صفحه نخست > دیدگاه > مزد "گورکن" از آزادی "ما" افزونتر است!

مزد "گورکن" از آزادی "ما" افزونتر است!

نويسنده: جاوید فرهاد

همرسانی
  • mail
  • google
  • linkedin
  • printer
  • reddit

شام سه شنبه ی هفته ی جاری، تلویزیون غیر دولتی " طلوع " به دستور شفاهی دادستان کل ( لوی سارنوال)، توسط نیروهای امنیتی حوزه ی دهم پولیس شهر کابل، مورد حمله قرار گرفت و سه تن از کارمندان این رسانه، برای مدتی بازداشت و سپس رها گردیدند.

نحوه ی برخورد پولیس دربرابر خبرنگاران و مسوولین این رسانه، خلاف کرامت انسانی و احترام به حقوق خبرنگاران بود. تصاویری که از جریان این حمله، از جانب "طلوع" پخش گردید ،نشانه ی عملکرد غیر مسوولانه ی افراد پولیس در برابر حیثیت این رسانه بود.

با توجه به روند برخورد مقامات دولتی و رویکردهای مبتنی بر احساسات زده گی دولت در برابر رسانه ها ، این مسأله به شدت مطرح می شود که دولت با وصف ارائه شعارهای دهن پر کن، زیر نام ارزش گذاشتن به آزادی بیان و ارزش های جامعه ی مردم سالار، به هیچ روی به آنچه می گوید، اعتقاد نهادینه ندارد.

تهدید دولت در برابر رسانه ها – به منظور تحدید کار رسانه های آزاد- به هیچ وجه با قرائت های دموکراتیک و سیاست اعمال دموکراسی در جامعه همخوان نیست. از جانب دیگر توسل به خشونت در برابر عملکرد رسانه های آزاد، رویارویی روشن دولت به حیث یک قوه ی اعمال فشار در عرصه ی حق اطلاع رسانی آزاد برای شهروندان است.

با استناد بر مواردی که اشاره شد، این مسأله به درستی دستیاب می شود که دولت در چشمداشتش از درک آزادی بیان و ارزش های جامعه ی مردم سالار، دچار بیماری " خودبرتر بینی" و "دکتاتوری" شده است. توسل به همچو اقداماتی به صورت واضح می رساند که سیاست کنونی دولت، دچار ضعف اراده و تصمیمگیری های احساساتی گردیده است.

احتمال دیگری که می تواند، بهانه ای برای ایجاد فشار در برابر رسانه ی " طلوع"، پنداشته شود، در اصل، به کارگیری واژه های درست و هنجارمند در زبان رسانه ای "طلوع" است؛ زیرا طلوع به تعبیر نادرست برخی از مقامات دولتی که چیزی از ماهیت،گسترش و توسعه ی زبان نمی دانند، رسانه ای است که بیشتر از واژ ه های به توجیه آنان "ایرانی"، استفاده می کند؛ در حالی که این طرز تفکر در برابر رسانه ی طلوع ، ناشی از نافهمی – و بد فهمی – به اصطلاح " عقل کل های دولت " است؛ زیرا زبانی به نام " فارسی ایرانی " و " فارسی یا دری افغانستانی" اصلاً وجود ندارد و همه در حوزه ی زبان " دری فارسی" یا " پارسی" وجود دارد.

احتمال دیگر این برخورد غیر هنجار مند می تواند یک رویکرد سیاسی مبتنی بر دید گاه افراطی باشد. تا جایی که آگاهی در دست است، نشر بسیاری از برنامه های طلوع به مذاق و سلیقه ی برخی ازگروه های افراطی – که اکنون به خاطر رسیدن به دم و دستگاهی، نشانه های صوری افراطی گرایی را از چهره ی شان پاک کرده اند و به نکتایی و دریشی متوسل شده اند – برابر نیست، و از این رو گاهی به صورت روشن و گاهی هم با ایما و اشاره، تفنگ های حساسیت و تعصب شان را به طرف طلوع و رسانه های آزاد نشانه می گیرند و با تهدید رسانه ها ( و بعد هم پوزش خواستن) به نقل از عوام: " هم به میخ می کوبند و هم به نعل".

درک این وضعیت، مرا به یاد همان شعر " شاملو" می اندازد که چه ژرف و صمیمانه، به رویکردهای منفی در برابر آزادی و ارزشهای مبتنی به آن اشاره نموده است:

" هرگز از مرگ نهراسیده ام

اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود

.........

هراس من، باری همه ازمردن در سرزمینی ست

که مزد گورکن

از آزادی آدمی افزونتر باشد."

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
  • با آنکه حمله به «طلوع» به هر دلیلی که باشد مردود و کاری فاشیستی بود اما اینرا نباید فراموش کرد که «طلوع» هم یک رسانه‌ای ظاهرا آزاد اما با خط فکر خاص خودش هست و به هیچوجه نمیتوان آنرا آزاد و غیرسیاسی نام گذاشت. «طلوع» با سیاست روشن در فضای مطبوعات افغانستان ظهور کرده و گردانندگان پس پرده‌اش از این طریق خواهی نخواهی میخواهند خط فکری خود را حاکم سازند. اگر «طلوع» تا حدی بی‌محابا به کسانی میتازد و ترسی به دل راه نمیدهد به این علت است که به گفته مردم پشتش به جای مهمی بسته است و در دم و دستگاه حاکمه طرفدارانی از نوع خلیلی دارد.

    یکی از افرادی که در پس «طلوع» جا گرفته است آقای رهنورد زریاب است که از مهره های فرهنگی رژیم دست نشانده روس بود و آنزمان به روسها قلمفرسایی مینمود و حالا هم به مثابه یک مزدبگیر رژیم ایران زیر نام کار فرهنگی و نوآوری در زبان فارسی میکوشد سیاست ملایان قرون وسطایی حاکم در جمهوری اسلامی ایران را در افغانستان شیوع دهد.

    استفاده از کلمات «ایرانی» به خودی خود جرمی محسوب نمیشود، اما کار «طلوع» یا بهتر بگویم زریاب ها و همفکرانشان در افغانستان اساسا «ایرانیزه» کردن افغانستان است و در پناه کار فرهنگی میخواهند راه را برای مداخله سیاسی و ایدئولوژیک رژیم تئوکراتیک جمهوری فاشیست اسلامی ایران باز نمایند.

    و این برای افغانستان به مثابه فاجعه بزرگی خواهد بود. کشوری که خود فاجعه ها را تجربه نموده و در بحران جدید بسر میبرد، قبلا از دست نوکران «وحدتی» رژیم ایران زخم ها دارد، وای به روزی که دست رژیم ایران در کشور بازتر شود و جنایات و شقاوت های حیوانی‌ای را که مردم آزادیخواه ایران طی سه دهه اخیر تجربه کرده اند بر سر مردم ما نیز نازل خواهد شد. در کشور ما نیز خیابانها به اعدامگاه آزادیخواهان زیر نام قاچاقبران مواد مخدر تبدیل خواهد شد، در کشور ما نیز بر دختران باکره قبل از اعدام تجاوز صورت خواهد گرفت، زیر نام صیغه در افغانستان نیز فحشا رسمی خواهد شد، در کشور ما نیز یک مشت ملای تاریک فکر و کور اندیش نوع خمینی جلاد هر فریاد آزادی خواهی را به گلوله و زندان و مرگ پاسخ خواهد داد و ....

    زریاب ها نوکران حلقه بگوش رژیم ایران اند و در پس پرده کلمات زیبا مخلصانه برای رژیم ایران کار میکنند و بی‌مورد نیست که از وی بارها در ایران دعوت بعمل آمده و نشان های فرهنگی برایش اهدا شده و از وی قدردانی صورت گرفته است. گذشته از همه برای یک روشنفکر افغان قبول این نشانها و قدردانی ها از جانب یک رژیم آزادیکش و آدمکش خواری بزرگی است، این توهین به آن آزادیخواهان ایران نیز هست که همین حالا در اوین و سایر زندانهای ایران شکنجه میشوند اما از خواندن سرود آزادی خواهی خسته نشده و حماسه می‌آفرینند. زریاب ها هم برای مردم افغانستان و هم ایران خاین بشمار میروند و «طلوع» جولانگه یکچنین روشنفکران خوار و مزدبگیر گشته است.

    آنلاین :

  • در پاسخ به دوستي كه هواداري مرا از استاد زرياب هم چنان با عتاب جواب داده است، بايد گفت: همه چيز را نبايد به يك چوپ برانيم. سخن حق نيز هيچ گاه پنهان نمي ماند. اصولن چرا زرياب، نامي ماندني شده است؟ يا شاملوي بزرگ؟ همه اين ها به كارهاي سترگي است كه در اندازه خويش براي سرزمين پارسي كرده اند. چه بخواهي و چه نخواهي، نام زرياب بلند است و نيز شاملو. هيچ حكومتي از نوع ديني و غير ديني يا ضد ديني اش نمي تواند نام هاي بزرگ را زير خاك كند. يك لحظه بياييد و به جاي آن هايي كه ناآگاهانه سرسپردگان لشكر ادبي رژيم ايران مي شماريد، بنشينيد كه چه گونه با وجود هزار و يك مشكل اقتصادي و غيراقتصادي، از نان شب و روز خود مي زنند و براي درآوردن مجله و برپايي همايش جهت نكوداشت نام بزرگان فرهنگ و ادب خويش، عرق مي ريزند. در همايش نكوداشت استاد زرياب در ايران كه همه رسانه هاي دولتي و غير دولتي ايران و افغانستان در داخل ايران و افغانستان و اروپا آن را بازتاب دادند، همه ديدند كه چه كساني آمده بودند. محمود دولت آبادي، پير روشن ضمير داستان نويسي پارسي به احترام استاد آمد و سخن گفت. همه اهل قلم روشن فكري ايران آمدند. اگر زرياب، سرسپرده يا جاده صاف كن رژيم بود، كدام روشن فكري حيثيت خود را براي وي از بين مي برد؟ آن چه را نيز در رسانه هاي نوشتاري و الكترونيكي از استاد ديديد، به موضوع تخصصي ادبيات اختصاص داشت. روشن فكران ايران با مبارزه روشن فكر شدند. روشن فكر افغان هم تنها با مبارزه با واپس گرايي فرهنگي و سياسي روشن فكر خواهد ماند. مبارزه دامنه داري كه استاد زرياب و هواداران زبان پارسي و فرهنگ ناب كشورمان براي حفظ زبان مادري افغانستان در برابر كژانديشان بيگانه پرست آغاز كرده اند، با اتهام زدن خاموش نمي شود. بگذاريد زرياب ها و ما ايران نشينان را ايراني گك خطاب كنند، ولي خواهيد ديد كه زبان گهربار پارسي از لابه لاي آتش بازي زبان هاي بيگانه عربي، غربي، اردو و هندي برخواهد خاست. زمام داران انحصارطلب فرهنگي نيز با نشاندن داغ و درفش بر سينه فرهنگ بانان پير و جوان اين قوم، كاري از پيش نخواهند برد. باري، در كشور ما مزد گوركن از آزادي ما افزون تر است.

    آنلاین :

  • Kamran Mir Hazar Youtube Channel
    حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
    سابسکرایب

    تازه ترین ها

    اعتراض

    ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

    جستجو در کابل پرس