چند سطری مختصر به دفاع از هدایت امین ارسلا
نويسنده: محمد قاسم هاشمی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
سایت کابل پرس? اخیرا مطلبی را تحت عنوان طالبان تکنوکرات بجای طالبان قرون وسطایی به چاپ رساند که توجهء نویسندهء این سطور را همچون سایر بازدیدکنندګان آن سایت به خود جلب نمود.
تحت این عنوان، که در حقیقت ترجمه ایست از سند افشا شده توسط وزارت خارجهء امریکا، تلاش شده است تا، صرف نظر از تلاشهای غیر مستقیم به منظور خدشه دار نمودن شخصیت های افغانی، به صورت مستقیم اتهاماتی را از ګفته های یکی از کارمندان بلند رتبهء پاکستانی که از طرف شخص صدراعظم وقت پاکستان به طور پنهانی در امور افغانستان موظف بوده و از افشای نام خویش ابا ورزیده است به شخصیت سیاسی کشور (اقای هدایت امین ارسلا) نسبت دهند.
در قسمت اخیر این سند آمده است :
مهمترین و آموزنده ترین بخش این سند ارزیابی ها و نتیجه گیری های نماینده پاکستانی از اوضاع وقت افغانستان است. وی با صراحت گفته است که طالبان سرانجام به پیروزی میرسند و در صورتی که با چالش هایی در عرصه های اداره و حکومت داری روبرو شوند، تکنوکرات هایی مثل آقای ارسلا (هدایت امین ارسلا - نگارنده.) وجود دارند که به کمک شان خواهند شتافت. چیزی که امروز با تغییر طالبان قرون وسطایی به طالبان تکنوکرات، مردم زجر دیده و داغدار مان شاهد آن اند.
این موضوع از چند جهت قابل مداقه وتامل است :
۱ـ طالب را چګونه میتوان تعریف کرد؟
آیا تعریفی از طالب وجود دارد تا افراد و یا ګروهی از افراد را در چوکات آن قرار داده و در نهایت نو را از کهنه جدا کرد؟
اګر قرار باشد تعریفی از طالبان ارایه دهیم چنین خواهد بود :
طالبان فارغان و یا شاګردان مکاتب دینی ـ اسلامی اند که تفسیر فوق العاده افراطی از دین ارایه داده؛ در جهت رجحان ارزشهای دینی بر منافع و ارزشهای ملی عمل مینمایند.
آقای هدایت امین ارسلا یکی از فارغان رشتهء اداری و دیپلوماسی پوهنځی حقوق وعلوم سیاسی پوهنتون کابل و یکی از مامورین بلند رتبه و سابقه دار بانک جهانیست.
آنچه به آقای ارسلا مربوط میشود، ایشان نه فارغ مدرسه های دینی اند ونه شاګرد یکی از آن مدارس و نه تا کنون از ایشان عملی سرزده است تا بتواان متکی به آن ادعا نمود که ایشان منافع کشورهای همدین را بر منافع وارزشهای ملی ترجیح داده اند.
کشور ما کشور اسلامیست و همانطوریکه عبدالکریم سروش میګوید سیاست جامعهء دینی جبراٌ دینیست و در افغانستان آنقدر ارزشهاومنافع ملی و دینی باهم آمیخته اند که نمیشود یکی را از دیګزی تفکیک نمود؛ ولی این منافع اقتصادی و سیاسی کشورهای همدین اند که از همدیګر قابل تفکیک اند و با توجه به همین تفکیک هم هیچ طالبی قابلیت مقایسه با شخصیت سیاسی و ملی آقای ارسلا را نخواهد داشت.
باید اضافه نمود که آقای ارسلا یګانه فرد از مجموع اعضای کابینهء دولت انتقالی تحت رهبری آقای کرزی است که در پروژهء شیرپور زمینی را به خود نسبت نداده است.
۲ـ آیا به ګفته های مامورین پاکستانی موظف در امور مربوط به افغانستان میتوان باور کرد؟
مترجم سند افشا شده خود در مقدمه مینویسند :
بدون شک دولت و یا به طور خاص، اردوی پاکستان نقش محوری را درشکل گیری تاریخ خونین و تاریک سه دهه اخیر کشور افغانستان دارا بوده است. نظامیان پاکستان با حمایت امریکا توانسته اند در هر برهه معین، نوکران زیاد داخلی را استخدام نموده زیر نام رهبر، قومندان، رئیس قوم، ملا, طالب، روشنفکر و تکنوکرات بر گرده مردم مان سوار کنند. اسناد معتبر زیادی وجود دارد و نشان میدهد که دولت پاکستان دست بالایی را در معامله با رهبران کاذب و سیاست مداران دروغین، از هر جنس و قماش آن چه آنهایی که روابط پیدا و پنهان قبیلوی با پاکستان دارند و چه آنهایی که در هر فرُصت ممکن سنگ دشمنی با پاکستان را به سینه میکوبند و میخواهند جنایات و خیانت های شان را به این شکل توجیه کنند، دارا بوده و میباشد.
اګر مترجم سطور بالا راست میګوید، پس چرا به اساس ګفته های مامور بلند رتبهء پاکستانی که از جانب حکومت پاکستان در امور افغانستان توظیف ګردیده و بدون شک عضویت سازمان استخباراتی پاکستان را نیز دارد، در مورد شخصیت های ملی خویش قضاوت نموده منتظر آن باشیم تا آنها شخصیت های ملی و دلسوز به حال ملت ما را برای ما معرفی نمایند؟
اګر دقیقتر توجه نموده، حوادث را از همان آغاز حملات امریکا علیهء القاعده مطالعه نماییم به این نتیجه میرسیم که اضلاع متحدهء امریکا که تا آنزمان افغانستان را فقط از چشم آی اس آی میدید تصمیم اتخاذ نموده بود تا قبل از جلوس آقای کرزی به پست ریاست جمهوری افغانستان، رقبای جدی ایشان را، که در محافل سیاسی امریکا نیز صاحب نفوذ اند، به هر شیوهء ممکن از صحنه خارج نماید: کشته شدن قوماندان عبدالحق در جریان جنګ وقبل از تشکیل حکومت موقت، ترور حاجی عبدالقدیر، (برادر قوماندان عبدالحق)، اعطای پست تشریفاتی (مشاور ارشد مقام ریاست جمهوری) برای هدایت امین ارسلا (پسر کاکای قوماندان عبدالحق)، قبلاٌ معاون رییس جمهور و تبدیلی حاجی دین محمد (برادر حاجی قدیر و قوماندان عبدالحق) از پست ولایت آبایی و اجدادی اش (ننګرهار) به ولایت کابل و توظیف ګل آقا شیرزوی به صفت والی ننګرهار، نمونه هایی اند جهت تصدیق این ادعا که پاکستان دیګر نمیخواهد تا هیجیک از نزدیکان قوماندان عبدالحق و حاجی قدیر در مقامات کلیدی افغانستان توظیف ګردند.
۳ـ زمان افشاګریها :
شاید کمتر خواننده ای را سراغ کرد که، حداقل، یکبار از خود دلیل این همه افشاګریها را، و آنهم در چنین مقظع زمانی خاص که مردم افغانستان برای انتخاب رییس جمهور آیندهء خویش آمادګی میګیرند و عده ای از عمال اجانب عمداٌ آتش نفاق قومی و لسانی را دامن میزنند، نپرسیده باشد.
تلخ ترین و همچنان پذیرفتنی ترین حقیقت اینست که زعمای افغانستان را فقط در لست کسانی میتوان جستجو کرد که به نحوی از انحا در شکل ګیری اوضاع سه دههء اخیر کشور سهیم اند. اما باید متذکر شد که یګانه حقیقتی که نسل های آینده میتوانند به آن افتخار نمایند همانا مقاومت مجاهدین ـ نه حکومت مجاهدین ـ در برابر هجوم ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی سابق است.
آنچه قابل سوال است اینست که این آقایان و یا هم آقا که ګاهی تحت نام مستعار حکیم نعیم، ګاهی سهیل سبزواری و ګاهی هم بدون ذکر اسم مینویسند و یا بنا به ادعای خویش افشا مینمایند در کجا و چګونه به این اسناد دسترسی پیدا نمودند؟
از جانب دیګر سبزوار نام زادګاهء علی شریعتی واقع در جمهوری اسلامی ایران است.
آیا میتوان علت سکوتی را که سفارت امریکا، به واکنش در برابر این افشاګریها اختیار نموده است، جویا شد؟
حقیقت این است که از آقای کرزی و رهبران جهادی تا کوچکترین ګروه ها و تشکیلات سیاسی نمایندګان مردم افغانستان اند و این واقعیتیست که نمیشود از آن انکار کرد و از جانبی قدرتهای بزرګ اقتصادی جهان به منظور جهانی شدن حاکمیت خویش به دولتهای فاقد پشتوانهء ملی ضرورت دارند تا حکام مناطق مربوط دوام حاکمیت خویش را در حمایت بیګانګان جستجو نمایند تا حمایت مردمیکه به آن حکومت میرانند.
یګانه هدفیکه در عقب افشای اسناد قلم خور و تراش شده نهفته است همانا تضعیف شخصیت هاییست که به نحوی از حمایت مردمی برخوردارند.
تضعیف دولتهای ملت در تضعیف نفوذ رهبران مردمی خلاصه نمیشود، بلکه قدرتهاییکه خواب حاکمیت بر جهان را دیده اند در صدد واتیکان سازی جهان اند که آخرین نمونهء آنرا در ظهور دولت کوچکی کوزوو و تعجیل قدرتها در شناخت رسمی آن میتوان مشاهده نمود.
برنارد کوشنر وزیر خارجهء فرانسه در پایان جلسهء وزرای خارجهء کشورهای عضو اتحادیهء اروپا که در عقب دروازه های بسته، به منظور متیقن ساختن آنعده از اعضای عضو آن اتحادیه که تا کنون دولت کوزوو را برسمیت نشناخته اند دایر ګردیده بود اظهار نمود
میدانم که مصالحه به زمان درازی ضرورت دارد، شاید چندین نسل؛ مګر بدون ګمان که روزی کوزووایی ها و صرب ها مجدداٌ در اتحادیهء اروپا با هم یکجا خواهند شد. (روزنامهء لیبیراسیون چاپ فرانسه ۱۹ فبروری)
قدرتهای بزرګ اقتصادی جهان به نیکویی میدانند که دولت های ملی ایراکه از حمایت مردمی برخوردارند نمیتوانند به سادګی در چوکات سیستم های نوایجاد چون سیستم های قاره ای و جهانی هضم نمایند و به همین دلیل در تلاش اند تا ملت های واحدی را تحت نام قوم، قبیله، نژاد، دین و مذهب، زبان وغیره پارچه پارچه نموده؛ بعداٌ حاکمیت جدیدی را که ساحه بزرګتر از دیروز را تحت سلطهء خویش دارد، بر آنها تحمیل نموده خود برآنها حکومت نمایند. تاریخ سه دهء اخیر افغانستان به وضوح مبین این حقیقت تلخ و به دشوار پذیرفتنیست که سرنوشت آنعده از کشورهای جهان سوم که به سادګی توانایی ایستادن به پای خویش را ندارند، به مذاق قدرتهای بزرګ اقصادی جهان ګره خورده است.
با سرافګندګی، مګر جبراٌ، باید اذعان داشت که در بازار جهانی ایکه سرنوشت ملتهای ضعیف نیز به فروش میرسد، پسندیده ترین رهبر و زعیم همان خواهد بود که سرنوشت مردم خویش را به بهای ارزان نفروشد که در حمع آنان رهبران امروزی افغانستان و کمونیستان دیروزی از سایرین سبقت خواهند داشت.
میخواهم به آنانیکه از محبوبیت ملی آقای هدایت امین ارسلا در هراس اند اطمینان دهم که ایشان تا کنون نخواسته اند خود را درپست ریاست جمهوری آینده افغانستان کاندید نمایند که در نتیجهء پیروزی منافع غیر مشروع آنها به خطر افتد.
شاید این اطمینان به مفتریین این امکان را دهد تا سند جعلی دیګری را افشا نموده اسم آقای ارسلا را از آن پاک نمایند.
افشای اسناد مختلف که هیجکسی نمیتواند در مورد سقم و صحت آن قضاوت نماید بازی ایست در خصومت با رهبران موجود افغانستان. نګذارید رهبران افغان به قربانی کشیدګی روابط میان دو متحد دیروزی در حمایت از دولت افغانستان مبدل شوند.
باتوجه به این حقیقت که مسوولیت سه ده بدبختی ملت افغانستان را فقط و فقط روشنفکر آن به عهده دارد، از عموم روشنفکران افغان صمیمانه تقاضا میشود تا هشیارانه و با حفظ وحدت ملی و همزیستی مسالمت آمیز میان اقوام مختلف ساکن در کشور، از آمادګی جهان برای کمک به افغانستان استفادهء اعظمی را نموده در جهت افغانستان خودکفا ګام بردارند.
طالبان تکنوکرات به جای طالبان قرون وسطایی
وزارت خارجه امریکا افشا می کند!
پنج شنبه 10 ژانويه 2008, نويسنده: حکيم نعيم
پيامها
29 فبروری 2008, 09:59, توسط تمیم
جناب آقای قاسم جان هاشمی!
ازاینکه خواسته اید در دفاع از شخصیت معلوم الحال وامریکائی افغای الاصل درعین حال دزد رهزن مانند هدایت امین ارسلا که انگشتانم از ذکر نام این شخص عار دارد قلم فرسائی کنیدخیلی متأسفم.
اولا اینکه شما دیر خبر شده اید که تعریف طالبان حالا تعریف دیگر است.
شماخواسته اید طالبان فعلی یاغی امروزی وتولید کننده گان مواد مخدر امروزی را مانند گذشته تعریف کنید به این معنی که گویا طالبان یا مجریان طرح های استعماری همان طالبان سی سال پیش کلاسیک افغانی استند که گویا در مساجد دیره بوده وعلوم اسلامی را ازعلمای مشهور فرا میگیرفتند وسرانجام در مناطق مختلف امام وپیشوای دینی مردم میشدند.
این تعریف کهنه شما از طالبان باغی وجنگجوی کنونی معنای خاک افشاندن به چشم مردم است نه چیز دیگر.
تعریف که من میخواهم ازطالبان برایت ارائه کنم این است:
طالبان مجموع ازطلبه های سنتی مناطق قبایلی افغانستان درپاکستان که عمدتا از پدر ویامادر یتیم بودند ودرمدارس پاکستان علاوه برتعلیمات دینی تعلیمات نظامی را نیز توسط صاحب منصبان ارتش پاکستان فرا میگیرفتند وعناصر رده های بالائی این گروه خود اعضای بلند پایه سازمان استخباراتی پاکستان بودند.
آنچه که به این گروه اهمیت داشت همانا تأمین منافع پاکستان درکشور افغانستان بود وآنهم به قیمت ازبین بردن تمام عناصر ملت سازی.
این گروه قبل از هرنوع وابستگی عقیدتی به اسلام گرایشات قبیله گرایانه افراطی داشتند که هرنوع عدول از آن را معادل کفر میدانستند.
این گروه به باشنده گان غیر پشتونی این سرزمین اهمیت انسانی قایل نبوده ملا وعالم وعوام آن مردم را مباح الدم وواجب القتل میدانستند.
تجلی این افکار وعقاید قرون وسطائی را شما آقای هاشمی در مناطق مختلف کشور از شمالی گرفته تا هزاره جات ومزار یکاولنگ شاهد بودید.
این هم خلص تعریف از طالب.
اما اندرباب آقای هدایت امین ارسلا!
همان طوریکه عرض شد ستون فقرات این لشکریان بی سرو بی پارا همانا عناصر قوم گرای پشتونی چه از عناصر چپی خلق مانند شهنواز تنی وخواخوژی دربعد نظامی وچه هم از عناصر دست راستی افغان ملت مانند اشرف غنی احمد زی وروستار تره کی وغیره که هرکدام شان مغذی افکار تنگ نظرانه طالبان بودند هستند وخواهند بود تشکیل میداد.
من خودم تاجاییکه شخصا این آقای ارسلا را دیده ام وباوی زمانیکه در وزارت خارجه در کابینه استادفرید ایفای وظیفه میکرد تمام سمپاتی ها وگرایشات قوم گرایانه وغیر ملی این شخص را مشاهده کرده ام به هیچ صورت ضرورت به افشای این سند نمی بینم.
بناء دفاع شما از ین آقا دفاع غیر قابل توجیه است.
شما بخاطر حفظ هویت ملی افغانستان بعوض اینکه عناصر افراطی که خودشان بلا استحفاق خودرا مدافعان زبان وفرهنگ پشتونی میدانند وهر روز علیه اقوام دیگر قلم فرسائی میکنند از جهاد ومبارزه مردم غیر پشتون در برابر اشغال قوای سرخ انکار می ورزند از شهادتهای مردم بیچاره پنجشیر وپروان منکراند وهمه را ملیشه های شوروی قلمداد میکنند جگونه حاضر شده اید که بازهم همان مردم مظلوم را بخاطر حفظ تمامیت ارضی آنکشور دعوت به مدارا میکنید آیا به سایت افغان جرمن انلاین گذر کرده اید تا طالبان نکتائی دار بیشتررا بخوانید وببینید؟