
فدرالیزم از حرف تا عمل
دوستانی که با گزینۀ فدرالیزم رای مثبت دارند جامعۀ افغانستان را باید زیادتر از طرح های فدرالی و تمرکز زدایی به دیموکراسی و وحدت ملی که اخیرا بر ضد آن توسط باند های فایشستی پشتون و تاجیک وسیعا دامن زده شده فکر کنند و بدانند که نسبت عدم سواد کافی و ریخت ایتنیکی زون ها و نواحی گزینش هر الترنیتیفی به جای حکومت مقتدر مرکزی، وضیعت را پیچیده تر از هر وقت دیگر میسازد و بخاطر تنظیم ها، گروپ های مسلح و باند های مافیای مواد مخدره امنیت بیش از پیش مختل و زمینه رکود انکشاف و توسعه مهیا میگردد.
چنانکه تاریخ سیاسی چهار سده قبل نشان میدهد فدرالیزم در بخشی از امریکا، اروپا و اسیا وسیله برای تمرکز سیستم های اداری دولت ها تعریف های نا همگونی بوده است. البته بدون مبالغه این سیستم ها در ممالک امپریالستی بخاطر بهره کشی از طبقات و قشر های اجتماعی متفاوت فرمول بندی شده است. درین ممالک برای ماستمالی تضاد های طبقاتی به نحو چشمگیری روز تا روز قوانین تازه وضع میشود. مشکلات حاد اقتصادی در یونان، ایطالیا، اسپانیا و همچنان کشمکش های سیاسی به خاطربهره کشی هر چه بیشتر از منابع انسانی در المان، فرانسه، دنمارک و بلژیک بوضاحت دیده میشود.
فدرالیزم در مجموع حتی برای ممالک رو به انکشاف قسمن جنجال افرین و خارج از دایره ای اقتدار ملی است . در ممالک عقب مانده و یا عقب نگهداشته شده و جوامع ناهمگون این سیستم تعریفی قابل ملاحظۀ را بخود نگرفته است.
البته که فیدرالیزم یک سیستم مدرن مدیریتی برای خلاصه کردن توسعه اجتماعی شمرده میشود ولی نه برای ممالکی که جنگهای متوالی تمام زیر بنا های اقتصادی و فرهنگی آنرا به رکود مطلق مواجه کرده باشد. در مملکتی که در هر گوشۀ آن جنگسالاران حرف اول را میزنند و نیرو های بیگانه برای برقراری دیموکراسی و امنیت لشکر کشی دارند و تمام بودجه های نظامی و انکشافی آن از منابع خارجی تأمین میشود طرح فدرالیزم یک خواب و یک خیال بیش نیست.
نظراتی که در مورد حکومت فدرالی از طرف یک تعداد از روشنفکران برای افغانستان ارائۀ شده است دارای نواقص ذیل است.
1 ــ جامعه افغانستان از نظر اقتصادی و فرهنگی با جوامع غرب مثل المان، سویس، بلجیم، امریکا، کانادا، مکسیکو و از جوامع شرقی چون هندوستان، پاکستان و امارات عربی تفاوتهای چشمگیری دارد. امروز هندوستان یکی از ابر قدرت های اقتصادی جهان است و پاکستان با وصف همه ورشکستگی های اقتصادی سیاسی هویت فرهنگی خود را باز نیافته است. هر چند قدرت اتمی بشمار میرود. تفاوت های طبقاتی میان ایالات سوبه سرحد، سند، پنجاب و همچنان تبعیض های قومی و زبانی میان پشتون ها، بلوچ ها و اردو زبان ها به حدت و شدت رو به افزایش است. پنجابی ها صاحب تمام قدرت سیاسی اقتصادی اند ولی نود در صد مردمان سوبۀ سرحد و بلوچستان در فقر و تنگدستی زندگی میکنند و تازۀ این دو ایالت محل خیزش های جدایی طلبانه است .
2 ــ سطح سواد و آموزش در افغانستان نسبت به فقیرترین مملکت افریقایی چون ایتوپی، الجزایر و حتی کامران به مراتب پائنتر بوده و مردم از مفاهیم فیدرالیزم و دیموکراسی چیزی نمیدانند.
