صفحه نخست > دیدگاه > کابل پرس ، راوا و شيادان عرصه فرهنگ!

کابل پرس ، راوا و شيادان عرصه فرهنگ!

حق با راوا است نه با سردبير کابل پرس
بهروز باختران
دوشنبه 10 مارچ 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

کابل پرس? درين اواخر مطالبی انتقاد آميز در باره راوا انتشار ميدهد که در بسا موارد موجه و گاه نيز ناموجه می نمايد . استدلال ها در مواردی سست ميشود و در پاسخ های هواداران واقعی يا فرضی راوا ، حقيقت ، بيشتر به قربانگاه ميرود . ابری تيره و تار بر جانبين بال ميگسترد و جاده نقد و پژوهش و بيطرفی را مسدود ميسازد .

شايد سوء تفاهم و عدم درک از روزی شروع شد که سر دبير جوان و پرکار کابل پرس در مطلبی، راوا را « اپوزيسيونی نه چندان نيرومند! » خواند . راواييان که اغلب ، اشيا را يا سپيد سپيد و يا سياه سياه مينگرند ، بر کامران مير هزار تاختند و ويرا به چار کتاب « کافر» ساختند !

امروز کابل پرس با روشنگريها ، نوآوريها و افشاگری هايش نه تنها موی دماغ دولتمردان کابل است بلکه برای متشاعران ، قلم فروخته گان و شيادان ادبی نيز بصورت يک مزاحم سمج در آمده است!

اما روزی روزگاری که کابل پرس نبود و کامران مير هزار از هجرت ، باز نگشته بود ، راواييان درخششی خيره کننده داشتند ، افشاگريها و تاخت وتازهای راوا در آن سالهای سياه ، سينه وگلو گاه ارتجاع وابسته بر امپرياليزم را می شکافت . وجدان خفته بشريت را در دور ها و نزديک ها تکان ميداد، وتصاوير خونبار قربانيان ظلم و ظلمت بنياد گرايان در نشريه راوا، کاری بود کارستان ! راوا با رسوا ساختن شيادان فرهنگ و سياست ، بر زخم های ناسور اکثريت خاموش مرهم می گذاشت ، و با افشای متوليان فرهنگ و ادب سرکاری و فريبکار که نان را به نرخ روز ميخوردند و در محافل حقير روشنفکرانه ! شان پس از افراشتن جام ودکا ، شعارزنده باد خلق ! ميدادند ، پرده های تزوير و تظاهر را می دريد واين کاری اندک مايه نبود !

من نميدانم را وا اصولا چقدر خود به حقوق بشری پايبند است ، اما جانبداری او از حق حيات « زن» اورا از مدافعين حقوق بشری معرفی داشت و زنان بی پناه افغان را در معرض ديد جهانيان قرار داد!
امروزه راواييان البته هنوز سازمانی مطرح و قابل اند ، اما خوب معايب جهان بينی راوا ، هنوز برطرف نشده است ، هنوز در سکوی رهبری راوا، شوونيزم قبيله گرا ، گاه خودی نشان ميدهد ، حتا راوا بر گويندگان زبان فارسی ميتازد ، هر لغت تازه و ديدگاه تازه فارسی گويان را « ايرانی» می پندارد و بی پروا مخالفان مشی قلمی خود را « جاسوس ايران و فلان و بهمان» قلمداد ميکند!

اما با همه نا رساييها ، راوا درست ارزيابی کرده است که اهميت افشای فرهنگيان شياد و محيل و تقلبکار ، کمتر از اهميت رسواکردن جنايتکاران جنگی نيست ، و جناب کامران مير هزار که حملات و انتقادات ادبی راوا را « کم اهميت ود رجه دو » می پندارد ، و بر اين مقوله پای می افشارد ، اشتباه ميکند . مثالی زنده درين مورد ، ثابت ميکند ، حق با راوا است نه با سردبير کابل پرس .

يکی از شياد های عرصه سياست و فرهنگ ، جانوری است به اسم حسين فخری . البته همان ژنرال فخری معروف که امروز نام عوض کرده و شده است « الحاج ژنرال حسين فخری» .

اين آدمک در دوره حکوت خلق و پرچم رتبه و چوکی عالی نظامی و امتيتی داشته است ، يعنی چيزی کمتر ا وزير امنيت نبوده است! . اين حسين خان فخری که از مطرودين راوا است و مورد نفرت فزاينده جعيت انقلابی زنان ، از قضای روز گار ، خودش را « داستان نويس» جازده و با حمايت دولت و تشويق وتحريک قلمزنان و فرهنيان وابسته به حاکميت ، مانند باختری و زرياب و اسد الله حبيب . ببرک ارغند و عبد الله نايبی و کاوون توفانی و .. چندين کتاب داستانی! چاپ کرده و ايکاش به همين حد اکتفا کرده بود . از همه فجيع تر اين که با سقوط کمونيست ها ( زوال داکتر نجيب) و عروج مجاهدين ، ناگهان مسلمان دوآتشه شده و به بيت الله حرام مشرف گشته ، عکس ها و ژست های با چهره اشکبار و خضوع بسيار گرفته و به پيشگاه شورای نظار و جلالتماب کرزی ، تقديم داشته است . الحاج حسين فخری امروز باز همان « رييس » است و ديگران مر ئوس ، الحاج فخری گويا خدارا بنده نيست چه رسد به خلق خدا!

خوب ، افشای اين گونه شخصيت های به اصطلاح فرهنگی ! گمان ميبرم از واجبات نشريات آزاد و دموکرات است . اعمال اينان ، قاطبه ملت بيسواد را عليه جامعه درس خوانده ميشوراند وهمه را د ر چشم ملت يا نوکر اجنبی يا شاگرد شيطان ، جلوه ميدهد . مگر غير ازين است ؟

حرف های ديگر باشد به فرصت ديگر .

راوا و تضادهايش!

پاسخی از راوا به کنجکاوی های يک روزنامه نگار داده نشد!

نويسنده: کامران ميرهزار

===========

در ادامه ی در حق شعر ظلم می شود

پاسخی به طرفداران راوا و بيرنگ کوهدامنی

نويسنده: کامران ميرهزار

===========

پوسيدگی اجباری راوا

نقدی بر نوشته ی راوا عليه روزنامه نگار

نويسنده: کامران ميرهزار

===========

توفان ارتجاع در پياله ی چای داغ

جمعيت انقلابی زنان افغانستان

============

راوا اپوزيسيونی نه چندان نيرومند

نويسنده: کامران ميرهزار

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • من کاملا موافقم که راوا با افشا و کوبیدن کسانی مثل حسین فخری بزرگترین خدمت را به جامعه ما انجام داده، متاسفانه اکثر کسانی را که راوا کوبیده و واقعیت شانرا برملا ساخته، بوسیله نهاد های به اصطلاح جهانی و دولت و ... بلند میشوند و در رکاب جنایتکاران از علیه مردم با قلم خود در جنگ اند. مردم و حتی عده زیادی از روشنفکران افغانستان میتوانند جنایات گلبدین، ملاعمر، ربانی، سیاف، محقق و ... را ببینند، اما نمیتوانند همدستی حسین فخری ها با این جانیان را درک کنند، ولی راوا از اولین روزها تا حال هشدار داده که اینان را کم نگیرید که در لباس گوسپند اما بدتر از گرگهای درنده هستند.

    حال که متاسفان هروزتاروز به صف حسین فخری ها افزوده میگردد و ان جی او سالاری و پول و امکانات و استخبارات جهانی و مخصوصا سی آی ای وجدان و حیثیت روشنفکران زیادی را میخرند و در راه منافع خاینانه خود مورد استعمال قرار میدهند، باید به اهمیت و کار راوا بیش از پیش پی برد.

    راوا طبعا بدون کمبود نمیتواند باشد، چون کار میکند و تلاش، حتما کمبود ها و اشتباهاتی دارد، اما این اشتباهات در برابر درخشندگی و بالندگی راوا رنگ میبازند.

    • من واقعا اين مطلب را منطبق بر واقعيت ميدانم . اتفاقا به ا مضای عاليجناب حسين فخری ، سر ها بر باد می رفته است ( از کجا معلوم که اکنون چنين
      نشود!) خوب گمانم جنايات اين گونه فرهنگيان شياد ، اگر بيشتر از سياف و گلب الدين نباشد ، کمتر نخواهد بود . فرق آقای مير هزار با سازمان راوا ، اين است که مير هزار از انتقاد استقبال ميکند اما راوا منتقد فکری را دشمن سر ش می انگارد ، گمان ميبرم روزی دير يا زود اختلافات راواييان و کابل پرس? از ميان ميرود ، و اين دو مکمل و متمم يکديگر ميشوند ، ايده ها و ايدئو لوژی ها خوب است اما آنچه به حد پرستش ، دوست داشتنی است ، حقيقت است !
      سليمان هروی

    • جانا سخن از زبان ما ميگويی! مطلب تا حد ستايش برانگيزی بيطرفانه نوشته شده است . ديروز راوا ييان را نبايد دست کم گرفت . راوا ميگويد اگر تنديس های دروغين و الگو های قلابی وعلامت های گمراه کننده عرصه فرهنگ را از خيابان ها و شاهراه بر نداريم عابرين راه ها را عوضی می روند، يا سر شان به بن بست ميخورد ، الحاج حسين فخری يکی از همين بت های ساخته گی جهل آباد سرزمين بلاديده ماست . هيچ رژيمی حاضر نيست اين تنديس تزوير را، اين جهل را ، اين حرامزاده را فرو گذارد ، گويا حسين فخری ها برای همه دولت های پوشالی و برآمده از گنداب ارتجاع و استعمار کار ميکنند ، روس و امريکا و شرق و غرب فرقی نميکند . حسين فخری ها به بلاهت من وتو می خندند ، هنوز سکه قلابی شان خريدار دارد! بايد راوا را تقديس کرد که خواب اين شياد را و امثال اورا با نشانه گيری دقيق ، آشفته کرده است ، کامران مير هزار البته شهامتی بيشتر و روح بزرگتر دارد ، که علنی و بدون پرده و چادر و مخفی گاه و نام مستعار ، به جنگ اهريمن و اذناب وا نصار او بر خاسته است ، راه هردو اين ها سبز ومتبرک باد ، بها ران به ميرهزار و راوا ، هردو ، خجسته باد! نسرين احمد زاده

  • سلام به همه دوستان ! نخست نقد کوتاه دارم در رابطه به همین یاداشت به امید اینکه جناب اقای بهروز باختران دوباره یک غور داشته باشه و همچو استاده قضاوت نکنه دوستان عزیز وگرامی من تا زمانیکه بچه بودم خیلی دوست داشتم قاضی شوم اما وقتی که چنین قضاوت را می بینم که مورد استقبال بعضی دوستان قرار میگیره هرگز دوست ندارم قاضی باشم به چند دلیل:
    1/ قرار دادن یک شخص با یک اپوزيسيون
    2/ کابل پرس? سه الی چهار سال عمر داره ولی راوا بیشتر از عمر من(30) سال
    3/ سوال های که کابل پرس از راوا کرده هرگز اشاره در این یاداشت به ان نشده
    4/ تضاد اشکار (راوا) با ادبیات فارسی دری
    5/ چشم پوشی محرمانه راوا از بعضی اشخاس .................وغیره . از این دلیل ها میتوان موارد زیاد داشت به علتی که توانسته باشم ار حجم نوشته هایم کاسته باشم به این چند تا دلیل اکتفا میکنم وحالا در ادامه نوشته هایم به تفسیر این دلیل ها میپردازم. تا حدی که من از این یاداشت برداشت کردم اینست که جناب اقای بهروز باختران سعی کرده که بصورت دلسوزانه حق به کابل پرس بدهد که خود بر ناتعادل بودن این قضاوت دلالت داره البته بنده که پنج موارد که در بالا ذکر کردم اگر دوستان بصورت عادلانه مروری دوباره داشته باشه فکر کنم که همه ما به نتیجه میرسم در تمام نوشته های راوا فقط میتوان به یک سری جنایت کاران جنگی تاخته است که همه ملت افغانستان ان را میداند ودراین باره باید به راوا افرین گفت ودیگر اینکه در یک قسمت نوشته های راوا چشم ادم به نقطه میخوره که مینویسه ما هرگز نمیگویم دانشگاه دانشکده ودانشجو وبجای این جمله های بیگانه ما از فرهنگ افغانی استفاده میکنم ومیگویم پوهنتون ............. وغیره .حالا سوال اینجاست که در کجای ادبیات فارسی دری راوا بجای دانشکاه کلمه پوهنتون را دیده که این جملات را بیگانه میخانه؟ بنا به دلیل های زیادی نمیتوان (راوا) را بنام جمغیت انقلابی یاد کرد بلکه راوا از کلمه زن سوء استفاده کرده واین کلمه را نقاب ساخته تا از این طریق خود را مظلوم نشانداده وهم استفاده مالی بیگیره وهم سیاسی اگر شما با این جمله موافق نیستید پس به این سوال جواب بدهید؟ که چرا این جمعیت که خودرا حامی حقوق زن وگل سر سبد مینامه به صورت مجهول الهویت فعالیت میکنه وهرگز اشتیاق نداره که این نقاب را وردارد چون از انترس است که مبادا پشت این شعار های بشر دوستانه پلنگ های تیز دندان را کسی بیبینه. البته این به این معنی نیست که من از کابل پرس دفاع کنم بلکه کابل پرس هم کم وبییش نواقص داره البته برای ادامه گفته هایم بر میگردم حکایت همچنان باقیست.........................

    • تصادف من به تاریخ هشتم مارچ در گردهمایی راوا در کابل شرکت داشتم و وقتی سخنان سخنرانان راوا را دیدم برایشان آفرین گفتم که اینقدر دل و گرده دارند که در آن کابل که هرطرفش وحشت جنگسالاران حاکم است میتوانند به این شهامت و بدون ترس سخن گویند.

      وقتی داخل تالار میشدی با دیدن عکسهای تمامی رهبران تنظیمی که بر سر شان علامت چلیپای سرخ زده شده بود و هر جانب نصب بودند، و با دیدن شعارهایی تند و غیرمعمول (مثلا یک از شعار ها بود "سیاف، خلیلی، قانونی، دوستم و شرکا از سوختن در شعله آتش جنایتکاریهایشان فرار نخواهند توانست!" در مقابل شعارهایی که معمولا در روز زن دادن میشود مثل این میباشند "زن فرشته رحمت است، زن مادر است، زن سمبول محرومیت است و ...") اشک شادی در چشم انسان جاری میشد و افتخار میکرد که وطن ما اگر هرطرفش ستم است و جنایت و خواری و تسلیم، حداقل یک سازمانی دارد که اعضایش نترس و با شهامت واقعیت ها را به زبان میرانند.

      شاید به علت همین عطش فراوان به سخنان دل مردم از زبان راوایی ها بود که تالار به حدی پر شده بود که دیگر گنجایش داخل شدن کسی را نداشت و تعداد زیادی در صف آخر ایستاده از سخنرانی ها، اشعار، سرود های دلپسند، درامه‌ای در مورد وضعیت پرویز کامبخش و نقش پس پرده رهبران جهادی در محاکمه او و .... حظ میبردند.

      اما در مقابل این محفل شکوهمند تعداد خبرنگاران حاضر بسیار اندک بود و انعکاسش را هم جز در تلویزیون آریانا و آنهم در بین یک خبر دیگر و انتخاب بخش های سست آن در جایی ندیدم،‌ شاید به همین علت ساده که هیچ خبرنگاری دل و گرده حتی انتقال آن سخنان و مواضع آنان را نداشته است!

      جای مسرت برایم آنوقت بود که متن پیام های نوم چامسکی، جان پلجر و تعداد زیاد هوادارن دیگر راوا که به این مناسبت عنوانی راوا برای محفل فرستاده شده بودند به خوانش گرفته شدند و دیدم که حداقل انسانهایی به بزرگی نوم چامسکی نقش و اهمیت کار و مبارزه راوا را درک میکنند.

      آنانی را که آقای میرهزار قطار کرده که راوا نکوبیده است، همه در آنجا آنچنان گفته مردم چارماری شدند که حق شان به کف دست شان داده شد و مخصوصا خرم و ثابت غیر از سخنرانی ها در دامه هم به چتلی برابر شدند!!

      برادر من آنقدر از دیدن این محفل به وجد آمده ام که این سخنان ضد راوا دیگر برایم ارزشش را میبازد. من از همه منتقدان راوا میخواهم که هروقت اینان خود توانستند اینچنین حرکات را به راه اندازند و به همین افشاگری کنند، من آنوقت اینان را میپذیرم در غیر آن حرف های مفت شان میان آنانی که از راوا و سیاست هایش شناخت دارند خریداری ندارد.

      آنلاین : گوشه ای از محفل راوا

    • لطفا ميان نشرات راوا مثال بزن و لينکش را هم روان کن که کجا عليه زلمی خليل زاد، فاروق وردک، اشرف غنی احمدزی، انورالحق احدی، حبيب الله رفيع، ضيا بوميا، حنيف اتمر و..گپی داشته است. ضمنا خوشحال می شوم پيام نوام چومسکی را هم بدانم که وی چه گفته است. لطفا لينک پيام چومسکی را هم روان کن.

    • لینک میخواهی اینهم لنک ها:

      http://pz.rawa.org/63/index.htm

      به کارتون توجه کن، از آن چه میفامی؟ یا باید برت آنرا تشریح کنم؟

      و این مقاله را هم بخوان که راوا حتی نوشتن نامه به خلیلزاد را بیشرمی و خیانت خوانده:

      http://pz.rawa.org/63/63shenwari.htm

      اینجا هم پیام نوم چامسکی به محفل راوا در کابل:

      http://www.rawa.org/events/mar8_2008me.htm

    • به کارتون توجه کردم و با توجه به لحن محترمانه آقای خليل زاد و داکتر خليل زادگويی راوای شما، يک نوکر مآبی خاصی به ذهن متبادر می کند که چرا ما را حمايت نمی کنيد که اين ها را حمايت می کنيد.

      درباره ی چومسکی متاسفم. گاهی ماجرا مانند روشنفکران ايرانی می شود که بدليل عدم شناخت دقيق، حتا برای جنگ سالار نيز مدحيه سرايی می کنند.

    • فکر میکنم آقای میرهزار در کله خودت کدام ویروس ضد راوا خانه کرده که با هیچ نوع آنتی بیوتیک و دوایی نمیشود آنرا زدود، بنا ادامه بحث هم باخودت بسیار احمقانه است.

      طوری به ما اکت میکنی که گویا نسبت به Michel Chossudovsky و John Pilger و Noam Chomsky (چهره های سرشناس ضدجنگ و ضد دولت امریک که اتفاقا با راوا همبستگی دارند) هم ضد امپریالیست تر و ضد امریکایی تر هستی!!

      البته مطمئنم که هستی، مگر صاحبت (احمدی نژاد) ضد امریکایی نیست؟؟!!

    • ای که از نام خودت هم شرم داری و نامت را ننوشته ای. احمقانه بودن را فقط خودت شايسته اش هستی که از فضای آزاد کابل پرس? سوء استفاده می کنی. اين لحن شما را فقط دوستداران قبيله دارند . شما هميشه مايليد که افراد را با وابستگی به اين و آن بکوبيد در حالی که خود چيزی در چنته نداريد و از نردبان ديگران بالا می رويد. شما در ديدن مقالاتی که درباره ايران در کابل پرس نوشته شده کور می شويد. احمقی مانند احمدی نژاد فقط می تواند صاحب تو باشد.

  • سلام به نويسنده ی مطلب بالا و خوانندگان کابل پرس?،

    به نظر من مشکل اصلی همين جاست که "هنوز در سکوی رهبری راوا، شوونيزم قبيله گرا ، گاه خودی نشان ميدهد" و تا وقتی قبيله جای و جايگاهی در ميان سران راوا داشته باشد، نمی توان به اين جريان اعتماد کرد. هر لحظه اين جريان می تواند به همان ذهنيت قبيله ای خود بازگردد و گرچه در ظاهر شعارهايی برای حقوق بشر می دهد اما می تواند در پنهان در کار ديگری باشد. يکی از ويژگی های يک گروه سياسی امروزی تر ، به نوعی برای جلوگيری از همين مثلا بروز ذهنيت قبيله گرا و يا عدول از آنچه در مرامنامه آورده، انتخابات و غزل و پرسش و پاسخ و نظارت و بازرسی ست (در خود سازمان و مخفی بودن يک گروه به هيچ عنوان مانع آن نمی شود). چرا تاکنون راوا ميان اعضای خود انتخاباتی برگزار نکرده است؟ من ضمن اينکه هنوز نمی خواهم اين گروه سياسی را در سطح يک گروه ماکياوليستی پايين بياورم اما چه تفاوتی ميان انديشه ی چند تن سران راوا و مثلا با انديشه ی قبيله ای و ارتجاعی حبيب الله رفيع است؟ حبيب الله رفيع کسی ست که عملا مردم را فاقد شعور انتخاب کردن دانسته و حتا چار روزنامه نگار افغانستان را نيز برای انتخاب مديران يک نهاد آزاد روزنامه نگاران، فاقد صلاحيت انتخاب کردن می داند. من می خواهم بدانم آيا اگر مثلا اشرف غنی احمدزی با ذهنيت قبيله، دبير کل سازمان ملل هم می شد، کدام دسته گلی بر سر مردم افغانستان بود؟ يا می خواهم بدانم زلمی خليل زاد، با ذهنيت قبيله اش کدام کار مثبتی برای مردم افغانستان انجام داده يا می دهد؟ مسلما نه و اما قبيله گرايان می توانند هر لحظه با يکديگر اتحادی ايجاد کنند.

    آيا شعار مبارزه عليه سياست های آمريکا، بدون نقد صريح و آشکار زلمی خليل زاد (با همان لحنی که ديگران را راوا نقد می کند) شعاری توخالی نيست؟ آيا خانم خليل زاد مشاور ارشد راوا باشد، جای سوال و پرسش نيست؟ آيا نقد سياست های آمريکايی ، بدون نقد سياست بانک جهانی (که هميشه در خدمت سياست های ايالات متحده است) و عامل اصلی آن در افغانستان آقای انورالحق احدی چيزی بيش از شعار است؟ آقای احدی گويی سر گنج خليفه نشسته اند. در يک مورد که سند اختلاسش را در کابل پرس نشر کردم، خانه ای دولتی در وزير اکبر خان را که کرايه ی آن ماهانه چهار هزار دالر بود ، به ماهی چهار هزار افغانی در ماه برای دو سال کرايه کرده که يعنی هزاران دالر سوء استفاده ی شخصی. در کنار اين، هر روز ان جی او سالاران بين المللی و داخلی، پروژه های نيم بند خود را که حداقل نيم پول آن به جيب می رود، با امضای وزارت ماليه ی کشور تحويل دولت می دهد و وزارت ماليه هيچ اعتراضی نمی کند. چرا؟ و چرا دريغ از نوشتن سطری توسط راوا برای اين موجود؟ درباره ی فاروق وردک هم به همين شکل. چرا سران راوا برابر چپاول و خوسری ها و حمايت های فاروق وردک از ارتجاع سکوت کرده اند؟ شما می دانيد که با امضای فاروق وردک چه بلاهايی بر سر مردم افغانستان نازل می شود؟ کسی که چهار پست مهم دولتی را يکجا اشغال کرده. آيا به نظر شما فاروق وردک سزاوار نقد نيست. اسد الله خالد چطور و آيا اين سزاوار است که اين چنين افرادی از نگاه انتقادی راوا دور بمانند؟

    نقد و بررسی عملکرد نويسندگان و شاعران و يا به ظاهر شاعران و نويسندگان کار خوبی ست. مراد و مقصود من هيچگاه اين نبوده که راوا حق ندارد اين و آن را نقد کند. نقد کند، اين آزادی را لازم نيست کسی به راوا اعطا کند. اما مگر فقط فارسی زبان ها قابل نقد و بررسی اند؟ اگر درست و منطقی بنگريم، جناب حبيب الله رفيع بسيار بيشتر از تعدادی از شاعران و نويسندگانی (يا به ظاهر شاعران نو نويسندگان) که راوا مورد تاخت و تاز خود قرار داده سزاوار نقد است. چرا؟ آقای حبيب الله رفيع حداقل در همين شش سال اخير يکی از تيوريسين های ارتجاع و قبيله گرايی در افغانستان بوده اند. تبليغات چی کرزی برای انتخاب شدنش، رابطه ی نزديک با کاخ نشينان، رابطه ی نزديک با هيوادمل، رابطه ی نزديک با کريم خرم و در بسياری موارد اين صاحبان قدرت، از آقای رفيع به عنوان مغز مبتکر برای پيش بردن افکار قبيله استفاده می کنند. علاوه بر اين حداقل ده شغل را از جوانان با استعداد وطن ربوده اند.

    يا چرا ضيا بوميا نظامی سابق جنايتکار معروف سياف قابل نقد کردن نيست که مانند آقای رفيع، راوا حتا يک سطر هم برايش ننوشته است. آقای بوميا بعد از نظامی گری، در کار ان جی او سالاری و قبيله گرايی بنام دفاع از آزادی بيان در افغانستان است. از اين مثال ها فراوان می توان زد، پسر خوانده ی جناب کرزی آقای آصف ننگ، آقای نجيب منلی و...

    من به دنبال پاسخ پرسش هايم از راوا هستم و اين تنها بخشی از پرسش هايی ست که دارم. خواهيم ديد که اين يک "دُر" سفته است و يا ...

    • میرهزار صاحب، باز قصه سرمنگسک را تکرار کردی، خسته شده‌ایم از بس این نامها را از خودت شنیدیم، باربار یک چیز را تکرار میکنی.

      اگر از منطق خودت حرکت کنم که راوا نام هایی را که خودت گفتی افشا نکرده یا نام نگرفته، من میتوانم این لیست را بسیار زیاد طولانی کنم که به دهها تن برسد که در همین دولت هستند، در همین دولت حیش و نوش میکنند و غارت میکنند و وطنفروشی میکنند. آیا مثلا جلالی خطرناکتر از آنانی نیست که خودت لیست کرده‌ای؟ آیا این فرد فروخته شده و مهره مهم سی آی آی برای افغانستان نیست و حتی همین اکنون به نظر نمیرسد که بعد از کرزی امریکا روی صحنه آوردن وی کار میکند؟؟

      اما تا جاییکه من از سیاست راوا میدانم، راوا اصلا این کابینه و این دولت را از بیخ و بن رد میکند و همه گردانندگان بالایی اش را خاین و وطنفروش و نوکر امریکا دانسته رد میکند. یعنی راوا یک چلیپایی به همه زده و دولت کرزی را هم همیشه پوشالی، مزدور، مافیایی و ... نامیده است. پس چه جای سوالی می‌ماند که خودت احدی و امثالش را تافته جدا بافته از این دولت دانسته از راوا بخواهی او را علیده افشا کند؟ راوا همه را با یک چوب زده و رد کرده.

