پر خواننده ترين سايت
اينترنتی افغانستان |
خبری، تحليلی و انتقادی
کابل پرس می خواهد تحولی در عرصه ی
ژورناليزم افغانستان باشد
سايت ها و وبلاگ ها تنها می
توانند به کابل پرس لينک بدهند. هر نوع
استفاده ديگر ممنوع می باشد
|
چگونگی کودتای 7 ثور
مجاهدين، پيروزی ديرهنگام، شكست
زودرس
جبهه ی متحد عروج برق آسا و
فروپاشی پلان شده
ناتوانی
رهبری، فساد ،تكبر ، خشونت و تجربه های ناكام
انحصار گرايی تنظيمی، قومی
جواد
قبل از بررسي
جريان كودتاي 8 ثور 1371 مختصراً بر مي گرديم به
چگونه گي رويداد كودتاي 7 ثور 57 و پيامد هاي آن.
با اختتام دوره ي سلطه و سالار منشي حكومت
استبدادي آل يحي كه آخرين فرمانرواي آنها داود خان
بود صفحه ي جديدي با پيروزي كودتاي 7 ثور 1357 در
زنده گي سياسي افغانستان ورق زده شد، اما اين بار
به گونه ي خونين.
با آن كه در برخي موارد و خصوصيات منحصر به فرد
داود خان افكاري را ارايه مي نمود و روزنه هاي
اميد را بر رخ ملت مي كشيد. اما اعتبار سياسي ملت
از آنها كاملاً گرفته شده بود زيرا او هم در
مقابله با ترفند ها و بازي هاي سياسي خارجي ها
نتوانست راه منطقي را بيابد و مسيري را برگزيند كه
كشور از باطلاق اشوب ها و معضلات فراوان اجتماعي،
اقتصادي، سياسي، نظامي و يا هم خارجي بيرون آيد.
نا رضايتي هاي عمومي در اجتماع همزمان رويداد هاي
منطقه و جهان و اعلام موجوديت سازمان هاي چپ سياسي
در دوران دهه ي دموكراسي قبل از آن و بعد از آن
همه و همه موجب شده بود كه موقعيت نظام هاي سلطنتي
بخصوص نهاد هاي امنيتي رو به تضعيف برود و بر عكس
سازمان هاي چپي خاصتاً سازمان پيرو سياست هاي
اتحاد جماهير شوروي سوسيالستي وقت (حزب دموكراتيك
خلق افغانستان) مكتب و جايگاه حضور بهم رسانيدن
همه آناني شود كه با افكار جديد راه مبارزه ي جديد
را پيش مي گرفتند و داوطلبانه به اين سازمان پيوند
سرنوشت ميدادند. شدت اين مبارزات درون دستگاهي در
دولت هاي وقت چنان بود كه ديگر دير بود تا
سردمداران نظام سلطنتي و جمهوري استبدادي مي
توانستند موقع بيابند و اين تشكل قوي را از ميان
بردارند، بيشتر بيچاره گي آنها هم در بي كفايتي
اراكين رهبري بخصوص وزارت هاي دفاع و داخله بود.
آنجا بود كه با يك حركت از بطن نظام نظامي هاي
مربوط به آن در سرنگوني اش اقدام كردند روز روشن
را بالاي زمدامداران بي خبر بي خرد شب سياه ساختند
و بر زنده گي اكثريت شان پايان دادند.
و يكي از بدبختي هاي به دست گرفتن قدرت از طريق و
اكراه و فشار نظامي اين دست كه ديگر ترحمي در وجود
قيام كننده گان وجود نمي داشته باشد مخصوصاً كه
آنها با ايديالوژي و خط سياسي از سالهاي دور به
هدف رسيدن چنين روزي عليه نظام و رژيم هاي به سر
اقتدار مبارزه ي عقده آميز و يا هم هدفمندانه مي
داشته باشند. با داود خان و اركان قدرت او هم چنين
شد. كودتاچي ها رحمي به آنها حتا اولاده هاي شان
نكردند. زيرا قهراً اقدام به سرنگوني رژيم نمودند
و دوران نزديك به شش دهه و حكمروايي استبدادي
خاندان نادري با همه ناهنجاري ها و بي تفاوتي هاي
آن كه نسبت به ملت مردم وطن و عدم انكشاف سريع وطن
و يا هم همگام ساختن جامعه با مسير تحولات اجتماع
بشري، مصروفيت در تعيش و تنعم و افزودن بي باز پرس
به ملكيت هاي خود از دارايي عامه و قباله گرفتن به
نفع خود شان (خود كوزه گر،خود كوزه خر و خود گل
كوزه) داشتند به پايان رسيد كه حالا هر جايي
بخواهي گام بگذاري مي گويند ملكيت ظاهر خان است يا
از اين خان و آن خان. به هر حالت اين دوران گذشت و
هفت ثور 1357 روز آغاز تحول جديدي در كشور شد كه
هنوز كشور آماده ي پذيرش چنين رويدادي نبود. شعار
هاي آتشين، اقدامات سرخ انقلابي به (زغم خود شان)
و سرخ گرايي بدون در نظر داشت پيوند هاي سنتي و
عرف پذيرفته شده ي اسلامي ملي و ميهني توسط
كودتاچيان (خلقي ها)، جامعه يك سير افول و نزول به
قهقرا را در پيش گرفت. شتاب زده گي ها در عملكرد
ها، كشتار بيرحمانه ي مخالفين، بازي با عنعنات
مردم و زير پا گذاشتن تمام اصول و پرنسيب هاي
افغان، مداخله در امورات مذهبي و عقيدتي مردم،
صدور فرامين متعدد و بي بنياد بدون تحليل از سطح
پذيرش آن درجامعه، انجام اصلاحات ارضي در يك جامعه
ي تقريباً فيودالي كه ملاك و اشراف در آن تسلط
كامل داشتند و ده ها مورد ديگر سبب شد آنها زود تر
از ديگر سياستمداران رنگ ببازند و مردم آن ها را
در حاشيه قرار داده حتا به آنها بي باور شوند و
عملاً در مخالفت با آنها برخيزند و چنان شد. گروپ
هاي مختلف مخالف عرض وجود كردند، بزرگ شده رفتند و
شكل گرفتند. شايد در ابتدا پراگنده بودند و بعداً
انتظام يافتند. غرب هم وقتي ديد كه زمينه براي
مداخله مساعد است آنها (مخالفين) را در آغوش
گرفته، رهبران آن را استخدام كرد (هر چند پيشينه ي
به اصطلاح مبارزات رهبران) قبل از كودتاي هفت ثور
هم وجود داشت اما اينك راه براي جلب حمايت خارجي
ها به خصوص غربي ها طور علني و به بهانه ي مقابله
عليه شوروي و پيروان سياست سوسيالستي و كمونستي
توسط رهبران مساعد شد تا به تعهدات دير پايي كه با
غرب (ستمگران) داشتند عمل نمايند. و غرب هم چنان
جنگ فرسايشي و دوامدار را بر كشور تحميل كرد كه
اگر پيروزي مخالفين رژيم در آغاز ثور 1357 به
كوتاه مدت ميسر بود به سالهاي طويل بيانجامد. و
اين در حالي بود كه اوضاع در داخل كشور پس از شكست
خلقي ها و امين با همه پيامد هاي منفي كه براي ملت
داشت قواي مسلح در وجود توجه جدي شوروي ها و حكومت
بعد از خلقي ها (جناح پرچم) روز تا روز نيرومند،
منضبط و مقتدر شده مي رفت. علاوتاً با وجود
محاصره ي بزرگ اقتصادي، نبود كمك هاي بين المللي،
ضعف كامل اقتصادي جنگ دوامدار در جبهات مختلف و
تلفات روزانه ي مردمان بيگناه از اثر پرتاب راكت
ها بالاي اهداف غير نظامي، گسترده گي دامنه ي
حملات مخالفين دولت هاي وقت حداكثر توجه را به
زنده گي مردم و رفع احتياجات اوليه ي آنها حتا در
يك سطح قابل قناعت مبذول داشته بودند.اما آنگاه
بود كه از اعتبار و اتوريته ي اين دولت ها (كارمل
و نجيب) در بين مردم كاسته شده و حتا از بين رفته
بود با وجود سعي در جهت ترميم خرابي هاي ناشي از
اقدامات سرخ ابتداي كودتاي هفت ثور ديگر دير شده
بود كه مردم دوباره به عملكرد دولت هاي مذكور وقعي
بگذارند و اين بي اعتمادي باوجود خروج نيرو هاي
قواي مسلح اتحاد شوروي از افغانستان 26 دلو 1367
كماكان به حال خود باقي بود. ولي دولت درآن هنگام
سعي كامل داشت به حفظ مواضع تدافعي اش و نيرومند
شدن قواي مسلح. چنانچه در همين سال حمله ي بزرگ
مخالفين به همدستي مستقيم، پاكستان و نظاميان آن
در ولايت ننگرهار با شكست مفتضح روبرو شد و اين
حمله درست زماني صورت گرفته بود كه هنوز امضاي
توافقات ژينو نخستين روزهاي عقد خود را سپري مي
كرد. و در داخل هم اگر از واقعيت نگذريم تقواي
كامل اخلاقي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي، توجه به
حفظ دارايي عامه و جلوگيري از اتلاف آنها يا سؤ
استفاده از آن ها و توجه به زير ساخت هاي اقتصادي
در كشور، ساختن سرپناه به كسانيكه سرپناه نداشتند
در حدود امكانات (كه امروز اكثر مجاهدين و
مقاومتگران هم در آن ها زنده گي دارند) توجه جدي
به امور تقرر كادر ها در تمام سطوح كاري و رده هاي
مختلف دولتي و سپردن كار به اهل كار از خصيصه هاي
برازنده ي اين دولت ها بود. هيچ جا و هيچ كس به
ياد ندارد كه كسي از رهبري نظام هاي (كارمل و
نجيب) زمين دولت را غصب كرده باشد، دارايي عامه را
چپاول كرده باشد، سرمايه ي ملي را به بيرون انتقال
داده باشد يا قصر هاي زمردين اعمار نمايد. و حتا
با وجود مخالفت جهاني كشور از يك اتوريته ي خاص
سياسي و موقف بلند اجتماعي در بيرون از مرز ها
قرار داشت. بهر حال پيروزي دير هنگام مجاهدين اگر
از يكجهت خواست كشور هاي غربي براي نزديك شدن بهتر
شان به اهداف شان بود از جانب ديگر نتيجه ي مقاومت
جدي پايدار نيرو هاي مسلح دولت وقت (مرحوم نجيب)
هم بود كه در منطقه و جهان نام داشت و سردمداران
نظامي پاكستان از آن در هراس بود.
اگر بي باوري مردم نسبت اشتباهات آغازين روز هاي
كودتاي هفت ثور نسبت به نظام سياسي نمي بود به
يقين كه حكومت مرحوم نجيب الله ميتوانست بيشتر
مطرح باشد. و شكست اين نظام به نفع مجاهدين هم
نتيجه ي عملكرد باالمثل آنها نه بلكه بيشتر مديون
اختلافات درون دستگاهي در حكومت مرحوم نجيب الله
بود كه سبب شد تا مجاهدين راه ياب اين پيروزي ها
شوند و نتوانند آن را حفظ كنند.
ادامه دارد
بازگشت
به بالای صفحه
|
اگر می
خواهيد سايت اينترنتی مخصوص خود را داشته باشيد!
اگر بدنبال افزايش اعتبار می
باشيد!
و اگر ارتباطات گسترده و
ارزان می خواهيد |
نوشته شده در روز 7 دلو سال 1385 -
ساعت 11 به وقت کابل