طالب میانهرو، گرگ در لباس گوسفند
نویسنده: راشل رید، ترجمه: عبدالرحیم احمد پروانی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
یگانه ساحهیی که میتوان بهعنوان نمونهیی از تغییر رفتار طالبان در ارتباط با تهدید و حمله یاد کرد، بخش معارف است. سازمان ملل متحد گزارشهایی از 289حمله بر مکاتب در سال 2011 دریافت کرده است که در مقایسه با 378حملهیی که (این رقم شامل حملههای غیرمستقیم نیز میشود، گزارش وزارت معارف افغانستان از 71 حمله مستقیم خبر میدهد) که در سال 2010 صورت گرفته است، کاهش را نشان میدهد. براساس گزارش آنتونیو گیوستوزی که تازه بهنشر رسیده، این کاهش با توافقنامهیی که بین اهالی محل، دولت و طالبان در مورد انتخاب معلمان و مواد درسی تایید شده توسط طالبان در بدل توقف جملهها صورت گرفته، ارتباط دارد. یکی از کارمندان ارشد وزارت معارف در ماه گذشته به من گفت که این حملهها به این دلیل کاهش یافته که وزارت معارف 3000ملا را برای تدریس در صنوف سوادآموزی استخدام کرده است. او گفت در صورتی که شما ملاها را استخدام کنید، آنها با تدریس دختران مخالفت نمیکنند. در اینصورت، شاید کاهش حملهها بر مکاتب نوعی انکشاف بهشمار آید؛ اما این انکشاف به بهای از دست رفتن امکانات برای خانوادههایی بهدست آمده که میخواهند فرزندانشان به آموزشهای مدرن دست یابند.
نویسنده: راشل رید، ترجمه: عبدالرحیم احمد پروانی
www.arghavaan.blogfa.com
سخن زدن از طالبان میانهرو که در سالها و ماههای اخیر شدت گرفته است، بخشی از تلاشهای روز افزونی برای تغییر چهرهی طالبان است تا آنها را جریانی نشان دهد که میتواند شریکی بالقوه در پروسهی صلح باشد. سخنانی از اینگونه که گویا طالبان ممکن است در ارتباط با حقوق زنان و اقلیتهای قومی و مذهبی «مترقیتر1» عمل کنند، مصداق این ادعاست. ادعاهای دیگر اینکه طالبان رفتار گذشتهی خود در قبال تحصیل دختران را اصلاح کردهاند2» بدون اینکه نمونههایی از این تغییر داده شود، نیز دیده شده است. نشانههایی از گرایش به تکنالوژی مدرن در بین طالبان به تغییر ژرف این گروه تعبیر گردیده است (مثل نشر مطلبی باعنوان «ملا پذیرای آیفون میشود3»). جدیتر از همه، از تغییراتی که طالبان در لایحهی خود آوردهاند، بهعنوان گرایشی نامبرده میشود که سبب تغییر نگرش طالبان در مورد جنگ گردیده است.
اما میدان جنگ واقعیتهای جدیتری را به میدان میکشد. دستکم «گزارش سازمان ملل متحد» در مورد حمایت از غیر نظامیان نشان میدهد که شورشیان بیشتر از دوهزار غیر نظامی را در سال دوهزار و یازده گشتهاند. با وجودیکه تغییرات قابل توجهی در گفتههای طالبان در مورد «حمایت از غیر نظامیان» به مشاهده میرسد، بهگونهی مثال فرمان حمله بر مکاتب دولتی که در لایحهی تصویب شده سال 2006 آمده بود، حذف گردیده و لایحه مصوبه سال 2010 این گروه مشعر است که از آسیبزدن به «افراد عادی» خودداری شود و به فرماندهانی که از این دستور سرپیچی میکنند، جزاهایی نیز در نظر گرفته شده است؛ اما این سال پنجم است که شمار کشتهشدهگان در بین افراد غیرنظامی روبه افزایش بوده است. طالبان و دیگر گروههای شورشی مسوولیت هشتاد درصد این کشتارها را به گردن دارند. اهداف حملات این گروهها را در سال گذشته بازارها، دفترها و اماکنی چون مسجدها و شفاخانهها تشکیل میدادهاند.