      و یا وقتی میگویی راوا با خلیلزاد معامله دارد واقعا مرا خنده میگیرد. یکبار موضع و پافشاری راوا علیه امریکا را مرور کن و بعد این گپ را بزن. چگونه میشود خلیلزاد را جدا از دولت بوش دانست؟؟ خلیلزاد مجری و سیاست گذار سیاست امریکا در افغانستان است که راوا آنرا به خوبی رد میکند و حتی نامه نوشتن فضل هادی شینواری به خلیلزاد را نقد کرده و خاینانه و پابوسی نامیده بود، حال چطور تو راوا را به یکچنین فرد پلیدی ربط میدهی، کمی انصاف خوب چیز است. تو راوای بیچاره را به چیزهایی محکم میگیری که مثل اینست که به خودت کسی بگوید با امرالله صالح داری و اینرا نبیند که همین چند روز قبل اسیر دست امرالله صالح بودی.

      و بار بار هم میخواهی که به یکی دو جمله علیه هرکدام هم قناعت نداری و پیاپی از اینان میخواهی که در مورد کسانی که آزمایش شده هستند و همه میدانند، مقاله ها بنویسند!! یا شاید میخواهی توجه آنان را از مسایل اصلی به اینطرف معطوف کنی!! راوا حتی در مورد خود کرزی که سرسالار دزدان و خاینان است صفحات را سیاه نکرده و همیشه به نوشتن چند کلمه اکتفا کرده، اما در مقابل برای زریاب و لطیف پدرام و یا به گفته راوا "روشنفکران خادی - جهادی" صفحات زیادی را پر میکنند چون اینها را نسبت به کرزی خطرناکتر به این کشور میدانند که من درین شکی ندارم.

      یار زنده صحبت باقی.....

    • شما خسته شديد می توانيد مطالعه نکنيد جانم. يک صفحه ی ديگر را باز کنيد.

    • ای چاپلوس قبیله گرایان!

      هویت تو از این معلوم شد که خیانت قبیله گرایان نکتایی پوش و قره قولی پوش را از گوینده گان کلمۀ دانشگاه کمتر دانستی!

      برو بیادر از حرف های تو هم بوی بد قبیله پرستی میآید...

      برو به کار انتحاری ها برس و مسواک و سرمۀ ملاعمر را برایش آماده کن...

  • امریکائ را که من میشناسم مثل گروهک های راوا هزاران گروهک را در خدمت دارد. راوا هر قدر بر ضد نوکر های قبلئ امپریالیزم شعار بدهد باز هم هویتش را پنهان کرده نمیتواند. از این بازی ها مردم دنیا بسیار دیده و شنیده...

    از سازمانی که رهبرش مجهول، تمویل کننده هایش مجهول و موقعیتش مجهول باشد مردم چی انتظار میتواند بکند؟

    آقای میرهزار قلمت نویسا و عمرت دراز باد! چلوصاف راوا را از آب کشیدی... خدا ج خیرت دهد!

    • نشود که تو هم از همان گدی گک های امریکا باشی که اینقدر از راز هایش میفامی که هزاران مثل راوا را دارد.

      اما میشود بپرسم که یکی دو تای مثل راوا را که در جیب امریکا هستند نام بگیری؟؟؟؟

    • من غلام آنکه نفروشد وجود

      جز به آن سلطان با افضال و جود

      من غلام آن مس همت پرست

      که به غیر کیمیا نارد شکست

      (مولوی رح)

      و یا بقول حضرت حافظ رح:

      غلام همت آنم که زیر چرخ کبود

      زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

      بنده مانند شما و سازمان خود فروخته تان خود فروش و ناموس فروش نیستم. با افتخار زنده گی کرده ام و از آبله دستان خود نان خورده و میخورم. به گفتۀ آن هیزم شکن که در جواب حاتم طایی گفت:

      هر که نان از عمل خویش خورد

      منت حاتم طایی نبرد

      اما در مورد اینکه دو نمونه خواسته اید باید به عرض تان برسانم که یکی از نوکران مشهور و حلقه بگوش امپریالیزم گروهک پشمالبان (طالبان و یا به گمان اغلب همتباران جنابعالی) و دومی سازمان حلقه بگوش غرب، (الگاییده) میباشد.

      این راوای شما نیز همان وظیفه را پیش میبرد اما به شکل دیگر و رنگ متفاوت...

  • behroz bakhtarian az namet malom ast ke besyar lawda wa ahmaq asty wa khod forokhte pakistan ham asty

    lanat bar shoma khod forokhai pakistan wa arabha

    • کاوبای کابل. اگر نويسنده مطلب احمق است . خوشبختانه وطن عزيز فرزندانی بافهم ، باشعور و صاحبقلم مثل خودت دارد که افتخار ملت و دنيا هستی ! پاينده باشی. احسان فروتن

  • “ شايد سوء تفاهم و عدم درک از روزی شروع شد که سر دبير جوان و پرکار کابل پرس? در مطلبی، راوا را « اپوزيسيونی نه چندان نيرومند! » خواند . راواييان که اغلب ، اشيا را يا سپيد سپيد و يا سياه سياه مينگرند ، بر کامران مير هزار تاختند و ويرا به چار کتاب « کافر» ساختند ! “
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    اگر مسله ازين قرار است‚ پس بهتر خواهد بود كه درين مناقشه مداخله نكنيم. زيرا در مداخلهء خود يا جانب آقاي ميرهزار را اختيار ميكنيم و يا از راوا را .
    ما افغانها در طول عمر خود هرگز بيطرف نبوده و نخواهيم بود. بگذاريم كه ايشان دعواي اقامهء حيثيت همديگر را خودشان صاف كنند.

    احترام

    • عارف جان . بحث بر سر افشای شيادان فرهنگی است که آيا اين سرزنش و افشاگری، کمتر از افشای تبهکاران جنگی ، اهميت دارد يا چطور ؟ من که شيادان فرهنگی را مقصر تر از سياف و ربانی و فهيم ميدانم ! زمان اندرابی

  • با عرض سلام به همه:
    از مدتی است که اقای کامران میرهزار(با اینکه درین قحط نشرات متعهدغنیمت است)کارزار ضد راوایی را براه انداخته است.ودر برابر سوالات مشخص من جوابی« شمار نظر تان و مرا نظرم »داد.
    اما با آنهم به متاثر بودن راوا به افکار قبیلوی پافشاری دارد.
    من در سایت راوا اعلامیه شانرا در رابطه با هشت مارچ خوانده بعدا شماره های گذشته پیام زن را نگاه میکردم که تصویری از روی جلد یکی از شماره هایش را تشخیص داده نتوانستم.روی آن کلیک کرده که عنوانی توجه ام را جلب کرد آنرا خوانده آدرس آنرا به شما هم مینوسم بخوانید و قضاوت کنید آیا آقای کامران میرهزار حق دارد که جنین قضاوت کند؟؟؟؟

    مسئله‌ ملی‌ و بدمستی‌های‌ شونیستی‌ و قومپرستانه‌ی‌ محلی

    نگاهی‌ به‌ شونیزم‌ عزیزنعیم‌، داكتر حسن ‌كاكر و قوم‌گرایی‌ ارتجاعی‌ و اخوان‌ پسندانه‌ی‌ داكتر اصغر موسوی‌، ارغوان‌، داكتر سرور سخا و...
    http://pz.rawa.org/40/40aziz.htm

    • آن چيزی که شما خانم ليمه از راوا مثال آورديد، يک مثال خوب نيست. اين لحن لحنی نيست که در آن تحکم باشد و رنگ و بوی همان تاختن های راوا را عليه فارسی زبانان داشته باشد. عليه فارسی زبانان از کلماتی مانند سگ، خاين، مرتجع، پوشالی و..استفاده می شود و در اينجا می بينيم، هميشه آقای نعيم گفته می شود، داکتر کاکر گفته می شود. دقيقا در همان شماره ای که مطلبی از آن مثال زديد، محمد ظاهر عياش، ديکتاتور و غاصب، به عنوان يک چهره ی ملی ترسيم می شود. محمد ظاهر حداقل در مورد تجاوز جنسی يک جنايتکار با جنايت فراوان محسوب می شود و تجاوز جنسی نيز از جنايات حاد عليه بشريت. در کنار اين در زمان اين خاين، ظلم های فراوانی به اقوام ديگر شد که عموها و عموزاده، دوران ننگين پدر و پدر کلان غدار و آدمکش شان را زنده کردند. اين راوای شما اما از او يک چهره ی ملی ترسيم می کند. سازمانی که می گويد مدافع حقوق زن است، چند بار به تجاوزات جنسی محمد ظاهر شاه اشاره کرده است؟

      اين نوشته ای که مثال می زنيد يک نقد ملايم خوانده می شود و ضمن اينکه راوا با شعارهايی که می دهد نمی تواند گاه گاهی چنين نوشته هايی را برای راه گم کردن، نشر نکند. اما باز هم لحن ملايم آن با لحنی درشت و تحقير کننده ی آن برابر فارسی زبانان بسيار مشهود است. توصيه می کنم مثال هايی بزنيد که در آن عوامل عمده و درشت قبيله گرايی مورد تاخت و تاز راوا قرار گرفته باشند.
      خانم محترم، آيا می توانيد مثالی بزنيد که در آن راوا حبيب الله رفيع را نقد کرده باشد؟ زلمی خليل زاد را؟ انورالحق احدی را؟ فاروق وردک را؟ اشرف غنی احمد زی را؟

    • “به نظر ما، ظاهرشاه معصوم نبود بلکه در دوره چهل ساله‌ی سلطنتش دیکتاتوران خون آشامی مثل محمد هاشم، شاه ولی و داود، مردم ما را در اسارت و محرومیت از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی و افغانستان را به صورت بسته‌ترین و عقب‌مانده‌ترین کشور گیتی نگهداشتند. ”

      http://pz.rawa.org/66/66mustafa.htm

    • برو جان کاکایش هروقت محقق، اکبری، خلیلی، مزاری، محسنی، انوری، دانش و دیگر پست فطرتان و خاینان را تو با لحن راوا نه بلکه با لحن ملایم و روشنفکرانه خودت رد و نقد کردی، باز آنوقت به راوا هم اطلاع میدهم که برای خوشی خودت آن افراد را یکایک و به همان لحنی که خودت فرمایش میدهی نقد کنند!!

    • بله برای شما گروه سياسی، ظاهر شاه پس از مرگ ديگر هيچ سودی نمی تواند داشته باشد، بويژه وقتی لکه ی ننگی بنام مصطفی ظاهر نيز در کنار رقبای سياسی تان، لکه های ننگ ديگر باشد.

    • خوب است که به نظر می رسد شما کم کم معيارهايتان را با کابل پرس? عيار می کنيد. اين موفقيت خوبی برای کابل پرس است. و اما ظاهرا يک روده ی راست در شکم شما اهالی سياست نيست. حالا که وقت نقد راوا رسيده، به گمان خودتان پيشدستی می کنيد؟ اتفاقا در کابل پرس بارها و بارها اين فرصت داده شده که جنايتکار از هر قوم و قماشی که باشد را نقد کنيد. در سايت راوای شما هر وقت جسارتی برای برپايی يک تريبون آزاد پيدا شد، آنوقت سلامتان می کنم.

    • "رقبای سیاسی تان" (و نه دشمنان همه ملت)! اینست اصل مطلب که خودت "جبهه ملی" را فقط رقیبان راوا میدانی و نه رقیبان همه ملت و خودت!!

    • اگر قصد داشته باشی نبينی لکه های ننگ ديگر را من کاری کرده نمی توانم. تا زمانی هم که راوای شما تضادهايش را بصورت شفاف و منطقی روشن نکند، صرف يک گروه سياسی ست و در رقابت با گروه های ديگر و نمی توان گفت که دسيسه ای در ميان نيست. تا ديروز که خاين، جنايتکار و دزد معروف محمد ظاهر زنده بود، شما چهره ی ملی از او ترسيم می کرديد و اکنون که جناب ايشان به گور رفته اند، شاخ های شما تيز شده است؟ بهتر نبود سياسی کاری نمی کرديد و از همان ابتدا قاطعانه اين عياش را مورد تاخت و تاز قرار می داديد، بويژه که شما داعيه ی طرفداری از حقوق زن را داريد و تجاوزات جنسی اين جنايتکار را بايد افشا می کرديد.

      در ضمن البته اين مساله ی شخصی ست اما شما چرا عادت کرده ايد بی نام پيام بانی يا مستعار بنويسی؟

    • راوا حتی به همین مسئله‌ای که اشاره کرده ای برخورد داشته و سخنان اسحاق نگارگر را اینچنین نقد کرده است که در لابلای آن به خوبی میتوان میزان درک و ضدیت راوا با امیران پشتون تبار را درک کرد:

      «همدم‌ و محبوب‌» كاذب‌ انجنيرعثمان‌ كه‌ می‌خواهد در باره‌ی‌ آنچه‌ بسياری‌ از خاينان‌ به‌ ملت‌ نگفته‌اند، حق‌ مطلب‌ را ادا كند. می‌نويسد: «ما مردمی‌ استيم‌ كه‌ در طول‌ تاريخ‌ پر ماجرای‌ خويش‌ بهم‌ پيوسته‌ايم‌ و ازدواج‌های‌ ضروری‌ يا صرفاً مصلحتی‌ و سياسی‌ خون‌های‌ ما را بهم‌ آميخته‌ و ملت‌ افغان‌ را بوجود آورده‌ است‌ (...) ما با همديگر خود برادرهای‌ همخون‌ هستيم‌ و همخونی‌ پيوندی‌ استوار است‌» و بعد مثال‌هايی‌ می‌آورد از بابر كه‌ همسری‌ يوسفزی‌ داشت‌؛ يكی‌ از زنان‌ تيمورشاه‌ دختر پادشاه‌ مغلی‌ و يكی‌ ديگر هزاره‌ و سوگلی‌ او بود با نفوذی‌ فراوان‌ در دربارش‌؛ و در حجله‌ زنان‌ اميرعبدالرحمان‌خان‌ يكی‌ از بدخشان‌ و ديگری‌ از شبرغان‌ شامل‌ بود. و سرانجام‌ نتيجه‌ می‌گيرد كه‌: «در طول‌ تاريخ‌ خون‌های‌ ما بهم‌ آميخته‌ و هر ديواری‌ در ميان‌ مان‌ مصنوعی‌ است‌.»!

      ديده‌ و خوانده‌ بوديم‌ كه‌ مورخان‌ جيره‌خوار وطنی‌ چگونه‌ اميران‌ خون‌آشام‌ و تا مغز استخوان‌ فاسد را «سايه‌ خدا»، «قهرمان‌»، «رعيت‌ دوست‌» و از اين‌ قبيل‌ می‌خواندند، اما نشنيده‌ بوديم‌ كه‌ شهوترانی‌های‌ سيری‌ناپذير و حيوانی‌ آنان‌ را ادای‌ سهم‌ در ايجاد همبستگی‌ ملی‌ وانمود سازند. ولی‌ اينك‌ می‌بينيم‌ كه‌ اين‌ تطهير بی‌شرمانه‌ی‌ سرشت‌ دژخيمان‌ سيهكار تاريخ‌ را فردی‌ بدوش‌ گرفته‌ كه‌ در زندان‌ «منور» شده‌ و جرات‌ عرضه‌ كردن‌ متاع‌هايی‌ از نوع‌ «معراج‌ مومن‌» را دارد.

      او اين‌ چنين‌ چرندها را از سر ناآگاهی‌ بهم‌ نمی‌بافد. او از آنانی‌ است‌ كه‌ منحط‌ترين‌ عادت‌ اميران‌ حرم‌سرايی‌ را كاری‌ به‌ قصد تامين‌ «پيوستگی‌ خونی‌» بين‌ مليت‌ها جا می‌زند تا بدينترتيب‌ تمام‌ آن‌ جهادی‌هايی‌ را كه‌ دختران‌ مردم‌ را به‌ زور كلاشنكوف‌ ربوده‌ و به‌ چندمين‌ عقد نكاح‌ خود درآورده‌اند، برائت‌ بخشيده‌ و به‌ مردم‌ ندا در دهد كه‌ كليه‌ بی‌ناموسی‌های‌ چهار سال‌ اخير را فقط‌ در راه‌ اكمال‌ جهاد مقدس‌ و ايجاد پيوستگی‌ خونی‌ بين‌ اقوام‌ تلقی‌ نموده‌ و با حوصله‌مندی‌ اسلامی‌ به‌ تحمل‌ خود بيفزايند!

      در غير آن‌، مورخ‌ «مكدر از سياست‌» بايد خجالت‌ می‌كشيد و نام‌ آن‌ هرزگی‌های‌ اميران‌ و اميرزادگان‌ ستمكار را نبايد كوشش‌ برای‌ ايجاد «همخونی‌» بين‌ مردم‌ می‌ ماند. اگر او به‌ پای‌ «اميران‌ تنظيم‌ها» بوسه‌ نمی‌زد اين‌ قدر وجدان‌ می‌داشت‌ كه‌ بفهمد وقتی‌ اين‌ و آن‌ امير هرزه‌ به‌ فكر تكميل‌ كلكسيون‌ زنان‌ در حرم‌سراهای‌ شان‌ می‌افتاد، ديگر حاضر بود به‌ قيمت‌ اعمال‌ هزار و يك‌ فشار و حتی‌ لشكركشی‌ هم‌ كه‌ شده‌ به‌ زنان‌ زيبارو از هر قومی‌ دست‌ يابد. اين‌ نشان‌ حداقل‌ «تنوع‌طلبی‌» اميران‌ فاسد بود و نه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ مجاهدت‌ شان‌ برای‌ «وحدت‌ ملی‌». آنان‌ برای‌ «استحكام‌ سلطنت‌»های‌ شان‌ نيز در درجه‌ اول‌ به‌ سرنيزه‌ و سياهچال‌ و روغن‌ داغ‌ و «نام‌ گيرك‌»ها تكيه‌ می‌كردند تا «خويشاوندی‌ با اقوام‌ مختلف‌». باز گيريم‌ چنين‌ بود، «استحكام‌ سلطنت‌» يعنی‌ استحكام‌ آن‌ دستگاه‌ دهشتناك‌ سلطه‌ و سركوب‌ مردم‌ چه‌ ربطی‌ دارد به‌ ايجاد «ملت‌ افغان‌»؟

      در جريان‌ تكوين‌ و تكامل‌ اقوام‌ كشور، طبيعتاً ازدواج‌هايی‌ بين‌ افرادی‌ از اقوام‌ مختلف‌ صورت‌ گرفته‌ است‌ ولی‌ اين‌ ابداً موجب‌ نشده‌ كه‌ اختلافات‌ بين‌ مثلاً پشتون‌ و هزاره‌ را بزدايد. و اگر پشتون‌ و هزاره‌ و ساير قوم‌ها در مقابل‌ تجاوزكاران‌ بيگانه‌ متحدانه‌ ايستاده‌اند ناشی‌ از آن‌ «ازدواج‌ها» ـ كه‌ در كل‌، جمع‌ ناچيزی‌ را در بر می‌گيرد ـ نه‌ بلكه‌ ناشی‌ از پيوندهای‌ زبانی‌، اقتصادی‌ يا سرزمينی‌، فرهنگی‌ وغيره‌ بوده‌ است‌. عدم‌ پيوندهای‌ زناشويی‌ بين‌ افراد اقوام‌ گوناگون‌ موجب‌ پيدايش‌ و تشديد تضادهای‌ آنها نبوده‌ است‌ كه‌ حالا بگفته‌ی‌ شاعر «منور» موجب‌ «بهم‌ آميختن‌ خون‌های ما» گردد.
      اگر نويسنده‌ در ليست‌ «مثال‌های‌ تاريخ‌»اش‌ ولو نام‌ دهها كنيز و اسير هزاره‌ و ازبك‌ و تاجك‌ در حرم‌سراهای‌ اميرتيمورها و اميرعبدالرحمان‌ها را می‌آورد، باز هم‌ می‌گفتيم‌ كه‌ آن‌ شناعت‌ اخلاقی‌، از كين‌ و نفرت‌ و عميق‌ اقوام‌ ما نسبت‌ به‌ آن‌ اميران‌، سرسوزنی‌ نكاهيده‌ است‌. تنها آقای‌ نگارگر است‌ كه‌ با پيروی‌ از مرتجع‌ترين‌ و فرتوت‌ترين‌ تاريخ‌نويسان‌، می‌خواهد به‌ يك‌ چنان‌ اميران‌ بنده‌ی‌ زن‌ و زر و زور اعتبار ببخشد. بنابر منطق‌ ايشان‌ جهادی‌های‌ كبيری‌ مثل‌ انجنير احمد شاه ‌احمدزی ‌سيافی‌ (صدراعظم‌ صاحب‌ سابق‌) بايد حايز جايگاه‌ رفيعتری‌ در زمينه‌ «بهم‌ آميختن‌ خون‌ و ايجاد ملت‌ افغان‌» باشد زيرا وی‌ بر اساس‌ ازدواج‌ «ضروری‌» با زنی‌ امريكايی‌، در واقع‌ خواسته‌ با اقدام‌ در راه‌ ايجاد «ملت‌ جهانی‌» شعار «اسلام‌ مرز ندارد» را در عمل‌ پياده‌ كند!

      می‌دانيم‌، می‌دانيم‌ جناب‌ نگارگر كه‌ اگر در نيمه‌شبی‌ عده‌ای‌ جهادی‌ كلاشنكوف‌ در دست‌ پاچه‌ بلند موی‌ دراز جمپر ابلقی‌ به‌ منزل‌ تان‌ می‌ريختند و دخترك‌ يا پسرك‌ نوجوان‌ تان‌ را در پيش‌ چشمان‌ بيچاره‌ و از حدقه‌ برآمده‌ی‌ شما و همسر تان‌ كشان‌ كشان‌ با خود می‌بردند، امروز بدون‌ ترديد به‌ اين‌ اندازه‌ بی‌باك‌ و كراهت‌انگيز به‌ دفاع‌ از جلادان‌ گذشته‌ و كنونی‌ بر نمی‌خاستيد، هر چند هم‌ جنايتكاران‌ جهادی‌ كار شان‌ را با دخترك‌ تان‌ «ايجاد همخونی‌» می‌ناميدند و كار شان‌ را با پسرك‌ تان‌ «منور ساختن‌ او در پرتو قرآن‌»!

      دومين‌ نتيجه‌گيری‌ از خطابه‌: «نتيجه‌ اينكه‌ در طول‌ تاريخ‌ خون‌های‌ ما بهم‌ آميخته‌ و هر ديواری‌ در ميان‌ مان‌ مصنوعی‌ است‌.» و منظور خطيب‌ از «ديوارها» همان‌ ديوارهای‌ طبقاتی‌ و نژادی‌ و... است‌.

      خير آقای‌ نگارگر، خون‌های‌ پاك‌ با خون‌های‌ پاك‌ بهم‌ می‌آميزند و خون‌های‌ ناپاك‌ با خون‌های‌ ناپاك‌. خون‌ پاك‌ رنجبران‌ جامعه‌ ما هرگز با خون‌ ناپاك‌ ستمگران‌ در گذشته‌ و حال‌ بهم‌ نياميخته‌ و نخواهند آميخت‌. خون‌ پاك‌ توده‌های‌ پا برهنه‌ی‌ ما با خون‌ كثيف‌ «رهبران‌ تنظيم‌ها»ی‌ شما و تمامی‌ سركردگان‌ جهادی‌ و چاكران‌ پست‌ روشنفكر آنان‌، بهم‌ نمی‌آميزد. ليكن‌ خون‌ خود تان‌، خون‌ داكترفرهادی‌ها، فارانی‌ها، داكتراصغرموسوی‌ها، واصف‌باختری‌ها، رحيم‌غفورزی‌ها و... است‌ كه‌ با خون‌ ربانی‌ها، گلبدين‌ها، سياف‌ها، خالص‌ها، خليلی‌ها، دوستم‌ها، مزاری‌ها، مسعودها، حاجی‌قديرها، ملاعمرها و... به‌ آسانی‌ جوش‌ می‌خورد و بهمين‌ دليل‌ هم‌ است‌ كه‌ شما و كليه‌ روشنفكران‌ سازشكار با «رهبران‌ تنظيم‌ها» در يك‌ صف‌ قرار می‌گيريد و مردم‌ و نيروهای‌ انقلابی‌ در صف‌ ديگر.

      آنلاین : «معراج» آن‌ «مؤمن‌» و هبوط‌ اين‌ مرتد

    • اهالی سياست ظاهرا پيج و تاب های فراوانی دارند. مثل معروف سياست پدر مادر نمی شناسد هم هست. باز هم در اين مثال چنان تاريخ دور برده می شود که از واقعيت تجاوز جنسی و حرمسرای ظاهر خانی و قتل و غارت و غصب اراضی اثری نيست. اين درست می تواند شبيه همان اتخاذ سياست پس از مرگ ظاهر باشد که در زمانش توسط راوا چهره ی ملی ترسيم می شود. چه خوب می شد که در همين مقاله برای ثبوت ادعايش راوا در کنار چند روشنفکر تهی شده و سياستمدار بدنام خاص و عام پشتو و غير پشتو، چند تازه نفس و در راس قدرت را هم علاوه می کرد. تاريخ اين مقاله 1355 است و تعجب در سال 1385 حبيب الله رفيع ها ، فاروق وردک ها، اشرف غنی احمدزی ها، انورالحق احدی ها و.. مورد عنايت راوايند و در کنار داكترفرهادی‌ها، فارانی‌ها، داكتراصغرموسوی‌ها، واصف‌باختری‌ها، رحيم‌غفورزی‌ها و... ربانی‌ها، گلبدين‌ها، سياف‌ها، خالص‌ها، خليلی‌ها، دوستم‌ها، مزاری‌ها، مسعودها، حاجی‌قديرها، ملاعمرها و...فهرست نمی شوند. راوا بايد برای اين حبيب الله رفيع ها ، فاروق وردک ها، اشرف غنی احمدزی ها، انورالحق احدی ها و.. چندين مقاله ی جانانه می داشت که ندارد.

      در ضمن همه ی شما طرفداران و هواداران و اعضای راوا ، علاقه ای خاص داريد که بخش هايی از بحث که زن خليل زاد مشاور ارشد راواست را ناديده بگيريد. عدم برگزاری انتخابات و عدم وجود سيستم دموکراتيک در راوا را هم. البته همه ی کوشش شما اين نيز بوده که از بحث درباره خيانت ها و دزدی های و وابستگی به ارتجاع خليل زاد، احدی، رفيع، وردک، احمدزی (اشرف غنی خان)و..دور شويد و به حاشيه بپردازيد.

