صفحه نخست > فرهنگ، ادبیات و هنر > جدال بر سر واژه ها

جدال بر سر واژه ها

سالار عزیزپور
دوشنبه 14 فبروری 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

دیباچه

پیش از این اگر در تعریف و شناسنامه ی واژه و زبانزدی به معنا و برداشتِ سنتی آن بسنده می کردیم، یا در تعریف آن به روایت های تک خطی تمامیت پندارانه متمسک می شدیم، یا به توضیح وجه دستوری آن اکتفا می کردیم و یا در داربست فلسفه زبان شناسی مدرن، به دگرگونی های این علم به مفهوم همزمانی و در زمانی آن می پرداختیم؛ با آغاز این پیوسته نوشتارهایی که در این کتاب آمده، بنیانگذار بدعتی می شویم که چندین دهه و حتا سده است که گریبان تحولات و دگرگونی جهان انسانی را گرفته است و منحیث نگرش های پسامدرن بر اندیشه های فلسفه ی معاصر به ویژه در گستره ی زبان شناسی بنیاد و طرح دیگر برافگنده است تا انسان را به افق های تازه آشنا سازد و نوای دیگری را در آهنگ اندیشه و هنر بدماند و آرکستری چند صدایی را در برابر تک صدایی ها و تک نوازی های ما به صدا در آورد و از گسترش تنوع در پهنه ی هنر و ادبیات دریغ نورزد.

با این مقدمه، ناگزیر از پرداختن به نگاه نو و شگرد هایی معاصر تر از معاصر هستیم، به ویژه در گستره ی گفتمانی که برگشوده ایم.

می دانیم که اختلاف نام ها در داربست اندیشه ی سنتی و پیشامدرن به گونه ی دیگر مطرح است و در چهار چوب اندیشه مدرن به گونه ی دیگر. تمایز این اختلاف زمانی برجسته می شود که با نمودار های مشخص پای داوری آن بنشنیم و بر شاخصه های تفکر پسا مدرن که هر دو تفکر را از اساس و بنیاد به پرسش می کشد، درنگی داشته باشیم. چرا که این اندیشه پسامدرنیسم است که هم از افق های انتظار ما می گوید و هم از شکست ها و روایت های "جاویدانه" مان. در کنار آن، ما را به ژرفنا و پهنای بحران اندیشه و نگرانی های معاصر مان آشنا می سازد . بحران اندیشه یی که پایه هایش بر قطعیت ها و جزم های " جاویدانه " استوار بوده است.

هر چند پیوسته نوشتار هایی که بر می خوانید بیشتر بر شناسایی واژه ها به ویژه زبانرد هایی چون: پارسی، دری و تاجیکی استوار است، اما در مواردی ناگزیر از گفته هایی می باشیم که زمینه های توضیحی و تفسیری برخی از گفتمان یاد آوری شده را خواهد داشت.

با در نظر داشت نکات آمده در آغازین بخش این دیباچه، مباحث این اثر را به باب های ذیل دسته بندی کرده ایم:

● پسامدرن و شاخصه های زبان شناسانه آن

● تحلیل و تجزیه واژه ها و زبانزدها برمبنای دیدگاه های پسامدرن

● تاریخ زبان و زبان شناسی و جایگاهِ واژه ها بر بنیاد گفتمان های مدرن

● شناسایی واژه ها بر بنیاد قواعد سنتی زبان و دستور زبان

● نتیجه گیری

پست مدرن و شاخصه های زبان شناسانه آن

هر چند از گفتمان ِ پست مدرن به مفهوم ویژه آن، ده ها سال می گذرد، اما هنوز هم این گفتمان در حوزه ی زبانی ما به گونه ی جدی مطرح نشده است وهنوز که هنوز است، رویکرد بنیادی با آن در دستور کار ما نیست. غفلت بزرگ تر از آن ، حتا با اندیشه و تجارب زنده گی مدرن نا آشنا مانده ایم و از ابعاد چند گانه آن بیگانه و در برزخی از اندیشه ها و برداشت های درهم وبرهم، مترد و سر گردان. چه رسد به پست مدرن که گونه یی از واکنش و پیامد مدرنیسیم می باشد.

از همین رو هر زمانی که خواسته ایم به گفتمان و مقولات و اصطلاحاتِ معاصر بپردازیم، با تنگنا ها و محدودیت های زبان فارسی برابر شده ایم. این تنگنا ها سوای پسمانده گی و بحران اندیشه بیشترینه باز تابنده ی موارد زیر میباشد:

● گفتاری بودن فرهنگ

● امتناع از اندیشه معاصر

● بی توجهی نسبت به پیوند اندیشه با زبان و مکانیسیم این دو با همدیگر

● ابزار صرف دانستن زبان

● بی توجهی نسبت به فلسفه زبان به ویژه فلسفه معاصر

● بی توجهی نسبت به جایگاه ِ امروزین زبان در مقام تعریف انسان به مثابه ی حیوان سخنورو اندیشمند.
با در نظر داشت ِنکات فوق به جای اندیشیدن و پرسیدن و یافتن شگرد های هنر اندیشه، بیشتر نقش ِ اندیشیدن را بازی کرده ایم و آن هم از طریق ترجمه. چه بسا در مقام مترجم چشم و گوش به جای دیگر داشته ایم تا نفس رویدادها، تا آن جا که رویداد های پیش چشم ما رخ داده و می دهد، از طریق ترجمه یکبار دیگر به خوانش تکراری و مسخ شده ی آن پرداخته ایم.

در این جستار در پهلوی برداشت هایی از پست مدرن و شاخصه های زبانی آن و فشرده برداشتی از پست مدرن، به امکان گسترش زبان فارسی نیزمنحیث یکی از محور هایی این گقتمان نظر داریم. به ویژه درپیوند با اندیشه معاصر. با این منظور از آوردن نقل قول های متعدددر برخی موارد برای اثبات صحت نظریات ِ خود، خوداری کرده ام.

معنای واژه گانی پُست مدرن

پست مدرن ترکیبی از دو واژه یی ست دارای ریشه ی لاتینی که از طریق زبان فرانسه وارد بسیاری از زبان های مطرح دنیا شده است. این ترکیب واژه گان با گونه های مختلف تلفظی در زبان فارسی به کار برده می شود که تاکنون برابرهایی فارسی آن کمتر مورد توجه بوده است .

واژه ی" پُست" که خود پیشاوند است، در زبان فارسی به معنای پس، بعد و فرا آمده است. در مورد گزینش برابر های فارسی پست مدرن، زبان شناسان به گونه ی مختلف و چند گونه می اندیشند؛ چنان که گروهی براین باورند: زبانزد ها و اصطلاحاتی که در قاموس واژه گان بسیاری از زبان ها جا افتید ه اند ، به عین صورت به کار می روند و به اصطلاح حیثیت جهانی پیدا کرده اند ؛ بهتر است به همان گونه در دیگر زبان ها به کار روند با در نظرداشت دستگاه صرفی آن و قابلیت گردان این زبانزد ها در زبان مورد نظر.

درهر صورت اگر همین تلقظ فرنگی آن را بپذیریم و به آن بسنده نماییم. می آیم برسر تعریف این زبانزد. سوگمندانه در تعریف آن خواسته و نا خواسته دچار اختلاف می شویم . سرنخ این برداشت متنوع و مختلف به جاهایی می کشد که تعریف یکدست ، جامع و مانع را نا ممکن و نا میسر می سازد ، چراکه این پست مدرن است که بر نگرش های قطعی و مطلق انگارانه خط بطلان می کشد و آن را از اعتبار می اندازد تا جایی که مجموعه ی روایت های مسلط عصر از این دایره بیرون نمی ماند، حتا علم در بستر شاخصه های این نگرش با بحران تعریف و بازی های زبانی قابل تاویل می شود .

"لیوتار" باورمند است که « منظور ویتگنشتاین از بکار برد ن اصطلاح" بازی زبانی" اشاره به کاربرد های متفاوت و مختلف زبان است : نظیر جمله سازی، دستوردادن ... ارایه یک توصیف ادبی، داستانسرایی، نقل حکایت و روایت و امثالهم، هر یک از این بازی های زبانی با دیگری فرق دارد؛ هربازی زبانی تحت هدایت مجموعه ی قواعد خاص خود قرار دارد.

درست همان طور که بازی شطرنج با قواعدی متفاوت ازقواعد بازی فوتبال پیش می رود. خوب با این توصیف، اگر این دیدگاه در باره ی زبان را بپذیریم، در آن صورت به طور قطعی هییچ" بازی زبانی خاص نمی تواند مدعی برتری بر سایر بازی های زبانی باشد، یا مدعی آن باشد که "نمایانگر چیزی است که اشیا و پدیده هاعملن بدان شباهت دارند" ، یا مدعی آن باشد که به طور عینی قادر به ارایه "گزار های حقیقی" است.

بنابراین کاربرد زبان در علوم طبیعی و ریاضی نیز به هیچ وجه نمی تواند مدعی چنین برتری یا امتیاز باشد. لذا دیدگاه و طرز تلقی عصر روشنگری ازعلم به مثابه پارادیم عینیت و عقلانیت نیز به زیر سوال می رود.
علم تنها یک "بازی زبانی" در میان سایر بازی های زبانی است، که اهداف معین و خاصی را مد نظر دارد ...
ویژه گی خاص بازی زبانی علمی که آن را از دیگر بازی های زبانی متمایز و مشخص می سازد این است که هدف آن صرفن معطوف " صدق " است، به معنای گزاره هایی که تمام بازیگران مربوطه در باره ی درستی و صحت آن ها اتفاق نظر دارند. این بازیگران در تعیین این که چه چپزی" صادق" و چه چیزی" کاذب" است از قواعد خاصی پیروی می کنند که در بازی علمی اعمال می شود »1.

