ادعايی نداريم اما بدهكار هم نيستيم!
نويسنده: امير محمد مهاجر
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
چند روز پيش در اين سايت نوشته اي تحت عنوان «پرسشي دارم ...» ارائه شد كه عكس العملهاي متفاوتي را در پي داشت. در اين ميان، يادداشتي نوشته شد كه ظاهرا از سوي يكي از مراجعين ايراني اين سايت بود. در اين يادداشت مسايلي ذكر شده بود كه معمولا از سوي مقامات ايراني مرتبط با امور مهاجرين مطرح ميشود. اين درحالي است كه اين مسايل از ابعاد مختلف قابل بررسي ميباشد. به همين دليل به جاي اين كه مطابق روال معمول در چارچوب نظر دهي همان مقاله پاسخ داده شود لازم ديده شد كه به طور مستقل نكاتي چند يادآوري گردد.
وي در اين يادداشت ميگويد: «این همه افغانستانی در شهر ها و قصبات و قریه های مختلف افغانستان تحت ظلم و بیداد طالبان گرفتار ند و هزاران مشکلات برایشان پیش می آید، ویا حملات ناتو آنها را از بین می برد، کسی داد و فریاد نمی زند ولی اگر در ایران یک افغانستانی غیر قانونی در کشور ایران با او بد برخورد شود همه فریاد می زنند. بد برخورد کردن با هر که باشد محکوم است ولی انصاف داشته باشیم افغانستانی های ساکن ایران که قانونی در کشور هستند از بنزین لیتری 80تومان برای موتور سیکلت هایشان تا نان 15 تومان تافتون یا 55تومان سنگک و امکانات رفاهی دیگر استفاده می کنند و هیچ ایرانی در نانوایی ها به یک افغانی نمی گویند شما چرا این همه نان را می خرید. که به ما نوبت نمی رسد و لطف های میهمان نوازی دیگری که آنها را مانند خود می پندارند و غدا و خیرات های خود را با آنها قسمت می کنند و حتا از طریق کمیته امداد امام خمینی بسیاری تحت پوشش قرار دارند ... اینها پیدا نیست ولی عمل بد تعداد انگشت شماری را به نام "رژیم فاشیست ایران،" رژیم ملا ها" یا ایرانی های عقده ای و یا حرف های مفت دیگری که بیشتر آب به آسیاب دشمن ریجتن است ، مطرح می کنید. واقعاً به نظر خود شما که هر حرف زشتی را به ما می زنید، سخنان شما صد در صد درست است خدا نکند یک ایرانی غیر قانونی در افغانستان باشد، ببینید آیا اورا در یک هتل میبرند و از او پذیرایی می کنند یا باید به زندان برود؟ آفرین برشما که چشمانتان را بر روی تمام خوبی ها می بندید و ما را فاشیسم و هیتلر و ... می خوانید. یک ایرانی»
در پاسخ به اين نوسنده و افراد ديگري چون رئيس اتباع خارجي جمهوري اسلامي كه همواره منت فروشي كرده متكبرانه نان و نمك به رخ ميكشد بايد گفت كه مهاجرت و جابجايي افراد از كشوري به كشور ديگر، قانوني يا غير قانوني يكي از مسايل معمول و رايج تمام دنيا ميباشد كه نه، تنها مربوط به افغانيها و نه، تنها مربوط به عربها و نه مربوط به قوم و ملت و كشور خاصي است. اين پديده از قديم الايام در همه جهان وجود داشته و همه ملتها در شرايط معين، به انگيزه دستيابي به زندگي بهتر يا هر انگيزه ديگر از جمله فرار از جنگ و امثال آن، كشور شان را ترك كرده قانوني يا غير قانوني به كشورهاي ديگر پناه برده اند. در اين زمينه اگر از تاريخچه و گذشته بگذريم و تنها به آمارها و احصائيههاي امروزي نگاه كنيم ميبينيم كه بخشي بزرگي از جمعيت جهان يعني حدود 200 مليون نفر يا نزديك به 3 برابر جمعيت ايران را مهاجرين قانوني و غير قانوني تشكيل ميدهند كه از كشوري به كشور ديگر رفته در آنجا اقامت كرده اند.
بنابراين، مسأله مهاجرت و زندگي در غير از سرزمين مادري موضوعي نيست كه تازگي يا اختصاص به ايران داشته باشد. اما آنچه اختصاص به ايران دارد وضع خاص مهاجرين افغاني مقيم ايران است.
مهاجرين افغاني مقيم ايران سالها پيش به خاطر شروع و ادامه جنگهاي طولاني مدت و همچنين به خاطر هم زباني، نزديكي فرهنگي، شعارهاي فريبنده اسلامي و حمايت از مستضعفين جهان، و امثال آن به اين كشور مهاجرت كردند و به خاطر حفظ حيات خود مجبور بودند چند صباحي در آنجا سر كنند. طبيعي است كه اين مسأله تنگناها و مشكلاتي را براي مردم و كشور ايران به وجود آورد ولي همه پيامدهاي آن اين تنگناها و مشكلات نبود بلكه در اين ميان فرصتهايي را نيز در اختيار ايرانيان قرار داد.
آنچه در اين ارتباط قابل توجه است اين است كه متأسفانه دولت مردان و بسياري از افراد ايراني همواره طوري ذهنيت داشته و بدتر از آن طوري تبليغ كرده اند كه گويي افغانيها تنها باردوش و انگل جامعه و كشور شان بوده نان آماده آنان را خورده اند. بر اين اساس، همواره در صحبتها و رفتارهايي كه در قبال مهاجرين داشته اند اين نكته را منظور و به نحوي بيان ميكنند. آنان، حتي در مؤدبانه ترين حالت از مهاجرين افغاني با كلماتي چون: مهمان، همشهري و امثال آن ياد ميكنند كه اگرچه در ظاهر كلمات و عناوين فريبنده و مؤدبانه مينمايد ولي در پس آن معاني تلخ و زننده اي نهفته است. آنان، مهاجرين افغاني را بدان دليل مهمان لقب ميدهند تا بگويند كه اينان مجموعه اي است كه بدون دعوت به خانةشان آمده، از بهترين امكانات خانه و زندگيشان بهره برده، پذيرايي شده، داشتههاي شان را مصرف نموده و اينك به قول خود شان با كمال پررويي و بيشرمي همچنان در خانه و زندگي شان ماندگار شده اند.
ميهمان راحت جان است ولي / خفه ميسازد اگر آيد و بيرون نرود!
به همين دليل، مانند يك ميزباني كه از دست مهمان به تنگ آمده رويه بد خلقي پيش گرفته با روشهاي مختلف به آزار و اذيت مهاجرين افغاني پرداخته اند و مرتب خرج و مخارج مهماني را به رخ ميكشند. گاهي از سوبسيد، حرف ميزنند، گاهي از مصرف هر روز 6 دلار براي هر مهاجر سخن ميگويند، گاهي آنها را باعث و باني جنايتهاي رايج كشور شان اعلان ميكنند و گاهي نيز مستقيما به فحاشي، توهين، اهانت، ضرب و جرح، شكنجه و امثال آن ميپردازند!
واقعيت اين است كه مهاجرين افغاني مقيم ايران نه تنها بار دوش اين كشور نبوده بلكه به سهم و متناسب با كميت خود باري را نيز از دوش آن برداشته به دوش خود گرفته اند. اين مهاجرين در تمام مدتي كه در اين اين كشور حضور داشته به اعتراف خود ايرانيها در كارهايي چون: توليد و تهيه مواد و مصالح ساختماني، كشاورزي، دامداري، سوخت رساني و دهها عرصه ديگر كه نه تنها از سختترين و طاقت فرساترين كارها به شمار ميايند بلكه در نوع خود از فعاليتهاي توليدي و اساسي يك كشور محسوب ميشود مشغول بوده اند. بنابراين اگر حتي نظريه ماركس را كه ميگويد: «ارزش هر كالا تنها تابع ارزش كار نهفته در آن ميباشد» قبول نداشته باشيم نميتوانيم نقش كار ارزان و در حقيقت مفت افغانيها را در ارزش محصولاتي كه آنها ارائه كرده اند نديده بگيريم زيرا در هرصورت يكي از اركان اساسي در ايجاد يا افزايش ارزش كالاها و محصولات توليد شده مقدار كاري است كه براي آن انجام ميشود. به عبارت ديگر اگر بخواهيم اين مسأله را در قالب مثال و به زبان سادهتر بيان كنيم ميتوان گفت كه در عرصه كاري افغانيها اگر قرار بوده بدون كار ايشان آجر مثلا هر دانه 30 تومان به دست مصرف كننده ايراني برسد به دليل كار ارزان افغاني در ازاي ده تومان در اختيار وي قرار گرفته است. همچنين اگر قرار بوده كه بدون كار اينان قيمت يك باب منزل ده مليون تومان باشد با كار ارزان اينان در ازاي هشت مليون تومان در اختيار مشتري او قرار گرفته است. و ... به همين دليل است كه تنها در همين چند روز اخير كه طرح اخراج مهاجرين افغاني مطرح شده قيمت اقلامي چون آجر و بلوك و امثال آن به ميزان دو برابر افزايش يافته حتي موضوع جوك قرار گرفته است كه در آن گفته ميشود: گويا آجر و بلوك نيز مانند شير صفي خواهد شد كه به هر نفر فقط يكي _ دو تا خواهد رسيد.
