پهلوان وزیر، کشتی کج را دوست دارد!
نویسنده : ښایسته بارکزی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
ماجرا از زمانی آغاز شد که وی به پست وزارت فرهنگ و جوانان از سوی رییس جمهور حامد کرزی به پارلمان معرفی شد. برخی ها حدس می زدند که این تازه به دوران رسیده مشکلاتی بیشتری را در این ارگان به وجود خواهد آورد و بیشتر از سلفش وضیعت فرهنگی را حداقل در سطح حکومت بدتر خواهد کرد، اما برخی دیگر به نفس تغیر خوشحال بودند و می گفتند: "خوب شد که رهین رفت".
او از داوری پارلمان نیز گذشت و بدون اینکه کسی از وی در مورد سابقۀ ارتباطش با جنایتکارترین حزب سیاسی افغانستان سوالی کند و یا سابقه کاری اش را در عرصه فرهنگی و مطبوعات بپرسد؛ برایش رأی دادند و پهلوان که قیافه اش بیشتر به قهرمانان کشتی کج شباهت دارد، بر اسپ لاغر و زخمی فرهنگ و مطبوعات افغانستان سوار شد و با تازیانه خودخواهی، غرور، فاشیزم، ایدلوژی و از همه بدتر بی خبری از فرهنگ، هنر و مطبوعات راه دیار رویایی رهبرش در پیش گرفت.
من از خودم بارها پرسیده ام که چه فرقی است میان آن کسی که روزی کسی را به واسطه یک خنجر می کشت، یا برسرش راکت شلیک می کرد و یا خانه اش را تاراج می کرد و کسی که امروز در میدان دموکراسی نیم بند افغانستان برای دیگران توطیه می چیند و بدون اینکه به ارزش های تضمین شده در قوانین افغانستان حتا تظاهر کند، به حذف دیگران بر می خیزد و پهلوان وار مثل اینکه در یک معرکه کشتی کج باشد ارزش های تضمین شده در قانون اساسی افغانستان را در باب آزادی زن و مرد، مطبوعات و آزادی بیان به مسخره می گیرد و آنرا قبول ندارد.
پهلوان خرم وزیر فرهنگ و جوانان نیز از همین قماش است.او در مجلسی در مرکز مطبوعاتی آیینه در کابل، خانمی جوانی را که با استفاده از آزادی اعطا شده برایش در قانون اساسی افغانستان و حق بشری اش شغل عکاسی را انتخاب کرده ، با خشونت برخورد می کند و با حرف های رکیک که در شأن یک انسان نیست از وی می خواهد که ازش عکس نگیرد،چون پهلوان به عکاسی اعتقاد ندارد چه جاییکه یک خانم این کار را انجام دهد.
پهلوان آرام نمی نشیند او روزی گذرش به مرکز بین المللی مطبوعات که در منزل اول ساختمان وزارت فرهنگ و جوانان قرار دارد، می افتد و بیند که تصاویری کلانی از شماری از بزرگان افغانستان از جمله ملکه گوهر شاد و امان الله خان غازی در آنجا آویخته شده است.او عصبانی می شود و مثل کشتی گیران کج که با هر وسیله به حریف حمله می کنند و هیچ قاعدۀ را در بازی قبول ندارند، تصاویر را با خشونت پایین می کشد و با لگد بر سروصورت تصاویر امان الله خان غازی و ملکه گوهرشاد، خفت و حقارتش را یکبار دیگر به نمایش می گذارد.
پهلوان در هنگامه این دو ماجرا آرام نیست، او مثل کسی که خون خرگوش خورده باشد با وجود جسامت بزرگش به تکاپو می افتد که باید که رادیو تلویزیون ملی افغانستان را نیز به فرمان در آورد.
رادیو تلویزیون ملی افغانستان که از یک سال بدین سو در میان شک و تردید های زیاد و مخالفت های صریح مقامات حکومتی به واسطه نجیب روشن رییس عمومی آن و همکارانش سروسامانی گرفته و در بازار رسانه های تصویری افغانستان از اکثر تلویزیون های خصوصی پیش افتاده است، به چشم پهلوان مثل لقمه چربی می آید که با تسخیر آن رویاهای بزرگ خودش و بادرانش به راحتی دست یافتنی به نظر می رسد.
پهلوان به نقل از منابع نزدیک به رادیو تلویزیون ملی و مبتنی بر صحبت های نجیب روشن در یک کنفرانس مطبوعاتی، دست به توطیه های خطرناک و عجیبی بر علیه روشن و همکارانش در این رسانه می زند. روشن و یارانش توان مقابله با وی را دارند چون بیننده گان تازه جذب شده تلویزیون ملی و ظاهراً رییس جمهور کرزی از وی حمایت می کند.اما پهلوان به اصطلاح آمر اول روشن است و دستوراتش نیز در این ارگان مرعی الاجراست و در عین حال روشن و همکارانش از یک جهت توان مقابله با وی را ندارند چون پهلوان چنان در دسیسه چیدن زبردست است که باید دیگران سالها عضو حزب باشند و یا نزد خودش درس بخوانند تا کارشناس شوند.
او صلاحیت های روشن را محدود می کند، به درخواست های قانونی اش مطابق به قانون رسانه های همگانی در مورد تغیر و تبدیل شماری از کارکنان رادیو تلویزیون توجهی نمی کند و با وجود تاکید های مکرر رییس جمهور هم چنان عرصه را بر روشن تنگ تر و تنگ تر می سازد.
چنان به نظر می رسد که پهلوان در این عرصه مثل سایر همکیشانش خیلی آموزش دیده است، او حریفش را خسته می سازد تا عصبانی شود و دست به کارهای احساساتی بزند، چون واقعاً با آنچه که پهلوان می کند کاسه صبر هر آدمی لبریز شدنی است و خواه ناخواه دست به عمل عاطفی و احساساتی می زند.
پهلوان انرژی کافی برای انتظار کشیدن دارد او حریفان خودش را خوب می شناسد و نقاط ضعف شان را بلد است و با نامردی وقتی فرصتی پیدا کند از پشت خنجر می زند.
بلاخره این فرصت پیش می آید و شخصی را به پست ریاست نشرات رادیو افغانستان با امضای رییس جمهور می گمارد بدون اینکه به پشنهاد های قانونی نجیب روشن توجهی کند.این کار برای پهلوان دو فایده دارد یکی اینکه اگر از سوی روشن پذیرفته شود، اتورتیه روشن را در پست ریاست عمومی رادیو تلویزیون صدمه می زند و از جانب دیگر اگر پذیرفته نمی شود نیز باعث می گردد تا روشن را در تقابل با رییس جمهور که مهمترین حامی کارهایش در حکومت است، قرار دهد. بلاخره تصور دوم پهلوان به کرسی می نشیند و روشن خود را در تقابل با رییس جمهور قرار می دهد.
روشن کنفرانس مطبوعاتی می دهد و بر تقرر غنی مدقق به حیث رییس نشرات رادیو افغانستان اعتراض می کند، حدس می زنم روشن تصور می کرد که رییس جمهور با یک گله مشاور و دم و دستگاه کلان ریاست جمهوری از متن قانون رسانه های همگانی باخبر باید باشد و یا باخبر شود و چه خوب است که وقتی یک مورد قانونی شکنی و نقض قانون برملا می گردد، حکومت که پاسدار و حافظ قانون است از مردم معذرت بخواهد و اصل قانونی را تطبیق کند که این چنین نمی شود و رییس جمهور نیز به درخواست روشن مبنی بر تجدید نظر در حکم تقرر رییس نشرات رادیو افغانستان توجهی نمی کند، شاید مشاورین رییس جمهور به تعطیلات کریسمس رفته اند و رییس جمهور نیز مصروف دیدار بزرگان قومی فلان قریه است تا مشکلات آنها را از ناحیه کمبود آب صحی حل کند و" به مراجع مسوول هدایات لازم اصدار فرماید" و یا اصلاً رییس جمهور خودش این مسأله را درک کرد که در صدور حکم مقرری رییس نشرات رادیو افغانستان قانون را نقض کرده است ولی به اصطلاح عامیانه "تیر" خودش را آورد تا مردم نگویند که رییس جمهورشان از قانون آگاهی ندارد.
دامنۀ این ماجرا هنوز پایان نیافته است، رییس جمهور از کنفرانس مطبوعاتی روشن ناراضی است بدون اینکه در مورد خطای خودش در صدور حکم خلاف قانون توجهی کند. در این هنگامه که به اصطلاح " آش به مراد" پهلوان در حال پخته شدن است او بیشتر به ماجرا دامن می زند و می خواهد تا از " آب گل آلود" بیشتر ماهی بگیرد.
در این میان که پهلوان بر حریف خود نجیب روشن اندکی غالب شده است، آقای روشن به نقل از همکارانش به تعطیلات عید قربان می رود تا با خانواده اش در کشور جرمنی چند روزی را بگذراند.
میدان برای پهلوان خالی می شود و پهلوان دیگر باید آخرین ضربه را فرود آورد، او این کار را می کند و این ضربه را بر حساس ترین نقطه رادیو تلویزیون یعنی بخش خبری تلویزیون فرود می آورد.از هم کیشان خود شخصی را به پست مدیریت شبکه خبر می گمارد و باز با این تصور که هم یک مهره نو وارد رادیو تلویزیون می شود و این به معنی رد تمام اظهارات روشن در کنفرانس مطبوعاتی اش است و در عین حال در اختیار گرفتن زمام پخش خبرهای تلویزیون از دست همکاران روشن.
اما کارمندان شبکه خبر بر این اقدام پهلوان وزیر می شورند و در یک نامه اعتراضیۀ به مقامات حکومتی اعلام می کنند که شخص جدید را به دلیل عدم توانایی های لازم مدیریتی و کادری نمی پذیرند و دست به اعتصاب می زنند تا اینکه به درخواست شان مبنی بر ابقای مدیر قبلی اقدام شود.
پهلوان که از روشن عصبانی است و فکر می کند پشت حریفش را نزدیک است به زمین بکوبد با چندین محافظ مسلح در هیأت یک فرمانده نظامی وارد رادیو تلویزیون ملی می شود و به شبکه خبر می آید و بدون اینکه با کسی گفتگو کند می پرسد:" کی با مدیر جدید مشکل دارد". که در همین حال چند تای از جایشان بر می خیزند. پهلوان به محافظین مسلح اش که مثل یک ستون پنجم پیرامون ساختمان شبکه خبر خط محاصره انداخته اند تا مبادا کسی فرار کند دستور می دهد که اینها را از رادیو تلویزیون ملی اخراج کنند و آنها نیز با وقاحت تمام مثل اینکه رادیو تلویزیون ملکیت پدری پهلوان وزیر باشد آنها را اخراج می کنند و پهلوان در تلویزیون باقی می ماند تا همکاران دیگر روشن دست به کدام اقدامی نزنند و لستی طویلی را به دروازه های امنیتی می فرستد تا از ورود همکاران استخدام شده از سوی روشن که برنامه جدید به اقبال فکر و استعداد آنان در یک سال گذشته در تلویزیون ساخته شده است، جلوگیری کنند و به این ترتیب این اقدام کودتایی نیز جامعه عمل می پوشد.
پهلوان که از اقدام برای برطرفی روشن به واسطه حکم رییس جمهور نا امید است مثل یک کشتی گیر خشمگین بازیگران کوچک را نشانه می گیرد و با جماعتی از چاپلوسان وزارت و رادیو تلویزیون ملی می خواهد دست به پاکسازی کارمندان استخدام از جانب روشن بزند تا که این کار باعث سقوط برنامه های جدید شود و واسطۀ برای آن گردد که بیننده گان رادیو تلویزیون و شخص رییس جمهور از نجیب روشن ناراض گردند و این زمینه را برای از سر راه برداشتن روشن مساعد کند.
هنوز معلوم نیست نتیجه این ماجرا چیست اما هر دو طرف بازی محاسباتی نزد خود کرده اند و فکر می کنند که یکدیگر را بر زمین خواهند زد، اما یک طرف ماجرا که پهلوان وزیر باشد چنان نامرد و توطیه چین است که به هیچ قاعدۀ باورمند نیست و منتظر است که در فرصت مناسب خنجر را از پشت تا دسته فروکند.
و اما تماشاگران این بازی نیز منفعل اند و دست به هیچ اقدامی نمی زنند. شاید هنوز در افغانستان کشتی کج چنان رنگ و بویی نگرفته است تا احساس تماشاگران را نیز به خود جلب کند و تماشاگر را نیز جزیی از بازی بسازد. پارلمان که باید در صدد داوری باید برآید حضور ندارد و به تعطیلات زمستانی رفته است و یا اگر هیأت اداری اش هم است چندان تماشاگر این بازی نیست چون ممکن است پارلمانی های این کشور به بازی های دیگری علاقمند باشند.
و اما رییس جمهور کرزی نیز در میان صدها ناگزیری نمی تواند میان قانونیت، ابتکار، صداقت و زورگویی، توطیه، بد سلیقه گی و قانون شکنی یکی را انتخاب کند، چون شاید فکر می کند که دُم پهلوان با همه نقص هایش به جایی می رسد که دُم خودش نیز به همان جا می رسد.
اين مطلب از نسخه ی نخست کابل پرس? به اين نسخه منتقل شده است
پيامها
12 جنوری 2008, 08:37, توسط حمید
اصلاً آیا ممکن است چنین شخصیتی معرف فرهنگ باشد. اگر خرم صاحب شاروال میشدند بهتر بود چون قوارهء شان به بولدوزر شباهت دارد. اگر رئیس المپیک میبود خوب بود چون به یک پهلوان شباهت دارند. ولی برای فرهنگ خیلی نا متناسب اند. ریشخند تر از این پهلوان، جناب کرزی است که خواسته است با چنین قیافه و چنان سابقه وی دموکراسی را تامین کند. شما خود قضاوت کنید آیا این کرزی کدام ذره عقل دارد؟
12 جنوری 2008, 09:20, توسط کامران ميرهزار
آقای حميد. به نظر من جملات شما انتقاد نه و بلکه توهين است. ما قيافه ی فرد را برای نمايش و انتقاد نگذاشته ايم و بلکه آرا و ديدگاه ها و عملکردش را بايد نقد کنيم. در نوشته ی شايسته بارکزی گرچه عنوان به جايی غير از کار و عملکرد وزير طالب ارتباط دارد اما متن درباره ی کار و عملکرد اوست.
با احترام
12 جنوری 2008, 10:26
آقای ميرهزار تعجب است که شما از خرم می کنيد.
12 جنوری 2008, 10:35, توسط کامران ميرهزار
خواننده ی بی نام!
من از وزير طالب کريم خرم دفاع نکرده ام. وزير طالب جايی برای دفاع ندارد. همه می دانند که من از اولين منتقدان کريم خرم بودم و در نوشته ها و مصاحبه های خود خواستار برکناری فوری اين لکه ی ننگ فرهنگ شده ام. اما بحث بر سر نقد انديشه و عملکرد افراد است و نه قيافه ی طرف يا اينکه وزير طالب کريم خرم اينقدر طول و عرض دارد، کلاهش را کج گذاشته يا راست گذاشته. با اين نوع برخورد همين وزير تاريک انديش دستاويزی پيدا می کند برای محدود کردن و کوبيدن بيشتر رسانه ها.
اميدوارم منظور مرا درک کرده باشيد.
12 جنوری 2008, 23:46, توسط آریا منش
میر هزارم گاهی به دول میزند و گاهی به سرنی .
توره وله غندل هم صفت دارد که پست فرهنگ ره کرزی پهلوان برش داد باید کرزی پهلوان چند شتری میداشت و نگهبانم خرم پهلوان ره انتخاب میکرد که در صورت نافرمانی با شتر خرم پهلوان پنجه نرم میکرد.
تشکر
13 جنوری 2008, 03:40, توسط تراب از کابل
از بقیه موضوعات که درمقاله تذگار یافته اگر چشم پوشی شود یک نکته قابل پرسش این است که اقای نجیب روشن مدتها قبل از ریاست رادیوتلویزیون ملی کناررفتند وحالا اقای عبدالواحد نظری ریس ان اداره است نمیدانم چگونه این مطلب مبهم مانده که نویسنده محترم تا حالااز ان خبر ندارد
13 جنوری 2008, 03:45, توسط کامران ميرهزار
تراب جان!
اين مطلب از نسخه ی نخست کابل پرس? به اين نسخه منتقل شده ودر انتهای مطلب همين جمله آمده است.
13 جنوری 2008, 20:40, توسط تراب
باعرض سلام به اقای کامران میرهزار !بسیار زیاد تشکر که من را متوجه ساختیدبا معذرت که قبلا متوجه زیرنویس نشده بودم لاکن ایجاب مینماید که مطالب که تاریخ شان گذشته باشد دوباره نشر نشود واگرمطالب قبلا نشرشده دوباره نشرمیشود درختم ان درموردموضوع ان اگرکدام تغییری رونما شده باشد افزود شود تا نتیجه گیری بهتر شده بتواند.امیدوارم خاطرتان از انتقاد بیجای ازرده نشده باشد .
5 فبروری 2008, 02:48, توسط سروش
من به میرهزار و دوستانش فقط اینقدر گفتنی دارم که چرا بالای یک شخصیت مقام عالی اینچنین اتهامات بسته میکنیددرحالیکه این وزارت قبل از اقای خرم یگ وزیر مزخرف حیات بشری را پیش میبرد او به فرهنگ افغانستان چه کرده که شماامروز بالای اقای خرم اینچنین اتهامات وارد می نماید که یک (ضمیر انسانی)ازان پناه می جوید. شما خرم را فقط به این خاطر توهین میکنید که جلو مطبوعات بی جلو را کنترول می کند ازادی مطبوعات به این معنانیست که اشخاص را توهین کنید میتوانید که سیستم را زیر تنقید سالم قرار بدهید. گناه اقای خرم فقط اینست که میخواهد شما و یاران شما در جوار خواهران ومادران تان یکجا فلم های غیراخلاقی راتماشانه کنند. شما اقای خرم را فقط به این گناه توهین میکنید که او از ارزشهای اسلامی وافغانی دفاع میکند. بلحاظ خدا دیگه از این چاپلوسیهای تان که به ایران وهواداران ایرانی میکنید بس است. ایران را به چشم سرتان دیدید که بالای شما چه چه کارها را انجام میدهد ولی تاهنوز شما کلمه به نام شرم فراموش کردید و از تفرقه انداختن دربین مردم کاری دیگری نه دارید.
5 فبروری 2008, 02:53, توسط کامران ميرهزار
اينطوری که می گويی نيست. اتفاقا آقای خرم کسی است که چند ماه پيش نامه ای را به خواهش سفارت ايران به رسانه ها فرستاده بود و از مديران رسانه ها خواسته بود که عليه سران ايران مطلب ننويسند. لطفا به آرشيف روزنامه ی هشت صبح مراجعه کن.
12 جنوری 2008, 09:57, توسط معصومی
سلام دوستان عزیز : افسوس به حالی کشوری که همچوپهلوان های بی نهایت ضعیف المنطق ،خود خواه، فاقد آگـاهی سیاسی و سیستم اداری چهار اطرف و کرسی های رهبری اش را اشغال و رول فرمانش را به سمت تباهی و وحشت رهنمایی میکنند .همچنان طبقه محکوم راکه همیشه محکوم بودن در این دوره دموکراسی نیم بند باز هم محکوم و زیر پای این پهلوانهای 300 و 400 کیلویی خفه نموده محوءونابود میکنند . بنده یگان بار فکر میکنم که اگر یک کشور بیگانه به تنهایی به کشورما تجاوز کند وهمه مردم افغانستان هم از جوان پیر زن و کودک در مقابل ایشان جهاد اعلان کنند ودر جهادشان پیروز شوند ..... آیا چه حالی در سری این کرسیهاچه کشمکش ها و قدرت طلبی های دراین کشور باشد ؟وهر فرد برای خود و برای جیب خود حکومت کند چرا که رعیت و ملت نـخواهد بودچون همه جهاد کرده اند . و همه مستعق اند و باید کرسی های را در اختیار داشته باشند . وزیر فرهنگ چه دست آوردی در این دوره حاکمیت خویش در این وزارتخانه دارد؟ آیا کدام تالار یا کدام موسسه فرهنگی و کلتوری ترتیب ودر خدمت مردم قرار داده شده آیا کدام کتاب حد اقل رومانی را رسمی تآلیف به چاپ رسانده کدام تبلیغاتی پوستری وچاپی تکنولوژی عصر را در معرض آگاهی مردم قرار داده ویا........ ؟ نه صرف در فکر پخته کردن بیخ خود وجیب خود شان هستن ...... یکتعداد از ژورنالیستان که در شرایط جنگ ترور اختناق که هر لـحظه مرگ تحدید شان میکند گذارش تهیه کرده و از طریق رسانه های جمعی به آگاهی هموطنان میرسانند هر زمان از طرف آقای خـُرم که لیاقت واهلیت همچو پُستی را هم ندارد. مورد تحدید شکنجه های فزیکی ،مغزی وروحی بی مورد قرار میگیرند چوناز واقعتها ، اختلاصها ، قوم گرایی ها خویشبازی های جامعه مردم را مطلع میسازند. در مورد مرحوم نقشبندی نتنها مردم ما نه بلکه همه مردم دنیا فهمیدن که دولت افغانستان یک دولت مزدور که از طرف افرادی پثیف جامعه در معاصره قرار گرفته شده جز خرابی چور چپاول قتل....و امثال اینها : خدمت در سر خط اجندای وجدان شان دست شان قلب شان ابدآ به مشاهده نمیرسد .
12 جنوری 2008, 14:12, توسط ميرویس
نویسنده محترم شایسته باركزی !
محتوا و مطلب مضمون شما را خوب يافتم اما در عنوان نوشته شما ، تمايل ايرانی پرستی دیده ميشود .
در افغانستان به كلمه پهلوانی معمولآ “قشتی” ميگويند اما ايرانی ها بی غيرت این كلمه را بروی تعصب آنرا “كشتی” مينویسند و تلفظ ميكنند . شما شاید فكر كرده باشيد كه اگر “كشتی” بنويسید گويا به فكر خودتان ادبی تر صحبت كرده باشيد درحاليكه كلمه “كشتی” از اساس به بنياد و غلط است و اصل كلمه “قُشتی” به ضم حرف “ق” است كه يك كلمه تركی الاصل ميباشد .
سوال درينجاست كه ايرانی پرست ها تا به كی مردم را به زیر دول ايرانی های كثيف ميرقصاند !!!
ازيكطرف ظلم و تعدی برعليه مردم مهاجر افغانستان ازطرف ايران جريان دارد ، از جانب ديگر سلاح ها و مين های مهلك ايرانی داخل افغانستان گرديده و به طالبان كمك ميگردد ، درين حال روشنفكر مآبان به ساز ايرانی ميرقصند و خوش هم هستند كه ما فرهنگ مشترك با ايران داريم !!!
من ميگويم كه فضل خداست كه مردم افغانستان فرهنگ جدا از ايران دارند . به این سبب كه قسميكه ما در اروپا ميبينيم ايرانی ها سه برای قبول مهاجرت شان سه نوع كيس دارند :
اول - كيس همجنس بازی ( مرد با مرد )،
دوم - كيس همجنس بازی ( زن با زن ) ،
سوم - تغيير دادن دين اسلام خود به دين مسيحی
این است فرهنگ ايرانی ها
مرگ و ننگ به اين فرهنگ مشترك كه بعضی ها ادعا ميكنند
ميرویس
12 جنوری 2008, 15:25
mirwais jan man ba to hamnazar astom chonke afghanistan ra dost darom wa az iran nafrat darom
12 جنوری 2008, 15:41, توسط zazai pakizai
monga how taso aftekhar pa isi awo panjabie yano de, monga farhag de enagrezo da aftekhar bae kawoo,mirwais khana worora
13 جنوری 2008, 00:07
آقای ميرویس اصل گپ را نوشته كرده است ، كسيكه از فرهنگ ايرانی دفاع ميكند و خود را شريك ميسازد به معنی اينست كه از رذالت و همجنس بازی و ارتاد دفاع ميكند .
همان فرهنگ پنجابی بهتر است نسبت به فرهنگ بی غيرتی ايرانی ها ، شما وضعيت مهاجرين افغانستانی را در ايران با مهاجرين افغانستانی در پاكستان مقايسه كنيد . اگرچه كه پاكستان نيز دشمن مردم افغانستان است . ولی این ايرانی ها كه از ذلت برای خود هويت ميتراشند و خود را به كلمه موهوم ، پوچ و بی معنی “آريانا” نسبت ميدهند ، ميخواهند تاريخ بی عزت خود را بپوشانند . درغير اينصورت مسئله آريانا يك كلمه موهومی است كه بعداز كودتای پهلوی ها در ايران برای شاه ايران از طرف انگليس ها برای استفاده سياسی ازين كشور تهفه داده شد .
قيوم
13 جنوری 2008, 15:24, توسط Pakizai
nazawoli hallek jana,tata maloom da monga loie Kandahar kei de irani farhang ladera pokhwa hakem de,gori ster AMAD SHAH BABA che de pa 16 kalani kei de NADER AFSHAR nazawolie hallek vo haw bia Hekmatyar saheb de SOFI KERINKAR sara inrani farhang darlood haw bia ster Mullah omar baba (nieka) nazawali halkan haw nazoke enjni pa panjabi yano vrono araban badaran tofa warkar de irane haw ariana farhang pasdaran dei ka na.
13 جنوری 2008, 16:27
Beradar namata Pakizai mandi az naweshta hayat malom meshawad ke tu beseiar ademe motaaseb hasti. Aon ke Irani ha ra bad megoiad, magar tu chara ba bemanteqi ahmad shah ra dashnam meti wa Golbadina dasnam meti ba khatere anke aan ha paston hastand. wali feker namekoni ke aan haa hamwatane tu hastan, magar chara khodkos wa beganah parasti mekoni,
Iran chi dadh baraye tu? Pakestan wa Iran harr du dosmane mardome Afghanistan ast.
Tu baraaye goftan kodam gapi ham nadari wali khela gari mekoni.
Eshtebah nakoni ke man pastun nestam wa tajik ham nestam wali az Iran wa Irani haa manande har hamwatan digar nefrat daram.
Ashraf
13 جنوری 2008, 18:30, توسط pakizai
Ashraf jane,khpele sar khalas kra zomonge aftekhar de che taso ghonde kasan khpel graan melgari laka Enginaar sab Hekmatyar,mullah omar akhond hao nore ghat ghat kasaan che nen pa zor de ghat baba how srae nieka khan Angrez khan laka de namwaroo nieka gan shah shoja baba,abduraman khan baba defah kawai,
zema nafrat de iran dawlat sara zehad de tar taso poe,zemong gawandeyan tol jaffa karede laka che mong pa pakhwa zamane kei de ghaznaviyan tar hotakyan haw abadalehan par mazlom gavandeyan mo karede. aw hos ka angrez de ka usa ka rus de ka pakistani tol doshmanan de dalaile dadey che zemong meshran pa narawa lare rawan vo khpel qavom la har she na der vo aho biaye de khpel qodraat de para nokare de pradeo kawola aos natejei goroo.
14 جنوری 2008, 11:12, توسط nerges
shamaa bah chiz haye balandter az aghel khod perdakhtah yeed .shama chah me danid ka kalamah kooshti ra toork haa graftah wa kaf ash ra bah ghaf badal kardah bashand. kasikah az degar merdom bi dalil nafrat dashtah baashad bimaar rawani ast