حلقه قبیله ای حامد کرزی
بیانیه مطبوعاتی مجمع سیاسی راه نو پیرامون کنفرانس لندن / حکومتی که تا هنوز بجز چپاول شیرپور توسط عدهای خاص، برای یک شهروند، حتی قربانیان خود نتوانسته یک متر زمین توزیع کند، چگونه و با کدام وجدان و از کدام زمین برای مخالفین مسلح خود زمین توزیع خواهد کرد؟
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
آنچه که طی روزهای آینده در نشست لندن از سوی آقای حامد کرزی مطرح خواهد شد طرح پیشنهادی دولت افغانستان نه، بلکه دیدگاههای گروه قومی وی و حلقه خاصش میباشد. دولت افغانستان مرکب از سه قوه است که از آنجمله قوای اجرائیه و مقننه در مسایل سرنوشت ملی، صلاحیتهای مشترک دارند. مطابق حکم فقره 2 ماده 64 قانون اساسی تعیین خطوط اساسی سیاست کشور توسط رییس جمهور، منوط به تأیید شورای ملی است. همچنین مطابق حکم فقره 4 ماده 64، اعلان حرب و متارکه نیز منوط به تأیید شورای ملی میباشد. طبق حکم فقره2 ماده 90 قانون اساسی، تصویب پروگرامهای انکشافی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و تکنالوژیکی از صلاحیتهای شورای ملی است و مطابق حکم فقره 5 ماده 75، حکومت (قوه اجرائیه) این پروگرامها را باید طرح و تطبیق نماید.
در تمامی کنفرانسهای بینالملی به شمول آنچه که در لندن اتفاق خواهد افتاد، طرحی از جانب دولت افغانستان با میکانیزمی که قانون اساسی ترسیم کرده پیشکش نشده است و هیچ پلانی، پس از این کنفرانسها نیز، نه تنها به تصویب بلکه حتی به اطلاع شورای ملی و مردم افغانستان رسانده نشده است.
آنچه که در افغانستان جریان دارد، تصور میشد، دیکتاتوری در پوشش دموکراسی و با حمایت قدرتهای مدعی دفاع از دموکراسی است اما اکنون نشانهها حکایت از حرکت خزنده یک تیم به سوی قبیلهسالاری با استفاده از حمایتها و امکانات جامعه جهانی دارد. گذشته از تبعیض آشکار در توزیع امکانات و تخصیص منابع به مناطق، مطابق ساختارهای قومی،- چنانکه قندهار در ردیف هفتم کشورهای دریافت کننده کمک از ایالات متحده آمریکا پس از اسراییل قرار میگیرد- و اعطای صلاحیتهای ویژه برای وزرای یک قوم و بستن دستهای سایرین و حتی عدم تحمل سایرین بصورت سمبلیک در کابینه، آنچه که در کنفرانس لندن قرار است آقای کرزی پیشکش نماید، نکتههای خطرناکی را هم در حوزه انگیزههای قومی و هم در عرصههای چور و چپاول در بر دارد:
1- داغترین موضوع، طرح مصالحه با طالبان است. ازین طرح ،کسی بجز کرزی و حلقه خاص قومی در درون و برون حکومتش، اطلاعی ندارد و به همین دلیل، جزئیات آن پوشیده مانده و تحلیلها اکثراً مبتنی بر معلوماتی است که رسانهها از صحبتهای کرزی و سخنگویانش استنباط میکنند، بنا بر این این طرح، نه تنها طرح دولت افغانستان نیست بلکه طرح حکومت آقای کرزی نیز نمیباشد. این پروسه تراوش افکار و اندیشههای چند نفر محدود از بیرون و درون حکومت میباشد.
2- هدف از این طرح ،مشروعیت بخشیدن به طالبان است، کرزی طالبان را در داخل افغانستان مشروعیت بخشید و اکنون رسالت خود را در مورد مشروعیت بینالمللی آنها انجام میدهد. طالبان توسط کمیسیون صلح، به رهبری صبغتالله مجددی، در نزد حکومت افغانستان مصونیت یافته اند و توسط کمیسیون حمایت از حقوق زندانیهای افغان در گوانتینامو و بگرام به رهبری محمد اسحق الکو، از چنگ قوای بینالمللی رها شده ومیشوند. اکنون تروریستهای حرفهای و قاچاقبران مواد مخدر، "مخالفین مسلح دولت" عنوان گرفتهاند. دیگر در افغانستان، هیچ مقام و ارگانی، حتی رسانهها، نامی از تروریزم و تروریست، بر زبان نمیآورند، این بهترین بستر برای مشروعیت دادن به گروه تروریستی طالبان که خواستگاه قومی معینی دارند، میباشد.
3- این طرح جز، مشروعیت بخشیدن حضور سیاسی و نظامی تمامی تروریستها، هدف دیگری را نمیتواند تعقیب کند زیرا ضروریترین اصل مذاکره و مصالحه، تعریف مخالفین، شناخت انگیزههای مخالفت و دانستن خواستهای مخالفان است. دولت افغانستان تاکنون تعریفی از طالبان ندارد؛ آنها آمیزهای از تروریستهای بینالمللی، عوامل آی.اس.آی، گروههای تندرو مذهبی پاکستان، قاچاقبران مواد مخدر، دزدان و رهزنان و آدمکشان متعصب قومی و اشرار قبایل هستند. هرکدام از این دستهها وابسته به شبکههای پیدا و پنهان بینالمللی و منطقهای میباشند. دولت افغانستان پیرو سیاستهای شخصی و قبیلهای دسته حاکم وغالب، توانسته همه این آمیزه را به "مخالفین مسلح" تعبیر کند و بس!
آنچه که تاکنون از انگیزههای تروریستها واضح و هویدا است، سرنگونی رژیم فعلی، نفی نظام سیاسی و حقوقی موجود و بر بادی مطلق افغانستان و حاکمیت انارشیزم، کشتار و سلطه قبیلوی است؛زیرانظام موجود به طورنسبی ممثل دولت کثرت گراومدرن است،چیزی که بااساسات فکری طالبان درتضاد می باشد. آیا کرزی و گروه قومیاش نیز مصالحه را در چارچوب همین اهداف دنبال میکنند؟ و آیا تروریستها میتوانند از این خصلتها جدا شده به قافله تمدن بپیوندند؟ویاکرزی تغییرجهت میدهد؟ آیا منافع دستههای هدایت کننده تروریستها با منافع ملی افغانستان - و نه قبیلوی- سازگار است؟
4- آقای کرزی از شورشهای گسترده قبیلوی به نفع تحکیم پایههای سیاسی خود و حلقه قبیلویاش بهره میگیرد. تکرار حاکمیت طالبان و بازگشت حالتهای دهه 90، وحشتی است که هر افغان در دل خود دارد و سران اقوام را وادار به قبول هر نوع زورگویی از جانب تیم قبیلهگرا مینماید.
سالهای اخیر و بخصوص انتخابات 88 نشان داد که تا چه اندازه چنین" بچه ترسانک"ها، سران اقوام را منفعل میسازد و سالهای پس از طالبان تا کجا آنها را فرصت طلب وغرق انگیزههای شخصی کرده است.
کرزی بارها این سران را تهدید کرده است که در صورت عدم حمایت از وی، برای یک میلیون بار هم که شده به طالبان مراجعه میکند، سیاهی حاکمیت طالبان و وحشتی که از آن در ذهن ها وجود دارد، از طرفی آنها را هر روز وابستهتر به کرزی کرده و از سوی دیگر کرزی از آنها ،تیکهداران قومی ساخته و فرصت رشد چهرهها و اندیشههای دیگر را از اقوام گرفته است. اگر کرزی بتواند در کنفرانس لندن برای شورشیان قبیلهاش مشروعیت کسب کند و پشتوانه مالی پیدا نماید بدون تردید از چندچهره سیاست باز اقوام دیگر عملههای سر به زیر ساخته، اندک ناز و نق آنها را نیز خاتمه خواهد داد.
5- کرزی برای رسیدن به اهداف بالا در کنفرانس لندن، از دنیا در حدود 3.5 میلیارد دلار تقاضا میکند. هرچقدر از این مبلغ که تأمین شود از دو جهت برای وی و تیمش دستآورد بزرگی است:
اولاً: دهها هزار نفر به تعداد شورشیان افزوده خواهد شد زیرا از جمله موارد مصرف این پول، تأمین کار، معیشت و مسکن برای طالبان پایین رتبه اعلام شده است. این امر هزاران جوان بیکار و بی سرنوشت را تحریک و وادار به طالب شدن مینماید چنانکه قبلاً سیاست توزیع پول برای مبارزه با تریاک موجب شد کشت تریاک بطور بی سابقهای توسعه یافته افغانستان را صاحب مقام اولی جهان از نظر تولید تریاک نماید.
مردمی که در برابر خلافکاری پاداش میگیرند، هیچگاهی تابع نظم دولتسازی مدرن نخواهند شد.
سیاست باجدهی به مجرم و تشویق او، سیاست جدید نیست بلکه آقای کرزی از گذشته تا به اکنون از این راه برای تقویه پایه حاکمیت خود بهره جسته است، آزادسازی مجرمین و بازگشت قدرتمندانه آنها در جنگ، انتقال آنها با هلی کوپترها در مناطق امن و غیره روش موفقی برای رامسازی معترضین سیاستهای قومی کرزی بوده است.
ثانیاً: از این راه گروه چپاولگر، بهره خواهد برد زیرا مورد مصرف این پول، یکی از مغشوشترین موارد مصرف بودجه خواهد بود. حکومتی که نمیتواند برای کارمندان رسمیاش معاش بدهد و مسکن تهیه کند، چگونه برای افرادیکه آمار و خصوصیات شخصیشان معلوم نیست، معاش، کار و مسکن تهیه میکند؟ اگر چنین معلوماتی واقعاً وجود دارد، چرا وضعیت امنیتی کشور به چنین حالتی افتاده است؟ آیا این عملیه در ذات خود حکایت از اشراف حکومت بر مخالفین و دامن زدن عمدی ناامنیها برای مقاصد سیاسی ندارد؟
حکومتی که تا هنوز بجز چپاول شیرپور توسط عدهای خاص، برای یک شهروند، حتی قربانیان خود نتوانسته یک متر زمین توزیع کند، چگونه و با کدام وجدان و از کدام زمین برای مخالفین مسلح خود زمین توزیع خواهد کرد؟
دهها سوال بی جواب دیگری در این طرح نهفته است که باید نهادهای مدنی، رسانهها، سیاستمداران و کسانیکه نسبت به سرنوشت این سرزمین و مردمان همیشه اسیر توطئههای آن، احساس درد و مسولیت میکنند مطرح و حلاجی شود.
در پایان با اظهار تأسف از عدم حضور نیروهای دیگراندیش و آزاد و نمایندگان واقعی ملت افغانستان در کانفرانس لندن و خاموش بودن صدای مردم افغانستان در فضای آن اجلاس یادآور میشویم که اصل مصالحه و گفتگو با مخالفین سیاسی، اصل پذیرفته شده در عرف دولتداری میباشد؛ اما این بدان معنا نیست که با تروریزم نیز بهعنوان پدیده سیاسی برخورد شود. امیدواریم جامعه جهانی در شنیدن صدای مردم افغانستان غفلت ننموده، یکبار دیگر افغانستان را با تصامیم یکجانبه درگیر نزاعهای شدید قومی و اسیر گروههای تروریستی نسازد.
والسلام
مجمع سیاسی راه نو