ارزگان و مردم مظلوم گیزاب همچنان در چنگال خونخوار عبدالرحمنی!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
حاکمان و حکومت های افغانستان طی دوصد سال گذشته مانند شاهان و کشور گشایان غاضب و بیگانه همواره تعاملات برده گونه یی با اکثریت مردم این کشور داشته اند. تنها فرق بین حکومت های افغانستان با متجاوزین بیگانه در یک نقطه بوده می تواند. حکومت های نیرومند و اشغال گر در جهان پس از تصرف سرزمین بیگانه امکانات و ظرفیت های اراضی اشغالی را تقویت نموده جهت رشد و ترقی مردم و سرزمین خویش استفاده نموده است. اما در افغانستان طی دوصد سال گذشته هیج گونه اثر ساخت وساز از حاکمان نالایق و ناکاره افغان در هیچ نقطه ی از کشور بنظر نمی رسد. برعکس در هر قسمت از کشور با رسیدن قشون حکومتی همراه با قتل عام و مهاجر نمودن شماری زیاد از ساکنان آنجا، زیربنا های زراعتی، اقتصادی و آثار باستانی و با ارزش را بشکل از اشکال تخریب نموده و یا در حال نابودی قرار داده اند. حکومت فعلی نیز طی ده سال گذشته باوجود سرازیر شدن میلیاردها دالر از کشورها و موسسات مختلف جهان همراه با کمک های سیاسی، نظامی و اقتصادی کوچکترین خدمت ماندگار را ثبت تاریخ کشور نتوانسته است.
درحالیکه فساد اداری، تروریست گرائی، ترافیک و تولید مواد مخدر از شاخصه های اصلی رشد و گسترش یافته در ده سال گذشته بوده و افغانستان در این راستا شهرت جهانی کسب نموده است. همینطور این حکومت نیز در امتداد سیاست های تاریک و قبیله گرایانه زمامداران گذشته عمل نموده و بر تداوم آن اسرار داشته و دارد. چنانچه سیاست های خصمانه علیه هزاره ها در نقاط مختلف نمونه بارز ترویج همان ظلم پروری های سابقه است.
بحث اصلی مورد نظرم دراین نوشته روشن نمودن گوشه ی از وضعیت ناگوار هزاره ها ساکن در ولسوالی گیزاب ولایت ارزگان است که بنابر تعلقات قومی شان همچون گذشته از فرهنگ هزاره ستیزی خشن مانند قتل، تجاوز و فشار های گوناگون رنج می برند.
تاریخ ارزگان با خون ساکنان اصلی آن یعنی “هزاره ها” و ظلم و خشونت تکان دهنده علیه آنها رقم خورده وعجین شده است.
میر محمد صدیق فرهنگ در کتاب افغانستان در پنج قرن اخیر چنین می نویسد:
“پس از قتل عام هزاره ها توسط عبدالرحمن، بخش هایی از سرزمین هزارجات که غنی ترین زمین های کشاورزی محسوب می شد، از چنگ هزاره ها خارج و به پشتون ها واگذار گردید. سرزمین دایه، دای چوپان، ودیگر مناطق ارزگان از هزاره ها گرفته شد”.
وی در همین کتابش چنین نیز می نگارد:
“عبدالرحمن خان 12000 خانوار درانی و 4000 خانوار غلجایی را به اروزگان کوچ داد و زمین هایی را که قبلا ملک هزاره ها بود به آنها بخشید. بطوریکه درمنطقه اروزگان که تا آنوقت قلب هزارجات بود و مرکز آن محسوب میشد، فقط یک اقلیت هزاره محروم از ملک و زمین باقی ماند وبس”.
جنایات عبدالرحمن علیه هزاره ها درتمام نقاط افغانستان و منجمله در ارزگان زبان زد عام وخاص بوده، اسارت زنان، جوانان ، کودکان و همچنین انواع و اقسام ظلم و وحشی گری در قبال آن مردم مظلوم ثبت تاریخ شده است. یکی ازآثار ظلم و ستم عبدالرحمن حادثه چهل دختران می باشد. این حادثه بیانگر مظلومیت آن مردم و نشان دهنده ظلم و ستم حاکم بیرحم و خدا ناترسی میباشد که اثرات آن تا هنوز باقی است. وی هزاران جنایت مختلف انجام داده و قلب های مردم نجیب مان را داغ دار نموده کرده که متاسفانه ظلم واستبداد بعد از عبدالرحمن جابر نیز همچنان بالای هزاره ها ادامه داشته و ادامه دارد.
در ماه مارچ 2004 پس از بیست دهه کشتن وراندن های بدون وقفه و متواتر، دایکندی منحیث ولایت سی وچهارم از ولسوالی های گیزاب، کجران و شهرستان بخاطر بافت جغرافیائی و همخوانی طبیعی تشکیل گردید. آغاز کار ولایت دایکندی با استقبال و همکاری جدی مردم ساکن آنجا همراه بوده و بلافاصله زمینه فعالیت های تروریستی طالبان را در آن منطقه محدود و دشوار نمود. اما طی ده سال گذشته هیچگاهی حکومت افغانستان مشکلات و محدودیت طالبان را در کشور تحمل نتوانسته بنابرین درسال 2006 طی فرمانی ولسوالی گیزاب را از ولایت دایکندی جدا ومجدداَ به ولایت ارزگان ملحق نمود. در حالی که ارزگان یکی از نقاطی نا آرام در کشور بوده که ترور و تریاک در اثر همکاری حکومت و طالبان در آنجا به اوج خود رسیده است.
جدائی گیزاب از دایکندی و ملحق نمودن آن به ارزگان نا امن و برخلاف تمام بافت های جغرافیائی و ساختار های طبیعی آن منطقه بوده و نه تنها باعث آشفتگی در ساختار جغرافیائی شده بلکه بحران را تا عمق 20 کیلومتری ولایت تازه تشکیل دایکندی گسترش داده است. ظلم تروریستان طالب و همکاری مقامات ارزگان با آنان باعث قیام عمومی مردم مظلوم هزاره در گیزاب شده و در فبروری 2010 طالبان از آن ولسوالی محو و نابود شدند. اما باز هم طی سناریوی جدید میان حکومت و تروریستان جهت کنترول مجدد منطقه توسط یک تن از فرماندهان خشن و سابقه طالبان بنام لالی قوماندان که ظاهراَ به حکومت پیوسته، آغاز شد . لالی بلافاصله پس از پیوستن ظاهری به حکومت در راس پولیس اربکی مقرر گردیده و مجدداَ کنترول گیزاب را بدست گرفته گرفت. وی و اعضای خانوده اش در رژیم طالبان نیز از افراد صاحب نفوذ و با صلاحیت در ارزگان بوده است.
طبق گزارش و تماس های متعدد، برخی از ساکنان گیزاب برای انعکاس وضعیت نا مطلوب و غیر انسانی آن منطقه و رساندن صدای شان بگوش هموطنان با احساس و وجدان بیدار چنین می گویند: با حاکم شدن مجدد این فرمانده خشن طالب “لالی”، بر ولسوالی گیزاب زندگی برای مردم هزاره دراین ولسوالی وبخصوص ساکنان حواشی تمزان "تمزو" بسیار دشوار شده است. همینطور در پهلوی ظلم و جنایات این اربکی نما های طالب، توطئه های آنان با همدستی حکومت باعث فشار های مضاعف و کشنده علیه ساکنان مظلوم و بیدفاع هزاره در این منطقه شده و میشود.
لالی جهت رسیدن به اهداف شوم و فشار بیشتر بر مردم بیدفاع هزاره در سنبله 1390 گزمه ایساف را توسط افراد خود از منطقه مسکونی هزاره ها مورد اثابت قرار داده وباعث تشنج جدی در ولسوالی می گردد. حملات هوائی علیه مناطق مسکونی مردم بیدفاع هزاره در گیزاب و پس از آن آغاز تجاوز اربکی های طالبی حکومت، بالای خانه های آنان تا بیست روز قبل "برای مدت بیشتر از دوماه" ادامه داشته است. در جریان این توطئه شماری از مردم بیدفاع هزاره کشته و مهاجر گردیده و همواره منازل و املاک آنها مور تجاوز، تاراج و تفتیش قرار گرفته و از سوی دیگر عبور و مرور آنان در گیزاب بسیار دشوار و تردد وسایل نقیله ایشان در ارزگان ممکن نبوده است.
باند جنایت و خشونت لالی برخی منازل مسکونی حاکم بر ساحه منجمله قلعه کربلایی "یکی از قلعه های مشهور متعلق به هزاره ها" ، نزدیک به بازار تمزان "تمزو" را برای دوماه در اشغال داشته و از آنجا منازل و تردد مردم هزاره را تحت نظر گرفته و بر آنان تجاوز و خشونت را عملی و اجرائی می نمودند.
ضمن تماسی با یکی از ساکنان ولسوالی ارزگان خاص وی نیز از وضعیت بسیار وخیمی هزاره های پراگنده و ساکن در آن ولسوالی بخصوص در این اواخر حکایت نمود که در آینده مورد بحث قرار خواهد گرفت و گزارش های بیشتر ارایه خواهد شد.
بازگشت به بدویت: کوچی های پشتون قربانیان را سنگسار کرده، با اسب بر جنازه آنان تاختند و اجساد را به آتش کشیدند!
نوشته کامران میرهزار سردبیر کابل پرس و ویکی رایلی فعال حقوق بشر از استرالیا بر اساس مستندی از علی محمدی/ توجه: اگر سن شما زیر 18 سال است این صفحه را باز نکنید!
سه شنبه 31 ژانويه 2012, بوسيله ى کابل پرس
پيامها
3 فبروری 2012, 17:37
در جواب این وحشیها باید قیام سراسری کرد و آنها را تا آنسوی کوههای سلیمان دواند.
3 فبروری 2012, 18:18, توسط جواد
سلام برادر عزیزم آقای علیزاده
تشکر از اینکه صدای مظلومیت هزاره های تمزان و گیزاب را به گوش جهانیان رساندید و این ظلمها بخاطر محرومیت مردم در این منطقه به فراموشی سپرده شده بود را بر ملا ساختید
زنده و همیشه سر بلند باشید که خدمت مردم خود را انجام می دهید
3 فبروری 2012, 21:52, توسط nadem
اقای میر هزار سلام . میشه این لینک را باز نمایی و ببنی . تا هنوز تبغیض قومی درافغانستان به قوت خود باقیست .
http://www.hazaranetwork.com/v...
3 فبروری 2012, 21:54, توسط nadem
لینک دوم اصلی میباشد میشه این لینک دوم را باز نماید. تبعیض قومی در کابل بیداد میکند.
http://www.hazaranetwork.com/v...
4 فبروری 2012, 00:18
سلام ودرود بر ملت شجاع و غیورهزاره .انشأالله که به زودی شاهد نابودی هاکمان ظلم وسطم باشیم.
ما با اتحاد هم دلی وهوشیاری (و پیروی از رهبری واهد) بر انگونه توطهٔ ها و بر ظالمان پروز می شویم انشأالله. برادران هوشیار باشید دوشمنان ما با هیله های گوناگون گاهی در لباس دوست وبا کینه عبدالرحمانی و ملاعمری در کمین اند.
4 فبروری 2012, 05:47, توسط ن.ب
عارف عباسى از تلويزيون بيام او غان,تمام نخبه كان غير بشتون را وطنفروش خواند .
وهم اين او غان ملتى كه به مرض جنون قبيله برستى مبطلاست كفت كه اين غلط است كه ميكويند كه در زمان عبدالرحمن و خا ندان نادر زمين هاى اقوام غير بشتون غصب شده و به بشتونهاى نا قل داده شده.نى, ان زمين ها بيصاحب بودند؟؟؟
امروز جه شده كه او غان ملتى ها اينقدر تلويز يونها را در اختيار دارند و به شكل جنون اميز بر عليه اقوام غير بشتون به تبليغات نفاق افكنانه ميبردازند.انها اين را نميدانند كه با اين زهر افكنى ها نفرت و انزجار اقوام غير بشتون را به اوج ميرسانند.
طالب به نظر اين شخص مزخرف و مزدور بيكانه تنها افراد روحانى هستند و در زمان انها امنيت بود ميكويد.
امروزاقوام غير بشتون همه غير مسلح هستند و از دولت رانده شده اند.تمام امورات دولت بدست قبيله بشتون است. دولت بشتونى از يك عده نا جيز تنها بخاطر بر رخ كشيدن استفاده ابزارى ميكنند و لى با اقوام انها جفا و استبداد را روا ميدارند.
از كشور فرانسه تعريف كرد كه تاريخ درخشان دارد و لى تاريخ سياه قوم بشتون را ماسمالى كرد و مانند مو سيجه بيكناه اب در دهن كرفته و كزشت و جنايات حاكمان ظالم را جشم بوشى كرد.260 سال قوم بشتون تمام زمام امورات را بدست داشت جرا نكرد؟جرا تنها كشت و خون ريخت؟
ولى با زهم اين شخص مزخرف جرا حقايق را انكار ميكند و با بيشرمى تام ميكويد كه نى من حق را ميكويم؟
كدام حق؟
از ديد كاه قبيله و او غان ملتى حق ان است كه ناحق باشد؟
راستى كه قبيله تقلب كار درو غكو,خاين ,قران خور,وطنفروش,مزدور بيكانه كان,سك با كستان,هيرويين فروشان و زن ستيزان جهانى هستند.
به نظر او غان ذلتى ها بنام جنايت كار جنك سالار همه و همه نخبه كان اقوام غير بشتون هستند,طالب حكمتيار با اين جنا يات كبيره انها نه جنكسالار هستن و نه جنايت كار.
زيرا جنايت كار بودن يك بشتون يك امر عادى است و ازو هيج برسان نيست و قابل تعجب هم نيست.
ببينيد برادران كه دشمنى بسيار عميق است و دشمن تشنه به خون فرد فرد ما نشسته و همه متحد هستند,تحت شعار بشتونوالى.ما هم بايد يك مشت محكم بردهن فاشيزم قبيله با اين سكان ديوانه مانند ع .عباسى باشيم.تا باشد كه قبيله از جنايات دست بردارد و از لقمه نان حلال شكم خودرا سيركند و به دين اسلام رو اورد و ازان وسيله نسازدند.دربالاى صندون قران در زير صندوق هيرويين؟
كدام اسلام است اين؟ ايا كشت كوكنار در اسلام روا است؟
4 فبروری 2012, 07:57, توسط حاجى درويش
در رخ برده قران و دربسش هيرووين
اين جه اسلام است اين
اين جه اسلام است اين
شبشى ها همه دارند هوس بهشت برين
اين جه اسلام است اين
اين جه اسلام است اين
يا محمد نبسندم كه عدو هست قرين
اين جه اسلامست اين
اين جه اسلامست اين
خيل زاغان زغن بنشسته بر اسب فرين
اين جه اسلام است اين
اين جه اسلام است اين
هر اللا غى سر كلاغى دارد يك طوق زررين
اين جه اسلامست اين
4 فبروری 2012, 05:56, توسط حاجى درويش
من كه نا خوان هستم از مزارى صاحب خواهش دارم كه كو تاه بنويسد كه جنكسالار كى است و كى را بايد جنكسالار كفت.
امروز شمشير زن ك و س ت ي ز ن معلوم نيست.
اسب تازى شده مجروح به زير با لان
طوق زررين همه بر كردن خر ميبينم
4 فبروری 2012, 05:57, توسط مجاهد
سلام به همه هزاره های روی جهان خدمت تمام هزاره ها رسانیده شود ما به یک قیام سر تا سری وبا یک جهاد ومقاومت ضرورت داریم امید وارم که سر تاریخ 15/ 11/ 1390 از هر راه ممکین خود را مسلح ساخته زن ومرد و آمادگی برای دفاع از بولیست بو لیست هزاره جات داشته باشد ومنتظر اوامر رهبر واحد هزاره ها باشد .
دفاع از جان مال وطن ناموس فرض عین است .
ومن الله توفیق
با احترام مجاهد
4 فبروری 2012, 08:13, توسط عالیه راوي - میاخیل
دا به په افغانستان کې ډیره ماشومانه خبره وي چې د فدرال لغت به ادبی توګه وژباړل شي او د هغه سیاسی مفهوم او مانا د افغانستان د سیاسی حالاتو سره پرتله نکړی. که څوک د فدرالی دولت د لغوی اړخ له پلوه د اتحادی دولت په مانا ومنی هغه څوک په دې باندې هم ښه پوهیږي چې فدرال په عمل کې د دولت د سیاسی واک ویښ ته وایی . فدرال یا اتحادی دولت په واقعیت کې مرکزی غښتلې دولت دی لکه د امریکا فدرال دولت خو د هغه سیاسی مفهوم په اوسنې افغانستان کې د سیاسی واک ویش او کمزوې مرکزی دولت. که چیرې د اروپایی هیوادونو سیاسی او ټولنیز پرمختک د فدرالی نظام لاسته راوړنه وبولي باید به دې باندې هم ځان پوی کړو چې په اروپا او امریکا کې فدرالی نظامونه قومی یا تنظیمی بڼه نه لري. خبره دا ده چې فدرالی دیموکراتیکه نظام د سیاسی اړخ له پلوه بد نظام نه ده خوصا چې یوه لویه خاوره لکه المان او د امریکا متحده ایالت. فدرالې کمزوره مفسده نظام هم شته چې د صدارتی سیستم پربڼست ولاړ وي لکه پاکستان او د روسیی فدرالی دولتونه خو خبره دلته دا ده چې د افغانستان د تجزیی دپاره فدرالی نظام لومړنی ګام دی چې لومړی مرکزی نظام مات شي او بیا د فدرالې نظام تر پلمې لاندې هره فدرالی برخه د یوه بل بهرنی هیواد سره اړیکې ټینګ کړی بیا هره فدرال برخه د خپل سیمې دپاره د خراسان ، آریانا او یا ترکستان نومونه غوره کړی او کوم شی چې نن د افغانستان په نامه يادیږې په سوله ییره توګه د فدرالې نظام ترپلمې تجزیه شي. خبره دا ده چې د سیاسی اړځ له پلوه صدارتی نظام غیر دیموکراتیک یا نامشروع نظام نه ده د بلې خوا د امیر شیرعلې خان د پاچاهی څخه د طالبانو تر واکمنی پورې په افغانستان کې صدراعظم موجود و. د افغانستان ولس د صدارتی نظام په مانا پوهیږي او ضروره نه ده چې ډبل عبدالله ورته د صدارتی نظام ښه والې تشریح کړي. د داود خان حکومت مطلقه صدراتی نظام و او شاهی نظام وروستی حکومتونه صدارتی نظام و چې دیموکراتیکه بڼې لرلې خو اوس خبره دلته ده چې صدارتی نظام یا ولس مشری یا ریاستی نظام د ښوالې یا بد والې خبره نه ده کیدی شې چې ریاستی نظام د مرکزی دولت سره لکه فرانسه منځ ته راشي یا ښه فدرالې نظام لکه امریکا یا جرمنی منځ ته راشي. افغانان دلته باید په دې باندې پوی شي چې نن دوستم ، د نظار شورا مشران او د وحدت ګوند غواړې چې د قوم او سیمې پربنا افغانستان تجزیه کړی. البته چې دعمل په ډګر کې د تجزیی ترعنوان لاندې سیاست په افغانستان کې بازار نه لری او افغانان نه غواړی چې خپله خاوره تجزیه کړي خو که چیرې سیاسی واک ( د مرکزی دولت سیاسی واک) د په دیموکراتیکه توګه په څو فدرالو سیمو سره وویشل شي بیا به پنځه یا لس کالو وروسته هره فدراله سیمه د مرکزی نظام څخه غښتلې شي او د افغانستان ګاوندیان هم هر یو د خپل خوښ فدرال نظام سره مرسته وکړی بیا به افغانستان په اتوماتیکه توګه تجزیه کیږی.
د پاکستان صدارتی نظام د فدرال حکومتونه په پرتله څښټ زیات غښتلی دي خو د کرزی موجوده مرکزی حکومت د بلخ والی بدلوی نشي.که قوماندان عطا اوس د شمالی ولایاتو ګورنروي سبا به د خراسان بیرغ پورته کړی وی. همدا اوس په ولسی جرګه کې د شمال تلواله اکثریت دی تاسو د یو شیبې دباره فکر وکړی چې سیاسی اقتدار او واک د صدراعظم په لاس وی او صدراعظم هم محقق ، ډبل عبدالله او یا دوستم وي نو د افغانستان څرګنده خبر ده چې د افغانستان په نامه کوم شی به پاته نه وي.
د شمال تلواله استدلال کوی چې د افغانستان د سیاسی ستونزې د حل لاره صدارتی نظام دی. آیا د افغانستان خلک هیر کړي کله چې حکمتیار صدراعظم و او رباتی جمهور ریس و نو ولې جمهور ریس صدر اعظم ته اجازه نه ورکاووه چې د کابل ښار ته داخل شي؟
د ربانی د حکومت په صدراتی نظام ډبل عبدالله د بهرنیو چارو وزیر و حکمتیار صدر اعظم او مړ مسعو د دفاع وزیر و جمهور ریس او د دفاع وزیر صدر اغظم ښار ته نه پریښودل نو څرګنده خبره ده چې عبدالله ته صدارتی نظام ډیر خوند کوي.
همدا اوس قوماندان عطا د بلخ ولایت پخپل سر والي دی که شاخدار عطا د فدرال ایالت ګورنر وي بیا عطا مرکزی نظام ته سر ټیتوی؟. بیا تورن اسماعیل د هرات امیر نه کیږي؟ بیا په بامیان کې د ایران الوتکې په آزاده توګه الوتنې نه کوي؟
په ټولیزه توګه د افغانستان د کشالې د حل لاره دا ده چې د طالبانو او بهرنیانو ترمنځ سوله ټنګه شي ، بهرنیان له افغانستان څخه ووځي او په افغانستان کې یو ولسواکه غښتلې ملی مرکزی نظام منځ ته راشي چې د افغانیت او اسلامیت پربڼست ولاړ وي.
خبره دا چې د شمال تلواله مشران باید په دې باندې پوی شي چې افغانان او په تیره بیا پښتانه کوم ناپوه خلک نه دي چې د شمال د تلوالې په دسیسو باندې پوی نه وي .افغان ولس په دې باندې ښه پوهیږي چې په اوسنې حالاتو کې فدرالی یا صدارتی نظام د هغه شی چې موږ افغانستان بولو د هغه د بربادی په مانا دی. نوله دې کبله باید دوستم ، محقق ، قانونی ، ضیا مسعود ، ډبل عبدالله او نورستمیان په دې باند پوه شی چې افغانان د دوی په کرغیړنو پلانونو باندې ښه پوهیږي او هیڅ کله نه پریږدي چې څوک د فدرالی یا صدارتی نظام تر پلمې د افغانستان خاوره تجزیه کړي. ډیر خائینان د افغانستان د تجزیی خوبونه لیدلې دي خو تورمخ بیرته ګرڅیدلې دي.
هې د شمال تلواله سرغنو تاسو په دې باندې ښه پوی شی چې د افغانستان تجزیه ناشونې دی خوشحال بابا ویلې :
لا تراوسه یی ماغزه په کرار نه دی – چا چې ماسره وهلی سره په سنګ دی
د شمال تلواله باید په دې باندې پوی وی ( تر څو چې یو افغان وي تل به دا افغانستان وي) . د شمال تلواله چې نن غور وهي پوهیږي چې کرزی په واک کې دي او د کرزی دوه مرستیالان د شمال تلوالې غړي دي او د ناتو قوواوې هم د دوی ترڅنګ دي خو که د کرزی پر ځای کوم بل افغان په کابل کې واکمن وی د تاسو خوله لا دمخه مات کړی وی چې د فدرالې او صدارتی نظام تر پلمې د افغانستان د تجزیی پلان جوړه کړی وی.
ښه او غوره به دا وي چې د افغانستان ټول اوسیدونکو قومونو د زړه له کومی ومننی چې افغان دي او ځکه چې په افغانیت هم عزت ، هم شرف او هم ویاړ دي او افغانیت د افغانستان د ټولو اقوامو ستر سیاسی ویاړ دی.
د یموکراسی یا ولس واکې او د بیان آزادی په دې مانا نه چې هر ځوک هر شې چې زړه وغواړی وکړي او یا ووایی او یا د بیان د آزادی په استفادې سره افغانستان تباه او برباد کړي. رحمان با با وایی :
چې کشور د افغانانو معطر شي – هر مصرع د شعر مې زلفې د خوبان شي
تل دې وي افغانستان ، تل دې وي ملی یوالې او تل دې وي افغان ولس
4 فبروری 2012, 11:28, توسط خ . نبیل مزاری
ما مومند جنسی ها و قبایل سرحدی به پاکستان وفاداربودیم ، هستیم و خواهیم ماند ! پاکستان زنده باد ! وطن عزیز زنده باد !! ( پاکستان کی محبت هما را خون می هیی !! )
دوستان عزیز به این ویدیو ببینید و باز لروبر اوغان را خود مقایسه نمائید که لر ها چی میخواهندو چی میگویند و بر ها چی گوی بزرگ میخورند ! ما میخواهیم که با این مردم بیگانه مزدور و نوکر پاکستان یک کشور لوی اوغانستان بسازیم !؟
http://www.youtube.com/watch?v...
4 فبروری 2012, 12:25, توسط سمنكانى
مزارى عزيز من شك ندارم كه قبايل بشتون با كستان به كشور خود وفادار و وطن برست هستند. انها كشور ما را تاراج كردند.از سالهاى سال انها به شاهان ستمكر لشكرى از بشتونهاى بينا موس و زن فروش با كستانى تر تيب ميدادند تا به امر دولت كابل تاراج و جباول كنند.مناطق هزارها را قريب تخليه كردند,حتى زن و اولاد مردم را هم دزديدند.به همين تر تيب شمالى را.انها بدين تر تيب دشمنى خلق كردند و نفاق افكندند در بين ما.بشتونهاى ما اصلا نوكر و خدمه بشتونهاى با كستانى و دست بوس انها هستند.
انها حساب خودرا معلوم كردند.ايا حساب اين خيل و ختك هم معلوم است؟ويا اينكه كت كت دلته كوى او هكى هلته اجوى.اينجا نزد ما براى كت كت هستند؟
4 فبروری 2012, 12:27, توسط سمنكانى
شتر در خواب بيند بنبه دانه
كهى فش فش خورد كه دانه دانه
4 فبروری 2012, 09:52, توسط مجاهدین خراسان
در جواب میاخیل:
آقای میاخیل نوشته است که بین قوای بین المللی صلح شود وقوای بین المللی از افغانستان برون شود طالبان بیاید یک نظام مرکزی مردمی ملی اسلامی ساخته شود:
بشنو ازنی چنین حکایت میکند ؟!!!!!!!!!!
1- طالبان مسلمان نیست به دین مبین اسلام عقیده ندارد
2- 50% حکومت فعلی در دست طالبان نکتائی پوش چپن پوش است ، وقتیکه 50% فیصد دولت فعلی دردست طالبان باشد باز کدام طالبان بیاید یک دولت مرکزی اسلامی تشکیل دهد فقط باقی مانده است تروریستان پاکستانی ووهابی های عربی چی چینی که انها نیز در دولت سهیم شوند در اصل یک دولت وهابی تشکیل شود .
3- 250 سال میشود که دولت توسط وحشی های چادر نشینان کوه های سیلیمانی اداره میشود بدون خون ریزی وحشی گری جهالت نسل کشی کوج های اجباری زمین سوخته سوختاندن مکاتب انتحار انفجار وطن فروشی غلامی جا سوسی به بیگانگان کشت تر یاک حیروئین فروشی تیزاب پاشی یکی از نمونه های دولت های ملی قبیله وحشی بوده .
اکنون وقت آن رسیده است که سر زمین خراسان به سیستم دولت فدرالی پارلمانی تبدیل شود که دیگر وحشی گری خود خاهی خود کوزه خر خودکوزه فروشی بس است تا مردم مجاهد افغانستان رو به پیشرفت وترقی حرکت نماید تا خود مردم افغانستان سر نوشت خود را تعین نماید
4- ما دیگر دولت قومی قبیله وحشی را با شعار وحدت ملی نمیخواهیم .
5- در شعار وحدت ملی در عمل استبداد ظلم جفا در حق مردم غیر پشتون .
6- اگر دولت ملی به جود می یامد در مدت 250 سال حکم روای استبدای به میان می آمد
7- اگر افغانستان پیشرفت ترقی میکرد در مدت پاد شاهان دکتاتور مردم افغا نستان از این بد بختی نجات می یافتند .
4 فبروری 2012, 14:29, توسط مجاهدین
الله اکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــبر مـــــــــــــــــــــــــــــاست
آستاد محقیق ، احمد ضیا مسعود ، جنرال عبدالرشید دوستم رهبر ماست
تا خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــون در رگ مـــــــــــــــــــــــاست
فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــدرالی شدن شعار مــــــــــــــــــــــــــــاست
دولت ریـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا ستی را دیگر مردم افغانستان نمی خواهد
مردم افغانستان باالخصوص مردم غیر پشتون از والی ها قوماندانان کر زی به گوش رسیده است
6 فبروری 2012, 08:51, توسط وردکی
>>> صفات و تعریفات افغان ....
هر کجا انسان بود، من انتحارش می کنم,
کودک و زن گیرم آید، سر به دارش می کنم,
هر کجا حیوان ببینم، می کشَم تیغ از گلو ...,
من قصابی قرن بیستم، پار پارش می کنم, .
... ریش و لنگی می گذارم، لکه بر اسلام زنم,
قوم اسراییلم و نیک نامی، بارش می کنم,
واسکتی دارم که اجدادم، به من میراث داد,
هرکه گوید لااله، آنوقت شکارش می کنم,
گر به تاریخ ام بینی، بزچرانی کرده ام,
مکتب و مسجد نخواهم ، غارغارش می کنم,
بن لادن بهر من ، امروز پیغمبر بود...
جان خود را من فدای ، هر شعارش می کنم,
همچو خَر هَنگ می زنم ، فرهنگ می خندد به من,
عاقبت روزی به پشت خود، سَوارش می کنم,
زه پتنگ یم ، زه ملنگ یم، زه څوان,
خلتَه ام را هر که پُر کرد، زود کارش می کنم,
هستم اوغانی جنوبی ، دا زما هم ډنده ده,
وحشت و دهشت بیارم ، بی قرارش می کنم,
من چرا بار غلامی را، ز پنجابی کشم ؟؟,
پول دهد هر کس بخواهد، غارغارش می کنم,
گر فریب ات می دهم، از حال این کشور بپرس؟,
انتحارش کرده بودم، انتحارش می کنم..