مقامات ايراني معمولا از اين موضوع شكايت دارند كه افغانيها فرصتهاي شغلي شهروندان شان را اشغال كرده اند اما هيچگاه نميگويند كه اين فرصتها چگونه به وجود آمده و افغانيهاي بيچاره چه نقشي در ايجاد آنها داشته است! در اين تبليغات به دور از انصاف و وجدان عامدانه طوري القا ميشود كه گويي قبل از ورود افغانيها به ايران فرصتهاي شغلي آمادهاي در اين كشور وجود داشته كه ايرانيان در آن مشغول بوده ولي افغانيهاي جنايتكار از راه رسيده اين فرصتها را از دست ايرانيان خارج كرده است. اين در حالي است كه افغانيها در ايجاد و گسترش اين فرصتها نقش اساسي داشته است زيرا اگر از نظر علمي بسنجيم «كه موجوديت يك فرصت شغلي مولد را تابع فراهم بودن عوامل توليد و زمينه مصرف آن ميداند» مهاجرين افغاني هم در مصرف توليدات و خدمات اين شغلها سهم داشته و هم در فراهم كردن عوامل مولد مؤثر نقش اساسي ايفا كرده اند. و اگر از نظر عملي و عيني بررسي كنيم تاريخچه پيدايش و گسترش خيلي از اين شغلها نشان ميدهد كه پا به پاي پيدايش و گسترش اين شغلها افغانيها حضور داشته و در اين روند زحمات فراواني را متحمل شده اند. اين تاريخچه، اگرچه ممكن است براي مقامات فعلي دولتي ايران معلوم نباشد ولي بدون شك مقامات سابق آن ميدانند كه نقش كارگران افغاني در تهداب گذاري، بنا، تكميل و فعاليت كارگاهها و كارخانههايي كه افغانيها در آنها كار كرده اند چه بوده است. به عنوان مثال قبل از حضور افغانيها در محمود آباد اصفهان تعداد كارخانههاي موجود در آن از تعداد انگشتان دست تجاوز نميكرد اما بعد از آمدن افغانيها در اندك مدتي گستره اين كارخانهها با گستره شهر اصفهان در رقابت قرار گرفت.
همچنين در مورد كارگاهها و كارخانههاي تهران، سمنان، قم، قزوين، مشهد و تمام مناطق و محدودههايي كه افغانيها در آنجاها و در عرصه كاري آنها حضور داشته اند وضعيت به همين منوال بوده است. اين حقيقت را اگر مقامات سابق و لاحق ندانند و يا به عمد منكر شوند دست كم صاحبان اين كارخانهها و كارگاهها اعتراف دارند، و اگر حتي آنان نيز انكار نمايند آجرها، سنگها، در و پيكر و فضايي كه افغانيها در آن نفس كشيده و براي هر كلنگي كه زده، هر بيل خاكي كه برداشته و هر قلم محصولي كه توليد كرده دهها قطره عرق ريخته و پاكي و صداقت خود را عجين كرده تصديق ميكند.
شكي نيست كه در اين جريان سرمايه و مديريت ايراني و ايرانيها نقش عمده و مؤثري داشته اند اما نقش نيروي كار ارزان و صداقت در آن نيز چيزي نيست كه ناديده گرفته شود.
حال سوالي كه در اين جا مطرح ميشود اين است كه به راستي نتيجه ارزاني كار افغانيهاي مهاجر مقيم ايران به جيب چه كسي و كساني رفته است؟ آيا كساني كه در طول اين مدت براي بسياري از كالاها و محصولات ميبايد هزينة بيشتري پرداخت ميكردند اما به بركت كار و انرژي كاري افغاني كمتر هزينه كرده اند ايراني نبوده اند؟ آيا اگر اين هزينهها بيشتر ميبود مانند مسأله بنزين و امثال آن در افزايش قيمت ساير كالاها تأثير نداشت؟ آيا بدين ترتيب نرخ تورم در ايران بالاتر نبود؟
چه كسي در اين ميان ضرر كرده است؟ آيا آناني كه وجود، سلامتي، جواني و صداقت خود را در اين مسير گذاشته و تنها توانسته زنده بماند كه بدينگونه كار كند و خودآگاه يا ناخودآگاه نفع برساند و پس از سي سال كار و زحمت در اردوگاههاي ورامين و امثال آن معلول و مريض زير دست و پا له شده و يا با چوب و چماق و با هزار نوع تحقير و توهين به قول مقامات ايراني «طرد» شود ضرر كرده است يا آنان كه از اين وجود، انرژي، جواني، سلامتي و صداقت بهره گرفته كشور و زندگي خود را آباد كرده است؟!
كدام مهماني را ميتوان پيدا كرد كه به هر دليلي، خوانده يا نخوانده، پررو يا خجول مهمان شود و خواسته يا نخواسته در جهت بهبود زندگي و رفاه ميزبان تمام هستي، عمر و سلامتي خود را در شرايط سخت و دشوار صرف كند و سر انجام با توهين و تحقير «طرد» شود؟!
در اين جا به خواننده ايراني بايد گفت كه البته، ما افغانيها به هيچ وجه مدعي كشور شما نيستيم و هيچگاه، نه نقشتان را در رشد و توسعه كشورتان انكار ميكنيم و نه همكاري تان را با مهاجرين، و نه فراواني افراد و خانوادههاي با محبت، بزرگ و بزرگوار، و انسانهاي واقعا شريف جامعه تان را، اما انگل و باردوش كشور شما و مستحق اين همه تهمت و توهين و تحقير و ناديده گرفتن ارزشهاي كاري و انسان خود نيز نبودهايم. در تمام مدتي كه در كشور شما حضور داشتيم كار كرديم، زحمت كشيديم و با دستهاي پينه بسته و تن خسته لب ناني به دست آورديم و زنده مانديم و قدري نيز به شما نفع رسانديم.
شما معمولا فكر و حتي متأسفانه به صورت رسمي و غير رسمي در رسانهها و وسايل ارتباط جمعي تان اين گونه القا ميكنيد كه افغانيها يك مشت مردم گرسنه، خلافكار و وحشي اند كه مجرمانه با چند تن مواد مخدر وارد كشور تان شده در آنجا ناني را كه شما به دست داشته ايد از دست تان گرفته و خورده است. در حالي كه واقعيت اين گونه نيست. واقعيت اين است كه افغانيهاي گرسنه و بيچاره از دست دولت مردان مزدور، نالايق و خاين خود به تنگ آمده، به ناچار در جستجوي محل امن و حفظ بقاي خود با كولهباري از صداقت، سلامت و پشتكار وارد كشور شما شده براي يافتن ناني ديگر تلاش كرده، آن را به دست آورده و با شما باهم خورده اند. در اين جريان، بسياري از آنان سلامتي، جواني و حتي زندگي خود را از دست داده اند. آنان در اين كار چنان صداقت و پشتكار داشته و چنان زحمتكش بوده اند كه اگر واقعاً روزي كارگران مشغول در ايران بدور از تعصبات ملي و نژادي دسته بندي شوند و معيارهاي كاري در نظر گرفته شود بدون شك از بهترين دستههاي كارگري شناخته خواهند شد كه در طول ساليان دراز در كشور شما كار كرده و بيصدا و غريبانه زحمت كشيده اند. شما اگر تمام كارگراني را كه در طول سالهاي اقامت كارگران افغاني در ايران كار كرده اند در مجموعههاي به كميت كارگران افغاني تقسيم كنيد و منصفانه ميزان كار آنان را در اين مدت ارزيابي نماييد مسلما هيچ مجموعهاي ديگري را نميتوانيد بيابيد كه در مجموع به اندازه كارگران افغاني در كشور شما كار كرده باشند. اين درحالي است كه در تمام اين مدت متأسفانه نه تنها كارگران افغاني هيچگاه تشويق نشده اند بلكه همواره تحقير گشته و به بدترين شيوهها مورد اهانت، بدرفتاري، حق كشي و آزار و اذيت قرار گرفته اند.
البته، درست است كه آنان از قضاي روزگار و به يمن نامردي و بيغيرتي يك مشت انسان رذل و پست دولتي و گروهي كشورشان به اين كار مجبور بوده اند و نيز درست است كه ساير امكانات مربوط به كشور شما بوده است، و درست است كه هرگز براي آنان افتخارآميز نيست و افتخار هم نميكنند كه براي غير كشور خود چنين زحمت كشيده اند اما اين هم درست است كه آنان در تمام مدت اقامت خود در كشور شما، باردوش نبوده خود كار كرده و با صرف انرژي و جواني خود، نان خورده اند.