3 ــ با یک نگاه کوتاه به دوران زعامت غیر متمرکز جهادی و بعد در دوران دیموکراسی امریکایی میشود نوعی خود مختاری و یا فیدرالیزم را در افغانستان بیاد اورد. در زمان حکومت برهان الدین ربانی بدون طرح و یا ریخت یک دولت فدرالی افغانستان به زون ها و نواحی ذیل تقسیم گردیده بود. این زون ها با حکومت مرکزی صرف ارتباط حزبی و یا تنظیمی را حفظ کرده بودند.
الف ــ حوزۀ جنوب غرب: به امارت اسماعیل خان و شوروای جهادی اش متشکل از ولایات هرات، بادغیس، فراه، غورات بود. این سیستم از عواید گمرکی بنادر تورغندی با ترکمنستان و اسلام قلعه با ایران و مالیات بر عایدات بودجه های برای باز سازی و طرح و تنظیم قوت های نظامی و شهرداری استفاده میکرد.
ب ــ زون قندهار :
شامل ولایات هلمند، قندهار، زابل و ارزگان و با داشتن بندر سپین بلدک جدا از دیگر زون ها اداره میشد که در راس آن بی کفایت ترین شخصیت پشتون به نام ملا نقیب الله قرار داشت.
ج ــ زون ننگرهار شامل پکتیا، ننگرهار ، کنر، لغمان و پکتیکا بود که باداشتن بنادر آزاد سرحدات با پاکستان در قاچاق مواد مخدره و فروش جنگلات و غنایم جنگی باز مانده از شوروی سابق به پاکستان مشغول بودند و داری شورای مرکزی جهادی بودند.
د ــ زون بلخ:
شامل ولایات بلخ، سمنگان، جوزجان، فاریاب، تخار و قندوز بود که در راس آن عبدالرشید دوستم خودش را پادشاه آن منطقه نام گذاشته بود و و به چاپ پول و افغانی مبادرت میورزید و دارای بنادر حیرتان و شیرخان بندر بود.
ه ــ زون پروان شامل ولایات پروان، پنجشیر، بدخشان ، تالقان بود که احمد شاه مسعود بر آن حکمروایی داشت ولی هیچ منبع عایداتی غیر از مالیات بر عایدات نداشت.
و ــ زون بامیان، شامل علاقه داری ها و بخش های از ولایات پروان، غزنی و غور بود که عبدالعلی مزاری رهبر و دارای شورای مرکزی بودند و عایدات آنان از طریق مالیات بر عایدات تعین میگردید.
این نمونه ای بود از خود مختاری که حتی بعد از هجوم لشکر ناتو برای مدت یکسال حوزۀ جنوب غرب را نمیتوانستند بر پیکر حکومت مرکزی که خواست امریکا و متحدین داخلی اش بود یکجا کنند. خوب اگر با چنین الگوی میشود به نتیجه آخری یعنی مدینه فاضلۀ فدرالیزم فکر کنیم و حتی تعداد زیادی از روشنفکران ما هنوز هم با یک چنین نمونه خواب فدرالیزم را میبنند از تصور بدوراست.
4 ــ با نگاهی به تاریخ نمونه های ازین سیستم های تمرکر زدایی در محدودۀ جغرافیایی خراسان و بعد افغانستان را میشود ارزیابی کرد. این سیستم ها که اکثرا بصورت حکومت های محلی طایفه ای و یا قبیلوی در کل سیستم های دولتی قرار داشت نه به فدرالیزم و اهداف اقتصادی فرهنگی آن ارتباطی دارد و نه میشود آنان را نمونۀ فدرالیزم تلقی کرد.
5 ــ به نظر من افغانستان میتوانست در نیمۀ دوم قرن بیستم و یا قبل از آن بسوی فدرالیزم قدم بر دارد. زیرا در آن وقت افغانستان دارای دولت مرکزی و امنیت کامل بود. نه دست بیگانه بر مقدراتش حاکم بود و نمونه های بارزی از فعالیت های اشخاص منفرد حکومتی در ولایات افغانستان جهت نزدیکی اقوام و وحدت ملی، توسعه و انکشاف بدون در نظرداشت دساتیر مرکزبذل مساعی میکردند. طوریکه ولایات قندهار، هرات، مزار شریف، پروان و ننگرهار با زعامت والیان غمخوار از رشد اقتصادی و فرهنگی نسبی بر خوردار بود. ولی در شرایط فعلی دیگر این امکان میسر نیست. زیرا تضاد های قومی، لسانی و همچنان عدم امنیت و خلای قدرت در نظام. جنگهای فرسایشی، فساد اداری، در تمام خاک افغانسان حکمفرماست. جنگسالاران با زور سلاح و شانتاژ توده های مردم رای سیاسی آنان را تحت شعاع قرار میدهند و نمونه آنرا در جای گرفتن مجرمین جنگی بازور سلاح و باند های تبهکار شان در اولین پارلمان و مجلس سنا میتوان بوضاحت مشاهده کرد.
دوستانی که با گزینۀ فدرالیزم رای مثبت دارند جامعۀ افغانستان را باید زیادتر از طرح های فدرالی و تمرکز زدایی به دیموکراسی و وحدت ملی که اخیرا بر ضد آن توسط باند های فایشستی پشتون و تاجیک وسیعا دامن زده شده فکر کنند و بدانند که نسبت عدم سواد کافی و ریخت ایتنیکی زون ها و نواحی گزینش هر الترنیتیفی به جای حکومت مقتدر مرکزی، وضیعت را پیچیده تر از هر وقت دیگر میسازد و بخاطر تنظیم ها، گروپ های مسلح و باند های مافیای مواد مخدره امنیت بیش از پیش مختل و زمینه رکود انکشاف و توسعه مهیا میگردد. هیچکس نمیتواند ادعای موجودیت مقدار زیاد سلاح های غنیمت گرفته شده از دوران جهاد را که در مخفی گاه ها پنهان شده انکار کند و طبیعتا این سلاح ها در موقعیکه تمرکز قدرت مرکزی کم شود برای مقاصد نظامی ملک الطوایفی و تنظیم سالاری، چور و چپاول و جدایی طلبی بکارخواهد رفت.
حتی در زمان عبدالرحمن خان قسمت های مرکزی افغانستان به نام هزارستان و در زمان کمونست و رهبری احزاب هشتگانۀ ملیت هزاره در ایران به نام غرجستان جدایی خود را از دیگر ملیت های افغانستان کتمان نمیکردند. هم اکنون دور ترین قراء و قصبات کشور روزانه ازین گونه اتفاقات آسیب های فراوانی میبینند.
6 ــ طالبان به حیث یک نیروی فعال سیاسی اضافه تر از یک و نیم دهه تمام سیستم های دولتی و حکومتی افغانستان را به چالش گرفته اند. این نیرو هر چند تار های خیلی ضعیفی در بافت دولت های گذشته و حال افغانستان داشته اند اما توانسته اند تا در معادلات قدرت یکطرف را سنگینتر بسازند. این مردم که سخت پایبند قوانین شرعی وفقی در اصول و راه اورد های حکومتی اند نه تنها با طرح فدرالیزم در افغانستان مخالفت نشان میدهند بلکه شرعا خواستدار پان اسلامیزم بوده و یا حد اقل طرفدار امارت اسلامی اند که در آن رهبر یا امیر مرجع قدرت دولتی و قانون گذاری شمرده میشود.
7 ــ مناسبات عشیره ای و قومی در افغانستان و خاصتا بعد از حکومت های کمونیستی در اذهان مردم ریشه دوانده است. هم اکنون بخاطر ایجاد تفرقه میان ملیت پشتون و تاجیک کار زار جنگهای تبلیغاتی چه در میدیای داخلی و چه در انترنت به اوج خود رسیده. یکی لوی افغانستان، یکی خراسان و آریانا میگوید و یکی هم نظارگر این زد وبند های پشت پرده است. درین صورت زون های جداگانه با ریخت های ناهمگون چطور میتوانند به اتحاد نظر و عمل این سیستم را رهبری کنند. قرار احصایه های شخصی اینجانب مثلن از ده بخشداری هرات حد اقل پنج بخش آن یعنی گلران، پشتون زرغون، غوریان، کشک کهنه، ادرسکن هشتاد درصد نفوس آنرا اقوام و قبائل پشتون تشکیل میدهند و با این ترکیب چه کسی تظمین توافق بر حکومت محلی را بدون تبعیض میکند و یا حد اقل احتمال بیعدالتی در مقابل آنانرا منتفی میداند.
یکبار دیگر به دوستان تبادل نظر دارم که ما زیادتر از پیشکش نمودن نوع و یاسیستم دولت و حکومت داری ؛ باید به فکرآوردن امنیت، آزادی، برابری و برادری برای همه ملیت های وطن باشیم . فرقی ندارد که در راس دولت و حکومت پشتون قرار بگیرد، تاجیک، هزاره و یا ازبک. اگر در افغانستان هر نوع سیستم دولتداری بیائید ولی مستعمره یکی از ابر قدرت ها بوده و نتواند امنیت، آزادی و خود کفایی را بوجود آورد هم در نزد خدا و هم در نزد مردم شرمنده خواهیم بود.
باعرض حرمت
نعمت الله ترکانی
گزینه مناسب برای افغانستان
فدرالیسم یا تمرکز زدائی؟
نظامهای متمرکزدرافغانستان درطول وعرض موجودیت خود فقط سیادت وزعامت سیاسی پشتونها را تسجیل کرده اند وتلاش ورزیده اند که این سیادت را نمادزعامت ملی تبلیغ نمایند. درون داده های نظامهای متمرکز درافغانستان درتمام عرصه های زندگی خشونت ریز و مصیبت برانگیز بوده است. گسترش تعصب وتفرق قومی، مذهبی وزبانی که دراشکال شکاف های عمیق اجتماعی و بحران های مهارناپذیر دهان گشوده اند قبل ازهمه چیز ریشه دررفتار وساختارنظامهای سیاسی متمرکزدارد که درمحورپشتونها چرخیده اند.
چهار شنبه 12 مه 2010, نويسنده: هادی ميران
فدراليزم در افغانستان
من فکر میکنم درشرایط بحرانی فعلی؛ مخالفت با فدرالیزم وتمرکز زدایی جز تداوم استبداد وسرکوب آرمانهای اقوام دربند کشیده افغانستان چیزی دیگری درپی نخواهد داشت واین خود درمرور زمان ثابت میشود که چنین سیاستی اندک اندک بر همه زمینه های اتحاد، همبستگی، همیاری ووفاق ملی آسیب جدی رسانده وملت رنج دیده کشور را بیش ازبیش شکننده خواهد ساخت.
دو شنبه 10 مه 2010, نويسنده: بصیرآهنگ
نظام فدرالی راه حل بحران کنونی درافغانستان
ایالت و یا فدرال ترکستان/ ایالت و یا فدرال قطغن/ ایالت و یا فدرال کوهستان/ ایالت و فدرال هزاره جات و یا غرجستان/ ایالت و فدرال شمال غرب/ ایالت و یا فدرال لوی قندهار/ ایالت و یا فدرال لوی مشرقی/ ایالت و فدرال لوی پکتیا
يكشنبه 9 مه 2010, نويسنده: محمد عوض نبی زا ده
فدراليزم در افغانستان
متاسفانه مفکوره ی نظام قبیله و آرزوی تداوم نظام قبیله ممکن است بزرگترین مانع ایجاد نظام فدرالی شود. وقتی بعضی از عناصر آگاه و خیرخواه از نظام فدرالی حرف می زنند، هستند عناصر عقب گرا و قبیله گرا که آن را باعث تجزیه ی افغانستان می دانند. اگر نظام فدرالی، سبب تجزیه ی یک مملک می بود، مملکت همسایه ی ما پاکستان، سال ها پیش به سرنوشت تجزیه مواجه می شد، و ممالک دیگر از این قبیل که به اساس اداره ی فدرالی اداره می شوند نه تنها معروض به تجزیه نشدند، بلکه به درجات عالی ترقی و تکامل رسیده اند.
جمعه 7 مه 2010, نويسنده: عبدالسمیع رفیع صافی
فدرالیزم در افغانستان فعلاَ جریان دارد و کار نمی کند
طرز اداری فعال در افغانستان نیاز به یک دولت مرکزی دموکراتیک دارد که در آن هر گروه مردمی به قرار بخش نفوس خود قدرت دارند. هیچ گروهی نباید از گروه دیگری امتیاز بیشتر داشته باشد و زنان باید بسوی در دست گرفتن نصف قدرت قدم بردارند.
يكشنبه 2 مه 2010, نويسنده: رضا جاوید
الگوی فدرال و تئوری دولت سازی در افغانستان
گروه های سیاسی بیشتر به ساده سازی بحران و عوامل آن پرداخته و اکثرا با تک عاملی پنداشتن بحران، عمدتا برنامه هایشان را با طرح نمونه های متفاوت از ساختار موجود بطور فارغدلانه مزین ساختند.
پنج شنبه 29 آوريل 2010, نويسنده: یعقوب ابراهیمی
فدرالیزم در افغانستان مثل یک بمب آماده انفجار است
فدرالیست های آن دوره – برخلاف فدرالیست های امروزی) مراد بسیار روشنی از فدرالیزم داشتند. آنان خواستار تجزبه افغانستان به چهار کشور پشتونستان، تاجیکستان، هزارستان و ازبکستان بودند.
سه شنبه 27 آوريل 2010, نويسنده: میرحسین مهدوی
آیا نظام فدرالی برای افغانستان کنونی مناسب است؟
افغانستان متأسفانه هنوز آماده گی عینی و ذهنی برای استقبال از نظام سیاسی فدرالی نداشته و اگر تلاشی در این راستا صورت هم بگیرد، منطقاً به شکست مواجه خواهد شد.
دو شنبه 26 آوريل 2010, نويسنده: پیکار پامیر
فدراليزم در افغانستان
آيا مشکلات و نارسایی ها در افغانستان با تغيير سیستم حل خواهد شد؟/ افغانستان چنانکه تاریخ نشان میدهد به اقتدار ملی، رشد و انکشاف صنعتی و کشاورزی ، عدم انسلاک به پیمان های سیاسی و منطقوی، روابط شفاف با همسایگان زیادتر از ترفند های به نام فدرالیزم، سوسیالیزم و یا حکومت های مذهبی نیازدارد.
شنبه 24 آوريل 2010, نويسنده: نعمت الله ترکانی
فدراليزم در افغانستان
جمعه 23 آوريل 2010, نويسنده: یعقوب یسنا
فدراليزم در افغانستان
فدراليزم نوع نظامی است که امروز در اکثر کشور های پيشرفته حاکم است و می تواند برای افغانستان نيز مفيد باشد./ تقسيم بندی بايد به اساس ولايت باشد، نه زبان و قوم، زيرا در آنصورت به کوچ های اجباری اقوام مختلف از يک نقطه به نقطهء ديگر می شود که امکان وقوع حوادث دلخراش خواهد بود.
چهار شنبه 21 آوريل 2010, نويسنده: نجیب روشن
فدراليزم در افغانستان
نظر شما درباره ی فدرالیزم در افغانستان چيست؟/ آيا فدراليزم در افغانستان می تواند به عنوان روشی موثر و مثبت بکار آيد؟ / لطفا پاسخ ها را، در صورت امکان همراه با يک عکس منتشر نشده از خود تا انتهای ماه حمل ايميل کرده و یا با ورود به بخش مدیریت کابل پرس، برای انتشار پیشنهاد کنید.
شنبه 3 آوريل 2010

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخریددر سالهای 60 وقتی آمدن آمدن غلام بچه های انگلیس یعنی پنجابی های بویناک چتلستان به لندن و شهر های دیگر بریتانیا شروع شد مردم انگلیس به اینها شامپو ، صابون و غیره و غیره دادند تا بوی متعفن که از وجود این پاکی های کثیف میامد ختم شود ولی با کمال تعجب و ناامیدی دیدند که این بو با هیچ وسیله نه شامپو و صابون و نه شاور و ده بار حمام هم از بین نمیرود زیرا پنجابی های کثیف و بویناک طبیعی چنین خدا زده اند. از آن وقت به بعد به هر کس بو بدهد امریکایی ها انگلیس ها و اروپایی ها پاکی یا پکی یا پاکستانی خطاب میکنند.
درست است که هر کس چند روز و هفته جان نشوید بو میدهد ولی آن کوچی بیچاره که بو میدهد اگر امکانان برایش مساعد گردد و جان خود را با شامپو و صابون و آب پاک بشوید هیچگاه بو نخواهد داد. ولی پنجابی های کثیف و بویناک حتی اگر در میان شامپو هم زندگی کنند باز هم همان بوی متعفن از وجود شان بیورن میشود.
این تصادفی نیست که نام پاکی یا پاکستانی مترادف کلمات بویناک و کثیف است.
نوشته ی خیلی عالی است که در قدم اول باید آنانی آنرا صد بار بخواند که بدون درک شرایط کشور مانند طوطی هر آنچه دشمن درجه یک مردم افغانستان پنجابی های بویناک و کثیف چتلستان به خور شان میدهند نشخوار میکنند.
پنجابی های کثیف و بویناک فدرالیزم را مانند مسایل دیگر فقط برای دامن زدن به مشکلات موجود ما از طریق یکعده فروخته شده تبلیغ میکنند در حالیکه برای ما در شرایط کنونی امنیت کشور، ثبات و بر قراری اقتصاد کشور از همه بیشتر مهم است.