
از هنرمندان بی خاصيت تا روشنفکران بيوطن!
آواز خوان های ما ، ترانه ها ، تصنيف ها و شعر های ميخوانند که يا بسيار بی معنی و مضحک است ، يا بی خاصيت و بی پدر و مادر . دو سايت انتر نتی معلوم ا لحال اخيرا از طاهر شباب بخاطر تصنيف پشتوی ( دا زما کوردی ــ هغه هم سو زيدلی ده ) به ستايش نشسته اند که چه هنر مندانه ( !) برای مادر وطن ، گريسته است ! اما من اين احساس را ندارم و ميخواهم اين هنر مند و همگنان اورا مورد پرسش و ملامت قرار دهم که تا چه وقتی ، نظم های رمانتيک و غير سياسی و بی تشخص ، ميخوانند؟ آهنگ طاهر شباب را که بشنوی ، چنان می انگاری که گويا ، در کشور هيچ حادثه ای سياسی و ملی ، اتفاق نيفتاده ،که گويا دست حادثات طبيعی ، چند خانه و قريه را ويران کرده است !
صدا کردن صلح ، بدون اشارت صريح به جنگ افروزان ، و اشک وآه آتشين سر دادن ، بدون آدرس دادن جنايتکاران جنگی بويژه مزدوران خلقی وپرچمی ، سران تنظيم های ۷و۸ ساخت پاکستان و ايران ، چه دردی را دوا خواهد کرد؟ منزل و ماوای هنرمند خوب مان طاهر شباب را که و يران کرده ؟
آيا غير از گلب الدين حکمتيار است ؟ غير از کريم خليلی است ؟ غير از سياف و ربانی است ؟
چرا نام اين تبه کاران در ترنم و ترانه ذکر نميشود ، تا سندی ملی برای محکوميت آنان باشد ؟
ميخواهم بگويم ، هنرمند افغان که خارج نشين است و از امنيت خيال برخوردار است ، چرا « سياسی» نيست ؟ و هنوز تير در تاريکی ، رها ميکند؟
وقتی اسم تبهکاران وطن گرفته نشود ، افکار عامه جهانی عليه جانيان ضد بشری در افغانستان ، بسيج نشود، و دست آخرتبهکاران عليه بشريت محاکمه و مجازات نشوند ، کمترين عيب اين کار اين است که جانيان تازه نفس ونو از راه رسيده ، جسور تر و راحت تر ميشوند ، مذموميت جرم و جنايت در وطن، رنگ ميبازد ، چه بسا که يک مجرم متکرر ، از ملت ، طلبکار هم بشود؟
امروز ، روشنفکرانی بريده از مردم و سر سپرده به دالر و استخبارات غرب را می نگريم که جفت و طاق بر صفحه تلويزيون های باد آورده ، ظاهر ميشوند با نکتايی سرخ و زبان چرب ، گاه بار يش اسلامی ! اينان که دهه هاست کشور خودرا نديده اند حتا خويشتن را به « رياست جمهوری » کانديدا ميکنند!
از اين جماعت جنايت پيشه ، عجالتا به ذکر نبيل جان مسکين يار ( موسس تلويزيون آريانا ـ افغانستان) بسنده ميکنيم . وی که از قبيله عفيفه « محمد زايی» است وپسر سردار حسين غمين ، از دوران مدرسه ، گويا از زبان اقارب و دوستان شنيده بود که سر نوشت سياسی و مقام دولتی يک « محمد زايی » درکشور ،از قبل معلوم است ، يعنی سهميه جناب نبيل غمين، کمتر از وزارت نيست! وی با همين پيش داوری ، بزرگ شده بود که از قضای روزگار، ناگهان، بيلانس ها و معادلات سياسی در کشور و منطقه دگرگون شد ؛ آقای مسکين يار ماند و دست خالی ! «مسکين يار» مسکين پس از عمری تبليغ برای « شاه و شهزاده» اينک نميداند چه خاکی بر سرش بريزد! ، در واقع امروز نميداند چه کسی را قبله گاه سياسی و زعيم آينده بتراشد ، و خود را در پناه او قرار دهد؟
مسکين يار گويا ، هنوز آن اعتماد به نفس را ندارد، که خودرا در جمع اوباشی ديگر ، کانديدای رياست جمهوری آينده افغانستان کند !
من بر حسب تصادف، نبيل غمين را در دوره جمهوری داوود ، در يکی از ديسکوتيک ( عشرتکده و ميخانه ) های شهر نو کابل ، چارراه طرهباز خان ، ناوقت های شب، يافته بودم ، گفته می شد که فرزندان کهتر اعلاحضرت ظاهر شاه نيز همين ساعات شب از راه ميرسند ، با دوشيزگانی که از راه زور و زر ، تصاحب کرده اند!
گويا آقای نبيل غمين ، تخلص شيک و سوسياليستی ! «مسکينيار » را از همين گوشه کنار ها ، بازيافته است تا هم محمد زايی باشد هم حامی تهيدستان!
در باره ساير روشنفکران بيوطن نيز حرف های دارم که در آينده بدان خواهم پرداخت !

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخریدجناب هو تک . آقای انجينير خليل الله معروفی ، آهنگ پشتوی اين خواننده را در وبسايت آسمايی ، ستوده است وشايد غرض و مرضی در کار باشد ، زيرا گربه برای رضای خدا، موش نمی گيرد !محمود کاميار
نمی دانم که از این درفشانی طاهر شباب خبر دارید که در سوگ جنایتکار ملی (احمدشاه مسعود) مرثیه خوانده است و به همین طریق خواسته است بوی سمت گرایی و قبیله گرایی اش را بالاتر کند، ولی مردم رنجدیده و نادار پنجشیر به روی مسعود خاین و باندش و طاهر شباب تف می اندازند.
هوتک !
زبانی که گب میزنی , زبان ء خلقی و برچمی است ولی به ظاهر داوء شان میزنی به نرخ بازار . یک سوال دیگه , تا دوی شو تو چی میکدی به عشرت کده های شهرء نو ء کابل ؟ نشه که تو هم به روز مسکین یار هستی به شو بلنگ به لباس ملنگ .
معاش های مفت سوسیال در کشور های غربی عده ء از روشنفکران ما را به پاچه گیرها سرک عامه تبدیل نموده است چون اینها معاشهای مفت را گرفته خود و اعضای خانواده شان از گزند هرگونه بمباردنمان ها و حملات انتحاری در داخل افغانستان در آمان هستند و هیچ مصروفیتی کاری نیز ندارند لذا قلم و کاغذ گرفته با بی مسئولیتی کامل هرچه دل شان شد می نویسند.
من انتقاد از اهنگ های که باعث تحریک مردم بجنگ گردیده شنیده بودم ولی این اولین باریست که میبینم یک آغازاده که خودش در امریکا و یا
اروپا لم کرده آهنگی را که یکی از هنرمندان با احساس ما در آن اوضاع تراژدیک وطن ما را انعکاس میدهد مورد انتقاد میدهد منزل ماوای طاهر جان شباب را شاید کسی ویران نکرده باشد ولی منزل ماوای هزاران هموطن طاهر جان شباب را ویران کرده اند. به نظر این آغا زاده طاهر جان شباب باید در توصیف از جنگ و خونریزی آهنگ خوانده بعوض اینکه میگوید خانه مرا کشور مرا سوختانده اند باید میگفت این جنگها به کشورم هیچ ضرری نرسانیده است کشورم همچنان اباد است زنده باد جنگ و آدم کشی زنده باد بمباردمانها زنده باد حملات انتحاری و... وای بر این منطق و استد لال و وای بر این بی خاصیتی که میگوید من این احساس را ندارم .
البته هموطنان مان آگاه هستند که عاملان این حوادث لستی طویلی دارد از کمونیستهای خلق و پرچم گرفته تا ربانی گلبدین، سیاف ....،طالبها امریکائی ها ،پاکستانی ها ،القاعده و غیره و غیره که نام گرفتن همه آنها در یک آهنگ دو سه دقیقه ای چگونه ممکن است وقتی نام یکی ازین جنایتکاران گرفته شود باید نام همه را گرفت وقتی از جنایت ربانی صحبت می نمائیم نباید جنایات گلبدین را فراموش کنیم و وقتی از جنایات طالبها صحبت می کنیم نباید جنایات خلق و پرچم را فراموش نماٌئیم و چگونه ممکن است نام همه جنایتکاران در یک آهنگ گرفته شود؟
اقاي هوتك
فكر ميكنم معني واقعي اهنگ را ندانسته اي
اهنگ واقعا يك اهنك حماسي است و بيانگر واقعات سه دهه اخير در افغانستان است و نظر به شعر سروده شده. اگر در شعر نام اشخاص خاين چون گلب الدين، سياف ، رباني، قانوني، محقق، و خليلي ذكر نشده پس مقصر هنر مند نيست.
اميد وارم يك بار ديگر به دقت به اين اهنگ گوش فرا دهيد و بعدا قضاوت نمايد
سلام آقای هوتک ! اگر مسایل قومی وزبانی را یکطرف بگذاریم ، آهنگ طاهر شباب واقعأ زیباست . وقتی هنر فریاد مظلومیت میکشد ، قابل قدر است به هر زبانی که باشد .هنر وقتی رسوا میشود که سیاسی شود و در آهنگ شباب بوی سیاست به مشام نمی رسد . در قسمت نبیل جان غمین شاید شما درست بفرمائید .
گويا در همين عشرتکده های شهر نو کابل ، در آخرين سال های سلطنت ظاهر
شاه ، يکی از شهزادگان ( احتمالا شهزاده نادر ) چشم راستش را بر سر تصاحب يک دختر مجروح کرد و مثل هميشه از پول بيت المال برای معالجه به خارج فرستاده شد . همه اهالی بالای پنجاه سال کابل اين واقعه زشت را بياد دارند ! احسان ا لله ايماق