)، شهر ویران گردید(یعنی پیش ازآن آباد بوده است)،درخت سبزگشت"(یعنی پیش از این نروییده بوده است) و...که درهمه یی این گونه موارد،به جای "گردیدن"و"گشتن"می توان"شدن" وبه جای"گشت" و"گردید" واژه ی "شد" را به کاربرد.

بنیاد وبنیان: "بنیاد" واژه ی فارسی و"بنیان عربی است.

معنای این دو واژه به هم بسیار نزدیک است(و دربرخی موارد این دو واژه راهم معنادانسته اند)؛ اما جای کاربردشان با هم تفاوت دارد.

"تفاوت کاربرد این دو واژه که به معنای اصل، پایه وشالوده است،در مادی یا معنوی بودن منظور گوینده قراردارد. یعنی اگر کسی نخواهد همیشه واژه ی فارسی "بنیاد" را به کاربرد و قرار باشد برای منظورخودیکی از این دو را برگزیند، واژه ی بنیاد (که در پهلوی بون یات است) گرچه دارای معنای مادی نیز هست؛ ولی بیشتر برای معانی معنوی و واژه ی "بنیان" تنها برای معانی مادی به کار برده شده است.

حافظ می گوید:

حالیا عشوه ی نازتو بنیادم برد+تادگرباره حکیمانه چه بنیادکند

پس مثلا̎ برای پایه گذاری وتٲسیس موسسه یی(که وجود مادی دارد) می توان
"بنیان گذار" گفت؛ولی برای کسی که راه و روش یا مکتب ادبی وازاین قبیل را پایه گذاری کرده ویا سلسله یی راتٲٴسیس نموده است (یعنی هنگامی که نه معنای مادی وملموس؛بلکه معنای معنوی مورد نظر است) باید"بنیاد گذار"گفت."

درگردن یا به گردن: برخی ها در هنگام نگارش حرف های اضافه ی "در" و"به" دقت نمی کنند ویکی را به جای دیگری به کارمی برند مانند:"اوگردن بند زیبایی به گردنش آویزان کرده بود"

که درست آن این است: "اوگردن بند زیبایی" در "گردنش" آویزان کرده بود"؛ زیرا چیزی را"به گردن"نه،بل "درگردن" آویزان می کنند.

هر حرف اضافه- باتوجه به کاربرد مفهومی آن- معنای جداگانه یی به فعل می دهد وما نمی توانیم ،یک حرف اضافه مانند:"به" را درهمه مورد ها به کاربریم.

میان آویختن از چیزی، آویختن به چیزی وآویختن در چیزی از نگاه معنایی فرق است وکاربردیکی به جای دیگری نادرست است.

درفارسی دست،حلقه،گردن بند،کمند،طوق و... را "درگردن" می آویزند ونه "به" گردن.

به این نمونه ها در شعر فارسی توجه کنید:

"چون بود طوق وفا درگردنت+ زشت باشد بی وفایی کردنت (منطق الطیرعطار)

حلقه یی درگردنم افکنده دوست+می بردهرجاکه خاطرخواه اوست(مثنوی مولانا)

به تازیانه گرفتم که بیدلی بزنی+کجا تواند رفتن کمند درگردن (سعدی)

تاچه خواهد کرد با من دور گیتی زین دوکار+ دست او درگردنم یا خون من درگردنش (سعدی)

این کوزه چو من عاشق زاری بوده ست

در بند سرزلف نگاری بوده ست

این دسته که درگردن او می بینی

دستیست که بر گردن یاری بوده ست (عمرخیام)

پیشخوان وپیشخان: "پیشخان" میزدراز صندوق مانندی است که در جلودکان گذاشته می شود و فروشنده پشت آن می نشیند ویا می ایستد؛اما بسیاری آن را به گونه ی "پیشخوان" می نویسند وتلفظ می کنند.

"پیشخوان" به معنای کسی است که درمجالس وعظ وروضه خوانی، پیش از سخن ران چیزی را می خواند.