به همين دليل، چند سال پيش يكي از مقامات عاقلتر دولتي شما به جاي اين كه از هزينه شش دلار در روز و سوبسيد و امثال آن كه معمولا افراد سطحي نگر يا متكبر شما ميگويد، اظهار داشت كه حضور افغانيها در ايران به اكولوژي اين كشور ضرر زده است. اين سخن البته تا حدي درست است ولي با ذكر اين نكته كه به همان ميزان در بهبود زندگي و سازندگي كشورتان نيز مؤثر بوده است. آيا سنگ سنگ و خشت خشت بناي خانهها و وجب به وجب شبكههاي آب و فاضلاب خيابانهاي تان گواه اين ادعا نيست؟ انصاف داشته باشيد، آيا افغانيها بيش از توان معمول كميت خود در كشور شما كار نكرده اند؟ آيا دستاورد و نتيجه كار آنان به مراتب بيش از دستاورد همين تعداد كارگر معمولي خود شما نبوده است؟
شما معمولا از سوبسيدي كه دولت تان ميپردازد ياد ميكنيد. اما آيا واقعا حساب كرده ايد كه از اين سوبسيدها چقدر در اختيار افغانيها قرار گرفته است؟
سوبسيدهايي كه دولت شما پرداخت ميكرده به دو صورت مستقيم و غير مستقيم بوده است كه از اين ميان به لطف دولت اسلامي امام زماني و پيامبر گونه شما هيچگاه سوبسيدهاي مستقيم به افغانيها نرسيده و آنان از اين مرحمت بهره مند نشده اند و اما سوبسيدهايي كه به صورت غير مستقيم و عمدتا براي نان و بنزين پرداخت ميشده نيز تأثير چنداني در زندگي مهاجرين افغاني نداشته است. زيرا آنان عمدتا در محل كرهپزخانهها، كارخانههاي سنگ بري، مزاييك سازي، ساختمانيِ، خشت زني، گاوداري و امثال آن زندگي ميكرده اند كه اولا به دليل طبيعت كار و شغل شان فرصت چنداني براي جابجايي نداشته اند تا قيمت بنزين در زندگي آنان مؤثر بوده باشد و ثانيا محدوديتهاي اجتماعي و قانوني زيادي بر آنان حاكم بوده كه انتفاع از سوبسيد بنزين را براي آنان ناچيز ميكرده و ثالثا آنان معمولا مردمان قانع و صبوري اند كه اگر سفره شان رنگين و پر باشد زياد خوشحال نميشوند و اگر خالي باشد شكيبايي از دست نميدهند. آنان هرگز در صدد اندوختن و جمع سرمايه نبوده اند تا علاوه بر زندگي روز مره براي آن نيز نگران باشند. از اينرو، در اين گونه زندگي قيمت نان سنگگ چندان تأثيري ندارد كه اگر 50 تومان باشد زندگي شان مرفه و اگر صد تومان شد نامرفه باشد. البته، اگر نان سنگگ صدتومان باشد به جاي يك نان به نصف قناعت خواهندكرد اما اين مسأله چنان اهميتي براي شان نخواهد داشت كه شكايتي داشته باشند. به همين دليل زماني كه سازمان آموزش و پرورش و مدارس كشور شما فرزندان آنها را بدون پول ثبت نام ميكرد زندگي افغانيها همان بود كه بعد از گرفتن پول از فرزندان آنان. از اين بابت به كسي شكوه نكرد و به جز كم شدن لب نان شان تغيير ديگري در زندگي ايشان نيامد.
نويسنده محترم! زخمهاي زندگي مهاجرين افغاني چنان فراوان است كه مرهم گذاشتن بر يكي_دو تاي از آنها تأثيري در حيات آنان نخواهد داشت و مسايل و مشكلات آنان خيلي پيچيدهتر و عميقتر از اين است كه چند قران سوبسيد اصلا در آن ديده شود.
تنها عاملي كه آنها را سر پا نگهداشته ظرفيت، تحمل و روحيه قناعت پيشگي آنان است كه از آنان وجودي پولادين ساخته كه در برابر اين همه مشكلات و گرفتاريها سختجان و بيصدا غريبانه مقاومت ميكند و هنوز هم اميد خودشان را از دست نداده اند.
از اين گذشته، بر فرض كه سوبسيد شما مايه حيات مهاجرين افغاني بوده باشد آيا اين سوبسيدها در برابر منافع كار ارزاني كه در اختيار ايرانيها قرار گرفته بود قابل محاسبه است؟ آيا خوردن چند گرده نان كه نتيجه و انرژي حاصل از آن دوباره در راه آباداني مملكت خود شما به صرف رسيده قابل به رخ كشيدن ميباشد؟ بر فرض هم كه چنين باشد آيا اين ميتواند مجوز توهين و تحقير و سر انجام شكنجه مهاجرين باشد؟! آيا به خاطر سهم بسيار اندكي يكي دو قلم سوبسيد، انساني است كه شما تمام حقوق آنان را نديده بگيريد و نه تنها چند نسل كه حتي كشور و مملكت آنها را آن گونه كه كرديد توهين و تحقير نماييد؟!
آيا مليونها هموطن شما كه در سراسر جهان از امريكا گرفته تا چين و ژاپن مهاجر بوده و هستند اين گونه توهين و تحقير شده اند؟ آيا عقب ماندگي كشور شما در برابر آنها كمتر از عقب ماندگي كشور ما در برابر كشور شما است؟ آيا تفاوت شكل و قيافه ما با شما يا فقر و آوارگي ما باعث شده كه در نزد شما كم عقل تر از شما تلقي شويم؟ آيا واقعيت ام القرايي و اسلام شما اين است؟ آيا پيغمبر و مردم مدينه با مهاجرين مكه اين گونه رفتار كردند؟ آيا در يك كشور پهناوري كه ظرفيت دو برابر جمعيت فعلي شما و بلكه چند برابر بيشتر را دارد و جمعيت آن در هر دو سال به اندازه كل مهاجرين افغاني و عراقي اضافه ميشود مصرف چند نان توسط تعدادي مهاجر كه خود براي به دست آوردن آن صدبرابر شما عرق ريخته، شما را اين قدر دلتنگ كرده است؟! آيا ظرفيت و تحمل شما كه خود را وارث كهنترين و يكي از با شكوهترين تاريخ و فرهنگ جهان ميدانيد اين قدر است؟
اگر اين است، پس چرا همواره شعارهاي بهترين ملت و بهترين مردم سر ميدهيد؟ چرا خود و ديگران را گول ميزنيد؟ چرا با مهاجرين بازي موش و گربه ميكنيد؟ چرا يكباره آنان را اخراج نميكنيد كه هم خود تان راحت شويد و هم تكليف مهاجرين؟
شما بيست سال است كه مهاجرين را در وضعيت اضطراب و نگراني قرار داده ايد به گونهاي كه هرروز صحبت از اخراج و هزاران صحبت ديگر در مورد آنان ميكنيد و به صورت بازي موش و گربه اين جا و آنجا به آزار و اذيت آنان ميپردازيد اما هيچگاه كار را يكسره نميكنيد. آنچه شما ميكنيد تنها نتيجهاي كه عايد ميشود از يك سو ايجاد نگراني، دلهره و تشديد نفرت و انزجار مهاجرين نسبت به تمام شعارهاي تان است و از سوي ديگر بلاتكليفي و ادامه سرگرداني و بدبختي مهاجرين. آيا اخلاق و وجدان انساني اجازه ميدهد كه شما اين گونه با كشور و زندگي مردم ما بازي كنيد؟
دولت شما، همين چند ماه پيش، به هزاران كارگر كشور ما در ازاي در يافت مليونها دلار (به اعتراف خود مقامات جمهوري اسلامي 60 مليون دلار) كه از آنها گرفتند ويزاي ورود داد در حالي كه به خوبي ميدانستند كه همه آنها كارگراني اند كه براي كار خواهند رفت اما پس از چند ماه، بعد از آن كه آنها آواره، دربدر، بدهكار، سرگردان و خسارتمند شدند غير قانوني اعلام گرديده با ضربات چوب و چماق به اردوگاههاي مخوف عسكر آباد، سنگ سفيد و تل سياه منتقل شدند و مورد شكنجه قرار گرفتند.
علاوه براين، به دور از هرگونه تبليغ و شانتاژ، دولت شما واقعاً در كشور ما دخالت ميكند و حتي در حال حاضر به انحاء مختلف گروه خبيث و جاهل طالبان را به نوبه خود تحريك و تقويت مينمايد. ميزان اين دخالتها به اندازهيي است كه در واقع ميتوان گفت ملت و كشور ما قرباني رقابتهاي ناجوان مردانه كشور شما و عربستان از يك سو، كشور شما و امريكا از سوي ديگر ميباشند كه در اين ميان پاكستان، هند و روسيه نيز دست كمي از اين ها ندارند. آيا اگر شما با كشورهاي عربي و غربي رقابت داريد و يا براي هر منظوري اتم ميسازيد ما بايد مانند عراقيها هزينه هزينه واقعي آن را بپردازيم؟
نويسنده محترم!
به هرحال، در طول سالهايي كه در كشور شما بوديم متشكريم. در اينجا هم اسلام را فهميديم و هم معناي انقلاب اسلامي و حمايت از مستضعفين، امت اسلامي، ولايت فقيه، ام القرا، ولي امر مسلمين و صدها واژة ديگر را. ببخشيد كه آرامش شما را به هم زديم. شما را به خير و ما را به سلامت. از اول اشتباه كرديم كه به كشور شما آمديم زيرا از قديم گفته بودند:
مبر حاجت به نزديك ترشروي / كه از خوي بدش فرسوده گردي
در اخير، قابل يادآوري ميدانم كه به نقد، دهها ايراني قانوني و غير قانوني در افغانستان هستند كه نه كسي از آنها كارت هويت سوال ميكند و نه تعداد نان شان را ميشمارد! اصولاً، در آنجا «اداره اتباع خارجه» اي نيست كه تكبر بفروشد و با زندگي اتباع خارجي بازي كند. باور نداريد به شهرهاي مختلف افغانستان سر بزنيد.
پيامها
24 می 2007, 13:02, توسط داریوش شیذر ارانی
جناب آقای امیرمحمد مهاجر دوست گرامی افغان من
لحن پیام آن فردی که به نظر هموطن من است بسیار تند و زننده بود اما بدانید که این نوع منش ها در میان هموطنان من طرفداران زیادی ندارد بیشتر هموطنان من با این دید به برادران افغانی خود نمی نگرند بلکه این سیاست دولت غیرقانونی ماست.
دوست عزیز افغانی ما ایرانی ها هرگز نمی پنداریم که آمدن برادران افغانی باری بر دوش ما بوده است بلکه این را یک معامله سودآور دوسویه می بینیم. در شرایطی که برادران افغانی ما به ایران آمدند ما درگیر جنگ بودیم و تا آنجا که من به عنوان یک ایرانی می دانم بسیاری از برادران افغانی ما همدوش برادران ایرانی خود به مقابله با تهاجم عراق پرداختند و عده ای دیگر چرخهای صنعت سرزمین ایران را به گردش در آوردند.
دوست گرامی دولت ایران چون نمی تواند مشکلات خویش را حل کند و یا لااقل به پاره ای از وعده های فریبنده ای که داده در مورد مردم عمل نماید سعی می کند مساله را منحرف کند و با اخراج برادران افغانی من اذهان را به سویی دیگر منحرف کند. برادر افغانی من شما در ایران میهمان نیستید صاحبخانه اید. اگر یکی از هموطنان من که حتی جرات نوشتن نام خود را ندارد سخنی پرخاشجویانه یا نادرست می گوید آن را به حساب همه ما ایرانی ها نگذارید.
با تشکر
داریوش شیذر ارانی
آنلاین : http://zabanamooz.blogsky.com
25 می 2007, 04:13
دوست عزيز و ارجمند، برادر عزيز!
پيش از هرچيز لازم ميدانم به خاطر تعلق خاطري كه با مسايل و مردم ما داريد از شما تشكر كنم اما بايد خاطر نشان سازم كه همانگونه كه بيان نوشته نيز نشان ميدهد ما هرگز خوبيهاي شما و خوبان شما را انكار و فراموش نميكنيم. بدانيد كه ما همه محبتها و مهمان نوازيهاي شما را به ياد داريم و به خاطر همه بزرگواريهايي كه انسانهاي بزرگ و خانوادههاي با محبت شما نسبت به مهاجرين داشته اند نهايت سپايگزاريم. ما واقعا چنان كه بدترينها را در ميان شما ديديم بزگرترين انسانها و مهربان ترين را نيز.. مطمئنم اين بزرگان و خوبان گلايههاي را متوجه خود بدانند. اما ايكاش همه اين گونه خوب و بزرگ و واقعنگر ميبودند.
بايد تأكيد كنم كه ما هيچ ادعايي نداريم، قدر ناشناس و طلبكار هم نيستيم. ايران كشور شما است، صاحبخانه هم شماييد، اما دوست داريم آنچنان كه بوديم و هستيم ما را بشناسيد.
25 می 2007, 04:25, توسط امير محمد مهاجر
دوست عزيز و ارجمند، برادر عزيز!
پيش از هرچيز لازم ميدانم به خاطر تعلق خاطري كه با مسايل و مردم ما داريد از شما تشكر كنم اما بايد خاطر نشان سازم كه همانگونه كه بيان نوشته نيز نشان ميدهد ما هرگز خوبيهاي شما و خوبان شما را انكار و فراموش نميكنيم. بدانيد كه ما همه محبتها و مهمان نوازيهاي شما را به ياد داريم و به خاطر همه بزرگواريهايي كه انسانهاي بزرگ و خانوادههاي با محبت شما نسبت به مهاجرين داشته اند نهايت سپايگزاريم. ما واقعا چنان كه بدترينها را در ميان شما ديديم بزگرترين انسانها و مهربان ترين را نيز. مطمئنم اين بزرگان و خوبان گلايههاي مار را متوجه خود نمي دانند. اما ايكاش همه اين گونه خوب و بزرگ و واقعنگر ميبودند.
بايد تأكيد كنم كه ما هيچ ادعايي نداريم، قدر ناشناس و طلبكار هم نيستيم. ايران كشور شما است، صاحبخانه هم شماييد، اما دوست داريم آنچنان كه بوديم و هستيم ما را بشناسيد.
25 می 2007, 04:50, توسط داریوش شیذر ارانی
دوست گرامی افغان
اگر لحن من در پیام پیشین لحنی داشت که شما پنداشتید من شما را قدر شناس نمی دانم عذر خواهی میکنم. در واقع ناراحتی من از برخورد برخی از هموطنان خویش است که به یکباره بر همه محبت ها و فرهنگ و تمدن مشترک و پیوندهای بسیار زیاد برادران افغانی و همچنین زحمات آنان در راه پیشرفت ایران چشم بسته اند. و از آنجا که زبان - فرهنگ و تاریخ کشورهای ایران - افغانستان و تاجیکستان به هم آمیخته و کسی نمی تواند منکر این پیوند شود پس فارغ از مرزبندیهای سیاسی هنوز از دیدگاه روشنفکران ایرانی و افغانی و تاجیک کشور مشترک فرهنگی وجود دارد که برادران افغان و تاجیک ما اگر بیش از ما ایرانیها در اعتلای آن کوشش نکرده باشند لااقل با ما برابرند. از این جهت من افغانستان و تاجیکستان و پاکستان و ازبکستان و ... را وطن خود می دانم. و این حق را برای افاغنه عزیز نیز قائلم که ایران را وطن خود بدانند حتا اگر برخی از هموطنان من ناسپاسی کنند.
کدام افتخار از این بالاتر برای من ایرانی که استاد عبدالحی حبیبی سالها درایران زیست و به ایران عشق می ورزید. و کدام سربلندی برتر از این که استاد سخن و عرفان نجیب مایل هروی اکنون در یکی از مهمترین دانشگاه های ایران تدریس می کند و دانشجویان (خاصه ایرانیان) برای گرفتن درس از محضر این استاد عالی مرتبه دست و پا می زنند. و کدام افتخار از این برتر که مرا هم زبانانی در همسایگی است که نمی توانم به فرهنگ و زبان و اندیشه ایشان احترام نگذارم.
دوست گرامی
من بهتر از هر کس می دانم که بار سنگین صنعت ایران را برادران افغانی من بر دوش داشته اند. برای مثال در همین یکی دو ماهی که دولت برادران افغانی مرا از مملکت ایران اخراج کرد قیمت تیغه های سفالی و آجرها و سنگ به پیش از 2 برابر قیمت قبل رسید. (اطلاعات من در این مورد موثق است، زیرا من در یک دفتر فروش آجر در اصفهان به سمت حسابداری مشغولم.)
دوست گرامی
من عاشقانه به دنبال مطالبی می گردم که آگاهی مرا نسبت به افغانستان زیاد کند. کتابهای بسیار خوبی که در این مورد چاپ شده را مطالعه کردم و از خواندن «تاریخ افغانستان» اثر استاد عبدالحی حبیبی لذت فراوانی بردم . خواندن « افغانستان در مسیر تاریخ) میر محمد غبار و آثار چنگیز پهلوان و دائره المعارف عظیم آریانا را که دانشمندان و ادبای افغانستان تدوین کرده بودند را خواندم.
دوست گرامی
متاسفانه برخی از نویسندگان غرب گرا و غرب زده در ایران به اختلاف میان ایرانی و افغانی دامن زدند. آنان بیان کردند که حکومت اشرف افغان بر تختگاه صفویه حکومت قومی بیگانه بود. اما نویسندگان ایرانی در بیان همین واقعه سعی کردند تا نشان دهند قومی در ایران آن روز بر قومی دیگر غلبه یافت مانند همه غلبه های یک قوم بر اقوام دیگر. من به تمامی دوستان اندیشمند افغانی و تاجیک و ایرانی احترام می گذارم و امیدوارم روزی برسد که دیگر هیچ هموطن ایرانی من ناسپاسانه با برادران افغانی خود که آسایش و پیشرفت او را فراهم کردند برخورد نکند.
با سپاس
داریوش شیذر ارانی
11 جنوری 2008, 23:37, توسط مهاجری که وطن نمیشناسدش
باسلام، جناب آقای داریوش، این بحث ها به نتیجه ای نمی رسد، بنده یک مهاجر و متولد ایران، سختی های زیادی در ایران دیده ام که همه مهاجرین میدانند و بالاخره در سال قبل به کشورم بازگشتم و با برخوردی بسیار زننده تر از ایران مواجه شدم، این برخورد از جانب یک نفر نبود همه با دیدی منفی و با تمسخر با من برخورد میکردند و آنجا بود که فرهنگ اصیل افغان را فهمیدم، و باز با خود گفتم ایران نشستن بهتراز آنجاست که اثری از فرهنگ و دراکت را نمیابی! مخالف زیاد دارم اما واقعیتی است که بعنوان یک مهاجر درک کردم، در ایران از سوئی و در افغانستان از جنبه دیگر تحقیر میشویم، به کجا پناه ببریم، خدایا خودت امدادی رسان...