      اين هم بخشی از سياست است که به گفته ی يکی از شما، من روزنامه نگارم و مرا به اين چيزها چه؟

  • باز هم سلام آقای میر هزار:
    اجازه بدهید خدمت تان عرض کنم که خاک پاشیدن به چشم مردم جواز نیست.آیا گلبدین،ملا عمر،سیاف،خالص،حاجی قدیر،ملا راکتی،فاطمه گیلانی(خانم احدی)....و هاشمیان،روستار ترکی،نبی مصداق،نگار گر،معصومه عصمتی .... فارسی زبان اند که بدتر از کلماتیکه شما به آن اشاره کردید،به آنها کفته شده است. لطفا به خاطر قضاوت درست خوانندگان مقاله«مسله ملی و بد مستی های شویدستی...»یکبار در کابل پرس? نشر کنید تا دیده شود در کجای آن مقاله به ظاهر شاه ،عمو و عمو زاده هایش چهره ملی داده شده؟
    اگر شما از تجاوز جنسی ظاهر شاه کدام نمونه مشخص را ارایه کرده میتوانید چرا تاکنون افشایش نکردید؟با اینکه راجع به عیاش بودن و پسران دربین مردم صحبت های بوداما بدون ارایه فاکت شاید کابل پرس بتواند جیزی درین رابطه بنوسد.
    افای میر هزار باز هم از شما میپرسم:آیا راوا به نعمتالله شهرانی،فاطمی،امین فرهنگ،رستم علی،رامین...وفا معصومی،همت فاریابی،میرزایی،نور احمد رجا،سخی ارزگانی ،نورالحق حسینی...و صد ها وزیر و وکیل و والی وقومندان جنایت کار و ادم کش و فرهنگیان سازشکار و معامله گر و تفرقه افگن پرداخته که به احدی و خلیل زاد و...نه پرداخته است.
    من فکر میکنم آفای میر هزار که پرداختن تند و تیز راوا به بابه!!!مزاری شما را برافروخته ساخته نه نپرداختن به احدی....

    • لیمه جان

      در این که بابای شما (ظاهر) زنکه باز و عیاش بود هیچ شکی نیست فقط میتوانید از ریش سفیدان فامیل تان بپرسید چونکه ایشان از صحنه های عیاشی خود عکس و فلم تهیه نمیکردند تا برای امروز میرهزار صاحب دودسته به شما تقدیم میکرد. جانبدارئ شما از خاندان آل یحی و محمدزایی ها خود نشان دهنده "ریگ درون کفش" تان است. مردان محمد زایی را کمتر میتوانید بیابید که زنکه باز نباشد این موضوع بسیار مشهور و عیان است همانطوریکه بارکزی ها به لواطت و نورزی ها به دزدی مشهورند (بنده این حرف ها را از خودم نگفته بلکه اینها در ولایات جنوبی وِرد زبان خود نورزی ها، بارکزی ها و محمدزی ها است...) سناتور بریالی و فامیلش را بنده از نزدیک میشناختم و نیازی نیست که در اینجا برایتان توضیح دهم، چرا که دوستانی که با این خاندان آشنایی دارند منظور بنده را خوب میفهمند.

      و سازمان راوا نیز نوکر امپریالیزم و غربیهاست که فقط نقش متفاوت (یعنی فحاشی به افراد غیر پشتون که گلبدین و سیاف فقط برای راه گم کردن است وگرنه همان فحش های که به گلبدین و سیاف میدهند نیز از عمق دل شان نیست...) را بازی میکند.

      شما طوریکه از اسم تان معلوم است، پشتون هستید و بدین لحاظ بد پشتون ها را گفته نمیتوانید و گرنه تنها تولید مواد مخدر که اکثریت مطلق آن بدست همتباران شما صورت میگیرد خود برای سیاه رویی قبیلۀ تان کافیست و مسایل چون انتحار، دزدی، نسل کشی ها (از عبدالرحمن گرفته تا ملاعمر و کوچی های فعلی)، دزدی، کوتاه الطریقی، زن فروشی (مهریه یک زن در میان همتباران شما بعضی اوقات به صد ها لک افغانی میرسد...)، چاقوکشی، سگ جنگی، راکت باران شهر ها و پایتخت (راکتیار)، و غیره بجای خودشان باقیست.

      با انصاف باشید

    • پرسش مرا پاسخ نگفتيد. اما با اين وجود بله آن هايی که نام برديد پشتو زبانند. ولی يک فرق اساسی با جنايتکارانی که راوا از آنان نام برده دارند. آن فرق اساسی چيست؟ آن اين است که اگر راوا عليه آنان نمی تاخت که نمی توانست خود را به عنوان يک گروه مدافع حقوق بشر جا بزند. آن ها آنقدر تاريک هستند که راوا برای نخستين گام مجبور باشد به آنان نيز بتازد. گروه سياسی و سياسی کاری. بگذار ديده می شود که راوای مورد علاقه ی شما در صورت شکست جمهوری خواهان در انتخابات و کم رنگ شدن و يا پررنگ شدن طالع زلمی خليل زاد در آمريکا و افغانستان، چه تغييری در برخورد با اين جانور پيدا می کند. البته خانم خليل زاد هم هست که مشاور ارشد راوا ست. بستگی به او هم دارد.

      درباره ی عبدالعلی مزاری من بايد به شما بگويم که من به او هيچوقت بابه نگفته ام و نخواهم گفت. در پای بسياری از مقالات نشر شده در کابل پرس? با همان شدت راوای شما مزاری را نقد کرده اند. تقريبا در هر چند صفحه ی کابل پرس، خوانندگان آزادانه هر چه دوست داشتند درباره ی همه گفته اند. خيلی خنده دار است که يکی هم بابه بابه کند و هم اجازه دهد که نظرات انتقادی سخت عليه او منتشر شود. برويد سايت های هزاره گرايان را ببينيد که آيا چنين می کنند.

      شما هم قرار است دستی پيش داشته باشيد؟ حنای شما متاسفانه رنگی ندارد. گمان می کنم اتفاقا چون بحث بابای عياش و خون آشام شما محمد ظاهر شد شما چنين فکر نابجايی به سرتان خطور کرده است. بگذاريد حالا که اينطور شد صريح تر صحبت کنم. آيا از " مرده گاو" چيزی شنيده ايد؟ کارته پروان کابل خانه ی يکی از همين مرده گاو های مشهور است که دختران معصوم را از دروازه مکاتب نشان کرده و با ترفندهای مختلف و پول و زور، نزد بابای جنايتکارتان حاضر می کرد. در ضمن اين نکته را بياد داشته باشيد که همين کابل پرس مرگ اين خاين را در زمان حقيقی اش افشا کرد ورنه اعضای قبيله تا جايی که توانستند در اعلام مرگ او تاخير کردند. درباره محمد ظاهر خاين من داستان مفصل يک زن را در فرصت مناسب نشر خواهم که چگونه اين خاين با پول، پدر نادانش را خريد و به اين دختر معصوم تجاوز کرد.

      در ضمن درجه ی خيانت احدی و خليل زاد و فاروق وردک و حبيب الله رفيع (گويی روشنکر طراز اولتان) به مراتب بسيار بالاتر از فهرست چار نويسنده و نا نويسنده ای ست که رديف کرده ايد.

    • بلی آقای میرهزار شاید محقق و خلیلی هم به مزاری "بابه" نگویند اما این کافی نیست. خودم هم نمیشود فقط با نوشتن "بازتاب آرای گوناگون به معنای تاييد آن ها از سوی کابل پرس? نمی باشد" در زیر مقاله بویناک در مدح مزاری جانی، خود را خلاص کنی و حال هم فقط رندانه بنویسی که "من به او هيچوقت بابه نگفته ام و نخواهم گفت"، و تصور کنی که همه احمق هستند رهایت میکنند.

      این کافی نیست که او را "بابه" نخوانی، این حداقل خواست از خودت هست. با آن شعارهای بلند بالایی که میدهی و یخن راوا را به چیزی که به آنان نمی خواند چسبیده‌ای، باید مزاری را هم خاین به ملیت هزاره و به مثابه نوکر جمهوری خون و خیانت و قاتل افشا کنی که نمی‌کنی. فقط آنوقت میشود قبول کرد که وقتی راوا را قبیله گرا و شوونیست میدانی، حداقل خودت از این ننگ مبرا هستی.

      برای من بسیار خنده آور است که خودت حتی یک از خاینان منصوب به ملیت خود را تا حال نقد نکرده‌ای و علیه آنان چیزی نگفته ای، ولی وقتی لیستی طولانی‌ای از آنانی که بوسیله راوا نقد شده برایت تقدیم میشود فوری برای دلایل خنده دار میتراشی که گویا اینان چنین و چنان اند و راوا بخاطری آنرا میکند که شعار هایش مورد قبول شد. به این منطقت واله مرغ را نیز خنده میدهی!!

      اما راوا در مورد مسئله ملی و مشخصا شوونیزم پشتون بارها و بارها موضعگیری بسیار روشن و شفاف داشته است که تنها خودت آنرا دیده نمیتوانی چون اصل قضیه و مسئله ات را راوا قبیله گرایی و شوونیزم و پشتونیزم نه بلکه پتک هاییست که آنها بر سر رهبران عزیز جمهوری اسلامی و شیعه و هزاره ات وارد میکنند.:

      افغانستان‌ كشور چند قومی‌ یا ملیت‌ است‌. هر چند آمار دقیقی‌ در دست‌ نیست‌ اما قدر مسلم‌ اینست‌ كه‌ ملیت‌ پشتون‌ در اكثریت‌ قرار دارد و چون‌ از سالهای‌ سال‌ به‌ اینسو طبقات‌ حاكم‌ مستبد وابسته‌ به‌ این‌ ملیت‌ قدرت‌ سیاسی‌ را در دست‌ داشته‌، لذا خواهی‌ نخواهی‌ بر سایر ملیتها به‌ اشكال‌ اساسی‌ اقتصادی‌، سیاسی‌، فرهنگی‌ و... ستم‌ روا گردیده‌ است‌. در حالیكه‌ در هنگام‌ دفاع‌ از آزادی‌ وطن‌ در برابر هجوم‌ بیگانگان‌، تمامی‌ اقلیتهای‌ ملی‌ كشور مثالهای‌ برجسته‌ای‌ از فداكاریها و سربازی‌ از خود بجا گذاشته‌اند. این‌ حقیقتی‌ است‌ كه‌ تنها شونیستهای‌ پشتون‌ قادر به‌ انكار آن‌ اند و این‌ انكار همانقدر ابلهانه‌ و خاینانه‌ است‌ كه‌ طرح‌ جدایی‌ این‌ و یا آن‌ ولایت‌ عمدتاً اقلیت‌نشین‌ از پیكره‌ افغانستان‌.

      در رابطه‌ با مسئله‌ ملی‌ در كشور اگر از یكسو برخورد برتری‌طلبانه‌ (شونیستی‌) ملیت‌ پشتون‌ وجود دارد از سوی‌ دیگر قومپرستی‌ تنگنظرانه‌ و ارتجاعی‌ ملیت‌های‌ غیرپشتون‌ را نباید از یاد برد كه‌ هر دو مهمترین‌ عامل‌ تشدید تضاد ملی‌ بشمار می‌روند.

      افغانستان‌ متعلق‌ به‌ كلیه‌ اقوام‌ ساكن‌ در آن‌ است‌ و همه‌ آن‌ سهم‌هایی‌ را كه‌ شما شمرده‌اید در كشور مشترك‌ شان‌ «داشتند و دارند». اما چون‌ شونیزم‌ و برتری‌طلبی‌ قوم‌ حاكم‌ پشتون‌ در كار بوده‌، اینست‌ كه‌ به‌ جز منافع‌ خود (مشخصاً منافع‌ طبقات‌ حاكم‌ متشكل‌ از پشتون‌ و غیرپشتون‌) به‌ خواستها و نیازهای‌ اقوام‌ دیگر نه‌ اندیشیده‌ بلكه‌ فقط‌ به‌ فكر استثمار و مكیدن‌ هر چه‌ بیشتر شیره‌ی‌ هستی‌ و عرق‌ آنها به‌ نفع‌ خود به‌ اضافه‌ی‌ تحقیر و توهین‌ آنها بود. یعنی‌ طبقات‌ حاكم‌ پشتون‌ از یكسو ۹۰% مردم‌ پشتون‌ را زیر بار استبداد و استثمار خرد می‌كردند و از سویی‌ بر توده‌های‌ سایر اقوام‌ علاوه‌ بر آن‌، ستم‌ دیگری‌ را كه‌ همان‌ ستم‌ ملی‌ باشد نیز اعمال‌ می‌داشتند، ستمی‌ كه‌ مردم‌ پشتون‌ هیچوقت‌ آن‌ را تجربه‌ نكرده‌اند. و درین‌ میان‌ وزرا و وكلای‌ غیرپشتون‌ نقش‌ دلال‌ و چوبدست‌ نظام‌ را بازی‌ می‌كردند.

      منبع: http://pz.rawa.org/40/40aziz.htm

      آنلاین : مسئله‌ ملی‌ و بدمستی‌های‌ شونیستی‌ و قومپرستانه‌ی‌ محلی‌

    • شما می توانيد از ميان رسانه های افغانستان مثالی بزنيد که علی رغم نوشتن نظرات طرح شده الزاما نظرات .. نمی باشد، باز هم روش کابل پرس? را داشته باشد؟

      شايد به زعم شما بهترين نمونه ای که می توان مثال زد افغان جرمن است که مقاله ی زير را سانسور کرد(علی رغم اينکه به ظاهر رهبران هزاره نيز تاخته شده است):

      نقض حقوق بشر در همه جای افغانستان!

      من تعصبی در قبال به ظاهر رهبران هزاره و ايران ندارم. اما در مقابل از تعصب پاکستانی وار به هزاره و ايران نيز نفرت دارم.

      در ايران کودکان افغانستان از تحصيل محروم می شوند

      سفير ايران در افغانستان را اخراج کنيد

      در برابر اقدام وحشيانه ی رژيم ايران سکوت نکنيم

      ایران

      مقالات زيادی نيز به قلم نويسندگان ديگران می توانيد بيابيد که بر موضع آزاد کابل پرس تاکيد دارد.

    • آقای میرهزار،

      باز میبینی که طفره رفتی از پاسخ دادن به اینکه بالاخره چرا مزاری را بابه نمیدانی و آیا اگر بابه نه، جنایتکار و مزدور بود یا خیر؟ مشخص پاسخ این پرسش را میخواهم بدون اینکه این در و آن در بزنی به این نکته پاسخی ارائه کن درست مثل پاسخ هایی که به تک تک کامنت های دیگر میدهی.

      خودی در مقاله دیگری بسیار جانبی نوشته ای:

      در نتيجه ی سياست های تفرقه افکنانه ی ايران، در مناطق هزارجات، هزاران جوان بدست دو شاخه‌ی حزب وحدت و نيز حزب حرکت کشته شده اند.

      این قضیه بسیار مهم است، چرا خودت در مورد کشته شدن این هزاران جوان هزاره بدست "رهبران" هزاره نمی نویسی و با سند و با جزئیات افشاگری نمی‌کنی؟

      و وقتی در همین سایتت در مقالات زیادی بار بار در مدح حزب وحدت و رهبرانش کامنت ها گذاشته شده، چرا همانگونه که در این صفحه و صفحات دیگری که بحث در حول راوا میچرخد و فوری فوری در طی چند دقیقه پاسخی مینویسی، آنجا هم نظرت را ثبت نکردی و فوری نگفتی که نه حزب وحدت نماینده هزاره نیست چون "هزاران جون" معصوم و هم ملیت مرا کشته؟؟؟؟؟؟

      وقتی راوا یا هر فرد یا سازمان غیر هزاره این حقایق را بگوید فوری تاپه میخورد که پشتونیست و ضدهزاره و چه و چه است، اما از خودت این مسئله هم در بین نیست و کسی تاپه ضد هزاره را هم به خودت نخواهد زد. و در ضمن منتها شرافت و صداقت و وطنپرستی فرد مدعی آزادیخواهی زمانی در عمل ثابت میشود، که اول با خاینان مربوط به ملیت خود قطع و برید کند و آنان را افشا کند.

      و چرا افشا نمیکنی که رهبری "دو شاخه حزب وحدت" و "حزب حرکت" کیها اند، و آیا اینان را به خاطر این جنایات شان قاتل و خاین به ملیت هزاره میدانی یا نه؟؟

      آیا اگر این افشاگری ها را کنی "تعصب پاکستانی وار به هزاره و ایران" میشود؟؟؟ نه پاکستانی وار ننویس، ایرانی وار یا افغانی وار یا هزاره‌گی وار و چه بهتر انسانی وار بنویسی اما چشم بر آن نبندی.

      من چیزی به قلم خودت علیه "دو شاخه حزب وحدت" و "حزب حرکت" چیزی در جایی ندیده ام اگر باشد و از نزد من خطا خورده باشد برایم لینک بگذارید.

      لطفا این مسایل را شفاف و بدون اما و اگر پاسخ دهید ورنه در مورد پرسش هایتان از راوا نیز شک خواهیم کرد که صادقانه باشند!

    • و در پاسخ خودت هم بگویم که بلی یکی از عواملی که من به کابل پرس? سر میزنم همین است که میتوان در مورد هر مقاله نظرات خود را نوشت که در کمتر سایتهایی این شیوه وجود دارد که من آنرا تقدیر میکنم. اگر کابل پرس این زمینه را نمیداشت شاید تعداد بینندگانش مثل سایر سایتهای افغانی بسیار کم میبود و کسی به مقالاتش توجهی نمی‌کرد مخصوصا که اکثر مقالاتش جالب و خواندنی نیستند، در حالیکه بحث ها و کامنت ها اکثر خواندنی اند.

      افغان جرمن آنلاین هم هرگز برایم بهترین نمونه نیست. با آنکه بعضی مقالات خوب و روشنگر و افشاگر در آن انتشار می‌یابند، ولی مقدار زیاد مقالاتش متاسفانه با دید شوونیستی و پشتونیستی اند که تهوع آور هستند.

    • آقای شاکر،
      شما در حقيقت طفره می رويد. دو ماه است که من از شما می پرسم و شما تنها نه بلکه همه ی دوستان و رفقايتان نيز طفره رفته ايد. راوای عزيز شما نيز که بلافاصله در اولين نوشته ام درباره راوا، شروع به فرافکنی عقده های درونی خود کرد و به قول نويسنده ی متن بالا به چار کتاب ما را کافر ساخت. اما اکنون دو ماه است که سکوت مرموزی کرده است. يک طفره رفتن حقيقی جانم. حداقل شما چند پاراگرافی را می توانيد در نوشته هايم بيابيد که سوال شما را بصورت نسبی پاسخی باشد. شما در پيام ديگرتان نوشته ايد و همين جمله ی شما توجيه کننده ی کار من نيز هست. البته اگر از اين زاويه برخورد کنيم. شما می گوييد:
      "در مورد انورالحق احدی، اشرف غنی احمدزی، فاروق وردک، کریم خرم، ضیا بومیان، حبیب‌اله رفیع و زلمی خلیل زاد فکر نکنم هیچ هوادار و عضو راوا با خودت در مورد اینکه اینان خاینان و جانیان و دزدان هستند اختلاف نظری داشته باشد. اگر خودت یکبار اینان را قابل محاکمه بدانی، راوا ممکن صدبار محاکمه شانرا بخواهد، این قضیه مثل آفتاب روشن است، اما اینکه انتظار داری برای هرکدامشان دوسیه‌ای در سایت راوا و یا پیام زن باز شود و کوبیده شوند، خواست غیرمنطقی است چون راوا در مجموع این دولت و این دستگاه را خاین و مافیای و دزد و پوشالی میداند.

      با همين منطق اگر برخورد کنيم من هزار بار خواهان محاکمه ی به ظاهر رهبران خاين هزاره در کنار ساير جنايتکارانم. اين موجودات در دولت سهيم اند و در کابل پرس? و نوشته هایم موضع درباره ی دولت مشخص است. وقتی من دولت کرزی را يک دولت خاين، جنايت پرور (کلکسيونی از جنايات کاران )و دزد می دانم، اين موجودات نيز شامل همين دولت می باشند و پس از همان ديد شما خواست شما هم خواست غير منطقی است. (دقت کنيد که اين با منطق خودتان است).

      اما من نپرداختن شما و سرانتان را به موضوع زلمی خليل زاد يک تضاد کلان می بينم. زلمی خليل زاد بالاتر از دولت افغانستان است و لازم نيست برای من دليل بياوريد که ما آمريکا را هم می کوبيم. کوبيدن سياست های حمايـت از بنيادگرا و طالب- قبيله گرا و خادی – جهادی بدون ذکر نام زلمی خليل زاد بی معناست. به آمريکا هيچ آسيبی نمی رسد و بلکه حتا به نظر من برای نمايش دموکراسی دروغين کمک می کند تا آمريکا را فربه تر کند. بدون نقد احدی که او هم به گونه ای بالاتر از دولت است، و نوکر تمام عيار بانک جهانی، ادعای صد بار محاکمه خواستن برای اين موجودات بی اعتبار می باشد. يا فاروق وردک. فاروق وردک کاملا بالاتر از دولت عمل می کند. در صورتی که موجودی مانند خليلی را حتا دربان قصر گلخانه نيز عددی نمی پندارد. می بينيد که باز هم با توجه به دايره ی گسترده ی نفوذ اين موجودات، راوا بايد نقد صريح و تند عليه آنان می داشت که نداشت و گويی نخواهد داشت.

      من اما مانند سازمان مغرور شما نيستم که خطاهايم (بهتر بگويم کم کاری با وجودی که حتا حدود 20 ساعت کار می کنم) را نپذيرم . در پاسخ يکی از همفکران شما چنين نوشته ام و در اينجا نيز تکرار می کنم. اما در رابطه با راوا يک مساله ديگر اين است که سازمان راوا تقريبا زمانی که من متولد شده بودم، کار خود را شروع کرده است. به اين تفاوت سنی دقت کنيد. من در کابل پرس بارها نوشته ام که کابل پرس جوان است و خطاهايی هم ممکن داشته باشد که می دانم دارد. ولی با کمک و همياری مردم و خوانندگان می تواند خطاهايش را جبران کند. اما مقايسه ی راوا و تاريخی که راوا پشت سر گذاشته با کار يک تن زمين تا آسمان فرق دارد و توجيه کننده ی عمل راوا نيست. اينکه شما و دوستانتان مايليد هميشه راوا و کابل پرس را به نسبت کاری که کرده اند مقايسه کنيد، بسيار خوب است و مرا به کارم اميدوار می کند. يک رسانه ی سه چهار ساله، سطح توقعی بدست داده که با يک سازمان سی و اندی ساله مقايسه می شود. يک تن که نويسنده ی همين سطور باشد، کارش و اندازه ی آن با يک گروه مقايسه می شود که هم خوب است و هم نيست و باعث قضاوت های غير منصفانه می شود.

      در کنار اين مشکل و تضاد راوا تنها ننوشتن و نتاختن عليه خليل زاد و باقی جانيان و خانيان و دزدان و مرتجعان برحال پشتو نيست. راوا مشکل سيستماتيک هم دارد که با شعارهايی که می دهد در تضاد است.
      عدم برگزاری انتخابات بين اعضا و عدم گزارش دهی مالی به اعضا، مشکل ديگر راواست که اين سازمان را به لحاظ سيستماتيک در سطح گروه های جهادی- خادی و طالبی- قبيله ای قرار می دهد.

      درباره ی خانم زلمی خليل زاد نيز، شما نيز دنبال نخود سياه چرا می فرستيد. اگر مشاور ارشد شما نيست، يک نامه ی رسمی اعتراض چرا به آمازون و چند سايت ديگر روان نمی کنيد. اکنون مدت های طولانی ست که از اين موضوع می گذرد. فکر می کنم آمازون در صورت اعتراض راوا، ترتيب اثر دهد. اين مساله بسيار ساده است و دليلی نمی تواند داشته باشد مگر اينکه ايشان فعلا مشاور ارشد محسوب می شوند. شما پايين دست تر ها که به گفته ی رفيقتان با بالايی ها در ارتباط هستيد. ارتباط شما از طريق ايميل راوا ات راوا دات او آر جی ست؟ عجب ارتباط سازمانی خوبی. چرا تاکنون در هيچ انتخابات درون سازمانی شرکت نکرده ايد؟ چرا تاکنون گزارش مالی دريافت نکرده ايد؟ می بينيد که چراها زياد است و اين کتابی که می گوييد در پاسخ من ، در بخش پيام ها نوشته ايد، پاسخ قانع کننده نيست. بيا يک مقاله بنويس. همين نظراتت را به عنوان عضو راوا (عضو راوا نه مثل برخی ناشناس های رفيقت که نمی دانم چرا از يک نام مستعار گذاشتن بر خود نيز می هراسند)در بخش پيام ها به يک مقاله تبديل کن . آيا اجازه ی اين کار را داری؟

      در جواب آقای کبيرتان هم می نويسم که فعلا موضوع روزنامه نگار را به رخ من نکشان. اميدوارم پرويز کامبخش هر چه زودتر آزاد شود تا بعد اين موضوع را اگر خواستيد دنبال می کنيم.
      اينکه جناب می گويد که هنوز پاسخی به سوالات مقاله ی راوا عليه خود نداده ام، گويی تازه از خواب بيدار شده. بهتر است يکبار ديگر در همين سايت. در ضمن نوشته ی راوای شما عليه من صرفا عقده پراکنی، تحقير و توهين بود و بله اين حق را برای خودم محفوظ می دانم که هر وقت بخواهم عليه سازمان شما اقامه ی دعوا کنم. درهيچ جای دنيا و فقط در افغانستان است که راوای وطنی و دار و دسته ی خرم، داشتن يک لهجه و گويش را جرم می پندارند و با توهين و تحقير با جاسوسی برابر می کنند. عجب حقوق بشری، عجب آزادی بيان و تحمل و مدارايی.

    • صاف و ساده و روشن تیرت را آوردی و این تیر آوردن ها برایم بسی چیز ها را روشن میکند که راوا در برخورد به خودت محق بوده است. خودت نمیخواهی با گفتن کلمه‌ای علیه خاینان منسوب به ملیت هزاره آنان را برنجانی.

      جانم، من در مورد مزاری مورد پرسش قرارت دادم که سالهاست به گودال تاریخ رفته است و در دولت فعلی نیست که بخواهی مرا فریب دهی و با تکرار کلمات خودم را دوباره برایم تکرار کنی.


      من باز میپرسم، مزاری را خاین و جانی و نوکر ایران میدانی یا خیر؟؟؟

      ما خو برایت بسیار با صراحت گفتیم که خلیلزاد، انورالحق احدی، اشرف غنی احمدزی، فاروق وردک، کریم خرم، ضیا بومیان، حبیب‌اله رفیع و... خاین و دزد و میهنفروش و تخم های حرام کشور ما هستند و درین مورد هیچ شک تردیدی نداریم. بفرما خودت موضع خودت را اول در مقابل مزاری پلید و بعد دیگر "رهبران" هزاره تبار روشن بساز و افشاگری کن که کی و چه وقت "هزاران جوان هزاره" را به قتل رسانیده است و رژیم مبارک ایران چه نقشی در آن بازی کرده؟

      از لابلای تیر آوردن های خودت به ماهیتت میتوان پی برد.

    • عدم برگزاری انتخابات بين اعضا و عدم گزارش دهی مالی به اعضا، مشکل ديگر راواست که اين سازمان را به لحاظ سيستماتيک در سطح گروه های جهادی- خادی و طالبی- قبيله ای قرار می دهد.