دو علت عمده برای این خونریزیهای غیر ضروری وجود دارد. نخست، طالبان کماکان به استفادهی گسترده از شیوههای بیرویه مثل کارگذاری ماینهای ضد پرسونل و حملات انتحاری ادامه میدهند. دوم اینکه طالبان به کشتار هرکسیکه از دولت طرفداری میکند و یا برای دولت کار میکند، دست میزنند. بهگونه نمونه کشتن یکی از سران قبایل با دوعضو خانوادهاش توسط دو مرد مسلح سوار بر موترسایکل در هلمند در ماه دسامبر، قتل خانمی در ولایت کنر در ماه نوامبر به اتهام جاسوسی برای خارجیها، قتل یک مامور دولت به اتهام جاسوسی در ماه اکتوبر در ولایت لغمان که با مواد منفجره انفجار داده شد، نمونههایی از این برخورد است. از «جاسوسی» بهگونهی عادی بهعنوان دستآویزی برای کشتن رقبای سیاسی و کسانی که همکاری نزدیکی با دولت دارند، استفاده میشود. براساس گزارش سازمان ملل متحد، در سال گذشته 495غیرنظامی با همین نام بهقتل رسیدهاند.
یگانه ساحهیی که میتوان بهعنوان نمونه از تغییر رفتار طالبان در ارتباط با تهدید و حمله یاد کرد، بخش معارف است. سازمان ملل متحد گزارشهایی از 289حمله بر مکاتب در سال 2011 دریافت کرده است که در مقایسه با 378حملهیی که (این رقم شامل حملههای غیرمستقیم نیز میشود، گزارش وزارت معارف افغانستان از 71 حمله مستقیم خبر میدهد) که در سال 2010 صورت گرفته است، کاهش را نشان میدهد. براساس گزارش آنتونیو گیوستوزی که تازه بهنشر رسیده، این کاهش با توافقنامهیی که بین اهالی محل، دولت و طالبان در مورد انتخاب معلمان و مواد درسی تایید شده توسط طالبان در بدل توقف جملهها صورت گرفته، ارتباط دارد. یکی از کارمندان ارشد وزارت معارف در ماه گذشته به من گفت که این حملهها به این دلیل کاهش یافته که وزارت معارف 3000ملا را برای تدریس در صنوف سوادآموزی استخدام کرده است. او گفت در صورتی که شما ملاها را استخدام کنید، آنها با تدریس دختران مخالفت نمیکنند. در اینصورت، شاید کاهش حملهها بر مکاتب نوعی انکشاف بهشمار آید؛ اما این انکشاف به بهای از دست رفتن امکانات برای خانوادههایی بهدست آمده که میخواهند فرزندانشان به آموزشهای مدرن دست یابند.
گذشته از بخش معارف، بیشتر مواردی که مربوط به آسیبهای وارده بر اهالی ملکی میباشد، توسط سازمان ملل متحد، منفی ارزیابی میشود. بیشترین تلفات غیرنظامیان توسط مواد منفجره هدایت شونده از راه دور، حملههای انتحاری و اعدامها صورت گرفته است؛ اما در یگانه ساحهیی که طالبان از زمان روزهای امارتشان انکشاف کردهاند، ساحه ارتباطات (مطبوعات) است. بهزودی پس از آنکه گزارش سازمان ملل متحد انتشار یافت، طالبان به رد آن در دو وبسایتی که به زبانهای انگلیسی و پشتو بهنشر میرسد، پرداختند. هر دو وبسایت «سازمانهای بینالمللی» را به «اتهام بستن بر امارت اسلامی» متهم ساختند و کشتار غیرنظامیان بیگناه را «غیرعادلانه و ستمگرانه» توصیف کردند.
روشن نیست که وعدههای طالبان مبنی بر دفاع از افراد ملکی تمرینی برای ایجاد روابط با مردم است و یا اینکه آنها بهگونه واقعی خواهان آنند و لیکن نظارتی بر افراد خود ندارند تا آنها را وادار به تطبیق دستورهای خود سازند. در هر دو صورت، برای کسانی که خواهان گفتگواند، این موضوع اهمیت زیاد دارد. اگر طالبان به راستی در گفتگوها جدی هستند، باید ثابت کنند که وعدههایشان هوایی نیست و نیز از ظرفیت لازم برای تطبیق این وعدهها برخودارند. این دو شرط برای نشان دادن اینکه طالبان میتوانند شریک جدی صلح باشند، ضروری است.
در هفتهها و ماههای آخر، دستکم نشانههای بارزی از صحبتهای مقدماتی بهچشم میخورد؛ اما بهنظر میرسد که این فرآیند بیشتر یک جانبه است. در بیانیهی سال پیش هیلاری کلنتون وزیر خارجه امریکا پیش شرطهای قبلی امریکا (توقف خشونتها، جدایی از القاعده و پذیرش قانون اساسی) به دستیابی «نتایج لازمی» تغییر یافت. اینک چنین بهنظر میرسد که امید از طالبان محدود شده است به حاضر شدنشان برای گفتگو. در عوض روی نکات فریبندهیی چون رهایی زندانیان طالب، گشایش دفتر طالبان در قطر و حذف نام طالبان از فهرست سیاه سازمان ملل متحد تمرکز صورت میگیرد. در حالیکه اعتمادسازی یکعنصر ضروری برای پیشبرد هرگونه گفتگو است، افزایش تلفات ملکی توسط طالبان به این جریان ماهیت یک جانبه میبخشد که به غیر منطقی بودن آن بیشتر دامن میزند. امریکا و متحدان نظامیاش میتوانند توجه بیشتری به خواستههای دولت افغانستان برای کاهش عملیات شبانه به خرج دهند؛ اما تعداد تلفات ملکی توسط نظامیان امریکا و متحدینش کاهش یافته است. گزارش سازمان ملل متحد حاکی از آن است که 410غیر نظامی توسط نیروهای وفادار به دولت کشته شدهاند در حالی که شورشیان مسوولیت کشتن 2332غیرنظامی را به عهده دارند.
در صحبتهای مقدماتی با طالبان باید ضرورت ختم کشتار غیرنظامیان در محراق توجه قرار گیرد. صادقانه بگویم، در صورتیکه بعضی خواستهایی از طالبان صورت بگیرد، بهویژه، در مورد تلفات غیرنظامیان، میتواند به برطرفی فضای یاسآمیزی که بر این جریان حاکم است منجر شود. با توجه به تلاشهایی که طالبان در ساحه روابط عامه انجام میدهند، آنها میدانند که تلفات ملکی سبب کاهش حمایهی مردم از آنان میشود.
اگر مدافعان گفتگوهای صلح در مورد یافتن راهی برای حل سیاسی این معضل جدی هستند، باید طالبان را در قبال بیتوجهیشان در کشتار غیرنظامیان و آوردن اصلاحات واقعی پاسخگو بسازند، اعلامیهها مشکلی را حل نمیکنند. قابل تعجب نیست که مردم افغانستان اعتمادی بر طالبان ندارند. در یک سروی که از 4000افغان توسط سازمان تحقیق و تمرین صلح، صورت گرفته و در اواخر همین ماه بهنشر میرسد، گفته شده که اکثریت قاطع مردم خواهان صلحاند. اما اکثریت آنان گفتهاند که نباید بر طالبان در مورد جدیتشان برای گفتگوها اعتماد کرد. دلیل این امر را میتوان به آسانی در کشتار هزاران افغانی جستجو کرد که توسط مواد منفجره، حملههای انتحاری و ترورها کشته شدهاند.
1 اشاره به مقاله «طالبان چی می خواهند؟» نوشته شده توسط احمد رشید پاکستانی،
http://www.nybooks.com/blogs/n...
2 اشاره به خبر منتشر شده در سایت انگلیسی بیبیسی.
http://www.bbc.co.uk/news/uk-12188517
3 اشاره به مقاله جانسون استرازیو، طالبان پذیرای آیفون میشوند.