صفحه نخست > دیدگاه > چرا چنین عربده کشیدن ها؟

چرا چنین عربده کشیدن ها؟

نه خرم و حواریونش و نه زریاب و پرتو و امثالش حق دارند خود را مدافعان زبان های دری و پشتو بدانند و نه آتش آن را دامن زنند
شقايق
يكشنبه 24 فبروری 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

چند روزی است که رسانه های افغانستان و مجامع روشنفکری چنان در بحث ها و مصاحبه ها و نشست ها مصروف است که گویی زمین از مدارش خطا خورده و قیامت در راه است و این آقایان مصاحبه شونده و کننده باید جلو آن را بگیرند، اما با تأسف(!) قیامتی در راه نیست. مسئله بر سر استعمال "پوهنتون" و "پوهنځی"، و "دانشگاه" و "دانشکده" است. هر دو طرف، کف بر دهان آورده و عربده می کشند (بدتر از عربده کشیدن. متأسفم کلمه اش را نیافتم) و حاضرند ساعت ها وقت شان را صرف آن کنند و مطبوعات و رسانه ها و دولت و غیردولت را مصروف آن و بعد پارلمان کذایی هم به خاطر جلب رضایت مردم(!) به آن بپردازد.

قبل از همه ببینیم که این دو طرف "عربده کش" کی ها اند و در چه شرایطی به این حرف ها می چسبند؟ خرم حزب اسلامی با "دوزخی زبانان" اش و زریاب پرچمی (حزبی ای بی کارت) با "شیرین زبانان" اش. هر دو طرف آگاهانه در شرایطی به این مسایل دامن می زنند که در کشور ما در هر دو ساعت قلبی بر اثر انفجار

طالبان و القاعده و گلولۀ سربازان "خلاص کن" از حرکت می ماند، هر روز بیش از 700 طفل زیر پنج سال جان می سپارند، ده ها مادر بر اثر ولادت می میرند، اختلاس و رشوه و فساد بیداد می کند، جنگسالاران بدمستی می کنند، "سگ شویان" می قاپند و جیب پر می کنند، گوش و بینی زنان و دختران بریده می شود، دختران در بدل سگ معاوضه می شوند، بر زنان تجاوز می شود، اطفال اختطاف می شوند، مردم نان و سرپناه ندارند و جگرگوشه های شان را به فروش می رسانند، از اثر سرمای شدید دست و پای مردم قطع و تلف می شوند... چقدر باید این لست را طویل کرد تا وجدان های کرخت را بیدار نمود. آخ چه درد آور است هر بار نوشتن در مورد این حقایق، اما چاره چیست؟ عربده کشان ما برای یک بار ساختگی هم که شده، بر این موارد انگشت نگذارده و وقت شان را تلف نکرده اند تا امروز این اداهای ساختگی شان در مورد زبان را جدی می گرفتیم. اینان مگر سنگ و کلوخ و چوب اند که چنین منجمد از کنار این همه قضایا می گذرند، بدون اینکه تکانی بخورند و بگویند تفو بر این کلمات "پوهنتون" و "دانشگاه". مگر "پوهنتون" و "دانشگاه" به مردم ما سرپناه به ارمغان می آورد و یا آنان را از فروش جگرگوشه های شان نجات می دهد؟ مگر تغییر کلمات می تواند دردی از هزاران درد مردمِ بی خانمان، دربدر، اسیر، عقب مانده، بیسواد و بی پرسان را تداوی و زخم های شان را التیام بخشد؟ این کار چه معنایی می تواند داشته باشد جز رقصیدن هر دو طرف عربده کش به ساز اربابان بیگانه، یکی با شوونیزم برتری طلبانه و دیگری ناسیونالیزم تنگ نظرانه؟ هر دو طرف چرا در مقابل کلمات دیپارتمنت، فاکولته، لابراتوار و هزاران کلمۀ عربی، انگلیسی، لاتین، ترکی وغیره در کتاب های درسی و یا هزاران کلمۀ دیگر در زبان های دری و پشتو حساسیت نشان نمی دهند؟

خرمی که به خاطر استعمال کلمات "دانشگاه" و "دانشکده" یک خبرنگار را کسر معاش می کند، همین زریاب در تلویزیون طلوع به خاطر استعمال کلمات "پوهنتون" و "پوهنځی" و استعمال نکردن "دانشگاه" و "دانشکده" برای هر متخلف ده دالر جریمه تعیین می نماید (درین مورد می توانید از کارمندان تلویزیون طلوع معلومات بدست آورید). بنابرین از لحاظ برخورد بین هر دو هیچ تفاوتی نیست و تعصب هر دو مشخص است.

نه خرم و حواریونش و نه زریاب و پرتو و امثالش حق دارند خود را مدافعان زبان های دری و پشتو بدانند و نه آتش آن را دامن زنند. خرم اگر به پشتو علاقه داشت و شیفته اش بود، قبل از همه باید به کشتار پشتون ها (غیر طالبان) توسط امریکایی ها، طالبان و حزب اسلامی اعتراض می کرد، باید به بی سرپناهی هزاران هلمندی و غیرهلمندی که بخاطر جنگ فرار کرده اند، اعتراض می کرد، باید به عقب نگه داشتن عمدی پشتون ها و غرق کردن شان در مسایل مذهبی اعتراض می کرد تا حق "پشتو" را ادا می کرد، و به همین سان زریاب. آقای زریاب که این همه سنگ "فارسی" و "شیرین زبانی" را بر سینه می کوبد، آیا برای یک بار هم که شده بر حسب اتفاق بر ضد دولت افغانستان و حامیان "متمدن" غربی آن در قبال تنها تلف شدن صدها "شیرین زبان" در زمستان سرد امسال، اعتراضی کرده است؟ آیا زریاب علیه به گروگان گرفتن یک ملت "شیرین زبان" توسط رژیم آخوندی اعتراضی کرده است؟ ولو ساختگی؟ آیا به کشتار صدها روزنامه نگار، شاعر، نویسنده، نمایشنامه نویس، ادیب و صدها انقلابی "شیرین زبان" که در سلاخی خانه های رژیم ایران یا دربند اند و یا به شکل فجیعی به قتل رسیده اند که بهتر از زریاب ها و پرتو ها برای زبان فارسی کار می کرده اند، اعتراضی

کرده است؟ قصد مقایسه ندارم، چون مقایسۀ آنان با اینان شرم تاریخی را نصیب مان خواهد کرد. آنان با اهدای قطرات خون شان به مردم تهیدست، فقیر و دربند خود خدمت می کنند و اینان با دامن زدن به مسایل قومی و زبانی زیر نام رندانۀ دفاع از زبان در خدمت بیگانگان قرار می گیرند. چندی قبل پرتو نادری در همین تلویزیون طلوع اظهار داشت که من حاضرم به خاطر استعمال کلمۀ "بانو"، وحدت ملی را زیرپا کنم. بیگانگان مگر چیزی غیر ازین می خواهند؟ چرا رژیم ایران هزاران "شیرین زبان" را به بند می کشد و تیرباران می کند، اما به زریاب و امثالش جوایز می دهد و مراسم به پا می دارد؟ مگر سواد زریاب بسیار بالاتر از مثلاً محمد مختاری و جعفر پوینده است؟ شاید بهتر است اصلاً مقایسه نکنیم.

هر دو جنون دفاع از کلمات پوهنتون و پوهنځی و هیستری مخالفت با آن به سیستم واحدی خدمت می کند: حفظ نظام غیرمردمی و غرق تا گلو در فساد و منحرف کردن اذهان مردم از اعتراض علیه آن. تا دیروز چه سروصدایی که به خاطر تلف شدن مردم در زمستان سرد امسال و صعود قیم و بی سرپناهی به راه نیفتاده بود، اما با بلند شدن غوغای "پوهنتون" و "دانشگاه"، اذهان همه متوجه این مسئله شد و دولت هم شکر خدا را به جا کرد. آیا خدمت بهتر از این به بیگانگان و یک رژیم غیرمردمی را سراغ دارید؟

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • شقایق عزیز، قلمت را صدقه که چه خوب گفتی و گل گفتی!

    در واقع حرف دل 23 میلیون (از 24 میلیون) هموطن ما را به زبان راندی. این شئونیست های پشتون و تاجیک همه و همه این خاکباد را فقط بخاطر منافع شخصی و باداران خود راه انداخته اند. این مسایل اصلا به زندگی مردم ما و به زبان شیرین فارسی و پشتو ربطی ندارد.