GreenFlag_Weekly Yahoo.com پل ارتباطی من با منتقدین!
25 می 2007, 08:19, توسط ذکی
با سلام به آقای مهاجر!
نوشته ای تان بسیار مستدل و متین است. دست تان درد نکناد !
من می خواستم چند چیز را یاد آوری کنم:
مشکل افغانها در ایران به نظر من دلایل گوناگونی دارد که برخورد تبعیض آمیز میزبان تنها یکی از آنها است. من خودم در ایران و چند کشور دیگر زندگی کرده ام. فعلا هم به عنوان مهاجر در یکی از کشور های غربی زندگی می کنم.
به نظر من مهمترین بخش مشکل افغانها در ایران ریشه در نبود یک سیستم قانونی گسترده و قابل اجرا در ایران است. قانون در ایران حکم قانون در دیگر کشورهای رو به انکشاف یا همان جهان شوم گذشته را دارد. یعنی یا بسیاری بخشهای زندگی اجتماعی از نبود قانون و سیطره آن رنج می برد، یا قانون در بسیاری از بخشها ساکت است، یا هم اجرا نمی شود و یا هم قانون تبعیض آمیز و ناعادلانه است و مرجع با صلاحیت مستقل برای بررسی آن با موازین پذیرفته شده ای جهان امروز وجود ندارد چون جمهوری اسلامی گرچند قراردادهای بسیاری را در صحنه ای بین المللی امضا کرده است اما از لحاظ ایدیولوژیکی و نظری مخالف آنهای است. نمونه ای بارزش پیمان ان پی تی و همچنان منشور جهانی حقوق بشر است. جمهوری اسلامی از لحاظ نظری منشور خودش را دارد که منشور حقوق بشر اسلامی می نامد و اگر این منشور را بخوانید در می یابید که پایبندی به یک دین خاص شما را از بسیاری حقوق تان محروم می کند یا به شما حقوق غیر معمول می دهد.
در ایران بسیاری افغانها به صورت غیر قانونی زندگی می کند اما جمهوری اسلامی تلاش نکرده است تا به صورت قانون این افراد را ثبت نام کرده دلیل ماندن شان در ایران را بر اساس فردیت بررسی کند و ببیند که آیا اینها دلایل محکم برای ماندن در ایران دارند یا نه. ماندن شان به سود جامعه ای میزبان است یا نه و ...
در ایران حتی خود ایرانی ها در بسیاری موارد از دست رسی به وکیل بی بهره هستند. شما تمی توانید عدالت داشته باشید در کشوری که تمام افراد به صورت مساوی و با دست رسی به وکیل نتوانند از حقوق خود بر اساس قانون دفاع کنند. من شک دارم که حتی یک افغان قبل از رد مرز شدن حق دست رسی به وکیل را داشته باشد چون حکم رد مرز او با تکیه بر قانون مهاجرت به او ابلاغ نمی شود. وقتی عملی در مقابل شما با استناد به حکم مستقیم قانون صورت نمی گیرد شما به صورت اتوماتیک از حق دفاع قانونی محروم می شوید. نمونه ای دیگر آن دستگیری خانومهای بد حجاب است. در کشورهای که حاکمیت قانون در آنها ثابت است کسی نمی تواند کسی را دستگیر کند مگر اینکه شکایتی بر علیه وی شده باشد و کسی نمی تواند کسی را مجرم بنامد مگر اینکه دادگاهی با دلایل انکار ناپذیر و با استناد به قانون او را مجرم شناخته باشد اما می دانیم که در ایران اینظور نیست. مهاجرت در ایران کاملا بیرون از سیطره ای قانون است. من اینطور باور دارم و برای باورم هم دلیل و هم مدرک دارم و این برای مهاجر، میزبان و دولت ایران و افغانستان مشکل آفرین است.
من به یاد دارم که در سال 1997 یکی زوج عراقی را صاحبخانه ای تهرانی اش به جاده انداخته بود چون پول اجاره را نداشت و کار هم نداشت چون وضعیت قانونی نداشت. او و زنش شب بی خانمان بودند. خودش داکتر بود و زندش انجنیر. این آقا به دلیل فشار روانی دیوانه شد و به تیمارستان رفت.
شما در کمتر کشور دنیا می توانید مهاجرینی را بیابید در کشوری زاده شده باشند، همانجا بزرگ شده باشند و در هیچ کشوری دیگری زندگی نکرده باشند ولی هنوز و پس از بیست و پنچ ، سی سال شهروند آن کشور به حساب نیایند. در ایران افغانهای بسیاری هستند که در ایران تولد و بزرگ شده اند و در همانجا خانواده تشکیل داده اند ما هنوز نه تنها ایرانی نیستند که بسیاری شان برچسب غیر قانونی هم دارد. از لحاظ قانونی اینها حتی شهروند افغانستان نیستند. نه در افغانستان به دنیا آمده اند و نه افغانستان را دیده اند و با ابتدایی ترین مسایل افغانستان آشنایی دارند. این وضعیت را فقط می شود در مورد مهاجرین فلسطین در کشورهای عربی مانند لبنان و اردن و سوریه دید. اساسا این یک پدیده ای خاورمیانه ای است.
این را فقط برای بحث یاد آوری کردم ورنه افغانهای ما پس از همیشه و در کجا که به دنیا آمده اند نورچشم ما هستند.
26 می 2007, 01:51
جناب آقای مهاجر : من آدمی نیستم که بخواهم با دیگران مجادله و همجوابی کنم فقط این نکته را یاد آوری کردم که سعی کنید در نوشته های خود ( نه شخص شماهر کس که قلم به دست می گیرد) به دیگران کلمات رکیک نگویید و الا هیچکس با بد برخورد کردن با هیچ مهمانی چه خوانده باشد چه ناخوانده موافق نیست و اشاره داشتم نیمه ی پر لیوان را نیز ملاحظه کنید یک تنه به قاضی نروید بد حرف زدن آن هم از نوع فحش و دشمن درست کردن کار انسان فرزانه نیست سعدی گوید
:" چنین گفت فرزانه ی هوشمند * که دانا نگوید سخن ناپسند"
ما افغانستانی ها را از خود جدا نمی دانیم ولی بر اثر بد گفتاری بعضی از از سروران عزیز افغانستانی که به همه چیز بد بین هستند و حتا اگر به آنان سلام هم بکنیم می گویند این دارد : ناسزا میگوید آن نکات را ذکر کردم که در دیزی باز است حیای گربه کجا رفته ؟در ضمن فرمودید به کارگران افغانی دستمزد کم میدهند تاآنجایی که من دیده ام بین کارگر سخت کوش ایرانی و افغانی در دستمزد فرقی نگذاشته اند اگر مزد کارگر 5000 تومان بوده تا الان که بین 10000تومان تا 12000تومان است کسی به افغانی دستمزد کمتر از ایرانی نداده است بقیه حرف ها بماند تا خداوند بین ما و شما برادرانی که الحمدلله ادعای زیادی دارید و چشمانتان را بر روی خوبی ها به راحتی میبندید، قضاوت کند. ما با بدرفتاری ها و بد گفتاری ها از جانب هرکس باشد مخالفیم درود برشما با هر فکر و اندیشه ای که دارید. همان ایرانی
26 می 2007, 08:06, توسط امير محمد مهاجر
در ارتباط با يادداشت «همان ايراني»
دوست عزيز و محترم!
از سبك و سياق نوشته شما پيداست كه شخص مؤدب و محترمي هستيد و از اين كه سعي ميكنيد مسأله را با نگاه منطقي مورد توجه قرار دهيد از شما متشكرم. همچنين، يادآور ميشوم كه حقير نيز اهل مجادله نيستم زيرا معتقدم كه مجادله چيزي را تغيير نداده نتيجه مثبتي نخواهد داشت، آنچه ممكن است به تغيير انجامد تأمل و انصاف است. به همين دليل در مورد يادداشت شما چند نكته را قابل توجه ميدانم.