به مناسبت وبه بهانه: نوشتن "به بهانه" به جای "به مناسبت" در جمله یی مانند:"به بهانه ی سالگرد صدمین سال..." نادرست است؛زیرا""بهانه" به معنای "توسل به علت آشکار؛ اما دروغین برای انجام مقصود پنهانی" است.مانند:" سرور بیماری خود را بهانه کرد وبه مهمانی من نیامد" ؛ یعنی سرور چون نمی خواست به مهمانی ما بیاید،بیماری خود را بهانه کرد.

باتوجه به چشمداشت واقعی ازمفهوم "به مناسبت" بهتر است، از کاربرد"بهانه" به جای"به مناسبت"پرهیز شده وبه رویکرد مفهومی در زبان توجه شود.

صفحه و صحیفه: "صفحه" به هر کدام از دو روی کاغذ و"صحیفه" به ورق کاغذ- که دارای دو روی است- گفته می شود. کاربردآن به جای یکدیگر ویا به یک معنا نادرست است.

غیظ وغیض:"غیظ" در عربی به معنای "خشم وغضب" است و"غیض" به معنای کم شدن (کاهش) آب می باشد.

ادامه دارد

بخش اول | بخش دوم | بخش سوم | بخش چهارم |بخش پنجم | بخش ششم| بخش هفتم

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • ظاهــرشــاه: مــن از قبیــلۀ

    بنیــامین یهــودی هســتم

    وزارت خارجۀ اسرائیل تائید نموده است که دولت اسرائیل تحقیقات گستردۀ را جهت شناسائی قبایل پشتونهای افغانستان و پاکستان که اصلیت یهودی دارند آغاز نموده است.

    سخنگوی وزارت خارجۀ اسرائیل به روز جمعه 15 جنوری 2010 به روزنامۀ لوفیگاروی فرانسه گفته است: دولت اسرائیل تحقیقات گستردۀ را جهت شناسائی قبایل پتان در افغانستان و پاکستان که یکی از ده قبیلۀ گمشدۀ یهودی اند از طریق تمویل مرکز تحقیقات ملی ممبی در هند رسماً آغاز نموده است.

    وی می افزاید از اینکه در شرائط کنونی گشایش چنین مرکز تحقیقاتی در افغانستان و پاکستان امکان نداشت، ما تصمیم گرفتیم که این تحقیقات را در هندوستان که اکثراً میزبان پشتونها می باشد راه اندازی نماییم. قرار است که این تحقیقات از سه ماه الی یک سال کامل را در بر بگیرد... تحقیقات ما قبلا در بخشهای (ریشه یابی تاریخی، رسوم و عنعنات و تقارب در زبان) تکمیل گردیده است. بناً این مرکز این بار نتائج تحقیقات خویش را از آزمایشات خون (دی ان ای) به دست خواهد آورد. تا کنون هزاران سی سی خون از قبایل پشتون افغانستان در منطقۀ مالهباد ولایت اتوراپردیش در شمال هند جهت آزمایشات جمع آوری شده است...

    بنا بر اظهارات سخنگوی وزارت خارجۀ اسرائیل، از لحاظ بیولوژی کارشناسان بیولوژیک اسرائیل تمام تلاش خودشان را به کار بسته اند تا ارتباط ژنتیکی میان پشتونها و یهودیان را به اثبات برسانند تا اینکه به این طریق مؤرخان اسرائیلی را یاری کنند که گویا پشتونها در اصل از ریشۀ یهودیان واسرائیلی ها اند. در این باره کارشناسان بیولوژی اسرائیلی در مرکز تحقیقات ملی ممبی از لحاظ ژنتیکی میان اسرائیلی ها و افرادی از قبایل پشتون آزمایشاتی را انجام خواهند داد و با توجه به نتایج این آزمایشات که گویا پشتونها از لحاظ ژنتیکی نزدیکترین ملت به یهودیهای سفاردیم (یهودیهای شرقی) می باشند و به این طریق می خواهند ثابت کنند که پشتون و یهودیان از یک نژاد هستند.

