صفحه نخست > دیدگاه > با اندیشیدن می‏توان جهان را از سیطرۀ الهی بیرون آورد

با اندیشیدن می‏توان جهان را از سیطرۀ الهی بیرون آورد

جعفر رضایی
همرسانی
  • mail
  • linkedin
  • printer
  • reddit

مطلب ذیل تلخیص و فشردۀ دیدگاه آرامش دوستدار در مورد عنوان بالا نمی باشد و بلکه بخشهای از ملاحظات اوست. برای خواندن کامل این مطلب و مطالب شبیه این لطفاً کتابهای آرامش دوستدار را بخوانید. چون هدف فراهم نمودن زمینۀ آشنایی با اندیشه های آرامش دوستدار هست، من این مطلب را بدون هیچگونه دخل و تصرف از متن کتاب"ملاحظات فلسفی در دين و علم" برگزیده و تایپ نموده ام. در نسخه ابتدایی این مطلب صفحات دقیق کتاب نیز تایپ شده بود. اما برای جلوگیری از سرقت آن، که حالا با کمک کمپیوتر فقط با فشردن یک دگمه انجام می گیرد، از نشر آن صرف نظر شد و در عوض فقط نام کتاب بعنوان نمایه درج شده است.

نشر چاپی و یا الکترنیکی این مطلب بدون درج لینک کامل این صفحه اجازه نیست و مبادرت به آن سرقت است.

جعفررضائی

با اندیشیدن می توان جهان را از سیطرۀ الهی بیرون آورد

نویسنده: آرامش دوستدار

... در حدی که دین هست جهان است، و علم در حدی هست که جهان است. از اینرو دین و علم در ماهیت خود مغایر یکدیگرند. بهمین سبب نیچه که این فرقت ذاتی را عمیقاً دیده است می گوید: "در حقیقت، میان دین و علم واقعی نه خویشاوندی وجود دارد نه دوستی و نه حتی دشمنی. دین و علم در ستارگان مختلف زیست می کنند، و هر فلسفه ای که در ظلمت آخرین نگرش هایش شراره ای از شهاب دینی بدرخشد، هر چه را که بعنوان علم عرضه کند مظنون میسازد، و در این صورت هر چه عرضه می کند دین است، گرچه جلای علم بدان داده باشد."...

اینکه تحولات علوم طبیعی جدید موجب تغییرات بنیادی تصورات ما بوده اند و جهان نوین ما را ساخته اند، اینکه کپرنیک، کپلر، گالیله و نیوتن پایه گذاران علوم طبیعی نوین هستند و نه دکارت، بحد کافی مسلم هست. اما نه اینها، بلکه دکارت است که نقطۀ ارشمیدسی، یعنی مبنای استقرار و قدرت علم را در ذهن می یابد. این کار در واقع از یکسو نخستین توضیح غیر مستقیم این مطلب مهم است که فزیک و ریاضیات چگونه میسر می شوند، و از سوی دیگر توضیح مستقیم و عام این مطلب مهمتر که اساساً علم چگونه ممکن می گردد. بدینگونه دکارت در دورۀ نوین نخستین کسی است که شناسایی (علم) را بعنوان مسئله دیده و آن را بعنوان مسئله مطرح کرده است...

شیوه ای که دکارت برای رسیدن به این نخستین ایقان[بمنظور پی افکندن علم] بکار می برد شک دستوری است. دستور یعنی روش. شک وقتی دستوری است که بعنوان شیوه برای حصول یک منظور بکار برده شود. در مورد منظوری که با بکار بردن روش شک باید حاصل گردد دکارت می نویسد: "من در این راه [شک] چندان خواهم رفت تا به امری یقینی برسم، و یا در غیر اینصورت لااقل به یقین دریابم که هیچ ایقانی در جهان وجود ندارد." چنین شکی عاطف بر هستی و حقیقت همۀ امور است. در غایت اعمال این شک، یعنی وقتی حقیقت و هستی همه چیز معروض شک واقع گشت، دکارت به چیزی می رسد که حقیقت و هستی اش مصون از هرگونه شک است. آن چیز خود شک کردن است و شک کردن برای دکارت چیزی جز اندیشیدن نیست. بدین ترتیب با شک کردن در هستی همه چیز، یا به عبارت دیگر: با نابوده اندیشیدن همه چیز، اندیشیدن عملاً بودگی یا هستی خود را در می‏یابد...