اما لیوتار«بخش بزرگ دیگر "بازی زبانی" را روایت می خواند. روایت های دارای معیار های صدق و کذب متفاوتی از معیار های صد ق و کذبی که در علوم هستند »2

با این ترتیب تعریف جامع ومانع پست مدرنیسم دست نیافتنی می ماند و راه دست یافتن برآن در تنوع دیدگاه ها و در تلاش بی وقفه انسان باز می ماند، تا ازیک سو سدی در برابر استبداد رای و نظر بسته باشد و از سوی دیگر تلاش همواره ی انسان را در رسیدن به کمال آگاهی بی مرز و نا محدود جلوه داده باشد.

نخستین طراحان پسا مدرن

آن گونه که در دیباچه این نوشتار گفته آمدیم: پسا مدرن ترکیبی از دو واژه یی ست دارای ریشه لاتینی که از طریق زبان فرانسه وارد بسیاری از زبان ها به ویژه زبان فارسی شده است. برای افاده بهتر این ترکیب واژه گانی ونکاتی آمده در مقدمه، یادآوری نکاتی را الزامی می دانم :

نخست ، بجای پسا مدرنیسم یا پست مدرنیسم بهتر است پسا مدرن نوشته و خوانده شود. چرا که فرانسوا لیوتار که پایه گذار و به برداشتی پدر پسا مدرن نیز خوانده شده است، ما را از بکار برد این « ایسم » برحذر داشته است.

دو دیگر، اصل بطلان روایت های بزرگ که یکی از شاخصه هایی برجسته پسامدرن می باشد با نفس منطق« ایسم » نمی تواند همخوانی داشته باشد و در این راستا سخنی از لیوتار داریم که گفته است:

ما در میانه مدرنیسم و پسا مدرن قرار داریم و هنوز به چشم انداز نظانمند آن نرسیده ایم.

سه دیگر، هر چند خاستگاه ِ این اندیشه به دوره ای خاصی از نظام سرمایه داری ــ دهه پنجاه و دهه شصت سده بیست ــ برمی گردد، رنگ و زمان به ویژه ی را بر می تابد و در جایگاهی« منطق فرهنگی سرمایه داری متآخر» قرارمی گیرد. و به دو دور دیگر از سرمایه داری، دوران رقابت « ریالیسم» و امپریالیسم «مدرنیسم » مرحله دیگر ی می بخشد که همانا سرمایه داری پیشرفته یا فراصنعتی می باشد. با آن هم، پسامدرن یک منطق و مباحثه ی گفتمان گذار است که به زمان، فرهنگ و زبان خاصی محدود نمی شود. رد حقانیت تاریخ محوری یکی از موارد آن است و عدم اعتماد به روایت های بزرگ، گسست از مدرنیسم، چند صدایی و چند سخنی و .... بخش های دیگری از شاخصه آن را می سازد.

سخن آخر این که منطق پسا مدرن پیامد تلاش فرزانه گانی ست که "نخست به جهان اندیشیدند، پس به شیوه ای که جهان دانسته می شود و سر انجام به ابزاری که از آن، دانش از جهان را ممکن می کند. این گذر راه طبیعی و منطقی فلسفه از متافزیک به شناخت شناسی وسپس فلسفه زبان است."

در پسا مدرن دیگر تنها این انسان و زبان است که هم موضوع و هم بستر شناسایی ست و هم فاعل تآویل است.
اگر زمانی هابرماس، فیلسوف المانی هگل را پدر مدرنیسم و نیچه را از نخستین طراحان پسا مدرن می دانست .امروز به باور دیگر از کسانی چون: لیوتار، دریدا و فوکو به عنوان نخستین طراحان جدی و اصلی این منطق یاد آوری می شوند. از این رو سخن هابرماس بدون اغماض نمی تواند پذیرفتنی باشد !

شاخصه های زبان شناسانه پسا مدرن

زبان همواره از جایگاه شکوهمندی برخوردار بوده است چی به عنوان ابزار شناخت و چی به مفهوم وسیله ی ارتباط، بنیاد اندیشه و ایجاد ابهام و نجات نام ها. زیرا درک انسان از خود جز از طریق زبان ممکن و میسر نبوده است. از همین رو بزرگان و فیلسوفان ِ چون افلاطون و ارسطو بر آن صحه گذاشته اند. ازسوی دیگر زبان را به عنوان ابزار شناخت مدیون "کا نت" می دانند. اما رویکرد جدید در جایگاه پسامدرن نسبت به زبان، زبان را مبنای تفکر می انگارد نه ابزار شناخت و وسیله ی ارتباط.

از همین رو شاخصه های زبان شناسانه پسا مدرن را می توان در نظریه ی تقدم نشا نه ها بر اشیا و یا نظریه ی شناخت خلاصه کرد تا بدآنجا که فلاسفه ساختار گرا در نیمه اول قرن بیستم به صراحت اعلام کردند که زبان مبنای هستی است و جهان بر پایه زبان شکل گرفته است. به گونه ی فشرده شاخصه های پسا مدرن را چنین می توان نشانی کرد:

● برجسته گی انسان به عنوان موجود سخنور

● محوریت زبان

● ورای زبان چیزی نیست

● زبان و بازی های زبانی

● انکار ارجیحت زبانی بر زبانی دیگر

● زبان مبنای تفکر نه ابزار تفکر

● حصار زبان

● بینا متنیت زبان

● زبان وسیله ابهام نه ابزار افهام و ....

فلسفه سنتی زبان " زبان را به مثابه عرف و کاربست اجتماعی تلقی می کرد ... و اندیشیدن را یک فعالیت اجتماعی، تاریخی و زبان شناختی محسوب می دانست." ۱

تا این که شالوده این تفکر از سوی زبان شناسانی چون سوسور به نقد کشیده شد.

ازآن به بعد پیوند میان دال و مدلول قراردادی دانسته شد نه طبیعی. و تقسیم بندی سنتی زبان شناسی که شامل نحو، واجشناسی و واژه شناسی بود از اعتبار افتاد.

" در زبان شناختی پسا مدرن دیگر نیت مولف مطرح نیست چرا که دراین برداشت مولف مرده است. از همین رو هر مخاطب به شیوه ی خویش متن را رمز گشایی می کند و در بستر های تاکیدی خود به دنبال های معنایی آن می گردد.

بنابرین هر مخاطب معنای خاص خود را از متن می یابد یا خلق می کند. به این اعتبار، متن نه واجد یک معنا که دارای ارزش های چند بعدی و معنا های متعدد است.

دوم از آن به بعد "متن سطری از کلمات نیست که یک معنای واحد تیولوژیکی به دست می دهد ، بلکه فضایی چند بعدی است که در آن طیف متنوعی از نوشتار که هیچ یک از آن ها اصل و منشا نیست، با هم آمیخته و در گیرند." ٢

به ادعای بارت زمانی که صدا منشاء خود را گم می کند. مولف به قلمرو مرگ خود پا ی می گذارد و نوشتار آغاز می شود.

حذف مولف از جانب بارت دو جنبهء عمده و مهم را در برمی گیرد. یکی آنکه مرگ مولف تاکید برآن است که معنا به گونه ی اساسی در گرو کنش نیت مولف نیست، بلکه آنچه معنا را به وجود می آورد. یا تعیین می بخشد ساختار خود زبان است که بی نیاز از حضور مولف امکان رمز گشایی ادراک آن وجود دارد. اما نکته یا جنبه دوم تاکید برحذف معنای یکه و قطعی آن است و متن در گفت و گو با مخاطب آزادانه به تولید معنا می پردازد. چهارم با حذف مولف ادعای کشف رمز به ادعایی بیهوده بدل می شود. مولف قایل شدن برای متن یعنی تحمیل حدی به آن، یعنی قایل شدن یک مدلول نهایی برای آن.

به طور کلی "وجه افتراق ساختار گرایان و پسا ساختار گرایان را در یک نکته اساسی می توان جست و جو کرد و آن فاصله گرفتن از تعیین است.از نگاه پسا ساختار گرایان این مخاطب است که معنا را می آفریند نه مولف، و چون مخاطبان از بستر های معرفتی ثابت و مشترکی برخوردارنیستند معنای آفریده آن ها نیز امکانات مطلق متن را برنمی تابد. از این رو معنا تکثر پیدامی کند و از تعین ساختارمی گریزد"٣

این ایده که هر متن در کل یک هویت زبانی و زبان شناختی محسوب می شود، امری است که تفربیا مورد اجماع همه اندیشمندان است.

"برای پسا مدرن ها واقعیت چیزی نسیت که در انتظارکشف شدن باشد. پس فقط دانه و نه محتوای آن در فرهنگ ها و گروههای اجتماعی یا افراد متفاوت است. در واقع، آنچه ما معرفت خوانده ایم خود یک ساخت فرهنگی و اجتماعی است. به این ترتیب واقعیت های متعدی وجود دارد. وهر کدام به لحاظ مقبولیت و هماهنگی موضع خاص خود را دارد. این نسبیت گرایی اغلب در نظر ویتگنشاین در مورد " بازی زبان "مطرح می شود. انکار این که جهان مستقلی از عینیت وجود دارد که ما می توانیم نسبت به آن معرفت کسب کنیم. به معنای قبول این امر است که کلمات یک زبان چنین جهانی را توصیف نمی کنند. این معرفت یک ساخت اجتماعی است".٤
دریدا، که نام او در بسیاری محافل با پست مدرن مترادف است، دیدگاهی "درون متنی" را مطرح کرد که مبنای مدرنیستی زبان را رد کرد. در برداشت دریدا، هر متن ادبی به نحوی از سایر متون تاثیر پذیرفته است که نه یک متن واحد مرکز غایی معنای است و نه حتی مولف اثر معنای متن را تعین می کند. بنابراین، زبان، یعنی زبان متن، دغدغه ی اصلی است، و نظریه پردازان ادبی پست مدرن به فلسفه لودویگ و مارتین هایدگر رو می آورند. این دوبه صورت های مختلف بر ارجیحت زبان و بی اساس بودن آن تاکید می کنند."

به باور دریدا: " ما نمی توانیم متن را به سوی چیزی جز خود آن هدایت کنیم، به طور مثال به سوی مدلولی « یا واقعیتی متافیزیکی، تاریخی، ...". هیچ چیز بیرون متن وجود ندارد. به قول هایدگر و ساختار گرایان و فرمالیست ها ما محصور در زبان هستیم و زبان نمی تواند دلالتی به واقعیت خارج از خود داشته باشد. اگر واقعیت را داده ی خارج از زبان بدانیم، راهی برای شناخت آن نخواهیم داشت. چرا که واقعیت جز واژه ی درون زبان نیست و همچون هر واژه ی توانایی خروج از محدوده ی زبان را ندارد ." .٥

تحلیل و تجزیه واژه ها بر مبنای دیدگاه های پسا مدرن

همان گونه که برداشت از زبان در چشم انداز ِ فلسفه زبان شناسی و نظریه هایی زبان شناسی دگرگون می شود . به همان گونه، نگاه و برداشت ما از واژه ها دگر گون می گردد و زبان بطور عام و واژه ها بطور خاص در داربست صورت نامگذاری های سنتی ، مدرن و پسامدرن برجسته می شود و شاخصه های گوناگون می یابد و از جایگاه ومفهوم متفاوت برخوردار می گردند .

بر اساس این چشم انداز هاست که نگاه و برداشت خود را سازمان می بخشیم . درنگی بر آن، تذکر صورت تاریخی و پیشمنظر آن را ایجاب می کند که ما در این متن و نوشتار به یا دآوری کوتاه و فشرده ِ آن بسنده کرده ایم .

پیش منظر نگاه های زبان شناسی

پیش از فردینان دوسو سور مطالعات زبان شناختی محدود به مطالعات نحوی و بررسی های تاریخی یا ایتمولوزیک وازه ها بود . در واقع ، این نگرش از رویکرد فلسفی دوران به ویزه مکتب تسمیه ناشی می شد . این رویکرد ناظر برآن بود که زبان نام جهان است و هر واژه ای به مثابه بر چسپی است که بر اجزا ء و عناصر عالم وافع چسپانیده شده است . در این نگرش هر واژه با شی ء یا قسمتی از جهان ارتباطی بلاواسطه دارد و به سرعت آن را احضار می کند .

سوسور نپذیرفت که هر واژه ارتباطی ذاتی با اشیاء دارد ، بلکه او مدعی شد که واژه ها نشانه هایی قراردادی اند که هیچ ارتباطی به ماهیت اشیاء ندارند و نتها چیزی که آن ها به یک دیگر پیوند می زند گونه ای قرارداد و پذیرش انتخابی است .

نشانه ی زبانی نه یک چیز را به یک واژه بلکه یک مفهوم را به تصویری آوایی پیوند می دهد .

به نظر سوسور واژه یا نشانه ی زبانی از یک آوا ویک تصویر مفهومی تشکیل یاقته است که همچون دو روی یک سکه به هم مرتبط اند و حضور هر یک حضور دیگری را با خود به همراه دارد . 1

پس ما از طریق همین دال هاست که با شی باید ارتباط برقرار می کنیم . به نظر سوسور برای شناخت زبان بایستی نه به مدلول ها که به رابطه ء بین دال ها ، تشابهات ، تمایزات و روابطی از این دست توجه کرد 2.
سوسور به تمایز سنتی معنا شناسی و دستور در زبان شناسی پیش از خود انتقاد می کرد و معتقد بود که معنای هر واژه جدا از نقش آن در جمله و نظم وستوری متن نیست .

مطابق نظر او ، معنای هرواژه افزون برتمایزات اولیه ای که با واژه های دیگر برقرار می کند. درگرو ساختارهای زبانی نیزهست وشماری ازاین واژه ها امکان جا نشینی یکدیگر را دارند وشماری دیگرچنین امکانی را ندارند، بلکه می توانند همنشین باشند و درکنار یکدیگر قرار بگیرند. این مشابهات و تمایزات ،طبقه بندی خاصی از واژه ها ایجاد می کند که به شدت در معنا دهی آنها موثر و حایز اهمیت هستند . مثلن ، یک واژه که به ساده گی می تواند هم مفهوم فعل وهم اسم داشته باشد . معنای اصلی اش را از واژه های همنشین کسب می کند و به موجب جایگاهش در این طبقه بندی ساختاری است که معنای قطعی به خود می گیرد .

سوسور مطالعات زبانی را برمبنای خصلت تاریخی شان در دودسته ِعمده گروبندی کرد . آن دسته از مطالعات که بر سیر تاریخی واژه ها یا تبدلات معنایی شان متمرکز بود . مطالعات " در زمانی " نام گرفت که تقریبن غالب مطالعات زبان شناشی پیش از سوسور دارای همین خصلت بودند و مطالعاتی که ویژه گی تاریخی در آن باز تاب می یابد بنام تحقیق " همزبانی " یادشده است که بیشترینه مطالعات سوسور در همین دایره متمرکز می شود .

به نظر سوسور تمام محصولات تفکر انسانی و رفتار های فرهنگی خصلت نشانه شناسانه دارند و دارای معنا هستند ، اما برای آشکار کردن دلالت معنایی آن ها باید بتوان ساختار های حاکم برآن ها را شناخت و مورد مطالعات قرار داد .

از نگاه پسا ساختار گرایان این مخاطب است که معنا را می آفریند نه مولف و چون مخاطبان نیز در بستر های معرفتی ثابت و مشترکی برخور دار نیستند .معنای آفریده ی ان ها نیز امکانات مطلق متن را برنمی تابد . از این رو ،معنا تکثر پیدا می کند واز تعیین ساختاری می گریزد .

براین اساس پسا ساختار گرایی چون فوکو و دریدا ایده ی ساختار های مسلط و معنای واحد را رها کردند و کوشیدند با تخریب این ساختار ها به امکانات فرموش شده ، محور های فرعی و معنای های به ظاهر بی اهمیت دست یابند و اهمیت تکوینی آن را در شکل گیری ساختار های مسلط نشان دهند .

از این رو مطلیقت معنا منتفی می شودو معنا گریزی در تکثر معنا و معنا های فرعی و حاشیه ای برجسته می شود و تعبیر معنا از واژه ها به تعداد شمار دیدگاه ها و نگاه ها گسترش می یابد . جای که دیگر نه ساختار نحوی و دستوری می تواند مطرح باشد و نه دیگر عناصر ساختاری یک جمله .

از همین رو دیگر نه معنای واحدی از واژه هایی چون : فارسی ، دری و تاجیکی می تواند مطرح باشد و نه برداشت هایی ازآن دست به بستر و زمینه های استبداد فرهنگی میدان خواهد داد .

جایگاه واژه ها بربنیاد گفتمان های مدرن

(فلسفۀ زبان، از افلاتون تا پویر، گفتمان عقل مرکز را بر این نکته متمرکز ساخته است که کار ویژۀ زبان نمایش و بیان امور و اشیا تنها در انحصار انسان است. درحالی که انسان ها در کار ویژه های مربوط به توانایی شناسایی دیگران از طریق نشانه ها وو نیز احوال خود با جانوران مشترک اند.) ص 623 از مدرنیسم تا پست مدرنیسم.

(( توضیح کار ویژه های زبانی پیچیده ی نمایش و بیان امور و اشیا، وضع روابط بین اشخاص و بیان تجربیات ذهنی و از لحاظ نظریه ی کنش های کلامی، پیامد های گسترده ای (اولاً) برای نظریه ی تشکیل معنا، (ثانیاً) برای پیش فرض های هستی شناسانه ی نظریه ی ارتباطی و (ثالثاً) برای خود مفهوم عقلانیت در بر دارد.)) ص 623 از مدرنیسم تا پست مدرنیسم.

(نظریه های فردینان دوسوسور، رومن یا کولبن و کلود لوی استروس که به عنوان پایه گذاری ساختار گرایی شناخته شده اند، سعی در آشکار ساختن ساختار های کلی، فرا گیر و نا خود آگاه تمدن های متفاوت بشری داشت که در زیربنای شکل گیری تمامی نظام های ممکن قرار گرفته اند.