      خوبست، شما راوا را در "سطح جهادی - خادی و طالبی - قبیله‌ای" بدانید و اینرا هم درک کنید که به اینچنین گروهی نباید "پرسش" مطرح کرد و تنها "کنجکاوی" کرد، بروید و آغاز کنید به مبارزه علیه آن و صف خود را مقابلش قرار دهید و دیگر خود را هم "منتقد" راوا نه بلکه "دشمن" راوا بپندارید.

      از یکسو از "پوسیدگی اجباری" راوا یاد میکنید از جانبی خود را منتقد آن میخوانید و در جاهایی هم عملکردهایش را که به دل تان چنگ میزند میستاید. من کاملا کلافه شده ام که این چه سیاست و یا توطئه پشت پرده است که در برابر راوا پیش گرفته‌ای.

    • که را گول می زنی؟ طفره رفتن اصلی را شما انجام می دهيد. هنوز نگفته ايد که دم شما و سازمانتان چرا به زلمی خيل زاد و بعد از طريق خليل زاد به اربابان (تان) وی وصل است.

      تا زمانی که شما در نشرات رسمی خود اين چيزهايی را که اينجا ادعا کرده ايد مفصل ننويسيد، از شک و ترديد نسب به راوا کاسته نمی شود. راوای شما نزد اربابان اصلی خواهد گفت که پيام گذارندگان در سايت کابل پرس? اعضای راوا نيستند و چيزی که در سايت ما نشر نشود، از ما نيست. هرچند که شما در ايالات متحده ی آمريکا و در نزديکی اربابتان نيز لم داده باشيد که داده ايد.

      البته تا زمانی اين راوای تقلبی شما وقت دارد که طالع قبيله سالار خليل زاد در آسمان آمريکا و افغانستان درخشان باشد ورنه باز برای رنگ کردن مردم، رفتاری که با بابايتان خاينتان پس از به گور رفتنش کرديد، تکرار خواهيد کرد و به اشاره ی ارباب تازه ای خوش رقصی می کنيد. زمانی که بابا يتان محمد ظاهر خاين و جانی زنده بود، او را سمبل وحدت ملی می تراشيديد و پس از مرگش که ديگر نمی توانيد استفاده ی سياسی از او کنيد، پس مانده اش را منفور قلمداد کرده ايد. شما بيرق دفاع از زن افغانستان را بالا برده ايد و حتا يکبار هم مستقيم به تجاوزات جنسی محمد ظاهر اشاره ای نداشته ايد. به بردگی و اسارت دختران بيچاره ی افغان توسط بابايتان و اطرافيانش. حقوق بشر و دفاع از زن برای شما تا اندازه ای معنا دارد که منافع تان را زير سوال نبرد.

      سکوت کاملا مشکوک سران راوا و لم دادنشان در جای امن در آغوش استعمارگر بزرگ، فقط دستاموز بودن آ ن را نشان می دهد.

      از سايت راوا:

      Benard, an aid worker and adviser to RAWA

      http://www.rawa.org/rawabooks.htm

      از سايت آمازون:

      Benard, an adviser to RAWA and the wife of one of President Bush’s Afghan advisers

      http://www.amazon.com/Veiled-C...

      و اما نکته ی جالب تر اين است که خانم بنارد زن زلمی خليل زاد مدت هاست که مشاور راواست و آن هم مشاور ارشد و مهم راوا:

      Cheryl Benard, an American sociologist and an important advisor to RAWA

      http://www.randomhouse.com/cat...

      و

      Cheryl Benard, an American sociologist and longtime adviser to RAWA

      http://listserv.temple.edu/cgi...

      فکر می کنم اين موضوع که زن زلمی خليل زاد مشاور ارشد راواست، مشخص شده و اين خود دليلی می تواند باشد برای اينکه راوا جسارت و تمايل تاختن به زلمی خليل زاد را نداشته باشد. آيا ويزای شما را هم آقای زلمی خليل زادتان صادر کرده است؟

    • خوب وقتی اینقدر تاکید میکنی عجالتا حرفت را میپذیریم که "راوا با خلیلزاد همدستی دارد"!!

      اما فعلا بفرما باز برای چندمین بار پرسش را تکرار میکنم:


      آیا بابه مزاری و بابه محقق را خاین و جنایتکار و مزدور ایران میدانی یا خیر؟؟؟

      ما از تیر آوردن هایت وقت جواب را گرفته‌ایم، اما خوب میشود اگر از زبان خودت هم بشنویم!!!

    • begir ke na gired... ha ha ha ha waqti mantiqe digar paida na shawad.... baz chang andakhtan ba yakhan hamidigar... ain shewae khob hal koshkil afghanistan asta aqayan
      wali rawa ba aonwan yak sazaman beshtar masoleat dara ta mir hazar ba aonwan yak fard...

    • برادر گرامی میرهزار، آفرین به کشفاتی که در مورد گروه مرموز "راوا " کردی.

      خودت درست تشخیص کرده‌ای رهبران زیاد آنها در اروپا و امریکا کیف میکنند.

      یکی از رهبران اینان مریم عظیمی است که در عین حال شاعر و نویسنده هم است و همین حالا در ناروی زندگی دارد و پول جمعاوری میکند. داستان او برای اکثر افغانهای ساکن ناروی معلوم است که با چه چشم پارگی و با چه بیشرافتی خود را اینجا رساند و به حیث پناهنده قبولاند و حالا هم سر زنان افغانستان تجارت سیاسی میکند.

      ببین عفو بین الملل در مورد او چی نوشته:

      Mariam was in particular danger because she used her education to campaign for women’s rights. Her entirely peaceful activities forced her to flee not only Afghanistan, but also Pakistan, where she had initially sought sanctuary.

      In the 1970s she was a leading member of the Revolutionary Association of Women of Afghanistan (RAWA), a left-wing organization opposed to the Soviet-backed Afghan Government as well as Afghanistan’s armed Mujahideen groups. Many members of RAWA were assassinated. In the late 1980s and early 1990s she continued advocating women’s rights in defiance of the increasingly dominant Mujahideen groups. After receiving repeated death threats, she fled to Pakistan.

      There she continued promoting women’s rights. Again, she was threatened by Afghan Mujahideen groups who continue to operate in border areas in Pakistan. Attempts were also made to kill members of her family living in Quetta, Pakistan. The Pakistani police have offered little protection to those targeted by Mujahideen groups. A leading member of RAWA, Mina Keshwar Kamal, who was known to be in danger in Pakistan, was raped and killed in her house in Quetta in 1987.

      Mariam sought refuge in a Norwegian church after she was refused asylum on the grounds that it was safe for her to return to Pakistan.

      اینهم داستان ساختگی که برایش پناهندگی دست و پا کرد.

    • این آقایی که نام من (شاکر) را دزدیده باید ادعایش را هم مثل نامش کاذب و دروغین دانست. در غیر آن اول باید نامش را اگر واقعا شاکر است به شاکر (مرضی ضد راوا) تغییر دهد که برای خوانندگان دیگر سردرگمی ایجاد نشود.

    • جنايتکار جنايتکار است. عبدالعلی مزاری می خواهد باشد يا محقق يا خليلی. هر کسی که جنايتی در افغانستان مرتکب شده بايد به سزای اعمال خود برسد. اين به اصطلاح رهبران هزاره که اکنون به نمايندگی از مردم هزاره بر چوکی های دولتی نشسته اند، مايه ی ننگ بيشتر نيستند.

      نمايندگی اين افراد به عنوان قوم هزاره اولين ضربه را به اين قوم می زند.

      بله من هر کسی که جنايت کرده باشد فارغ از اينکه متعلق به چه قومی ست، جنايتکار می دانم و خواهان اجرای عدالتم. عدالت بالاتر از قوم و گروه و دار و دسته است.

  • آقای میر هزار سلام : این هم برخورد راوا با یک خانمی که پشتون. است.پیام زن شماره مسلسل 50
    Payam-e-Zan

    وقتی تاجور كاكر خلقی، طالبی میشود

    مرغلره‌ ـ كابل‌
    تاجور كاكر Tajwar Kakur
    تاجور كاكر از خلقیگری به‌ طالبیگری، از اين‌ خفت‌ به‌ كجا!

    «به‌ سلسله‌ افشاگری چهره‌های خاين‌ و تسليم‌طلب‌، میخواهم‌ چهره‌ ديگری را افشاء نمايم‌. تاجاييكه‌ ما معلومات‌ داشتيم‌ برای تان‌ نوشتيم‌ و چيزهای ديگری را كه‌ شما میدانيد در موردش‌ اضافه‌ نموده‌ و به‌ نشر بسپاريد.

    تاجور كاكر در سال‌ ۱۳۵۷ عضو فعال‌ حزب‌ دموكراتيك‌ خلق‌ افغانستان‌، معاون‌ سازمان‌ زنان‌ ناحيه‌ ۱۱ و معلم‌ يكی از مكاتب‌ خيرخانه‌ بود. در زمان‌ معاونيتش‌ تعداد زيادی از مخالفين‌ دولت‌ را به‌ دام‌ "اگسا" (سازمان‌ اطلاعات‌ دوران‌ تره‌كی) انداخت‌. بعد از سقوط‌ تره‌كی و امين‌، تاجور مدتی در زندان‌ افتاد و احتمالاً بخاطر فعاليت‌های جاسوسی به‌ پاكستان‌ روانه‌ شد. آن‌ جا مكتبی را فعال‌ نمود كه‌ از طرف‌ گلبدين‌ تهديد گرديد و اين‌ زمينه‌ای شد تا از آستراليا پناهندگی سياسی بگيرد.

    صدای امريكا شام‌ ۲۳ سرطان‌ ۱۳۷۷ طی مصاحبه‌ای در برنامه‌ «ميرمن‌» از خانم‌ تاجور كاكر راجع‌ به‌ سفرش‌ به‌ افغانستان‌ پرسيد. او گفت‌: "اول‌ به‌ كويته‌ پاكستان‌ رفتم‌ و تلفونی با عبدالوكيل‌ متوكل‌ و كسانی ديگر از جمله‌ معين‌ وزارت‌ خارجه‌ بنام‌ ملاسيد محمد تماس‌ گرفتم‌ و گفتم‌ كه‌ من‌ میخواهم‌ ميرمنو تولنه‌ و هم‌ چند مكتب‌ دخترانه‌ را فعال‌ نمايم‌. و پروبازل‌هايی را نوشته‌ام‌ و كميته‌های خارجی هم‌ وعده‌ كمك‌ داده‌اند و اين‌ پروپازل‌ها را به‌ سران‌ طالبان‌ نيز نشان‌ دادم‌."

    و در جواب‌ به‌ سوالی در رابطه‌ به‌ وضع‌ زنان‌ افغانستان‌ گفت‌: "طالبان‌ با زنان‌ برخورد خوب‌ دارند. زنان‌ در بازار گشت‌ و گذار دارند، حتی با چادر نماز و رویلچ‌. در شفاخانه‌ها و مكاتب‌ فعاليت‌ مینمايند." تاجور خلقی نو طالب‌ شده‌ همچنان‌ میگويد: "من‌ با سران‌ طالبان‌ نشستم‌ و برخورد آنها بسيار خوب‌ بود." او میگويد "از معاون‌ وزارت‌ خارجه‌ اجازه‌ خواستم‌ و گفتم‌ كه‌ رفتن‌ به‌ خرقه‌ مبارك‌ منع‌ است‌ يا نه‌. برايم‌ گفتند كه‌ میتوانی بروی. هيچ‌ ممانعت‌ نسيت‌. به‌ خرقه‌ مبارك‌ رفتم‌ و آن‌ جا نفل‌ خواندم‌."

    از اين مصاحبه‌ خانم‌ كاكرخلقی ـ طالبی میتوان‌ چند نتيجه‌ گرفت‌:

    ۱ ـ طالبان‌ با "برخورد خوب‌" يكبار ديگر ثابت‌ ساختند كه‌ رشته‌ و بافتك‌ مضبوطی با خلقیها دارند. زيرا به‌ عوض‌ آنكه‌ او را بخاطر جناياتش‌ در دوران‌ خلقیها محاكمه‌ كنند، مورد لطف‌ خود قرار ميدهند.

    ۲ ـ خلقیها و پرچمیها چون‌ در نوكرمنشی تمرين‌ كافی دارند، اين‌ عادت‌ را بعد از انحلال‌ حزب‌ شان‌ نيز از دست‌ نداده‌ و بعضی از آنان‌ بخاطر منافع‌ شخصی حاضر به‌ قبول‌ هر نوع‌ پستی هستند.

    ۳ ـ يك‌ زن‌ بايد چقدر فرومايه‌ باشد كه‌ با همان‌ دجالانی از زير چادری صحبت‌ میكند كه‌ خواهران‌ و مادرانش‌ را درسرك‌ها شلاق‌كش‌ میكنند و موردی بیناموسانه‌ترين‌ توهين‌ها قرار میدهند ولی بعد مدعی شود كه‌ "طالبان‌ با زنان‌ برخورد خوب‌ دارند."

    ۴ ـ راستی تا وقتی انسانهای بیوجدانی چون‌ خانم‌ كاكر وامثالش‌ موجود باشند حتی جاهل‌ترين‌ و فرومايه‌ترين‌ نيروها نيز در يافتن‌ مبلغ‌ خود دچار مشكل‌ نخواهند بود.»

    • تعجب می کنم چقدر در تلاش هستيد بحث را از چهره های اصلی و درشت ارتجاع که در راوا به هيچ عنوان به آنان پرداخته نشده دور کنيد. تاجور کاکر زمانی در وزارت زنان هم فعال بود که در گزارش رياست مستقل مبارزه با ارتشا و فساد اداری نامش به عنوان يکی از اختلاس گران آمده است. فکر می کنم اکنون در پارلمان کذايی از طرف يو اس ايد کدام کاری انجام می دهد. اما همه ی اين مثال هايی که می زنيد، هيچکدام توجيه کننده ی سکوت مرموز راوا برابر موجودات کليدی که خود مزدورند و همين مزدوران در راس مزدوران وطنی قرار دارند، نمی شود. لطفا مثالی بزن که در آن راوا به خليل زاد و رفقا تاخته باشد. موضوع زن زلمی خليل زاد را هم تشريح کن که چرا مشاور ارشد راوا از کار درآمده است. آيا اين راوا بواسطه و يا مستقيم از خليل زاد خط و جهت نمی گيرد؟

      من واقعا تاسف می خورم برخی از هواداران راوا واقعا عاشق و علاقمند و دلباخته ی حقيقتند و اما چرا اين پرسش ها را با سران راوا طرح نمی کنند؟ چرا خواهان يک انتخابات درون گروهی نمی شوند که سران راوا مانند گروه های فاشيست جهادی يک عده ی خاص را در راس داشته باشد؟ اين ها همه پرسش اند که مثال های شما پاسخی برای آن ها نيست.

    • آقای میرهزار، بلی ما هواداران راوا عاشق حقیقت هستیم، و علت هواداری ما از راوا هم در همین نهفته که به تجربه دریافته‌ایم که راوا با تمام کاستی ها و کمبود ها و محدودیت هایش، با تاسف و با هزار درد و اندوه که یگانه گروه سیاسی افغانستان است که به حقیقت نزدیک است و از گفتن حقیقت ترس و باک و ملاحظه‌ای نمی‌شناسد.

      از همینرو با درک عمیقی که از راوا داریم و از رهبری اش داریم، حیف میدانیم که وقت راوا را با اینگونه پرسش های ناعاقلانه خود به چیز هایی معطوف کنیم که اصلا واقعیت ندارد.

      من شخصا مطمئنم که خودت هم در دل این نکته را میدانی که آن چیزهایی را که به راوا نسبت داده‌ای واقعیت ندارند اما اینکه چه علتی هست که هنوز هم به حدی راوا را چسپیده‌ای که میبینم درین حدود دو ماه گذشته مسایل مهم دیگری را کنار گذشته فقط وظیفه اصلی ات را تاختن به راوا ساخته، به زودی روشن خواهد شد.

      راوا هم شاید بنابر همین درک باشد که به پرسش هایت پاسخی نمی‌دهد. در حالیکه در گذشته در پیام زن دیده شده که بارها پرسش ها و انتقادات حتی جدی تر از این مطرح شده و راوا در کنار چاپ آن پرسش ها به دادن پاسخش پرداخته است.

    • بلی وقتی راوا ی شما مورد نقد قرار می گيرد، بحث و پرسش ناجدی می شود. وقتی از رابطه ی خليل زاد و زن وی و راوا پرسيده می شود، بحث ناجدی می شود. وقتی از سکوت مرموز راوا برابر دزدان و خاينان در رشته ای مشخص پرسيده می شود، بحث ناجدی می شود. وقتی از سيستم غير دموکراتيک در ساختار راوا پرسيده می شود، غير جدی می شود اين بحث. آفرين، شما در حقيقت ناخواسته پرسش ديگری از راوا خلق می کنيد و پرسش های قبلی را درشت تر. اين حربه ی "بحث و پرسش ناجدی" ديگر کارايی ندارد جانم. اگر اعضای راوا جسارت پرسش از راوا را ندارند و يا حتا در رده هايی، سران راوا را هم نمی شناسند که کی هستند، کم کم آن صداقتی که گفتم (ميان برخی از اعضا) را نيز زير سوال می برند. اما دليلی نمی شود که من از پرسش هايم صرف نظر کنم.

    • اوی کبیر جانه!

      دزدی های میلیون دالرئ احدی، اتمر، وردک، احمدزی، کرزی و غیره انجو و دولت سالاران مثلی که ارزش ندارند؟!

      و فعالیت های صهیونیست وار خرم و مشاورانش که در رأس آنها همان بی عقل کودن (رفیع) قرار دارد نیز بسیار بی ارزش است برایتان؟!

      اینهم از انصاف قبیله گونۀ تان است یا دیگران را بیعقل فکر کرده اید؟

      از سازمانی که مشاورش زن مشاور بوش باشد، مردم افغانستان دستانشانرا تا بازو ها شسته اند!

    • محترم مير هزار. شما هم مقداری زياده روی و کم وبيش بی انصافی می کنيد ، همين طرفداران راوا ، به جای رهبران اين جريان، در همين صفحه بسيار حرفهای تازه گفته اند که شما ناخوانده ، از آن ياعبور می کنيد يا نه در صدد متقاعد شدن بلکه در پی دماگوژی و تزوير وخاک به چشم زدن هستيد . برادر من . همينکه راوا به بهانه کوبيدن اسحاق نگارگر، ( شعله جاويدی سرشناس که نام اوبصورت «مظطرب باختری » در کنار اسم واصف باختری بحيت طلايه داران يک جريان و نشريه مائوئيستی ثبت تاريخ افغانستان معاصر شده، و از قضا نامبرده به دست ملکه اليزابت ( بريتانيا ) دوباره به دين اسلام مشرف شده ، يعنی در دارالسلطنه لندن دوباره مسلک کمونيزم را ترک کرد،) به چندين پشتون ريز و درشت تاخته ، در واقع برخی از سوالات شمارا جواب گفته ، چه عيبی دارد که تاريخ آن ديروز نيست ، چند روز قبل است! شما چسپيده ايد به ظاهر خان و زنبارگی او ، در حاليکه زنبارگی برای يک شاه مشرق زمين عيب بزرگی نيست ، امير عبدالرحمن را بنگر و بچسپ که چشم در می آورد و هزاره می کشت . پدر امان الله خان ، کشتاری ميکرد بی تول و ترازو ! نادر شاه نيز سفاک و بيرحم بود ، ظاهر شاه در برابر اين ها بسيار بشر دوست و دموکرات است ! تو تحت تاثير مطبوعات ايران هستی که در دوران اشغال وطن مان ودر بحبوحه اضمحلال حزب حاکم خلق و پرچم ، ميترسيد ظاهر شاه دوباره به سلطنت برنگردد و دوباره فصل سلطنت در منطقه گشوده نشود و پسر شاهنشاه ايران دوباره برنگردد! وحشتزده و بيمارگونه، هزار و يک دروغ را برای ظاهر شاه جعل ميکرد ، و هنوز نميدانی که افغانها آن حساسيتی که ايرانيهای وابسته به ولايت فقيه در برابر سلطنت و ظاهر دارند، هرگزدربرابر شاه متوفی ندارند . تو در يک کوچه متروک برای دلت ترانه ميخوانی که هيچکس آنرا گوش نميکند!
      برادر عزيز . راوا به اندازه خودش خدمت کرده ، چشم و گوش هارا باز کرده ، تو چرا اينهمه خليل زاد خليل زاد ميکنی ، حمايت زن خليل زاد ، از راوا ، اگر درست هم باشد ، حمايت يک امريکايی از يک سازمان مدافع زن شمرده ميشود نه بيشتر ! تو چرا دودستی چسپيده ای به آن !
      دارد انتقاد های تو ، مسخره و خسته کننده ميشود ، اين که راوا در حملاتش دوتا افغان ملتی ديگر را چون رفيع و فلان وفلان فراموش کرده ، خوب تو به حساب شان برس . آد م بايد از نوشته ها و طرح ها ، چيز های بياموزد ، نه اين که مرغ او فقط يک لنگ داشته باشد!
      آقای مير هزار . با اين سماجت ها و کج انديشی ها ، اوقات بسياری هدر ميرود ، روزت خوش باد و روزگارت کامران! با احترام . عندليب کوهستانی

    • در ضمن يک تذکر ديگر به خودت آقای کبير. تمام نشرات راوا در اين چند ماه اخير چقدر می شود و چقدر به موضوعات مهم پرداخته است؟ نشرات راوا در همين دو ماهی که گفتی علی رغم داشتن يک رسانه چاپی و سايت اينترنتی و نيز تيم کاری و نيز امکانات مالی و نيز شبکه ی ارتباطی در کشورهای مختلف يک بيستم کابل پرس? هم کمتر است. در کنار اين به تمام موضوعاتی که در راوای شما پرداخته شده، در کابل پرس چندين بار و از زوايای مختلف پرداخته شده است. البته راوا يک کلکسيون هم از اخبار رسانه های مختلف درست کرده که فقط کاپی و پيست.

    • میرهزار عزیز، فعلا ما راوای خود را دوست داریم و بالایش اعتماد داریم، که فکر نکنم اینرا خودت یک جرم بدانی!

      اما خودت کاملا حق داری سوال هایت را داشته باشی و راوا هم حق دارد که پاسخ دهد یا ندهد.

      اما اگر پاسخی حاصلت نشد، از خودت مصرانه میخواهیم که این خدمت بزرگ را به مردم افغانستان بکن و با تلاش و زحمت کشی و تپیدن، اسنادی معتبر از ارتباطات راوا که خودت بر آن شک داری یافته آنرا در معرض دید جهان و مردم افغانستان قرار بدهید. اسنادی را بیاب و منتشر کن که تماس ها پس پرده راوا با خلیلزاد و خانمش و مشاور خواندنش چیست (در بین همه سوالاتت همین را جدی ترین یافتم) خودت که اسناد بسیار سری را تا حال توانسته‌ای بیرون بکشی حتما درین مورد هم میتوانی به چیزهایی دست یابی که ممکن از دید دیگران پنهان بوده است.

      آنوقت ما همه هواداران راوا به جای هواداری از راوا از خودت هواداری خواهیم کرد و شعار زنده باد میرهزار را سر خواهیم داد. عجالتا تا آن روز به ما اجازه بدهید راوا قهرمان ما باشد.

    • در مورد قضیه مشاور بودن خانم شرل بینارد خوبست از خودش بپرسید که چه پاسخی میدهد، ممکن از طریق لنک های ذیل بتوانید ایمیل تماس با وی را بدست آورید:

      http://en.wikipedia.org/wiki/Cheryl_Benard

      http://www.researchconnect.com/researchers.asp?ResearcherID=462

    • پاسخ شما روشن است. شما حتا حاضريد تجاوز جنسی که يکی از جنايات حاد عليه بشريت است و در اساسنامه ی دادگاه بين المللی جزايی آمده را ناديده بگيريد. اين هم حقوق بشر شما. جالب است. يک سازمان که فعاليت های حقوق بشری می کند، بايد درباره ی نقض حقوق يک تن نيز فرياد بکشد و آنوقت شما عضو يا هوادار راوا زنبارگی پادشاه شرقی را طبيعی می دانيد؟ اين از همان مهربانی های راوايی ست در حق عده ای خاص و اگر منتقدی پيدا شد، تاپه ی ايران بر او بزنيد. چطور اين برخورد شما عادت قبيله گرايان نيست؟

      اگر برای شما اين مباحث خسته کننده است، نخوانيد. خسته کننده که نيست. اتفاقا خوب و سريع هم می خوانيد اما زورتان می دهد.

    • شما چرا نظر هر خواننده و کامنت گزاری را که به نحوی از راوا طرفداری کرد به پای راوا مینویسید؟؟؟

      در یکی از نقل قولهایی که از نشریات راوا در بالا گذشته شد ندیدید که خود راوا چگونه زنبارگی امیران پشتون را نقد کرده و با همان شدت و تندی که شما همیشه آنرا در برابر چند تنی که نام گرفته اید میخواهید.

    • بله بسيار عالی. بسيار توجيه منطقی و خوب. شما که از پشت پرده گپ می زنيد و چهار نفر ديگر که به راوا اطمينان داريد اما آيا اطمينان داشتن يا نداشتن ديگران برايتان اهميتی ندارد؟ مثل همين رفيقتان که تجاوز جنسی ظاهر خاين برايش اهميت ندارد. راوای شما مجبور است که پاسخ دهد و چقدر جالب، دقت کردم که همه ی شما به گونه ای منتظر بالا هستيد که بالا چه می کند. هيچکدامتان دسترسی به رده های بالا نداريد و در تصميم گيری های راوای بی نقش هستيد. وقتی می گويم سيستم غير دموکراتيک در راوا وجود دارد يعنی همين، فقط از بالا بگويند ماست سفيد است، پايينی ها بايد تکرار کنند. وقتی بگويد سياه است، پايينی ها سياه می بينند و تکرار می کنند. راوا جواب بدهد ندهدهای شما خسته کننده شده است. اما خوب خواننده ی کابل پرس? هم هستيد و من چون بحث را شروع کرده ام، پابه پای شما کوشش می کنم باشم. ولی راوا (آن بالا دستی های شما)مجبور است که جواب بدهد.
      مساله ی خانم خليل زاد که مشاور ارشد راوا محسوب می شود، موضوعی پوشيده نيست و جالب است. در نشرات فارسی و پشتوی راوا از اين رابطه هيچ حرف و حديثی به ميان نيامده است. چرا با عدم ترجمه ی اين چيزها می خواهيد، تفاوتی بين نشرات فارسی و انگليسی شما وجود داشته باشد؟ چرا نمی خواهيد خوانندگان فارسی و پشتو بدانند معنای اين جمله چيست:

      Benard, an adviser to RAWA and the wife of one of President Bush’s Afghan advisers,

      بنارد، يک مشاور راوا و زن يکی از مشاوران افغان رييس جمهور بوش

      اتفاقا در سايت معروف و معتبر آمازون اين رابطه ی مستقيم بخوبی و سادگی گفته شده است. راستی اين بالا دستی ها به خود بوش هم می رسد؟

    • نه آقای میرهزار، همانطوری که میبینی هواداران راوا هیچگاهی منتظر "بالایی" ها نه نشستند و از همان اولین روز همرایت بحث و جدل راه انداخته اند، تمامی دلایل و مسایل برایت گفته شده اما اینکه خودت همه را "خاکباد" و نمیدانم چه و چه میدانی مسئله جداست، فکر نکنم "بالایی" ها هم بیشتر از این همرایت بحث و جدلی داشته باشند و یا دلایلی بهتر و قانع کننده ترین. به نظرم یک کتاب در رد و یا در پاسخ سوالاتت دریافت داشته‌ای.

      در مورد خانم خلیلزاد ما مدتها قبل از "بالایی" ها پرسیده ایم و این نکته در یکی از شماره های پیام زن هم آماده که من متاسفانه آنرا در سایت راوا نیافتم. خانم شیرل حتی بخاطر کتابش به افغانستان و پاکستان حتی سفری هم نکرده و این کتابش از طریق ارتباط ایمیلی تهیه شده است. این دروغ که خودش را مشاور خوانده هم چیزیست که ممکن برنامه شده برای بدنام کردن راوا طرح شده باشد و وقتی هم از او سال شده بسیار ساده گفته این اشتباه از من نه بلکه از ناشر کتاب است که حال من کاری در موردش نمیتوانم و معذرت خواهی کرده است.

      اگر شکی دارید خوبست از خود خانم شیریل بپرسید که چه پاسخی میدهد.

      در مورد انورالحق احدی، اشرف غنی احمدزی، فاروق وردک، کریم خرم، ضیا بومیان، حبیب‌اله رفیع و زلمی خلیل زاد فکر نکنم هیچ هوادار و عضو راوا با خودت در مورد اینکه اینان خاینان و جانیان و دزدان هستند اختلاف نظری داشته باشد. اگر خودت یکبار اینان را قابل محاکمه بدانی، راوا ممکن صدبار محاکمه شانرا بخواهد، این قضیه مثل آفتاب روشن است، اما اینکه انتظار داری برای هرکدامشان دوسیه‌ای در سایت راوا و یا پیام زن باز شود و کوبیده شوند، خواست غیرمنطقی است چون راوا در مجموع این دولت و این دستگاه را خاین و مافیای و دزد و پوشالی میداند.

    • دوست عزیز، ما اتفاقا در تصمیم گیری های "بالایی" ها سهیم هستیم. در اولین روزی که "دل نگرانی های یک روزنامه نگار" را دیدیم فوری به "بالایی" ها نظر خود را گفتیم که این آقا وظیفه یافته که راوا را در مسایل درجه چندم و بی ارزش مصروف نگهدارد در حالیکه خودش هنوز کامل حسابش را پاک نکرده و در ارتباط به پرسش های فراوانی که راوا در "توفان ارتجاع در..." مطرح کرده پاسخ نداده است.

      بنا پیشنهاد ما این بود که هرگز پاسخی داده نشود، شاید از دیگر "پایینی" ها هم اینچنین پیشنهاداتی رسیده باشد که دل خودت را کفاند و پاسخی نصیبت نشد!

      حال خوبست منتظر پاسخ نمانی و کار همان محاکمه‌ای که در نظر داری علیه راوا در اروپا و امریکا راه بیندازی آغاز کنی!

    • چرا راه را دور می کنی. راوای به اصطلاح وطنی را رها کرده ما را به آدرسی می فرستی که هيچ امکان تماسی با اين خانم نيست. ضمنا سايت آمازون به اندازه کافی فعلا سند محسوب می شود و راوا هنوز پس از گذشتن مدت ها از اين صفحه ی آمازون، جسارت اعتراض را نداشته است.

    • آقای کبیر، خودت با چشمان بسته عاشق حقیقت و راوا هستی. بفرما و به چند سوال مشخص آقای میرهزار در مورد خانم خلیلزاد (مشاور ارشد راوا)، شخص خلیلزاد، مسئله مالی و انتخابات-فقط همین چند مسئله- جواب های دقیق و روشن بده. خودت کور خوانده ای که همه باید مانند تو و امثالت کورکورانه به دفاع از کسانی برخیزند که شفافیت مالی ندارند و یا به انتخابات علاقه ای ندارند. تو می توانی به راوا عشق بورزی اما از دیگران این را نخواه. اگر برای تو بگویند که شیر سیاه است، تو خواهی گفت که چون رهبری(؟)راوا گفته، پس سیاه است. این حق مسلم تو است که چشمانت را ببندی و غیر از خود همه را جاسوس این و آن بدانی و به خاطر استعمال چند کلمه غیر دری، آنان را محکوم نمایی. درک عمیق تو از راوا هم کاملاً بجاست که وقت خود را ضایع نمی کند! وقتی راوا بخاطر سیاست های کاملاً ارتجاعی اش محکم گرفته می شود، باید از جواب دادن به آن طفره برود. باز هم می گویم شما می توانید از جواب دادن طفره بروید، اما از دیگران این توقع را نداشته باشید که مانند شما برخورد داشته باشند. من فکر می کنم که نه تنها میرهزار که دیگران هم باید به راوا بچسبند. چرا؟ بخاطر اینکه تنها خود را محور دانستن و دیگران را خاین و جاسوس و وابسته به این و آن دانستن کار یک سازمان سیاسی نیست و اگر راوا به اشتباه یا غلط به آن راه روان است و یا مشاوری چون خانم خلیلزاد دارد، این به آبروی دموکراسی در کشور لطمه می زند و باید افشا شود تا دموکراسی چنین چیزی مسخره از آب درنیاید. شاید بگویید چرا چسبیدن تنها به راوا؟ بخاطری که جنایتکاران و خاینان به ملت را همه می شناسند، اما راوا همیشه سیاست های دو پهلو داشته و میان دو کرسی نشسته است. این باید روشن شود تا قضاوت در مورد راوا درست صورت بگیرد.

    • کبیر جان، لطفاً دروغ نگو که در تصمیم گیری های "بالایی" سهیم هستی. فقط به ندای وجدانت گوش بده و بس. "بالایی" شما را ارزش پشقل هم نمی دهد، سهیم شدن در تصمیم گیری را خو بان.

    • مباحث جالب است ، اما از مطلب مرکزی ، شيادان فرهنگی ، همطراز جانيان جنگی است، اندکی دور شده است . در پاره ای نظر ها نه کامران مير هزار توانسته ، بر افروخته گی اش را کتمان کند نه طرفداران احتمالی يا واقعی راوا.
      آقای باختران اتفاقا مساله را بيطرفانه طرح کرده بود. خوب، اين چه روشنفکری است که قلم برميدارد و علنا از دوستم دفاع ميکند؟ ( به مقالات همت فاريابی توجه شود!) اين چه روشنفکری است که رسما و علنا از اسماعيل خان دفاع ميکند ( به نوشته های هارون امير زاده مراجعه شود) اين چه روشنفکری است که ا ز طالب و طلبه کرام دفاع ميکند ( به نوشته های روستار تره کی و اسحاق نگار گر توجه شود) اين چه شاعر و روشنفکری است که از احمد شاه مسعود به تمامی دفاع ميکند( نوشته های رازق رويين را بنگريد!)
      خوب ، بيشتر اين ها که قبلا از رژيم اشغالی کمونيستی دفاع ميکردند ، حالا چه شده است که آخور را عوض کرده اند؟
      به نظر من ، کامران مير هزار هم بايد با همان ادبيات مستهجن راوايی، بايستی ازين نامردان انتقام بکشد تا هيچ جنايتکاری يا مشاطه گر فرهنگی جنايتکاری در آينده ، جرات اينهمه زيگزاگ های اغواگرانه را نداشته باشد . باتشکر . علی سربلند

  • فقط براي معلومات بيشتر در بارهء سايت آمازون:

    آمازون نه يك سايت “ معتبر‌“ بلكه اين سايت مربوط چندين كمپني تجارتيست كه ذريعهء انترنيت صدها نوع اموال و اجناس مختلف (در ضمن كتاب) را به فروش ميرساند. و البته براي فروش اشياي خود بايد تبليغات مؤثر نيز نمايد.
    چون يكي از هواداران راوا از “ سؤتفاهم“ بين راوا و خانم خليلزاد اينجا مينويسد‚ امكان دارد كه براي فروش بيشتر كتاب راوا از نام خانمي خليلزاد نيز به حيث مشاور راوا اين كمپني استفاده كرده باشد.
    شما ميتوانيد در نشاني ذيل در بارهء آمازون بخوانيد.
    Amazon.co.uk

    احترام

    • آقای عارف عزيز!

      اول اينکه سايت آمازون اتفاقا يک سايت کاملا تجاری و اما معتبر است.

      دوم: اتفاقا من امروز دقت بيشتری کردم و حالا نيز همان چيزی که در سايت آمازون ديدم در سايت خود راوا همی می بينم. البته با اين تفاوت مشکوک که در سايت آمازون نوشته شده بنارد زن مشاور راوا، زن زلمی خليل زاد يکی از مشاوران افغان رييس جمهور بوشو اما در سايت راوا زن زلمی خليل زاد يکی از مشاوران افغان رييس جمهور بوش حذف شده است:

      از سايت راوا:

      Benard, an aid worker and adviser to RAWA

      از سايت آمازون:

      Benard, an adviser to RAWA and the wife of one of President Bush’s Afghan advisers

      و اما نکته ی جالب تر اين است که خانم بنارد زن زلمی خليل زاد مدت هاست که مشاور راواست و آن هم مشاور ارشد و مهم راوا:

      Cheryl Benard, an American sociologist and an important advisor to RAWA

      و

      Cheryl Benard, an American sociologist and longtime adviser to RAWA

      و اما اين نکته هم جالب تر می کند موضوع را:

      Her husband, Zalmay Khalilzad, is himself an Afghan refugee which originally led Cheryl to become involved. Today, Zal is a special advisor to President George W. Bush and is a member of the National Security Council under Condeleeza Rice and is based in the White House.

      فکر می کنم اين موضوع که زن زلمی خليل زاد مشاور ارشد راواست، مشخص شده و اين خود دليلی می تواند باشد برای اينکه راوا جسارت و تمايل تاختن به زلمی خليل زاد را نداشته باشد.

      نگاهی که راوا به خليل زاد دارد نگاه به يک مهتر، بزرگ و دوست می باشد. يکی از خوانندگان زمانی اشاره کرده بود که بعضی اعضای راوا با کمک زلمی خليل زاد ويزای آمريکا دريافت کرده و راهی آمريکا شده اند. اين گفته ی خواننده ی کابل پرس? حالا کم کم دارد خود را برجسته تر می کند.

    • آقای ميرهزار درود بر شما. وقتی بود که در سطح رهبری راوا از مليت های غير پشتون زیاد بوده و سهم ارزنده در معرفی جمعیت به جامعه داخلی و خارجی داشتند.ولی با نزديکی خليلزاد به راوا يکباره همه چيز دگرگون شده و تنها پشتون ها در راس قرار گرفتند. يک تعداد غير پشتون بی خبر تاکنون در سطح عضو ساده اين جمعيت باقی هستند که با افشاگری های مستمر شما آنان از جمعيت جدا می شوند. طرفداران راوا قصذ دارند نقدهای شما را بی ارزش جلوه دهند. ولی در حقيقت رهبری راوا را به لرزه درآورده.

    • برادر . کدام پادشاه و زمامدار در دنياست که تجاوز جنسی نميکند، دوسيه کلينتون امريکايی و سارکوزی فرانسوی و شيوخ عرب و عجم پر از زنبارگی است . من فکر ميکنم اين سوژه ها از سوی مقام های ايرانی به تو ديکته ميشود وتو هرچه استاد ايرانی ات گفت ، همان ميگويی ودر نمد ، موی ميجويی !
      به تو گفته شده صفحات کابل پرس? را با اين اراجيف و چرند پر کن . همينطور که دوست تو جناب محقق نسب سر از قم و کاشان درآورد ، تو نيز هرهفته به واتيکان کشور ايران ( قم ) ميروی و با آيات عظام! و استخبارات کرام! جلسه ميکنی ! اما اين را بدان که اعمال تو و امثال تو از سوی وطن پرستان و جامعه ، نظارت ميشود ، به دقت هم بازرسی ميشود . البته افغانستان امروز مکان جاسوس های گوناگون است ، اما جاسوسی که قلمزن! باشد زودتر رسوا ميشود!
      اگر شعور داشتی درک ميکردی ، پيچيدن به پر وپای يک سازمان مائو ئيستی زير زمينی ، کدام درد ملت را دوا ميکند؟ دوتا بچه پاسدار و خمينی مشرب را دور خودت جمع کرده ای و احتمالا ميخواهی مثل مهدوی ، بروی کانادا ، يا آمريکا و به ريش همگان غمبر بزنی ، که را دست می اندازی نوچه!
      حميد شکيب

    • آقاي ميرهزار ‚ سلام!

      لطفاّ نشاني دقيق اين نقل قول راوا را بنويسيد كه از كدام صفحه‚ لينك و يا پيام زن شما نقل قول كرده ايد:
      از سايت راوا:

      Benard, an aid worker and adviser to RAWA

      ميخواهم آنرا خودم بخوانم كه در كدام رابطه راوا اينرا مينويسد.

      مقصد تان از سايت “ معتبر“ آمازون چيست ؟ من تحت كلمهء معتبر كسي يا چيريكه قابل اعتبار باشد‚ ميدانم. به نظر شما يك سايت “ كاملاّ تجارتي “ از كدام نگاه قابل اعتبار است؟

      تشكر از تشريح و معلومات شما !

      احترام

    • سلام آقای عارف. روی همان کلماتی که در پيام من لينک دارد کليک کنيد، به سايت ها منبع خواهيد رفت. برای اينکه اطمينان پيدا کنم شما سايت ها را می توانيد باز می کنيد، آدرس ها را در اينجا دوباره می آورم. آدرس ها را در به اصطلاح آدرس بار اينترنت اکسپلورر کاپی کنيد و دکمه ی اينتر را بزنيد:

      از سايت راوا:

      Benard, an aid worker and adviser to RAWA

      http://www.rawa.org/rawabooks.htm

      از سايت آمازون:

      Benard, an adviser to RAWA and the wife of one of President Bush’s Afghan advisers

      http://www.amazon.com/Veiled-C...

      و اما نکته ی جالب تر اين است که خانم بنارد زن زلمی خليل زاد مدت هاست که مشاور راواست و آن هم مشاور ارشد و مهم راوا:

      Cheryl Benard, an American sociologist and an important advisor to RAWA

      http://www.randomhouse.com/cat...

      و

      Cheryl Benard, an American sociologist and longtime adviser to RAWA

      http://listserv.temple.edu/cgi...

      فکر می کنم اين موضوع که زن زلمی خليل زاد مشاور ارشد راواست، مشخص شده و اين خود دليلی می تواند باشد برای اينکه راوا جسارت و تمايل تاختن به زلمی خليل زاد را نداشته باشد.

      نگاهی که راوا به خليل زاد دارد نگاه به يک مهتر، بزرگ و دوست می باشد. يکی از خوانندگان زمانی اشاره کرده بود که بعضی اعضای راوا با کمک زلمی خليل زاد ويزای آمريکا دريافت کرده و راهی آمريکا شده اند. اين گفته ی خواننده ی کابل پرس? حالا کم کم دارد خود را برجسته تر می کند.

    • آقای عارف،
      سايت آمازون يک سايت تجاری است اما منظور من از اعتبار به معنای اين نيست که هر کتابی که در آنجا برای فروش تبليغ می شود، محتوياتش صحيح است. نه. ولی سايت آمازون يک شرايط استفاده (Term of Use)دارد که مثلا کسی نمی تواند کاپی رايت را نقض کند. در صورت شکايت شخص حقيقی و يا حقوقی، آمازون موظف به پاسخگويی ست. آنچه درباره ی مشاور ارشد راوا، که زن زلمی خليل زاد مشاور افغان بوش در سايت آمازون آمده، در سايت رسمی راوا نيز تکرار شده، با اين تفاوت که راوا اين کلماتی که می گويد، زن زلمی خليلزاد مشاور افغان رييس جمهور بوش را حذف کرده است. راوا پول از نهادهای مختلف عمدتا چپ دريافت می کند. خوب نيست که در سايت رسمی راوا ذکر شود که مشاور ارشد راوا ، زن يک راست تمام عيار و مشاور بوش است. گروه های چپ گمان نمی کنم زياد مايل باشند به گروهی کمک کنند که مشاور ارشد آن زن يک راستی و قبيله گرا در افغانستان و حامی ارتجاع ست . حتا ممکن اين گروه، همه ی معلومات چپی ها را دو دستی در اختيار راستی ها قرار دهد.. زن زلمی خليل زاد اگر به واقع مدافع آزادی و حقوق بشر در افغانستان است و با آن شعارهای فريبنده ی راوا موافق است، پس بايد بلافاصله از يک راستی و يک قبيله گرای مطلق جدا شود و او را افشا کند. راوا هم اگر بواقع مدافع حقوق بشر است، بايأ به سايت آمازون و زن خليل زاد اعتراض می کرد و علاوه بر نشرات تيز و تندی که عليه خليل زاد می داشتند، ارتباط مستقيم و غير مستقيم را باعث ننگ خود می پنداشتند. در صورتی که چنين نيست و عکس آن، راوا بويژه سران آن، از حمايت های خليل زاد نيز برخوردار می شوند. برای همين است که راوا دروغ می گويد و جسارت تاختن به خليل زاد را ندارد. موضوع نتاختن راوا به انورالحق احدی نيز می تواند از همين جا مايه گيرد. احدی يک نوکر تمام عيار بانک جهانی ست و علاوه بر دزدی آشکار دارايی مردم، پای تحويلی پروژه های نيم بند ان جی او ها را نيز امضا می کند. يک سازمان چپ مانند راوا، نبايد عليه اقدامات بانک جهانی و عليه نوکر آن در افغانستان حتا يک مقاله ی ناقابل می داشت؟ برای همين است که من می گويم گاهی مدعيان چپ از راست ها راست تر می شوند.

      يک نکته ی جالب ديگر اين است که حتا در نشرات فارسی راوا چيزهايی می آيد که در نشرات انگليسی آن نيست. در نشرات انگليسی که بيشتر البته از رسانه های مختلف کاپی می شود، لحن يک تشکل رسمی و حتا يک ان جی او را دارد و از کلماتی مانند سگ خبری نيست.

    • اگر علاقمند دیدن کلمه "سگ" در بخش انگلیسی سایت راوا هستی، از میان فراوان آدرسها به اینها توجه کن:

      http://www.rawa.org/28april-e.htm

      http://www.rawa.org/attack-e.htm

      http://www.rawa.org/payam49e.htm

      http://www.rawa.org/darkdays/darkdays75.htm

      http://www.rawa.org/dec10-01e.htm

      در مورد خلیلزاد و کتاب شرل، به شماره 59 پیام زن رجوع کن قبلا درین مورد راوا جوابی داده است.

    • کامران خان! از چند ساعت پيش ، دهها پيام و نظر را که فقط با مدرک و بدون مدرک ترا جاسوس ايران خوانده است ، خونسردانه حذف کرده ای ، اما خودت بی پرده هر چه دلت خواست به آدرس اين و آن روانه ميداری، قصه زن خليل زاد و زنبارگی ظاهر ، سوژه ايست که از برونمرز برای تو ديکته شده، تا با اين اراجيف ، ساده لوحان را گول بزنی ! زن خليل زاد اگر سيمپات راوا باشد ، به راوا چه کار؟ مگر شاهان قاجار و پهلوی به زنان تجاوز نميکردند، مگر کلينتون به سکرترش تجاوز نکرد؟ مگر سارکوزی يک زن و چندين معشوقه تداشت؟ مگر آيت الله های ايران بر زنان تجاوز نميکنند و اسم آنرا صيغه نميگذارند ؟ چرا از تجاوز سردار [ ژنرال] زارعی ، رييس نيروی انتظامی تهران ، بر زنان فاحشه و آنان را وادار کردن تا لخت و عور نماز بخوانند ، يک سطر در نشريه ات ننوشته ای، اين خبر را همين ديروز و امروز ، در سايت « اخبار روز » نخوانده ای ؟
      کامران خان ، به عرض ميرسد که آنچه را که از يک روز بدين سو ، زير تيغ سانسور گذاشته ای ، در جای ها و نشريات ديگر نشر خواهيم کرد! ، اما دروغ گفتن های يک روز نامه نگار را که ميگويد سانسور نميکند، بده عنوان بزنند و مقاله درست کنند ، همانطور که هذيان نيمه شب يک مست را به نام کنجکاويهای يک روز نامه نگار ، مقاله کرده ای ! بدون احترام . نصير نهيب

    • کافر همه را به کيش خود پندارد. کور خو نيستی. بپال ببين کدام نشر شده و کدام نه. هر جايی که دلت خواست برو و جار بزن و عقده های درونی است را بيرون کن.

    • دوست باحوصله آقای مير هزار . اتفاقا نامه خشم آگين و پر تهمت اين نويسنده مرا واداشت باری به سايت انترنتی « اخبار روز » مراجعه کنم . راسش خبری عجيب و دست اول است ، رييس پوليس يک پايتخت اسلامی و اين قباحت؟ ، نميدانم چطور خوانندگان تانرا در جريان اين مضحکه کمسابقه نگذاشتيد .ف. مرامی

    • او مرامی جان!

      پُشت اینقسم اخبار اگر میگردی، بگــــــــــــــــــــــــــــــیر این را بخوان که جالب تر است چرا که جدید تر و از کشور های پیشرفته و متمدن تر از ایران میباشند.

      و اینرا نیز بخوان که بفهمی که آخر اینقسم مردم ده کجا میرسد؟

      ایرانی ها اگر عیاش اند و اگر گمراه به مردم افغانستانی چی؟ کی از ایران دفاع کرده؟ هر که کرده و میکند لعنت بر هفتاد پشتش! ایران اگر خوب است اگر بد برای خود است!

      اما بیا و کثافت کاری های قبیله پرستان (وسازمان شیادش راوا که از مادرزاد امریکایی ها و پنجابی ها آویزانند) را که در گذشته و حال بر سر قدرتند و همه گی گ... میکارند نیز یک بررسی کنیم، چرا که کور خود بینای مردم بودن نیز در چهار کتاب حرام اعلان شده...

      بله! اینها دلیل نمیشوند که از زنباره گئ ظاهر خدا نیامرز دست برداریم. او خدا نیامرز چهل سال تمام خواهر و مادر قبایل را چطور و چیکار کرد! و در آخر نیز بجای محاکمه لقب بزرگ (بابا) را نیز از همان قبایل نصیب شد. اینش دیگر واقعاً جفا به خود قبایل و آبرو ریزئ جهانی برای هموطنان پشتون ما بود. اگر بابا های قبایل اینقسم باشد پس احمدخان ابدالی و میرویس خان نیز بدون چون و چرا ... بوده اند.

      احترامونه!

    • سلام

      اين يک جنايت تمام عيار است. خبر به نقل از منبع اصلی آن خبرنامه ی اميرکبير نشر شد و نه سايت ديگری که خبر را دوباره نشر کرده بود.

      يک مساله را خواهش می کنم هميشه در نظر داشته باشيد و درک کنيد که من نمی توانم 24 ساعت روی سر کابل پرس? باشم. برای همين گاهی پيام ها با تاخير نشر می شود و برخی افراد کم حوصله بلافاصله حرف هايی می زنند که فقط خودشان سزاوار آن هستند و عقده های درونی خود را بازتاب می دهند.

      شاد باشيد

    • “ در مورد خلیلزاد و کتاب شرل، به شماره 59 پیام زن رجوع کن قبلا درین مورد راوا جوابی داده است.“

      آقا يا خانم بينام‚ در شماره 59 پيام زن 39 مقاله به نشر رسيده. لطفاّ عنوان مقاله را كه لاعقل بنويس‚ تا كار ما خوانندگان را آسان بسازي.

      تشكر

    • درست به خاطر ندارم، اما فکر میکنم که در پاسخ به یک نامه رسیده توضیحاتی داده شده است. شاید در بخش "نامه های رسیده" باشد.

    • در سایت راوا به صورتی که خودت نوشته ای نیامده، به نقل از نوشته ذیل آمده که نمیتواند به معنی تایید راوا باشد:

      MARGIE THOMSON (New Zealand Herald, June 26, 2002)

    • اتفاقا می تواند به معنای تاييد راوا باشد وقتی که حتا کوچکترين اشاره و اعتراضی نشده که مشاور ارشد راوا، خانم خليل زاد مشاور ارشد رييس جمهور بوش می باشد. بس است ديگر. سياه کاری هم اندازه دارد.

    • پاسخ راوا درباره ارتباط با زن خليل زاد بسيار مرموز است. در اينجا از اين مساله يادی نمی کند و در عوض در بخش انگليسی خود، با نشر مطلبی از سايت آمازون تاييد می کند که مشاور ارش راوا، زن خليل زاد، مشاور رييس جمهور بوش است.

      كتاب‌ شریل‌ بنارد درباره‌ «جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌»
      سامعه‌ ـ امریكا،

      «خواهران‌ عزیز،

      من‌ یكی‌ از خوانندگان‌ دایمی‌ نشریه‌ "پیام‌ زن‌" هستم‌. اكثراً مقاله‌های‌ آن‌ را جالب‌ و خیلی‌ متفاوت‌ با مقاله‌های‌ نشریات‌ دیگر افغانی‌ می‌یابم‌. مواردی‌ هم‌ است‌ كه‌ اختلاف‌ نظر دارم‌ اما در این‌ نامه‌ روی‌ آن‌ نمی‌پیچم‌.

      اما خواستم‌ در رابطه‌ با كتابی‌ كه‌ چندی‌ قبل‌ در مورد "جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌" خواندم‌ برایتان‌ بنویسم‌ و یا اگر دقیق‌تر بگویم‌ در مورد نویسنده‌ آن‌ كه‌ نكاتی‌ را در ذهنم‌ خلق‌ نمود. عنوان‌ كتاب‌ Veiled Courage است‌ و نویسنده‌اش‌ شریل‌ بنارد.

      در جریان‌ مطالعه‌ كتاب‌ دریافتم‌ كه‌ شریل‌ بنارد خانم‌ آقای‌ زلمی‌ خلیل‌زاد است‌. نام‌ و نقش‌ سیاسی‌ خلیل‌زاد را از روزهای‌ كنفرانس‌ بن‌ به‌ یاد داشتم‌. با دانستن‌ این‌ موضوع‌ كه‌ خانم‌ همچو كسی‌ راجع‌ به‌ "راوا" كتاب‌ نوشته‌ احساس‌ خوشی‌ برایم‌ دست‌ داد زیرا فكر كردم‌ كه‌ وی‌ حتماً از امكانات‌ زیادی‌ كه‌ دارد و همچنین‌ از درك‌ فروش‌ كتاب‌ كمك‌های‌ فراوان‌ سیاسی‌ و مالی‌ به‌ "راوا" را سرازیر خواهد كرد. حتی‌ شنیدم‌ كه‌ با كمك‌ او دفترهای‌ "راوا" در نیویارك‌ و واشنگتن‌دی‌سی‌ نیز فعال‌ شده‌ اند.

      چنانچه‌ شاید بدانید در زمینه‌ تبصره‌های‌ خصمانه‌ نیز شنیده‌ ام‌. یعنی‌ اینكه‌ "راوا" وابسته‌ به‌ امریكا شده‌ و از آن‌ دولت‌ پول‌ می‌گیرد. اما من‌ چون‌ "راوا" را سازمان‌ پاك‌، شفاف‌، آزمایش‌ شده‌ و با تاریخ‌ درخشان‌ مبارزه‌ ضد بنیادگرایی‌ می‌دانم‌، این‌ حرف‌ها را غیر از اتهامات‌ پست‌ و ناجوانمردانه‌ علیه‌ "راوا" نپنداشته‌ و معتقدم‌ كه‌ هیچ‌ قدرتی‌ شما را به‌ منجلاب‌ نوكری‌ و خیانت‌ كشانده‌ نخواهد توانست‌ و از هر گونه‌ امكانات‌ سیاسی‌ یا مالی‌ بدون‌ سازش‌ و معامله‌گری‌ استفاده‌ خواهید كرد.

      بهرحال‌ خواهران‌ عزیز، از طریق‌ این‌ نامه‌ خواستم‌ هم‌ این‌ موضوع‌ را با شما در میان‌ بگذارم‌ و هم‌ كار و تلاش‌ خستگی‌ناپذیر شباروزی‌ تان‌ را بستایم‌. اگر در زمینه‌ای‌ از من‌ كاری‌ ساخته‌ باشد لطفاً برایم‌ بنویسید.»

      دوست‌ عزیز، از نامه‌ و ابراز نظر تان‌ در رابطه‌ با كتاب‌ Veiled Courage و شریل‌ بنارد قلباً سپاسگزاریم‌.

      یكی‌ از كسانی‌ كه‌ چندی‌ بعد از حادثه‌ یازدهم سپتامبر در باره‌ نوشتن‌ كتابی‌ روی‌ فعالیت‌های‌ «راوا» از طریق‌ ایمیل‌ با ما تماس‌ گرفت‌ خانم‌ شریل‌ بنارد بود كه‌ طبعاً از پیشنهادش‌ استقبال‌ به‌ عمل‌ آوردیم‌. بعداً كه‌ از رشته‌ وی‌ با داكتر زلمی‌ خلیل‌زاد آگاه‌ شدیم‌ برای‌ ما مسئله‌ای‌ نبود. مهم‌ این‌ بود و هست‌ كه‌ محتوای‌ كتابی‌ كه‌ به‌ معرفی‌ «راوا» می‌پردازد چه‌ باشد.

      خانم‌ شریل‌ جهت‌ نوشتن‌ این‌ كتاب‌ سفری‌ به‌ افغانستان‌ و پاكستان‌ ننموده‌ بلكه‌ بخش‌ اعظم‌ مطالب‌ كتابش‌ را با طرح‌ سوال‌ها و دریافت‌ جواب‌ها از سوی‌ ما از طریق‌ ایمیل‌ انجام‌ داد. ما در فرصت‌ فوق‌العاده‌ تنگ‌ كوشیدیم‌ ترتیب‌ ده‌ها مصاحبه‌ او را با ده‌ها نفر بدهیم‌ تا كتاب‌ به‌ موقع‌ آماده‌ چاپ‌ شود.

      ین‌ برای‌ ما كاملاً قابل‌ فهم‌ است‌ كه‌ بخاطر نسبت‌ او با خلیل‌زاد اتهاماتی‌ به‌ ما زده‌ می‌شود. مخصوصاً از طرف‌ آقایان‌ و خانم‌هایی‌ كه‌ «راوا» را در آئینه‌ خود می‌بینند. به‌ یكی‌ از نمایندگان‌ ما كه‌ در آلمان‌ سفری‌ داشت‌ هم‌ بعضی‌ از دوستان‌ افغان‌ به‌ موضوع‌ اشاره‌ كردند كه‌ برایشان‌ توضیح‌ داده‌ شد.

      تذكر مجدد نكات‌ ذیل‌ برای‌ شما و دیگران‌ جالب‌ خواهد بود:

      ـ حدود دو سال‌ است‌ كه‌ خانم‌ شریل‌ با ما هیچ‌ رابطه‌ای‌ ندارد! ما با نویسنده‌گان‌ سه‌ كتاب‌ دیگر در مورد «راوا» مصاحبه‌ نمودیم‌ اما خانم‌ شریل‌ بنارد حاضر به‌ مصاحبه‌ هم‌ نشد كه‌ دلیل‌ آن‌ برای‌ ما روشن‌ نیست‌.

      كتاب‌ «جسارت‌ مستور» به‌ یقین‌ در شناساندن‌ «راوا» به‌ مردم‌ امریكا نقشی‌ داشته‌ است‌ كه‌ از آن‌ خشنودیم‌. ولی‌ خلاف‌ تصور شما انتشار این‌ كتاب‌ هرگز به‌ صورت‌ «منبع‌ دریافت‌ كمك‌ پولی‌» برای‌ ما نه‌ درآمد. فقط‌ پیش‌ از انتشار كتاب‌، خانم‌ بنارد مبلغی‌ سه‌ هزار دالر به‌ عنوان‌ مخارج‌ تهیه‌ مصاحبه‌ها برای‌ ما فرستاد و بس‌!

      ما به‌ كمك‌هایی‌ در مواردی‌ در پاكستان‌ نیاز عاجل‌ داشتیم‌ ولی‌ خانم‌ بنارد مصدر خدمتی‌ نشد.

      خلاصه‌ دوست‌ ارجمند، لطفاً به‌ یاد داشته‌ باشید كه‌ «راوا» تا كنون‌ هیچ‌ نوع‌ كمك‌ مادی‌ یا معنوی‌ از دولت‌ امریكا یا پاكستان‌ (كه‌ مخالفان‌ فرومایه‌ به‌ ما اتهام‌ ارتباط‌ با آی‌اس‌آی‌ آن‌ را می‌زنند) به‌ دست‌ نیاورده‌ ایم‌. ما هم‌ اكنون‌ با آنقدر مشكلات‌ با دولت‌ پاكستان‌ مواجهیم‌ كه‌ هیچ‌ سازمان‌ دیگری‌ افغانی‌ آن‌ را تجربه‌ نكرده‌ است‌. غیر از مسایل‌ امنیتی‌، ما نمی‌توانیم‌ حتی‌ حساب‌ بانكی‌ در این‌ كشور باز كنیم‌ و مسایل‌ پولی‌ ما تنها توسط‌ دوستان‌ پاكستانی‌ ماست‌ كه‌ تا اندازه‌ای‌ حل‌ می‌شوند.

      با اینهم‌ چنانچه‌ بارها اظهار داشته‌ایم‌، «راوا» افتخار می‌نماید كه‌ از كمك‌ مردم‌ امریكا و اروپا و سایر كشورها برخوردار است‌.

      در آخر اجازه‌ بدهید دوست‌ عزیز از شما و دیگر دوستان‌ علاقمند مصرانه‌ بخواهیم‌ كه‌ به‌ منظور روشن‌ ساختن‌ هر سوال‌ و ابهامی‌ پیرامون‌ خانم‌ شریل‌ بنارد و كتابش‌، داكتر زلمی‌ خلیل‌زاد و كمك‌ یا عدم‌ كمك‌ ایشان‌ به‌ «راوا»، از خود آنان‌ بپرسید و هر چه‌ را مغایر با ادعاهای‌ ما یافتید در هر كجایی‌ كه‌ مایل‌ بودید افشا سازید.

      از اعتماد و خوشبینی‌ تان‌ به‌ «راوا» بازهم‌ متشكریم‌.

    • راوا ابتدا پس از نشر معرفی کتاب زن خليل زاد از سايت آمازون و حذف عبارت " مشاور ارشد راوا، زن خليل زاد مشاور ارشد رييس جمهور بوش، در پاسخ به خواننده ی خود برای دور کردن اذهان از اينکه زن مشاور بوش مشاور مهم و ارشد راواست به دروغی متوصل می شود که بنارد زن خليل زاد در جريان نوشتن کتابش به افغانستان نيامده است. در حالی که در اينجا اشاره می شود که بله ايشان اتفاقا به افغانستان آمده بودند. حال بايد اين را هم از راوا پرسيد که زمانی که خليل زاد در افغانستان سفير بود، آيا ملاقات هايی نيز در سفارت آمريکا با زن خليل زاد و خود خليل زاد نيز داشته است. تعدادی از اعضای راوا توانستند در زمانی که خليل زاد سفير بود به آمريکا سفر کنند و اکنون نيز در اين کشور می باشند.

    • حذف "مشاور" میتواند برعکس دید خودت به معنی این باشد که مورد تایید راوا نیست. ثانیا من نتوانستم در آن مقاله بیابم که شرل گفته باشد که بخاطر کتاب به افغانستان سفر کرده. میشود آن بخش را اینجا نقل کنی؟

      وی شاید دهها بار افغانستان آمده باشد، اما قضیه بر سر آمدن جهت کار روی کتاب است. توجه کنید که بر اساس لنک آمازون به تاریخ (April 9, 2002) انتشار یافته.

      البته آمازون تذکر داده است که first went to the Afghan border area in 1982

    • و اينچا ديد شما با همان منطق گرانبهايتان کاملا چپه می شود. اتفاقا راوای شما کلمه ی مشاور را حذف نکرده و بلکه زن زلمی خليل زاد مشاور افغان رييس جمهور بوش را حذف کرده است. اين را می گويند تاييد اينکه زن خليل زاد مشاور راواست و از اينکه دورنگی اش به ديده نيايد و اگر آيد کمتر، رابطه ی خانم را با راوا و خليل زاد و بوش نياورده است. دوباره لينکی که فرستاده ام با دقت بخوان و ببين که اتفاقا آنچه در آنجا آمده در رابطه به همان کتاب است. متاسفم ظاهرا راوای شما ناچار است خود را برطبق خواهشات خليل زاد و زنش مشاور ارشدتان تطبيق دهد که هيچ اعتراضی نمی تواند و مانند موش مرده است. خليل زاد شما هم مطابق خواهشات خانم کاندليزا رايس و بوش رفتار می کند.

    • از سایت راوا:

      Cheryl Benard, an American sociologist uses her inside access to write the first behind-the-scenes story of RAWA and its remarkably brave women. Veiled Courage will change the way Americans think of Afghanistan, casting its people and its future in a new, more hopeful light.

      از آمازون (که در واقع از جلد کتاب برداشته شده)

      Benard, an adviser to RAWA and the wife of one of President Bush’s Afghan advisers, writes with fervor and at times abandon ("Given that level of U.S. air support, a middle-school soccer team could have taken Kabul"). Addressing the physical, intellectual and emotional oppression of Afghan women, this is a powerful though clearly hastily assembled book.

    • آقاي ميرهزار، سلام!

      تمام لينك هاي راكه اينجا نوشته ايد‚ (بجزء يكي آن كه در پايين مينوسم) نشاني كمپني هاي كتابفروشي ها
      اند، كه از مشاور بودن خانم بنارد و راوا، و سفر خانم خليلزاد به افغانستان، مينويسند.

      About.com
      يك كمپني كتابفروشيست كه مينويسد، خانم بنارد به افغانستان سفر كرده بود. اما شما(آقاي ميرهزار) سؤزن ميكنيد كه او(بنارد) حتماّ با راوا در سفارت امريكا ديدن كرده است. اين نوع سؤزن هاي بدون سند درست نيست.
      همچنان
      Amazon وRandom House, inc.
      هردو كمپني هاي كتابفروشي اند كه مينويسند، خانم بنارد مشاور راوا است.

      گرچه اين كمپني ها به نظر شما “معتبر“ هم باشند، اما من از تجربهء شخصي خودم ميدانم كه اينها براي فروش بيشتركتاب از هر نوع تبليغ استفاده ميكنند.

      همچنين از تجربهء شخصي خودم ميدانم‚ همينكه تصادفاّ يك ژورناليست در بارهء كتابي نقدي بنويسد،
      اكثريت ژورناليست هاي ديگر و همچنين كمپنيهاي كتابفروشي براي آساني كار خود از آن كاپي ميكنند. برايشان
      ديگر مهم نيست‚ كه اين نقد چقدر واقيعت دارد.

      بطور مثال من نويسندهء كتاب يرا مشناسم كه عنوان دومي كتاب او “ سرگذشت يك فاميل افغان“ بود. تصادفاّ يا
      عمداّ يك ژورناليست در نقد خود در بارهء اين كتاب نوشت:“ اين سرگذشت فاميل خود نويسندهء كتاب است.“
      بعد همه ژورناليستان و كتابفروشي ها همين را نوشتند، در حاليكه واقيعت نداشت. اما كتاب بسيار خريدار
      پيدا كرد.

      ميياييم در بارهء صفحهء خود راوا كه در آن نوشته شده “ خانم بنارد مشاور راوا ميباشد“.
      نويسندهء اين جمله يك خانم بنام
      MARGIE THOMSON
      از نيوزيلند است كه نقدي در بارهء كتاب راوا نوشته و در ضمن از مشاور بودن خانم بنارد مينويسد. نه خود راوا.
      اما چرا راوا اين نقد را بدون كم و كاست در سايت خود نشر ميكند، شايد به اثر كاستي توجه به اين موضوع حساس
      در همان زمان (2002) بوده باشد ( اينرا من فقط حدس ميزنم).

      اما چيزيكه به نظر من قابل اعتماد است، جواب راوا به نامهء يكي از خوانندكان پيام زن در سال 2003 است.
      راوا در جواب اين خواننده حتي از پوليكه براي اين كتاب از خانم بنارد اخذ ميكند، اينجا مينوسد. كه به نظر من
      اين نشان ميدهد، كه راوا درين رابطه چيزي براي پنهان كردن ندارد. تصادفاّ من سال هاي بعد از جاي ديگري
      خبر شدم، كه خانم بنارد از آن 3000 دالريكه وعده كرده بود فقط 1000دالر آنرا به راوا پرداخت و بقيه را
      بدست فراموشي سپرد.

      موضوع ديگريكه در عين جستجو در شماره هاي پيام زن به نظرم افتاد، كاريكاتور خليلزاد روي جلد شماره
      63/64 در سال 2005 است. خليلراد بحيث مارگير همه مار ها ( جنكسالاران) را با دودست خود محكم گرفته
      است. من اين كاريكاتور را طوري توجيح ميكنم كه دم همهء اين مارها در آخر امر بدست خليلزاد است‚ كه واقيعت هم همين است. پس سوال اينجا خلق ميشود كه اگر دم خود راوا نيز بدست خليلزاد است، چطور راوا جراءت
      ميكند “ به اين آهن داغ دست بزند“ و خليلزاد را اينطور مسخره و حامي جنايتكاران معرفي كند؟

      تا اينجا عقل من رسيد كه از همه فاكت ها نتيجه گيري توانستم. بقيه قضاوت به شما و ديگران. شما ميدانيد
      كه من فقط در جستجوي واقيعت ام‚ نه كم نه بيش.

      احترام
      نوت: نامه يكه در رابطه به محاكمهء جنايتكاران و كميسيون حقوق بشر به كابل پرس فرستاده بودم‚ حتماّ
      در جمع صد ها نامهء ديگر كه هر روز به شما ميرسد، گم شده است. با آنهم صد آفرين به اين پشتكار خسته ناپذيرشما.

      احترام

    • آقای عارف سلام،

      لطفا نظرتان را درباره اين هم بنويسيد که چرا راوا در بخش انگليسی خود اين مساله را رد نکرده و عوض آن دقيقا معرفی کتاب را (که ظاهرا پشت جلد کتاب هم هست)، در سايت خود گنجانده و فقط عبارت بنارد زن خليل زاد، يکی از مشاوران افغان رييس جمهور بوش را سانسور کرده است و چرا "مشاور راوا " را مانده است؟

      موضوع آن تبادله ی پولی را نيز اگر امکان دارد روشن تر بيان کنيد که چه بوده است.

    • آقای عارف پوزش می خواهم که پاسخ نکته ی شما را ندادم. پيامی که به آن اشاره شد، در اين صفحه نه و بلکه در صفحه ی زير ارسال کرده ايد:

      محاکمه ی جنايتکاران افغانستان کی فرا می رسد؟

      http://kabulpress.org/my/spip....

      شاد باشيد

    • سلام آقاي ميرهزار
      ،
      اگر مقصد تان اين صفحهء اينگليسي راواست كه خود تان نشاني آنرا داديد:

      Benard, an aid worker and adviser to RAWA

      در بارهء آن در نامهء اولم نوشتم. ( اين جمله يك خانم بنام MARGIE THOMSON .....).

      در بارهء پول همانقدر ميدانم كه نيز نوشتم. اما مقدار پرداخته شده را درست بياد ندارم كه هزار يا يكهزار و پينجصد دالر بود و بقيه از جانب خانم بنارد پرداخته نشد.

      اما شما نظر تانرا در بارهء كاريكاتور خليلزاد در پشت جلد پيام زن ننوشتيد كه اينرا چطور تحليل ميكنيد.

      احترام

    • سلام آقای عارف،

      آن کارتون به نظر من با توجه به لحن راوا درباره ی ديگران که سگ هم خطابشان می کند، کدام انتقاد چندانی را متوجه خليل زاد نمی کند. بيشترين انتقادها متوجه کسانی ست که به اصطلاح کنترولشان در دست خليل زاد است. اين کارتون به گونه ای مانند همان آقا گفتن ها و داکتر خليل زاد گفتن های راواست.

      باور کردنی نيست که زن خليل زاد مشاور ارشد راوا نباشد و راوا بيايد نامش را در صفحه ی خود بنام مشاور نشر کند. حالا اين می خواهد نوشته ی خود راوا باشد يا کس ديگری. معمولا نقل نقل هايی که راوا از ديگران می کند و آن را قبول ندارد، با پاسخ های تند و صريح همراه است. تکذيب اين امر به زبان فارسی و آن هم در صفحه ی خوانندگان، بدون اينکه خانم خليل زاد آن را بخواند و يا همان خانمی که شما می گوييد چنين گفته است، هيچ ارزشی ندارد. اين تکذيب زمانی ارزش دارد که راوا به انگليسی رسما اعتراض کند به زن خليل زاد و به آن خانم و بگويد که شرم دارد اين زن مشاور ارشد که نه حتا عضو ساده باشد. و بعد به فارسی هم نشرش کند. اما می بينيم که چنين نيست.

    • اگر بنابر منطق خودت حرکت کنیم و "آقا" گفتن راوا را دال به دوستی و احترام به کسی بدانیم که مورد این خطاب قرار گرفته، پس آقای میرهزار برهان الدین ربانی را هم در لیست دوستان راوا علاوه کنید چون بارها برایش آقا گفته و حتی جزواتی با عناونی چون "سخنی با آقای برهان الدین ربانی" و ... انتشار داده است.

      پای استدلال هایت را بسیار لنگ می‌یابم.

      و واقعا شک میکنم که خودت واقعا مفهوم آن کارتون را نفامیده باشی، مخصوصا وقتی به آن کارتون به حدی ارزش داده میشود که در جلد مجله چاپ میشود، کرزی دهل چی لچ و لق خلیلزاد نمایش داده میشود و خلیلزاد هم سمبول امریکا و با آن لباس جنگی اش نمونه جنگ و تجاوز امریکا به افغانستان.

    • آفرين بر درک شما. آقايی که شما باشيد، در بافت جمله معنا پيدا می کند که اين آقا کدام آقاست.

      بله، آقا گفتن هم می تواند استهزا باشد و هم احترام و هم کُرنش. به نظر می رسد که مفهوم کرنش و احترام به آن آقا گفتن راوا بيشتر می خورد تا استهزا، ورنه راوايی که تابحال ما شناختيم مگر جسارت استهزای خليل زاد را دارد. مگر مشاور مهم و ارشد راوا، اجازه می دهد که شاگردانش به شوهر مبارکش استهزايی روا دارند. از شاگردان و پند شنوندگان بعيد می نمايد که بتوانند جسارتی کنند، آن هم به مشاوری که سال های طولانی مشاور بوده است.
      از همين جا هم معلوم می شود کع چقدر آن کارتون ماهيت خود را نشان می دهد. تعبير شما فقط اين است که خليل زاد سمبل آمريکاست، در حالی که به تعبير من قبل از اينکه او يک آمريکايی باشد، کسی ست که پايش را از حدود قبيله ی مبارکتان بيرون نگذاشته. بله به آمريکا رفته، تابعيت آمريکايی دارد، سال ها زندگی کرده اما، وقتی ماجرای افغانستان می شود، يک قبيله گرای به تمام معناست.

  • سلام آفای میر هزار:باز هم دیده میشود که به خاطر افترایی که بسته اید خودرا به هر درودیوار میزنید.اگر تناقض گویی های تانرا در همین بحث ها بکشیم،یک کتاب میشود.ولی عجالتا ضرورت آنرا نمیبینم.اگر لازم شد مینویسم.یکبار شما جواب های که به خوانندگان داد اید بخوانید یقین دارم که در دل میگویید راست است والله.
    من از دیالوگ شما با خود مینویسم. همان سانیکه به یکی از پرسش هایم و یا استدلالم جواب ندادید این بار باز هم می نویسم.من نوشتم راوا به صدها خاین و آدم کش و فرهنگیان سازش کار،معامله گر و تفرقه افگن نپرداخته.راوا به یک سیستم حمله میکند.وقتی سیاف میگوید یعنی اتحاد اسلامی که ضیا بومیا های زیادی را در خود دارد.وفتی خلیلی و محقق و یا در گذشته مزاری میکفت ضرور نبود که از شفیع دیوانه ها ویا وفتی از گلبدین بگوید از قطب الدین هلال هایا از تکنوکرات های خاین حکومت کرزی یاد میکند ورژیم کرزی را وابسطه و پوشالی معلوم دار که احدی ها را در بر میگیرد یادی کند.
    شما می نویسید که «مگر تنها فارسی زبانان قابل نقد و برسی اند»یعنی که راوا به غیر فارسی ربان به خصوص به پشتون ها نه پرداخته.وقتی مثال های مشخصی به شما داده میشود. استدلال می کنید که به تاریک های پشتون تاخته .حال اگر اجازه بدهید از شما سوال شود که فارسی زبانانیکه مورد حمله راوا فرار گرفته کدام شان روشن اند. به طور مثال درجه روشنی و تاریکی مثلا هاشمیان و زریاب را بکویید.وبگویید گدام یک به استبداد و آدم کشان بیشتر دمبک زده است.من نوشتم که راوا به ظاهر شاه و خاندانش در مقاله «مسله ملی وبدمستی های شوینستی...»به ظاهر و خاندانش جهره ملی نداده و از عیاشی ظاهر شاه از زبان مردم گفتم و نوشتم که برای تجاوز ظاهر شاه به زن ویا زنان فاکتی ندارم.و نوشتم که اگر شما دارید جرا ارایه نکرده ایدومن فکر میکنم گذارش مرگ ظاهر شاه در مقابل افشای تجاوز وی به زنان ارزش پشقلی را هم ندارد.ولی شما چون نتوانستید سند ارایه کنید ظاهر شاه را بابای من خواندید!!!! خدمت عرض کنم که لقب بابا را به ظاهر شاه نه من بلکه خاینان و آدم کشان لمیده در کرسی های لویه جرگه که متاسفانه شما از تاختن راوا به ایشان عصبانی شده اید ، داده اند.من به شما ننوشتم بابه مزاری ات ولی جگونه ظاهر شاه را بابای من معرفی میدارید.بهتر بود تا عوض بابای شما ،می نوشتید بابای ربانی،خلیلی،محقق،سیاف،گیلانی،دوستم،مجددی،احدی،جلالی،قانونی....
    راستی یک مطلب دیگر آقای میر هزار :چگونه کشف کردید که رهبری راوا متشکل از پشتون هاست؟؟؟؟ویا این را هم یکی از خوانندکان!!!تان(از همان نوع خوانندگان که بسر بردن رهبران راوا را در اروپا و امریکا برای تان گذارش داده بود) برای تان افشا کرده و شما به خاطر مراعت کردن پرنسیب های ژورنالیستی نمیخواهیدآنرا افشا کنید؟؟؟؟
    گاهی از ده وگاهی از درختان گفتن تان به راوا اعتبار راوا بیشر در بین مردم بلند میبرد .در ابتدا گزارش مالی و قبیله گرایی راوا مورد سوال بود.بعدا نوکر امریکا و غیر دیمکراتیک بودن تشکیلات راوا مطرح شد.اقای میر هزار این فقط حق اعضای یک سازمان است که از رهبری خود گذارش بخواهد و یا خواهان کنگره ویا کنفرانس در سازمان شوند نه از من و شما آقای میر هزار.(اینکه راوا کنگره و یا کنفرانسی براه انداخته یا نی من شخصا اطلاع نداروبه من ارتباط هم ندارد)
    من به شما نوشتم که راوا یک سازمان سرتاسری است. ومنطقا ومربوط همه اقوام.در همین لحظه به خاطرم آمد و درحایی خوانده بودم و فکر میکنم در هشتم مارج 2007 بود که خانم هزاره ای (که احتمالا راوایی ویا هوادار راوا بود زیرا در محفل راوا دعوت شده بود و هم سخنرانی کرده بود)چنین گفت:من منحیث یک هزاره می گویم که اولا خلیلی،محقق...را دار بزنید و بعدا گلبدین، سیاف ،وربانی،دوستم...را.چنین است طرز دید راواییها در قبال خانین قوم شان و از شما آقای میر هزار؟؟؟؟؟

    • اين بيماری روشنفکران افغانستان است. جنگ راوا و کامران ميرهزار تنها باعث شادی جنايتکاران می شود.

    • لیمه جان من با یکایک گفته هایت 100٪ موافقم.

      اما یک پیشنهاد دارم: در نوشته ات بکوش نظر به موضوعاتی که مینویسی با گذاشتن یک سطر فاصله اضافی پراگراف جدید ایجاد کنی که خواندن متن کمی سهل تر شود.

    • راوا به کدام سيستم حمله می کند؟ آيا اينکه سخيفانه و مرموز از تاختن به خليل زاد در می گذرد و زن خليل زاد را به عنوان مشاور ارشد خود انتخاب می کند، حمله به سيستم است؟ حمله به کدام سيستم؟ عامل اصلی بانک جهانی و عامل و تاييد کننده ی دزدی های کلان در افغانستان انورالحق احدی از انتقادات راوا در امان می ماند و شما هم محترمانه اين سکوت راوا را توجيه می کنيد. عدم انتقاد و تاختن به حبيب الله رفيع، تبليغ چی کرزی، کريم خرم و قبيله سالاران و نيز شرکت کننده در طرح نسل کشی مرحله ی بعد را با حمله ی راوا به سيستم توجيه می کنيد. بله تا زمانی که مهره های اصلی ارتجاع و قبيله سالاری مانند اشرف غنی احمد زی و رفيع از انتقادات راوا در امان باشند، اين جز قبيله سالاری معنای ديگری ندارد. کلی گويی هايی که به سيستم حمله می کند، يک فريب بيشتر نيست. بهتر است بجای اينکه يک کتاب، شما و ساير طرفداران و هواداران و اعضای راوا در پاسخ من بنويسيد و هربار از پاسخ های صريح فرار کنيد، يکی يکی به انتقاد از حبيب الله رفيع، اشرف غنی احمدزی، زلمی خليل زاد، فاروق وردک ، انورالحق احدی و..بپردازيد. اين موجودات هر وقت بخواهند خارج از سيستم کذايی می شوند. با طالبان هماغوش می شوند، در آغوش آی اس آی پناه می برند، به سراغ آمريکايی ها می روند و بعد می توانند وزير و مشاور دولت دزد و خاين کرزی شوند. اينکه سيستم را نقد می کند راوا يک دروغ و فريب بيشتر برای توجيه سکوت مرگبار و خيانتبارش عليه رشته ی خاص از جنايتکاران و خاينان و دزدان نيست.

      بابای شما محمد ظاهر خاين. بله شما کدام اعتراضی به اين جناب در هنگام بابا شدنش کرديد؟ اين خاينانی که گفتيد نيز در بابا اعلام کردنش دست داشتند.
      راوای دوست داشتنی شما که او را به عنوان چهره ی ملی ترسيم می کرد، پس از مرگش و پس از اينکه ديگر از حضور او چيزی نمی ماسيد، شروع به حرافی برابر بازمانده اش کرد. اين را می گويند سياست و از نوع فريبکارانه اش. زلمی خليل زاد شما هم تا زمانی از سکوت راوا در امان خواهد بود که ديگر فايده ای به راوا نرساند و يا راوا يک لقمه ی مفت و کلان ديگری بيابد.

      بله رهبران راوا يک گروه پشتو می باشد. تعدادی که از اقوام ديگر بودند يا از راوا جدا شدند و يا در رده های پايين هستند و قدرت تصميم گيری ندارند. بيشتر طرفداران راوا که باز هم لجوجانه می خواهند مسير اصلی پرسش هايم را منحرف کنند، کسانی هستند که در اروپا و آمريکا بسر برند و از درد و رنج مردم فقط چيزهايی شنيده اند و فقط شعارهايی که برايشان ديکته می شود را پس می دهند.

      بله من همانطور که گفته ام منابع خود را تا زمانی که خودشان نخواهند افشا نمی کنم.

      اين مساله که می گوييد راوا به اعضای خود گزارش مالی نداده و يا انتخاباتی برگزار نکرده و به ما و شما ربطی ندارد، کاملا غلط است. اتفاقا به ما ربط دارد. می خواهيم بدانيم اين سازمان چرا در حالی که آزادی را شعار می دهد اما در درون خود يک سيستم کاملا ديکتاتورانه دارد. اجازه ی رای گيری به اعضايش نمی دهد و آنان را از گزارش های دقيق محروم می کند.

      آن خانم هزاره را که مثال زديد، من با سخن او همراهم که خاين و جنايتکار هزاره نيز بايد به سزای اعمال خود برسد. مزاری می خواهد باشد، محقق و يا خليلی.

      اما مشخص است که آن خانم هزاره نيز از تضادهای راوا بی اطلاع است و اگر بداند که قبيله سالاران راوا، از نام او به عنوان تکثر قومی سوء استفاده می کنند، پايش را نيز به مجلس راوا نمی ماند. از اين بازی ها کرزی هم انجام می دهد و خاينان و نالايق های اقوام را بنام تکثر قومی دولت کنار خود می ماند. اين بازی ست خانم. ورنه اعضای غير پشتون راوا کم کم به ماهيت قبيله ای اين سازمان پی می برند و مانند عده ی ديگری که از اين گروه بريده اند، از راوای مورد علاقه شما جدا خواهند شد و فقط زلمی خليل زاد می ماند و زن زلمی خليل زاو و چار راوايی قبيله گرا.

    • “بله رهبران راوا يک گروه پشتو می باشد.”

      دیگران ولی برعکس من همیشه شنیده ام که راوا را به ضد پشتون بودن متهم میکنند و میگویند که در سایت و نشرات شان اصلا نمیتوان به پشتو مطلبی یافت.

      یکبار چند سایت پشتونیست ها را نظری بیفگن که مفهوم قبیله گرایی و شوونیزم را درک کنی:

      http://tolafghan.com/

      http://www.dawatnet.com/

      http://benawa.com/

      http://www.worbal.com/

      http://www.lekwal.com/

      http://www.salaamtolana.org/

    • راوای در ظاهر آزاد و در باطن پشتونيست. تا اينجا چنين استنباط می شود. سمیع اله خان پاسخ قبلی ات را گرفتی؟ می گويی:

      حذف "مشاور" میتواند برعکس دید خودت به معنی این باشد که مورد تایید راوا نیست. ثانیا من نتوانستم در آن مقاله بیابم که شرل گفته باشد که بخاطر کتاب به افغانستان سفر کرده. میشود آن بخش را اینجا نقل کنی؟

      اما می بينيم که کلمه ی مشاور را حذف نکرده و فقط رابطه ی بنارد و خليل زاد و بوش را حذف کرده است. اين از زاويه ی خودت پاسخی محکم به خودت است.

  • راواييهای وطن فروش نوکر و دست پرورده آمريکا هستند. اينها همان هم مسلکهای کريم خرم فاشيستند که بر فارسی زبانان تاخت و تاز می کنند. قهرمان ملی افغانستان را دشنام می دهند و جهاد مقدس مردم افغانستان را پايمال می کنند. شرم باد بر شما .

  • نوریه جان سلام:

    تشکر ازینکه مرا راهنمایی کرده واز یک مشکل رهایی بخشیدی.در همین مدت میخواستم از آقای میرهزار استمداد بجویم که شما به داد من رسیدید.

    لیمه

    • نوشته آقای باختران بسيار سنجيده بود و پخته . آخر آدم ديوانه ميشود وقتی می بيند در فلان نشريه خارجی نوشته شده يک دانشمند رياضی افغان بخاطر چاپ کاريکاتور پيامبر اسلام در هالند و دنمارک ، دست به اعتصاب غذا زده است! صديق خان ديوانه ، را ميگويند : دانشمند افغان! خوب چه بگويی ، به که بگويی که اين مردک مختل الذهن و انارشيست کجايش دانشمند است ، وی مخترع رياضی اسلامی است! همين صديق بود که ديروز از دست گرباچف ، زمامدار شوروی وقت، مدال می گرفت و نشريات خلق و پرچم برای او کف ميزدند ! عکس های صديق ديوانه با زمامداران کمونستی همه جاهست ، وی اکنون ، بحدی اسلامی شده که برای حضرت محمد می ميرد!
      اينها شيادان خطرناکتر از سياف و ربانی و خليلی اند ، کامران مير هزار در افشای اين خاينان علمی و فرهنگی و حرامزادگان همه رژيم ها و زمانه ها ، نبايد غفلت ورزد و آنرا در « درجه دوم » اهميت بداند ، نخير رسواساختن اينان برهمه چيز مقدم است . ف. اقبال

    • و اما خواننده ی عزيز، بهتر نيست که برای اينکه منصفانه برخورد کرده باشی، از راوا نيز بخواهی برای خاينانی مانند حبيب الله رفيع، اشرف غنی احمدزی، ضيا بوميا ، نجيب منلی و ...نيز بنويسد.

    • آقای میرهزار، زیاد از حد و اندازه بی انصاف هستی.

      خودت در مقابل سازمانی واویلا و هیاهو راه اندخته‌ای که در افشا، سرکوبی، بی‌نقابی و بی پرده ساختن جانیان و خاینان و چتلی خواران روشنفکرش بیش از هر جمع و سازمان و تشکل افغانستان نقش بازی کرده است. لطف کن یک سازمان دیگر افغانستان را برایم نام بگیر که به اندازه نیم راوا اینهمه چهره های رنگارنگ خاین و جانی را افشا کرده بی نقاب کرده باشد؟؟؟

      خوبست عینک های سیاه را از چشمانت برداری اگر واقعا این نوشته ها صرفا بهانه گیری نیست و درد دیگری را نخواهی به این صورت بکشی.

      تا حال بدون اینکه راوا خود جوابی بدهد به نظرم آنقدر فاکت و سند و منابع از سایت راوا برایت بوسیله هواخواهانش ارایه شده که اگر با منطق و بدون آن عینک سیاه به آنان نگاه کنی قضیه حل است.

      خودت فقط چند نام و آنهم چه انسانهای پوسیده و کثیفی را قطار کرده‌ای که گویا راوا به آنان نتاخته است در حالیکه به این توجه نمی‌کنی که صدها تن دیگری را راوا بی‌نقاب کرده که هیچکس دیگری نکرده.

      اگر واقعا مشتاق آزادی و دموکراسی و عدالت باشی، باید نیش قلمت را متوجه آنانی کنی که راوا تنهای تنها مقابل شان در یک سنگر قرار دارد.

    • گمان نکنم اين بی انصافی باشد که تضادهای آشکار يک سازمان را به رخ اعضا و رهبرانش بکشانی. تعصب کورکورانه داشتن نسبت به يک سازمانی که مشاور ارشدش زن خليل زاد می باشد، بی انصافی و بدتر از بی انصافی ست. اگر شما دغدغه ی مردم و وطن داريد بهتر است از راوا و طرفدارانش بخواهيد که بجای پاسخ های پوچ و راه گم کن در بخش پيام های کابل پرس? برای پرسش هايم پاسخی منطقی ارايه کنند و يا بگوييد که بجای اينکه چندين تن بشمول شما که وظيفه ی اين پيام گذاری ها را بر عهده گرفته ايد، دو نفرتان مقالاتی در نقد زلمی خليل زاد و رفقا در سايت مبارکتان منتشر کنيد و چهره ی اصلی ملا ترين روشنفکرتان حبيب الله رفيع را برملا کنيد.

  • آقای میر هزار سلام:

    من فکر میکنم که شما هنوز شاگرد مدارس ولایت فقیه هم نبودید که راوا علیه مستدین سه دهه با قبول هر نوع خطر و قربانی راهی را پیموده و می پیماید که نمیتوانم بگویم هیج نیروی دیگر نپیموده،ولی با جرات می توانم بگویم که اندکترین ها پیموده اند.

    واز دشنام دادن های تان معلوم میشود که نهایت عصبانی هستید.وشما بدون پرداختن به پرسشهایم بدون آنکه جواب سلامم را بدهید به افترا پرداختید.مشخص جواب بدهید آقای میرهزار:

    1_من به شما نوشتم:

    شمامینویسید که «مگر تنها فارسی زبانان قابل نقد و برسی اند»یعنی که راوا به غیر فارسی ربان به خصوص به پشتون ها نه پرداخته.وقتی مثال های مشخصی به شما داده میشود. استدلال می کنید که به تاریک های پشتون تاخته .حال اگر اجازه بدهید از شما سوال شود که فارسی زبانانیکه مورد حمله راوا فرار گرفته کدام شان روشن اند. به طور مثال درجه روشنی و تاریکی مثلا هاشمیان و زریاب را بکویید.وبگویید گدام یک به استبداد و آدمکشان بیشتر دمبک زده است.جواب کجاست؟؟؟

    2_من از شما خواستم که در کجای مقاله «مسله ملی و بدمستی های شوینستی...»به ظاهر شاه جهره ای ملی داده شده است.جواب جه بود؟یا همینکه ویرا بابای من خواندید مسله حل شد؟

    من از شما خواستم که چرا تجاوز به زنان توسط ظاهر را افشا نکردید وبه یک چیز بی ارزش «به موقع انتشار خبر مرگش»پرداختید جواب جه بود؟کدام یکی الویت دارد؟

    من نوشتم که لقب بابا را همان های که راوا به آنها پرداخته وشما از بابت آن عصبانی هستیدداده .وشما انرا کمرنگتر بیان میکنید که خاینین دست داشته!!!اقای میر هزار نتنهادست داشته بلکه آنها بابایش کرده اند. من بی جاره کی باشم که اعتراض کنم؟من که فقط اولین بار است با شما در کابل پرس? بحث دارم.واز طرف دیگر لویه جرگه جنان تصاویب خاینانه دیگر داشت که بابا ساختن ظاهر در برابرش جغله ای بیش نبود.من وشما فرق داریم آقای میر هزار.من یک انسان معمولی و بدون مدعا هستم نه نامی دارم و نه هم نشانی ولی شما که خودرا ژورنالیست متعهد میدانید ولی معلوم میشود که تعهد شما در برابر همان هایی است که راوا خیره سری کرده وبه آنها تاخته است.وبه من هم اجازه بده برایت بنویسم که تعهدت در برابر بابه ات مزاری است.

    3_تا جاییکه من تصور دارم راوا یک سازمان مخفی است که دست من وشما به شناخت رهبری و کادر هایش نمیرسد و الی مانند رهبر شهید شان مینا قربانی های زیادی را نصیب میشدند.زیرا پشتون خواندن دربست رهبری راواازطرف شما خنده آوراست.خودرا بازی ندهید آقای میرهزار.

    درین شکی نیست که راوا در اروپا و امریکا هوادارانی دارد و انصافا زیاد هم دارد.من هم از هواداران شان هستم.ولی از تشکیلات شان جیزی نمیدانم و باید هم ندانم.اگر شما در کی از مبارزه مخفی داشته باشید به من حق میدهید.

    4_من نگفته ام راوا به اعضای خود گزارش مالی نداده و یا انتخابات نکرده .لطفا نوشته ام دوباره بخوان .نوشته ام «من اطلاع ندارم وبه من مربوط هم نیست.و این مسله به اعضای راوا مربوط میشود نه به میر هزار و لیمه ...اجازه بده اگر بدت هم می آید به یک ضرب المثل پشتو اتکا کنم که «ژیره زما واک د ملایان».ملا گری نکنید آقای میر هزار.

    5_ به نظز من آن خانم شریف هزاره حضور راوا را در یکاولنگ در زمان وحشت طالبان مشاهده کرده که چگونه راواییها گزارش مظلومیت یکاولنگی ها را به جهانیان رساند و خود در ماتم شان شریک شد.نه آنچیزی که شما میگویید.ویا شاید هم در مکاتب راوا مانند سایر هزاره ها،پشتون ها،تاجیکها...درس خوانده وبه حقانیت راوا رسیده است.اگر منظور تان از «بریدن »هزاره ها از راوا خانم ثمر باشد.دران صورت اجازه بدهید بریدن از راوا و نشستن در کنار بابه مزاری و کمیته مرکزی حزب وحدت را به شما و حزب وحدت مبارک باد بگویم.

    به نظر من «بریدن» سیما ثمر مشکل هردوی مارا حل میکند.مگرنه؟

    6_ویک پرسش آخری :آیا درین چند سال نشرات تان به چند جنایت کار هزاره پرداخته اید؟؟امید بیجواب نماند.

    • سلام خان ليمه و پوزش که بار پيش سلام نکردم. احساس کردم که ديالوگ می کنيد و هر بار لازم به سلام نيست!

      به نظر می رسد که شما يک عضو و طرفدار سرسخت راوا هستيد تا يک خواننده ی بی طرف که بخواهد منصفانه قضاوت کند. افترای خودتان را افترا نمی پنداريد و گپ خودتان را به خودتان بر می گردانم افترا محسوب می کنيد؟ اين همان لحن راوايی نيست که "وقتی در مدرسه فقيه و..؟ کدام ولی فقيه خانم محترم. وقتی شما برای پناهندگی خود به راست و دروغ متوصل می شديد، من هم کار می کردم و هم در مکتب درس می خواندم و نمی دانستم که روزی روزگاری خانم ليمه ای از آلمان پيدا می شود و با درس خواندنم نيز با کنايه برخورد می کند. بله کاملا عصبانی هستم ولی دشنام نداده ام و فقط در حد و اندازه ای که خودتان گپ زده ايد، گپ خودتان را به خودتان برگردانده ام. نه تنها شما که با باقی چشم بسته طرفداران راوا و از خير سر نوکری راوا برای زلمی خليل زاد به آمريکا رفته ها نيز چنين برخورد می کنم.

      گرچه تاکنون نه شما و نه ديگر طرفداران و اعضای راوا به روشنی پاسخی به سوالات من نداده اند اما پاسخ سوالات خود را دريافت کنيد:

      يک: بله راوا به، به ظاهرفرهنگيان قبيله گرا ی پشتون نتاخته و تنها برای راه گم کردن به چند پشتون رسوای خاص و عام پرداخته که راه گم کند و بی طرفی به رخ بکشاند و دستاويزی در چنين مواقعی داشته باشد. حبيب الله رفيع اگر بيشتر از رهنورد زرياب محق برای تاخته شدن نباشد، کمتر هم نيست و فعلا مشاور و ضمنا دانشنامه ی قبيله سالاران و متفکران طالب و القاعده پسند محسوب می شود. بله هم رهنورد زرياب قابل انتقاد است و هم هاشميان. درجه ی تاريکی و تاريک گستری را بايد با توجه به نفوذشان در رسانه ها و ميان دولت مردان خاين سنجيد. برای همين می گويم که اگر نه بيشتر، بل هم اندازه با رهنور زرياب، حبيب الله رفيع نيز قابل کوبيده شدن است. به ظاهر روشفکر ديگر يا در حقيقت يک تيورسين برای آدمکشی که اتفاقا با استفاده ی همان درجه سنج تاريکی، بايد بسيار مورد انتقاد قرار می گرفت اشرف غنی احمدزی است. يکی ديگر که بازهم با طالب انديش معروف و القاعده پسند کريم خرم دست به يکی کرده تا فرهنگ اين کشور را نابود کند، نجيب منلی است. جاده صاف کن مرحله بعد نسل کشی. يا نظامی سياف ضيا بوميا که بعد از نظامی گری اش به يک ان جی او سالار تمام عيار بدل شده است. اين ها را چرا راوای شما نمی کوبد. می گوييد که پشتون ها را نيز کوبيده است. پس خلاص شد همه چيز. اين چند نفری که در اينجا برای پيام گذاری در پاسخ يا عليه من وظيفه گرفته اند، بيکار هستند و يا بسيار پر مسووليت که اگر چند نفرشان در اينجا پيام می گذارند، چند نفر ديگرشان نيز (اگر بواقع با قبيله نيستند) عليه رفيع و منلی و غنی احمد زی و مهم ديگرشان زلمی خليل زاد بنويسند و در سايت مبارکشان منتشر کنند. برای پاسخ يا حمله ی پنجاه يا بيشتر نفری به يک روزنامه نگار همه آماده اند و برای نوشتن عليه اين موجودات همه ی شان لال و کور و بی سواد می شوند.

      دو: من نگفته ام که در آن مقاله چنين نوشته است. من نوشته ام تا زمانی که اين خاين زنده بود از او يک چهره ی ملی ترسيم می شد توسط اين راوای مورد علاقه ی شما. به اين لحن دقت کنيد:
      ولی‌ اگر شاه‌ سابق‌، به‌ نیرویی‌ مثل‌ طالبان‌ تكیه‌ كند كه‌ از لحاظ‌ ضدیت‌ با دموكراسی‌، زن‌ و علم‌ و فرهنگ‌، برادران‌ سكه‌ی‌ بنیادگرایان‌ جانورخو بشمار می‌روند، یا بدون‌ هیچ‌ قید و شرطی‌ دستهای‌ خون‌آلود خاینان‌ بنیادگرا و میهنفروشان‌ پرچمی‌ و خلقی‌ را بفشارد، در آنصورت‌ بر اعتبار، موقعیت‌ و امكان‌ توفیقش‌ لطمه‌ای‌ جدی‌ وارد خواهد آمد.

      دقت کنيد، اعتبار، موقعيت و امکان توفيق. اين لحن راوا زمانی ست که اين خاين زنده بود و همين راوا زمانی که ديگر محمد ظاهر به گور می رود، به بازمانده اش تاختن را آغاز می کند.
      http://pz.rawa.org/40/40zahir.htm

      باز هم بابه ات مزاری کردی خانم محترم. اين بابه ات مزاری گفتن فقط می تواند به لحاظ روانی واکنشی باشد و نمی خواهم به شما توهينی کرده باشم اما گويی وقتی می گويم محمد ظاهر خاين عصبانی تان می کند. من به شما نوشتم که داستانی را نشر می کنم از زنی که قربانی جنايت ديکتاتور محمد ظاهر (يا بی لياقت محمد ظاهر) شد. اجازه می دهيد که قربانی نيز خودش بخواهد و يا اينکه می خواهيد هر شد به امان خدا؟ می دانيد که چه خطری ممکن است قربانی را از جانب بازماندگان محمد ظاهر تهديد می کند؟ لطفا حد و اندازه ها را نيز رعايت کنيد.
      ضمنا ظاهر خاين در غصب زمين مردم نيز دست داشته است. مردم شمالی مدعی اند که اين خاين زمين هايشان را غصب کرده. عشرتکده های اين خاين در نقاط مختلف افغانستان با غصب زمين مردم برپا شده است.

      شما خود را بی چاره نگوييد. شما می توانستيد در همان آلمان که گوشه ی امن قرار داشتيد، تظاهراتی را عليه اين جنايتکاران براه اندازيد. مطلبی، نوشته ای به جايی ارسال کنيد و می گفتيد که اين جنايتکاران، جنايتکاری را بابای ملت مظلوم قرار داده است. به گوشه ی امن رفته ايد و فقط در فکر خوديد؟ حداقل کاری که می توانستيد انجام دهيد اين بود ( پلاکاردی به دست می گرفتيد و به تنهايی مقابل پارلمان آلمان به نشانه ی اعتراض روزی يک ساعت می ايستاديد).
      من تاکنون هيچ وقت نگفته ام که چرا راوا به مزاری تاخته است يا به محقق و خليلی اش. من می گويم چرا مهره های درشت و کلاااااااااااااااااااااااااااان خانم از چشم راوا دور مانده اند و دريغ از نوشتن حتا جمله ای برای آنان.
      من تعهدی نسبت به مزاری ندارم. تعهدم نسبت به مردمم است و بله برای دايکندی عزيز نيز کوشش می کنم کاری کنم که همين اکنون مردم آن اسير يک والی دروغ گو و شهردار دزد شده اند. اميدوارم مرا به منطقه گرايی متهم نکنيد، چرا که به واقع اين ولايت فقيرترين است و شش ماه سال راه هايش بند است. سند و اخبار اختلاس و جنايت از هر کسی و در هر نقطه ی افغانستان باشد نشر می کنم و شما هم کمی انصاف داشته باشيد در همين کابل پرس? می خوانيد .

      سه: راوا يک سازمان مخفی هست ولی اينکه دست من و شما به رهبری و کادرهايش نمی رسد نيست. در اين شکی نيست که کادرهای کليدی راوا در آمريکا و اروپا بسر می برند و رده پايين هايی هم هستند که در پاکستان اند و در افغانستان. اين رده پايين ها در تصميم گيری ها نقشی ندارند و بلکه بيشتر به يک عمله می مانند. نه در انتخابی شرکت دارند و نه می دانند که اين سازمان از کجا پول دريافت می کند. تقريبا تمام کسانی که در همين صفحه به طرفداری از راوا نوشته اند در آمريکا و اروپا بسر می برند.
      من درک از مبارزه ی مخفی دارم ولی اينکه باعث شود کنجکاوی نکنم . به شما حق می دهم که کنجکاوی نکنيد وقتی خود را بيچاره قلمداد می کنيد و در آلمان نشسته می گوييد کاری کرده نمی توانم. شما هيچ کاری کرده نمی توانيد و حتا سطری را عليه جنايتکار ننوشتيد و در اينجاييد که در همراهی با طرفداران راوا، مرا به نقد بگيريد. خوب اين هم شايد کلان کار باشد.

      4: به شما مربوط نيست که گزارش مالی راوا به اعضايش داده و يا نه و يا انتخاباتی داشته و يا نه و اما برای من مهم است که بدانم اين گروه در درون خود چقدر دموکراتيک عمل می کند و چقدر به قوانين ابتدايی آزادی پايبند است. لطفا وقتی گپی می زنيد فقط از جانب خود گپ بزنيد و برای من تکليف تعيين نکنيد که من چه حق دارم و چه ندارم. من نمی خواهم مانند شما چشم و گوش خود را ببندم. اين ملاگری کار شماست يا من خانم ليمه؟

      5: اول اينکه گزارش جنايات در يکاولنگ را ديده بان حقوق بشر تهيه کرده و منبع عکس هايی که در سايت راوا نشر شده، ديده بان حقوق بشر است و نه راوا. متاسفم اعضا و طرفداران راوا حتا وقتی می گويم که روی ويديوی مردم تاپه ی خودتان را نچسپانيد که اين کار نوعی دزدی ست و می تواند به مسدود شدن سايت تان منجر شود باز خشمگين می شوند.
      دوم اينکه من در برخی پيام هايم گفته ام راوا کارهايی کرده که ارزشمند است. من به بی انصافی راوا نيستم که از سويی مرا متهم به همدستی با خيانتکار کند و از سويی ديگر خبر 25 ميليون دالر اختلاس توسط جنگ سالار را از کابل پرس بردارد . شما و اعضای راوا درباره ی خانم سيما سمر به اسنادی اشاره می کنيد که در همين سايت کابل پرس نشر شده است. اين موضع شما و اين تبريک رياکارانه ی شما را می توان چگونه تعبير کرد؟ دوست داريد من بگويم که يکجا شدن راوا و زلمی خليل زاد و بعد نوکری جمعی برای بوش مبارکتان؟ يا مبارک باشد موضع مشترکی ميان واپسگرای معروف کريم خرم و راوا پيدا شد و هر دو مخالف استفاده از کلمات زيبا و رسای فارسی اند و هر کسی را اين کلمات را استفاده کرد، جاسوس خطاب می کنند. اين يک بيماری و مرض است.

      آن خانم هزاره بايد خود مستقل عمل کند و به اين گروه ها با شعارهای فريبنده ی که می دهند دل خوش نکند.

      6: از اين سوال می خواهی خودت و طرفداران و اعضای راوا را به اين نتيجه برسانی که من قوم گرا هستم؟ سياست کابل پرس هميشه مورد خشم قوم گرايان هزاره بوده است و البته قوم گرايان غير هزاره هم. در هيچ سايت هزاره گرايی نمی توانيد به اين طريق فضا را باز بگذاريد که مردم هر چه خواستند عليه به اصطلاح رهبران هزاره بنويسند. شما و طرفداران راوا درباره سيما سمر هميشه به مطلبی که در کابل پرس نشر شده استناد می کنيد. همانطور که در پاسخ پيام ديگرتان نوشته ام، جنايتکار از هر قومی که باشد بايد محاکمه شود. در سايت کابل پرس شما می توانيد يک مجموعه نوشته درباره ی کريم خليلی بخوانيد. همين جا هم از آقای عتيق شاهد می خواهم که در کارتون هايش به همان اندازه که تشخيص می دهد، به ظاهر رهبران و خاينان هزاره را نيز شامل کند.

      اين پايم طولانی شد. ادامه ی آن در پيام ديگر می آيد.

    • خانم ليمه سلام!

      حالا شما به سوالات من پاسخ دهيد:

      1: آيا افراد حق انتخاب کردن و انتخاب شدن داشته باشند يا نه؟ 2: آيا يک سازمان آزاديخواه بايد حداقل به اعضايش گزارش مالی بدهد يا نه؟ 3: آيا زن خليل زاد مشاور افغان بوش، مشاور ارشد يک سازمان آزاديخواه و چپ باشد خوب است يا نه؟ آيا اگر زن خليل زاد مشاور ارشد و مهم راوا نيست ، بهتر نيست که اين سازمان يک بيانيه به زبان انگليسی و فارسی و پشتو نشر کند و رسما اعتراض کرده و بگويد که ايندروغ است و در سايت های اينترنتی به دروغ آمده که مشاور ارشد و مهم راواست و ما نمی خواهيم چنين مشاوری داشته باشيم که حاضر شده زن خاينی مانند خليل زاد شود؟
      4: آيا يک سازمان چپ و مخالف سياست های ايالات متحده، بايد مهره ی اصلی ايالات متحده در افغانستان زلمی خليل زاد را نقد کند و يا تنها بگويد داکتر خليل زاد، آقای خليل زاد؟ آيا خليل زاد شايسته ی کلمه ی خاين و قبيله گرا و مهره ی پوشالی امپرياليزم نيست؟ 5: آيا يک سازمان چپ نبايد مهره ی درشت بانک جهانی که سازمانی کاملا در خدمت ايالات متحده است را نقد کند؟ آيا سزاوار است که هم چپ باشی و هم نوکری احدی برای بانک جهانی برای چپاول بيشتر را نقد نکنی و از خيانت ها و دزدی هايش ننويسی و ننويسی که آشکارا پول جاسوسی دريافت می کرد و اينقدر سرقت کرده و اين سندش در کابل پرس? نشر شده (مانند خبر اختلاس قانونی ) و اين دزد و خاين هر روز زير تاييدی های پروژه ای نيم بند ان جی او ها را امضا می کنند که از ميلياردها دالر آن، بيست درصد هم برای مردم نرسيده است؟ يا فقط کلی گويی خوب است و جزيی گويی فقط برای قانونی و محقق خاين خوب است؟ 6: آيا نبايد به تيوريسين ارتجاع و آدمکشان طالب و دست پرورده بيگانگان اشرف غنی احمدزی تاخت؟ اشرف غنی احمدزی تبديل به يک چهره ی بين المللی شده است و می شود گفت همسنگ با زلمی خليل زاد. آيا درگذشتن از مهره های درشت و پرداختن به حاشيه ها خوب است؟ 7: آيا خوب نيست که يک ان جی او سالار تمام عيار و نظامی سابق سياف ضيا بوميا کوبيده شود؟ 8: آيا خوب نيست که حبيب الله رفيع در کنار رهنورد زرياب کوبيده شود. حبيب الله رفيع، مشاور کريم خان خرم طالب انديش معروف است. او با ارگ نشينان رابطه ی خوبی دارد و مشاور خوب قبيله محسوب می شود. تبليغات چی کرزی بود و هست و هم انديشه با نجيب منلی است که راه را برای نسل کشی بعدی آماده می کند. اگر هر شبکه ی تلويزيونی را در افغانستان بگيريد، سر و کله ی حبيب رفيع را می بينيد . حداقل 10 فرصا شغلی را در رسانه ها از جوانان با استعداد غصب به تمام معنا غصب کرده است. 9: فاروق خان وردک چطور؟ فارق خان وردک چهار پست دولتی را اشغال کرده و سر در آخور اين و آن داشته و دارد. اين موجو مانند موجوداتی ديگر فراتر از دولت عمل می کند و نمی توان به بهانه ی اينکه راوا يک سيستم را نقد می کند وقتی گفت دولت يعنی فاروق وردک هم، اشرف غنی احمدزی و انورالحق احدی هم. حنيف اتمر هم. اين موجودات واقعا فراتر از دولت عمل می کنند و از طريق سفرای کشورهای مختلف ، در مواقع لازم بر دولت فشار می آورند و گاهی هم از طريق رفقا ی طالب و القاعده پسندشان. 10: آيا بهتر نيست که به راوا توصيه کرد که برای اثبات گپ خود و اينکه دمش به اين و آن وصل نيست، حالا اگر می خواهد کامران ميرهزار را نقد کنند، نقد کنند، ولی چند نفر از اين در آمريکا نشسته ها را وظيفه دهند که اين موجودات را که ذکر کردم نقد کنند. هر کدامشان شروع کنند با همان لحن راوايی چيزی نوشتن و در سايت مبارکشان نشر کنند. آيا فکر می کنيد اين جسارت را دارند؟ نگوييد وقت ندارند. وقت زياد هم دارند اگر بخواهند. برای نوشتن عليه من وقت پيدا می شود. عليه اين موجودات نه؟ 11: چرا شما خود را بيچاره فرض می کنيد و حاضر نبوديد و نيستيد که کاری انجام دهيد و فقط آمده ايد که در دفاع از راوا عليه من بنويسيد؟ 12: آيا حاضر هستيد که يک پلاکارد برای محاکمه ی جنايتکاران در افغانستان از زمان محمد ظاهر خاين تا کرزی به دست بگيريد و مقابل پارلمان آلمان روزی يک ساعت بياستيد؟ برای مدت يک هفته وقت مبارکتان را برای محاکمه ی جنايتکاران اختصاص دهيد ؟ در همين کابل پرس من پوشش خبری می دهم و از خبرنگاران آلمانی نيز می خواهم که اين خبر را پوشش دهند. يا يک کار ديگر می وانيد انجام دهيد؟ پلاکاردی را بدست بگيريد که در آن خواستار محاکمه ی جنايتکاران شويد و به دفتر چند رسانه آلمانی برويد؟ 13: آيا حاضر هستيد که همانگونه که عليه من شروع به نوشتن کرديد، نوشته هايی را نيز عليه زلمی خليل زاد، فاروق وردک، اشرف غنی احمدزی، حبيب الله رفيع، ضيا بوميا، انورالحق احدی، نجيب منلی و حنيف اتمر بنويسيد؟ يا شما فقط عليه کامران ميرهزار شير شده ايد؟ 14: آيا می شود از راوا بخواهيد که آن ها نيز با لحن راوايی خود (لحن راوايی ) اين افراد را نيز مورد تاخت و تاز قرار دهند؟

  • واین هم اعلامیه راوا به مناسبت 8 مارچ.تا کسانیکه تاکنون به نشرات راوا دست نیافته اند قضاوت کنند که حق با که است؟؟؟

    زنان افغان در دوزخ بنیادگرایان و اشغالگران میسوزند

    امروز در صدمین سال از تجلیل روز جهانی زن، زنان در کشور های پیشرفته جهان با شادی آن را جشن میگیرند، ولی ما مجبوریم از آلام، مصایب و زجر هایی حکایه کنیم که مردم و بخصوص زنان ما در آن عذاب میکشند. هفت سال گذشت، کشوری که امریکا و همدستانش با کذب و ریا مدعی اند صلح و دموکراسی به آن ارمغان آورده اند و زنانش را از چنگ طالبان رهانیده اند، هنوز در دوزخ بنیادگرایی میسوزد. دختران با سگ تبادله میشوند، بر زنان و کودکان تجاوز صورت میگیرد، مردان زیر حمایه دم و دستگاه جهادی زنان شان را بصورت فجیع به قتل میرسانند، آب جوش بر آنان میریزند، گوش و بینی و انگشتان شان را قطع میکنند، زنان بیگناه سنگسار میگردند و دولت مافیازده کرزی بصورت خستگی ناپذیر مشغول سازش، جنایتکار نوازی و دزد نوازی میباشد و از کلکسیون بیحسابش بر گردن آنان مدال می‌آویزد. ولی برای آقای کرزی پشیزی اهمیت ندارد که دزد و آدمکش مدال گرفته‌ای بنام عطا محمد جوان آزادیخواهی بنام پرویز کامبخش را بی جرم و گناهی به زندان افگنده است و چند خونخوار شیاد شینواری مانندش وی را محکوم به اعدام کرده اند.

    فاجعه حقوق زنان در افغانستان
    تعدادی ابله و یا بیخبر از دنیا، حضور زنان را در پارلمان نشانه‌ای از دموکراسی و پیشرفت، حقوق و آزادی زن میدانستند. ولی عملاً دیدیم که این زنان جمعیتی- خادی همچون گدی گگ ها، تحت فرمان قومندانان جهادی بوده که با خونسردی و بی‌تفاوتی نکبت و سیهروزی زنان عزادار وطن شان را بیشرمانه تماشا میکنند و بجای افشاگری و اعتراض به وضعیت زنان، مصروف خورد و برد و حفظ چوکی و مقام خویش اند. اگر این زنان در تبانی با جنایتکاران جهادی-خلقی و پرچمی نمیبودند باید مانند ملالی جویا با قاطعیت تمام در صف مردم می‌ایستادند و رسالت خود را در برابر مردم و وطن صادقانه انجام میدادند.

    اعدام صدام، صدام های وطنی را به تب لرزه مرگ انداخت. این خوکان خونخوار با دست و پاچگی عجیبی خواستند از مرگ و محکومیت محتوم شان جلو گیرند. این گرگان با طرح مصالحه ملی و تشکیل جبهه ملی با برادران مشترک الوجوه خلقی- پرچمی شان در «صف واحد» گرد هم آمده اند تا گردن شان را از ریسمان عدالت مردم برهانند. البته در کنار جبهه ملی، جبهه متحد فرهنگی را نیز نباید فراموش کرد که چگونه روشنفکران مزدور با دنائت خون از سر و روی جهادی ها و همدستان خلقی و پرچمی شان میلیسند و با بیشرمی تمام از طریق رسانه ها در تلاش اند تا با باد کردن کثافات به روی دولت کرزی، آب تطهیر بر سر و ریش جنایتکاران بریزند و آنان را افراد دموکرات، متمدن، با فرهنگ و آزادیخواه معرفی نمایند.

    اگر از یک سو کریم خرم گلبدینی از موضع شونیستی عمل خاینانه را در برابر چند خبرنگار انجام میدهد، مهره های «فرهنگی» جنایتکاران برای اظهار ارادت به باداران ایرانی شان، بخاطر «دانشگاه» و «دانشکده» گلو پاره میکنند ولی هرگز نمیتوانند از مسایل استخوان سوز فعلی مثل بی امنی، بی دوایی، بی نانی، بی خانگی، اختطاف، کشتار زنان و مردان بیگناه توسط ددمنشان جهادی و طالبی، مرگ صد ها تن از سرمای زمستان، فقر، بیکاری و صد ها مصیبت دیگر مردم ما و افشای عاملین وضعیت بد امروزی حرفی به زبان آرند بلکه از طریق مطبوعات و تلویزیون ها بمثابه بدترین دشمنان آزادی و وحدت ملی افغانستان عمل میکنند.

    امروز که پرده درامه جنگ ضد ترور امریکا هم دریده شده و ناظریم که از یکسو زیر نام «جنگ علیه ترور» هزاران هموطن بی‌گناه و نگونبخت ما را بقتل میرسانند اما از جانبی با شترگاوپلنگ های فاشیست طالبی زد و بند دارند و میکوشند چتلی را از سر و روی عده‌ای از آنان لیسیده در قدرت شریک سازند. این عوامفریبی های خاینانه به مردم ما و جهان بار دگر ثابت کرده که امریکا و متحدانش فقط و فقط در پی منافع استراتیژیک، اقتصادی و سیاسی خود بوده و افغانستان را بیش از پیش در کام فجایع و تباهی سوق میدهند. نصب خاینان جهادی و جاسوسان روشنفکرنما در قدرت و تبدیل افغانستان به مرکز مافیای مواد مخدر، اولین گامهای این سیاست خاینانه اینان بوده است.

    چنانچه «راوا» از نخستین روز ها اعلام داشت که هیچ کشوری نمی‌خواهد به کشور دیگر دموکراسی و آزادی اعطا نماید و حالا این حقیقت به همه آشکار شده است. مردم ما بخوبی شاهدند که امریکا چگونه موش های مرده را دوباره با نکتایی و دریشی چون گرگان وحشی بجان مردم ما رها کرد و در برابر فجایع جاری در افغانستان، نقض حقوق بشر و زیر زدن میلیون ها دالر توسط دزدان جهادی و ان جی او های فاسد کاملاً بی‌تفاوت میباشد. اگر پول های کمک شده بنام بازسازی به جیب خاینان در پارلمان و کابینه نمیرفت، بلایای طبیعی چون سردی هوا اینقدر قربانی نمی‌گرفت. فقط اگر مقدار اندک این پول برای رفاه مردم به مصرف میرسید دست و پای صدها پیر و جوان ما قطع نمیشد و هزاران تن دیگر به کام مرگ فرو نمی‌رفتند.

    «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» بار دگر اعلام میدارد که تمامی تیره روزی ها و بدبختی های وطن ما ریشه در حاکمیت پلید بنیادگرایی چه از نوع طالبی یا جهادی داشته و تا زمانی که این زخم چرکین از عمق نخشکد وطن و ملت ما نه به زور امریکا و ناتو و هیچ نیروی دیگر خارجی روی سعادت و بهروزی و ترقی را نخواهد دید.

    ما مجدداً اعلام میداریم که هرچند آقای کرزی از اعمال هر نوع عدالت بر جنایتکاران حلقه زده در اطرافش اظهار عجز کرد، ولی ما مصممیم که با وجود محدودیت های فراوان و قرار داشتن در محاصره دژخیمان جهادی- خادی و جیره خواران فرهنگی آنان با اتکا به خواست مردم افغانستان و اعانت مردم، احزاب، گروه های حامی آزادی و دموکراسی، تا جنایتکاران جنگی و غارت گران سه دهه جنگ در افغانستان اعم از سنی و شیعه، پشتون، تاجک، هزاره و ازبک در میز محاکمه نکشانیم، از پا نخواهیم نشست.

    با توجه به آنچه گفتیم تجلیل هشتم مارچ تا فردای تابناک رهایی برای زنان وطن ما مفهوم دیگری دارد. برای ما:

    هشتم مارچ یعنی روز بیان درد ها و رنج های جانفرسا و استخوانسوزی که بر زنان وطن ما میگذرد و افشای اراذلی که عامل این فجایع اند.

    هشتم مارچ یعنی روز تعهد به خون زنان شهیدی که بخاطر آزادی، کرامت انسانی و حقوق شان جان باختند.

    هشتم مارچ یعنی روز همبستگی و بپا ایستادن علیه بنیادگرایی چه از نوع جهادی و چه طالبی.

    و بالاخره هشتم مارچ یعنی روز پیمان برای تحقق بخشیدن آزادی، دموکراسی و عدالت در سر تاسر افغانستان پاک از لوث بنیادگرایان و مالکان خارجی شان.

    جمعيت انقلابی زنان افغانستان (راوا)
    ١۸ حوت ١٣۸۶ – ۸ مارچ ۲۰۰۸

    • اما خانم ليمه، کم کم به نظر می رسد که بيشتر به تبليغچی راوا می مانيد و نه يک خواننده ی منصف.

    • اگر از یک سو کریم خرم گلبدینی از موضع شونیستی عمل خاینانه را در برابر چند خبرنگار انجام میدهد، مهره های «فرهنگی» جنایتکاران برای اظهار ارادت به باداران ایرانی شان، بخاطر «دانشگاه» و «دانشکده» گلو پاره میکنن

      جناب میرهزار، با جمله بالا حداقل کریم خرم را میشود از لیست هفت نفره‌ای که قطار کرده‌ای حذف کنی؟؟

      لیمه چه هر انسان با شرافت که دلش به مردم افغانستان بسوزد و مدافع حقیقت باشد، به تبلیغاتچی "راوا" باید افتخار کنند. ننگ زمانیست که تبلیغاتچی بابه محقق و بابه واواک و دیگر بابه های خاین و جلاد و وطنفروش باشی!

    • لیمه جان

      در این اعلامیه میتوان چند نقص و تضاد را دید مانند:

      در یکجا میگوید کریم خرم گلبدینی شئونیست (اما بدون اینکه بگوید به کدام حکومت خارجی وابسته است و نوکر کیهاست؟) در حالیکه در حصۀ مخالفین سیاسئ دولت یعنی جبهه متحد ملی علناً میگوید (نوکران ایران!).

      سوال در اینجاست که راوا کدام سند و مدرک دارد که جبهه متحد ملی نوکر ایران است؟ و اگر دارد کجاست؟ این در حالیست که در حصه خرم و کرزی نمیگوید که آنها نوکر کیهاست؟ این خود ین نقض بزرگ است که بیشتر به شگرد ها و شرارت های مطبوعات غربی میماند.

      اگر کرزی آقا است پس سایر جنایت کاران نیز آقا هستند ولی راوا در این مورد از روش "یک بام و دو هوا" استفاده میکند.

      میگوید انجو ها خیانت میکنند اما اینرا نمیگوید که بانی و همکار انجو ها در کابینه کیها هستند؟ این در حالیست که تمامئ پروژه های خاینانۀ انجوسالاران توسط وزیر خاین مالیه (احدی) تأیید میگردد که اینکار از شش سال گذشته بدینسو جریان دارد.

      این در حالیست که خیانت های صد ها میلیون دالرئ انجو ها به همکارئ مستقیم وزیر مالیۀ پیشین و فعلی و وزیر انکشاف دهات قبلی و فعلی و زیر آموزش و پرورش فعلی و خود جناب کرزی و برادرانشان صورت میگیرد اما در این مورد مسئولین منافق سازمان شما طوری حرف میزنند که خواننده متوجه اصل مسئولین نشوند و فقط به ظاهر قضایا توجه کنند.

      این هم سند اخذ معاش ملا احدی اخند زاده از جانب بانک جهانی یا امریکا...

      و اینهم خیانت انجوسالاران که در رأس آنها احدی، اتمر، احمدزی، کرزی، وردک ها، خالد، خلیلزاد و غیره قرار دارند ولی سازمان نوکر شما خاینانه نام آنها را بجای پسوند خاین، کثیف، سگ و پشک (که معمولاً روش برخورد سازمان تان با احزاب و رهبران غیر پشتون است) با پیشوند های آقا، جناب و غیره مینویسد.

      قسمت دومش

      در اخیر میخواهم یاد آور شوم که امروز افراد قبیلۀ تان یکبار دیگر مردم شریف و بیگناه کابل و قندهار را به خاک و خون کشاندند...

      و ناگفته نماند که افرادی چون احدی، احمدزی، اتمر، خرم، پشتون، وردک ها، خلیلزاد، خالد، نجیب منلی، صدیق پتمن، حبیب اله رفیع و کرزی از نقطه نظر ایدیالوژی با ملاعمراخندزاده و ملانیازی و غیره وحشیان خشتک کشال همفکر و هم عقیده اند و این سازمان شما نیز دنباله رو همان عقاید قبیله یی بوده و شعار هایش نه برای مداوای درد ها و زخم های مردم بلکه برای کوبیدن نژاد های غیر پشتون و لسان فارسی است.

    • بله تبليغات چی واواک بودن و محقق هم ننگ است و هم حرف مفت زدن کسی که در گوشه ی امن آمريکا چکر می زند. شما از چه موقع آمريکا رفته ايد؟ ويزای شما را هم خليلزاد صادر کرده است؟

    • آفرین میرهزار، حالا درست موضعگیری کردی، تا حال بیجا میگفتی "پرسش" هایی از راوا داری. فوری برو و عنوان مقاله ات را هم به جای "راوا و تضاد هایش" به "راوا و جنایت ها و خیانت هایش" تغییر دهید و هم عنوان دومی را از "کنجکاوی های يک روزنامه نگار" به "افشاگری های یک سیاستمدار".

      وقتی راوا را معادل طالبان میدانی و حتی حملات انتحاری طالبان را به صورتی به راوا ربط میدهی، چه جای پرسشی با این سازمان می‌ماند که هنوز هم اینقدر در گرفتن پاسخ هایش سرت را به درد می‌آوری؟

      در مقابل اینچنین سازمانی که تو از آن تصویر ارائه میکنی، فقط یک راه باید در مقابلت بشناسی: مبارزه علیه آن، افشاگری علیه آن، تاختن به آن و بالاخره همدست شدن با همه دشمنانش تا راوا از صفحه سیاست افغانستان ناپدید شود.

      و بلی خودت کاملا درست فرموده‌ای، چه کسی میتواند ثابت کند که جبهه ملی منزه و وطندوست با این و آن کشور و مشخصا ایران رابطه دارد؟؟ اینان بخاطر وطن و مردم ما دست به دست هم داده اند اما راوا بیجا علیه آن تبلیغات میکند. پیشنهاد میکنم در صف جبهه ملی خوبتر میتوانی علیه راوا مبارزه ات را به پیش ببری، و مطمئن هم هستم که درینصورت حتی شانس فراوانی به غصب چوکی فاضل سانچارکی نیز برایت میسر است که به اوج شهرت و افتخار و حیثیتی که در پی آن هستی میرسی!!

    • اگر سواد تشخيص نداری مشکل من نيست. من تاکنون به راوا و راواييان جنايتکار نگفته ام و فقط شما هستيد که اين کلمه را مستقيم درباره آنان بکار می بريد. جنايت از خود تعريف دارد. تا جايی که من می دانم حتا به سربازی که به امر فرمانده اش مجبور به شليک بوده ورنه خود کشته می شده نيز جنايتکار گفته نمی شود. دادگاه بين المللی تعريف دقيقی از کلمه ی جنايتکار ارايه کرده است.

      من هنوز انگيزه برای مبارزه با اين سازمان ندارم و بيشتر می خواهم محک بزنم و نقد کنم. اگر می بينيد که گاهی هم به برخی اين هواداران چشم و گوش بسته چيزهايی می گويم، در نتيجه ی تندروی های خودشان است. چندين تن آمده اند تا در پاسخ دادن به من و عليه من نوشتن مسابقه بگذارند و هيچکدامشان قلم شان را بر نمی دارند که از اشرف غنی خان بنويسند و از رفيع خان و از زلمی خان و از آن موجود ديگر فاروغ وردک خان. من هم صد دست ندارم که يکی يکی به جان همه ی شان بروم. اين سازمان راوا با همه ی يال و کوپالش مدعی ست که مشکلات فراوان دارد و من چگونه نمی توانم داشته باشم.

      اگر درباره ی جبهه ی نا ملی با کنايه می گويی که جانم در همين سايت بپال و ببين چه برايشان نوشته نشده است. من نياز به چنين شهرت هايی ندارم و بل از آن متنفرم. ورنه "کابل پرس? به سردبيری امنيت ملی" نشر می کردم.

      بهتر است از نيش و کنايه های بی جا و موزيانه دست بکشيد و دنبال دوايی باشيد که دردتان را درمان کند!

    • سهیل جان

      نفهمیدم طرف شما منم یا آقای میرهزار؟ چونکه پیام مرا نقد کرده اید... ناگفته نماند که بنده در بریتانیا زندگی میکنم و اما نمیدانم که شما راوایی ها مانند پنجابی ها از مُرچ سُرخ زیاد استفاده میکنید یا چطور؟ چرا که زود مُرچکی میشوید... ها ها ها ها ها ها ها ها و این شیوۀ باطل است نه حق... مشکل شما جنایت کاران نیست بلکه دین اسلام است... شما میخواهید اسلام را بدنام کنید و گرنه باید بر علیه افراد چشم سُرمۀ قبیله (طالبان) نیز به شدت دیگران، فحش و دشنام میدادید... که دریغا... فکر کنم بخاطر اینست که هر دو سر در یک آبخور دارید...

      امیدوارم یک کمی مصرف مُرچ را کمتر کنید...

    • در ضمن من کلمه ی دانشگاه و دانشکده استفاده می کنم و به کسی هم نمی تازم که چرا پوهنتون و پوهنزی استفاده می کند. در هيچ کدام قانونی نيز ننوشته اند که استفاده از اين کلمات جرم است و جاسوسی. تاختن به کسی و بادار ايرانی بادار ايرانی کردن به خاطر استفاده از اين کلمات يک بيماری و مرض است که به اين مرض هم کريم خرم دچار است و هم راوای شما. چه شباهتی و چه تضادی!

    • آقاي ميرهزار سلام،

      “ چكرزدن در امريكا يا اروپا“ به معني وابستگي يك افغان به آن دولت نيست. اين عادت زشت راوايي هاست كه به هر كسيكه چند صباحي از مجبوريت بطور مثال در ايران زندگي كرده بود، به او تاپهء جاسوس ايران و غيره ميزنند.
      ويزهء امريكا را يك راوايي متواند به كمك منابع ديگري نيز د ريافت كند. شما از كجا ميدانيد كه اين منبع حتماّ خليلزاد است. مدركي درين رابطه وجود دارد؟

      مهم عمل فرد است كه براي وطن خود چقدر صادقانه كار ميكند، در هر جاييكه باشد. بخصوص درين شرايط اختناق ميتوان يك افغان خارج از كشور مؤثر تر واقع شود‚ از اينكه در داخل افغانستان زندگي كند.

      احترام

    • سلام آقای عارف،

      همان منطق راوايی آدم را ناچار می کند، منطق خودشان را برابرشان قرار دهی. به واقع گاهی در می مانم که اين منطق ناب را از کدام دانشمند آموخته اند.

    • کامران ميرهزار تو يک جنايتکار هستی که با راوای ما خودت را می زنی.

    • بسيار عالی. عجب منطقی! به من بگو پدرت را کشته ام؟ از ديوار خانه ات بالا رفته ام؟ لقمه نانت را از دهانت گرفتم؟ کدام تجاوزی به تو کرده ام؟

      نمی دانم عضو اين راوا هستی و يا طرفدارش ولی شما و اين راوای شما اگر جسارت داريد، همين جملات را در سايت رسمی خود نشر کنيد تا به چشم سر ببينيد چگونه طومارتان را در هم پيچيدم.

    • شکیب گرامی،

      چیزی را که لیمه در بالا گذاشته یک اعلامیه راوا به مناسبت روز جهانی زن است، متن کدام کتاب بوسیله راوا در مورد اوضاع افغانستان نیست. خودت چرا انتظار داری که حتی اندازه قد و نام پدر احدی و خرم و ... نیز در یک اعلامیه انعکاس یابد؟؟؟

      یک اعلامیه نمیتواند مشروحتر از این باشد، در غیر آن کتاب و یا در بهترین حالت یک مقاله میشد.

      میگویند "ده خانه اگه کس اس یک سخن بس اس". اگر اعلامیه بالا را با این دید و بدون بدبینی نسبت به راوا به خوانش بگیری، تقریبا در همین یک اعلامیه پاسخ قسمت عمده (و اگر نگویم تمامی) پرسش های میرهزار در مورد راوا حل شده است.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس