
نمايی از گور ديکتاتور عبدالرحمان خان در پارک زرنگار شهر کابل
عکس از بصير سيرت
از سال 1880 تا 1901، صد ها هزار تن بدست ديکتاتور و افرادش در نقاط مختلف افغانستان کشته شدند. ديکتاتور يکی از جنايتکارانی ست که به صورت گسترده دست به کوچ اجباری و نسل کُشی در افغانستان زده بود. روش ديکتاتور برای سرکوب و کشتار و جنايات حاد عليه بشريت، تا دهه ها توسط ديکتاتورهای بعد از وی دنبال شد.

اين عکس با اجازه ی رسمی دفتر نمايندگی سازمان ملل در افغانستان در کابل پرس? نشر می شود.
واژه های کلیدی
تروريزم، کوچی طالبان، طالبان، القاعده و داعش
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخریدبه نظر من استخوان های عبدالرحمان ملعون را از جایگاه آن بیرون کنند و در یکی از قبرستان های شهر دفن کنند که دیگر جایی و محلی به اسم این جنایت کار باقی نماند ، در آینده این تعمیر را که حالا جبرا به بیت الخلاء مردم تبدیل شده به شهر داری بسپارند تا به درد ملت بخورد و از آن استفاده ای خوب صورت گیرد نه اینکه مانند حالا . یا وافعاّ آنرا به یک تشناب مبدل کنند که همه ای مردم بر قبر این غدار تاریخ بشاشند تا باشد عبرتی گردد بر دیکتاتوران عصری و امروزی ما که در آینده ها ملت به صورت طبیعی بر گورشان خواهد شاشید .
خداوند بر او ظالم لعنت کند و آتش در قبر او جهره خون ریز تاریخ
دامن زدن به تعصبات قومي لساني و همچنان كوچ هاي اجباري و جابجا سازي بعضي از اقوام در شمال كشور يكي ديگر از جنايات همين خاين است كه افغانستان تا امروز در اتش ان ميسوزد
سلام دوستان!براستي كه اين ديكتاتور ومنفور ترين شخص را بايد استخوانش را از قبرش بيرون اورد به سرزمين اجدادي اش يعني اسراءيل ودر بهلوي كاكاي كلانش يعني ساول دفن كند جون از زمان زمام داري اين نجيس تاحالا اين سرزمين در اتش قومي لساني ومذهبي ميسوزه وبعد درست جاي كه اين دفن شده يك تشناب بسازه تا همه ملت افغانستاني به ياد اين كثيف رفع حاجت كنه لعنت بر اين خاين وديكتاتورو جاني
هر وقت كسي كه از خيانت اين ملهوس يادميكنه از زبان هر شهروند افغانستاني لعنت بر اين جاني فرستاده ميشه الهي بيسوزان قلب هر كسي را كه قلب بندكان ترا ميسوزانه الهي امين
سلام.خواستم بنده هم بنوبه خودعمل منفور وجنايتکارانه عبدالرحمن خان را نسبت به قوم هزاره تقبيح نموده .وپيشنهادم برای مسولين امراينست تا باخط درشت تمام جنايات وسنگدلی اونوشته ودرمقبره اين جلاد تاريخ گذاشته شود تا باز ديدکننده گان بخوانند وبدانند که چيه کسی درتفريحگاه عمومی مردم برای هميشه خوابيده است.قتل عام مردم هزاره توسطقوای عبدالرحمن خان سياه ترين وخونين ترين قتل عام های دولت مرکزی را در طول تاريخ وموجوديت افغانستان نام برد .وبطور نمونه چند سطری را از تاريخ مرحوم غبار برگزيدم تاسند معتبری باشد به آنانی که نميخواهند واقيعت ها بشکل کلی بپذيرند.(شورش مردم هزاره بطور فجيع وباقساوت ازطرف دولت خاموش ساخته شد به هزارها خانواده درماورای جيحون وايران وهند انگايسی فرار کرده بودند وقتيکه بقيه مردم هزاره بهد ازختم جنگهای دوساله به مساکن خودبرگشتند آنقدرکم بودند که مثلاٌ از20هزارخانوار بهسود فقطه ششهزار خانوار باقيمانده بودند .تمام قلعه هاومساکن مردم هزاره تخريب ومزارع شان پايمال شده بود.طبق امر امير هزارها دختروپسربيگناه هزاره در داخل افغانستان وهم درماورای سرحدات شرقی افغانستان فروخته شدند.مظالم امير درهزاره جات سابقه در تاريخ کشور نداشت ( به استثنای جنگهای تنظيمی در کابل) فقط ميتوان مثال انرا درتاريخ هجوم چنگيز مطالعه کرد وبس. امير بعدها امر کرد که غلام وکنيز هزاره بمردم خارج يعنی هنديها فروخته نشوند ام انچه که هزارها نفرفروخته شده بودند در داخل افغانستان بحيث برده وبنده باقی ماندند تادر زمان پادشاهی امان الله خان آزادی آنان اعلان شد.اميرعبدالرحمن علاوتاٌ تفرقه مذهبی سنی وشيعه را در افغانستان هنگام قيام هزاره شدت بخشيد و آ نرا بشکل يک زخم غير قابل التيام در اورده بود که بواسط يک عمل شاه امان الله رو بهبهبود نهاد ودرزماناين شاه مراسم مذهبی آزاد وپيروان هر مذهبی بشموغبار.ل هندو ها در حقوق مساوی گرديدند.) اقتباس از افغانستان در مسير تاريخ نوشته مرحوم
این خاین باید به همه مردم افغانستان خوبتر معرفی گردد و نواسه های غدار او: اشرف غنیءـ احدی ـ جلاد ثابت ـ امین ارسلا و دیگر کثیف های این دوران. ثابت را در راه سالنگ نر واری جنرال جراات لت و کوب کرد. کسی او را تحقیق نتوانست. اما دوستم یک قاچاقبر بین المللی را زد یا نزد تحقیق میشود چرا که ازبک است. درس اجداد خاین خود را بجا میاورند. لعنت به قاچاقبران و همدستان آشکار آنها
به فحش دادن و نفرین کردن کار به جایی نمیرسد و دردی را هم دوا نمی کند. عبدالرحمن یک شخص دیکتاتور و برازنده ای تمام نفرین های فوق بود، دوران را با همان اندیشه ها و عملکردهای شوم خود زیست و سپس مثل اشیاء دیگر نابود گردید! عملکردهای وی فراتر از اندیشه هایش نبود، او مثل زمامداران و شاهان قدیم فکر میکرد که با کوچ دادن و کشتن می شود یک ملت را نابود کرد، که این فقط یک خیال بیش نیست. بگذریم، با تمرکز دادن فکر بر گذشته ها و تازه نمودن عقده های دیرینه در اذهان کار عاقلانه نیست، نمی گویم گذشته را باید به فراموشی سپرد نه! بلکه از گذشته میتوان به عنوان درس عبرت برای ترقی و پیشرفت سطح فکریی خود و همنوعان خود استفاده کرد. مردم افغانستان اعم از هر قوم و نژادی اگر از گذشته های شوم که مملو از تفرقه و نفاق، جنگهای خانگی و برادر کشیست به عنوان یک عبرت استفاده کنند و به این مسأله با آگاهی پی ببرند که بد بینی و بد اندیشی جز دشوار ساختن زمینه های همخوانی و همدیگر پذیری را که یک اصل عمده ای برای دسترسی به اندیشه های مشترک است، فائده دیگری به ارمغان نخواهد آورد، مسلما روش خوبی برای اتحاد و همبسته گیی ملّی خواهد بود. مشکلات و نابسامانیهای که در طول تاریخ این مرز و بوم باعث عقب مانده گیی کشور گردیده است به صورت آشکارا برای هر یکی از شهروندان افغانستان هویداست. هریکی از شهروندان افغانستان در صورتیکه قدری از چشم و گوش باز برخوردار باشد که بتواند حقایق را با هویت خودش بنگرد، آنگاه از مقایسهء افغانستان با کشورهای دیگری منطقه که پیشرفتهای چشمگیری در عرصه های فنآوری و فرهنگی داشته اند خجالت خواهد کشید، و هرگز از غیرت افغانی داشتن احساس افتخار نخواهد کرد. وضعیت امروزیی اقتصادی و فرهنگیی کشور نتیجه ای افکار و عملکردهای نا بخردانه ای زمامداران و کرسی نشینان اسبق نظیر عبدالرحمن و امثالش میباشد. پس با عبرت گرفتن از همین گذشته های آزاردهنده باید مردم افغانستان چشم و گوش شان را باز کنند و دیگر به اشخاصیکه صادق و درستکار و دلسوز مردم نیست رأی اعتماد ندهند و به سمت های کلیدی دولت نگمارند، چون اشخاصیکه احساس وطندوستی ندارند هرگز درد شهروندان آن وطن را هم احساس نخواهد کرد.
جوانها آینده ساز کشور هستند ، اینها می توانند با اجتناب از پیروی افکار سنّتی و قبیله ایی بزرگان بی خرد قبیله که عمدتا بخش بزرگ از اختلافات قومی و مذهبی را در کشور تشکیل میدهد. نقش مفید را در عرصه ای انسجام و همبسته گیی ملی ایفا کند.
nami en jenayad kar bayad be onvani jenayad kar dar ketabha sapt shavad. na be onvani eftekhar . ta hamfekranash az on darsi ebrad begerad
ناکارايى اقليت هاى افغانستان در عرصۀ سياسى
بعد از اينکه افغانستان از چند پارچگى رها گرديده و صاحب مرز هاى گسترده و امپراتورى گرديد، احساس ضرورت ملت به وجود آمد؛ يعنى بعد از تولد افغانستان که قبل از آن به نام هاى گوناگون مسمى گرديده و بعضاَ با فقدان سياسى مواجه شده، نياز اقوام گوناگون به يک قالب افتاد که بايد همه به آن نام ياد گردند و به ملت هاى ديگر هويت خويش را نشان دهند .
نخست ضرورت تغير اسم سرزمين مطرح شد، زيرا بعد از اينکه افغانستان از سه پارچه شدن نجات ميافت بايد نام جديدى پيدا ميکرد؛ بناءَ اسمش را گذاشتند افغانستان، يعنى پشتونستان که يک قوم بزرگ و اکثريت اين سرزمين به شمار ميرود . من از اين ناحيه نگران نيستم و مانند بعضى فاشيست هاى ضد پشتونى به اين نام به ديدۀ نفرت نگاه نميکنم بلکه برعکس احترامش ميکنم و دوستش دارم . زيرا زمانيکه ما معتقد به ديموکراسى ميشويم، ديموکراسى نه تنها يک شعار است و نه هم يک کلمۀ ٩حرفى بى معنا؛ بلکه مفهوم دارد و بايد بدان معتقد شد و به اصولش ايمان آورد.
يکى از اصول ديموکراسى تصميم گيرى بر اساس آراى اکثريت و احترام گذاشتن به راى و نظر اقليت است، چون اکثر اتباع اين سرزمين پشتون ها بودند و در همان زمان اين کشور را دوباره تولد کردند، حق داشتند که اين اسم را بگذارند؛ در اين عمل احمدشاه باباى بزرگ نه بى عدالتى مشاهده ميشود و نه از آن بوى استبداد ميآيد، بلکه اگر احمدشاه باباى بزرگ پشتون هم نميبود بايد همين اسم را به کشور انتخاب ميکرد . به هر حال چون موضوع بحث ما اين نقطه نيست، زياد بالايش نميپيچيم.
زمانيکه باباى بزرگ تهداب افغانستان يا کشور نوين را گذاشت، در فکر گسترش اين خاک گرديد، که تحقق اين فکر نخست نياز به وحدت سرتاسرى اقوام اين سرزمين داشت . همان بود که نه در چهرۀ يک پشتون، بلکه به حيث يک شخصيت ملى وحدت ملى را بين اقوام تامين نموده و بنياد امپراتورى افغانها را گذاشت . باباى بزرگ بيشتر از همه به وحدت ملى ضرورت داشت و همۀ اقوام افغانستان از ته قلب احترامش ميکردند و دوستش داشتند، زيرا بيشترين قوماندانان سپاه باباى بزرگ را قوم ازبک تشکيل ميداد و حتى بزرگان قوم پشتون تحت اثر و قوماندۀ قوم ازبک به نبرد ميپرداختند و به همين منوال به تمام اقليت هاى ديگر ارج قائل شده بود . شايد در اين مورد تنها ابتکار بابا نبود بلکه شعور سياسى اقليت ها هم طورى بود که آمادۀ پذيرش چنين تصاميم عاقلانه و مدبرانۀ احمدشاه باباى بزرگ بودند . ولى با کمال تاسف ما بعد از درگذشت اين مرد بزرگ همۀ اين افتخارات را آهسته، آهسته از دست داديم . همه مؤرخين تکيه به ناکارايى بزرگان و سران آن زمان ميکنند که من هم با ايشان موافق هستم ولى يک بعد و يا يک طرف را ناديده گرفته اند و هيچ بحثى را به ميان نياورده اند و اگر آورده اند فقط از ديدگاه هاى قومى و طرف بوده و بس .
