انتخابات و قومی سازی بیشتر، دو هدف خرم
تعدادی با شیوه زرد خبرنگاری جامعه نوپای مطبوعات افغانستان را که تازه سر پای گردیده است، ناجوانمردانه از عقب خنجر میزنند و با وجود اکت لبیرال بودن و شکست دیوار ها و حصار های قومی، نشان میدهند که مغز شان هنوز خوردتر از مشت شان میباشد و تنها تحصیلکرده گان کور، ناشنوا و تنگ نظر اند.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
روز گذشته خبری را در سایت خبری خبرگزاری "جمهوری اسلامی ایران" (ایرنا) خواندم که در ارتباط به گزینش آقای ضیا بومیا(باشنده اصلی ولایت میدان - وردک) توسط آقای عبدالکریم خرم وزیر اطلاعات و فرهنگ جمهوری اسلامی افغانستان بود.
از آنجائیکه چند باری آقای بومیا را به عنوان یکی از کارمندان ارشد "فدراسیون جهانی خبرنگاران" که خود را مدافع اهل مطبوعات در سراسر دنیا معرفی میکند(قرار معلومات موثق چنين نمی باشد و ايشان به دروغ چنين ادعاهایی می کنند- کابل پرس?)، در پرده تلویزیون دیده بودم، کمی برایم جالب بود که چرا آقای خرم این فرد را به عنوان رئیس آژانس دولتی باختر برگزیده و خود آقای بومیا نیز این سمت را چرا پذیرفته است؟
گذر کوتاه بر کارنامه های آقای خرم در پنجسال گذشته به وضوح نشان میدهد که رفتار وی در برابر سایر اقوام وزبانهای کشور بدتر از جنگ و نسل کشی طالبان در دهه 70 بوده است، او کسی بود که بحث و کشمکشهای قومی را در افغانستان از بزرگترین موضوعات به کوچکترین مسایل مانند کلمات کشاند و مرزهای اختلافات قومی را بیشتر از پیش گسترده تر ساخت و بدبینی های را که کثیری از شهروندان افغان میخواستند دیگر آنرا به فراموشی بسپارند، دوباره تازه کرد.
ذهن من جواب این سوال را جستجو میکرد که آقای بومیا هر چند ارتباط قومی و ولایتی با آقای خرم دارد؛ اما بدون شک از رفتار و نیات این وزیر بیشتر از همه واقف است و میداند که اهداف وی چیست، پس چرا در این اواخر عمر حکومت بدنام کابل زیر دست وی رفته بکار آغاز کرده است؟ آیا تمام زحمت کشی های آقای بومیا برای بدست آوردن یک مقام کوچک در دولتی میباشد که جز بدنامی نصیب کسی نخواهد کرد؟
چرا آقای بومیا در وزارتی به کار دولتی آغاز کرد که حتی قبل از ورود به داخل ساختمان آن، با دیدن لوحه این وزرات هر عاقلی میداند که به مهد تعصب و تحجری بدتر از دوره جاهلیت عرب وارد میگردد.
اینجا میخواهم عرض کنم که بحث تنها آقای بومیا نیست، بلکه بحث بالای فکری است که متاسفانه در درون جامعه مثلاً روشنفکری افغانستان حضور دارد و مانند مورانه هر نهال را در اولین فرصت از ریشه فرسوده میکند.
متاسفانه کثیری از آنان که خود را در جامعه افغانی امروز روشنفکر جا میزنند، غلامان اندیشه های تاریک و کور قرون وسطی اند که تنها ظاهراً شان با لباس غرب و زبان شان با یک زبان خارجی مجهز گردیده است و چهار روزی را در یکی از پوهتنونهای داخلی یا خارجی درس خوانده اند.
این گروه، هرچند نمادهای ظاهری و حتی بد دنیا غرب را پذیرفته اند، اما هرگز فکر و ذهن آنان با زیربنا های فکری دنیای امروز که معیارهای بس انسانی را نیز میتوان در آن یافت، آشنا نشده است. امروزه بحث قوم و زبان دیگر ارزشهای نیستند که برای تحکیم آن کشتار و خون راه انداخت. این گروه هرچند شراب را به عنوان یکی از نماد های دنیای غرب میخورند، اما هنوز برتری و ارزش خود را در "اکثریت" بودن و ترویج و تبلیغ آنان میدانند و حاضر اند برای رسیدن به اقتدار قوم شان، هزاران سر زیر خاک رود.
دل برای شکست حصار های قومی و تعصب که هیچ ارزشی جز ریشه در جهالت و دور بودن از تمدن جهانی و حتی ارزشهای اسلامی ندارد، می تبد؛ اما این نوای گم شده یی عصر ما و این پیام خارج از جغرافیای فکری ماست، شاید تنها بتوان یکی را نامبرد و آنهم مسعود قیام است که در برای شکست این حصار های چیزی گفت.
اکثر "روشنفکران" ما قدرت را برای اصلاح آن نقد نمیکنند، بلکه آنرا برای بدست آوردن زیر نگین انتقاد قرار میدهند، شاید بزرگترین نماد این گونه "روشنفکران قدرت جو" آقای داکتر اسپنتا باشد. این شخصیت قبل از آنکه وارد قدرت گردد، یکی از منتقدان همشیه گی و سرسخت نظام آقای کرزی بود اما آخر سر خود در دام قدرت گیر افتاد.
بدون تردید معامله دو طرفه است، در مورد اخیر آقای خرم نیز اهدافی را در این گزینش جستجو کرده است.
1- سپردن همه چیز پیرامون فرهنگ افغانستان به دست شهروندان بخشی از یک ولایت، (میدان- وردک) در هفته های اخیر عمر دولت کرزی، شاید آقای خرم مطمین نیست که در دوره بعدی در این سمت حضور داشته داشته باشد، بخصوص با توجه با معاملاتی که صورت گرفته کرزی مجبور خواهد بود که کرسی های زیادی را برای دیگران خالی کند.
بناً خرم میخواهد از همین حالا نطفه گزاریهای زیادی در داخل اداره فرهنگ کشور کند، البته اینرا باید گفت ، کسانیکه طرف این معامله قرار میگیرند، بدون شک باید از همفکری و هم ولایتی آقای خرم برخوردار باشند، آنهم نه از کل ولایت میدان- وردک، زیرا در این ولایت برادران هزاره، تاجک و... نیز سکوت دارند، که از نظر وزیر اطلاعات در محاسبه نیستند.
2- دادن ظاهراً امتیاز به اهل رسانه ها برای بدست آوردن همکاران تبلیغاتی بیشتر در انتخابات ریاست جمهور طی روز ها و هفته های آینده، این امکان را همچنان بالا وجود دارد که تعدادی دیگری نیز در روز های آینده به جمع همکاران آقای خرم از خانواده مطبوعات افغانستان بپیوندند.
هر چند این روش از مدتها قبل آغاز گردیده بود، زیرا یکی از خبرنگاران تلویزیون آریانا بنام نوری "وردک" از سوی خرم به سمت رئیس اطلاعات - فرهنگ ولایت - میدان وردک حدود یکسال قبل گماشته شد و یا هم دادن ریاست رادیو افغانستان به یکی دیگر از کارمندان تلویزیون آریانا میباشد، اما بدنام کردن رسانه های غیر دولتی و همزمان پیاده کردن اهداف قومی خرم در آستانه انتخابات تلاشی است بس مهم و عمیق برای کاهش تاثیر گزاری این رسانه ها. وزیر اطلاعات و فرهنگ با یک تیر دو نشانه نی، بلکه چند نشانه میزند.
مهم اینست که خرم با شیوه که در بیش دارد و به اساس روابط منطقه یی که با تعدادی از دست اندرکاران نهاد های مطبوعاتی و یا ظاهراً مدافع رسانه میخواهند در بحبوبه انتخابات با کشاندن آن به حلقه های بدنام دولت رئیس جمهور کرزی همه رسانه های افغانستان را نزد شهروندان افغان بی اعتبار سازد. متاسفانه تعدادی که تنها معراج آرزوی شان گیر کردن دست شان در حلقه یی قدرت است، این فرصت را مهیا میکنند، تا ارباب قدرت زبان مردم و حافظه یی تاریخ را به تمسخر بگیرد.
از سوی دیگر سوال اینست با توجه به حضور افرادی مانند آقای بومیا در نماینده گی فدراسیون جهانی خبرنگاران در کابل که در همسوی با جریان قدرت قرار داشته اند، این نهاد چقدر توانسته برای بر آرودن شدن اهداف و آرمانهای جهانی اش که یکی از آنان حمایت از رسانهای آزاد و خبرنگاران میباشد، کار کرده است؟
در جریان برخورد های مختلف دولت افغانستان بخصوص وزارت فرهنگ با رسانه ها و خبرنگاران، در پنجسال گذشته فدراسیون بسیار نقش منفعلانه و در عین حال با نهایت محتاط داشته است. در این مدت اکثراً فدراسیون نوعی نقش پدرانه را بازی کرده و همیشه توصیه به معیاری عمل کردن رسانه کرده است که حالا چلوصاف اش از آب بیرون میاید.
کارمندان دفتر مرکزی فدراسیون مسوولیت دارند تا بار دیگر گزارشهای کارمندان قدرت طلب اش را که در جریان سالهای گذشته در مورد وضعیت رسانه های غیر دولتی و برخورد دولت افغانستان با آنان ارسال کرده اند را دوباره بررسی کنند؛ زیرا این امکان قویاً وجود دارد که گزارشهای غیر واقبینانه ارسال شده و کارمندان ارشد در هالند از واقعیتهای گذشته دور نگهداشته شده باشد.
هیچ شکی نیست که تعدادی مانند آقای بومیا با حضور در نهاد های مدافع رسانه های غیر دولتی واقعیت ها را بر اساس منافع قومی تغییر داده برای دفاتر مرکزی خود در سالهای گذشته ارسال کرده اند. این موضوع را همچنان بیشتر میتوان در گزارشهای سالهای اول فعالیت "انستیوت گزارشدهی جنگ - صلح" (IWPR) بعد از شکست طالبان در افغانستان دید.
کارمندان سابق این نهاد مانند آقای سمندر، تمرکز عجب بر بقایای "دولت اسلامی افغانستان" داشتند و از هر زاویه آنان را دشمنان دموکراسی، نقاضان حقوق بشر و مخالف بیشرفت افغانستان معرفی میکردند، زیرا آنان طالب نبوده و متعلق به اقوام دیگر بودند، این رفتار بخاطر اصلاح نبود، بلکه بر اساس اهداف بدنام کردن دیگر اقوام صورت میگرفت.
تعدادی با شیوه زرد خبرنگاری جامعه نوپای مطبوعات افغانستان را که تازه سر پای گردیده است، ناجوانمردانه از عقب خنجر میزنند و با وجود اکت لبیرال بودن و شکست دیوار ها و حصار های قومی، نشان میدهند که مغز شان هنوز خوردتر از مشت شان میباشد و تنها تحصیلکرده گان کور، ناشنوا و تنگ نظر اند.
یکسال قبل این جمله کوتاه را در رونامه پیمان خواندم: "تعدادی برای فرار از ذلت، ذلت میپذیرند و در ذلت اند".