    فقط چند نوکر و مزدبگیر رژیم آخوندی ایران است که این مسایل را پکه میکنند و افرادی چون زریاب، پرتو نادری، باختری و .... با بیشرمی در حالیکه در مقابل مسایل اصلی کشور ما و اسیر شدنش به دست جنگسالاران و طالبان و متجاوزین سکوت مرگبار کرده اند، اما برای چند کلمه بی ارزش این همه هیاهو راه انداخته اند.

    کریم خرم گلبدینی و خاین هم برنامه شده به حکم بادارانش این جریان را راه انداخته که بین مردم ما شکاف ایجاد شود و درین میان امریکا و سایر کشورهای متجاوز سود برند. مگر امریکا نمی‌خواهد که ملیت های ما بین هم درگیرشوند تا خودش از آن سود برد؟؟

    باید مردم ما این هشیاری را داشته باشند که زیر بیرق چند جاسوس و دلقک رژیم فاشیستی ولایت فقیه راه نروند و ماهیت کریه این انسانهای بیمار و خاین را درک کنند.

    • صفی اله جان

      در یک قرن گذشته مردم ما از طرز فکر شما پیروی کردند اما نتیجۀ آن مانند (مُلی سُرخک) از زیر پلو برآمد! نمونه هایش را اگر نمیدانید، حالا بدانید:

      1. نخست از همه اینها قانون اساسی حاضر را دست کاری نموده اند و نسخه اصلی قانون اساسی حاوئ آن موارد نمیباشد که کرم خرم، ادعا دارد. این ادعا های افغان ملتی ها دنبالۀ همان برنامه های خانوادۀ آل یحی است که در اثر آن بطور نمونه، سبزوار در هرات به (شیندند) تبدیل شد.

      2. پشتو تولنه با زور نیزه و شلاق بر تمامئ مامورین و کارمندان دولت برای تقریباً نیم قرن تطبیق گردید.

      3. اساس همۀ ظلم ها را میتوان در ماده 35 قانون بی اساس سال 43 مشاهده کرد.

      5. قندهار را به کندهار تبدیل کردند.

      6. کلمات ترجمه شدۀ چون پوهنتون، روغتون، درملتون، چورلت، پلازموینه، و غیره را به نام کلمات ملی و اسلامی امروزه بر من و تو تطبیق کرده اند.

      7. قندوز را به کندوز تبدیل کرده اند.

      8. لشکرگاه را میخواستند به نواب شار مبدل سازند که الحمدالله ناکام شدند.

      9. لوحه های دفاتر دولتی را همه گی به پشتو و انگلیسی نوشتند.

      10. از پذیرفتن مکتوب های رسمی به زبان فارسی طرفه رفته و درخواستی های فارسی زبانان را با بهانه های مختلف جواب منفی میدهند.

      11. قبول که مشکل زبان مشکل اصلی کشور نیست و دشمنان با بزرگ کردن این شگاف میخواهند به اهداف بلند مدت خود دست یابند اما آیا خاموش نشستن فارسی زبانان میتواند گره از مشکلات بگشاید؟ نخیر بخاطریکه همین بیشرف های که با آغاز همچو بحث ها آب را گل آلود کرده اند چی دیگران خاموش باشند و چی از حقوق خود دفاع کنند بازهم کشور را برای بیگانه ها میفروشند (فروخته اند...).

      12. از جانب دیگر حکم صریح قرآن است که از حق خود باید دفاع کرد در غیر آنصورت مظلوم شریک جرم ظالم است.

      13. به سایت های پشتو زبان و رسانه های پشتو زبان یک سر بزنید و ببینید که از اقدام خرم کرم چی جشن و پایکوبی که نمیکنند؟! آیا میشود در مقابل اینهمه لجام گسیخته خاموش نشست؟ پس احکام الهی را چگونه باید توجیه کرد؟

      14. اتمر با آنکه در سراسر افغانستان دعوای تدریس مضامین درسی را به زبان پشتو برای اطفال پشتون میکند چرا همین حق را در ولایات جنوبی و غربی مانند فراه، نیمروز، هلمند، قندهار، زابل و غیره برای کودکان فارسی زبان نمیدهد؟

      اینها شمۀ از ظلم هایست که از جانب دوزخیان در طول یک قرن گذشته تا هنوز در حق بقیه اقوام کشور اعمال شده و میشود.

      با نادیده گرفتن این بیعدالتی ها که از جملۀ اساسی ترین مشکل کشور است، آیا میشود که فساد اداری، مواد مخدر، ظلم، تجاوز بیگانه ها و غیره معضلات کشور را مرفوع ساخت؟ هرگز!

      شما یا پشتون تشریف دارید و یا هم در حال سپری کردن خواب زمستانی میباشید...

    • از شیوه نوشتار، انتخاب کلمات و موضعگیری معلومدار است که این خانم شقایق باید کدام راوایی و شعله‌ای مرتد باشد.

      ممکن نظراتش خوب باشند، اما چون از زبان یک راوایی بیان میشود، ارزشش را میبازد.

  • نويسنده عزيز . البته راست ميگوييد؛ زرياب درسابق بخاطر چوکی و مقام برای ببرک و بريالی و سليمان لايق ، دمبک ميزد و دشمنان حزب خلق و پرچم را لت و پار ميکرد ! اکنون نيز به اميد چوکی وزارت و رياست ، با عبدالله چشمک و فهيم لاس ميزند واگر روزی دريابد ، طالبان دوباره برميگردند، چشمانش را سرمه ميکشد و ريش بلندی ميگذارد، اين چيزی تازه نيست . اما يک پرچمی يا پرچمی بيکارت ! نيز ممکن است زبان مادری اش را دوست داشته باشد ، مگر استبعادی دارد؟ شما چرا خلط مبحث ميکنيد و ميخواهيد خرم و زرياب ، به ملت به پيوندند و غم مردم را بخورند ؟ اين مگر شدنی است ؟ من که شک دارم . با احترام . کمال فاريابی

  • خدمت شقایق

    باید دید که کیها آغازگر مسایل نفاق بر انگیز بوده و با آغاز همچو بحث های انحرافی میخواهند اذهان مردم را از جنایات فعلئ همراهان کرزی، احدی، اتمر و غیره منحرف سازند؟ واضح است که اینها افرادی چون احدی، کرم خرم و اتمر و باقئ افغان ملتی هایی اند که همه گی پیروان خاندان آل یحی و عبدالرحمن و ملاعمر میباشند...

    نوشته زیرین از آقای سخیداد هاتف است که بدلیل جالب بودن آن، خدمت خواننده گان محترم کابل پرس? تقدیم میشود:

    "دیداری با منطق ِ خرم

    اگر از من بپرسید که دشمن شماره یک زبان ِ پشتو کیست ، پاسخ من این است : کریم خرم ( افزودن " ها" در آخر این اسم اختیاری است). این سخن را شرح می دهم :

    یک – ضعیف ترین ادعا، ادعایی است که بتوان دلایل اش را بر ضد خودش به کار برد. کریم خرم می گوید که استفاده از ترکیبات " دانشجو-دانشگاه- دانشکده" کاری غلط است. دلیل ؟ دلیل اش این است که این کار " غیر ملی و غیر اسلامی" است. این سخن را می توان به این گونه هم بیان کرد :

    " اگر کشوری داشته باشید به اسم افغانستان و در این کشور دو زبان رسمی-ملی وجود داشته باشند به نام های پشتو و دری. آن گاه ، هر کسی که در این کشور به جای استفاده از واژه گان رایج در این دو زبان از واژه گان زبان های بیگانه استفاده کند ، کاری غیر ملی و غیر اسلامی کرده است". حال باید دید چه قدر می توان به تبعات این موضع گیری پابند ماند. به نظر من موضع گیری آقای خرم در این زمینه کاملا خلاف پرور است.

    کلمه ی " فرهنگ" را بگیرید. کریم خرم " کلتور" را بر فرهنگ ترجیح می دهد. حال یک دری زبان می تواند اولا ادعا کند که کلمه ی فرهنگ ( که در زبان مولانا جلال الدین بلخی ، بلی بلخی ، به کار رفته ) بهتر و اصیل تر از کلمه ی کلتور است. البته به شرطی که کریم خرم مولانا را به خاطر استفاده از کلمه ی فرهنگ ، ایرانی نداند. ثانیا چون زبان دری یکی از دو زبان رسمی کشور است و چون معادل پشتوی " فرهنگ" در زبان پشتو زبانان معاصر مولانا جلال الدین بلخی به ثبت نرسیده ، بنا براین در زبان پشتو نیز باید از کلمه ی فرهنگ استفاده شود و نه از معادل پشتوی آن. این که یک پشتو زبان استدلال کند که "فرهنگ" کلمه ی فارسی-دری است و در زبان پشتو همان معادل پشتوی آن بهتر و آشناتر است ، استدلال درستی است. اما این استدلال به درد کریم خرم نمی خورد. چرا که اگر بنا باشد منطقی تر برخورد کنیم روشن است که کلمه ی " دانشگاه" هم در زبان دری روشن تر و آشناتر است. دری زبانان با ترکیبات دانش و دانستن آشناتر و نزدیک تر اند تا با ترکیبات " پوه" ، "پوهنی" و امثال آن.

    دو- اگر کریم خرم بخواهد به پشتو سخن بگوید ( و نه به انگلیسی ، فارسی یا زبان های دیگر) و در عین حال در قرن بیست و یکم هم زنده گی کند ، ناگزیر است برای بسیاری از مفاهیم این زمانه معادلی پشتو بسازد. به یاد بیاورید که روزگاری عده یی پشتو زبان تصمیم گرفتند که اسم یک نهاد مدرن آموزش عالی را " پوهنتون " بگذارند. پوهنتون چه ترجمه ی " دانشگاه" باشد و چه نباشد ، کلمه ی زیبا ، رسا و مناسبی برای دانشگاه در زبان پشتو است. اگر کسی از دری زبانان از آقای خرم بخواهد که از این پس در گفتار و نوشتار خود به زبان پشتو هم پوهنتون نگوید و ننویسد و در عوض دانشگاه بگوید و بنویسد ، واکنش ایشان چه خواهد بود؟

    اکنون اگر یک دری زبان نخواهد " محصل" بگوید و " یک چیز دیگر" بگوید که معادل دری محصل باشد ، چه کلمه یی را استفاده کند خوب است؟ " علم پال" خوب است؟ دانشخواه چطور؟ دانشجو را که آقای خرم ضد اصول ملی و اسلامی افغانستان می داند. شاید آقای خرم بگوید که مگر شما مرض دارید که می خواهید به جای کلمه ی محصل از کلمه ی دانشجو استفاده کنید؟ عین همین سوال را می توان در برابر آقای خرم گذاشت : شما چرا " روزنه او پالنه " می گویید و نه تعلیم و تربیت؟ شما چرا پوهنتون می گویید و نه " یونیورسیتی"؟ در ضمن اگر یک دری زبان نتواند از واژه گان زبان مادری خود استفاده کند ، چرا باید از واژه گان زبان پشتو استفاده کند؟ شما می پسندید که کسی استفاده از واژه گان فارسی-دری را بر شما تحمیل کند؟

    سه – برای آقای خرم زبان فارسی زبانی بیگانه است به این دلیل که ایرانیان هم به این زبان سخن می گویند و می نویسند. آیا اگر زبان ساکنان کوریای جنوبی پشتو می بود ، کسی می توانست بگوید که هرکس از واژه گان پشتوی کوریای جنوبی استفاده کند کاری غیرملی و غیر اسلامی کرده است؟ گویی آقای خرم نمی داند که زبان مادری آدم به صرف این که مردمان دیگری نیز از آن استفاده می کنند ، بیگانه نمی شود. برای یک دری زبان افغان زبان فارسی در همه جای دنیا آشنا تر از زبان پشتو است و این هیچ ربطی به وحدت ملی و شهروند افغانستان بودن ندارد. گوینده گان همه ی زبان های افغانستان شهروندان این کشور اند و وطن خود را دوست دارند. همه هم در روزهای بد از وطن مشترک خود دفاع کرده اند. با این همه زبان پشتو ، دری ، ازبکی ، ترکمنی و ... هم چنان با هم فرق دارند. شما می توانید چند سیب را با چند انار در یک سبد بگذارید ، اما جهالت محض است اگر مدعی شوید که سیب های این سبد تنها به دلیل بودن در کنار انارها هیچ نسبتی با سیب های دیگر در دیگر سبدهای جهان ندارند و بنا براین سیب های افغانی بیشتر به انار افغانی نزدیک اند تا به سیب های آلمانی.

    چهار- وقتی که کریم خرم با استدلال ابتر خود توریزم را بر جهانگردی و کلتور را بر فرهنگ ترجیح می دهد ، در واقع ادعا می کند که کلمه ی انگلیسی توریزم هم ملی تر است ، هم اسلامی تر است و هم آشناتر. هر سه ی این ادعاها خردگریز اند. کلمه ی جهانگردی فارسی و بنابراین آشناتر است. دری زبانان به راحتی معنای جهانگردی را می دانند ، در حالی که ممکن است بسیاری معنای توریزم را ندانند. در ضمن افغانستان چند بار با انگلیس جنگیده است و از این جنگ ها با عنوان بزرگ ترین افتخارات تاریخی خود یاد می کند. حال ، چه شده که کلمات انگلیسی ملی تر از کلمات فارسی شده اند ، نمی دانیم. در مورد اسلامی بودن کلمه ی توریزم نباید چیزی گفت ، چرا که ظاهرا این کلمه در روایات و احادیث دینی بسیاری آمده و روا نیست که حرمت و قداست آن را در این گونه بحث ها بشکنیم.

    پنج- می ماند این که کسی بگوید ما واژه گان هر زبان دیگر دیگر دنیا را بر واژه گان زبان فارسی –دری ترجیح می دهیم. اگر موضع کریم خرم همین است ، باید گفت که او بزرگ ترین دشمن زبان پشتو است. چرا که او خود پشتو زبان است و هر وقت که با زبان فارسی –دری دشمنی کند ، عوام دری زبان را در برابر زبان پشتو برخواهد انگیخت. می گویم عوام ، چرا که در میان روشنفکران منصف این امکان هست که اقدامات کریم خرم را ناشی از بی بصیرتی شخص او و اطرافیان متعصب اش ببینند و نه برخاسته از نگرش همه ی پشتو زبان ها. اما در میان عوام این تفکیک محو می شود. آن گاه در زمانه یی که خبرها به سرعت برق منتشر می شوند ، دری زبان بی سوادی که تا به حال پوهنتون می گفت ، از این پس برای دفاع از زبان مورد حمله قرار گرفته ی خود هم که شده دانشگاه خواهد گفت. کریم خرم نمی داند که یک زبان را می توان از لوحه ها و عنوان ها برداشت ، اما از وجود میلیون ها انسان نمی توان زدود. او نمی داند که دشمنی با یک زبان در واقع دشمنی با اندیشه ، احساس و اصالت زنده گی اهل آن زبان است. این یعنی واکنش مخالف اهل آن زبان را برانگیختن. این یعنی جلو گسترش اجتماعی زبان خود را گرفتن.

    شش- کاش کریم خرم دماغی تر می داشت و گاهی به احمد ظاهر یا ناشناس یا اول میر گوش می داد. این سه نفر پشتون بودند و اگر چه در میان ویتنامی ها ناشناخته مانده اند و اهل "کلتور" غرب هم آنان را چندان نمی شناسند ، اما در میان دانشجویان دانشگاه های افغانستان معروف و محبوب اند. همدلی از هم زبانی بهتر است- گرچه هم زبانی هم جرم نیست."

  • این تخم های حرام ارتجاع پشتون و تاجیک، ضربه‌ای به پرویز کامبخش هم زدند، تا دیروز خوشبختانه قضیه وی بسیار داغ بود و از چند روزی که خرم مفلوک و خادمان ارتجاع هریک زریاب و پرتونادری و ... قضیه چند کلمه را به میدان کشیدند و غوغا راه انداختند، بر سر قضیه کابخش عزیز ما نیز خاک انداخته شد و از صفحات اینترنتی و مطبوعات حذف شد، حال هر سایتی را که سر بزنی مملوست از نوشتن در مورد این مسئله بی ارزش و بی ارتباط به درد مردم ما.

    این خدمت دیگر این خرکله ها به ارتجاع و شبه دولت فاسد و دزد!

    و بدبختانه که کابل پرس? مدعی "تحول در عرصه ژورنالیزم افغانستان" هم درین موج گد شد و برضد خرم امضا جمعاوری میکند بیخبر که افرادی چون زریاب دست کمی از خرم ندارند و مخصوصا که جابجا شدن مهره ها در یک دولت تا گلو غرق فساد و فاشیزم، چه دردی از دردهای مردم را مداوا خواهد کرد؟

    • به نظر من شما تکليف خودت را روش کن. مخالف کريم خرم هستی يا موافق کريم خرم؟ موافق آزادی پرويز کامبخش هستی يا مخالف آن؟ اگر چشمانت را باز کنی و بدون تعصب بنگری می بينی که کريم خرم بايد به دلايل زيادی برکنار شود و نه تنها بخاطر فارسی ستيزی او. متن نامه ای که در کابل پرس? قرار گرفته و امضا جمع می شود را بدون تعصب بخوان و ضمنا کمی با ادب باش.

    • نويسنده واقعبين . من مطالب شمارا تاييد ميکنم . راستش مملکت از همه سو در خطر است . گفته ميشود که يک امريکايی را ميخواهند رييس جمهور سازند( خليل زاد).بهر حال از خرم و زرياب و باختری و ناظمی نبايد درين پيرانه سر توقع غير ازين داشت( از کوزه همان تراود که دراوست!) زرياب و خرم برابر يک نوک سوزن ، غم زبان و فرهنگ فارسی و پشتو را ندارند۰ ديروز برای زرياب ، ماکسيم گورکی اهميت داشت ، امروز فر دوسی دارد و فردا شايد ، والت ويتمن امريکايی يا ... او مانند گل آفتاب پرست ، از هر سو که آفتاب قدرت و زور، طلوع کند، رويش را به همان سو بر ميگرداند!
      « زبان بازی» اين بی مسلکان ، شهره آفاق است ، تازه در صدد اخذ جوايز جهانی ( حتا نوبل ) هم ميباشند . اميد است که کابل پرس? و همکاران مبارز آن ، خط خورا از اين مشاطه گران جانيان جنگی و تبهکاران کشوری، جدا کنند ورنه تاريخ معاصر ، هم بر ژورناليست مزدور و هم بر شياد های قلمزن ، رحم نخواهد کرد و نفرين کودکان و نوباوگان وطن ، در پی آنان خواهد بود !
      اميد است در عوض عربده های زبانی ، کابلپرس بتواند، تحليل های واقعنگرانه از اوضاع حساس کشور ارائه دهد . نصير همدرد

    • روش کابل پرس? مشخص است جناب. همين که به شما اجازه داده می شود و به مخالف شما هم تا اظهار نظر کنيد، روش کابل پرس است.

    • به باور بنده نویسنده های چون همین آغای شقایق هستند که گفتگو را به بهانه مردم دوستی به جای دیگر میکشانند، تا من وشما آنرا جدی تلقی نکنیم و این آغای شقایق پاداش خود را از فاشیستان قبیلوی بگیرد. چون آنها نیز دقیقا چیزی را میخواهند که شقایق آنرا میخواهد. در جلسه استجواب کریم خرم؟ نیز این فاشیستان حضور داشتند و دقیقا همین حرف های را میگفتند، که شقایق میگوید.
      درست است که مردم ما به نان و آب و سرپناه نیاز دارند، اما آیا میشود با دستبرد به زبان فارسی و کوبیدن فارسیگویان، نیاز های مردم را رفع کرد؟ شقایق جان لطفا کمی مطالع کن و پس از آ« بنویس.

    • قدوس جان، هیچ چیزی برای جواب دادن به تو و امثالت ندارم. برای شما اگر خود را فدا هم کنم، باز خواهی گفت: با برخورد فاشیستی خود را فدا کرد. می گویند: یک نفر در جنگلی توسط پلنگ مورد حمله قرار گرفت. این حادثه او را چنان ترساند که در جواب هر سؤالی می گفت: پلنگ بد چیز است. اگر کسی می گفت هوا بارانی است. در جواب می گفت، پلنگ بد چیز است.... برخی ها فقط بلدند بگویند، برخورد فاشیستی!... عزیزم قدوس جان، تشکر از اینکه مرا به مطالعه کردن رهنمایی نموده اید. بلی، من مطالعه می کنم، اما کافی نیست، باید زیاد مطالعه کنم. اما در همین چند سطری که نوشته ای، هم می توانم چند غلطی املایی و انشایی ات را بیرون نویس کنم. و در آخر می گویم: تف بر "فاشیستان قبیلوی" و ناسیونالیستان تنگ نظر.
      موفق باشید.

    • شقایق جان

      شما اگر در داخل کشور بود و باش دارید لطف نموده یک بار به مرکز ولایت هلمند (لشکرگاه) رفته و از مکاتب آنجا دیدن کنید. در آنجا هزاران متعلم فارسی زبان را خواهید دید که جبراً به زبان پشتو مکتب میخوانند. این در حالیست که اتمر مکاتب مرکز و شمال را میخواهد (پشتونایز!) کند. حال تف انداختن خودت چی دردی را دوا میکند؟ در حالیکه طرز فکرت را در نوشته هایت کاملاً منعکس ساخته اید و بار ملامتی را نیز بگردن دیگران انداخته و چند تُف و چُف نیز در پی آن حواله کرده اید...

  • دوستان عزیز
    پرداختن به مشکلات دارای اهمیت و اولویت بیشتر به معنای فراموش کردن و نپرداختن به سایر مشکلات نیست. آنهایی که چنین ادعایی دارند که این مسایل را فراموش کنیم و به دنبال مشکلات بزرگتر برویم از دو حال خارج نیستند:
    1- یا از جمله گروهی هستند که این مشکلات را باعث شده اند و با این نظر می خواهند سایرین را از اصل موضوع منحرف کنند.
    2- یا اینکه نمی دانند که هر چیزی بر سر جای خویش خوب است.
    یکی از دلایلی که باعث گسترش روند فارسی ستیزی در جامعه ما شده خاموش ماندن و ناچیز دانستن این مشکلات بوده به نحوی که اکنون ما باید به خاطر صحبت به زبان مادری نکوهش و مجازات شویم.
    سکوت در این زمینه خیانتی است که آیندگان آن را نخواهند بخشید.
    توضیحات و مطالب مرتبط دیگر را در وبلاگ گفتنی ها می توانید بخوانید.

    آنلاین : وبلاگ گفتنی ها (افغان نوشت)

    • البته مساله زبان مهم است در کشوری که قرنها در دست رييسان قبايل و طوايف محمد زی و سدوزی اداره ميشده و اقوام شهری ، يا ساکت ساخته ميشدند يا مثل مير غلام محمد غبار يک دهه به زندان و زنجير دچار ميشدند. زبان مادری اگر سرکوب شود برای اقوام شهری وسيله بيان و عرض وجود و تلاش برای تحول و آزادی ، نا ممکن خواهد شد . اگر شيادان ادبی مثل رهنورد زرياب و ناظمی که فرهنگ و ادب را پله کان بازيافت پست و مقام قرار ميدهند ، از هر حادثه ای استفاده سوء ميکنند ، نميشود گفت آن واقعه کم اهميت و در جه دوم است . بايد عليه زبا ن ستيزان ( که خرم نماينده آنان است) بر پا خيزيم و هم عليه حکومت فاسد کرزی و اعوان و انصار اين دولت نيز مبارزه کنيم . آزادی و ديموکراسی ، بدون خطر و قربانی نميشود تحقق يابد . اسماعيل طرفه ( غزنوی)

  • من ندانستم نویسنده می خواهد پرتو وزریاب به هرات بروند تا مردم از سرما نمیرند یا پول بدهند تا کسی طفلش را نفروشد ؟ هر کس کارش . اکر نظر نویسنده را بپذیریم پس باید همۀ ادارات مدارس موسسات وووورا ببندیم وهمه به یک سمت رهسپار گردیم که این امکان ندارد و منظق نیز . به زبان خود شان اگر بگویم " هر سلی پیدا دی خو خپل کار کره که نه " شر منده ام از اینکه "ر" پندک دار در " رایانه " خود نیافتم .

  • شقایق جان

    امید که خفه نشوی. چیکار کنیم قبیله پرستان آنقدر ظلم و جنایت کرده اند و میکنند که موضوع اخیر زبان ستیزی حتی به گرد پای تمامئ جنایات آنها نمیرسد... از عبدالرحمن بگویم یا خاندان آل یحی؟ از ملاعمرثانی بگویم یا از احدی، اتمر، احمدزی، کرزی و خلیلزاد؟ اما اگر کدام ازبک، تاجک و یا هزاره تا دهن باز کرد، شما با استفاده از مهر و تاپه ایران پرستی میزنید بر پیشانئ آنها و متهمش میکنید به نوکری ایران... هی لعنت بر این شیوۀ صهیونیستی! این دو گزارش را لطفاً بخوان و بعداً کلاه ات را قاضی نموده و بگو که آیا شده است که کدام وقتی مسئولین قبیلوی چهارم حصۀ این پول ها را برای بامیان و دایکندی یا فاریاب و بدخشان مصرف کرده باشند؟ خصوصاً مناطق هزاره جات که نه تریاک میکارند و نه هم تروریست تربیه میکنند؟

    گزارش اولی .......................... گزارش دومی

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس