صفحه نخست > فرهنگ، ادبیات و هنر > حکایت وزیرکی اندر ملک خراسان

حکایت وزیرکی اندر ملک خراسان

روایت است که طایفه ای مهاجم هنوز در تختگاه شان دم راست نکرده بودند که تنظیمات الجهادیه الاسلامیه با تعجیل تمام و سوای تدبیر لازمه ، با تیغ و تلوار در دست و کف در دهن ازسوی مشرق و سمت مغرب بجانب کابلستان یا بقول جهادیون – به سوی ( دارالکفر) سرازیر شدند ی
پیکار پامیر
سه شنبه 24 مارچ 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

گویند روز گاری بودی عجیب اندرکهن ملک خراسان که امروز افغانستانش خواندندی . خلایقی بودندی از جماعت مسلمانان اندران سرای که آنها را افغانان گفتندی . این افغانان اگرچند طایفه ای بودندی سخت کوش و مشقت پذیر ، اما طایفه ی مذکوره ، سی سال و اندی به جنگ صعب اندر بودندی از نوع خودی و اجنبی که آنرا جنگ صغرای من الحب الوطن و الایمان و جنگ کبرای الجهاد التنظیمات الاسلامیه نیز گفتندی . راویان اخبار نبشتندی که هجوم آوران گرسنه چشم آنسوی جیحون که نام و نشان اوشان را روس و تختگاه آنان را مسکو گفتندی ، طایفه یی اند سرخه متمایل به گوره با چشمهای آبی و مو های زرد گونه با فطرتی قسی و بس سنگدل . القصه ، طایفه ی مذکوره جیحو ن را با لشکری انبوه به عزم تسخیر ملکیت خراسان عبور کردندی در زمستان صعب 1979 عیسوی . مگر از قضا ، پای هجوم آوران در ملک مذکوره چون موش در تله گیر ماندی و آورده اند که ده سال و دوماه و چند روز و چند ساعت در همین خطه مشغول نهب و غارت بودندی و خراسانیان هم اوشان را قتل ها کردندی و جزا ها بدادندی گونه گون . چو ن روزگار ، پستی ها و بلندی ها یی داشتی انتباه آور و برای اهل خرد عظیم عبرت انگیز ، عاقبت هجوم آوران آنسوی جیحون همینکه معبر عظیم فراز کوه های برف گیر و نام آوری که آنرا سالنگ ها گفتندی بر روی خویشتن گشوده یافتندی ، دیگر تاب شمشیر های آخته و نیزه های بلند آوازه ای دلیرمردان خراسان را نیاورده رو به جانب مسکو کردندی .

روایت است که طایفه ای مهاجم هنوز در تختگاه شان دم راست نکرده بودند که تنظیمات الجهادیه الاسلامیه با تعجیل تمام و سوای تدبیر لازمه ، با تیغ و تلوار در دست و کف در دهن ازسوی مشرق و سمت مغرب بجانب کابلستان یا بقول جهادیون – به سوی ( دارالکفر) سرازیر شدند ی .

راویان بی غرض و خداجویان بی مرض اندر تذکره های آن روزگار صعب نگار فرمودندی که طایفه ای مذکوره چون باد و بهمن بیامدند و کشتند و تاراج کردند و بردند و رفتند .

هجوم آوران جهادی چهار سال یا بقولی پنجسال به همین منوال انهماک داشتندی تا آنکه طایفه ای دیگر بنام یاجوج و ماجوج از سمت جنوب و جنوب شرق بجانب ولایات خراسان فرود آمدندی اندر سنه 1996 میلادی و آن را طالبان خواندندی. اینان کسانی از دسته ای سیاه چرده گان ملک ملتان و پنجاب بودندی . این لشکر یاجوج وما جوج را اندران زمانه ها که ارباب عمامه و صورت پشم آلود و چشمان وسمه کرده و زبانی معجون و مرکب و مرکوب عراده دارسریع السیر بنام ( پک اپ ) و سلاح هایی مخوف بنام (کلشنکوف ) داشتندی که در طرفه العین صد ها مرد و زن و خورد و بزرگ خراسانی را بخون و خاکستر در همی غلتاندی .

راویان دقیق سنج و خدا جویان حق شناس فرمودندی که این طایفه چنان از قتل و نهب و غارت و کین ونا مردمی و نا روایی در حق ملک ومال خراسانیان وحشت بر پا کردند ی که فریاد مظلومان و مستمندان آن خطه به عرش خدا رسیدی و در هر نماز دست به دعا از خدا ی عزو جل همی خواستندی تا اوشان را ازشر چنین بلا و آفت لا مثال استخلاص فراهم فرماید . گویند ، از قضا شاهنشاه مقتدر یا خلیفه العالم که بارگاهش را (کاخ ابیض) و مملکت اش را ینگی دنیا گفتندی از آن سو ی ابحار فراز آمدی و با مشت آهنگ کوبش لشکر آدمیخوار هاجوج و ماجوج از ملک خراسان اخراج کردی و امیرکی کرزی نام بر اورنگ حکمروایی د ردیار کابل بر نشاندی .

امیرتازه کار و نا کرده کردار ، رتق و فتق حکومت داری بر بساط وعظ و دلجویی و مماشات محض استوار کردی و با دزد دهن جوال بگرفتی و دل دردام تفقد شاهنشاه عالمگیر بستدی . امیر کرزی علی القاعده مردی را وزارت فرهنگ دادی که بوی از فرهنگ نبردی و عجب آنکه صورتی نتراشیده و درشت ، موی انبوه نا مرتب و شلوار گشاد به تن داشتی با یقه ای گشاده .

در آن روزگاران آشفته رنگ ، اهل حکومت و خلافت ، یقه همی بستند و رشمه ای بدان همی آویختند و سر و صورت تمیز همی نمودند . پس روزی تنی چند از درباریان خطاب به وزیر گفتندی : عالیجنابا ! ترا یقه بسته و رشمه دران آویخته باید ، آخر چون وزیر در بار امیری و مسول امور فرهنگ ملک خراسانی . او با خشمی از حد فزون فرمودی : " ای مردمان نا اهل و خدا نشناس ! مگر شما را مسلمانی نشاید که چنین لاطایلات همی گویید ؟ شما چسان روا همی دارید که من رشمه ای صلیبیان بر گلوبندم و ری برگیرم و برموی سرم شانه زنم و پا ک و تمیز باشم چون دهریان ؟!

راویان این حکایت نیز بکردند ی که وزیر موصوف اصالیب زبان عام خراسا نیان ندانستی و اگر دانستی بس قلیل بودی و علیل . مخبر جوانی که برای انتظامیه ای ارشاد و اطلاع عامه چون جام جهان نمای اسکندری که رادیو و تلویزیونش نیز خواندندی ، اشتغال کار داشتی و امرار معاش همی کردی ، بیچاره باری سخن از دانش و دانشگاه یا دانش و دانشجو بر صحیفه ای کاغذ بنوشتی و این کاغذ پاره – روزی از قضا به چشم وزیر فرهنگ بخوردی . جناب ایشان که فهمی از فرهنگ نداشتی و اصالیب آن ندانستی ، صعب بر آشفتی وبفرمودی آخر این چه صیغه ییست که اندر فهم بنده نیاید . آنچه را من ندانم ، چه حاجت که بنوشتندی . پس حکم بر تادیب و مجازات جوان اصدار فرمودی تا نیکوعبرتی باشد بر مخبران جوان اندر ملک خراسان و حومه . اندر پی این حکم بارگاه وزیر ، هرچند اهل زبان و فرهنگ واویلا کنان گفتندی که هیهات ، این چه حکمی و قضاوتی است که اندر محکومیت اهل زبان شرف اصدار همی یابد و دلها همیخراشد و بر ما و زبان نیاکان ما جفا روا همی دارد ، هرگز گوش شنوایی سراغ نگردید که نگردید . چونکه امیر ملک کرزی و امیر الامرا و شاهنشاه عالمگیر فراز سرش بودی و او سر رشته ی ملک و مال ملت اندر کف اقتدار بداشتی. یا علی العجب . (پایان )

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • با عرض سلام خدمت شما دوست عزیز!
    مطلب بسیار زیبا را در مورد این وزیر بی فرهنگ به رشته تحریر در آرودید، آفرین به شما؛ من با شما موافق هستم و امیدوارم که چنین انسان های بی فرهنگ و بی منطق از کرسی وزارت فرهنگ منفک گردد و یک شخص که دارای فرهنگ والای این سرزمین باشد به این کرسی انتخاب شود.

  • اینکه وزیرک ما فاقد فرهنگ است بسیار واضح است و نیاز ارائه به نثر کهن نداشت. شما از چیزی گفته اید که همه بیشتر از شما میدانندی. سراپای نوشته شما را خواندمی وجز ضیاع وقت از ان سودی نبردمی.
    فکر میکنم خواستید داستانی برای اطفال بنویسید ولی اینکه جایش نبود بلکه نوشته تانرا به کمکیانو انیس میفرستادید.همچنان سوژه شما: انتخاب موجود وحشتناکی چون خرم برای اطفال مناسب نیست.
    اگر جدی تر بگویم نوشته شما فاقد پیامی بود که ما هر روز بدنبال آن درین سایت سرگردان هستیم و اکثراء آنرا می یابیم. اما نه در نثر شما که خواستید دانش ادبی تانرا به رخ دیگران بکشید.
    با داشتن قلم توانا چیز های دیگری از شما توقع داریم.

  • Dear Mr Pameer Just wanted to say I absolutely enjoyed reading your piece of writing. It is written interestingly and carries good literary and humour weight. I certainly hope you carry on writing in this style. I apologise for not writing in the same sweet khorasani language due to technical problem in my computer. I hope dear Mir Hazar will be able to provide this blog with a Farsi language keyboard to help us write sweeter

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس