
تذکره الکترونیکی با جعل هویت بیش از 80 درصد مردم کشور توزیع می شود
کابل پرس?: وزیر مخابرات حکومت مافیایی قبیله ای کرزی اعلام کرده است که تا پنج ماه دیگر، توزیع تذکره الکترونیکی را در شهر کابل آغاز می کند. در تذکره الکترونیکی که دولت افغانستان قصد توزیع آن را دارد، هویت بیش از 80 درصد مردم کشوری که نامش با دخالت مستقیم انگلستان افغانستان گذاشته شده، جعل شده است. حکومت مافیایی کابل علاوه بر جعل هویت مردم غیر افغان، قصد دارد این تذکره را به زبان پشتو و انگلیسی توزیع کند.
نمونه ای از تذکره الکترونیکی با جعل هویت بیش از 80 درصد مردم
دو شنبه 11 آوريل 2011, بوسيله ى کابل پرس? | افغانستان پرس

تذکره الکترونیکی به زبان پشتو و انگلیسی و با هویت افغان تهیه می شود
حذف هویت شهروندان جایی که اکنون نامش افغانستان است، پروژه ای نیست که تنها در دولت حامد کرزی و وزرایی چون امیرزی سنگین و یا کریم خرم آغاز شده باشد. حذف هویت مردم تاجیک، هزاره، اوزبیک، تورکمن، ایماق، بلوچ، پشه ای و...بیش از یک قرن است که در افغانستان آغاز شده و در جریان دهه ها، این حذف هویت، همراه با پاکسازی قومی، نسل کشی، کوچ اجباری، غصب زمین و تبعیض بوده است.
پنج شنبه 16 دسامبر 2010, بوسيله ى کابل پرس
کابل پرس: روز دوازدهم دسامبر سال روان، وزارت مخابرات افغانستان قرارداد صد و یک و نیم میلیون دالری را با یک شرکت خصوصی نزدیک به امیرزی سنگین برای ایجاد و صدور تذکره الکترونیکی به امضا رساند. این قرارداد را امیرزی سنگین سرپرست وزارت مخابرات و شخصی بنام میرویس علی زی از طرف شرکت "گراند تکناولوژی رسورس" امضا کردند. شرکت گراند تکناولوژی رسورس پیش از این توانسته بود، با توجه به رابطه مدیرانش با برخی از مقامات بويژه شخص امیرزی سنگین پروژه های مختلف را در زمینه آی سی تی با مبالغ هنگفت از وزارتخانه های مختلف در انحصار خود درآورد. وزارت مخابرات افغانستان در هنگام امضای قرارداد برای تذکره الکترونیکی اعلام کرد که این شرکت، در یک مزایده موفق به دریافت پروژه ی تذکره الکترونیکی شده است. این در حالی ست که هیچ نوع مزایده ای در رسانه های جمعی برای چنین پروژه ای از طرف وزارت مخابرات افغانستان اعلام نشده بود و تنها رابطه های شرکت گراند تکناولوژی رسورس با مقامات بويژه امیرزی سنگین چنین امکانی را برای این شرکت فراهم آورد.

کرزی و علی زی / عکس از سایت گراند تکناولوژی رسورس
از سوی دیگر منابع مختلف به کابل پرس گفته اند که تذکره الکترونیکی که دولت افغانستان تهیه می کند، به زبان پشتو و انگلیسی ست و هویت مردم با قومیت های مختلف به اسم "افغان" درج خواهد شد. طبق قانون اساسی

افغانستان زبان های فارسی یا دری و پشتو هر دو زبان های رسمی افغانستان محسوب می شوند. در حالی که حدود نود درصد شهروندان افغانستان زبان مادری شان یا دری/ فارسی یا تورکی می باشد و یا توانایی صحبت به زبان فارسی را دارند اما وزارت مخابرات افغانستان بصورت برنامه ریزی شده این زبان را از اسناد رسمی حذف می کند. پروژه ی حذف زبان فارسی در اسناد وزارت مخابرات افغانستان با ورود آقای امیروزی سنگین به وزارت مخابرات آغاز شد و در طی چند سال اخیر، خط دهی های تیم کریم خرم وزیر پیشین فرهنگ، نقش اساسی را در این امر داشته است. امیرزی سنگین از سال 2002 فعالیت خود را در بخش صدور جواز برای شرکت های مخابراتی و موبایل آغاز کرد. در سال 2003 کار خود را به عنوان مشاور ارشد در زمینه آی سی تی و فناوری معلومات و قوانین مخابراتی ادامه داد. از سال 2004 او به عنوان مدیر شرکت دولتی افغان تلکام منصوب شد و دست به تصفیه کارمندان سابق این بخش زد و بصورت گسترده نزدیکان خود را

جایگزین نمود. در اواخر سال 2004 نیز به عنوان وزیر مخابرات افغانستان انتخاب شد و فرصت بیشتری برای پاکسازی در وزارت مخابرات پیدا کرد. او اکنون سرپرست غیر قانونی وزارت مخابرات می باشد و در سایت وزارتخانه نام او همچنان به عنوان وزیر آمده است.
حذف زبان فارسی از سیستم وزارت مخابرات تقریبا با ورود وی به وزارت مخابرات آغاز شد و هنگامی که عبدالکریم خرم به عنوان وزیر فرهنگ از سوی کرزی گماشته شد، روند حذف زبان فارسی شتاب بیشتری بخود گرفت. برنامه ی فیلتر سایت های اینترنتی و سانسور، از ایده های آقای کریم خرم محسوب می شود که به وزارت مخابرات افغانستان راه یافت. وزارت مخابرات افغانستان حتا سایت های فیلتر شده را به صفحه ای به زبان انگلیسی و پشتو ارجاع می دهد که در کنار آن علامت ورود ممنوع می باشد.

حذف هویت شهروندان جایی که اکنون نامش افغانستان است، پروژه ای نیست که تنها در دولت حامد کرزی و وزرایی چون امیرزی سنگین و یا کریم خرم آغاز شده باشد. حذف هویت مردم تاجیک، هزاره، اوزبیک، تورکمن، ایماق، بلوچ، پشه ای و...بیش از یک قرن است که در افغانستان آغاز شده و در جریان دهه ها، این حذف هویت، همراه با پاکسازی قومی، نسل کشی، کوچ اجباری، غصب زمین و تبعیض بوده است. حکومت های دیکتاتور افغانستان به صورت برنامه ریزی شده در کنار حذف زبان فارسی و تورکی از افغانستان و آتش زدن کتابخانه ها، آثار فرهنگی، آثار تاریخی و نشانه های هویتی مردم را نیز تخریب یا غارت کردند. حتا به اصطلاح روشنفکران و نخبگان و یا سازمان ها و گروه هایی با قیافه ی روشنفکری و حقوق بشری که در ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم با حکومت های ظالم می باشند نیز به بهانه ی واهی ملی بودن، دست به جعل گذشته، فرهنگ، تاریخ و هویت مردم می زنند.
اگر چنانچه وزارت مخابرات و سایر نهادهای دست اندر کار در پروژه تذکره الکترونیکی، زبان فارسی را همراه با هویت اصلی باشندگان جایی که نامش امروز افغانستان است در تذکره الکترونیکی لحاظ نکند، از همین اکنون باید منتظر شکست این پروژه بود.
معمای ثبت هويت « افغان » در تذكره
ميخواهم برای سیاست سازان و سیاست بازان افغانستان خاطرنشان سازم ، اشتباه نبايد كرد كه تعويض هويت اتنيكی اقوام به مفهوم شرط ايجاد « ملت » نبوده بلكه ميتواند سرآغاز جنگ های بين القومی جديد و تجزيه احتمالی افغانستان باشد . بنآ نبايد مردم را وادار نمود تا به عنوان آخرين علاج برای دفاع از هويت خود به قيام برضد ظلم و فشار مجبور گردد .
دو شنبه 29 نوامبر 2010, بوسيله ى داکتر همت فاریابی
واژه های کلیدی
هویت، تاريخ، فرهنگ و زبان
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخریدDear friends sorry for writing in English as i don’t have Farsi program and skill to type.
If Hazara,Tajik,Uzbek and other tribes in Afghanistan do stay weak and incompetent as they are now, the Pashtunist fascism will,in its even morebarbaric form, return to Afghanistan.
My message which comes deep down from my aching heart to the Tajiks, Hazaras and Uzbeks is to wake up to horrific,chilling reality of Pashtunization of the country and form a true , workable coalition in order to foil highly risky Pashtun plottings agaisnt you and the future of your ethnicities.
How long you want to suffer at their fascist, cruel and ruthliess hands.???? Enough is enough please wake up and do not surrender the fate of your tribe and your people to the fascist,barbaric pashtuns anymore.
ما می توانیم در سطوح مختلف و در همه جا و با به کار گیری تکنولوژی در هر سایت و هر وبلاگ علیه این تبعیض بنویسیم. هر کسی که توان نوشتن دارد و هرکسی که تاکنون به حیث نویسنده شناخته شده است، باید با یک مقاله، یک نوشته، شعر، طنز و هر ژانری که برایش مناسب است، به نشر اعتراضات خود بپردازند.
از سایت وزین کابلپرس تمنا می رود که تا بار دیگر همانگونه که برای برکناری کریم خرم امضا می گرفت، برای مخالفت با درج "افغان" در تذکرهء هویت امضا جمع کنند. همچنان زبان تذکره باید به هردو زبان فارسی و پشتو باشد. بیایید، بسیج افکار عمومی علیه فاشیزم را از همینجا آغاز کنیم. ما دو خواست را می توانیم مطرح کنیم:
1- هویت قومی در تذکره شامل شود
2- تذکره به هردو زبان فارسی و پشتو باشد.
توزیع تذکره بهترین فرصتی است که می شود سرشماری نفوس را نیز به سر رساند و ترکیب قومی کشور را نیز مشخص کرد.
پارلمان آیندهء افغانستان باید روی این موضوع بحث کند. بدون این که از هیاهوی قومگرایان و فاشیست های بالقوه و بالفعل هراسی به دل راه بدهند....
پشتوسازی در بلخ[۵]
در زمان امانالله شاه یکی از افراد او به نام وزیر محمدگل مهمند نایبالحکومه ولایت بلخ شد. وی سیاست پشتوسازی را در این ولایت پیشه کرد و اقدامات زیر را انجام داد:
غصب ۵۰ هزار جریب زمین آبی تاجیکان و ازبکان و توزیع آنها میان پشتوهای آوردهشده به منطقه. اختصاص مالچرها (مراتع) به پشتوها.
نابودسازی آثار تاریخی بلخ از جمله سنگنوشتهها و سنگ مزارهای زرتشتی و سغدی پیش از اسلام.
سوزاندن ۲۳۷ دستنویس کهن فارسی، عربی و ترکی.
مدارس منطقه تا سال ۱۳۴۵ تنها مجاز به آموزش به زبان پشتو بودند.
تغییر بیشتر نامهای جغرافیایی منطقه از فارسی و ترکی به پشتو از جمله: چارباغ گلشن (شینکی)، دلبرجین (شلخی)، پلاسپوش (زوزان)، چهلستون (غندان)، بوینهقره (شولگره)، آدینهمسجد (چاربولک)، سمرقندیان (زرغونکوت)، کدوخانه (باندهگی)، دهدراز (غشی)، چقیش (استولگی)، یولبولدی (لیندی)، کول انبونه (مندتی) و...
در آن دوره، پس از پشتوسازی نامها در ولایتهای بلخ، جوزجان، سرپل و فاریاب، هر فرد بومی که نام بومی مکانها را به زبان میآورده جریمه نقدی میشدهاست
http://fa.wikipedia.org/wiki/%...
http://fa.wikipedia.org/wiki/%...
تاریخ افغانستان از واقعیت های ظالمانه مشبوع است - زمامدار در جامعه قبیلوی مظهر وخلیفه دین و روحانی مجری احکام – تلقین گروتفسیر کننده دین است تا ریخ قبیلوی گنجا یش نو پذیر ی را ندارد ومعبد کهنه ها و مدفن نو ها است. بایاد آوری این رویدادهای تلخ تاریخ به این نتیجه روشن میتوان دست یافت که بدون تأمین برابری حقوق سیاسی میان گروههای قومی واقلیتها ی ملی ومذهبی افغانستان جامعه ء بلادیده ما از ستم اجتماعی ونابرابری ملی نجات ورهایی نمی یابند فرآیند رشد مستقل ملی ووحدت ملی کشور کثیرا لملة ما کند و رنجهای مردم ما دراز تر میشود. - رویدادهای چنددهه اخیر بوضوح کامل آشکار ساخت که سلاطین، شاهان وامیران به مقصد جاودانه ساختن تاج وتخت و قدرت برای خاندان خود ها و برای بهره کشی ازتوده های مردم کشور، فرزندان وطن را در جهل وتاریکی قرون وسطایی نگه میداشتند.
طوریکه امیر عبدالرحمن بیش از شصت ودو فیصدنفوس مردم هزاره را قتل عام کرد و عده کثیری خانواده های مردم هزاره را از مناطق هزاره نشین ولایات ارزگان – زابل - قندهارو هیلمنداز زاد گاه وسرزمین آبائی شان مجبور به کوچ اجباری نمودند. بدون شک امیر عبدالرحمان سیاه ترین چهره و جابر ترین فرد در تاریخ سیاسی معاصر افغانستان است.او برای تثبیت و استحکام قدرت خویش بیشترین کشتار و بد ترین جنایات را مرتکب گردید. 62فیصد جامعه هزاره به دست او قتل عام گردید. هزاره جات با تمام منابع اقتصادی، انسانی و فرهنگی آن نابود و تاراج شد و بیشترین ساحات و زمینهای های حا صل خیز آن توسط لشکر امیر پس از نابودی و فرار ساکنان آن برای همیشه غصب شد. · نسل کشی و بدرفتاری عبدالرحمن خان در مقابل مردم زحمتکش هزاره و آواره ساختن آنها از محل بود و باش شان و مباح ساختن تصاحب دارايی منقول شان بنام غنيمت و توزيع زمين مزروعی وعلفچر آنها به فاتحين، گناه نابخشودنی و خصومت نژادی است و چگونه اين زيان به بازمانده گان آن مردم جبران می گردد ؟! چنانچه که اکنون هم تنازعات و اختلافات برسر همان علفچرها که پيامد عملکردهای زمامداران پيشين است وجود دارد. جنون و جنایت عبدالرحمان تا آن حد بوده که از سر انسان کله منار بسازد.در کتاب" کله منار ها در افغانستان" موارد متعدد از کشتار و کله منار های که توسط امیر عبدالرحمان بنا شده ذکر گردیده است ولی عبدالرحمان در خاطراتش فقط به یکی از آنها اعتراف نموده است.در جنگهای هزاره جات "از طرف دشمن سه هزار نفر درمیدان جنگ کشته شد...من حکم دادم منار از سر های مقتولین دشمن سا زند تا بقیه خائف شوند."(تاج التواریخ ص 39
سکوت در مقابل این جنایت ننگ است.
Uomat Musalman man !! chizi ra ke midanam shoma ni pashton wa ni ham tajek hasteed , az sang andazi bian Pashton wa Tajek parhiz koned !
آقای دولت شاهی سلام
احتیاجی به سایت درست کردن سایت نو نیست. ما ده ها سایت داریم که میتوان مقالات خود را در آنها انتشار داد.
این هم چند نمونه از آنها
تاجیک مدیا
http://www.tajikmedia.com/
آریانانت
http://www.ariananet.com/
خراسان زمین
http://www.khorasanzameen.net/
کوکچه پرس
http://www.kokchapress.com/
شبکه اطلاع رسانی افغانستان
http://www.afghanpaper.com/
جمهوری سکویت
http://urozgan.org/
اینجا پیوندهای مختلف است که حتما بعضی های شان با صلیقه شما جور در می آید.
http://www.faratarazmarzha.org/Link...
هریک از این سایتها قوانین خاص خود را دارد باید قبل از روان کردن مقاله خوانده شود.
باز هم اگر پیوندی دیگری خواستید در خود مت هستم .
درود بر مهمان یاران گرامی ! از آن روزگاریکه اوغان شدیم.... بریده ز فرهنگ انسان شدیم ؛؛؛ بلی هم میهن گرامی ، حد اقل صد سال است که قبیله گرایان متعصب کمر بسته اند تا هویت وزبان شیرین فارسی دری را از گهواره اش به زمین زده ، بعدآ نابود سازند؛ محمود طرزی وشخص امان الله خان دراین راه از مبتکرین نخست بودند،بعدها نادر غدار علمبردار این راه نا انسانی قرار گرفت وخلف با وفایش مهمند فاشیست تا اندازه ای مرام شوم این قبیله گرایان را با شیوه های وحشیانه اش عملی کرد ؛ این بار اوغان ملتی ها با گلبدینی ها و دیگر فاشیستهای وحشی وطالبی دست به هم داده اند و با استفاده از امکانات بین الملی میخواهند هویت تاریخی ملی وزبانی باشندگان این سرزمین را یا از راه نیرنگ ویا از راه زور آهسته آهسته از بین ببرند و ملت اوغان را زنده بسازند واین سرزمین را در چوکات واژه اوغان ملت سازی کنند وبعدها زبان پشتو را کاملآ جانشین زبان فارسی دری نمایند و این کشور را بسوی یک زبانی شدن بکشانند وباز ظلم و استبداد پدرانشان را ده باره زنده کنند ومصیبت فاشیستی را بر شانه غیر پشتونها تا ابد بخوابانند؛ اگر این مردم واین نخبگان غیر پشتون بیدار می بودند وهوشیار ، پول ملی را نمی گذاشتند که صرف با زبان پشتو معرفی شود ودر مورد واژه دانشگاه مانند آقای قانون نمی گفتند که پدر پدر مارا پوهنتون کشته است ودانشگاه یعنی چه؟ حالا به این روز بیهویتی نمی رسیدیم ! بهتر اینست که مردم تحریم کنند وپیشا پیش بگوش فاشیستها بزنند که چنین کارت هویت که از هویت وزبان ما در آن یافت نشود بدرد ما نمی خورد وهرگز ما این کارت را قبول نداریم وبهتر است که برای اوغانها توزیع گردد ومتباقی را بگذارید تا با هویت وزبان خویش زندگی کنند ونام را که در خور کشورشان است ، آنرا بر گزینند؛ ملت که هویت نداشته باشد ، اصلآ در حقیقت موجود نیست ؛ اگر زبانش گرفته شود ، بر چنین ملت چه خطاب باید کرد؟ ننگ بر آن کسانیکه بنام تاجیک ، هزاره ، اوزبیک وغیره امتیاز می گیرند ولی در برابر این هویت واین زبان بی تفاوت هستند ، ننگ بر چنین کسان که از جمله نا کسان خواهند بود !
چه باید کرد تاطلسم فاشیستان بشکنیم
چه باید کردتادهن این غولان بشکنیم
چه بایدکردتا زشرشان درامان باشیم
چه بایدکردتا مفکورهءشومشان بشکنیم
بااین همه گفتارونوشتارچیزی نمیشود
بااین همه سخن گفتن بسیارچیزی نمیشود
درپس میزکمپیوترنشسته تاکی گله کردند
بااین همه گله زفاشیزم غدارچیزی نمیشود
دست به کار شویدکه اختیارازدست رفت
آن فرهنگ دیرینهءاین دیارازدست رفت
خاموشی ننگ است برشما ای عزیزان
برپاشوید که ین اعتبارازدست رفت
آقای دولت شاهی اگربااین نوشتار و گفتار میشد امروز از شرفاشیست درامان میبودیم ولی متاسفانه که عزیزان شنوایی خودشان را ازدست داده وفاشیستان هم اعتنایی ندارد.
به نام هستی بخش یگانه
با سلام وادب
تنها راهی جلوگیری از این خیانت نژاد پرستان ابا از گرفتن چنین تذکره توسط غیر پشتونها میباشد
در غیر آن ما خیانت بزرگی به نسل آینده ای خود کرده ایم
هرکس از غیر پشتونها حاضر به گرفتن این تذکره شود خیانت کار میباشد
و ما باید این کار را از حالا شروع کنیم و نگذاریم که این عمل فاشیستی این قوم خودخواه جامه ای عمل بپوشد
من از تمام رسانه های غیر پشتونی تقاضا می کنم که از همین حالا دست به کار شوند و مردم غیر پشتون را بسیج کنند در غیر آن ما یک خیانت بزرگی به نسل آینده ای خود کرده ایم
آرشام
سلام به همه دوستانیکه زحمت خوانش و ابراز نظر را در مورد کارت هویت تخیلی را به خود قبول کرده اند.
آیا در افغانستان امروز از حقیقت گویی و عدالت خبری است ؟ به یقین نه
آیا رهبران سیاسی ( تمامی باور ها؛ اقوام و زبانها ) و مدافعین نامنهاد اقلیت ها صادق و غمخوار استند ؟ به یقین نه
آیا کارت معرفی شده در این مضمون نمونه اصلی است یا تخیلی؟ بدون شک پرداخته تخیل و طرح شده توسط نویسنده است. زیرا کیفیت گرافیک آن به اثبات میرساند که دستکار دیزاین مسلکی نیست و دوم اینکه نبشته پشتوی این نمونه از نقطه نظر ساختاری ناقص( د افغانستان اسلامی جمهوریت تذکری تابعیت ) است؛ در حالیکه در پشتو باید چنین باشد ( د افغانستان د اسلامی جمهوریت د تابعیت تذکره ) که به وضاحت نشاندهنده آنست که توسط کسی تحریر شده که از نوشتار پشتو خیلی اندک میفهمد؛ و آلوده از اغراض و نفاق افگنی است.
آب نا دیده موزه از پا کشیدن عاقلانه نیست. تلاش کنید تا به جای کوفتن به سر هم (؛ آنهم به تحریک مغرضین؛) باهم یکی شده بر فرق قومگرا و نژادپرستان بکوبید.
به همان اندازه که کسی را مجال سبک نگری به زبان دری نمیدهیم؛ به دیگر زبانها نیز باید احترام قایل شده و از تعرض بپرهیزیم. تا نزد خود و دیگران خجل نباشیم و دعوی شرافت و انسانیت ما پایدار و ثابت باشد.
ماجرای شناسنامه الکترونیکی که از طریق وزارت مخابرات ساخته شده وقرار است که درتمام افغانستان توزیع گردد وتنها به زبان پشتو است ودرحالکه مطابق قانون اساسی زبان فارسی دری هم یکی از زبان های رسمی این کشور است مسله است که باید به عوامل این توطیه ملی تمرکز کرد. سالهاست که فارسی ستیزی درصدر کار فاشیستان وخاینین این کشور قرار دارد وزبان فارسی دری صرف بنام زبان رسمی است ونتنها کاری در پیشرفت این زبان صورت نگرفته بلکه عملا برعله ان فعالیت ها وتوطیه ها سنجیده وبه اجرا در می اید.
امروز پاسپورت, بانکنوتها وسرود ملی به زبان پشتو است وتمام وزارت خانه های که وزیر ان پشتون است لوحه ها وعنوانهای مکتوب های رسمی را پشتو ساخته اند وفاروق وردک, زاخیلوال واحدی در وزارت خانه های خود تمام پروگرام های کامپیوتری را پشتو ساخته اند وکریم خرم در اولین روزی که به حیث ریس دفتر کرزی مقرر شد واضح گفت که اگر کسی میخواهد مکتوبش به کرزی برسد باید انرا به پشتو بنویسد!
در این اواخر مسله شناسنامه واینکه در این شناسنامه هویت ملی سایراقوام تاجیک وازبک وهزاره وغیره رد گردیده وهمه بنام اوغان نامیده شده اند به یک مسله داغ ملی مبدل گردیده است. اینکه همه بنام افغان ویا اوغان نامیده شوند یک توهین به همه است. وزارت مخابرات کار توهین را بجای کشانیده است که این شناسنامه را به زبان پشتو ساخته است در حالکه مطابق قانون اساسی کشور زبان دری که زبان اول اضافه از هشتاد درصد مردم این کشور است ونودونه عشاریه نودونه درصد مردم با ان اشنایی دارند اصلا مدنظرگرفته نشده است وقصدا بکنار زده شده است.
طراح این توطیه کسی است بنام سید وهاب سادات. سید وهاب سادات که اسم اصلی اش عبدالوهاب طوطاخیل است متولد ولایت پکتیا است وفعلا به حیث معین وزارت مخابرات کارمیکند. وهاب یک کورس شش ماهه ای تی را در پیشاور پاکستان گرفته است وبعدا به حیث ای تی اسیستانت در موسسه دبلیو اف پی برای شش سال کار کرد. وی بارها کوشش کرد تا به حیث ای تی افیسر مقرر گردد ولی چون مدرک لایسنس نداشت ناکام ماند. وی از موسسه دبلیو اف پی بنابر ناکاره بودن منفک شد وبنابر شناخت که داشت برای چند وقت در دفتر یو ایس ای دی کار کرد. بعدا تیم غرزی خواخوگی وفاروق وردک وی را به حیث معین شاروالی مقرر کردند و وهاب طوطا خیل در اینوقت نام خود را از طوطا خیل به سادات تغیر داد. وهاب سادات (طوطا خیل) در سواستفاده های مالی در شاروالی دست داشت وهنگامی که از یک سفرخارجی برمیگشت به حکم دادستان کل در میدان هوایی کابل دستگیر وبه دست هایش ولچک زدند. ولی وی مانند سایر مفسدین از چنگال قانون رهایی یافت وفاروق وردک وی را به حیث معین مخابرات مقررکرد.
وهاب سادات (طوطاخیل) یکی از فاشیست ترین افراد وزارت مخابرات است. وی اکثرا به زبان پشتو ویاانگلیسی بالهجه پیشاوری صحبت میکند وفارسی ستیزی شعار وی است. وی با وطندار خود امیرزی سنگین که نفر اول این وزارت است شناسنامه را به زبان پشتو طراحی کرده اند ودر اصل این توطیه از پلان های اقای طوطا خیل که امروز بنام سیدعبدالوهاب سادات نامیده میشود میباشد.
لطفا این مسله را با همه گان طرح کنید تا جلو این توطیه ملی گرفته شود
هزاره کیست؟ پشتون کیست؟ تاجک کیست؟ ازبک کیست؟
اساس فرقه سازیهای استعمار را بشکن
از مهربانی ها و جانبازی جناب خان قدر دانی نموده, یک سوال کوچک دارم.
به اساس قرائن مشهود از نظریات جناب شان , هر آنچه پشتون است غیر قابل قبول است؛ حالا پرسش اینست که راه حل چیست؟ آیا تمامی آنها را از وطن بیرون برانیم؟ و یا هم خاک خود را با آنها تقسیم کنیم( که اینهم شهامتی نیست) ؟
با تجدید حرمت
از شما دوستان عزیز از بابت نوشتن این مطالب خیلی خیلی عذر می خوام. هر چه سعی کردم از نوشتن آن ابا ورزم ولی افراد مریض چون خان صاحب مزاری مرا وادار کرد .
شاعر حماسه سرای و قهرمان مولی فارس های فاشیست یعنی حکیم ابولقاسم فردوسی(ره)!! در شاهنامه خود همه نوع شعر سروده از جمله، توهین به تورک و عرب و زن.
نمونه هایی از توهین فردوسی به ترکها و اعراب و زنان و دختران!
که آن ترک بدپیشه و ریمن است ----- که هم بد نژاد است و هم بد تن است
ز شیر شتر خوردن و سوسمار ----- عرب را به جایی رسیده است کار
که تاج کیانی کند آرزو ----- تفو بر تو ای چرخ گردون تفو
مكن هيچ كاري به فرمان زن-----كه هرگز نبيني زني رأي زن
زن و اژدها هر دو در خاک به ----- جهان پاک از این هر دو ناپاک به
زنان را ستایی سگان را ستای ----- که یک سگ به از صد زن پارسای
پس پرده هر که دختر بود ----- اگر تاجدار است بد اختر است
چون زن زاد دختر دهیدش به گرگ----- که نامش ضعیف است و ننگش بزرگ
به اختر كس آن دادن كه دخترش نيست—چو دختر بود روشن دخترش نيست
********************************
********************************************************************************
و در ذیل خواهش میکنم در مورد افغان و وجه تسمیه آن بخوانید و بعد فیصله کنید که چرا من با افتخار خود را افغان میدانم
"
۱- پیدايش ووجه تسمیه ای "افغان":
امروز تمام مؤرخین وارد به تاریخ وطن ما معتقد اند که نام " افغان" از کلمه ای آوستايی "اپگان" گرفته شده که به " اوغان" و بعدا" در پرتو عربی سازی کلمات به " افغان" تغیر کرده است. به بیان روشن تر مؤخذ کلمه ای افغان در زبان پشتو نبوده و این کلمه از زبان آوستا اقتباس شده است. لذا محدود ساختن آن به قبايل پشتون نیزمؤجه نمی باشد. از نظر نگارنده عوضی گرفتن کلمات "پشتون" و" افغان"، از نظرادبی صرفا" یک " غلط معروف" است که باید تصحیح شده و مطابق اصول زبان شناسی در همآهنگی با مبدأ آن مورد استعمال قرار گیرد. باید تذکر داد که هم در میان پشتونها و هم درمیان سایر اقوام افغانستان، تنگ نظرهای وجود دارند که قصدا "و عمدا" نامهای «افغان» و «پشتون» را مرادف و مساوی با هم استعمال مینمایند. تا با ایجاد این سوء تفاهم متوسل به قوم ستیزی شده و از زیر لوای وحدت ملی بگریزند.
نام "افغان" در قرن دهم ازجانب مؤلفان چون نویسنده ای حدودالعالم من المشرق الی المغرب ، ابوریحان ، فردوسی ، بیهقی ، منهاج السراج و دیگران در مورد قسمتی ازپشتوزبانان افغانستان بکار گرفته شده بود. اما بعد از قرن چهاردهم بیشتراین نام وسیع تر و ادبی شده رفت و تا قرن هجدهم آنقدروسعت یافت که احمد شاه ابدالی در کتیبه ای عمارت حاجی خانه ای خود واقع در حجاز نوشت که : (درانی و غیر درانی هر افغانی که باشد...) /۱/ ازین کتیبه به وضاحت معلوم میشود که اتباع سرزمین ما در زمان زعامت احمد شاه بابا به قدرکافی به نام " افغان" شهرت یافته بودند. مقصد احمد شاه بابا از" هر افغانی که باشد"منسوبین تمام اقوام ساکن کشور ما بود. زیرا او در رأس یک امپراطوری مرکب از تمام اقوام و مناطق آنروز وطن ما قرار داشت و طبعا" هیچگاه نمی خواست خود و قدرت دولت خودرا محدود بسازد.
به این ترتیب درمیابیم که یکجا و همگام با تکامل و تغیرات در فرهنگ مردم این سرزمین ، کلمه ای " افغان" نیززمینه ای استعمال وسیع تر پیدا کرده است. چون خود این کلمه در گذشته ای فرهنگی ما یعنی در قبل ازظهوراسلام ریشه دارد ، لذا بطورطبعی با فرهنگ آریانا نه تنها در تقابل قرار ندارد . بلکه ازآن ناشی شده و شکل تغیر یافته ای آن در زبانهای پشتو و دری که خود ازجمله ای زبانهای هندو آریایی اند ، بطور همسان به ملاحظه میرسد. "
"
احیای مجدد هویت مستقل و ملی افغانها:
طرد اشغالگران بخودی خود تنها کافی نبود تا هویت مستقل و ملی افغانها تبارز بیابد. بخاطررسیدن به این مأمول می بائیست وحدت ملی تمام اقوام و قبایل وجود میداشت. در حالیکه این وحدت بالاثر روحیه ای قبیله گرایی و مخاصمت های ذات البینی که از جانب اشغالگران دامن زده شده بود، هنوز هم موجب بروز اختلافات و ظهور قدرتهای محلی میگردید. با آنکه شانزده سال قدرت ایران در دست شاهان هوتکی بود ولی اقتدار آنها بخاطر ازهم پاشیدگی حلقه ای داخل زعامت، ادامه یافته نتوانست. تا بالاخره کشمکش های ذات البینی موجب ضعف آنها گردیده وکار بجایی کشید، که نادرقلی مشهور به نادر افشار توانست بسال ۱۷۳۸ آنکشور را از ساحه ای اقتدار هوتکی های افغان بیرون کند.
نادر افشاربالوسیله ای یک لشکر کشی به غرب افغانستان امروزی ، توانست ساحه تسلط خودرا توسعه داده و به جانب هندوستان پیش برود. او در حال عروج بیشتر بود که بدست افسران ناراضی خودش ، کشته شد. به این ترتیب با مرگ او ، بار دیگر راه تأسیس یک دولت مستقل و ملی گشایش یافت . احمد شاه ابدالی (درانی) با استفاده از فضای بمیان آمده ، با یک لشکر سواره ای چهار هزارنفری به کندهار برگشت و طوریکه همه میدانند از طریق یک جرگه ملی عنعنوی بسال ۱۷۴۷ منحیث پادشاه انتخاب شد. درین جرگه سران تمام اقوام غلجایی، ابدالی، تاجک، ازبک، هزاره و بلوچ مشترکا "تصمیم به تأسیس یک دولت مستقل و ملی گرفتند. به عبارت دیگر «هویت مستقل و ملی» افغانها منحیث نتیجه ای منطقی مبارزات دونیم قرنه ای مردم این مرز و بوم بر علیه اشغالکران شکل گرفت که بازتاب آن «افغانستان» منحیث سرزمین مشترک و واحد ما میباشد. " بدین ترتیب بر چند قرن تاخت و تاز اقوام بیگانه در افغانستان و دست بدست شدن این سرزمین میان ایشان ، مهر پایان نهاده شد"./۱۱/ اگر در جریان قیامها و مبارزات استقلال طلبی مردم ما ، رهبران قومی و حماسه سرایان آنها بخاطرتحریک مردم علیه اشغالگران روی شهامت و پایمردی قوم خود تأکید کرده اند، هدف آنها برترقرار دادن قوم خود آنها نسبت به سایر اقوام ساکن افغانستان نبود. بلکه این تاکید صرفا" ضرورتی بود که از آن منحیث وسیله علیه دشمن بکار گرفته میشد. زیرا بسیچ مردم گام اولی بود که بالوسیله ای آن میتوانستند، دشمن را دفع و طرد نموده و به احیای مجدد هویت ملی مردم خود دست یابند.
هویت مستقل و ملی افغانها پدیده ای نیست که تصادفی و یا طوریکه بعضی ها تصور مینمایند، بالاثرکشمکش های قدرتهای خارجی بوجود آمده باشد. این هویت طوریکه در بالا اجمالا" به آن وضاحت داده شد، نتیجه و خون بهای هزاران هزار انسان آزادی دوست این مرز و بوم بوده و نباید آنرا نادیده گرفت و یا به آن کم بها داد. همین گذشته ای پر افتخار، حال و آینده ای مارا میسازد. "
من قبلا در نوشته های دیرگ با استناد بر تاریخ و تاریخ نویسان کشور از جمله علامه غبار خدمت شما عرض کردم که در زمان افشار قوای افغانیه یکی از سر سپرده ترین و غیور ترین قوای افشار به شمار میرفت در این قوا هر چند پشتونهای افغان اکثریت بودند و رهبری آن به عهده احمد شاه ابدالی بود ولی ازبکها، قزلباشها، هزاره ها و بلوچها های افغان هم به صورت وسیع در آن حضور داشتند. ( به یاد دارشته باشید که کلمه "اپگان" یا "افغان" در زبان اوستایی به معنی غیور و با شهامت است و به عنوان یک افتخار، جزء القاب و نشانه های بلند مرتبه گی شاهپور دوم شاه ساسانی یاد میشد و پیشوند القاب او بود. زیرا شاهپور دوم همانند افغان ها با شهامت و راستکار بود و این مطالب را در کتیبه های بازمانده در "بیستون" میتوان خواند و منحیث اسناد و مرجع برای نوشته های تحقیقی بکار میتوان برد.).
حالا اگر این واقعیت را که نادر افشار خود تورک بود سوال به میان میاید که چرا ازبکها و قزلباشهای تورکتبار در قوای تحت رهبری قومندان های تورک او شامل نبودند که تحت فرمان احمد خان افغان یک پشتون جمع شده بودند ؟
این خود نشان میدهد که ازبکها، قزلباشها، هزاره ها وبلوچها از همان زمان و سالها قبل از آن خود را با افتخار افغان میشمردند .
اکثر این اشتباهات و حساسیت ها در مورد کلماتی چون افغان ، خراسانی و آریایی و غیره و غیره بیشتر از عدم مطالعه و نا خبری از تاریخ وطن ما است .
افغانهای عزیز
اجازه بدهید به آنچه در بالا خدمت شما عرض کردم ا با استفاده از بحث شروع شده چند کلمه ی دیگر هم اضافه کنم
1- اینکه آقای مزار خان رفته رفته و از یکی دو سایت مربوط به فارس های فاشیست شعری در توهین بلوچ ، کرد ، لاچین ، افغان پیدا کرده و از آن مانند یک فرزند واقعی پنجابی های بویناک لذت میبرد ، ما هم برایش تبریک میگویم. امید پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان در بدل این خدمت اندازه روزانه دال شانرا زیاد تر کنند
اشتباه نکنید که اشخاص چون مزاری نه در غم فردوسی است و نه در غم فارسی و نه در غم تاجیک و غیر پشتون ، عبدالعلی مزاری ، مسعود.... - بلکه اینها همان پالیسی دشمنان افغان را در راستای تضاد های قومی پیش میبرند
2- من در فوق مصراع های فردوسی را نقل کرده ام ولی طوریکه میبینید قبل از نشر آن معذرت خواسته ام و دلیل آن این است که اشعار فردوسی ، سعدی ، مولانا بعد از آنکه رضا شاه مریض نژاد موهوم آریایی و فارس های آریایی نژاد را در سرلوحه پلان های تفرقه افگنانه بادران انگریز خود قرار داد شعرا ، ادیبان ، تاریخ نویسان درباری موظف شدند تا تحریفات در تاریخ ، اشعار و زبان وارد شود تا خیالات سادیستی و حیوانی رضا شاه برای نیل به هدف فاشیستی اش ، یعنی فارس نژاد عالی و آریایی- ولی کرد ،عرب، ترک ، لاچین، افغان ، بلوچ نژاد های طبقه دوم و ناپاک و خر .... جامه عمل بپوشد. باز هم تکرار میکنم که در عقب این نظریات حیوانی رضا شاه انگریز ها پنهان بودند تا ایران را و منطقه را با نفرت قومی و نژادی مواجه کنند
امروز چوچه های حرامی انگریز یعنی پنجابی های کثیف و بویناک از مریضان چون مزار خان استفاده کرده با این تصورات حیوانی میخواهند ما افغانها را به جان هم بیندازند.
رضا شاه چنان در خیالات و جنون شیطانی - راسیستی خویش غرق شده بود که امر کرده بود کلمات عربی و ترکی کاملا از زبان فارس ها خارج شود و اشعار شعرای بزرگ از جمله مولانای ترک نژاد بر ضد ملت ترک تحریف گردند
بلاخره به این مریض اخطار دادند که اگر کلمات ترکی و عربی از زبان فارس ها بیرون شود زبانی به نام زبان فردوسی باقی نخواهد باقی ماند
حالا من از شما میخواهم که سخنان و اشعار را که در صفحات فارس های فاشیست بر ضد ترک ها ، عرب ها و زن ها از قول مولانا ، فردوسی ، سعدی و غیره نشر شده بخوانید تا ببینید که درجه قوم پرستی این مریضان رضا خانی تا چه درجه جنون رسیده است
"خاطرات نجم الدين رازي معروف به دايه نیز گواه خوبی در اين باره است. وي يکي از رهبران مهم صوفيه و نثر نويس پخته اين روزگار است که تا سال 653 زنده بوده است. او شاگرد نجم الدين کبري است که در حمله مغولان به خوارزم در ميدان جنگ کشته شده است. مهم ترين اثر وي، کتاب مرصاد العباد است که راه هاي سلوک عرفاني را به زبان پارسي دري شرح داده است. دربخشي از اين متن به حمله ترک و مغول و گريز خود اشاره کرده است. با هم اين بخش را مي خوانيم:
«در تاريخ شهور سنۀ سبع و عشر و ستمائه (617) لشکر مخذول ِ کفار تتار استيلا يافت بر آن ديار ، و آن فتنه و فساد و قتل و اسر و هدم و حرق که از آن ملاعين ظاهر گشت، در هيچ عصر و ديار کفر و اسلام کس نشان نداده است و در هيچ تاريخ نيامده الا انچه خواجه(پيغمبر) عليه الصلوة و السلام از فتنه هاي آخر الزمان خبر باز داده است و فرموده: لا تَقومُ السٌاعة حتي تُقاتِلوا التٌُرک صغارَ الاعين حُمرَ الوجوه ذلف الانوف کان وجوههم المجان المطرقة ، صفت اين کفار ملاعين کرده است و فرموده که ، قيامت برنخيزد تا آنگاه که شما با ترکان قتال نکنيد، قومي که چشم هاي ايشان خرد باشد و بيني هايشان پهن بود و روي هاي ايشان سرخ بود و فراخ همچون سپر پوست در کشيده. و بعد از آن فرموده است: و يکثر الهرج، قيل: يا رسول الله! ما الهرج؟ قال:القتل ، القتل. فرمود که قتل بسيار شود. به حقيقت، اين واقعه آن است که خواجه عليه الصلوة و السلام به نور نبوت پيش از ششصد و اند سال باز ديده بود. قتل ازين بيشتر چگونه بود که از يک شهر ري که مولد و منشـأ اين ضعيف است و ولايت آن قياس کرده اند ، کما بيش پانصد هزار آدمي به قتل آمده و اسير گشته. و فتنه و فساد آن ملاعين بر جملگي اسام و اساميان از آن زيادت است که در حٌيز عبارت گنجد... عاقبت چون بلا به غايت رسيد و محنت به نهايت و کار به جان رسيد و کارد به استخوان...اين ضعيت از سهر همدان که مسکن بود به شب بيرون آمد با جمعي از درويشان و عزيزان در معرض خطري هرچ تمام تر ، در شهور سنۀ ثمان عشر و ستمائه به راه اربيل و بر عقب اين فقير خبر چنان رسيد كه كفار ملاعين..به شهر همدان آمدند و حصار دادند و اهل شهر به قدر و وسع بكوشيدند و چون طاقت مقاومت نماند - كفار دست يافتند و شهر بستند و خلق بسيار كشند و بسي اطفال را و عورات را اسير بردند و خرابي تمام كردند و اقرباي اين ضعيف را كه به شهر بودند٬ بيشتر شهيد كردند.
باريد به باغ ما تگرگي
وز گلبن ما نماند برگي»
افلاکی شاگرد مولانا جلال الدین از زبان مولانا نقل میکند:
همچنان حکايت مشهورست که روزي حضرت شيخ صلاح الدين (منظورش صلاح الدين زرکوب است) جهت عمارت باغ خود مشاقان ترکي بمزدروي گرفته بود; حضرت مولانا فرمود که افندي یعنی خدواند صلاح الدين در وقت عمارتي که باشد مشاقان رومي بايد گرفتن و در وقت خراب کردن چيزي مزدوران ترک; چه عمارت عالم مخصوص است بروميان و خرابي جهان مقصودست به ترکان; و حق سبحانه و تعالي چون ايجاد عالم ملک فرمود ..گروه ترکان آفريد تا بي محابا و شفقت هر عمارتي که ديدند خراب کردند و منهدم گردانيدند، و هنوز مي کنند و همچنان يوما بيوم تا قيامت خراب خواهند کردن...
غم مخور از دي و غز و غارت
وز در من بين کارگزاري
(ديوان شمس)
آن غزان ترک خون ريز آمدند
بهر يغما بر دهي ناگه زدند
دو کسي از عيان ده يافتند
در هلاک آن يکي بشتافتند
(مثنوي)
"
"
«همه پهن رويان كوتاه قد
همه رويشان بود بي خط و خد
همه تنگ چشمان بيني دراز
همه بد دهانان و دندان گراز
همه تندخويان و با كين و خشم
به مال يتيمان سيه كرده چشم
همه تيره راي و همه بدگمان
كمر بسته در غارت مردمان
...»
اینها فقط نمونه های از اشعاری است که از نام مولانا و دیگران در توهین به ترکها و غیره سروده شده است در حالیکه ما میدانیم مولانا خود ترک بوده و در قونیه ترکیه دفن است چگونه بر ضد ملت و قوم خویش شعر سروده است ؟
http://adab8787.blogfa.com/post-40.aspx
این هم سایت فارس های فاشیست حتما بخوانید تا چهره های دشمنان ما ، ترکها، عربها برایتان واضح شود
این همان فارس های فاشیست اند که هر کسی را که در ایران به زبان مادری خویش کردی ، عربی ، ترکی ، آذری ، بلوچی حتی صحبت کند ، دشمن ایران ، نوکر اعراب و پان ترکیست خطاب میکنند.
این همان فارس های فاشیست اند که با استفاده از چند فروخته شده در افغانستان جنگ لسانی را دامن میزنند در حالیکه در افغانستان از قرن ها پشتون زبان غیر پشتون را فرا گرفته و غیر پشتون پشتو را و زبانهای کشور دری و پشتو بوده است که حالا ازبکی هم به آن الحمدالله علاوه شده است
بگذارید در روشنایی مطالعه لینک های فوق چند نکته دیگر هم بگویم:
- در مورد وجه تسمیه تاجیک حرف های مختلف گفته شده است
یکی از چند نظر محقیقین در این باره این بوده است که کلمه تاجیک ، تاژیک ، تازیک از کلمه تات ترکی گرفته شده است . " در ترکی عثمانی «تات» به معنی خوار و پست و بیگانه است."
" گروهی از دانشمندان و زبانشناسان «تات» را واژه ای ترکی میدانند و برآنند که این واژه نامی است که از سوی ترکان به زیر دستان شان" اعم از ترک و غیر ترک داده شده است، زیرا «تات» در زبان ترکی معنی : خوار ـ پست ـ بیگانه دارد.
" پروفسور «مارکوارت» آلمانی واژهی «تاجیک» را سرشته از دو بهر «تا»(= زیرست) و «چیک»(= ادات تصغیر ترکی) دانسته، آن را «زیردست کوچک» معنی کرده است (۲) و میگوید که ترکان مردم زیردست خود را با همان نام «تاجیک» که از سوی همسایههای ترکشان به آنها داده شده است" صدا میزدند.
در ذیل امکانات دیگری را میبینید که در مورد خاستگاه کلمه تاجیک یا تاجک ابراز شده است. ولی با در نظر داشت لینک فوق یعنی اینکه اکنون در مورد همخون بودن، هم جین یا ژن بودن تاجیکها با ترکها تحقیقات دی آن ای هم به صورت واضح بیان شده است پس همان نظر اول که تاجیک از کلمه تات ترکی گرفته شده است، بیشتر مورد قبول قرار باید بگیرد.
- تازی. چادرنشين. صحرانشين.
- تازيک. دونده. مردم کمرباريک و دونده: اسب تازيک و سگ تازيک.
- جبان. ترسنده.
- از اهل قبيله تاج (تاژ، يعنی طی) و مِن باب اطلاق جزو بکل، عرب را گويند. و يکی از معانی تاجيک در پهلوی، تازی يعنی عرب است. رجوع به سفرنامه مازندران و استرآباد رابينو بخش انگليسی ص ٧٨ و رجوع به تاجک و تازی و تازيک و تاژيک شود.
خاستگاه واژهٔ تاجیک نامعلوم است. شرح و بيان معنای این واژه تاریخی در چند مقالهٔ علمی تحلیل و بررسی شده است. در اینجا دیدگاههای چند تن از دانشمندان به طور فشرده در مورد تاریخ واژهٔ "تاجیک" بيان میشود:
تاجیک نام قبایل "دئی" بوده، پارتها و اشکانیان "دئی"، "تاجیک" و "دجیک" خوانده میشدند.
تاجیک از "تای" است و همريشه با کلمه یونانی "تگاس" به معنای پیشوا و "دديک"
.تاجيک از ریشه "تژی" در زبان سکایی است
تاجيک همريشه است با نام مردم ايرانی "تات".
تاجیک صفت منسوب است از واژه "تاج"
تاجيک صفت منسوب است از نام قبيله عربی "طای"
تاجیک صورت ديگری از "تازیک" و "تاژیک" به معنای "عرب" است.
نوت: این مسایل طوریکه دیده میشود خیلی مغلق اند و نظرات مختلف در مورد بیان شده است و من به خاطر اینکه شما مغلق بودن تاریخ ترکیب قومی افغانستان را قدری بیشتر درک کنید از شما میخواهم این بخش از رساله علامه غبار را مطالعه کنید که در کنار دیگر مسایل در مورد مسایل قومی هم روشنی انداخته شده است
M.r. Shabir Kakar and his allies in Kabulpress should know:
I must say that I would like to write about this article which was written about Afghanistan’s new citizenship ID card of Pashto, I want to write in English with details of why Amirzai Sangin took that kind of damn decisions in future.
We should not forget that that kind of damn and stupid and irresponsible actions Amirzai Sangin took steps have very negative consequences
. Right now aroused negative emotions plus strong hatred and insurrection among the other non-Pashto-speaking people who are majority of the population in Afghanistan. Writing in one language and to deny others originating in a multicultural society such as Afghanistan is very dangerous.
We need to know that Amirzay Sangin is a smuggler, who has Swedish citizenship, if anything revolving to occur in Afghanistan, he may flee the country and leave people alone in the blood and chaos
By: Gurbuzkhan Atakhel
به لحاظ خدا چه رقم محاسبه شده که نود فیصد دری زبان هستند؟
باقی سمندر
جمعه شب ۱۷//۱۸ سنبله
سنبله سال ۱۳۹۰
نهم/ دهم سپتامبر سال ۲۰۱۱ میلادی
در باره تذکره هویت - شناسنامه
سلام به خوانندګان کابل پرس?
سلام به همه وطندارانی که دیدګاه های مختلف دارند ودرمورد کارت هویت یا شناسنامه خود وفرزندان ونواده های خود ونسل های بعدی نوشته اند ومینویسند .
در مورد تذکره یا شناسنامه
نخست برایشما چند جمله ای در مورد مشخص مینویسم که در نوشته ها شما نتوانستم به آنها متوجه ګردم .
تذکره شناسایی یا کارت هویت – یا شناسنامه در افغانستان از دیر زمانی توسط وزارت داخله ترتیب وتوزیع میګردید وهنوز هم بایست چنین باشد .
اینکه وزارت مخابرات در کار داخلی وزارت داخله مداخله نموده است ، این خود میرساند( اګر درست باشد ) که کاسه ای زیر نیم کاسه وجود دارد.
در هیچ کجای دنیا وزارت مخابرات یک کشور اجازه توزیع ، چاپ و یا پخش نمودن کارت شناسایی – ګذر نامه یا شناسنامه مرګ یا مرګ نامه را ندارد.
شغل من – چاپګری است .
من یک ضرب المثل پشتو را بارها در زبان پشتو تکرار نموده ام وباز هم تکرار مینمایم که ګفته میشود :
ترکانی د بیزو کار ندی
یا درکابل میګفتند که :
نجاری کار میمون یا شادی نیست .
عین موضوع را باری در کلیله دمنه خوانده بودم که همین اکنون همان جمله بخاطرم نمی آید .
تذکره کجا ووزارت مخابرات کجا ؟
مګر سخن درمورد فایبر نوری یا توزیع خطوط تیلفون – یا انترنیت در میان است که وزارت مخابرات در آن رابطه خود رامحق میداند ؟
مګر وزیر داخله از لایحه کاری خود بیخبر است ؟
من مدتی مدیدی است که در نظر وعمل مشغولیت در فن آموزش پیش از چاپ – چاپ و بعد از چاپ وتوزیع مواد چاپی دارم .
به اصطلاح انګلیسی – ( پری پرس – پرس – و پوست پرس ) بخش کاری و شغلی ام میباشد و از درک همین شغل سالها امرار معیشت کرده ام .
کتاب را چاپ نمودن – چاپ نمودن پول کاغذی یا اوراق بهادار – چاپ نمودن شناسنامه – تصد یق رانندګی – شناسنامه حمل سلاح – یا شناسنامه مرګ – یا شهادتنامه مګتب – یا دانشکده مانند همه بخشهای کاری تا چاپ نمودن نقشه های توپوګرافی و .- نکاح نامه یا حباله نکاح یا قباله خرید خانه و... را این هموطن نا توان شما در فغانستان
بلد وآشناست و بارها سری به مطابع وزارت معارف – داخله و یا دفاع ملی – یا سازمان دفاع از حقوق بشر و ... زده ام و خوشبختانه یک نسل فنی را در چاپخانه های دولتی و غیر دولتی اعم از زن ومرد – پیروجوان- سالم ومعیوب را تا حد توانایی آموزش داده ام .
وقتی در کابل پرس می خوانم که وزارت مخابرات افغانستان اقدام به چاپ نمودن شناسنامه یا تذکره هویت نموده است – بشما به صراحت مینویسم که :
باید خورد وبورد بسیار بزرګ مالی وپولی – در کنارهویت زدایی شهروندان جامعه در میان باشد.
تصور نمایید که اګر سی ملیون قطعه کارت شناسایی یا شناسنامه منتشر و توزیع ګردد و از هر شناسنامه اینها فقط وفقط یک افغانی را بدزدند – این رقم به سی ملیون افغانی یا بیشتر از نیم ملیون دلار امریکایی یا دقیقن نیم ملیون اویرو میګردد. این بخش را نیز لطفن در افشاګری های خویش بیافزایید.
من میدانم که چند ملیون دالر تاحالا از وزارت معارف افغانستان به نام کتاب حیف ومیل شده است واز جاهای دیګر همچنان.
هیچ مرجعی غیر از وزارت داخله افغانستان حق و صلاحیت نشر وچاپ نمودن تذکره – پاسپورت – لیسنس موتروانی – جواز سیر و ... را ندارد.
در این رابطه لطفن متوجه باشید .
در هرشناسنامه باید کم از کم به سه زبان رسمی افغانستان
دری – پشتو و ازبکی
ویکی از زبانهای بین المللی
نمره شناسنامه / محل نصب فوتو یا عکس
نام خانوادګی
نام
نام پدر
شغل
محل تولد / تاریخ تولد
تاریخ صدور شناسنامه
تاریخ انقضای شناسنامه
دوجمله رمزی بخاطر جلوګیری از تقلب وساختن شناسنامه
رازاصلی در شناسنامه
هویت قومی
هویت ملی
درروی شناسنامه نوشته ګردد.
در روی دوم شناسنامه باید
جای صدور شناسنامه
جای یا نشانی زندګی صاحب یا مالک شناسنامه
اندازه قد صاحب شناسنامه
رنګ جلد صاحب شناسنامه
محل توزیع یا صدور شناسنامه
تاریخ شناسنامه
نمره شناسنامه
صد درصد باید به چهار زبان منتشر وچاپ ګردد.
سخن در این مورد فنی وتوضیح مسایل از دید برادر هموطن شما که خود را شهروند افغانستان میداند – برای هر شهروند افغانستان مضر نخواهد بود .
مسایل دیګر را بعدن مینویسم .
یار زنده وصحبت باقی
سنبله سال ۱۳۹۰ خورشیدی- نهم سپتامبر سال ۲۰۱۱ میلادی
سلام به همه دوستان:
من صرف یک حرف دارم آیا وکلای 80درصد مردم در پارلمان موجود است پس اگر هستند باید قاطعانه از حق مردم خویش دفاع کنند. و معاونین ریس جمهور برای چی معاون اند اگرراستی معاون ریس جمهور اند خو باید کاری کنند در غیرآن چادر بپوشند و استعفادهند.
شمالی وار
برادران حرف همه تان بجا است ولی مردم عادی چه کرده میتواند اگر رهبران اقدام نکنند. کسانیکه لاف از خراسان بزرگ و ادعا نمایندگی از ملت آریا میزند اینطور ساکت نشسته که گویا هیچ چیزی تغیر نکرده. اگر منافع خودشان نباشد. اپوزیسون درین زمینه میتواند نقش خوب داشته باشد. ولی متاسفانه همه ساکت و نظاره گر هستند. ازینرو رژیم فاشیستی هرچه دل اش بخواهد انجام میدهد. چرا که میداند کسانیکه ادعا فارسی زبانی را دارند خسی شده اند.
سلام خدمت خوانندگان محترم .
این یک پروژه وپلان شوم گروهای ملیت گرای شئیونیزم فاشیزم متعصب قبیله است که روی دست گرفته شده و می خواهند که هویت و بتدریج حتی زبان دیگر ملیتهای محکوم ومظلوم این سر ز مین را بر همیشه محو و نابود بسازند.
دیگر اینکه این ملیت گرایان قبیله با جابجای ملیون ها پشتون پاکستانی در نقاط مختلف کشور و توزیع تذکره های افغانی برایشان می خواهند که عملا ترکیب قومی را به نفع خود تغیر داده و در اینده ادعای اکثریت دروغین رابه اکثریت راستین در جامعه تغیر دهند تا بتوانند حاکمیت تک قومی خود را با لای دیگر ملیت ها مستحکم سا خته و بر همیش صاحب و حاکم درین سرزمین باشند.این دو مورد نمونه از پلان های شوم است که درین سرزمین جریان دارد.
من با نظریات تعدا از دوستان محترم که در فوق در مورد یافتن راهای عملی جلوگیری ابراز نظر نمودند کاملا موافق هستم.به نظر من همین حالا قبل ازینکه عملا توزیع تذکره اغاز گردد ما باید کار و فعالیت خود رادر جهت اگاهی دادن به مردم مظلوم خویش بطور جدی تمرکز دهیم و این فقط توسط نوشتن و افشا گری هااز طریق اطلاعات جمعی روزنامه ها مجلات رادیو ها و تلویزیون ها وغیره ادامه دهیم و مهمتر از همه
برادران خواهران و جوانان عزیز وبخصوص دست اندر کاران محترم یگانه راه جلوگیری و نجات ازین پلان های شوم فقط وفقط اتحاد و همبستگی ما ملیت های محکوم است که تا بتوانیم مثل یک مشت واحد در هر نقطه از کشور در برابر شان ایستادگی کنیم . پلان های شوم شان را افشا ساخته به مردم خویش اگاهی دهیم و قطعا نگذاریم که این پلان های شوم خود را عملی سازند.
تذکره باید به زبان دری نویشته باشد زیرا دری زبانان بیشتراز پشتو زبانان درافغانستان هستند.
سیدعصمت الله نقوی
از دولت فاشیست بیش از این انتظار نمی رود!
تذکره هر افغانستانی باید به دو زبان باشد: یکی زبان مادری وی و دیگری زبان انگلیسی.
از آنجا که زبان های رایج افغانستان بیشتر فارسی و پشتو است باید این دو زبان را بعنوان زبان تذکره ای در کنار ترجمه انگلیسی بکار برد.
به نطر من اگر در تذکره های الکترونیکی از درج هویت قومی صرف نظر شود و عوض آن فقط یک هویت عمومی (هر نام یراکه اکثریت به آن موافق باشد) انتخاب کنند، بهتر است.
زیرا این امر در همه ممالک دنیا مروج است که برای بوجود آوردن روحیه ملی، تمام باشندگان آن مملکت به یک نام معین یاد میشوند، گرچه به ا قوم مختلف متعلق اند.
همچنان از سؤاستفاده و بی عدالتی علیه اقلیت ها جلوگیری میشود. اگر قومیت شخص در تذکره اش درج نباشد، در ادارات و غیره مراجع کمتر تبعیض نژادی یا قومی اتفاق میافتد، زیرا طرف مقابل نمیداند که شخص مراجعه کننده به کدام قوم تعلق دارد.
اینکه تذکره باید به دو زبان رسمی کشور نوشته شود، یک امر طبیعی ست و هیچگونه توجیه شده نمیتواند.
سلام به همه :
سلام به آزاده گان وطن وخدمت آقای سرپرست وزارت مخابرات
خداوند ج در قران پاک میفرماید که (شما را افریدیم وتقسیم نمودیم به قبایل مختلف غرض شناخت یکدیگر تان )آقای سنگین سرپرست وزارت تفرقه افگنی ؟(1) برادران پشتون اگر خودی شما بجای یک شخص که از ملیت دیگر از ین خاک باشد قرار بدیهید مورد پزیرش وجدان تان واقع خواهد شدیا خیر؟ (2)آیا زبان رسمی کشور انگلیسی و پشتو هست یا فارسی پشتو ؟ یا اینکه آقای سرپرست مادرش از لندن آمده زبانی مادریش انگلش بوده ؟
نخیر کور خواند ی آقای سنگین هویت 90 فیصد مردم افغانستان را شما که خیر بادارانت هم هیچ بدی کرده نمیتواند ؟
آقای انگلیس ضرب شست اصلی مردم افغانستای را نخوردهی کا ش تاریخ را میخواند باز افغانستا ن می آمدین ؟باز میفامدین که پدر کلانهای شما چی روز بدی درین خاک داشتند با تمامی وسایل مدرنشان .
با احترام ایماقپور
marg bar kasi ki tasob mekonad dar haqeeqat tasob garha farzandane najayeze pakistan wa iran hastand wa taza kardane atashe nefaq wa wairani afghanistan ast, lotfan az en tabsera ha dast bekashid farsi wa pashto hech mafhomi nadarad wa zaban waseele efham wa tafheem ast az ehsasat gozashta wa ba manteq wa islam rojo karda wa sokhan goyeed
سال گذشته در کابل خواستم که تذکره جدید بگیرم. چون سالهای زیاد در غربت بودم و تنها پاسپورت افغانستانی داشتم و در بعضی امور اداری در افغانستان تذکره لازم بود،خواستم که از راه قانونی و رسمی تقاضای تذکره افغانستانی کنم. دوستان گفتند که کمی پول کارت را زودتر به نتیجه خواهد می رساند. اما من میخواستم همانند هموطنان بی پولم تجربه خود را با ادارات جمهوری اسلامی افغانستان داشته باشم. بعد از سری چهار ساعته به وزارت امور داخله ج. ا. ا. و دیدن چندین ریس و چوچه ریس باید برای حل کارم به کارته پروان میرفتم. تابستان بود هوا گرم اما همچنان به دنبال هدفم بودم.
چاشت بود که به مقصد خود رسیدم. اما دروازه به خاطر اجرای نماز جماعت کارمندان اداره برای یک ساعت محکم بود. مردم با چهرهای خسته و افسرده پشته دروازه بسته منتظر بودند. بسیاری از کندی کار شکایت داشتند و صاحب چوکی را ناسزا میگفتند. خواهری در این میان میگفت که حدود ۲ ماه هست که میخواهد برای طفلش تذکره بگیرد و او را مانند توپ این سو و ان سو روان میکنند. پول نان شب اطفالش را کرایه راه میکند و از کارته پروان به خیر خانه و از کابل به ولایت پروان باید برود. اما بدون نتیجه.
بلاخره دروازه باز شد و جمعیت داخل اداره شد.
با هزار زحمت عریضه ای را دو برابر قیمت اصلی خریداری کردم و به سوی ساختمانی که به من نشان داده بودند حرکت کردم. پس از یک ساعت انتظار وارد اتاق صاحب چوکی شدم.جناب ایشان به لهجه پشتو چیزی گفتند که من متاسفانه همه اش را نفهمیدم ،چون یک ساله بودم که وطنم را ترک کردم و به این علت پشتو را انچنان که باید یاد ندارم. جناب با لهجه بی ادبانه و شکسته فارسی به من فهماند که به ساختمان مجاور پیش معاونشان بروم و بعد خدمت جناب بیایم. طاقتم ارام ارام رو به انتها داشت.
پیش ساختمان مورد نظر انبوه جمعیت مرا باز وادار به انتظار کرد. چهره ها را از پیش دیده بودم و بعضی شکایتها را شنیده بودم.در حال گفتگو با هموطنی بودم که دروازه معاون صاحب باز شد و جمعیت قصد ورود داشت. اما مردی با فحش و ناسزاهای مبتذل به زبان شیرین پشتو سیاه سری را از درون به بیرون انداخت و در را بست. این زن همان خواهر بود که برای طفلش تذکره میخواست. با گریه شروع به نفرین کرد. دلیلش را پرسیدم، گفت به من میگویند که به باز به ولایت پروان برو و عریضه ات را انجا تاپه کن و بعد اینجا بیا. در حالی که کاغذی را که از امضا و تاپه و انگشت دیگر جای سفید نداشت به من نشان میداد، گفت : از ولایت پروان تا حالا تعداد زیادی امضا و تاپه گرفته ام اما انها او را باز پروان روان میکنند.به من میگویند چون شوهرت در ولایت پروان تولد شده ،باید برای طفلت نیز از پروان تذکره بیگیری. اما شوهرم ۲ ماه است که فوت کرده و طفلم و خودم متولد کابل هستیم. نه پول دارم و نه دستی که کمکم کند.
بالاخره خود را تا پیش دروازه معاون صاحب رساندم و به ارامی به در زدم تا اجازه ورود بگیرم. اما این در زدن مانند اعلام جنگ بود. در باز شد و کلمات رکیگی فضا را از خود کرد. جمعیت از ترس پراکنده شد. خون سردی خود را حفظ کردم و با ارامی از او پرسیدم که چرا ناسزا و فحش میدهد؟؟ ایا مشکل روانی دارد؟ ارام شد و با لحن تلخ پرسید که کارم چیست؟ هنوز حرفم تمام نشده بود که عریضه ام را از دستم چور کرد و به پشتو گفت که بیرون منتظر باشم تا که صدایم کنند. بعد از دقایقی نام مرا همراه چندین نام دیگر صدا زدند و داخل شدیم. من در این فکر بودم که جناب فحاش معاون صاحب چوکیست اما او معاون معاون صاحب چوکی بود. درون اتاق باید کفشهایمان را میکشیدیم و انتظار را سلام میگفتیم.
اخر نوبتم رسید و داخل شدم. جناب معاون را با خوش رویی سلامی کردم و با ادب درخواست خود را کردم. معاون صاحب با نگاهی مغرو و سرد چیزی را بر روی عریضه ام نوشت. از انجا خارج شدم و به سوی ساختمان صاحب چوکی میرفتم و سعی داشتم که خط معاون را بخوانم. که متاسفانه قادر به ای کار نبودم. گویی با پا نوشته بود. از صبرم چیزی باقی نمانده بود که اجازه ورود به من داده شد. عریضه را روی میزه جناب چوکی دار گذاشتم . نگاهی به من کرد و با لحنی تمسخر امیز پرسید، چرا اینجا امدی؟ باید به ولایت پروان بروی. چون پدرت انجا متولد شده. در پاسخ گفتم که خودم متولد کابلم چرا باید پروان بروم. گفت قانون است!
عریضه را گرفتم و روبرویش پاره کردم و با خنده گفتم که از قانونتان خوب محافظت کنید.
شام شده بود. به اشنایی زنگ زدم و درخواست تذکره کردم. گفت با ۲۰۰۰ افغانی وزارت داخله بیا. بین ۱۰ دقیقه تذکره قانونی در جیبم بود.
کارهایم که در کابل خلاص شد به المان برگشتم. تذکره افغانستانی را اتش زدم و تقاضای تذکره المانی را دادم . کاری که سالها پیش باید میکردم. بعد از چند ماه خطی از دولت امد و المانی شدم. اما وای بر حال مردمی که در افعانستان زندگی میکنند.
با احترام
معراج الدین
اخبار تازه لحظه به لحظه برای بار اول در افغانستان
http://www.loyghar.com/index.php
هر ۱۰ دقیقه برای ۲۴ ساعت
آنلاین : good news
hello dear freinds
please stop discuss about ethnicity,if go to the countries who creating for our people call you afghan they do not care who you are, come together,united back and dont think about ethinic and build the country,if dig up to other countries population it is the same thing but they built their countries and no discrimination between them,please talk how to solve the problem and get out of all these challenges tajik,hazara,pushtoon ,uzbek...etc,are human please stop it
متاسفانه سیاستمداران غیر پشتون در مورد تبعیض های زبانی و قومی که بر اقوام غیر پشتون افغانستان تحمیل می شود به شدت بی اعتنا هستند. سیاست در کشور ما به وسیله ای برای رسیدن به پول و پله مبدل شده. سیاستمداران ما آرمان های ملی خود را فراموش کرده اند و به اهداف زودگذر می اندیشند. شعری که واصف باختری سروده بهترین وصف الحال سیاستمداران مزبور است، آن جا که می گوید:
ننگ برمن باد!
نفرین برمن باد!
اگر از شما چیزی بخواهم
تنها خواهشی که دارم اینست که به روسپیان سیاسی نیز
قرض ضد حامله گی بدهید
تا نسل بی شرفان افزونی نیابد
برای جلوگیری از پیشروی فاشیسم قبیله بهترین راه این است که افراد چیزفهم ما بسیج شوند وجلو سیاست های قبیلوی را سد کنند. نمی دانم تا کی ما باید بی عاری را زیر نام مدارا ادامه خواهیم داد؟