
منشور عفو و بخشش، بهترين سند اثبات جرم می باشد
داکتر رمضان بشردوست، وکيل مردم در ولسی جرگه
ولسی جرگه افغانستان با اکثريت آرا اين منشور را در ماه دلو 1385 به تصويب رساند. برای من مثل هميشه متاسفانه وقت ندادند. در حالی که من صدای ملت را در پارلمان منعکس می دهم. موکلين من از همه ی اقوام و مذاهب است. اگر دقيقا منشور تصويب شده را بررسی کنيم، متوجه می شويم که در واقع افرادی که آن را تهيه کردند و کسانی که به آن رای مثبت دادند، از جمله متهمين به نقض حقوق بشر و جنايات جنگی برای خود چاه کندند. بدليل اينکه تا امروز اين متهمان به نقض حقوق بشر و جنايات جنگی می گفتند که ما اين کار را انجام نداده ايم. اما با تصويب اين منشور خود به نقض حقوق بشر و جنايات جنگی اعتراف کردند. زيرا اگر کسی مجرم به اين جنايات نباشد، عفو مفهوم خود را از دست می دهد. اگر کسی جرمی را مرتکب نشده، او نه درخواست عفو می کند و نه آن را قبول می کند. کسی درخواست عفو می کند و کسی برای بخشش رای می دهد که او قبول دارد که مرتکب جرم شده است. بنابراين اگر فردا آن ها از جرم خود انکار کنند، همين منشور عفو و بخشش که تصويب کرده اند، بهترين سند اثبات جرم می باشد چون آنان با تصويب اين منشور معتقدند که کار قانونی انجام دادند.
نکته ی دوم: در مقدمه ی اين منشور تاکيد شده، فقط دوران شوروی سابق يعنی از 1358 تا 1368 و دوران تروريزم بين المللی از جنوب که منظور طالبان است يعنی از 1374 تا 1380 را مطرح می کنند. اما يک دوران سياه تاريخی ديگر را آنان شامل منشور نکرده اند که دوران جنگ های داخلی و دوران مسلمان کشی سراسری را که براه انداخته بودند. در اين دوران سياه هزاران افغان از اقوان مختلف توسط افراد از قوم ديگر کشته شدند. در اين دوره نه اشغال خارجی وجود داشت و نه طالبان.
نکته ی سوم: جالب اينکه در اين منشور از سيرت پيامبر گرامی اسلام بعد از فتح مکه اشاره می کنند که پيامبر ابوسفيان و امثال وی را بخشيد. چون آنان درخواست عفور ابوسفيان افغان و امثال ابوسفيان افغان را می کنند، پس مکلف هستند که به مردم بگويند ابوسفيان افغانستان و امثال وی چه کسانی هستند تا عفو شوند.
نکته ی چهارم: در اين منشور به تجربه ی آفريقای جنوبی و تاجيکستان اشاره شده است. در حاليکه همه ی دنيا می داند آفريقای جنوبی به رهبری نلسون ماندلا کميسيون حقيقت و آشتی ملی را تشکيل داد که از مارچ 1960 تا دسامبر 1993 دوسيه ی تمام ناقضين حقوق بشر را بررسی کرد. اين کميسيون از 21 هزار تن دردها و رنج ها را شنيد و از طريق رسانه های همگانی بويژه در راديو و تلويزيون بصورت مستقيم و زنده نشر شد که کی چه نوع جنايتی را متحمل شده و کی جنايت را انجام داده است. کميسيون حقيقت و آشتی تنها مکلف بود کسانی را عفو کند که آن ها به جرم و جنايت شان اقرار و اعتراف کنند. 7هزار نفر درخواست تحريری عفو دادند و کسانی که حاضر به درخواست اعتراف و عفو کنند، محکوم به زندان و جبران مالی شدند. به عنوان مثال وزير دفاع قبلی اين کشور و رييس جمهور آن.
هيچ جنايت کار در افغانستان به جرم و جنايت تحريری و علنی حداقل از مردم افغانستان درخواست عفو و بخشش نکرده است. تاجيکستان هم نمی تواند مثال خوبی باشد. همان رهبرانی که در در رژيم شوروی سابق ظلم و ستم می کردند، اکنون هم در قدرت به ظلم و ستم ادامه می دهند.
نکته ی پنجم: کسانی که اين منشور را تهيه کردند (برهان الدين ربانی، محقق، کاظمی، علومی، ريگستانی، عبدالخليل، خانم شريفه زرمتی که رای دادند، چه موافق و مخالف، جز من که به عنوان اعتراض چلسه را ترک کردم، قانون اساسی افغانستان را نخوانده اند، اگر خوانده اند، نفهميده اند و اگر فهميده اند، مخالف آن اقدام می کنند. قانون اساسی در هيچ يک از 12 فصل خود و 162 ماده، صلاحيت تصويب منشور را به پارلمان افغانستان ولسی جرگه و مشرانو جرگه نداده است. برعلاوه اگر اين افراد کمترين فرهنگ حقوقی می داشتند می فهميدند که منشور توسط پارلمان يا کدام ارگان ديگر دولتی مانند قوه ی اجراييه و قضاييه، حتا شخص رييس جمهور تصويب نمی شود. بلکه منشور بين دولت ها و کشورها مذاکره و به تصويب می رسد. از طرف ديگر در به اصطلاح منشور مصالحه ی ملی آمده است که تمام قوانين و ميثاق های بين المللی با قانون اساسی و ساير قوانين افغانستان مقايسه شده و تنها قوانينی بر دولت و مردم الزام آور می باشد که به تصويب شورای ملی رسيده باشد. اين نشان می دهد که آنان قانون اساسی افغانستان که با دست گذاشتن روی کتاب شريف سوگند خوردند آن را مراعات کنند، هنوز ماده ی 7 را نخوانده اند يا نفهميده اند که منشور سازمان ملل متحد، معاهدات بين الدول، ميثاق های بين المللی که افغانستان به آن ملحق شده است و اعلاميه ی جهانی حقوق بشر برای دولت و مردم الزام آور است. بدون اينکه شورای ملی برای آن حرفی داشته باشد. شورای ملی فقط صلاحيت دارد که به ميثاق ها و معاهدات بين المللی که بعد از تشکيل شورای ملی مذاکره و امضا می شود، مورد بررسی قرار دهد. اگر شورای ملی بخواهد که معاهدات و ميثاق هايی را که افغانستان قبل از تشکيل شورای ملی به آن ملحق و در افغانستان نافذ شده زير سوال ببرد، اول بايد قانون اساسی را تعديل کرد و بخصوص ماده ی 7 آن را خذف نمود. چيزی که در صلاحيت شورای ملی نيست و نمی تواند باشد.
تعديل قانون اساسی مطابق فصل 10 ، و ماده های 149 و 150 انجام می گيرد و از صلاحيت رييس جمهور يا اکثرت شورای ملی می باشد اما تصويب تعديل قانون اساسی به اکثريت 2 ثلت کل اعضای لويه جرگه امکان پذير است.
همچنين تعديلی که مخالف احکام دين مقدس اسلام و نظام جمهوری اسلامی باشد امکان پذير نيست و همچنين تعديل حقوق اساسی اتباع صرف به منظور بهبود حقوق آنان مجاز می باشد. اين به اين مفهوم است که نه شورای ملی و نه رييس جمهور و نه لويی جرگه صلاحيت کاهش حقوق اساسی مردم افغانستان را ندارد.
نکته ی ششم: با وجود اشخاصی در ولسی جرگه که خود را متخصص اسلام معرفی می کنند، متاسفانه الفبای اسلام را نمی فهمند. بدليل اينکه هيچ فرد مسلمان حق بخشيدن حق يا حقوق ديگر افراد را ندارد. بنابراين فقط قربانيان ظلم و ستم، تجاوز جنسی، غصب اموال منقول و غير منقول حق دارند که اگر بخواهند، بدون جبر و ترس، مجرمان را ببخشند.
در اين شکی نيست که افغانستان مريض است و نياز به يک نسخه تداوی شفادهنده دارد. عکس ادعای افرادی که اين نسخه را به عنوان تداوی مريضی بنام افغانستان معرفی می کنند و مدعی اند که صلح و ثبات را به ارمغان خواهد آورد، اين نسخه مانند نسخه های ديگر از طرف پارلمان و همچنين از طرف آقای کرزی و جامعه ی بين المللی نه تنها شفادهنده و آورنده ی ثبات و صلح نخواند بود بلکه بر بی ثباتی و بی امنيتی در افغانستان دامن خواهد زد.
ملاعمر و پيروانش حاضر نخواهند بود نسخه ای که دشمنانشان تهيه کرده بپذيرند. يکی از فرماندهان برجسته طالبان در مصاحبه ای با تلويزيون طلوع چند ماه قبل واضحا اعلام کرد تا زمانی که خليلی معاون دوم رييس دولت و دوستم مقام دوم را در اردوی ملی بعد از کرزی داشته باشد و تا زمانی که ديگر رهبران جنگی رياست قوه ی مقننه ی افغانستان و مقامات ديگر پارلمان را داشته باشند، آنان هرکز صلاح را بر زمين نمی گذارند. اين قوماندان طالبان اعلام کرد از سال 1374 تا 1376 در جنگ هايی که هزاران نفر کشته شد، آنان را شکست داديم و از صحنه ی سياسی و حتا از خاک افغانستان اکثرشان را گم کرده بوديم. امروز آنان دوباره بر سر قدرت می باشند.
با توجه به شرايط نظامی، سياسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی افغانستان تجزيه و تحليل من به عنوان نماينده ی واقعی مردم افغانستان در پارلمان اين است که زمانی مردم افغانستان نفس آرام خواهند کشيد و لقمه نان حلال و آرام پيدا خواهند کرد و خونريزی و جنگ رخت برخواهد بست که تمام افرادی که مستقيم و غير مستقيم به مردم افغانستان ظلم و به ناموس شان تجاوز کرده اند، اموالشان را غصب کردند، در هر دوره تاريخی که بوده است، چه نظام شاهی و يا جمهوری داود يا جمهوری کمونيستی، جمهوری اسلامی مجاهدين، امارات اسلامی طالبان يا رييس جمهوری آقای کرزی از صحنه ی سياسی افغانستان بيرون انداخته شوند. نتايج اعمال ضد انسانی، ضد ملی و ضد اسلامی خود را بپذيرند، اعتراف کنند، تمام اموال مردم که غصب کرده اند، ولو يک افغانی، ولو يک خانه، ولو يک سانتيمتر زمين را دوباره به مستحقين آن بسپارند.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخریدآقای بشردوست!قرار معلوم شما در درون حاکمیت با همه جناح ها و اشخاص و خلاصه عالم و آدم مشکل دارید،فرض می کنیم آدم خوب و پاکدامن و به تعبیر خودتان نماینده واقعی مردم هستید،تا بحال حس کرده اید که تنها مانده اید بگونه ایکه دیگر قادر نیستید کسی را با نظریات خود همراه کنید تا حقی را احیاءکنید و ناحقی را از میان بردارید پس به چه دلیل هنوزهم این مجموعه را همراهی می کنید،هرچه زمان به همین منوال بگذرد اتهامات وارده از سوی خودتان ،دامان خودتان رانیز خواهد گرفت . معمولا"در چنین شرایطی افرادی مثل شما استعفا می دهند .
اگر منظورتان از تنهايی رمضان بشردوست در پارلمان افغانستان است، طبيعی ست که آقای بشردوست تنها باشد. اصلا رمضان بشردوست اگر در ميان مشتی جنايتکار، قاچاقچی مواد مخدر و فرصت طلبی که به فکر معاش خود هستند و بنام ملت سوء استفاده می کنند و گاهی حتا نام خود را نمی توانند بنويسند، تنها نباشد جای سوال و پرسش است. آنوقت بايد به حال رمضان بشردوست تاسف خورد و نه هنگامی که از موضع مردمی عليه آنان سخن می راند. بله رمضان بشردوست در پارلمان افغانستان تنهاست و تنهای او تنهايی غمگينی ست. اما غمگين تر از آن زمانی خواهد بود که او با جنايتکاران و قاچاقچيان مواد مخدر دست در يک کاسه کند. پيشنهاد استعفا به نظر من پيشنهاد خوبی نيست. رمضان بشردوست حالا وزير پلانی نيست که آدم سست و بی اراده ای مانند حامد کرزی انتخابش کرده باشد. رمضان بشردوست نماينده ی ملت است و تنها کسی ست که بدون اتکا به قوميت، زبان، مذهب و گروه و دسته، با رای آگاهانه ی مردم انتخاب شده است. مردم رمضان بشردوست را انتخاب نکرده اند که کنار برود. او وظيفه دارد تا آخرين لحظه باشد و مبارزه اش را ادامه دهد.
اگر بشردوست کوچکترين نرمشی در مقابل جنايتکاران، دزدان و قاچافچيان موارد مخدر نشان دهد، نمونه ای دست دوم از حامد کرزی می شود.
اگر منظورتان از تنهايی رمضان بشردوست ميان مشتی روشنفکر نماست که چندين فرصت شغلی را از جوانان با استعداد گرفته اند و يا کسانی که با نام دموکراسی و حقوق بشر پول های گزاف دريافت می کنند و تجارت می کنند و دم شان به اين و آن وصل است و برای خود صاحب خانه و موتر و دم و دستگاه شده اند، باز هم جای تعجب نيست. اين آدم ها رمضان بشردوست و افکارش را مخالف منافع شخصی خود می دانند و ارتباط با او و يا در کنار او بودن يعنی بايد به فکر مردم باشی و نه به فکر مال و منال و سوء استفاده از نام حقوق بشر و دموکراسی.
بله آقای بشردوست با اين آدم ها مشکل دارند و اگر نداشته باشد ديگر رمضان بشردوست نيست و تبديل به يکی از همين آدم های منفعت طلب می شود که فردا يک موتر لنکروزر زير پايش است و تجارت مواد مخدر و يا تجارت حقوق بشر راه می اندازد.
اگر منظورتان از تنهايی رمضان بشردوست در ميان مردم است که اشتباه می کنيد. در خيابان های کابل از خرد و کلان بپرسيد که کدام وکيل مردمی هست و کدام را شما دوست داريد. اطمينان داشته باشيد که رمضان بشردوست کسی ست که از او نام می برند. کدام وکيل شما با موکل خود رودررو می شود و از او فرار نمی کند. لطفا جلو پارلمان در سرک دارالامان شهر کابل برويد. ببينيد وکيل بدخشانی چطور از مرد و زن بدخشانی که برای رفع مشکلش به سراغ او آمده فرار می کند. يا وکيل قندهار يا وکيل همين کابل و يا وکيل کدام ولايت ديگر. بله وکلا بهانه می کنند که معاش ما بالا برود، که بالا رفت، ما مهمانان مردمی زياد داريم اما وقتی مقابل پارلمان برويد می بينيد که طرف پيش از آنکه موکلش او را ببيند با موتر لنکروزر خريداری شده از دارايی مردم، از ديد موکلش فرار می کند. لطفا برای اينکه اين سطور را درک کنيد مقابل پارلمان افغانستان برويد. برويد ببينيد که رمضان بشردوست خيمه ی خود را از پارک شهر نو جمع کرده و پيش پارلمان آورده تا بتواند بيشتر با مردم در ارتباط باشد که در ارتباط هست. نه رمضان بشردوست در ميان مردم تنها نيست.
تنهايی رمضان بشردوست در ميان بوجی بوجی کسانی که خون مردم را می مکند، از جنس ديگری ست. در طول تاريخ از اين دست تنهايی ها ، مردان راه بسيار ديده اند. شاملو چه خوب می گيد:
.........انسان زاده شدن تجسد وظيفه است،
توان دوست داشتن و دوست داشته شدن،
......
توان گردن به غرور برافراشتن در ارتفا شکوهناک فروتنی
................
توان جليل به دوش بردن بار امانت
و توان تحمل غمناک تنهايی
تنهايی
تنهايی
تنهايی عريان،
انسان زده شدن تجسد وظيفه است........
دوستان خوبم !هیچکدامتان پیام مرا نگرفتید ،من با افکار و مواضع شجاعانه آقای بشر دوست نه تنها مخالف نیستم بلکه همصدا با ایشان ،این حاکمیت پوشالی و حکام تو خالی آن رااز بیخ و بن فاقد صلاحیت و مشروعیت می دانم ،کدام انسان آزاده با کدام عقل سلیم می تواند تلاش مذبوحانه پارلمان را جهت سرپوش گذاشتن بر تمامی جنایات تکان دهنده کمونیستها ، خائنین به جهاد ملت غیور ماو موجودات قرون وسطایی طالب نما ،در قالب منشور کذایی عفو و مصالحه ملی ،قبول و تایید نماید . وکلای پارلمان با تصویب این منشوروتبرئه نمودن مجرمین و جانیان منفور ،آبروی موکلین خود را(آبروی خود شانرا نگفتم چون آبرویی ندارند) لگدمال کردند و بدنامی ابدی برای خویش در تاریخ این سرزمین بجای گذاشتند.الغرض منظورم این بود که همراهی با چنین حاکمیتی نه تنها دردی را از مردم درمان نمی کند بلکه چه بسا این همراهی ،ممکن است نوعی مشروعیت بخشیدن و مهر تایید گذاشتن تلقی گردد و در نهایت اوضاع بگونه ای پیش برود که دامان پاکان ازدست چرب ناچاکان در امان نماند . وقتی حضور انسان در جایی تاثیر گذار نباشد و صرفا"شاهد کجروی و بی عدالتی همقطارانش باشد و قدرت ممانعت هم نداشته باشد ، همان بهتر که دامانش را از آلودگی بی جهت دور نگهدارد ،خارج شدن امثال بشر دوست از قالب حاکمیت ناسالم ،می تواند اوج اعتراض تلقی گردد.
سلام وادب به اقای بشردوست!
نخست ازهمه ازاحساسات نيک و شهامت وصراحت زبان شما امتنان ميکنيم که منحيث نماينده مردم وبالاخره يک افغان شجاعانه عمل ميکنيد و صدای خود را دراين شرايط خراب بلند ميکنيد.
اما اگر شما ازرده نشويد فقط يک پيشنهاد دارم که بسياراحترامانه ميخواهم انرا به شما مطرح کنم.
شما يک دانشمند هستيد و ازنظرتجربه سن هم به مراتب ازما بهترميدانيد.
يک اعتراضی را که بنده درارتباط به شما هميشه شنيده ام وتا جای هم حقيقت دارد اينست که شما کمی با بی حوصله گی صحبت ميکنيد و زياد لب برانتقاد ميگشائيد. اگر کوشش کنيد که تمام طرح ها وپيشنهادات خود را درقالب کلمات مثبت وزيبا که جذاب باشد و مردم فکر نکند که شما فقط انتقاد ميکنيد وبس بسيارخوب خواهد شد.دربعضی اوقات شما بعضی طرح های غيرعملی را ميدهيد مثلا شما بارها خواهان استعفای تمام اعضای حکومت، بسته شدن سفارت خانه های خارجی درکابل واعلان حالت اضطرارهستيد. جای شکی نيست که شما درهرکدام ان منطق ودلايل خود را داريد اما اگر به اين شکل ادامه دهيد شايد سبب شود که يکروز کسی حرف شما را گوش نکند. شرايط طوری ديگريست.اگر تلاش صورت گيرد تا يک اندازه توازن درابرازنظرهای تان باشد بسيارخوب است.
بازهم موفقيت های مزيد شما را خواهانم واميد وارهستم که که قطعا ازرده نشده باشيد و حرفهای من را طورديگر تعبيرنکنيد.