
اهالی جاهل و غیر متمدن طایفه غلجایی
خواننده عزیز عنوان بالا بر گرفته از کتاب تاج التواریخ عبدالرحمان خان سفاک است که اقوام غلجایی را اینگونه سر افراز میکرده است, از این رو خواستم تا قسمت های از کتاب جرم و جنایت اوغانی این جلاد تاریخ در رابطه به غلجایی ها را یکجا باهم ورق بزنیم .
عبدالرحمان خان مثل هر حاکم اوغانی بخاطر گدایی تخت و تاج از هر بیگانه ای که فکرمیشد میتوانند او را بر مسند قدرت در کشور قرار دهندد تا سرحد جاسوسی , غلامی, تملق, وطنفروشی,... پیش رفت ,انان حکام بخارا, خیوه , ثمرقند , تاشکند ..هم از بومی و روسی و انگریز ی های هندوستان بود, سالها در ماورا امو دریا در خدمت روس ها منتظر شرایط وکمک انان نشست , سالهای سال حلقه غلامی انگلیس ها را بگردن و در دست انان چون موم تغیر شکل داد.
این شیردرنده خانه و روبا بیرون در برابر دشمن خارجی هرگز دست به شمشیر نبرد و از نیرو مردمی نی تنها استفاد نکرد بلکه در قلع وقم انان به اشاره انگلیس ها و بخاطر تضمین حاکمیت خود واولاد اش دنبال بهانه بود و هر ان تر وخشک را درو کرد, بقول معرف در بر ابر رعایا بی دفاع و بی سلاح هیچگاه شمشیر اش را غلاف ننموده و در کشتن و سوختن و چور چپاول اقوام غیر اوغانی بیشترین قصی القلبی را بروز داد گاهی هم بر اقوام غلجایی غضب ناک وانان نیز از شر اش در امان نماند,امیر میر غضب با اعمالش استخوان شکنی اقوام و مذاهب را به انتها درجه بالا برد و این خود نیرو دفاع و جهاد را ضعیف و زمینه مداخله استعمار را اماده تر و قسمت های از پیکر وطن جدا شد, حتا ریشه حوادث دهه های اخیر کشور را میتوان در بستر همین خاک فروشی های انزمان جستجو کرد .
عبدالرحمان خان در چارجنگ دردره حصارک , آچین ,منگل و منکو خیل ...طایفه منکوخیل غلجایی را بکلی مقتول ومعدودی که از دم تیغ این ادمکش رسته بودند به تیرا(انطرف دیورند ) متواری شدند ....
امیر کینه دل به کشتن و سوختن و چپاول انان اکتفا نکرده دستور داد سر های کشته ها را از تن شان جدا و!!!دو کله منار در جلال اباد و ده مذکور بسازند, در پایان به تقلید از جهانسوز غوری ترجمه فارسی دو
بیت اوغانی را در باره انان ذکر کرد.
گر دوصد سال کشی رنج و دهی زحمت خویش – مار و شنواری و عقرب نشود دوست به تو!
داماد وزیر اکبر خان , سید محمد کزی غلجایی ("کز"در شمال شرق کشور در سرحدات هند برتانوی انزمان ) را سر کوب و فراری هندوستان ساخته , خانه و زمین طرفدارن و اقوامش را اتش زده !!! و در اخیر باره او چنین گفت :.... بسیار ادم احمق بود.... با افراد جاهل کزی مشغول فساد بود ----
در یک قسمت از کتابش درباره بزرگان غلجایی چنین میخوانیم.
خواتین غلجایی!! و اتباع شان!! با رعایا (منظور غیر اوغان و رهگذر ان است ) خیلی ظلم و سختی مینمود ... مالیات گرفتن زیاد تاخت و تاراج ,حمله به قوافل !! و جنگ و استمراری با یکدیگرو قتل نفس که در حیات انها شیوع داشت !!! "و همه به مردم نه تنها به اهالی اوغانستان بلکه به تمام اهل دنیا ظاهر و هویدا ست .."
بعنوان تائید اعمالش در رابطه غلجایی ها سنخان از سعدی را که میگوید "همیشه مار دشمن چوپان است" چونکه همیشه میخواهد سر مار را بکوبد" ذکر کرده است.
عبدالرحمان خان خود میگوید : شیر خان توخی از خواتین غلجایی را در سال 99 3 1 ,عصمت اله خان غلجایی دوست و اقوام خانواده امیر شیرعلی خان را در سال 1300 محبوس و تیمورشاه خان غلجایی سپهسالار جنگ پنجده را در کابل سنگسار نمودم ( سنگسار بخاطر شکست جنگ پنجده نبوده , بعد ها اتفاق افتاده است ).
در باره داودشاه خان غلجایی سپهسالار که تصور میرفت مردم کابل را تحریک(گرچه کسانی بخاطر براات شیرعلی خان عنوان کرده اند که محرک تحریک مردم خود او بوده , دیگران گفته اند مادر ولیعهد در بدل سه هزار اشرفی به نفع پسر اش داودشاه خان را وادار به این تحریک مردم کرده بود, در حالیکه واقعیت خلاف این همه ثابت شده است ) و سبب کشته شدن انگلیس ها از جمله کیوناری و اسارت و خاتمه حاکمیت امیر شیرعلی خان گردید , چنین گفته است " اویکی از طوایف پست غلجایی بود ... در خورد سالی در ده سبز چوپان بود .. در سن بیست سالگی بکابل امده ومستخدم گردید ".
اخوند عبدالرحیم غلجایی که عبدالرجمان خان را کافر خوانده وفتوا جهاد بر عیله او صادره و برای حفظ جانش به خرقه مبارک قندهار پناهنده شده بود, با زیر پا نمودن حرمت ان مکان مقدس وی را از انجا بیرون و با دستان ناپاک اش شهید ساخت.
عبدالرحمان و غازیان :
"ملای معروف موسوم به مشک عالم غلجایی که من او را موش عالم میگفتم و این اسم نسبت به اسم اول او مناسب تر بود ..., من مستمری خانواده موش عالم و مستمری اکثر همین موش ها را موقوف واین وجه را به سرباز شجاع که به جهت قتل اینگونه موشهای شقی موذی استخدام کرده بودم دادم ..."
هیچ غازی از مظالم و زخم زبان او در امان نه مانده است حتا زمانیکه انگلیس بخاطر تلافی شکست ننگین شان دوباره به عسکر کشی متوسل شدند امیر نوکر صفت در جای از کتابش کشتار انگریز ها را نمک حرمی و خیانت قلمداد کرده است "...این نامردی وخیانت مردم کابل را تلافی کنند.... "
با این همه امیر جلاد طوایف غلجایی را در موقع ضرورت بنام همخونی و همتباری گرد اورده و در سر کوب اقوام غیر اوغانی از انان استفاده مینمود " بعد ها حاکمان دیگر اوغانی منجمله نادر غدار و برادرانش از شیوه او استفاده و طوایف جنوبی و مشرقی را با دست باز به مال , جان و ناموس غیر اوغان رها و با دفع الخطر انان را اشپشی , وحشی , حیوان و بویناک لقب دادند و این شیوه تا امروز ادامه دارد...

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخریدبه اشخاص كور دل و پر از شقاوت مانند خودات يك عبدالرحمان لازم است
به اطلاع عموم میرسانم . غلجی یا غلجایی در اصل یک داستان حقیقت است . در جنوب دختر خان بوده که با یک فرد نامزد شده بوده و بعد از نامزد و عروسی با دختر خان داماد میرود مسافرت برای مدت طولانی .
بعد از مدت زمان دختر خان پسر را از کسانی دیگر به دنیا می اورد و کلانهای قریه جمع میشود میخواهد یک راه علاج را به و جود بیا ورد پسر را میخواستند ازبین ببرد .که خان صاحب مانع میشود و بعد ازان مردم قریه نواسه خان را به اسم . ده غلزی . صدا میکرده و بعدها بعدها این نام تغیر به علجایی میکند که از غلزی که پسر دزدی شده بوده یعنی حرامزاده بوده است. خیلی نسل و یا یک قوم باقی مانده به اسم غلجی و یا غلجا یی یاد میکند..
اقای شهسوار زنده باشی
با عرض معذرت چند بار خوانین را خواتین نوشته ام .. خان