بعدى را که من يادش ميکنم و آنرا از طرف مؤرخين ناديده ميپندارم، پائين آمدن شعور سياسى درمجموع ملت افغانستان و بيشتر اقليت هاى افغانستان بود که ما امپراتورى را از دست داديم، تا پشاور عقب نشينى کرديم و بالاخره آنرا هم به رنجيت سنگ سپرديم و به آنهم اکتفاء نکرده معاهدۀ گندمک امضاء شد . من نميخواهم بحث را به درازا بکشم زيرا تحليل همۀ اين وقايع را نميتوان در يک مقاله نوشت بايد کتابها نوشت بناءَ فقط يادآورى هاى ميکنيم و بر ميگرديم به وقتى که ما در آن زنده گى ميکنيم .
بعد از رسيدن به افتخارات زياد، و بعد از درگذشت آن مرد بزرگ، و بعد از درگذشت تيمورشاه با يک عالم اشتباها ( ازدواج هاى متعدد )، آغاز تجزيۀ امپراتورى افغانهاست که تا به يعقوب خان ادامه پيدا ميکند .
يکى از دلايل مهم تجزيۀ اين امپراتورى، افتادن نفاق بين اقوام افغانستان بطور نامرئى بود که پشت همۀ اين وجوه افتراق يکى از اقوام افغانستان دست داشت . نميخواهم نام آن قوم را بگيرم و نميخواهم زياد بالايش تبصره کنم و دلايل بياورم، خواننده گان عزيز از همينجا قضاوت کنند که من ازبک هستم و امروز از اثر همان توطئه هاى پى در پى که تا هنوز ادامه دارد، نميتوانم به زبان خود بنويسم و به زبان خود مطالعه کنم و حتى به زبان خود تکلم کنم . چيزى را که مانند اکسيجن حق استفاده از آنرا دارم . ما همه شکار همان توطئه ها شديم و افتخارات ما هم شکار همان توطئه ها...
هيچکسى در آن زمان بوجود نيامد که فکر ميکرد و دقيق مينديشيد که اين همه وقايع چرا بوقوع ميپيوندد؟ همه بطرف مداخلۀ اجنبى ها نگاه ميکردند و همه زمامداران را مقصر ميدانستند که اين هم غلط نبود ولى هيچکسى متوجه توطئه هاى يک قوم نگرديد که مانند موريانه فرهنگ و زبان تمام اقوام افغانستان را صدمه رساند و خورد و درهم شکست؛ تمام اقليت هاى افغانستان را عليه يک اکثريت بزرگ ( پشتون ها ) استعمال کرد و تا هنوز هم نقش همان موريانه را دارد و تا هنوز هم اقليت ها را عليه اکثريت مذکور استعمال ميکند و خود بر مسند و کرسى هاى بزرگ تکيه کردند .
من شکايت از اين قوم نميکنم، زيرا فطرت شان همانطور است و منافع شان ايجاب ميکند؛ من گله و شکايت از همه اقليت هاى ديگر دارم، از بى شعورى سياسى شان ميگيريم . قوم ازبک که در امپراتورى درانى ها نقش مهم و سهم بزرگ داشتند امروز در عرصۀ سياسى وجود ندارند و آن بزرگان اين قوم که نه از راه لياقت و شايسته گى بلکه از راه هاى نامعقول به بزرگى رسيده اند، تا هنوز شکار و آلۀ دست همان قوم توطئه گر هستند . قوميکه تمام اقليت ها را عليه پشتون ها تحريک ميکند و پشتون ها را از تجزيۀ افغانستان ميترسانند و از پشتون ها باج ميگيرند و در عرصۀ سياسى هم با پشتون ها معامله ميکنند و اقليت ها مانند سگ ها تنها ميجفند و نميدانند که نتيجۀ جفيدن اين ها و نفع جفيدن شان به کى ميرسد .
آن قوم در طول و درازاى تاريخ فقط کوشيد که زبان خود را ترويج کند، فرهنگ خود را وسعت دهد و اگر سپيد حرف بزنيم پان ايرانيسم را عملى سازند . با دادن يک دختر زبان و فرهنگ فاميل را صدمه زدند و از آن خودش کردند و متاسفانه اين روند ادامه دارد و هيچ کس متوجه اش نميشود .
من به حيث يک ازبک شکايت دارم، از اينکه من نميتوانم از زبان خود استفاده کنم، ولى جالب اينکه توطئۀ اين قوم حتى اکثريت بزرگ را نيز شکار خود ساخته است . حالا پشتون ها هم سرنوشتى بهترى از ازبک ها و اقوام ديگرى افغانستان ندارند . هنوز پشتو در معارف افغانستان وجود ندارد، هنوز در عرصۀ مطبوعات ناپديد است و هنوز در ادارات به حيث زبان رسمى پذيرفته نشده است .
هنوز زبان پشتو مانند زبان هاى خارجى از درى ترجمه ميشود و حيثيتى ندارد، يعنى هيچ فرقى با زبان ازبکى ندارد . پس ما تنها شکار اين توطئه ها نشده ايم بلکه پشتون ها با همان اکثريت بيشتر از شصت و پنج فيصد، از حيث زبان وجود ندارند .
اگر چه در نظام کنونى پست هاى وجود دارد که به ازبک داده شده آنهم يا از برکت حوصلۀ قوم پشتون بوده و يا هم از حيث شعور سياسى کدام ازبک .
ترک تباران در افغانستان وجود دارند و از نگاه کميت زبان يا قوم سوم را در افغانستان تشکيل ميدهد ولى در عرصۀ سياسى و ادارى به آن پيمانه وجود ندارند؛ اميتياز ترک تباران را پشتون ها نه بلکه همان قوم توطئۀ گر تاريخى گرفته و باز هم ترک تباران را در ميان خود و بعداَ عليه پشتون ها استعمال ميکنند .
من به حيث عضو يک قوم اقليت از تمام اقليت هاى افغانستان و از قوم پشتون ميخواهم که ديگر اين توطئه گر ها را درک کنند، کسانيکه مطبوعات را هم در دست ميگيرند و تاريخ نويسى هم ميکنند و از جرايم خود هيچ نوع آثار به جاى نميگذارند .
بيائيد همۀ ما بيدار شويم، بيائيد زبان هاى مارا نجات دهيم، بيائيد ديگر عليه يکديگر استعمال نشويم و بيائيد دست را يکى کرده جلو اين توطئه ها را بگيريم .
ورنه اى پشتون، فردا فرزندت پشتو را فراموش خواهد کرد و اگر هم نکرد فرزندت فراموش خواهد شد !!!
اى ازبک، تو که وجود نخواهى داشت؛ فکر کن و کمى تاريخ را مطالعه کن و اين را درک کن که نفع ات در چيست؟ در غير آن شايد عمرت به ٣٠ سال ديگر طول نکشد .
و اى قوم توطئه گر !
دست از همۀ اين اعمال بکش، بالاى افغانستان رحم کن، از آتش در دادن بپرهيز ؛ ورنه روزى در اين آتش خودت نيز خواهى سوخت مانند کسانيکه را که آتش زدى، سوختند و ميسوزند .
به آرزوى وحدت اقوام افغانستان، وحدت ملى کشور و هدايت دادن به قوم توطئۀ گر ؛؛؛
احمد يولداش
marg bar adama dehnda rahesh
sharm bar qabail sharor
سلام به همه عزیزان کابل پرس?
امروز با تجربه از تحولات سه دهه اخیر در افغانستان دریافته اند که دیگر پشتو ن ها نمیتوانند زنجیر های حلقه ای خود را بالای مردم تاجک به اندازند چون دریافته اند گه در مبارزه ناکام شان باخته اند
برادر های پشتون ما در طول 2 دهه اخیر با کدام نیرنگ ها و حیله ها نبود که دست زدند تا حکمیت را دوباره بدست بیاورند
امروز تمام افراد بلند رتبه طالبان که تا سطح وزیر وریس بودند دوباره با همان عظمت مهمان کابینه کرزی اندمانند(انورالحق احدی. نعمت الله شهرانی.هدایت امین ارسلا.ملا حکیم وزیر مهاجرین که از طرف پارلمان استیضاح شد.گل اغا شیرزی.یوسف پشتون.شاروال کابل(لغمانی) اسدالله وفا.شهزاده مسعود.جکدلگ.سباوون.جمعه خان همدردو مثل ان صد نفر دیگر............
اگر حزب اسلامی بوده طالب بوده خلقی بوده ای اس ای بوده هرچه بوده اگر پشتون بوده به تیم کرزی مناسب بوده و حق دار بوده باید یک کرسی بلند را در حکومت کرزی بدست بیاورد
علل تمام نا ارامی ها افغانستان حکمتیار است و اگر ترس جبهه شمال نباشد کرزی فردا او را مدال وزیراکبر خان داده به جای احمد ضیا مسعود ومعاون ریس جمهور میسازد و شاید هم حکومت را تغیر داده صدارت برایش بسازد
چون به یفین صد در صد کفته میتوانم که ملا عمر صرف دو نفر است و بوده یا کرزی یا حکمتیار
باعرض سلام.
اين يولداش كثيف حتما از كيسهَ ايران و چتلستان نان ميخوره كه ميخواهد اختلافات فرهنگي، مليتي و فراتر را در افغانستان دامن بزند.
همهَ اقوام افغان با هم لعنت بر تو يولداش دروغين و فتنه انداز!!!
پي افكندم از نظم كاخ بلند
كه از باد و باران نيايد گزند
***
ز شير شتر خوردن و سوسمار
عرب را بجائي رسيده است كار
كه تاج كياني كند آرزو
تفو بر تو اي چرخ گردون تفو
لعنت خدا ج و رسولش ص بر عبدالرحمن شرور و بی شرف باد! امیدوارم با ابلیس در یک مکان مجازات گرددیده و قبرش تا قیامت مستراح مردم باد!
با تشکر از آقای ميرهزار، بايد يادآورشد که بگفته عام خدا کفن کش قديم را بيامرزد، امروز در کشور ما بدبختانه ديکتاتورهايی سبز کرده اند که دستان عبدالرحمن خان را از پشت بسته اند. از جنايات امير همه آگاهی حاصل نموده اند و اين تاريخ است که جنايات ديکتاتوران برحال را بازگو خواهد کرد. به اميد روزی که افغانستان عزير از شر اين شيادان تاريخ رهايی يابند.
سعيد
murda ha ra banen ka zenda ha mulk atesh zadan .
آنلاین : makawoanazonajanana
please i have a request from all of you ;
please do not destroy this grave . is it belong to all of us . is it a live history in center of city , please promise to your self to save and respect belonging of people of afghanistan , i measn respect property of your own people , love and shake hand with all of you. we well doing ( baghal kashi ) when we saw each other .
عبدالعلی مزاری باید برای کشف یک طریق جدید تداوی جایزه نوبل طبی را بگیرد. این کشف وی تداوی با میخ است. عبدالعلی مزاری وشعیع الله خان دیوانه هزارها هموطن مارا میخ به سر کوبیدند. ان هزاره های که جنگ افشار را بنام فاجعه افشار یاد میکنند فراموش کرده اند که مزاری لعین این نسل حرام چنگیز هزارها هموطن مارا به انواع های مختلف شکنجه وبه قتل رسانید که قبل از ان در تاریخ وطن نظیر ان دیده نشده است مانند سینه بریدن، رقص مرده نشان دادن، میخ به سرکوبیدن وصدها شکنجه دیگر.
ان هزاره گکهای که مردن چند نفر را درافشار همیشه فریاد میزنند باید درمورد جنایات چنگیز لعین عصر حاضر هم چیزی بگویند.
امیدوار هستم نظرم به نشر برسد تاببینم که هزاره گکهای جوالی دیروز وایرانی امروز چه میگویند!
لعنت خدا (ج) و نفرین مردم بیگناه و مظلوم بر عبدالرحمن ملعون باد! خدایش نیآمرزد! و برای همیشه در آتش و وحشت نگهش دارد. آمین