بدینگونه در تفکر دکارت جهان از دو جوهر تشکیل می شود: از من که می اندیشد و ناگسترده است و از جسم که گسترده است و نمی اندیشد. اندیشیدن و فقط اندیشیدن است که انسان را انسان می کند و بنیاد علم می شود. شناسایی به معنای علم چون مبتنی بر سوبژکتیویته است، منحصراً انسانی است. چون من در ماهیتش اندیشیدن است و فقط در اندیشیدن است که من هست و اندیشیدن در نهاد خود آن است که می شناسد و تصرف می کند، انسانیت انسان باید برای دکارت شناسایی و تصرف باشد، و نه هیچ چیز دیگر. شناسایی وتصرف، یکجا ضرورت درونی سوبژکتیویته است. سوبژکتیویته یعنی شناسایی را در خودیابی اندیشیدن بنیاد کردن و بدینگونه اندیشیدن جهان و تصرف در آن را قائم بر انسان ساختن، و یعنی من می اندیشم را قهراً جایگزین خدا کردن و بدین نحو جهان را از سیطرۀ الهی درآوردن. سوبژکتیویته در واقع بنیانگذاری شناسایی طبیعت و تصرف در آن بر اساس هستی خودبنیاد انسان است که من می اندیشم باشد، و این، شاخص ذاتی و مبنای مطلق دید علمی است. به این معنا پی بردن به ساختار دید علمی منحصراً کارایی قاطع تفکر دکارت بشمار میاید...

شناسایی علمی، آنطور که تشریح کردیم، دید است و تغییرپذیر در برابر شناسایی دینی که بینش است و تغییرناپذیر...

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
  • با اندیشیدن نیازی به واسکت انتحاری نیست.

  • الهیات سیطره همانند سیطره ای جادو گری دارد نوع بشر زمانی از سیطره جادو گری رها شد که به بدیل های متفاوت اندیشید نسبت ما با دین شبیه نسبت نیاکانمان با جادو است لذا راه رهای از سیطره دین همان را ه رهای از جادو خواهد بود وان به وجود اوردن تر تیب های اجتماعی است که مناسبت های بدیل ایجاد کند
    محمد عندلیب

  • آقای رضایی ! شماباتایپ این مقاله که وقت بی ارزش تان را صرف یک امربی ارزش تر نموده اید، در واقعیت امربه هیکل خویش ریده اید.

  • man yak peeshnehad daram wa aan eenke bedenane jahan hama dar yak ja jama shawand wa yak keshwari besazand be deen, bad agar mowaffaq bodand taban ke degaran ham ba aan ha rahe aan ha ra taqeeb mekonand, meshawad een kar ra az khanaye aqaye dostdar shoro kard

    ok

  • بیماری بدخیم دچار شده اند .
    ریچارد داوکینز
    بر گردان : آذین
    در قدیمترین مذاهب سه گانه ابراهیمی ، جدّ دو مذهب مسیحیت و اسلام یهودیت است . که خود یهودیت در اصل ، یک هوس و جنون بود برای تقلید از رسم قبیله ای . خدای این دین ها ، خدای یکتای ظالم و بدخویی است که به شکل وحشتناکی دارای عقده های روحی است . این خدا از بیش و کم روابط جنسی ، از کباب شدن گوشت بدن ، از برتری خود نسبت به خدایان رقیب و از برتری قبیله برگزیدۀ خویش سخن می گوید . در طول اشغال فلسطین از طرف رومی ها ، مسیحیت بوسیله Paul of Tarsus با خشونت و ظلم کمتری نسبت به دیانت یهودیت بنا نهاده شد و با محدودیت کمتری به سایر قسمت های دنیا رفت . چندین قرن بعد ، محمد و پیروانش با اصل یکتا پرستی یهودیت ولی با ناسازگاری نسبت به آن دین روی کار آمد و بر پایه کتاب جدیدی بنام قرآن بنا نهاده شد . این ها فتوحات نظامی را برای رواج این مذهب به آن اضافه کردند . به قول رابرت پرسینگ : وقتی یک نفر از تصوری پوچ رنج میبرد ، تصور او جنون نام دارد .
    و اگر مردم زیادی از تصوری پوچ رنج ببرند ، آن تصور مذهب نام دارد . و چنین شد که مردم را به جنون مذهب عادت دادند .
    در این مذاهب ، کتاب مذهبی ، که سنگسار کردن زنان را حمایت می کنند ، به رایگان در دسترس همه گان قرار می دهیم و زنان را در دادگاه های محکوم می کنیم که شهادت دادن برای زنان منع شده است .
    مذاهب اندیشه های تخیلی انسانهای است که به نوعی بیماری بدخیم دچار شده اند .
    ***
    در این عمر گریزنده که گوئی جز خیالی نیست
    تو آن جاودان را در جهان خود پدید آور
    که هر آنی فراموش است و آن دم را زوالی نیست
    در آن آنی که از خود بگذری و از تنگ خود خواهی
    بر آیی در فراخ روشن فردای انسانی
    در آن آنی که دل برهانده از وسواس شیطانی
    روانت شعله ای گردد فرو سوزد پلیدی را
    بدرد موج وهم آلود شک و نا امیدی را
    به سیر سال ها باید تدارک دید آن، آن را
    چه صیقل ها که باید داد از رنج و طلب، جان را
    به راه خویش پای افشرد و ایمان داشت پیمان را
    تمام هستی انسان، گروگان چنان آنی است
    که بهر آزمون ارزش ما، طرفه میدانی است
    در این میدان اگر پیروز گردی، گویمت گُردی
    وگر بشکستی آنجا، زودتر از مرگ خود مردی.

  • من بر غیرمتدینین دراینجا خرده نمی گیرم چون فرصت این چندسطر مجال بحث گسترده را نمی دهدوغرض از این نوشتار نفی یا اثبات کدام فرضیه یا تیوری نیست. آنچه که درعنوان امقاله ی فوق متمرکزاست رهایی جهان ویا بعبارتی انسان از سیطره ی الهی ویا بشکلی واضح تر از مبداهستی است.خوب گیریم که انسان تهی از این معتقدات شد ، فکر می نمایید این خلاء بشکل طبیعی پر می شودوانسان به آزادی وسعادت می رسد؟ باتجربه که من دارم باید بگویم نخیر.ازمجموعه ی دانشمندانی که در مقاله ذکر شده فکر می نمایم همه ی شان معتقد به خدا بوده اند.براستی به نظرمن اولین اشکال عدم عقیده به خدا قرارگرفتن در مرحله ی (بی ثباتی) بجای (رهایی) است.به عنوان نمونه صادق هدایت وکتاب بوف کور وآن خودکشی تاریخی اش را بیاد میاوریم که همه چیزرا پوچ می دید.نگارنده ی این سطوراز آن گروه ازخوانندگان سایت که معتقدات الهی ندارندرجامند است تا تجربه ی شخصی شان را ویا طرز فکر شان را پیرامون مرحله ی بعد از ممات واینکه دیگر زندگی وجود نداشته باشد برای وضاحت بنویسند.البته آیا این خود یک روحیه ی ناامیدی وبی ثباتی را تداعی نمی کند؟اصلا اگر فرارباشد فقط همین عمر کوتاه راداشته باشیم که حداکثرآن قرین رنج است وزحمت ، چه نیازی به تلاش وتکاپو ودرس ومشق واختراع واندیشیدن خواهد بود؟نگارنده ی این سطوربازهم تقاضامنداست که بجای پرداختن به نفی ویااثبات که به نتیجه ی جزآزرده شدن عده ی منجر نخواهد شد ، بیاییم وگره ازاین بند بگشاییم.آیا امکانیزم وجودانسان وکایینات که از هر مکانیزم ساخته شده ی بشری یعنی از پیچیده ترین شان پیچیده تر است ، فارغ از مبدا آفرینش است؟ به قول خیام فیلسوف وریاضی دان شهیرویاشاید هم ابوعلی سنای بلخی:

    از قعر گل سیاه تا اوج زحل
    کردم همه مشکلات گیتی را حل
    بیرون جستم زقید هر مکر و حیل
    هر بند گشاده شد مگر بند اجل

  • اخبار : سال 2013
    بزرگترین تلسکوپ عالم ساخته می شود .
    سپاس از تلسگوپ ( هابل ) با عکس برداری از 200 میلیارد کهکشان ، با فاصله های 400 میلیارد سال نوری از همدیگر ، سپس انرژی تاریک ، هیلیوم ، هیدروژه
    به قول « هابکنز » هستی از هیچ به وجود نمی آید . اتم ها ، ذرات ، ابر نواها ، تریلیون سال ، به طاقت گوگول ، همچنان بوده .
    سپس جهان از تصادم ذره ی خدا ، God particle به وجود آمد . چیزی که دانشمندان فزیک عالم در تونل اتومیک بین پاریس – ژنیو – پاریس ، روم ، دارند آزمایش می کنند . درین رابطه به تفصیل خواهم نوشت .
    من از خدا می توانم تصور کنم ، همین علم یقین به وجود یک نیروی عاقله بالاتر از خیال ووهم است که در دنیای بیرون از فهم بشر مشهود است.
    تخصص من میکروب شناسی است ، در ویرالوژی ( شناخت ویروس ها ) سند ماستری از انستیتوت پاریس و حومه ( گاخش ) زون 3 بیرون شهر . شناخت خودم را از ویروس Hiv infection در سیمینار پانزده کشور جهان ، این کوچکترین موجود زنده را ، معرفی کردم . عین ذره ی درون اتم در فزیک کانتوم ، همردیف سرعت الکترون .
    هر موجود زنده یک کایینات است ، لطفن به کایینات دست نزنید .
    زنجیرۀ این زاویه ، فردای دگر.
    قرآن بخش 24 دنباله سوره حج .
    آیه 63 : « آیا ندیدی که الله از آسمان آب نازل کرد تا زمین با آن سبز شود ؟ خدا دقیق و آگاه است ، اکنون من به این الله می گویم : مگر ندیدی که در سیبری و کانادا و نقاط معتدل زمین ، سالی ده متر برف بر زمین می نشیتد ؟ پس چرا در کتابت از آن نشانی نیست ؟ برای اینکه ندیدی و نسبت به آن نادانی .
    آیة 61 « ذالک بان الله یولج الیل فی نهار و یولج النهار و ان آلله سمیعً بصیر »
    « این است حقیقت ، خدا شب را در روز پنهان می کند و روز را در شب پنهان می کند و خدا شنوا و بیناست » مثلاً خواسته است ادبیات به کار ببرد ! ولی روز و شب در هم پنهان شدن چه معنایی جز بی اطلاعی می تواند داشته باشد ؟
    اگر محمد میدانست که در قطب های زمین ، شش ماه سال روز و شش ماه دیگر شب است ، باز چنین میگفت ؟
    دوم اینکه خدا شنوا و بیناست ، چه ربطی به این مهمل دارد ؟
    الله نجد و حجاز و این پروردگاری که محمد ساخته و برای رسیدن به قدرت ، خودش را فرستاده ی او معرفی کرده است ، مطابق محتوای کتابش موجودی نا آگاه و بی خبر از دنیا است .
    از خوراکی ها ، آرد ، چربی شتر و بز و خرما را می شناسد . آن هم برای تهیه ی حلوا . والبته بهترین گوشت هم گوشت اشتر است . دربین میوه ها تنها انگور و انجیر و خرما و زیتون را می شناسد ، زیرا در عربستان فقط این ها به عمل می آمده است . باران را می شناسد ، ولی از برف و ژاله بی اطلاع است ، در ده ها ایة می گوید : ما از آسمان برای شما آب نازل کردیم و گاه جنان سخن از باران می گوید ، مثل اینکه پیش از زمان محمد باران نبوده و این صناعتی است که فقط در اثر وجود محمد حاصل شده و منتی است که الله بر سر قوم عرب به خاطر محمد نهاده است .
    آیة 63 : « آیا ندیدی که الله از آسمان آب نازل کرد تا زمین با آن سبز شود ؟ خدا دقیق و آگاه است . »
    کنون من به این الله می گویم :
    مگر ندیدی که در سیبری و کانادا و حتا نقاط معتدل زمین ، سالی ده متر برف بر زمین می نشیند ؟ پس چرا در کتابت از آن نشانی نیست ؟ برای اینکه ندیدی و نسبت به آن نادانی .
    در کتاب قرآن در چند سوره و آیة ، الله مرتب می فرماید :
    کشتی ها در دریا به امر او حرکت می کنند . در همین سوره آیة 65 و هیچ کس گریبان او را نگرفته تا بگوید ، حریف ....
    ً کشتی را آدمی با دست خود ساخته و بر روی آب انداخته ، به شما ربطی ندارد ً. کشتی آن روز با نیروی پارو ها و باد و مهارت کشتیبان در حرکت بوده و امروز با نیروی موتور های گازوییلی ، و چون تحت البحری ها با نیروی اتومی .

    پوزش :
    همه تلنبار شده گی های پرازخشونت مذهبی ام را
    در آب رها می کنم
    افسرده گی های کودکی ام از مذهب
    چون داغ عمیق در روانم باقیست ، مادر !
    من ار چه عاشقم و رند و مست و نامه سیاه
    هزار شکر که یاران شهر بی گنه اند

  • درود به امیر گرامی .
    اینکه عربان برف را نمی شناخته و از میوه ها صرف خرما و انگور و زیتون را می شناخته که در قرآن از آن نامبرده شده بدان معنی است که نویسنده کتاب یک فرد عرب بوده است . انتخاب زبان برای این کتاب و پیغمبر عربی ، خود گویای این امر است .

    در پنج آیة از جمله آیة 4 سوره ابراهیم آمده است که :
    « وما هيچ پيامبري را جز به زبان قومش نفرستاديم تا بتواند احكام و معارف ما را براي آنان بيان كند… »
    آية 7 سورة شوري :
    « و بدين گونه قرآن را به زبان عربي به سوي تو وحي كرديم تا مردم مكه و كساني را كه پيرامون آنند هشدار دهي و از روز گردآمدن خلق كه ترديدي در آن نيست بيم دهي »
    این مینمایاند که که قرآن توسط محمد و اطرافیانش برای مردم حجاز نوشته شده است . اگر این کتاب از جانب خدا نازل گردیده بود ، چرا به زبان چینایی یا هندی نازل نگردید که بیشتر مردم جهان را تشکیل می دهند . تکلیف اروپایی ، افریقایی ها ، امریکایی ها ، آسترالیایی ها و مردمان جنوب شرق آسیا و دیگران چیست ؟ مگر اقوام غیر عرب آفریده ی همین خدا نیست ؟ چرا این خدا برای سایر اقوام و ملل جهان پیغمبری از جنس خودشان مبعوث نکرد تا از ارشاد اوامرالهی مستفید می گردیدند و کافر باقی نمی ماندند ؟ اگرقرآن آخرین کتاب آسمانی است ، تکلیف دیگران چیست ؟ دینی که برای همه مردم جهان نازل شده و مردم زبان آن را ندانند و برای فراگرفتن زبان عربی همه چینایی ها و هندی ها بایست به عربستان بروند و عربی فرا بگیرند ؟ این به هیچگونه معقول نیست كه پيامبري به هدايت و ارشاد مأمورگردد و آنگاه كتابي را كه مردم با زبان آن بيگانه‌اند، به آنان عرضه كند .
    در مورد « احترام به عقاید دیگران » به تفصیل خواهم نوشت . کاش این پیغمبر عرب نیز به عقاید و باور های دیگران احترام می گذاشت و شهر مدینه را از وجود یهودیان پاک نمی کرد و امر کشتار دیگر باوران را صادر نمی نمود . کاش امام علی چهار هزار « مسلمان » را زیر نام خوارج ، از دم شمشیر مبارکش عبور نمیداد .
    یار زنده صحبت باقی .
    از صرف وخت شما برای نوشتن پیام سپاسگذارم .
    با محبت .

  • سلام! لطفا به عقاید مردم توهین نکنید

  • Kamran Mir Hazar Youtube Channel
    حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
    سابسکرایب

    تازه ترین ها

    اعتراض

    ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

    جستجو در کابل پرس