شکیبا آماج ، گوينده مقتول تلويزيون خصوصی شمشاد
فرستنده: ميرويس جلالزی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
شکیبا آماج گوينده تلويزيون که در بيست و یک سالگی در خانه اش در کابل به قتل رسيد، حالا برای جوانان افغان به یک چهره قهرمان مبدل شده است . او به نسل در حال تغيير(نسل جوان) در افغانستان تعلق داشت. نسلی که بين سياست های قرون وسطايی طالبان و انقلاب رسانه ای در افغانستان گرفتارآمده بود. انقلابی که افغانستان پس از سقوط رژیم طالبان در سال ۲۰۰۱ دستخوش آن شده است.
آماج در يک خانواده نسبتا پول دار متوسط ولی روشنفکر افغان به تاریخ دوازدهم ماه دلو سال 1364 هجری خورشیدی در میدان شهر درغرب پایتخت متولد شد. خانواده وی از اکثریت پشتون بود. خواهر خانم آماج نيز کارمند تلویزیون شمشاد در کابل بود .
هنگامی که طالبان درسال ۱۹۹۶ درافغانستان بر سر قدرت آمدند، برنامه های تلويزيونی را قطع کردند و تمام تلويزيون ها را در دروازه های ورودی شهر ها حلق آویز نمودند. طالبان شنيدن موسيقی را ممنوع کردند و اکثر آرشیف های نشراتی موسیقی را نابود کرده و نوارهای ويديويی را سوزاندند و مانع کارکردن و تحصیل زنان درخارچ از خانه شدند.
درآن زمان شکیبا آماج و خانواده اش در تبعيد در پاکستان زندگی می کردند یعنی در سال 1369 آنها کشورشان را ترک نمودند ، اما پس از سقوط طالبان موصوفه و خانواده اش مانند میلیون ها پناهنده افغان ديگر به کشورشان بازگشتند و در کارته مامورین کابل مستقر شدند.
علاقه و شور جوانی موجب شد که پای آماج به تلويزيون شمشاد باز شود. او در"شمشاد"، اولين شبکه پشتو تلويزيونی خصوصی در کابل کار را شروع کرد. طولی نکشيد که او به صورت معجزه در جهان خوانش اخبار افغانستان ظهور نمود .
در تضاد آشکار با جامعه سنتی افغانستان که هنوز بسياری از زنان چادری می پوشيدند شکیبا آماج با کار کردن در استديوی تلويزيون در کنار مردان و زنان برای اکثریت از مردم این جامعه قابل تحمل نبود .
برنامه آماج شامل پخش عنعنات مردم دهات افغان بود. اين برنامه مانند بسياری از برنامه های تلويزيونی ديگر، علاقه مندان زیادی در میان پشتون ها داشت .
متعصبين مذهبی شديدا به فيلم ها و برنامه های تلويزيونی حمله کرده و آن را ضد اسلام و اخلاق می دانستند. حتی دوسال طول کشيد تا تلويزيون دولتی افغانستان اين جرئت را پيدا کند که از آواز کلاسيک خوانندگان زن افغانستان استفاده کند.
شکیبا آماج و دیگر پیشکش کننده گان خانم برنامه های تلویزیون مخالف اين ملاحظات و محدوديت ها بود. نحوه اجرای برنامه های او که اشارات و شرین زبانی های پشتو زنانه همراه بود.
با وجود حضور سمبوليک زنان افغان در جامعه و رسانه ها هنوز محدوديت های زيادی برای زنانی که دررسانه ها کار می کنند وجود دارد. تنها یک هفته از قتل مرموز شکیبا آماج نه گذشته بود که رسانه های محلی از قتل ذکیه ذکی مسول یک رادیو محلی به نام صلح در ولایت پروان خبر داد .
به تعقیب این حوادث حالا دختران ژورنالست افغان در حالت بیم و وهم قرار دارند .
یکتن از خبرنگاران دختر افغان که با یک خبرگزاری معروف غربی به صفت ژورنالست کار میکند بعد از این حوادث گفت: زمانی که از خانه به طرف کارش میرود امید بسیار کم زنده برگشت به خانه اش را دارد .
پيامها
9 جون 2007, 08:05
بسیاری از گفته های این نوشته از گزارش بی بی سی در باره شیما رضائی ، دزدی شده است !آغای نویسنده از این به بعد توجه کنند ، دزدی کار خوبی نیست !این دزدی ادبی جدای از فاشیست بودن نویسنده است ! آقای میر هزار ، نمیدانم چرا این نوشته دزدی شده و حقیر را نشر کرده اید ؟
لینک بی بی سی برای مقایسه این نوشته با آن گزارش http://www.bbc.co.uk/persian/a...
9 جون 2007, 09:39, توسط کامران ميرهزار
خواننده ی گرامی
کمک و ياری شما و ساير خوانندگان می تواند، مواردی که کاپی برداری و يا سرقت شده است را برايم نشان دهند. من آدرسی را که فرستاده ايد باز کردم. حق با شماست.
من اين نوشته را حذف نمی کنم تا برای دوستان ديگر نمونه ای باشد از يک کار ناخوب در عرصه ی روزنامه نگاری.
درباره ی اين نوشته هم اميد وارم، آقای جلالزی پاسخ قانع کننده ای داشته باشند.
يک مورد سرقت ديگر را نيز تا چند ساعت ديگر روی سايت کابل پرس? نشر می کنم. از شما خواننده ی عزيز هم سپاس فراوان.
سردبير
آنلاین : کابل پرس: خبری، تحليلی و انتقادی
10 جون 2007, 07:42, توسط شکیلا نصرت
قتل ناجوانمردانه و فاشیست وار شکیبا بدون شک تاثر انگیز و دردآور است.
اما فقط به یک جمله این نوشته اعتراض دارم که گفته میشود: "حالا برای جوانان افغان به یک چهره قهرمان مبدل شده است"
این لقب "قهرمان" را به این آسانی به هرکسی ارزانی داشتن در کشور ما مود شده، شکیبا فقط یک نطاق بود و نه بیشتر و کدام کار حماسی نیز برای این کشور انجام نداده بود که بشود برایش لقب "قهرمان" را اعطا نمود. اگر به خاطر اینکه زنی جرئت میکند در جامعه زن ستیز و مردسالار در پرده تلویزیون ظاهر شود باید قهرمانش نامید، درینصورت این قهرمانی باید به زنانی داده شود که چندین دهه قبل زمانیکه تعدادی از زنان برای اولین بار این پنجره ها را شکسته و به صحنه سیاسی و هنری و فرهنگی جامعه داخل شدند.
شروع این "قهرمان" بخشی زمانی آغاز شد که به یک دزد و جانی و قاتل و جاسوس بیگانه مثل احمد شاه مسعود این لقب داده شد. اما خوبست کمی با تحمق در استفاده از این لقب اقدام کنیم. قهرمان از میان مردم برمیخیزد و بوسیله مردم این افتخار را نصیب میشود نه اینکه زورکی بخواهیم هرکسی را قهرمان بنامیم.
9 جون 2007, 10:06, توسط جلالزی
برای تو که نامت را ذکر نکرده ایی.
این مشکل شما است که میگویند این نوشته از بی بی سی است اما این مشکل من نیست اگر شما دقیق شوید این نوشته روزنامه گاردین چاپ انگلستان است .
و سخن دیگر هم اینکه شما میگوید این نوشته کاپی از بی بی سی است من متعجب هستم.
این نوشته از روزنامه گاردین است اقای جناب .
شما میتوانید به سایت روزنامه گاردین سری بزندید و متن انگلیسی این گزارش را بخوانید اما من متاسفم این که شما انگلیسی را نمیدانید این مشکل من نیست .
من صرف بعضی از قسمت های این مقاله را بدون اینکه مفکوره نویسنده را تغیر بدهم اندکی تغیر نوشتاری داده ام .
و تصاویر را با آن یکجا نموده ام .
چون من با گاردین هم در هنگام جنگ ها در کشور ما هم کاری داشته ام این حق را به خود میدهم که مقالات مربوط افغانستان روزنامه گاردین را ترجمه و دوباره نشر نمایم .
امید مشکل همیشه گی شما رفع شده باشد و اگر نشده باشد هم مشکل من نیست .
10 جون 2007, 07:48
در تمامی مقاله نام "شیما" را با "شکیبا" تعویض کرده و هنوز هم دعوا دارد که من دزدی نکردهام و مفکوره نویسنده را تغییر ندادهام.
و خنده دار که زمانی برای گاردین کدام کاری انجام داده و حال خودش را به حق میداند که از کیسه خلیفه ببخشد و مقالاتش را ترجمه و نشر کند!!
خنده ام گرفت.
9 جون 2007, 10:27
أقاي جلالزی ! من یک خواننده هستم و این حق برایم محفوظ است که نسبت به این گونه موارد حساس باشم ! ما در دنیای جدید زندگی می کنیم آقای جلالزی ! شما حتی اگر با روز نامه گاردین هم همکار باشید این حق را ندارید که نوشته ی را از نویسنده ی دیگری ترجمه کرده و بنام خود نشر کنید ! این نوشته همانگونه که گفتم از سایت بی بی سی کپی برداری شده و اگر از گاردین هست ، لطف نموده آدرس بدهید تا من و همه خوانندگان کابل پرس? ، بخوانیم و من از شما معذرت بخواهم !
موفق باشید ! ولی نه اینگونه !
9 جون 2007, 10:36, توسط جلالزی
برای تو که نامت را ذکر نکرده ایی.
این مشکل شما است که میگویند این نوشته از بی بی سی است اما این مشکل من نیست اگر شما دقیق شوید این نوشته روزنامه گاردین چاپ انگلستان است .
و سخن دیگر هم اینکه شما میگوید این نوشته کاپی از بی بی سی است من متعجب هستم.
این نوشته از روزنامه گاردین است اقای جناب .
شما میتوانید به سایت روزنامه گاردین سری بزندید و متن انگلیسی این گزارش را بخوانید اما من متاسفم این که شما انگلیسی را نمیدانید این مشکل من نیست .
من صرف بعضی از قسمت های این مقاله را بدون اینکه مفکوره نویسنده را تغیر بدهم اندکی تغیر نوشتاری داده ام .
و تصاویر را با آن یکجا نموده ام .
چون من با گاردین هم در هنگام جنگ ها در کشور ما هم کاری داشته ام این حق را به خود میدهم که مقالات مربوط افغانستان روزنامه گاردین را ترجمه و دوباره نشر نمایم .
امید مشکل همیشه گی شما رفع شده باشد و اگر نشده باشد هم مشکل من نیست .
9 جون 2007, 12:41
آقای جلالزی.
تو جای اينکه متوجه غلطی ات شوی، باز بر آن پافشاری می کنی. تنها تو انگليسی که نمی دانی. لينک گاردين را روان کن ببينيم. لينکی هم از مطالب و کارهای خودت در گاردين روان کن که لاف نزده باشی. اگر در گاردين هم کار کردی دليل نمی شود که ترجمه بی بی سی را دزدی کنی. خودت مگر انگليسی نمی دانی که از ترجمه ديگران استفاده می کنی؟
9 جون 2007, 13:49, توسط بهادر
من وقتی خواندم که دوست ما اشتباه آقای جلالزی را افشا کرده ، باور کنید که عصبانی شدم که چرا آقای جلالزی در پای مضمونی که مربوط او نیست نام خود را نوشته ولی بعدا ً که دوباره این موضوع را خواندم متوجه شدم که در سر این موضوع نگاشته شده است " فرستنده میرویس جلالزی" واز قهرم کاسته شد. زیرا اگر هم این موضوع در قدم اول در مورد خانم رضایی بوده ولی آقای جلالزی نگفته که او نویسنده است او صرفا ًفرستنده است.
10 جون 2007, 06:01, توسط مهدی
من فکر می کنم که آقای جلالزی اگر مطلب را ترجمه کرده بود باید تذکر می داد. آدم اگر در یک روزنامه کار کند دلیل نمی شود که حق تکثیر مقالات آن را به نام خود دارد. اگر او این مطلب را فرستاده است باید می گفت که اصل مطلب در کجا نشر شده و صاحبش کیست. من تلاش کردم که در روزنامه ای گاردین مطلبی به اسم آقای جلالزی پیدا کنم اما نتوانستم. اگر او لطف کند لینک یکی از مطالب خودش در روزنامه ای گاردین را اینجا بگذارد خوب می شود. دنیای مطبوعات بین المللی قریه های کوچک افغانستان نیست که در آنها کاه می تواند با دروغ خود را کوه درست کند. خوانندگان کابل پرس? را هم بی سواد و انگلیسی ندان فکر کردن بچگی است. انگلیسی را امروز بسیاری از اطفال در قریه های افغانستان می دانند. اگر اشتباهی را آدم انجام داد باید پوزش بخواهد. این راه ساده ای گریز از آبرو ریزی است. اما وقتی آسیاب کار نمی کند با تر خواندن گندم دردی دوا نمی شود. ایشان اگر در روزنامه ای گاردین کار می کردند لااقل قانون استفاده از دارایی دیگران را می دانستند. نوشته های مردم بخشی از دارایی شان است.
آن دوستی که نام خود را ننوشته جلالزی را افشا کردند کار مفیدی کردند. دزدی در کشور ما در هر عرصه به یک پیشه تبدیل شده است. نام خودش را ننوشته است دل اش نخواسته است. این اختیاری است. جبری نیست اگر نه او می توانست یک کلمه ای را انتخاب کند. دستش درد نکند.
من ادعا نمی کنم که حتما آقای جلالزی دزدی کرده است. شاید اشتباه کرده باشد اما دلایلش برایم کافی نبوده است.
15 جون 2007, 11:37, توسط lalah
in zeer nawis ha hamah dar barah dozdi adabi ast. khod jan nawashtah ka dar barah koshtan yak banoye bi gonah ast framosh shodah ast. in ast kharad wa hosh in merdom bad bakht ,ham mihan nadan am. Kay masaoliyet in koshtan ra graftah ast ? Sayaf, taleb ya mullah degri