ایرانیان ساکن امریکا الگوهای خوب نیستند
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
نویسنده: آرامش دوستدار
جوامعي که با آموختن از غربيها خود را بهگونهاي در کنار آنان جاي ميدهند، يا در مواردي از تکنولوژي رقيب آنها ميشوند و گاه نيز بر آنان پيشي ميجويند، همه شاگردان جدي و استثنايي آنها بودهاند، يعني داراي خواصي که ما خاورميانهييها و مآلاً ما ايرانيان فاقد آنها هستيم: هوشمندي، کوشايي، پشتکار و بيادعايي. نوع موفقيت ايرانياني که پس از روي کار آمدن جمهوري اسلامي در خارج کشور، بويژه در آمريکا ميهن دومي يافتهاند يا آن را چون ميهن دومي گزيدهاند و آشکارا لودهندهي روح، استعداد و بيگوهري فرهنگي ماست، عموماً منحصر ميشود به: کسب، سرمايهگذاري، معاملات املاک، صرافي، کارهاي حقوقي مربوط به پناهندگي، پزشکي و خاصه در جراحي که نوعي کار دستي در مراحل عالي است. ميان آنهايي که از اين مقولهها هستند کمتر کسي ميتوان يافت که افق ذهنياش از حوزهي حرفه و کاربرد ثروتش فراتر رود. تازه آنوقت ميان اين دو سه ميليون ايراني ساکن يا زاده و پرورشيافته در غرب ـ از استثناآت که نميتوانند نموداري از ارزش فرهنگي ما باشند بلکه نوعاً يکي از هزاران هزار دستاورد فرهنگي جوامع غربي هستند بگذريم ـ ده تن نميتوان يافت که ويولونيست، ساکسوفونيست، پيانيست، چليست، آهنگساز باشند يا آکروبات، جانورشناس، جهانگرد، کوهنورد؛ يا تاريخشناس به معناي علمي و جدي آن، تا بتوانند تاريخي از ايران باستان، يا ايران اسلامي بنويسند. هر دو کوشش درخور در اين دو زمينه را اروپاييان کردهاند. هنوز که هنوز است واقعبينانهترين تاريخ اسلام به زبان فارسي همان است که علياکبر فياض بيش از نيم قرن پيش نوشتهاست. در حاليکه در هر پستويي از دانشگاههاي آمريکايي چند ايراني «سر به جيب تفکر» فرو بردهاند و در ارتباطات زيرزمينيشان با همديگر و بر ضد هم آثاري مينويسند که به ندرت قابل اعتماد و موضوعاً بهدرد بخورند.