1. من نيز با شما موافقم كه رعايت اصول ادب و احترام در هرصورت ضروري است و استفاده از كلمات ركيك و جملات زننده شايسته هيچ انساني اعم از مخاطب و گوينده يا نويسنده نيست ضمن اين كه فحاشي و بي ادبي پيش از آنكه به مخاطب ارتباط پيدا كند نشاندهنده ضعف خود نويسنده و گوينده است. اما اين نكته را (چنان كه خود اشاره كرده ايد) نيز توجه داريد كه در نوشته حقير، نه، نوشته قبلي و نه ، اين نوشته جمله، كلمه و كلامي كه از چارچوب ادب و احترام خارج بوده باشد به نظر نميرسد. حتي برخي از كلمات و جملاتي را كه شما اشاره كرده بوديد مانند فاشيسم، هيتلر و امثال آن در نوشته بنده وجود نداشت و من تعجب كردم كه چرا شما اين مسأله را در ارتباط با نوشته من ياد آوري كرديد؟
البته قبول دارم كه برخي از نوشته هايي كه در گذشته در ارتباط با مهاجرين افغاني نوشته شده اين نكته را رعايت نكرده متأسفانه از كلمات و جملاتي بهره گرفته اند كه با قداست قلم تناسب ندارد با اين حال، مايلم اين نكته را نيز مد نظر قرار دهيد كه برخي از اين نوشتهها نتيجه سالها عقده فروخفته اي است كه به حد انفجار رسيده به صورت غيرقابل كنترل فوران كرده است. البته، ممكن است اين مسأله براي شما قابل درك نباشد زيرا درك آن نيازمند سالها تجربه كس و كساني است كه لحظه لحظ اي زندگي اش را با درد جانكاه و غم عميق گذرانده و در تمام اين لحظات حتي آه كشيدن هم نداشته است كه اميدوارم هيچگاه چنين تجربه اي نداشته باشيد. به همين دليل حق داريد كه فوران اين عقدهها را تنها به قاضي رفتن و نويسندگان آنها را بيانصاف و حق نشناس. با اين حال، هتاكي، فحاشي و توهين قابل دفاع نيست و با شما موافقم كه «دانا نگوید سخن ناپسند»
2. در رابطه با نيمه پر و خالي ليوان بايد به عرضتان برسانم كه واقعا سالها ست كه دست كم بسياري از ماها سعي كردهايم كه ليوان را طوري ببينيم كه اصلا قسمت خالي نداشته باشد و ايكاش چنين بود يا ما آن را نمي ديديم اما چكنيم كه نه ليوان پر بود و نه ما از ديدن آن به دور. انگيزهاي ندارم، چون نفعي در آن ندارم كه در اين جا دروغي بنويسم اما بدانيد كه نگارنده زماني را به ياد مياورد كه مردم ما از كودكان گرفته تا پيران و سالخوردگان براي پيروزي جمهوري اسلامي در برابر رژيم صدام روزه ميگرفتيم و يگانه آرزوي من و امثال من اين بود كه به اين جا بيايم و از نزديك نعمت حكومت نبوي را كه همواره از آن ميشنيديم ببينيم.
برادر محترم!
بسياري از ماها از سر گرسنگي به كشور شما نيامديم، بدجنس، خائن، بدبين و نمك به حرام هم نبوديم و نيستيم بلكه آمدن ما به خاطر آن چه شنيده بوديم و ميپنداشتيم بود. همچنين، حال هم كه گلايه داريم از سر دشمني يا نديده گرفتن خوبي و خوبان شما و به انگيزه تقويت دشمن مشترك مان هم نيست بلكه شگفتي ما و تمام سخن ما اين است (متن مقاله را ملاحظه بفرماييد) كه چرا شما قسمت پر ليوان را نميبينيد؟! چرا شما افغانيها را چنان ميبينيد كه گويي تمام جرم و جنايت كشور تان در هيئت آنان مجسم شده است؟! چرا حضور آنان را در كشور تان تنها در نقش منفي ميبينيد؟! چرا وقتي در صف نانوايي به آنان چيزي نگفتيد فكر ميكنيد كه به بدان ترحم كردهايد؟! چرا همواره از روزي شش دلار مصرف براي ايشان حرف ميزنيد؟! چرا فكر ميكنيد شما از نظر انساني بالاتر از ديگرانيد؟! چرا كار بزرگتان را در پذيرش مهاجرين ما با بزرگنمايي هاي نادرست كوچك ميكنيد؟!
دوست عزيز!
قبول دارم كه در ميان مهاجرين افراد بدجنس، جنايتكار، خائن و خلافكار بوده، هست و خواهند بود اما اين تعداد و نوع خلاف و جرم آنها به تناسب كميت هيچگاه بيشتر از ميزان آنها در جامعه خود شما بيشتر نبوده است. اين در حالي است كه هم از نظر جامعه شناسي و هم از نظر واقعيت موجود جهان به دليل وضح خاص مهاجرت زمينه ارتكاب خلاف و جرم در ميان مهاجرين بيشتر است. شما در اين زمينه ميتوانيد واقعيت آمار جرم، نوع جرم و مجرمين مهاجرين افغاني مقيم ايران را با مثل آن در بسياري از جاهاي ديگر، آنگونه كه هست و واقع بينانه، نه تبليغاتي و مغرضانه مقايسه كنيد. سوالي كه از شما دارم اين است كه چرا آمار جرم و مجرمين مهاجرين را بيش از آنچه كه واقعيت دارد ميپنداريد و تبليغ ميكنيد به گونه اي كه (بدون تعارف) افغاني در جامعه شما به عنوان لو لو خورخوره معرفي شده است؟!
3. در نوشته بنده هيچگاه گفته نشده كه شما مزد كارگر افغاني را كمتر كارگر ايراني داده ايد. (ملاحظه بفرماييد) بلكه منظور من اين بود كه كار ارزان آنها در مجموع به نفع شما تمام شد و در اختيار شما قرار گرفت به گونه اي كه در كل در اقتصاد و نرخ تورم تأثير گذار بود. (بيشتر دقت بفرماييد)
4. لازم ميدانم يكبار ديگر توجه شما را به عنوان نوشته جلب كنم كه پيش از هرچيز ميگويد: ادعايي نداريم ...
مسلما شما اين عنوان را ديده ايد اما سوالي كه مطرح ميشود اين است كه چرا آن را نديده گرفته و حتي قلب كرده ايد؟ اين همان مشكلي اصلي است كه هميشه ميان ما و شما وجود داشته است.
نويسنده محترم! به راستي، چرا وقتي ما ميگوييم كه كشور كشور شما است، امكانات امكانات شما و ... ولي اين گونه هم نيست كه آمدن ما همه اش منفي بوده باشد بلكه جنبه هايي مثبتي هم داشته است اين قدر براي ناخوشايند جلوه ميكند؟ آيا جز اين است كه شما جايگاه انساني ما را منكريد به گونه اي كه پيش از هرچيز بر اساس آن قضاوت ميكنيد؟ آيا جز اين است كه شما چنان مغرور و خود خواهيد كه اگر يك افغاني بگويد: ما اينقدر هم بد نبوديم كه شما فكر ميكنيد براي شما گران تمام ميشود؟! چرا در ذهنيت شما افغاني در حدي نيست كه بتواند نقش مثبتي هم داشته باشد؟! چرا اين قدر زود و نسنجيده به شما برميخورد؟ چرا شما فكر ميكنيد كه غير از شما در دنيا ديگران هم انسانند علاوه بر بدي ميتوانند خوبي هم داشته باشند؟! چرا اين گفته را كه «چندان هم بار دوش شما نبوديم» ادعاي زياد ميدانيد؟! چرا خود تان تنها به قاضي ميرويد و ديگران را به ناسپاسي و زياده طلبي محكوم ميكنيد؟!
چندي قبل، در گزارشها ملاحظه كرديد كه نيروي انتظامي شما طلبه اي را كه داراي گذرنامه و جواز اقامه در كشور تان بوده دستگير و به يكي از مراكز خود منتقل كرده بود. در آن مركز، وقتي طلبه مذبور گذرنامه خود را براي بار چندم ارائه كرده درخواست آزادي ميكند، افسر مربوطه مجوز او را رد و با تكبر و زورگويي ميگويد كه او «گذرنامه و اقامه را نمي شناسد»!. طلبه بخت برگشته در جواب ميگويد كه وقتي گذرنامه و اقامه را نميشناسي «پس چرا اين جا نشسته اي؟». با گفتن اين جمله چنان مورد ضرب و جرح قرار گرفته بود كه اگر عمرش باقي نبود ...
برادر عزيز! به نظر شما چرا گفتن يك جمله ساده اين قدر افسر و سربازان مركز مذبور را خشمگين و برآشفته ميكند؟ آيا جز اين است كه در نظر آن افسر و سربازانش يك افغاني چنان پست و بي مقدار بوده كه اولا حتي مجوز مافوق خود او كه در دست يك افغاني بوده بي ارزش جلوه كرده است؟ ثانياً بديهي ترين و معمولي ترين سخني را كه يك افغاني! به او گفته به او برخورده است و ثالثاً جرم او چنان سنگين بوده كه جز مضروب و معيوب كردن او چيز ديگري نمي توانسته قلب او را تشفي دهد! و ...
نميگويم همه، ولي آيا اين روحيه در ميان شما يكي – دو مورد است؟ آيا اين روحيه و خوي، روحيه و خوي انساني يا اسلامي است؟ آيا ...
همانگونه كه گفتيد بقيه سخنان بماند تا خداوند بین ما و شما ...
اگر حنظل خوري از دست خوشخوي / به از شيريني از دست ترشروي
همان مهاجر
27 می 2007, 02:44
با سلام و عرض ادب به جناب آقای مهاجر!
من به عنوان یک انسان، بعد به عنوان یک مسلمان و بعد به عنوان یک ایرانی (که در ایران مانند من بسیارند): هیچ وقت یک انسان دیگر را از هر کشوری که باشد در فرهنگمان و در کردارمان،اورا از خود کمتر که نمی دانیم هیچ، سعی مان برآن است که او را برخود مقدم داریم و شاهد قضیه چند همسایه ی افغانستانی که با ما زندگی می کنند. ما این مرز ها را مرز جدایی نمیدانیم و بسیاری از آن چه را ذکر می فرمایید نمی گویم غلط و اشتباه است ولی انتظاری که از حضرت عالی و عزیزانی چون شما به عنوان یک ادیب نگارشگر و اهل قلم داریم: این است که همه چیز را انسان زیر سؤال نمی برد اگر چه بعضی از آنها واقعاً قابل خدشه دار کردن هم باشد ولی دیگران نشسته اند تا ما خودمان به دست خودمان همه چیزمان را خراب کنیم. این نکته قابل توجه ما باید در همه چیز و همه جا و همه گفتمان ها باشد. هرچه داریم از اسلام است اگر چه در عمل بعضی از آنها انجام نمی شود .
نکته ی دیگری که اشاره فرمودید راجع به کتک خوردن آن بنده ی خدا به دست بنده ی دیگری از خدا؛ هیچ کس آن را نمی پسندد و دفاع از او نکرده است ما فوق او هم اورا محکوم کرده است (این طور که همسایه هامی گفتند) ولی نکته ای که مورد دقت قرار نگرفته این است که آن پلیس در جریان نبوده که اگر کسی گذرنامه داشته باشد اهمیتش بالا تر از کارت است حدس میزنم که به آنها دستور داده شده هرکس کارت اقامت ندارد .....اخراج شود لذا گمان کرده باید کارت داشته باشند پلیسی که تا دیروز اصلاً کاری به این کارها نداشته، مأموریت جدید گرفته بدون این که توجیه شود. ناگهان با یک نفر روبرو شده که گذرنامه دارد به او میگوید کارتت کو؟ و او اصطلاحی را بکار میبرد که بار منفی آن زیاد است با لهجه فارسی خود میگوید : "مگه نافمی" یعنی مگر نمی فهمی پاسپورت بالاتر از کارت است. در لهجه فارسی مرکز افغانستان این عبارت بار منفی ندارد ولی در فارسی ما بار منفی آن زیاد است (با پوزش) یعنی تو آدم خر و نفهمی هستی!! اگر خود آن بنده ی خدا هم بود ناراحت میشد تا چه برسد به یک مأمور قانون آن هم از نوع پلیسش؟!
یک روز جایی بودیم یک افغانی می گفت من به لهجه ی خودم به یک ایرانی می گفتم: "نفتی" یعنی "نه اُفتی " او میگفت نفتی نیستم و به لباس هایش نگاه میکرد. پس باید به همه نکات ریز و درشت یک قصه توجه کرد بعد در باره آن قضاوت نمود. همان ایرانی
27 می 2007, 02:47, توسط hsn e dard mand
mohtaram aqayi mahajir afghanstani ha ba afradi mesli shoma shadidan nayaz dard lotfan kar konid k mekonid agar nakonid gonah karda aed
27 می 2007, 03:22, توسط hsn e dard mand
mahajire aziz arezo mekonam k degar mahajir nabashid, iraniha harchi ham charbo naram begoyad ma k ba aen ha modati zinda gi kardem meshnasim. degar nayazi nist kkhobi ha e shan ra bishdmared.piroz bashid
27 می 2007, 22:57
در آخرین حادثه از ضرب و شتم اتباع افغانستان در ایران، دو هفته قبل در یزدانشهر یک مأمور لباس شخصی ایرانی بدون نشان دادن کارت شناسایی و یا مشخصه دیگری که بر مأمور بودن او دلالت کنداز نوجوان افغانی کارت شناسایی سؤال می کند. نوجوان افغانی نیز در کمال شجاعت از مأمور می خواهد که ابتدا کارت شناسایی خودش را ارائه کند چرا که طبق گزارشهای موجود در رسانه های ایران صدها جنایت تحت پوشش نیروهای امنیتی و انتظامی صورت می گیرد. مأمور از این یک افغان با حقوق خود آشناست نوجوان مزبور را به پاسگاه پلیس انتقال داده و در پشت پاسگاه به قصد کشت مورد ضرب و شتم قرار می دهد. طوری که نوجوان افغانی بی هوش می شود.
اکنون دادگاه این مأمور عقده ای در حال برگزاری است تا معلوم شود که در حکومت وخدایی ولی فقیه خدا و عدالت و انسانیت جایی دارد یا نه؟!
27 می 2007, 22:59
در آخرین حادثه از ضرب و شتم اتباع افغانستان در ایران، دو هفته قبل در یزدانشهر قم نیز یک مأمور لباس شخصی ایرانی بدون نشان دادن کارت شناسایی و یا مشخصه دیگری که بر مأمور بودن او دلالت کنداز نوجوان افغانی کارت شناسایی سؤال می کند. نوجوان افغانی نیز در کمال شجاعت از مأمور می خواهد که ابتدا کارت شناسایی خودش را ارائه کند چرا که طبق گزارشهای موجود در رسانه های ایران صدها جنایت تحت پوشش نیروهای امنیتی و انتظامی صورت می گیرد. مأمور از این یک افغان با حقوق خود آشناست نوجوان مزبور را به پاسگاه پلیس انتقال داده و در پشت پاسگاه به قصد کشت مورد ضرب و شتم قرار می دهد. طوری که نوجوان افغانی بی هوش می شود. اکنون دادگاه این مأمور عقده ای در حال برگزاری است تا معلوم شود که در حکومت خدایی ولی فقیه خدا و عدالت و انسانیت جایی دارد یا نه؟!
28 می 2007, 13:57, توسط سعید
توجه نویسنده را به چند نکته جلب میکنم: 1_ لحن نوشتاری شما مبین آنست که مدتها در ایران زندگی کرده ایدوتحصیلاتی هم داشته اید ،نفس همین موضوع ،شما را مدیون ایران می نماید که به حکم انصاف ،شایسته است پذیرای این دین باشید ونمکدان نشکنید . 2_ ایران کشوری است که در آن برای همه چیز قانون وجود دارد ، عبور از قوانین کار توسط کارگران خارجی باعث هرج و مرج در عرصه کار و تولید و تعامل قانونمند بین کارفرما و دولت شده است .قانون گریزی برخی از کارفرمایان ایرانی معلول وجود کارگران خارجی است که دولت به دلایل انسانی تا بحال با تسامح از کنار آن گذشته است .3_ ثمره کار ارزان مورد ادعای شما ،عاید ملت و دولت ایران نه بلکه نصیب معدودی از کارفرمایان متخلف ایرانی شده است که از تسامح مورد اشاره دولت در برخورد با مهاجرین سوءاستفاده کرده اند.4_ باید بدانید که هر کارفرما و یا واحد تولیدی و صنعتی بصورت حتم به نیروی کار انسانی نیاز دارد قبول داشته باشید اگر نبودند کارگران غیر قانونی خارجی ،کارفرمایان و تولیدیهای ایرانی چاره ای جز بکارگیری نیروی کار ایرانی( که سالهاست بدلیل وجود نیروی کار باصطلاح شما ارزان خارجی بیکار مانده اند)نداشتند.اینگونه است که دههاهزار فرصت شغلی از نیروی کار ایرانی گرفته شده است . نکات فراوان دیگری نیز هست که مجال طرح آن نیست . اگر زمینه فراهم می بود شما را به یک مناظره رودررو دعوت می کردم تا هم جواب شبهات تان را می گرفتید و هم ذهن مخاطبین روشن میشد.
29 می 2007, 01:36, توسط یک مهاجر افغان در ایران
توجه آقای سعید را به چند نکته جلب می کنم:
1/ از لحن نوشته تان پیدا است که از مقام های جمهوری اسلامی ایران هستید و مسایل مهاجرین افغان در ایران را (یک جانبه) خوب می فهمید. از کدام نیروی کار خارجی صحبت می کنید؟ کارگران مهاجر افغان زاییده فاجعه ایست که جمهوری اسلامی ایران با چند کشور دیگر ایجادگران آن بوده اند. ایجاد گروه های مختلف نظامی افغان در ایران را مگر از یاد برده اید که برای امنیت ملی ایران (این بهانه ای بود برای جمهوری اسلامی ایران که در کشور های دیگر با مشروعیت دست درازی کند) در افغانستان جنگ و آشوب می کردند؟ این مهاجران را که بازماندگان همان فجایع است، دولت ایران و مردم آن باید پذیرا باشند. این قوانینی را که برشمرده اید چیزی جز فریب توده عوام ایرانی نیست که باعث و بانی مشکلات شان را نه دولت ایران بلکه حضور به قول شما ( نیروی کار خارجی ) بدانند. شاید این طوری دولت ایران چند صباحی بیشتر عمر کند.
2/ برای یک مناظره رو در رو از برج عاج مقام دولتی تان پایین بیایید و به جای نویسنده اولین افغان را که دیدید با او به مناظره بنشینید. ببینید می توانید او را با این دلایل تان مجاب کنید؟البته او بخاطر تمام بدبختی که این سال ها در کشور شما متحمل شده است، شما را قناعت خواهد داد. البته اگر همان جا او را به نیروی انتظامی معرفی نکنید تا پس از آزار و اذیت رد مرزش کنند.
3/ برای نمک خورده یا نخورده همان مهاجران را مردم و دولت ایران در تمام این سال های مهاجرت صد ها بار نمکدان را حواله سر و صورت شان کرده اند. دیگر بس است.
31 می 2007, 08:22, توسط جمعه خان احساني
خطاب به امير محمد مهاجر و امثال وي.
اين قدر نمك به حرام و بي معرفت نباشيد. اين چرندياتي كه شما ميگوييد فقط نظر شخصي خود شما است. ما مهاجرين در طول سالهايي كه در ايران بوديم كدام بدي از دوستان عزيز ايراني خود نديديم و آنان واقعا محبت كردند كه در شرايط بدبختي ما ما را پناه دادند. هم اكنون نيز اگر چند سرباز متخلف كه ممكن است در همه جا باشد تخلفي بكند ما نبايد آن را به حساب كل ايرانيان بگذاريم. خود ايشان از اين امر ناراحت اند و شنيده ايد كه با اندك مواردي كه پيش آمده بود برخورد كرده اند. جمعه خان احساني
31 می 2007, 08:26, توسط امير محمد احساني
در ارتباط با يادداشت سعيد.
متأسفانه، سبك و سياق و محتواي يادداشت نويسنده حاكي از چنان تكبر و خود پسندي است كه به نظر نميرسد نويسندة آن لحظه اي در مورد سخنان ديگران تأمل كند و كمترين انصافي به خرج دهد با اين حال، لازم ميدانم توجه ايشان را به چند نكته جلب كنم تا اگر روزي در مناظره شركت فرمودند با آمادگي بيشتر در مورد آنها توضيح دهند.
1. نويسنده به جاي اين كه به پرسشهاي مطرح شده جواب دهند مطابق انتظار و رويه معمولشان يكبار ديگر نمك و نمكدان به رخ كشيده اند.
در اين ارتباط، لازم است اولا به اطلاع ايشان برسانم كه در مورد نوشته كلمه سبك و سياق و امثال آن به كار ميرود نه كلمه «لحن» و لهجه و مانند آن كه براي گفتار است. همين امر نشان ميدهد كه استنباط عالمانه وي نسبت به بنده چقدر مقرون به صواب است. ايشان، خود خواهانه و جاهلانه خيال ميكند كه نوشتن و خواندن دري در انحصار ايشان و مكتب علم و دانش ايشان است غافل از اين كه زبان و نگارش دري يا فارسي نه مخصوص ايشان است و نه علم و دانش آن در انحصار امثال او. خوب است بدانند كه روي اين كره خاكي دست كم دو كشور ديگر نيز وجود دارد كه در اين زبان و فرهنگ شريك اند. براي درك بيشتر اين مطلب بهتر است به كتابهايي چون: افغانستان در پنج قرن اخير، خاطرات سياسي سلطان علي كشتمند، اردو و سياست و دهها كتاب ديگري كه خود نيز ميدانند كه نويسندگان آنها هرگز از نمك و نمكدان ايراني استفاده نكرده اند مراجعه بفرمايند.
ثانياً بايد بدانند كه اگرچه بنده مدتي جزو به اصطلاح مهمانان پررو و گرسنه كشور ايشان بوده حتي طعم طعام برخي از مهمانخانهها (اردوگاهها) ي هفت ستاره امام زماني و نبوي آن را چشيده ام ولي شكر خدا مانند سيرك بازان قم در مكتب ولايت فقيه شاگردي نكرده ام.
البته اگر حتي چنين هم ميبود نيز نميتوانست رفتارهاي غير انساني و ستمها و نامردميهايي را كه در قبال ملتم و كشورم از سوي امثال ايشان انجام گرفته توجيه كند! نويسنده يادداشت مذبور هنوز نميداند كه مسأله توهين و تحقير، و ظلم و ستم، و رفتارهاي غير انساني كه نسبت به ملت و كشور ما انجام داده اند با امتيازات شخصي خيالي و حدسي كه با سطحي نگري، متكبرانه آن را گوشزد ميفرمايند قابل مقايسه نيست!
اين نكته را نيز بايد بدانند كه نمكداني كه سالها ست نمك مسموم و تلخ آن به حلق هموطنان ما ريخته همان به كه بشكند.
ثالثاً معلوم نيست كه چرا ايشان از گفتن اين كه «ماهم انسانيم، اگرچه از دست روزگار و به يمن نامرديهاي داخلي و خارجي از جمله شما به اين روز افتادهايم» اين قدر بر آشفته شدهاند؟ نكند باور كردهاند كه از دماغ فيل افتاده و ديگران ...؟
2. ميدانستيم كشور شما داراي قانون است (چون جنجالهاي روزمره ناشي از قانون شكنيهاي تان را در مورد همديگر ميديديم) ولي نميدانستيم كه پرِس كردن صدها انسان در اتاقهاي اردوگاه، مضروب و مجروح كردن، و توهين و تحقير ملتها و كشورها نيز جزو قوانين شما است!
3. اگر كساني را كه از نتيجه كار مهاجرين افغاني سود برده اند كار فرمايان متخلف و سودجو ميدانيد، پس تمام مردم و دولت تان را متخلف و سودجو بدانيد.
4. اگر دولت شما پيش از اين نسبت به مهاجرين اغماض ميكرده، پس اين همه اردوگاههاي مخوفي چون تل سياه، سنگ سفيد، عسكر آباد و امثال آن براي چه بوده؟!
5. آيا صدها هزار كارفرمايي كه از شرق تا غرب و از جنوب تا شمال از نتيجه كار ارزان كارگران افغاني سود برده «معدود كارفرمايان به قول شما متخلف» بوده اند كه از اغماض دولت سوء استفاده كرده اند؟! بي انصافي و بيشرمي حدي دارد! آيا خطوط لولههاي گاز، آب، فاضلاب، تلفن و صدها قلم مثل آن فقط براي معدود كارفرمايان متخلف بوده است؟! آيا امروزه قيمت آجر و بلوك و امثال آن فقط براي همان معدود كارفرمايان متخلف به ميزان دو برابر افزايش يافته است؟! آيا ...
6. ما ميدانيم كه هر کارفرما و يا واحد توليدی و صنعتی بصورت حتم به نيروی کار انسانی نياز دارد و نيز قبول داريم كه اگر کارگراني به قول شما خارجی نباشند، کارفرمايان و توليديهای ايرانی چاره ای جز بکارگيری نيروی کار ايرانی ندارند ولي آيا هيج سنجيده ايد كه نيروهاي بيكار مانده شما، هرگز از عهده كار افغاني مهاجر بيچاره برنخواهند آمد؟!
براي اين كه چنين سنجشي انجام دهيد بايد بدانيد كه بيكاران شما در سه دسته قرار دارند: الف- اكثريت تحصيل كرده اي كه به آنها تا مغز جان آمپول تكبر و خودبزرگ بيني تزريق كرده از آنان بهترين جوانان و بهترين مردان و زنان عالم و تاريخ بشريت ساختهايد ب- كارگران فصلي كه در طول سال اكثرا مشغول كشاورزي و كار و زندگي خودشان است و تنها چند ماهي از سال به شهرها و محل كارگاهاي صنعتي و امثال آن رجوع ميكنند ج- كارگران تحصيل نكرده دائمي كه مانند كارگران افغاني كار ميكنند.
آيا گروه اول حاضر اند در كرهپزخانههايي كه كارگران افغاني از سر ناچاري و بيچارگي كار ميكردند كار كنند؟!
آيا در فعاليتهاي كاري و اقتصادي يك مملكت ميتوان روي كارگران فصلي كه در سال بيش از چند ماه فرصت كاري به عنوان كارگر ندارند حساب كرد؟
آيا كارگران دائمي شما قطع نظر از هر چيز ديگر، از نظر كميت ميتواند جاي خالي كارگران افغاني را پر كند؟
نتيجه اي كه اين اين قلم ميگيرد به هيچ وجه اصرار بر ماندن هموطنانش در كشور شما نيست و حتي ادامه اين وضع را خيانت به كشور خود و باعث ادامه بدبختي روز افزون آنان ميداند. از نظر اين قلم به همان ميزان كه حضور آنان در كشور شما به نفع شما بوده به ضرر كشور ما تمام شده است زيرا اگر در طول اين مدت تنها بخشي از ميزان كاري كه توسط اينان براي كشور شما انجام شده براي كشور ما انجام ميشد مسلما وضع مهاجران و كارگران ما خيلي بهتر از اين بود كه مجبور باشند اين چنين مظلومانه توهين و تحقير هر شسته و نشسته شما را تحمل كنند. آنچه اين قلم مورد تأكيد قرار ميدهد اين است كه چگونه از دين و انسجام اسلامي و دم ميزنيد در حالي كه همواره باد به غب غب انداخته در برابر يك مشت مهاجر بيچاره چنين تكبر و نخوت ميفروشيد؟! در يك مثال نادرست، چگونه شعار مهمان نوازي ميدهيد و از حرمت نان و نمك حرف ميزنيد در حالي كه به طور مرتب در كنار سفره به مهمان توهين كرده ناسزا گفتيد؟! آيا اين دستورات همان ديني است كه متكبرانه ما را به آن دعوت ميكنيد؟! بايد بدانيد كه:
دوران بقا چو باد صحرا بگذرد / تلخي و خوشي و زشت و زيبا بگذرد
پندارد ستمگر كه جفا بر ما كند / در گردن او بماند و بر ما بگذرد
در پايان، توصيه ميكنم كه اين قدر رياكارانه شعار دين و دينداري ندهيد كه هرچه بيشتر شعار دهيد، رسواتر خواهيد شد. اگر روزي آماده مناظره بوديد به آدرس: عسكر آباد، دم پلههاي خانه مردگان مراجعه كنيد. _ امير محمد مهاجر