
هرکه از درون منفرد نیست، عوام و بیفرهنگ است؛ و آدم دیندار چنین است
مطلب ذیل تلخیص و فشردۀ دیدگاه آرامش دوستدار در مورد عنوان بالا نمی باشد و بلکه بخشهای از ملاحظات اوست. برای خواندن کامل این مطلب و مطالب شبیه این لطفاً کتابهای آرامش دوستدار را بخوانید.
چون هدف فراهم نمودن زمینۀ آشنایی با اندیشه های آرامش دوستدار هست، من این مطلب را بدون هیچگونه دخل و تصرف از متن کتاب"ملاحظات فلسفی در دين و علم" برگزیده و تایپ نموده ام. در نسخه ابتدایی این مطلب صفحات دقیق کتاب نیز تایپ شده بود. اما برای جلوگیری از سرقت آن، که حالا با کمک کمپیوتر فقط با فشردن یک دگمه انجام می گیرد، از نشر آن صرف نظر شد و در عوض فقط نام کتاب بعنوان نمایه درج شده است.
نشر چاپی و یا الکترنیکی این مطلب بدون درج لینک کامل این صفحه اجازه نیست و مبادرت به آن سرقت است.
جعفررضائی
هرکه از درون منفرد نیست، عوام و بیفرهنگ است؛ و آدم دیندار چنین است
نویسنده: آرامش دوستدار
موقتاً بدانیم که قدسی در معنی و غرض خود به آنچه در مسیحیت و اسلام خدا می گویند اطلاق می شود...
در مسیحیت و اسلام، انسان معلول و خدا علت نیست، بلکه انسان آفریدۀ خدا از نیستی است. از سوی دیگر آنچه از قدسی بر انسان دینی ساطع میگردد و بر اثرش انسان خود را در مخلوقیت خود در می یابد برای رودلف اتو امری است که در بعدی سه گانه بروز میکند. این سه بعد عبارتند از: سطوت، جذبه و جلال. سطوت قدسی آن است که به نیروی خود انسان را در عین حال رفعت میبخشد و به قعر فرومیکشد و در این زیر و زبر بردن، رعب بر دل انسان میفکند و او را در ارکان وجودش به لرزه در میاورد. بعد دوم، جذبه است که انسان دینی را به سوی خود میکشد و محصور و مجذوب میکند. سطوت و جذبه وجوه متقابلی از نیروی قدسی هستند. در این دو وجه متقابل است که قدسی انسان را پس می زند و پیش میکشد، میهراساند و می نوازد. بعد سوم جلال است. جلال، ارزش مطلق قدسی است که در تعالی و اطلاق خود به زیست دینی انسان درمیاید. از این طریق انسان دینی بی ارزشی خود را بعنوان وجودی غیر قدسی ملموس و محرز می بیند...
آنچه برای چنین بینشی اساسی است این نیست که جهانی هست که باید یا میتواند شناخته شود، بلکه اساسی کلام الهی است که باید مسموع گردد، در مورد هر امری و هر چیزی که هرچه باشد و به هر گونه که باشد از پیش در شناسایی و آفرینندگی قدسی تعین یافته و حقیقتش در سرّ الهی یا کلام قدسی مکنون است. بنابراین، اساسی کلام است و کلام گفته ای است که از پرسش برنمیخیزد، بلکه از ضمیر علیم الهی برمیاید...
میان بینش دینی و امور هرگز رابطۀ بیواسطه که از وساطت قدسی فارغ باشد ممکن نیست...
عامیت، نخستین و آخرین شاخص دین
یک شاخص قاطع دیگر برای بینش دینی جنبۀ عامیت آن است. بینش دینی، مختص عامه به وسیع ترین معنی آن است. عامه آن کسی نیست که اصطلاحاً عوام خوانده میشود و بارزترین خصیصه اش بی فرهنگی به معنای نادانستگی متعارف است. عامه هرکسی است که از درون منفرد نیست، یعنی از "دیگری" متمایز نمی گردد و ماهیت و قوام وجودی اش را در جمع مشابهان میجوید و مییابد، یعنی در همشکلی، همسنخی و همسانی. یعنی عاری از تفرد درونی باشند. از اینرو آنجا که "فرهنگ"، به معنای سواد، پرخوانی، مطلع بودن، علامگی عامل این مشابهت و بستگی میان پاره های یک جمع است، عامیت پاره های آن جمع به همان اندازه مسلم است که عامیت پاره های یک جمع "بی فرهنگ"، و جاییکه وجه مشترکی این هر دو گروه را بهم پیوند دهد، هر دو عامه اند و از آنِ همدیگر...
به همین سبب و معناست که نیچه در مورد مؤسسان دین میگوید: "خطاناپذیری غریزی در شناسایی احوال نوع متعارف و معینی از نفوس که هنوز تعلق خود را به همدیگر درنیافته اند جزو شم هر مؤسس دین است. اوست که این نفوس را گرد هم میاورد. بدین سبب تأسیس یک دین همواره یک جشن همشناسی دیرپاست"...

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخرید
آقای رضايی ! مخاطب اين گزينه ها و نوشته ها کيست؟ بچه های افغانستان ، که با کتاب و دفتر سر وکار داشته اند؛ اينک از دين بريده اند و مشکل عظيم آنان اين است با مليون ها هموطن بيسواد نگهداشته شده و مذهب زده و خرافاتی چه کنند!
اما اگر مخاطب تاجران فرهنگی و رسانه ايست يا روشنفکران وابسته ، اينان هم به دين اعتقادی ندارند هم به شرف انسانی و هم به مسووليت همنوعی ؛ اين طايفه عاشق پول و مقام اند و شهرت های کاذب !
شما ديده باشيد که آموزه های دينی هم در وبسايت کوفی ( وابسته به خانم فوزيه کوفی) نشر ميشود هم در سايت مشعل( وابسته به پرچمی ها ) هم در وبسايت بينوا و دعوت و گران افغانستان که همه گی مقيم امريکا يا اروپا اند !
شما ديده باشيد ( بر اساس راپور کابل پرس? ) جمعيتی چشمگير روشنفکران ( ظاهرا چپ و سکولار!) همين چند هفته قبل برای شهادت امام حسين در تورانتوی کانادا ، احتفالی باشکوه (!) تشکيل دادند و به سوگواری نشستند؛ يکی از عزاداران کريم ( پيکار پامير) بود !!
بقای دين در افغانستان و ايران ، مرتبط با چاه های نفت ايران و عربستان است نه ذهنيت عامه و نياز بشری!
از ميان ده ها رسانه ووبسايت زهر آلود چون امام حسين و اهل بيت و سلام و ...چرا يک شبکه در دسترس فرهنگيان سکولار نيست ، اگر صفحه ای يا صدايی است بسيار منفعل است و کمرنگ!
امپريليزم جهانی نيز بر طبل دين پذيری و دين پژوهی(!) می کوبد ، صدام حسين را برميدارد و حکومت شيعی ميسازد، حسنی مبارک را ساقط ميکند و نوعی دولت « اخوان المسلمين » طراحی ميکند و قس عليهذا!
آقای رضايی ؛دين ، يعنی تعطيل خرد ، يعنی بردگی !، اما وقتی در جامعه معاصر، در ايران امروز ۳۳ سال خمينی و منويات ضد بشری او ، منبع الهام و مايه حکمتداری قرار می گيرد ، و در افغانستان،پشتون ها، شايد يک قرن ديگر با استعانت از نفوذ دين ، بر سلطه خويش ، تداوم بخشند؛ بحث بر سر دو واژه و ترکيب و اکت و ادای فلسفه گری آنهم در برابر مخاطب نا معلوم ، ضياع وقت ، خواهد بود ! با احترام . بره کی