شاهنامه فردوسی و الیاد همر
تفاوت دو جهان/ الیاد در زمانی سروده می شود که یونانیان در پراگندگی و سر درگمی زندگی می کنند و اتحاد از بین شان رفته است و شاهنامه در زمانی سروده می شود که سوسمار خوران عرب غیر ازنژاد خود را عجم یعنی کسی که لکنت زبان دارد می خوانند، سروده شده. بی جهت نیست که فردوسی می گوید: بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
پيامها
6 سپتامبر 2009, 18:57, توسط tareq
kare jaleb wa qabele setayesh, omedwaram ke dar ayenda ham chez haye behtare dar arsaye adabeyat az shoma dashta bashem. ok
7 سپتامبر 2009, 09:56, توسط walitajek
جناب غرجی . سلام . کاملا مقاله و نوشته داکتر اسلامی ندوشن را سرقت فرموده ايد و به نام خود چاپ کرده ايد . لطفا تمامی بخشی را که از اسلامی گرفته ايد با قلم متفاوت ، مشخص کنيد تا افزوده های شما نيز ، مشخص شود .در همين مورد مقاله مبسوط ( شيون و شکيب زنان در شاهنامه و ايلياد ) از يک نويسنده معروف افغان هم موجود است . با احترام . تاجک
7 سپتامبر 2009, 10:06, توسط walitajek
آقای غرجی ! متاسفانه ؛ مقاله و مقدمات و نتايج همه وهمه از قلم دکتر اسلامی ندوشن ، نوينسنده سرشناس ايران است . چند سطری که بصورت تفنن و حتا بگونه ( وصله ناجور) به اصل ، پيوسته شده ؛ در ماهيت امر ، تغييری نميدهد . خيلی افسوس ميخورم که جوانان ما ، ميان سرقت و تحقيق ادبی ، تفاوتی نمی نگرند . با احترام .
8 سپتامبر 2009, 13:30, توسط radmanesh
8 سپتامبر 13:16, نويسنده: radmanesh
نوشته افشاگرانه آقای تاجک ؛ يک اخطار بزرگ است ، عدی ای از جوانان جويای نام ، متاسفانه مقالات ، نوشته و حتا مصاحبه های قلمزنان معروف معاصر را ( چه ايرانی چه افغان) سرقت ميکنند و درپس و پيش مطلب ، چند عبارتی نيز از خود می افزاييند و فکر ميکنند ، کسی متوجه اين « انتحار فرهنگی» آنان نميشود !برخی ها حتا اسم و لقب شاعران نخبه کلاسيک را ميد زد ند و خود را رسوای خاص و عام ميکنند ، مثلا تازه جوانی که به پندار خودش « شعرنو» ميگويد ، تخلص « حافظ » را برگزيده ! ديگری که شعر کلاسيک ميگويد از شدت نابلدی و بيشعوری ، تخلص « شاملو » را اختيار کرده است ! چند نفر تازه کار تخلص ناظمی و پژمان و فروغ و رهی و.... را بر خويشتن ، چسپانده اند که يا از شدت لودهگی است يا منتهای تنبلی و عدم تحقيق و تفحص! آقای غرجی يا فرق اقتباس و تحقيق را نمی داند و يا کوچه انترنت را محلی برای سنگ انداختن و مخفی شدن ، انگاشته است
9 سپتامبر 2009, 22:24, توسط hazarbuz
راد منش !
شما ایشان را به اندازه کافی نصیحت کرده اید و ایشان نیز متوجه اشتباه خود شده اند , در اینده مطمین هستم که ایشان از درس های که خوانده اند استفاده خواهند کرد و شما باید با فراستی که دارید ایشان را رهنمایی نماید . مثلاء برای ایشان باید فهماند که کاپی نمودن نیز تجربه میخواهد . در اخر نوشته اند ( ... و اگر تنبلی چند روزی از من غفلت کرد ،امیدوارم که نه اینگونه بلکه بتوانم به صورت بهتردراین باره بنویسم. ) مطمین هستم ایشان با نوشتن مسایل تازه و یا در باره الیاد و هومر اشتباه خود را جبران نمایند . از ایشان در این وب سیت میتوانید بخوانید که :
http://kabulpress.org/my/spip....
http://kabulpress.org/my/spip....
http://kabulpress.org/my/spip....
http://kabulpress.org/my/spip....
ایشان در باره خود این نظر را دارند .
کاوه غرجی استم.
به موسیقی و شعر علاقه دارم. تنهائی هم که برایم معبدی است و تنهاقدم زدن را هم در تکرار روزهای تنهایم تکرار می کنم. قدم زدن برایم یگانه راه فرار از خودم و ماشین هاست .سرگرمی هایم همیشه به دنبالش سر دردی ها دارد.
خودم هم نمی دانم که چرا اسم این وب را(( فراخوان )) گذاشتم. از اول اش می دانستم اما .... حالا هم که مدت هاست یک شکم سیر انترنت ندارم. مجبورم همه چیزم را در این جا بگذارم.
اگر ایشان با صداقت و صمیمیت وقتی در حال ( قدم زدن ) هستند به اطراف خود نگاه کنند , در هر چیز داستانی بزرگتر از داستانهای کتابهای حافظ و سعدی خواهند یافت . ولی از جایی که دیدن و شنیدن و حس کردن و بالخره فهمیدن تجربه میخواهد , و به هیچ صورتی امکان ندارد که" این " تجارب را قبل از وقت اندوخت , درین حال ایشان باید کمی تامل نمایند . از نظر من موجودیت ایشان در کابل پرس? فابل افتخار خواهد بود اگر ایشان از خود بنویسند , در غیر ان قوانین نوشتن اجازه به هیچ کس نمیدهد که نوشته دیگران را اقتباس نمایند .
29 سپتامبر 2009, 04:28, توسط Jamil shirzad
دوستان عزیز شما به این نویسده عزیز حرفهای نوشتید اما من باور دارم که دوست ما از علی اسلامی ندوشن نخوانده اند والا ندوشن مدعی است که هردو آفریده حماسی در دو دوران ایجاد شده که دیگران آمده و سرزمین بستر این حماسه ها را اشغال نموده اند وضع ما وتازیان که بر دوستان معلوم است اما اشغالگران اشراف زاده
گان یونان را به برده گی می گرفتند ودر ست این همان زمانی است که همر ایلیاد می آفریند درنوشته های ندوشن آگاممنون به کیکاووس ماننده شده است و عنصر پیشبینی بیشتر برجسته شده است درهردو اثر و پایان جنگ ها نیز شباهت کلی دارد، انگیزه جنگ در هردو اثر نیز شبیه به هم اند خوشبختانه که در دوره کارشناسی ارشد من جستار گونه مختصری در این راستا تهیه نموده بودم و در ان با کمال احترام که به استاد ندوشن قایل هستم تشبیه آگاممنون را از لحاظ محور سوژه های کنشی با گشتاسب مقایسه کرده ام من از علاقه نویسنده برای انتخاب این مضمون خوشحالم اما ازیشان تقاضا می کنم وقتی موضوعی را انتخاب می کنند یکبار دور وبر موضوع را کنجکاوی نمایند تا چیزی خوبتری از آاب در بیاید امید وارم در آینده برادرمان نوشته های خوبتری در راستای ادبیات داشته باشیم