    روزنامۀ لوفیگارو در ادامۀ گزارش خود می افزاید: از مدتها قبل واضح بود که قبایل پشتون که در جنوب و جنوب شرقی افغانستان و در غرب و شمال غربی پاکستان زندگی میکنند همه از یک نسل اند و مربوط به قبایل گمشدۀ یهودی میباشند. این روزنامه می افزاید: همنوای کامل در رسوم و عنعنات، نحوۀ پوشیدن لباس، عادتهای خوانوادگی و امورات فرهنگی وجود دارد که این همه بیانگر این است که پشتونها این همه را از اجداد یهودی شان به ارث برده اند.

    این اولین بار است که وزارت خارجۀ اسرائیل رسماً تائید میکند که تحقیقاتی گستردۀ را در راستائی شناسائی اصلیت یهودی پشتونها آغاز نموده است که با این کار خود بر عمل کرد سازمانهای غیر دولتی یهودی که از سالیان درازی در جستجوی قبایل گمشدۀ یهود در قرن هشتم قبل از میلادی فعالیت داشتند مهر صحه گذاشت.

    مؤرخین اسرائیلی میگویند: موسی علیه السلام حین خروج از مصر با دوازده قبیله از قبیلۀ بنی اسرائیل خارج شده و در فلسطین مسکن گزین شدند که این دوازده قبیلۀ بنی اسرائیل به نامهای (بنیامین، روبین، لاوی، یهودا، جاد، اشیر، زبولون، ساعر، یوسف، نفتالی، دان و شمعون) یاد می گردیدند و از این جمله دو قبیلۀ آنها (بنیامین و یهودا) در جنوب فلسطین جا بجا شده که یهودیان امروزی از نسل آنها می باشند ولی متباقی ده قبیلۀ دیگر در شمال فلسطین جا بجا گردیدند که بعداً از آنجا به مناطق دیگر مهاجر شدند که سپس به نام قبایل گمشدۀ یهودی مسمی گردیدند.

    روزنامۀ لوفیگارو در تحلیل خود راجع به این مسئله میگوید پشتونهای افغانستان اکثریت در میان سایر قومیت های مطرح در افغانستان می باشند، همچنان نظریۀ اصلیت یهودی آنها در منطقه و در میان مردم به سطح قابل ملاحظۀ منتشر شده است، ولی تا هنوز کدام مطالعۀ علمی دقیق که ثابت کند که پشتونها در اصل یهود اند صورت نگرفته است اما اکثریت پشتونها ایمان دارند که آنها اصلیت یهودی دارند. حتی اخرین پادشاه افغانستان، ظاهر شاه، در جواب خبرنگار ایتالیائی در بارۀ نسبش گفته بود که من از قبیلۀ بنیامین یهودی هستم.

    سایت انترنیتی شبکۀ خبری العربیه نیز به بررسی این مسئله پرداخته و گزارش داده است که اسرائیل تلاش دارد حوالی 15 ملیون پشتون افغانستان را دوباره به دین آبائی شان – یهودیت – برگرداند که متاسفانه تا هنوز تعداد از قبایل پتان را یهودی ساخته و آنها را به اسرائیل مهاجرت داده است.

    همچنان این شبکۀ معتبر عربی زبان گزارش میدهد که در دهۀ هفتاد و هشتاد قرن بیستم سازمانهای یهودی فعالیتهای چشمگیری را در جهت کشانیدن قبایل پشتون افغانستان به آئین یهودیت از طریق استخدام و تربیۀ جوانان پشتون در بیروت، پایتخت لبنان و برخی کشور های غربی راه اندازی نموده بود. این شبکۀ خبری به نقل قول از برخی رسانه های اسرائیلی گزارش میدهد که سازمانهای یهودی توانسته اند برخی دانشجویان افغان در آن زمان (مانند زلمی خلیل زاد، اشرف غنی احمد زی و انوارالحق احدی) در بیروت را به دین یهودیت برگردانند. البته این دانشجویان کسانی بودن که بعدها پستهای مهمی را در حکومت کرزی به دست آوردند و زلمی خلیلزاد نیز شناخته ترین دپلومات امریکائی افغانی الاصل در افغانستان، عراق و سازمان ملل متحد ایفای وظیفه نموده است که خانم یهودی دارد.

    این سه تن از نخبه گان تحصیل کردۀ پشتون وظیفه گرفتند تا حس نشنلیستی پشتون ها را تقویه نموده و بعد برای پشتونها توضیح دهند که اصلیت آنها یهود اند و باید به اصل خویش برگردند. این جوانان در ابتدای گرایش خود به دین یهودیت بیشتر احساساتی بوده و تلاش داشتند که به طور آشکار دست به فعالیت زنند ولی بنا بر تجارب سازمانهای یهودی و مطالعۀ آنها از اوضاع منطقه به آنها تعلیمات داده شد که باید از مهارت خود کار گرفته و مطابق برنامه های که برای شان داده میشود رفتار کنند. آنها باید اوضاع منطقه را دقیق ارزیابی کنند. آنها باید بدانند که درموقعیت بسیار حساس قرار دارند، آنها در میان دشمنان سرسخت یهودیت (ایران، پاکستان و عربستان سعودی) قرار دارند. اگر آنها با همکاری اسرائیل و برخی سازمانهای غیر دولتی یهودی دست به فعالیت آشکار زنند به زودی از طریق دشمنان اسرائیل و یهودیت در ایران، پاکستان، عربستان سعودی و حتی اقلیت های قومی غیر پشتون درافغانستان سرکوب میشوند. همین بود که آنها رسماً گرایش خود به دین یهودیت را اعلان ننموده ولی فعالیت های عمدۀ را در این بخش مخصوصاً در قسمت تقویۀ حس نشنلیستی پشتونها و داعیۀ برتری آنها از سایر اقلیت های قومی در افغانستان انجام داده اند.

    همچنان چندی قبل سایت عربی زبان القدس العربی، چاپ لندن، در مصاحبۀ با داکتر جعفر هادی حسن، نویسندۀ برجستۀ جهان عرب و پژوهش گر مسایل یهود و یهودیت (دارندۀ درجۀ دکترا از دانشگاه مانچستر بریتانیا در یهود شناسی و نویسندۀ کتابهای فرقة الدونمة بین الیهودیة و الاسلام، فرقة القرائین الیهود، الیهود الحسیدیم و پیدایش، تاریخ، عقاید، فرهنگ و عنعنات یهود) به مسلمانان و عربها هشدار داده بود که متوجه باشند که اسرائیل به زودی افغانستان را توسط قبیلۀّ پتان تحت اشغال خود در خواهد آورد.

    وی در مصاحبۀ خود می گوید: پروسۀ یهودی سازی قبیلۀ پشتون در افغانستان از چندین دهه بدینسو جریان دارد و ما شاهد روزی خواهیم بود که رسانه های خبری گزارش گرویدن ملیونها تن از پشتونهای افغانستان به آئین یهودیت را در اثر تلاشهای همه روزۀ اسرائیل به نشر خواهند رساند. تعداد زیادی از سازمانهای غیر حکومتی در اسرائیل همین اکنون مصروف جستجوی قبایل گمشدۀ خود اند. آنها میگویند که قبایل گمشدۀ یهود در قرن هشتم قبل از میلاد توسط آشوریها اسیر گردیده و بعد در سراسر جهان پراگنده شدند ولی هنوز آنها عادتهای یهودی خود را حفظ نموده اند. از جمله عادتهای یهودی: تندروی، تعصب، نژاد پرستی (پشتونوالی) عدم احترام به حقوق زن، به فروش رسانیدن زنها، خشونت قبیلوی، به نکاح در آوردن خانم برادر بعد از مرگ وی، علاقمندی به قتل و کشتار، حفظ آداب و سنت های گذشتۀ خود از قبیل لباس، کلاه جالی، رقص عنعنوی مردان در مراسم خوشی (اتــن) و برتری طلبی قومی می باشد که درمیان قبایل پشتونهای افغانستان هنوز حفظ گردیده است.

    این پژوهشگر عرب می افزاید: سازمانهای یهودی از گذشته های دور سرگرم جستجوی قبایل گمشده اند، آنها قبایل گمشدۀ خود را در افغانستان، ایران، چین، هند و امریکائی جنوبی جستجو میکنند. تا کنون طبق آمار آنها قبایل پشتون در افغانستان و پاکستان شناسائی شده اند که اصلیت آنها یهود اند و بحث بالای کشورهای دیگر جریان دارد. اسرائیل با بهانۀ دریافت قبایل گمشدۀ خود میخواهد اسرائیل کبرا را از رود نیل در مصر الی دریای فرات در عراق که پلان ستراتیژِیک آن کشور است تشکیل دهد. یکی از حاخامهای (رجال دین) یهود بنام آبیحل در کتاب خویش تحت عنوان قبایل گمشده میگوید که تعداد آنها به 100 ملیون نفر خواهد رسید.

    داکتر جعفر هادی حسن در ادامه می افزاید: اسرائیل نهایت تلاش دارد تا قبیلۀ پشتون در افغانستان را که نفوس آنها تقریبا 15 ملیون تن می باشد به دعوای اینکه اصل آنها یهود اند به آئین یهودیت برگرداند. تا کنون ده ها نهاد وسازمانهای یهودی تماسهای متعددی با سران قبایل و رهبران پشتون که در دو طرف مرز افغانستان و پاکستان قرار دارند انجام داده اند وهمچنان ده ها جلد کتاب یهودی را به زبان پشتو ترجمه گردیده و در آنها از اصالت یهودیت پشتونها و خصوصیت یهودی آنها توضیح داده شده است. همچنین در این کتابها توضیح داده شده است که پتانها نسب شان بر میگردد به (افغان بن شاوول) که در تورات از شاوول منحیث اولین پادشاه یهودی در سرزمین فلسطین نامبرده شده است. باید یاد آور شد که سازمانهای یهودی (مانند سازمان عامی شاب – بازگشت ملت) توانسته اند عدۀ از افراد قبیلۀ پشتون را به دین یهودیت برگردانده و آنها را به اسرائیل مهاجرت نمایند که این افراد به مرور زمان اقارب و خویشاوندان خویش را نیز به یهودیت دعوت نموده و آنها را به اسرائیل مهاجرت خواهند داد. و همچنان عدۀ دیگر از تکنوکراتهای پشتون که مخفیانه به یهودیت گرویده اند هنوز در افغانستان فعالیت دارند

  • قتل عام مردم هزاره ومعضلهء کوچیها درین ساحه

    تاریخ افغانستان از واقعیت های ظالمانه مشبوع است - زمامدار در جامعه قبیلوی مظهر وخلیفه دین و روحانی مجری احکام � تلقین گروتفسیر کننده دین است تا ریخ قبیلوی گنجا یش نو پذیر ی را ندارد ومعبد کهنه ها و مدفن نو ها است. بایاد آوری این رویدادهای تلخ تاریخ به این نتیجه روشن میتوان دست یافت که بدون تأمین برابری حقوق سیاسی میان گروههای قومی واقلیتها ی ملی ومذهبی افغانستان جامعه ء بلادیده ما از ستم اجتماعی ونابرابری ملی نجات ورهایی نمی یابند فرآیند رشد مستقل ملی ووحدت ملی کشور کثیرا لملة ما کند و رنجهای مردم ما دراز تر میشود. - رویدادهای چنددهه اخیر بوضوح کامل آشکار ساخت که سلاطین، شاهان وامیران به مقصد جاودانه ساختن تاج وتخت و قدرت برای خاندان خود ها و برای بهره کشی ازتوده های مردم کشور، فرزندان وطن را در جهل وتاریکی قرون وسطایی نگه میداشتند.

    طوریکه امیر عبدالرحمن بیش از شصت ودو فیصدنفوس مردم هزاره را قتل عام کرد و عده کثیری خانواده های مردم هزاره را از مناطق هزاره نشین ولایات ارزگان � زابل - قندهارو هیلمنداز زاد گاه وسرزمین آبائی شان مجبور به کوچ اجباری نمودند. بدون شک امیر عبدالرحمان سیاه ترین چهره و جابر ترین فرد در تاریخ سیاسی معاصر افغانستان است.او برای تثبیت و استحکام قدرت خویش بیشترین کشتار و بد ترین جنایات را مرتکب گردید. 62فیصد جامعه هزاره به دست او قتل عام گردید. هزاره جات با تمام منابع اقتصادی، انسانی و فرهنگی آن نابود و تاراج شد و بیشترین ساحات و زمینهای های حا صل خیز آن توسط لشکر امیر پس از نابودی و فرار ساکنان آن برای همیشه غصب شد. � نسل کشی و بدرفتاری عبدالرحمن خان در مقابل مردم زحمتکش هزاره و آواره ساختن آنها از محل بود و باش شان و مباح ساختن تصاحب دارايی منقول شان بنام غنيمت و توزيع زمين مزروعی وعلفچر آنها به فاتحين، گناه نابخشودنی و خصومت نژادی است و چگونه اين زيان به بازمانده گان آن مردم جبران می گردد ؟! چنانچه که اکنون هم تنازعات و اختلافات برسر همان علفچرها که پيامد عملکردهای زمامداران پيشين است وجود دارد. جنون و جنایت عبدالرحمان تا آن حد بوده که از سر انسان کله منار بسازد.در کتاب" کله منار ها در افغانستان" موارد متعدد از کشتار و کله منار های که توسط امیر عبدالرحمان بنا شده ذکر گردیده است ولی عبدالرحمان در خاطراتش فقط به یکی از آنها اعتراف نموده است.در جنگهای هزاره جات "از طرف دشمن سه هزار نفر درمیدان جنگ کشته شد...من حکم دادم منار از سر های مقتولین دشمن سا زند تا بقیه خائف شوند."(تاج التواریخ ص 39)

    در زمان نادر خان نا رضایتی ها بالا میگرفت و اژدهای خون آشام خانواده نادری سردار محمد هاشم صدر اعظم هر روز سرهای مبارزین ضد استبداد ووطنپرستان و بخصوص مبارزین مردم هزاره رااز تنها ی شریف شان جدا میکرد و بازار چوب زدن ها � قین وفانه ها � روغن داغ کردن ها- واسکت بریدن ها- ناخن کشیدن ها � چانواری کردن ها و به دار آویختن ها کاملآ گرم بود. درین بازار خونین - فقط تاجران خون و جواسیس نفع سرشاری بدست می آورد وبه مقام وجا ه و جلال دست می یافتند.براساس مشوره انگلیس ها خانواده ء نادر خان مثل دیوانه کور شمشیر بدست برجان روشنفکران انقلابی افتاد و تا توانست کشت.وبسیاری را توسط زهر مسمو م میکر د واز بین می برد و کشور را به گورستان بزرگ تبدیل کرده بود..

    ماه ثور سال 1358 �ش. عبدالله امین رئیس تنظیمیه شمال دولت وقت در هنگام قیام مردم هزاره برضد دولت وقت در دره صوف - با میان و تاله وبرفک گفته بود که سر مردم هزاره از من ومال وناموسش از شما سپاهیان دولتی است بر اساس همین شعار خا ینانه و ضد بشری صد ها تن از قیام کننده گان ومردم ملکی بی گناه در ولسوالی دره صوف ولایت سمنگان � در ولسوالی تاله وبرفگ ولایت بغلان وهم چنان در مرکز ولایت بامیان بطور جمعی قتل عام گردیند. و مطابق همین شعار کشتار جمعی که در ین مناطق انجام شد هر گز فراموش مردم هزاره نمیگردد. این همان اعلان امیر عبدالرحمن خان که تقریبآ یک قرن پیش در باره مردم هزاره کرده بود که توسط عبدالله امین تکرار گردید

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس