|
No Censorship! |
|||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||
خبری، تحليلی و انتقادی
مرزهای اعتقادی من كجاست؟
محمد رضا " پدرام" موضوعي كه الان ميخواهم در مورد آن با صداي بلند فكر كنم، مربوط به اعتقادات و نيازهاي عاطفي درونم است، حرفهايي كه حس ميكنم نياز به بازگو كردن دارند و بايد گفته شوند. هرچند در جامعه به ظاهر اسلامي ما، گفتن خيلي از حرفها خصوصاًدر مسائل اعتقادي، قبل از تجزيه و تحيل حرفهاي گوينده، سبب متهم شدن وي به كفر و الحاد و بي ديني است وچون متأسفانه شعور مذهبي و منطق ديني در بين اكثر مسلمانان در حد صفر است، اكثراً گوينده چنين حرفها و پرسشهايي محكوم است. البته بايد يادآور شوم كه صحبتهايم در مورد دين و تعبيرها و تعاريف آن است ، نه خداوند بزرگ كه هيچ شكي در وجود او و عظمت بيكرانش نيست. بگذاريد حرفهايم را با سئوالي آغاز كنم : مرزهاي اعتقادي من به عنوان كسي كه در جامعه صددرصد اسلامي زندگي ميكند ودور و اطرافيانش، همه پيرو دين اسلام كه به اعتقاد سردمداران آن بهترين و كاملترين اديان است، چيست؟ چرا من حق ندارم در مورد اديان ديگر- چه آسماني و چه مادي- مطالعه و تحقيق كنم؟ چرا در حاليكه از علماي اسلام هميشه مي شنوم كه دين اسلام دين رحمت است و ادعا دارند اسلام كاملترين و منزه ترين اديان است و هرآنچه خوبيست در آن گرد آمده، ، با كساني كه قصد تفحص در مورد آن را دارند، با شدت و خشونت هرچه تمامتر برخورد كرده و هر آن ترس به خطر افتادن و نابود شدن آن را دارند؟ مگر نه اينكه خوبي ها هميشه ارزش آن حفظ شده و هيچگاه خللي بر آن وارد نمي شود؟ همه اين را ميدانيم كه در جامعه اسلامي مان كه افتخار به صددرصد مسلمان بودنش را داريم، شايد چند صد نفري هم از راه تحقيق و تفحص مسلمان نشده بانشد و نسل به نسل همچون ساير سنتهايي كه از قديم از پدرانمان به ما منتقل شده، مسلمان بودن هم به ما ميراث مانده است. با اين وجود اعتراضي در ناخودآگاه و بي اراده مسلمان شدن نيست، اما چرا درهاي تحقيق برويمان بسته است. منظور از تحقيق، مطالعه و پرسش و امتحان همه گزينه هاي موجود براي رسيدن به اصل موضوع است و اكثراً اولين قدم تحقيق شك كردن در مورد اصالت موضوع مورد نظر است تا با رد شك به يقين برسيم. چيزي كه مرا به تشويش وا ميدارد اينست كه آيا من مي توانم در مورد دين بنا به اصلي كه در بالا ذكر كردم، تحقيق كنم، در مورد آن شك كنم و از علماي ديني بخواهم برايم دلايل عقلي و منطقي و مطابق به فهم من ارائه كنند نه دلايل نقلي. ( باز هم تكرار ميكنم، خداي بزرگ ازين بحث مجزا است و صحبت بر سر راههاي رسيدن بشر به او ، يا همان اديان است. ) ترس من و وحشتي كه مرا واداشت در محيط خفقان فعلي، با صداي بلند فكر كنم، تحقيق در مورد دين است. يك سر اين تحقيق مطالعه و پرسش و آزمايش و شك كردن در مورد ديني است كه چندين سال است همراه با همسايه و خانواده و اقوام، كوركورانه و طوطي وار در آن روان بوده ام و سر ديگر آن مطالعه در مورد اديان ديگر براي يافتن اينكه كداميك راه مطمئن تر و آسانتر براي رسيدن به خداست. حالا شما بگوييد، در جامعه اي كه همين ديروز در مراكز تحصيلات عالي اش، دو جوان تنها به جرم سئوال كردن و استمرار در پرسش هاي دروني شان، ماهها تحت تحقيق و پيگرد قانوني بوده و البته فراري از خانه و كاشانه، و بارها تهديد به كشتن شدن وانهدام خانواده گرديدند ، كساني امثال من كه هيچ عداوت و ضديتي با دين نداشته، بلكه نيازم اقناع خاليگاه هاي عاطفي درونم است، چطور ميتوانم جرأت تحقيق به خود بدهم و به يقين برسم. براي من مسلمان زاده كه هنوز مؤمن نشده ام، شما بگوييد چطور راه خود را بشناسم و در آن ثابت قدم باشم؟ كجاست عالم اسلامي كه حتي تحمل شنيدن چراهايم را داشته باشد و در نيمه راه سئوالاتم، چوب مرتد شدن و بي ديني را با خشونت هرچه تمام تر بر سرم فرود نياورد و جهنم را حلالم نسازد؟ كجاست آن عالم اين دين رحمت كه به سئوالاتم حتي شده جوابي اندك ارائه كن و اگر خود معتقد است كه اين دين برتر و منزه از هرگونه ترديدي است و سرانجام همين دين است كه غالب مي شود، به من اجازه دهد تا هم در مورد اين دين وهم اديان ديگر تجسس كنم تا حقانيت اين و بطلان ديگر اديان بر من مسجل شود؟ كجاست آن عالمي كه خود را جانشين پيام آور راستين اين دين مي داند و نميتواند اصولي ترين مباني آن را برايم تفسير كند و به چراهايم جواب گويد؟ كجاست آن عالم ديني كه با تحقيق به يقين رسيده باشد و شغل اجتماعي خود را ملاي دين بودن انخاب نكرده و معتقد باشد كه آگاهي از دين و آگاه كردن ديگران از دين وظيفه است نه وسيله امرار معاش، آن هم امرار معاشي برتر از افراد تجارت پيشه كه در زندگيشان بايد هرگونه وسايل تجمل و رفاه مطابق به پيشرفت روزگار موجود باشد. به راستي مرزهاي اعتقادي من كجاست و اين مرزها را چه كسي تعيين كرده، دين و سودجويان دين كه براي استمرار خود بر اريكه فرمانروايي بر دين چنين مرزهاي محدودي را براي هميشه معين كرده اند؟ و جزاي من و امثال من چيست اگر بخواهيم پا را از مرزبندي هاي فعلي كه از قفس هم محدودتر شده، فراتر نهاده و سعي كنيم مؤمن شويم تا مسلمان نسب؟ اگر بخواهيم خلاء درون خود را پركنيم و راه واقعي رسيدن به خدا را شناخته و قلباً آن را لمس كنيم، بايد چه قيمتي را بپردازيم؟ آيا قيمت اين شناخت ، متهم شدن به كفر و بي ديني و متعاقب آن به خطر افتادن جاني و مالي خانواده و انهدام آن و حتي كشته شدن درين راه است؟ من سرگردان نيازمند حقيقت بايد چه كنم، آيا بايد با اين چراها سركنم و در حاليكه يقين و باورم به دين تكميل نشده ، كوركورانه و طوطي وار هرآنچه ديگران انجام مي دهند انجام دهم و خلاء دروني و وجدان حقيقت جو و سركشم را سركوب كنم و از رسيدن به آرامش دروني محروم باشم و تنها وانمود كنم كه مسلمانم و از وضعيت فعلي خشنود و شكرگزار هستم و يا راه تحقيق و جستجو را با وجود همه مخاطراتش، پذيرا شوم؟ برای نوشتن نظرات اينجا را کليک کنيد
به روز شده در روز 10 عقرب سال 1385 - ساعت 11به وقت کابل |
آگهی و اعلان شما در اينجا
وزير فرهنگ با انديشه
ی طالبانی
من نمی خواهم زنان از
من عکس و فلم بگيرند
به قلم سردبير | |||||||||||||||||||
Top Global Newspapers: Asia Latin America Africa Europe USA Canada Australiaسايت ها و وبلاگ ها تنها می توانند به کابل پرس لينک بدهند. هر نوع استفاده ديگر ممنوع می باشد Members Login As the mind has no boundaries, the RAHA concept does not have frontiers and is opposed to information and cultural control by global communication entities whether media conglomerates, states or local governments, or religions Kamran Mir Hazar: Editor-in-Chief / Afghanistan/ Kabul/ Mobile: 0093 799390025/ Email: editor at kabulpress.org info at kabulpress.org reader at kabulpress.org Copyright© Kabul Press, World Media Home 2004 -2006 کليه ی حقوق بر اساس قوانين کپی رايت محفوظ و متعلق به سايت کابل پرس می باشد |