(همچون نظام های زبانی، اسطوره ای، خویشاوندی و از این دست) هریک از عناصر خود آگاه این نظام ها دارای معنای خاص خود هستند؛ اما در سطح نا خود آگاه معنا تنها در مناسبات میان این عنصرها یافتنی است.
برای مثال به نظر می آید که واژه ی "فیل" که عنصر منفردی است در نظام زبان شناختی، معنای خاصی را در بر می گیرد. معنایی که به جای یک فیل واقعی می نشیند و به ما اجازه می دهد تا در باره اش چیزی بگوییم و گفته های یکدیگر را بفهمیم.

واژه ی ((فیل)) به خودی خود وجدا از نظام زبان شناختی ای که در برش می گیرد، مطلقاً تهی از معنا است. معنای این واژه بنا بر جنبه ای از نظریه ی زبان شناختی ساختار گرا تنها در مناسبتش با دو مجموعه از واژه های دیگر شکل می گیرد: نخست، مجموعه ای هم نشینانه یا سینتاگماتیک که در آن ترتیب عناصر آوایی همگون دگرگون می شود وبه پیدایش واژه ای نو می انجامد. (فیل : لیف) و دوم مجموعه ی جانشینانه یا پارادیگماتیک که عنصر آوایی تازه ای در آن جایگزین یکی از عناصر پیشکش می شود (فیل به فال) بنا بر این در سطح نا خود آگاه، معنای واژه ی ((فیل)) نه در خود واژه که در مناسبتش با واژه های همسایه اش جای می گیرد: ((فیل: فال : پیل ...)) و اندک اندک ((بیل، سیل، میل ...))

و همین طور تا پایان ((ص 10 سرگشتگی نشانه ها))

پس در نتیجه جایگاه واژه ها بر بنیاد گفتمان های مدرن نه در پیوند ذاتی شان با اشیا و امور زندگی هست بلکه در وجه قرار دادی ایشان و مناسبات شان میان یکدیگر و دنیای سوژه هاست تا دنیای ساختار های معین و مشخص شان را بسازد.

هر چند نشانۀ پیوند غیرمستقیم و قرار دادی شان را با دنیای بیرونی از دست نمی دهند. به آن گونه ای که واژه ها در داربست فلسفه زبان شناسانۀ پسا مدرن از دست می دهد و حتا کاملاًَ از میان بر می دارد و به سرگشتگی و آوارگی پناه می برد و به روان چند منی انسان معاصر تبعید می شود.

رویکرد ها:

1- از مدرنیسم
تا پست مدرنیسم
لارانس اکیون
ویراستار فارسی
عبدالکریم رشیدیان
نشرنی/ تهران، خیابان ناظمی

2- سرگشتگی نشانه ها

نمونه هایی از نقد پسا مدرن
بودریار، لیوتار
واتیمو ولوز...
گرینش و ویرایش ماتی حقیقی
مترجمان
بابک احمدی، افشین
ماتی حقیقی، حقیه روحی...
نشرمرکز، تهران
شناسایی واژه ها بر بنیاد قواعد سننتی زبان

در تفکر سنتی هر واژه به پدیدۀ، شی و شخص بر می گردد و با نشانی از شی، شخص و ذاتی می نماید. به تعبیر دیگر؛ واژه پیوند ذاتی با اشیا، اشخاص و سایر پدیده ها دارد و همین زبان است که از طریق واژه ها با مفاهیم ارتباط می یابد. یعنی؛ ((درهر زبان، برای اشاره به هر مفهوم، صورت صوتی ویژه ای به کار می رود. بر این پایه، هر واژه نشانۀ صوتی است که برای نامیدن یا اشاره به مفهوم خاص از آن استفاده می شود و از این رو به طور یکسان در ارتباط با همۀ اعضا، واحد ها یا مورد های یک دستۀ خاص به کار می رود.
می توان گفت که هر واژه، نمای تعمیم یافته است که دستۀ خاص از چیزها، پدیده ها یا رویداد ها را مشخص می کند.

بر این اساس، روشن است که نظام به هم بافته و سلسله مراتب موجود میان دسته ها ومفاهیم هر واژگان زبان نیز حاکم است.

از جمله واژۀ "گیاه" به واژه های "درخت" "بوته" "علف" و جز این ها مربوط می شود. همچنین هریک از واژه های یاد شده به نوبۀ خود با واژۀ های دیگری ارتباط می یابد.

از جمله "درخت انگور"، درخت انجیر، "درخت سیب" و نیز "سرو"، گاج، "چنار" و جز این ها.))
دسته بندی پدیده ها و تشکیل مفاهیم از راه ارتباط با واژگان و نیز نظام دستور زبان، فعالیت های شناختی پیچیدۀ ذهن انسان را منعکس می سازد.

به بیان دیگر؛ از راه زبان، فعالیت های شناختی یا اندیشه، به شکل منظم و صریح جریان می یابد. واژه ها و مفاهیم تعمیم یافتۀ مرتبط با آن ها شالودۀ مناسب را برای جریان اندیشه یا تفکر عالی فراهم می سازند. در واقع، چنان که پیش تر نیز گفته شد، مفاهیم جایگزین شده در ذهن و ارتباط سلسله مراتب آن ها بایکدیگر به همراه واژگان و نظام دستوری زبان به نمای ذهنی انسان از جهان، نظم و ظرافت می بخشند.

روشن است که از راه پیوند های دستوری ممکن و نیز به کارگیری واژگان، جمله های بی شمار زبان تولید می شود.
امکان پیوند های دستوری واژه ها از راه برخی با همایی های ضروری و ویژه ممکن می شود؛ مثلاً: واژۀ "خواندن" الزاماً با فاعل "انسان" و مفهول صریح "چیز نوشته" پیوند می یابد.

بر این پایه، همۀ واژه هایی که دو ویژگی یا مشخصۀ معنایی "انسان" و "با سواد" را دارند، در ارتباط با واژۀ "خواندن" در یک دسته قرار می گیرند؛ از جمله "کتاب"، "مجله"، "روزنامه"، صورت حساب و جز این ها. دستۀ سومی نیز همۀ واژه هایی را که مفهوم "خواندن"را دارند,شامل می شود, از جمله : "مطالعه کردن"، "قرائت کردن"، و جز این ها.

تجربه های سادۀ افراد انسان به صورت واژه های اسم و فعل و جز این ها و تجربه های پیچیدۀ آن ها از راه به کار بستن قاعده های دستوری جزء این ها و نیز روابط و قاعده های دستوری برای جمله سازی، نوع خاصی از سازمان دهی ذهنی و پیوند های انتزاعی است که تنها به زبان مربوط می شود.

شبکۀ واژگان به همراه امکان پیوند های دستوری واژه ها، فعالیت های شناختی ذهن انسان از جمله استنباط، استدلال، به یاد آوری و حل مسأله را آسان می سازد و به علاوه در تنظیم و گسترش آن ها تأثیر قطعی دارد.
جلمه های زبان، صورت نمادین طبیعی فعالیت های شناختی ذهن یا اندیشه را به دست می دهند و به عبارت ساده که آن ها را بیان می کند)).

ص20
توصیف و آموزش زبان فارسی
دکتر مهدی مشکواۀ الدین
انتشارات دانشگاه فردوس مشهد
شمارۀ 271
1379

نتیجه گیری

درپیامد پایان این مباحث به این نتیجه میرسیم که جایگاه واژه ها در داربست دیدگاه ها و به ویژه دیدگاه های فلسفی زبان شناسانه، متفاوت و نا همگون می نمایاند. همانگونه که کارکرد واژه ها از دیدگاه فلسفۀ سنتی زبان شناسانه نقش به ویژه دارد؛ به همانگونه این کار کرد از دیدگاه فلسفۀ مدرن، نقش دیگر می گیرد و در فلسفۀ پسا مدرن زبان شناسانه، جای خود را به ابهام بجای افهام می دهد.

در فلسفۀ سنتی، هر واژه تداعی کنندۀ واقعیت و حقیقت می باشد و یا به تعبیر دیگر؛ واژه ها پیوند جدایی نا پذیری از واقعیت ها و حقیقت ها را می گیرد؛ اما در فلسفۀ مدرن، واژه ها به تنهایی تداعی کنندۀ واقعیت ها و حقیقت ها نبوده؛ بلکه این قرار داد ها هستند که واژه ها را به حقیقت یا واقعیتی پیوند می زنند.

دیگر هیچگونه الزام طبیعی وجود ندارد که پیوند واژه ها را با حقیقت نشان بدهد؛ اما در فلسفۀ پسامدرن، واژه ها نه تداعی کنندۀ معانی هستند و نه تداعی کنندۀ واقعیت ها و حقیقت ها میتوانند باشند؛ بلکه بر عکس این واژه ها ابهام می آفرینند.

هر واژه یا واژه ها، سطرها و متن ها، نه واجب معنا هستند و نه تداعی کنندۀ معانی می باشند؛ بلکه این مخاطب است که نظر به موقعیت خود به واژه ها معنا و مفهوم می بخشد.

چون مخاطبان از موقعیت یکسانی برخور دار نیستند، درین صورت تداعی معانی واژه ها از سوی مخاطبان، ناهمگون، متکثر و متفاوت بوده و از تعین می گریزند و به تکثر دست می یازد.

پس جدال بر سر واژه ها در داربست نگاه های فلسفی و موقعیت های مخاطب فرق می کند و به سوی تعدد نگاه های فلسفی و تعداد موقعیت های مخاطب به جولان در می آید و این اصل پیامد نتایج فلسفۀ زبان شناسی است که ضمانتی برای تعدد اندیشه و جولان تفکرانسانی می گردد و بایستی از آن استقبال کرد و به پیشواز اش شتافت.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس