دو روش هنجار شکنی در شعر امروز
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
هنجار شکنی در شعر امروز، از روش های مهم و تاحدی هم از مؤلفه های ساختاری آن است که شاعر با توجه به تجربه و فردیت آفرینشی به این ویژه گی (هنجار شکنی) دست می یازد و با شکستاندن هنجار ها، خود به گونه ای هنجار آفرینی می کند.
برای رسیدن به درک درست از مسأله ی هنجار شکنی، نخست از همه نقبی برای شناخت بهتر از این مقوله می زنیم و سپس بحث را در باره ی "این دوروش راپی می گیریم.
هنجار شکنی چیست؟:
هنجار شکنی رویکردی است که قاعده های متعارف را هم به - لحاظ محتوایی و هم به لحاظ شکلی و ساختاری- در شعر بر هم می زند. قاعده های متعارف در شعر به آن روش های اسلوبی گفته می شود که در یک چارچوب مشخص، قرار دادی و از پیش تعیین شده شکل یافته باشد و عرصه ی پذیرشش نیز – تاحدی – عمومیت داشته باشد؛ این عمومیت پذیری به عباره ی دیگر به معنای متعارف پذیری قاعده ها در چارچوب یک هنجار است که به گونه ای در برابر آزادی کار شاعر( به ویژه در عرصه ی خلاقیت و ابتکار وی) محدودیت ایجاد می کند و نفس این محدودیت و ناگزیری سبب می شود تا شاعر محدودیت قاعده ها و هنجار های متعارف را بشکند و با این قاعده شکنی دست به ایجاد هنجار جدید (ویاهنجار های جدید) بزند.
۱- هنجار شکنی در ساخت نوشتاری شعر:
یکی از هنجارهایی که به عنوان ویژه گی در فرایند هنجار شکنی در شعر مطرح است، هنجار شکنی در ساختار نوشتاری است که بیشتر جنبه ی دیداری (بصری) دارد؛ یعنی این که ساختار نوشتاری شعر در برخورد نخست مخاطب با متن این نکته را به لحاظ دیداری به اومی رساند که وی با شعر رو به رو شده است. این گونه هنجار شکنی در ساخت نوشتاری شعر، در حوزه ی شعر کلاسیک پارسی کمتر به چشم می خورد. هنجار سنتی به لحاظ دیداری و شکلی در ساختار نوشتاری شعر کلاسیک پارسی دو به دوگونه آمده است؛ یعنی این که ابیات در یک غزل، قصیده، مثنوی، رباعی، دو بیتی و سایر گونه های شعر کلاسیک یا به شکل دو مصراع رو به روی هم نوشته می شدند و یا هم به گونه ی زیر به زیر (از بالا به پایین)؛ اما در شعر نیمایی و شعر سپید، شکل نوشتاری شعر در فرآیند دیداری آن بر بنیاد هنجار و روش از پیش تعیین شده نوشته نمی شوند و هر مصرع، ترکیب و واژه بنابر ضرورت، هنجار های نوشتاری را شکل می دهند. به دو نمونه ی کوتاه توجه کنید:
هنجار نوشتاری در شعر کلاسیک به دو گونه (رو به رو و از بالا به پائین)
"واعظان کاین جلوه برمحراب و منبر می کنند / چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند"
حافظ
"بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند
کز نیستان تا مرا بُبریده اند
از نفیرم مرد و زن نالیده اند
................................
................................"
مولانا
هنجار نوشتاری در شعر نیمایی و سپید:
"روی برگی تو نوشتی:
"باغ!"
روی یک قطره ی باران درشت
من نوشتم:
"دریا
دریا
دریا!"
(رضا براهنی)
"آدم ها و بویناکی دنیاهاشان
یکسر
دوزخی است، درکتابی
که من آن را
لغت به لغت
از بر کرده ام
تا راز بلند انزوارا
دریابم
راز عمیق چاه را
از ابتذال عطش" (احمدشاملو)
با توجه به نمونه هایی که اینجا آورده شده، به هیچ روی نباید تصور کرد که این گونه چیدن مان شکلی و صوری در ساختار نوشتاری شعر امروز، هنجار شکنی از سر تفنن و عاری از زیبایی شناسی است، بل که به این نکته باید توجه داشت که این هنجار شکنی نوشتاری در قاعده های متعارف و هنجار آفرینی تازه بر بنیاد ضرورت وزنی ( اوزان نیمایی) در شعر نیمایی و نیز در شعر سپید بر مبنای نیاز موسیقایی ( به ویژه توجه بر رویکرد آهنگ واژه ها و موسیقی کناری، درونی و بیرونی آن ها) شکل می گیرد که این خود انگیزه ای برای بازتاب عنصر زیبایی شناسی و توجه برزیبایی بیرونی و درونی شعر است ،و از ویژه گی های مهم هنجار شکنی در شعر امروزنیز پنداشته می شود.
۲- هنجار شکنی در محتوا (متفاوت نگری):
یکی از روش های مهم دیگر در هنجار شکنی، هنجار شکنی در کاربُرد محتوا است. نخستین مؤلفه ی این هنجار شکنی متفاوت نگری (داشتن نگاه متفاوت) است؛ اما نخست این متفاوت نگری کدام است؟
متفاوت نگری در کاربرد محتوا، به معنای شکل دهی مفاهیم شعری به گونه ی دگرگونه و متفاوت از دید دیگران است؛ یعنی نه تکرار "احسن" است و نه تکرار "قبیح"؛ شگرد تازه و منحصر به نوع نگاه خود شاعراست که در واقع هویت شاعرانه ی شعر و شاعر را در فرآیند ارتباط دو سویه ی آن ها می سازد. به این سه بریده ی کوتاه از چند شعر "وحید بکتاش" توجه کنید (۱)
"من
پیچ خورده در شکلی به نام
مرگ و زنده گی بود و من بودم
منی که ازمنی یی حالا قد بلندی داشت و در بسترش نمی شاشید" (۲)
" پیچ خوردن" این "من"، "در شکلی به نام مرگ و زنده گی" و بودن، و سپس روایت زادن من و شکل گرفتنش از "آبِ منی" (که در یک برداشت دیگر می تواند منیّت را هم مطرح کند) در واقع روایت هویت انسان و بازتاب آن به کمک شاعرانگی های فلسفی "بکتاش" است وهم چنان ارایه نگرش متفاوت از شاعران هم نسل و هم فصلش. بریده ی دوم از یک شعرش را باز هم می خوانیم.
"کتاب هایی استم سوخته در کلمات
واژه های حلق آویز شده از معنا" (۳)
به بریده ی سوم از شعر دیگرش هم توجه کنید که خیلی متفاوت از همه است:
"دندانی نشسته روی انگشتم
گاز می گیرد وسوسه ام را." (۴)
این متفاوت نگری در ساختار محتوایی تا حدی از هوشنگ ایرانی و "غار کبود" وسپس "افسانه" ی "نیما" (علی اسفند یاری) در شعر امروز آغاز می شود و سپس در حوزه شعر معاصر فارسی با شگرد های مبتکرانه در کاربرد محتوا گسترش می یابد؛ اما بی گمان چهره های مشخص پس از نیما در این عرصه بیشتر از همه "فروغ" و "شاملو" اند و هم چنان شاعران دیگری که به هر حال هرکدام با توجه به شگرد های متفاوت خود شان در این زمینه(متفاوت نگری) حضور پویا داشته اند؛ اما وقتی بحث هنجار شکنی در دو بُعد محتوا و شکل (فُرم) در شعر امروز مطرح می شود، بی گمان در کار شاعران امروز، رگه های بیشتری از این گونه هنجار شکنی ها را (هم به لحاظ ساخت نوشتاری و هم به لحاظ کاربُرد محتوا) در شعر امروز می توان بازیافت.
پانوشت ها:
۱- در مورد جنبه های متفاوت نگری ،دیوانگی و شاعرانگی های فلسفی در شعر های "وحید بکتاش" من نقد و نگاه مفصلی نوشته ام که به زودی منتشرش می کنم.
۲- وحید بکتاش، به سپیدی این شعر ها شک کنید، زمستان۱۳۸۹، نشر: بنگاه انتشارات میوند، ص۱
۳- همان کتاب ، صـــ ۲۸ .
۴- همان کتاب، صــــ۵۲.