صفحه نخست > خبر و گزارش > معاشات گزاف در کميسيون مستقل حقوق بشر افغانستان

معاشات گزاف در کميسيون مستقل حقوق بشر افغانستان

پنج شنبه 5 آپریل 2007

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

يک منبع که نخواست نامش فاش شود به کابل پرس? گفت که در کميسيون مستقل حقوق بشر افغانستان، کميشنران ماهانه دو هزار دالر آمريکايی معاش دريافت کرده اما برای اينکه ماليات کمتری پرداخت کنند، اعلام می کنند که آنان مبلغ يک هزار دالر آمريکايی معاش دارند. وی افزود که اين کميشنران برای اينکه معاش خود را پايين نشان دهند، به بهانه های گوناگون و از راه های مختلف مانند مصرف تيل موتر، خرج دسترخوان و...مبلغ اصلی را کمتر نشان می دهند. از سوی ديگر آقای نادر نادری سخنگوی اين کميسيون در گفتگو با کابل پرس ضمن رد اظهارات اين منبع افزود که کميشنران کميسيون مستقل حقوق بشر افغانستان ماهانه حدود يک هزار و نهصد و پانزده (1915) دالر آمريکايی معاش دريافت می کنند. وی ادامه داد که از اين معاش پول ماليات، هزينه های صحی و بيمه نيز کسر می شود.
کابل پرس از آقای نادری پرسيد که چگونه کميشنران اين کميسيون معاش گزاف اين چنينی دريافت می کنند، در حالی که يک کارمند عادی دو تا سه هزار افغانی معاش دارد، پاسخ داد که ما اين معاش را پيشنهاد نکرده ايم بلکه در جريان تشکيل کميسيون، سازمان ملل اين اندازه معاش را برای کميشنران پيشنهاد کرده است.
قابل ذکر است که متوسط معاش کارمندان عادی دولت 2500 افغانی می باشد که با اين حساب، کميشنران کميسيون مستقل حقوق بشر هر يک تقريبا 38 برابر کارمندان عادی دولت معاش دريافت می کنند. به نظر می رسد دريافت چنين معاشی، مبنای اين کميسيون برای برابری و عدالت را زير سوال می برد و خود نشانه ای از تبعيض می باشد.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • بلی، باید کمیشنران کمیسیون معاش دالری و بلند بگرد بخاطریکه اگر پول کم داده شود برای کشور های خارجی جاسوسی کرده نمی تواند و در نتیجه اطلاعات درست به باداران خود داده نمی تواند.
    کشور های خارجی باید معاش بلند برای انها انتخاب کند سخنان اقای نادری درست و بجا است.
    عدالت و حقوق بشر در این کشور کی رعایت می شود؟ یا رعایت شده است؟.

  • این کمیسیون مستقل حقوق بشر؟ مثل یک آپاندیسیت ورم کرده به جان حقوق بشر است. مگر برای این مردم چه کرده است،هیچ! تنها کار مثبتی که انجام می دهد این است که معاش می گیرد و معاش می گیرد و هیچکاری هم نمی کند.

    از طرف دیگر پیسه بیت المال را بیهوده و بی جهت حیف و میل می کند. مثلا کتاب علیه مجاهدین به تیراژ هزاران نسخه چاپ می کند و وقتی دید وضعیت خراب است و مردم در استادیوم غازی تظاهرات کرده اند، دستور می دهد که همه این کتابها به آتش کشیده شوند؛ یعنی هزاران دالر پول ملت از بین برود. این است وضعیت کار این کمیسیون که سالانه میلیونها دالر مصرف می کند. حالا شما حساب کنید که این کمیشنرهایی که دوهزار نه که یک هزار و نهصد و پانزده دالر معاش می گیرند، و دهها نفر که در مطبعه کمیسیون حقوق بشر؟ کار می کنند و پول کاغذ و رنگ و دیگر ملزومات چاپ این کتاب چندهزار دالر می شود. درحالی که مردم نان خوردن ندارند و در همین همسایگی دفتر کمیسیون حقوق بشر از گرسنه گی در حال مرگ هستند.

  • رعایت حقوق بشر در همین نکته نهفته است که باید متولیان به اصطلاح "حقوق بشر" همه حقوق بشر که در اوغنستان زیست دارند، به جیب بزنند؟!
    راستی هزینه های که می کنند که از کدام کشور خارجی تأمین می شود؟
    افغانستان که دالر ندارد.
    بیشتر اگر از این حرف بزنم با حقوق بشر در ستیزه شده ام شاید برایم دوسیه سازی نمایند و حقوق بشر را زیر پا کرده ام پس بس است!
    والله اعلم بالصواب

  • من فكر منكنم كه اين معاشات با استانداردهاي بين المللي عيار شده و طبق احتياجات اوليه و اساسي يك خانواده است. فكر نكنم كه بيش از اندازه بوده باشد. دوماَ اين پيسه از بانك جهاني مي آيد نه از بوديجهَ دولت افغانستان. سوماَ وظيفهَ اي كه اين كميسيون انجام ميدهد بسيار مهم است و دست اوردهائي هم داشته اشت. آيا چنين فكر نميكنيد؟ متاسفانه وقت زيادي ندارم وگرنه چندين مسال ميدادم.

  • با سلام وعرض ادب خدمت تمام کسانی که اهل مطالعه ونوشتن بوده ودر کار های سیاسی منطقه وکشور چه مستقیم وچه غیر مستقیم سهم میگیرد.واز طریق نوشتن نظرات شان در سایت ها با جامعه عقب مانده ودرد کشیده افغانستان یاری وهمکاری مینماید.واز دوستان که در موردمعاشات گزاف در کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان نظرات شان را در این سایت ارسال نموده است تشکر میکنم ولی شخصا خودم کاملا مخالف مفکوره این دوستان میباشم زیراقضاوت این دوستان کاملا یک طرفه بوده وشاید افراد هستند کاملا عقده ای ومعلومات شان نیز در مورد فعالیت های حقوق بشر کاملا نا درست وبنأ قضاوت شان نیز کاملا اشتباه است.زیرا یگانه نهاد مستقل که همیشه منتقد در کار های دولت بوده وهمیشه از طریق رسانه های بسیار مشهور و مطبوعات خود این کمیسیون صدای مظلومین این سرزمین را تا سطح ملی وبین المللی به گوش جهانیان رسانده همین کمیسیون بوده در غیر آن حکومت فعلی با حکومت طالبان چندان تفاوتی ندارد.بیایید بجای این انتقاد های بیجا بالای یک نهاد معتبر از فساد در ادارات دولتی حرف بزنیم شاید معاش را که کارمندان کمیسیون مستقل حقوق بشر میگیرد بهتر از رشوت است که در ادارات از مردم بیچاره ومظلومیکه این پول به اندازه خون وی برایش ارزشمند است گرفته میشود.از خیلی از ادارات من کاملا آگاهی دارم که وقتی یک کارمند بسیار عاجز در یک اداره استخدام میشود بعد از سپری نمودن مدت بسیار کوتاهی تبدیل به یک اژدهای بسیار خطر ناک میشود که از خون ومال مردم تغذیه میشود.بیایید بجای این انتقاد های بیجا به عنوان نهاد های مدنی افغانستان راه های حل رابرای بهبودی وضعیت افغانستان سنجیده ودرین راستا گام های مفیدی را بر داریم..توخود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل...

    • باسلام و عرض تبریک به مناسبت عید بزرگ رمضان حضور تمام هموطنانمو قبولی طاعات و عبادت تمام مردم شریف افغانستان.من خودم به عنوان یک دختر جوان تحصیلکرده که در کشور ایران متولد شده بودم ودرسال 1385 به کشورم بازگشته و با هزاران آرزو برای ابادی و آزادی کشور عزیزم با این که من مدت ده سال هم در ایران در بخشهای مختلف کار کرده بودم و مدیر و مسئوا یکی از مکاتب خودگردان تهران بودم آنقدر انگیزه برای کار کردن داشتم که فقط خدا میداند و بس. اما وقتی وارد کابل شدم و به دنبلا کار متاسفانه با هزاران مشکل روبه رو شدم که مهمترین آنها نداشتن واسطه بود خلاصه بعد از حدود دو ماه جستجو یکی از دوستان سابقم که کارمند کمیسیون بود مرا به بخش اداری معرفی کرد و از توانای و کارهایم در ایران گفت ودر آخر قرار شد بعد از برسی با من تماس بگیرند وقتی بعد از چند روز مرا خواستند با من قرارداد یک ماه نوشتنند آن هم برای کاری که نه تخصصش را داشتم و نه نوانش را در این مدت سعی کردم همه چیز را ببینم و سکوت کنم تا با محیط و مردم بیشتر آشنا شوم هر چه بیشتر تلاش کردم کمتر موفق شدم دیدم تنها چیزی که این مردم میفهمند و میخواهند این است که تکه ای بیشتر از این نانی که حلال و حرام بودنش معلوم نیست را با خود به خانه ببرند تنها چیزی که اهمیت داشت فقط روابط بود و بس خانمها تا آن جا که در توانشان بود سعی میکردند خود را زیبا جلوه دهند و زیباییهای زنانگیشان را بیشتر آشکار کنند هیچ کس به واقع برای مردم کار نمیکردیک سکرتر ساده پانصد دلار معاش داشت و در مقابل یک مرد درایوربین 150تا 200 دلار معاش داشت این کجا و آن کجا بیچاره پدری که مسئول خانواده بود و خانمی که فقط وقت خود را میگذراند ودر کنار این ها بودند کسانی که از مسئولین و دوستان و خویشان وکمیشنران بودند که آنها جای خود را داشتنند خلاصه من حدود دو ماه در این دفتر به ظاهر شریف و مردم دوست وظیفه داشتم اما تنها چیزی که ندیدم انسانیت و مردم دوستی بود راستی مالیلتی که از معاش بنده که 200 دلار بود به همان اندازه کسر میشد که از معاش 2000 دلاری جناب کمیشنران اگر میخواهید در این دفتر کار کنید باید از خیلی چیزها بگذرید و آنطور باشید که آنها میخواهند و اگر این توانای را ندارید به آرامی خود را کنار بکشید البته در این شهر حالا بعد از حدود دوسال زندگی من فهمیده راهی را که ان خانمهای به ظاهر روشنفکر میرفتنند درست بوده چون اگر چیزی غیر از این میبود انها هم حالا باید مثل من یک مهلم عادی میبودنند با ماهی 2500 افغانی

  • من نظرات شما را راجع به معاشات کمیسیون خواندم . من دریکی از ولایات زندگی میکنم .بسیار جالب است که شما اینطور قضاوت کنید .این کمیسیون تنها نهادی است که از حق درین کشور دفاع می نماید اگر معاش بلند دارند دربرابر کار خود انرا دریافت می کنند اما دردولت چند برابر آنرا رشوت و حرام می گیرند . من خودم کارمند کمیسیون نیستم اما شاهد کار وفعالیت صادقانه و خستگی ناپذیر کارمندان آن درولایت خودمان هستم که چگونه برای کمک به زنان و کودکان محروم خطرات را قبول می نمایند و قریه به قریه می گردند .ماباید واقع بین باشیم و عقده یی برخورد ننمائیم . اکر دردولت معاش کم است همانقدر کار کم است وخیانت است .همین نهاد ها است که با کار صادقانه خود افغانستان را به پیش خواهد بردند وگرنه به کا ردولتی ها باشد ما روز به روز عقب خواهد رفتیم .

  • این نامه، سوز دل یک بانوی افغانستانیِ است که در ایران زنده‌گی می‌کند.
    این بانو، نازنین نام دارد. و هفده‌سال می‌شود که با فامیلش در استان زاهدان هستند.
    نازنین پدر ندارد. یک مادر پیر دارد و دو برادر از خودش خوردتر
    مادر نازنین، روزانه درب‌خانه‌های همسایه‌های ایرانی‌اش را تک می‌زند تا رخت‌شویی ‌کند و از این راه لقمه‌نانی پیدا می‌کند.
    برادران نازنین هم شاگرد رنگمال هستند و روزانه مقدارپولی می‌گیرند؛ مگر این پول تکافوی زنده‌گیی‌شان را نمی‌کند.
    خود نازنین بیکار است و در خانه...
    داستان این خانواده در این‌جا ختم نمی‌شود. هردو برادر نازنین، بیمار هستند. بیماریی‌شان خیلی جدی‌ست. بیچاره‌ها مثانه‌های‌شان عفونت کرده و پیشابشان از بیضه خارج می‌شود؛ با این‌حال مجبور هستند کار کنند ورنه از گرسنه‌گی خواهند مرد.
    بیمارستان‌های دولتی ایران، به مادر نازنین گفتند که فرزندانش را در صورتی عملییات (عمل) جراحی می‌کنند که بابت هرکدام پنج‌میلیون تومان هزینه بپردازند.
    نازنین می‌گوید که هزینۀ بیمارستان هردو برادرم ده‌میلیون تومان می‌شود که ما از پرداخت آن عاجزیم.
    حالا برادران نازنین منتظر روزهای هستند که نفس‌های‌شان گرفته شود تا دیگر هیچ دردی را احساس نکنند.
    اما نازنین کیست؟
    نازنین بانوی‌ست هجده‌ساله که که در سیزده‌ساله‌گی شوهر کرد.
    نازنین می‌گوید: هنوز مرز سیزده‌ساله‌گی را نپی‌موده بودم که پدرم مرا زن یک افغانستانیی کرد که قرض‌دارش بود.
    پس از اینکه نازنین از نامزدی‌اش با یک افغانستانی در ایران خبرشد بالای پدر اعتراض می‌کند؛ اما پدرش می‌گوید" من پیرم و ناجور از این مرد قرض‌دار هستم و بابت آن همه پول ترا به او نکاح می‌کنم"
    نازنین در سیزده‌ساله‌گی نکاح می‌کند بدون این‌که بداند عروسی چیست و شوهر چیست و چه‌کار می‌کند.
    نازنین به رسم اعتراض، با لباس مشکیی غیر از عروسی پای بخت رفته بود؛ این‌جاست که غیرت افغانیی؟ شوهر نازنین تور می‌خورد و لباس‌هارا در همان شب اول عروسی، در بدن نازنین نازنین پاره پاره می‌کند و او را کتک می‌زند و می‌گوید" پدر لعنت این لباس شگون بد دارد"
    در این زمان پدر نازنین هم می‌میرد و در همان ایران دفن می‌شود.
    نازنین از آن روز به بعد، روزانه چندین‌بار از سوی شوهرش کتک مفصل می‌خورد و بدنش سیاه و کبود می‌گردد تا این‌که دیگر برایش صبری باقی نمی‌ماند و به دولت جمهوری اسلامی؟ ایران عارض می‌شود.
    مادر نازنین از پشت گوشی به من چنین گفت: " دستِ دولت ایرون درد نکنه خیلی کمک‌مون کردن و از جلد سیاه‌و کبود شدۀ دخترم کلی مردک گرفتن و امر دستگیریی دامادم را نیز دادند"
    اما شوهر نازنین به محض این‌که از واقعه خبر می‌شود همان لحظه دست زنش را گرفته با خود میاردش افغانستان و ظرف دوسال، روزگارش را روزگار سگ می‌کند. هرباری که اورا جلو چشمش می‌بیند می‌زندش به لگد و بعد مثل گلیم می‌تکاندش بعد هم با کیبلی، خوب نرمش می‌کند و می‌گوید:
    " پدرسگ! بالای من عریضه می‌کنی؟ حالا چه‌کسی نجاتت میده؟ "
    در این دوسال نازنین با تحمل انواع ظلم، لب به سخن نمی‌گشاید و جایی هم شکایت نمی‌کند چون اگر بار دیگر اشتباهی می‌کرد از سوی شوهرش کشته می‌شد.
    نازنین مجبور می‌شود تلفنی با مادرش تماس بگیرد و مادرش به صدها عذر و زاری، دامادش را متقاعد می‌سازد تا نازنین را یکی دوماه به حیث مهمان بفرستد ایران.
    نازنین ایران می‌آید و می‌رود زاهدان پیش مادرش و مادرش بار دیگر به حکومت ایران عارض می‌شود.
    حکومت ایران باز هم از بدن لت‌خوردۀ نازنین، مدرک می‌گیرد و موضوع را رسمی می‌سازد و بعد به مادر نازنین می‌گوید: "هروقت شوهرت بیاید ایران دستگیر می‌شود و حق شما از او گرفته خواهد شد تا آمدن او صبر کنید یا هم بروید مشکل‌تان را در افغانستان حل کنید"
    نازنین خواستار طلاق می‌شود حکومت ایران رهمنمایی‌شان می‌کند که این موضوع را از طریق سفارت افغانستان در ایران می‌توانید حل کنید که مربوط دولت خودتان می‌شود.
    نازنین و مادرش از زاهدان به تهران می‌آیند و روزها پشت دروازۀ سفارت افغانستان در تهران می‌ایستند و در اخیر پهره‌داران سفارت‌خانه (سربازان) برای‌شان می‌گوید " برید گُم‌شید دیگه این‌سوها پیداتون نشه که پدرتونو درمیارم کثافت‌های آشغال!"
    نازنین و مادرش موفق نمی‌شوند تا به یکی از مسوولین سفارت، تماس بگیرند و با دل نا امید دوباره بر می‌گردند زاهدان
    به شوهر نازنین احوال می‌دهند که بیاید ایران؛ اما او می‌گوید که دیگر ایران نمی‌آید و تا زمانی‌که موهای نازنین مثل دندان‌هایش سفید نشود طلاقش هم نمی‌دهد و خودش؛ بنا بر فرموده‌های اسلام و قرآن می‌تواند زن دومی‌ بگیرد.
    شوهر نازنین بار دیگر در استان کندز افغانستان ازدواج می‌کند و او و مادرش را تهدید می‌کند که اگر پای‌تان از مرز نیم‌روز به خاک افغانستان رسید هرچهارتان کشته می‌شوید.
    به گفتۀ مادر نازنین، دامادش با مخالفان مسلح دولت افغانستان نیز رابطه گرفته است.
    حالا نازنین منتظر آیندۀ گنگ و مبهمی است که برای بلعیدنش دهان گشوده و نمی‌داند چه‌کار کند تا از شوهرش طلاق بگیرد؛ او آن‌قدرها هم در فکر خودش نیست بیشتر به برانش می‌اندیشد که هردو بیمار اند و معذور؛ اما باید کار کنند تا لقمه‌نانی به دست بیارند.
    این همه گپ‌هارا نازنین و مادرش از پشت گوشی به من گفتند، و نیز گفتند که نه رد ایران و نه در افغانستان کسی را می‌شناسیم که کمک‌مان کنند.
    نازنین گفت: اگر پای مان از مرزها آنسو بلخشد همه کشته خواهیم شد. و پول هم نداریم که بیاییم افغانستان یا هم در همین‌جا برادرانم را تداوی کنم

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس