
مردم هزاره باشندگان اصلی افغانستان
مردم هزاره یکی از باشندگان باستانی افغانستان بوده که قرن های متمادی در این سرزمین زنده گی داشته و یکی از قدیمی ترین مردم این کشور است. ولی متاسفانه بنابر دلایل مختلف منجلمه عدم دسترسی مورخین و جهانگردان در سرزمین هزاره جات بنابر موقیعت جیولوژیکی سخت،اقلیم سرد و عدم موجودیت راههای مناسب ،تحقیقات علمی در مورد هویت ،زبان و کلتور این مردم صورت نگرفته و حتی بعضآ عقاید نادرستی در مورد هویت و زبان این ملیت رونما گردیده است. بعضی ها معتقد اند که هزاره ها بقایای قشون چنگیز میباشد ،بطور مثال تاریخ نویس معروف الکساندر برنس در کتاب سفر توقف در کابل 1836 -1838 چاپ لندن 1842 صفحه 230 نامهای قبایل هزاره ها را به تفصیل ضبط کرده،اما در این اصل و مبدا کلمه هزاره و قدامت تاریخی آن چیزی نه نگاشته است ،که گویا چون در دستهای سپاه چنگیز گروهای بنام صده و هزاره بوده است ،هزاره عبارت از همان دسته هزاره سپاه چنگیز است.
برای اینکه به اصل کلمه هزاره و قدامت مردم هزاره پی برد ،باید قدری در اوراق تاریخ جستجو شود و اصلآ این نام باید از نظر زبان شناسی تحلیل و تجزیه گردد ،در تاریخ کلمات و زبان شناسی به بسا الفاظ و اسمایی برمی خوریم که اساسآ ریشه قدیم ترین داشته و مردم از روی التباس با یک کلمه محدث دیگر ،اصالت و ریشه کلمه را از بین ببرند،مثلآ در بین افغانان نام معروفی است (تورباس )یعنی شمشیرزن و شمشیرباز که این نام بعدها به طره باز و گاهی بطور عباس تبدیل شده که اصل اصالت کلمه تورباس از اذهان ذایل شده است. باری کلمه هزاره نیز با چنین نظر محدود و غیر علمی به سبب التباس آن با هزاره چنگیز دست خوش مورخان کوتاه نظر گردیده است ،در حالیکه این نام سوابق طولانی قبل از چنگیز دارد و دلایل موجود است که این مردم در قرون متمادی قبل از آن در این سرزمین بومی خود مسکن داشته اند .

دلیل نخست این است که نام هزاره تنها برین سرزمین قلب افغانستان اطلاق نمی باشد ،بلکه در ماورای اباسین و دامنه های مهابن تا هری پور و ایبت اباد و سراشیبهای کوهای کشمیر وادی معروفی است که انرا هم هزاره گویند ولی مردم ان از جنس تاتاری و نژاد زرد نستند ،بلکه از بقایای اریایهای هندی شمرده می شوند ،پس اگر تسمیه هزاره اینجا را از نوع هزاره لشکر چنگیزی قبول کنیم اشتباه محض خواهند بود ، چون چنگیز خان ابدآ از دریای سند عبور نکرده است، و بعد از اینکه جلال الدین خوارزمشاه برگذرگاه نیلاب یعنی اتک جنوبی از اباسین ذدشت چنگیز نیز بنابر خرابی هوا عنان رجعت از راه فرشاور( پشاور) برگردانید.
دلیل دوم قدامت نام هزاره ار نظر تاریخ این است که هیون تسنگ زایر و جهان گرد چنیایی که بعد از ساحت هند در هنگام بازگشت بتاریخ 25 جولای 644 میلادی به تسو ،کو،چه (اراکوزیا )آمد وی پاتخت نخستین انرا هو ،سینه غزنه و پاتخت ثانی را هو ، سا ، له میگوید. سنت مارتین اولین کسی است که نام اولین را با غزنه و ثانوی را به هزاره تطبیق کرد.هیون تسنگ میگوید که از هوسا له چشمه ساری خیزد و بعد به چندین شعبه تقسیم میشود اقلیم آن سرد و دارای برف و ژاله است مردم آن خوشدل و آزاده اند ،تحریر و زبان شان با دیگر ممالک اختلاف دارد . سوم اینکه موسیوفوشه نیز با هیون تسنگ هم نوا بوده و می گوید چون هیون تسنگ همرا با یکی از شاهان افغانستان که در اطراف کشور خود گشتی میزد ،تا هم مالیات عقب افتاده را وصول کند و هم قدرت مرکزی را با قبایل اطراف نشان دهد از هزاره جات نیز عبور کرده است. وی خصایص اقلیمی، زبان و اخلاق این مردم را یاداشت می نماید و حتی از قیافه چینی این مردم هم اظهار تعجب میکند ،به این دلیل موسیو فوشه اضافه می نماید که از عصر هیون تسنگ بالاتر یعنی هزار سال 1000 سال قبل چون سکندر مقدونی از جنوب افغانستان به شمال آن ازین جبال عبور میکند ،مورخان او می نویسند که اسکندر یک مردم جدیدی را در آنجا مشاهده کرد که از دیگران سرکش تر بودند. شرحی که کنت کورس از خانه های گلی آنها میدهد با آنچه امروز هر مسافری میواند به چشم سر ببنید کاملآ تطبیق می شود.

اگر نام هزاره اکنون آنچه را هیون تسنگ به هو ،سا،له وبطلیموس به شکل او ،زا ،له آورده با نام کنونی هزاره تطبیق کنیم از نظر زبان شناسی همین مقصد را روشن می کند. در تلفظ چنیی و یونانی کلمه فرق نیست هر دو سه سلایبل دارد که تبدیل س به ز و هو به او گویای تلقظ چینی و یونانی است، چون در همان قرن هفتم میلادی هیون تسنگ بسا از قبایل و بلاد افغانستان را به همین نام کنونی شان منتهی به لهجه چینایی ذکر می کند و در جوار کلمه غرنه و هزاره کلمات چون اپوگین( افغان) را نیز می آورد. بنابرین باید گفت که هزارها از همان عصرهای قدیم در زمان اسکندر تا اکنون ساکن بوده اند ،از طرف دیگر اگر به تجزیه نام هزاره بپردازیم این نام مانند اسمای بی شمار و معروف دیگر تاریخی دو جز دارد هو ، زاره و اینکه هجای نخستن ان به ضم وهو بوده از تلفظ چینی و یونانی هویدا است ،هو در زبان اوستا به معنی خوب و و هونامی به معنی بیک بخشی و نیک نامی و جز دوم ان ساله ، زاله چینی و یونانی همین زاره کنونی به معنی قلب است که هوساله مساوی هزاره یعنی خوشدل معنی می دهد که این صفتی است که هیون تستنگ به مردم هزاره داده است.
مطالب مرتبط

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخریدندانستیم جناب نویسنده کدام جلال آبادی اند ، اصلی یا نقلی ؟
سلام به همه ! بسی دردا و دریغا كه هزاره ها باشندگان اصلی سرزمین جهالت وحشت استند . ایكاش هرگز چنین نبود . درآنصورت آنها منحیث یك انسان آبرومند و خوشبخت در میان مردم و نژاد خود مثلا در كشور چین یا مغولستان و امثال آن زندگی میكردند . و دیگر بخاطر شكل و قیافهء ظاهری خدا داده ، مورد آزار و اذیت و نسل كشی هیتلر ها و درنده گان دو پا قرار نمیگرفتند .
بادرود به تمام افغانهای فرهیخته
البته من نوشته های ابن جناب که بنام جلال ابادی اسم مستعار شان را گذاشته به این فکر افتادم که :
1/ میخواهد که مردم هزاره را درنظر مردم بدتر بسازد.با شیوه اغراق و غلو درنوشتارش .
2/ ما میگوئیم که هر کس ازافغانستان است افغان است .شاید همین کافی باشد . وبقیه هر نژاد خود مسئول هستند که برای پیشرفت زبان و فرهنگ و ادبیات شان کار کنند.
3/
یک نویسنده خوب آنست که صحبت هایش به اساس اسناد باشد .
هزاره معنی تومان است که در زبان مغولها به آن اتلاق میشود. وقتی چنگیز روی حمله برای کشور گشائی به ایران آورد و کشتارها و قتل های بیشمار اکثر جا هارا به شمار بامیان ویران کردن و دروقت شکست لشکریان مغول نتوانستد به مغلستان برگردند و در هند و ایران و افغانستان فعلی در مناطق خیلی دور افتاده و گوشه که راه های صعب العبور داشت مانند هزاره جات که اگر هزار هزار تقسیم شدند هزاره جات را به همان نام یاد کردند و هزاره ها از نسل چنگیز مغل و زبان مغلی شان به زبان پارسی آریائی تبدیل شد و مذهب را هم از اعراب تازی از قسمت که با زبان پارسی ایران است تاثیر پذیرفت یعنی شیعه .و مردم آریائی که تقریبا 3 هزار سال قبل از میلاد در بلخ بزرگ در آتشکده های آشو زرتشت اسپنتمان گرامی خداوند گار بلخ با این سه واژه انسانی جهانی زندگی می کردند بنام اندیشة نیک گفتار نیک و کردار نیک بودند که با یک تمدن والا زندگی می کردند. مردم کابل و بلخ بزرگ و اکثر جاهای افغانستان باز مانده های آن هستند.
گلبدین قسی القلب ترین آدم نمای بی فرهنگ در تاریخ کشور ما حک زده شده ولی چرا مزاری با او همدست شد؟بنا بر همان خون چنگیز نه
زبان پارسی و فرنگش این یک مثال است .
یا در سال 1992 مومن از از حزب وحدت که تعداد شان 8 نفر میشد از دامنه کوه چنداوول سر نفر های شورای نظار که در ماشین خانه نزدیک انحصارات و شفاخانه ابن سینا مسقربودند . با راکت انداخت کردند و آنها(پنجشیری ها) با توپخانه همه چنداوول را به آتش کشیدند و سوختاندند که عامل آن همین مومن وحدتی چنگیزی بود. که فقط خاطره چنکیز را به یاد می آورد.
البته امروز انسان متمدن آنست که که گذشته را فراموش و برای آینده ها فکر کنند و خرافات را از مردم بزدایند در قسمت دانش و تعلیم زنان و دختران مبارزه کنند.
همینطور که زبان پارسی آریائی تمدن را برای جهان آورده و دیگر برای بشریت جائی خالی نمانده و امروز اگر انگلیس است و اگر آمریکا به این دانشمندان کشور ماو فرهنگ والای پارسی اقرار دارند.
بنامتمدن مردم کسانی هستند که برای بشریت در قسمت زبان و فرهنگ کمک نمایند.
مثل سروده سعدی گرامی که در سر دروازه سازمان ملل نقش شده
بنی آدم اعضای یک دیگر اند.
و هم استوانه صلح کورش بزرگ که بزرگترین پیام صلح را برای بشریت می آورد.
جهان با آمدن تکنالوژی بسیار کوچک و انسانها بهم نزدیک ولی وظیفه ما اینست که بزرگ فکر کنیم ورنه همین آش و همین کاسه .
مردم اصیل باستانی افغانستان مملکت شان را ادارند تمدن باستانی شان را دارند زبان شان را دارند لاکن ویروس اسلام بی پایه اسلام تازی در آنها در مغر شان با عالمی خرافات اسلام داخل شده و اگر این را وقایه نمایند .میشوند مردم مستقل آریائی.
آنلاین : تمدن یعنی فرهنگ تاریخ و اصالت تاریخ و پیام های نوین برای بشریت و کمک به زبنهای دیگران ....
اینکه هزاره باشنده اصلی خراسان بزرگ (کوشان و پارتیا) است چیز واضح است اما اینکه این این مطلب در یک سایت خبری نشر میشود یک کار بیمعناست. در پادشاهی های قبل از اسلام نیز (طور مثال در نظام اداری و عسگری که امروز ساسانی خوانده میشود) تقسیمات بر اساس هزاره و هزارپات و از این قبیل بود. هزاره تقریبا با همین ترکیب فعلی در دوره بکترین ها میزیستند. اما اینکه بین مغولان و هزاره ها شراکت ها خونی ممکن وجود داشته است یک امر طبیعی و قایل بررسی است. مشکل اینجاست که کسانی که این مساله را مطرح کرده اند صرف از آن به حیث یک دشنام بر علیه هزاره ها استفاده کرده اند و خودشان هم آن را جدی نگرفته اند. خوب است که این مساله جدی گرفته شود و مطالعه گردد. معنای این فرضیه این خواهد بود که بین هزاره ها و مغولان داد و گرفت قومی وجود داشته است، نه اینکه همه چیز را به شیوه مغول سنتریک تفسیر کنیم. چرا به شیوه هزاره-سنتریک بررسی نکنیم؟
یک گرفتاری جورنالست ها جوان هزاره این است که گرفتار جدال ترک و فارس شده اند (بعضی طرفدار و ترک و دیگران طرفدار فارس)، در حالیکه ترک و فارس ایران هر دو یک مردم استند که اساسا قبل از رضا خان همه ترک بوده اند (و البته عرب و کرد و لر گولک و از این قبیل چیزها!). هزاره نه ترک است نه فارس (ترک زبان بدل کرده).
هزاره هستم نه یک انسان هستم! یایکی ازجانداران ومخلوقات روی زمین، آنچه راکه خود دوست دارم برای دیگران هم می پسندم از اصل ونسب بیزارم وبه خودم فکر وبه زندگیم وآینده ام می اندیشم فرقی برایم نمی کند که کی کی هست؟کی اصل است کی بدل ؟وازکجا بوده وبه کجا می رودفقط دوست شان دارم ومی خواهم که دوستم داشته باشد.فرقی نمی کندکی؟وبرای چی؟چند روز دنیا که ارزش این حرفها رانداره به آن ذهن خودرا مشغول کنیم واززندگی خود غافل شویم ودراوهام گذشته گان به سرببریم باید چشم خودرابه روی جهان باز کنیم آخر همین چند روز پیش یک انسان سیاه زمام بزرگترین کشوردنیارا به دست گرفت و....ما درکجای جهان وا استاده ایم وچه حرفها که نمی زنیم خدایا یک کمی به ما عقل بده یاعقل داده ای ما ازش استفاده نمی کنیم.
dostan aziz ein maqala barai ein navishta nashuda ki sabet konad ki hazara ha bashenda gan asli and ya khair ..
balki hadafe asle ein maqala hamana estekhadam kalimai afghan ya apgan ya apagin qismi ki ein brother estekhdam kardan bedone dadan yagam marjai motabar ..
wa hata ein maraji chinai wa irani hama afsana pardazi and.. masalan qawm hai qadimi manend ashori ha babuli ha yahood ha miseri ha mardom saba wa hazaran jai degar na tagheer karda na ham jor shuda az esem hai degar ast..
kame waqe binana harf bezanid afghan ya apghan = ba pashtoon hast wa ein yak haqiqat ast ..
ama einki ki asli hast ki naqli shayad navisenda ein maqala ra ba haman hadafe ki khasta navishta ..
درآنصورت آنها منحیث یك انسان آبرومند و خوشبخت در میان مردم و نژاد خود مثلا در كشور چین یا مغولستان و امثال آن زندگی میكردند .
در کشور چین امسال سال ( گاو ) و در مغولستان مردم اسپ را بجای گوشت گوسفند میخورند . ایا هزاره های افغانستان گوشت اسپ میخورند ؟ ایا میخواهند که سال های شان به نام سال های , گاو , شتر , و قاطر و مار نام گذاری شود ؟ همچنان در کشور های نامبرده از گوشت خوک و روغن خوک بدون اینکه مصرف کنند گان بفهمید استفاده میکنند . و بوی بد جانورن دریای که به کثرت از انها استفاده میشود . شکم تان را به استفراق کردن مجبور میسازد . بطور مثال ( مادر کیکان ) سرخ کرده غذای ( هوسانه ) چیانایی ها میباشد . حالا شما ( آشک ) را خوش دارید یا ............ ؟ عزت زیاد - صنوبر .
نیاز به جروبحث نیست تمدن باشکوه بامیان خود نشانگر قدامت مردم هزاره در هزارستان و افغانستان است که در این باره تاریخ نگاران خارجی زیاد تحقق کرده است وآخر به نتیجه رسیده است که مردم هزاره بومی ترین واصیل ترین مردم افغانسان و خراسان قدیم وآریا نا ی قبل ازاسلام است شباهت چهره بودا با مردم هزاره بسیار دلیل بزرگ برای قدامت مردم هزاره است
آنلاین : وبلاگستان هزاره
صنوبر خانم ! كاش ما هم مثل آنها گوشت مار و ملخ میخوردیم ، نه گوشت همدیگر را . چین با یك میلیارد جمعیت در ٱیندهء نزدیك اقتصاد جهان را در دست خواهد گرفت . تو كه گوشت گوسفند و گاو خوردی به كجا رسیدی ، كشورت عقب مانده ترین و بد نام ترین كشور در جهان است . كاش یك در صد مغز چینایی در كله ات میبود .
هزاره هامردم قدیم این سرزمین اند و لی با بقایای لشکر چنگیز خان آمیخته گردیده اند
کسانیکه حرف های توهین آمیز به مردم چینی نژاد ها و مغول ها می گویند آیا از توحش و تمدن ستیزی همنژادان خود در قرن 20و 21 اطلاع ندارند از کوره های آدم سوزی همنژادان شان در اروپا تا قتل عام های افشار و مزار و ذبح انسان ها در مقابل کمره ها تلویزیون درقرن 21 و از آدم خوری سگ زرداد در این عصر تمدن بی خبر اند . و یا اینکه به خاطر که از نژار آر یا اند برای شان عیب ندارد
اگر چنگیز بر خراسان حمله نمی کرد ، حالا افغانستان هزاره نمی داشت.
باتقدیم سلام!
به گمان من همین کافیست که هرکسی که در سر زمینی که به نام افغانستان بودباش دارد فرزند اصلی همین سرزمین است.
اگر به اسناد یا منابع تاریخی که درگذشته دور ونزدیک به رشته تحریر آورده شده است ودر دسترس ما قرار دارد بنا بر ملاحظات وقت بررشته دراورده شده است وضرورت کاوش های تاریخی بیشتر میرود.
بر منابع تاریخی در دسترس داریم همه آن بر بنیاد حدس وگمان و دستور درباریان ودربار پرستان بوجود آمده است.
تعریف که آقای جلال آبادی نموده است کاملأ درست میباشد.
مردمان هزاره ازنیکوترین ومهربان تیرین مردمان کشورباستانی افغانستان است.
سه دهه اخیر نشان داده و همچنان درحاضر ميتوان په سرچشم ميتوان ديد كه مردمان خوش برخوردهزاره چقدرازجنگ نفرت دارند بدون درنظر داشت چند تن از سیاست کاران آن .چنین نمونه های شیاد رامیتوان درهرگوشه وکنارکشور سراغ کرد.
هرنوع تعریف از مردمان این سرزمین ،بازمانده گان فاتحان،مهاجمین ومهاجرین شرق دور ونزدیک به صلاح مردمان شریف ونجیب این سرزمین نیست .این فقط آب به آسیای دشمن مردمان ماست وبس.
باحترام