تجلیل از جنایتکار محمد گل مومند توسط دولت افغانستان و طالبان نکتایی پوش و غیر نکتایی پوش سلیمان لایق، فاروق وردک، انورالحق احدی و کریم خرم
محمد گل مومند یکی از جنایتکارترین چهره های تاریخ معاصر افغانستان است.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
خبر آژانس وابسته باختر درباره تجلیل از این جنایتکار
نشستی به مناسبت چهل و نهمین سالروز وفات وزیر محمد گل خان مومند ازسوی بنیاد فرهنگی این شخصیت درکابل دایر شد.
نشستی به مناسبت چهل و نهمین سالروز وفات وزیر محمد گل خان مومند ازسوی بنیاد فرهنگی این شخصیت درکابل دایر شد. دراین نشست، مقامات دولتی ، شعرا، نویسنده گان و پژوهشگران افغان شرکت داشتند. گل بدخان مومند رئیس بنیاد فرهنگی وزیر محمد گل خان مومند ، کارکردهای این شخصیت را، راهکار و سرمشق ارزنده ای برای هر آزادیخواه ووطن پرست دانست .
او خدمات وزیر محمد گل خان مومند را درراه استرداد استقلال و همزیستی درکشور ارزنده خواند. پوهنمل غلام نبی فراهی معین وزارت اطلاعات و فرهنگ نیز در سخنانی ، وزیر محمد گل خان مومند را شخصیت بزرگ و تاثیر گذار در جنگ استقلال و آزادی خواهی عنوان کرد. پوهنمل فراهی ، پیشنهاد نمود که برای معرفی بیشتر و راهکار مناسب برای نسل جوان ، پژوهشگران افغان پژوهش های را در زمینه ابعاد مختلف این شخصیت سیاسی ، نظامی ، اجتماعی و فرهنگی انجام دهند. یعقوب احمدزی معین وزارت سرحدات ، اقوام و قبایل نیز دراین محفل در سخنانی در مورد ابعاد نظامی ، سیاسی ، فرهنگی و ادبی وزیر محمد گل خان مومند صحبت کرد . احمدزی ، وزیر محمد گل خان مومند را با کارکرد هایش ، سمبولی از وحدت ملی و آزادی خواند. حسن ولسمل شاعر ، ادیب و دانشمند افغان از دیگر سخنرانان این نشست بود. او ضمن بحث پژوهشی درمورد نقش وزیر محمد گل خان در جنگ استقلال و روند – فرهنگی – اجتماعی درکشور ، از خاطرات گذاشته خود با این شخصیت سخن گفت. وزیر محمد گل خان مومند درسال 1263 خورشید ی درگذره اندرابی کابل می زیست. او دررشته نظامی درکشور تحصیل کرد و در زمان جنگ استقلال و بعدازآن در پست های مختلف نظامی و سیاسی از جمله وزیر امور داخله ، نایب ولسی لویه جرگه سال 1334 و اتشه نظامی سفارت افغانستان در ترکیه ایفای وظیفه نمود. او در جنگ استقلال درکنار سردار محمد هاشم خان و سردار محمد نادر خان در مبارزه آزادیخواهی نقش داشت
پيامها
26 اكتبر 2010, 04:23, توسط jalaludinbaiany
ســــــــــــلام به دوســــــتداران حقيقت !
بيايد نخست اين عناصر ســـــوال برانگيز ، مســــخ شده ،تناقصگران وحدت ، حاميان بربريت رســــيزم ، پارس گران بر در بيگانگان هر يک ســــليمان لايق ، فاروق وردک، انورالحق احدی ، کريم خرم ، روستا تره کی ، وووو ديگر شناخت بعدأ در مورد ( کرنيل انگليس محمد گل مومند ) جلاد دربار نادر سفاک ، هاشم خنثا رفت .
خوب به ياد دارم که سليمان لايق با وجود چهره مليتگرا خود را پنهان نکرده بود ، در مورد جنايات ، خيانت ، ظلم و وحشت بربريت اين جاسوس وافسر انگليس [ کرنيل گل محمد مومند ] مقالات ، وجيبه ها ، سروده ها را سرداده و خود را « انترناسيونال » معرفی و زمان که آواز خوان محبوب ترانه يا سرود « انترناسيونال » را ميسرود اقای لايق با ژست خاينانه ، شيطانی به پا ايستاده سرود را تعقيب ميکرد . اين ملا زاده ياد گرفته بود که هر خانه شب غذای خوب ، چرب ، گوشتدار برای پدر ملا شان ارسال ميداشت .ملا صاحب تمام روز صفت آن خانواده را ميکرد . و فردا از ان بهتر را يافته بود اولی را سرزنش ميکرد . آن زمان که بازار [ انترناسيونال ] [ کمتران ] [ وفاق ] [ برابری ] [ مساوات ] و [ استعداد ] مطرح بود . وبرای نخستين بار يک هزاره صدراعظم کشور مقرر و تعين گرديده بود . باوجود دل خونچکان سليمان لايق بار بار از عناصر خاين ، جلاد ، قاتل ، مزدور ، چون گل محمد مومند ، حکمران مشرقی غلام فاروق ، صدراعظم محمد هاشم سفاک خون آشام ، ترباز پوليس دربار دشمن خون ساير مليت ها بد نوشته ، بدگفته که آرشيف ها انرا حفظ نموده . و امروز چون بار ديگر سياست های انگليسی [ تفرقه انداز حکومت کن ] توسط [ ناتو ] تعقيب و پيش کشيده شده . بار ديگر خود فروشان چون لايق ، احدی ، وردک ، پشتون ، خرم ، شيرزوی ، را وارد ميدان نموده تا سلسله جنايات نادری و بابای کرزی ، لايق ، احدی ، تره کی ، عباسی ، خرم ، وردک ها را تازه ساخته و با تجليل اخســــــترين انسان ، ارتداد به گذاشته متعفن ،برپاکردن تياتر مضحک نعره ترقيخواهان ، آزاد پســـندان را در سينه ها خاموش نموده . صفآرايی های قومی ، مليتی ، سمتی ، زبانی ، تباری وحتا نژادی را در افغانستان بخاطر بقای ارتجاع از هر قوم ، مليت ، تبار و پايداری [ ناتو ] در راس امريکا و انگليس را شعلور تر ساخته .و فطرت اين گونه انسانها برای يک کشور خطر ناک است بايد عامل را يافت وچهره ها را با هداف برملاه ساخت . در گذشته همه آلوده سرشتان بخاطر گذشته ننگين گل محمد مومند ، و بخاطر جنايات او در پروان و شمال کشور ، وتسلسل اين جنايات به دربار نادر سفاک ديره دونی داشت نام نه ميبردند . ولی تسخير مجدد انگليس در افغانستان بجای رسيده که سفارتش مهمان خانه وطن فروشان مزدور صفت و تجليل از ( افسر جنايت پيشه انگليس گل محمد مومند نيز مطرحه و برپاه ميگردد .
ذهی خجالت بر تجليل گران ، ذهی شرم بر مومند پرستان ، ذهی خجالت بر نوکران انگليس .
26 اكتبر 2010, 10:02, توسط مزاری
بایانی صاحب محترم سلام واحترام تقدیم است . شما خود قضاوت نمائید که شش سال پیش وقتی سرک ها و گذر های شهر مزارشریف نام گذاری شد ، یکی از خیابان های کارته آریانا بنام محمد گل خان مومند نام گذاری شده است . آیا حق ندارم افغانی و فریادی برکشم که این رسم قبیله پرستی حکام فاشیست خلاف تمام موازین و اصول انسان دوستی است ؟ شما که کلیشه های ساخته شده را نوعی رسیدن به وحدت گویا ملی قلمداد میکردید چگونه شد که یکباره علیه این کلیشه شعار داده اید ؟
بگفتۀ یک مجاهد که سالها قبل در همین کابل پرس? وقتی دیگر استدلالش لال شد بفرمود که بیطرف یعنی بیشرف ، این حقیر همان بیطرفی است که از طرف روز از دست تلاشی و جلب و احضار شما روز نداشت و از طرف شب از دست جزیه و عُشر و ذکاة دادن به مجاهدین . حال که شما هم به حاکمیت نیستید و مجاهدین نیز ، نه شما حق دارید که خود را توصیف نمائید و نه مجاهدین ، این حق مردم است که در قسمت شما ها قضاوت خواهند کرد . امروز دشمن بزرگتر از شما داریم که همانا تجزیه خواهان طالب زیر نام تمامیت خواهان لباس پوشیده اند . اگر شما ها انسان کشتید و سوختاندید و تخریب کردید آنقدر جنایتی هولناک نیست نسبت به آنچی فاشیزم اوغانی و طالب میکند . ایشان زیر نام وحدت ملی فرهنگ و تاریخ میکشند ، ایشان جوانان شستشوی مغزی میکنند ، ایشان خطرناک تر از شما ها اند .
26 اكتبر 2010, 05:56, توسط Bina
كدام وحدت ملى؟
او شخص شداد و ظالم و فاشيست قبيله است كه اين كشور را در قلوب مردم تجزيه كرده است.او ان تفرقه وان درزى را كه دبين اقوام اين ملك فغانستان ايجاد كرده تا امروز تازه و خونجكان است.فا شيستان قبيله جون در بين انها يك انسان نكزشته,يك فاشيست از خونريزى ها و قتل و قتالهاى فاشيست ديكرش به غرور و خوشى ياد ميكند و ميكويد كه ببين جطور حكومت كرد؟همين فاشيست ها ميكويند ,طالبان امنيت راولى وو.ان شرايط مركبار طالبان براى انها امنيت بوده است.
كدام استقلال ؟امروز ما اسير ديورند هستيم.كشور ما توسط باكستان اشغال شده است.ببينيد كوجى ها ,قبايل ناقل كه همه در زمان همين خان هاى مزدور دوسره از با كستان به دستور اى اس اى فرستاده شده اند . امروز تمام كشور از طرف انها در اشغال است .درين جند سال كه ما شرايط بشرفت را داشتيم ان با كستانى ها به كومك اين كتله مزدور نكزاشتند كه ما كشور خودرا جور كنيم و همه هست وبودرا بشتون والى و قوم برستى كرده به يغما بردند.
راه هاى بحرى را همين بى غيرت ها از دست دادند. و حالا در مثله ديورند بندنك مانده اند. و ميخواهند به همين حالت به زندكى شرم اور ادامه بدهند.قبيله زن فروش از جباران تاريخ به افتخار ياد ميكند اين در حالست كه انسانهاى ازاد منش جنايت جنايت كاران خودرا محكوم ميكنند و انرا لكه ننكين ميدانند.قبيله با دشمنى كه دربرابر اقوام غير بشتون دارد از نخبكان و مدافعان و قهرمانان واقعى اين وطن يادى هم نميكند و در برابر انها حساسيت نشان ميدهند. قلم بدستان قبيله هميشه كوشش دارند از جباران تاريخ قهرمان تراش كنند و بر عليه قهرمانان واقعى اين وطن دروغها و جعليات شاخدار ببافند.
قبيله جه باشد كا شاهى كند...به هرجا رسد او تباهى كند
اين طالبان نكتايي بوش كه از بول هيرويين بزرك شده اند كه سليمان لايق وردك و احدى باشد اينها مانند اسب كادى يك ديد كوجك دارند كه او ديد قبيله است.انها در بين اقوام برادر اين سر زمين تفرقه مياندازن و سبب جدايي و تجزيه هستند. انها علت اساسى انديشه تجزيه هستند.اكر اينها به بشتونوالى خود ادامه بدهند بس انها خود هارا جدا كرده اند.و اكر ديكران هم همين طور كنند بس جه ميشود؟نامش را جه بايد كزاشت؟
26 اكتبر 2010, 08:57, توسط Roshan
محمد گل مهمند که یک شخص (ایزک ) بود در اصل یکی از دست پرورده های انگلیس بود ومانند هاشم جلاد که وی هم (ایزک) بود از نامرد بودن خود سخت عقده به دل بود. وی بود که در جنگ سوم افغان وانگلیس معاون سپهسالار صالح محمد خان بود و صالح محمد خان را تشویق کرد تا جبهه جنگ را گذاشته فرار کند که بعدا به خاطر این خیانت از طرف امان الله به زندان افتاد وعقده امان الله خان را در دل گرفت ونقش بسیار مهم را در شورش مشرقی برعله امان الله خان بازی کرد وبعدا همراه با ال یحی به کابل امد ودمار از روزگار مردم شمالی بیرون کشید ودراواخر عمر خود میگفت که تف بر ریشم باد که در همان وقت با هزاره های افغانستات تصفیه حساب نکردم
تجلیل از کارنامه های ننگین این شرم تاریخ یکبار دیگر به ثبوت میرساند که هنوز هم حلقاتی در داخل حکومت فاشیستی کرزی ( و درعین زمان جاسوس که حتی این فاشیستان فارسی ستیز طوق غلامی حکومت ایران را به گردن انداخته اند و جریانات داخل ارگ را در بدل بسته های یورو به تهران میفرستند) وجود دارند که طرز فکر واندیشه شان حتی خطرناکتر از این لعین تاریخ یعنی محمد گل فاشیست است. امروز اگر محمد گل فاشیست لعنت الله عله نیست ولی کسانی مانند انورالحق احدی, فراهی, حبیب الله رفیع, غفور لیوال, عصمت قانع و فاروق وردک وحنیف اتمر چند یهود گوساله پرست دیگر هستند که اگر بتوانند چنان روزی را بالای غیر یهودی ها در افغانستان بیاورند که مردم به عوض شاش کردن بالای گور ونفرین کردن به ارواح ملعونی محمد گل مهمند بگویند که خدا ان کفن دزد ایزک (=محمد گل مهمند لعنت الله عله) را بیامرزد. طالبان این فرزندان محمد گل مهمند واحمدشاه ملتانی امرد کاملا توصیه های این لعین تاریخ را در زمین سوزی های شمالی ومزار ویکاولنگ عملی کردند وقرار است که یبکار دیگر سلیمان لایق وچند سگ دیگر انرا عملی کنند (مطابق دکتورین سقوی دوم)
26 اكتبر 2010, 14:14, توسط مزاری
دوستان سلام . روزی از روز ها در سالهای هفتاد ودو و هفتاد وسه که جنبش اسلامی دوستم در شمال اوغانستان رنگ و رونقی داشت و شهر ها با بیرقهای سه رنگی جنبشی و تصاویر کلان کلان دوستم و دیگر رهبران جنبشی آذین بسته بود وهر که بنام خود سکه میزد و کسی در بام خانه نی میزد ، کسی با یار خود مستانه می میزد و کسی از بابت دنیا نه غم میخورد نه ری میزد ، در شهر چُوک چُوکه افتید که دوستم روز تولد تیمور گورگان را تجلیل میکند .
در محافل ادبی و فرهنگی شهر ، صاحب سخنان و ادیبان فرهیختۀ بلخی یکی به دیگری میدیدند و چیزی برای گفتن نداشتند و هیچ کسی هم عزم انداختن زنگوله را به گردن پشک نمی کرد . فقط در یگان نشست خصوصی به یگان استاد و شاعر برادران ازبک ما تفهیم میشد که دوستم با تجلیل از تیمورلنگ ، به روح و روان بازمانده گان آن بلخیانی که از سر های بریده ایشان تیمور کله منار ساخته بود تجاوز نموده و ایشان را می آزارد .
دوستم بخاطر هرچی مجلل تر تجلیل ازین شخصیت ازبک تقریبأ مبلغ دو ملیارد اوغانی را تخصیص داده و کمسیونی را موءظف ساخته بود تا خیابان بزرگی را در شهر مزارشریف بنام تیمور با مجسمه مسی تیمور سوار بر اسپ آماده نمایند . در جلسۀ نوبتی گزارش گیری ازکارکرد کمسیون ، دوستم متوجه میشود که غیر از چند شاعر و نویسنده ازبک ، ازدیگر شخصیت های سرشناس ادبی و فرهنگی مزار کسی در کمسیون حضور ندارد .
دوستم از معاون کمسیون که نامش را دقیق نمیدانم (به گمان اغلب جنرال همایون فوزی) آهسته علت را میپرسد و معاون صاحب هم پاسخ را بعد از ختم جلسه وعده میدهد . دوستم که فکر میکرد تیمور کورگان یک شخصیت ادبی و فرهنگی بی همتای ازبک ، همقطار با مولانا ، دقیقی و فردوسیست در گرفتن پاسخ پرسش خود لحظه شماری میکرد . حین نوشیدن پیالۀ چای از معاونصاحب دوباره علت اشتراک نکردن شاعران و نویسنده گان مزار را جویا میشود .
معاونصاحب آهسته در گوشش میگوید ! قوماندان صاحب ، آیا شما تیمور لنگ را میشناسید ؟ میگوید ، بمن گفتند که یک شخصیت نویسنده و جهان گشای ازبک است وکتابی هم بنام ( منم تیمورجهان گشا ) نوشته و بخیالم که شاعر هم بوده . معاونصاحب میگوید : بشما درست گفته اند ، ولی مشکل در اینجاست که تیمور لنگ وقتی به بلخ حمله کرد شهر بلخ را مکمل بسوختاند وتمام بلخیان را گردن زد و از سرهای شان در شهر سوخته شده بلخ کله منار ساخت . امروز شما میخواهید که در همان شهر مجسمه تیمور را نصب کنید و سرکها را بنامش کنید . به همین خاطر است که بلخیان و مزاریان در حصۀ تجلیل تیمور در شهر شان دلچسپی نشان نمی دهند .
دستم دوباره هیت کمسیون را میخواهد و اینبار در صحن حویلی ایستاده پا برایشان میگوید :
( ای مرده گَوها ، دلتان اس که از ناپامی ما استپاده کده مردوم مزاره سر مه بخیزانین ؟ او پدرنالتا ! اگه دیگه نام او مرده گوِکلان تانه که میخاستین برش مافل بگیرین ده پیشم گرفتین ، ده کون هرکدام تان بادرنگ ساره بلخی ره میزنم . بورین گمشین !!)
ولی امروز که مامد گل مومند شخصیت پختون شده و از مقامش تجلیل میشود تأسف دارم به حال اوغانها که چقدر درین قبیله قحط رجالی است که از دزد و آدمکشی تجلیل میکنند . کمی خجالت بکشید .
اوغانها ! اگر در داخل اوغانستان کدام شاعر اوغان نیافتید بروید به آنطرف دیورند و از بین ختک و باجور و شینواری که مسلی ها طبع شعری شانرا میشوراند مانند خوشال بابا پیدا کرده از مقامش تجلیل نمائید و باقی کارته های نو آباد کابل بیچاره را بنامشان بسازید !