
کابل پرس ، راوا و شيادان عرصه فرهنگ!
حق با راوا است نه با سردبير کابل پرس
کابل پرس? درين اواخر مطالبی انتقاد آميز در باره راوا انتشار ميدهد که در بسا موارد موجه و گاه نيز ناموجه می نمايد . استدلال ها در مواردی سست ميشود و در پاسخ های هواداران واقعی يا فرضی راوا ، حقيقت ، بيشتر به قربانگاه ميرود . ابری تيره و تار بر جانبين بال ميگسترد و جاده نقد و پژوهش و بيطرفی را مسدود ميسازد .
شايد سوء تفاهم و عدم درک از روزی شروع شد که سر دبير جوان و پرکار کابل پرس در مطلبی، راوا را « اپوزيسيونی نه چندان نيرومند! » خواند . راواييان که اغلب ، اشيا را يا سپيد سپيد و يا سياه سياه مينگرند ، بر کامران مير هزار تاختند و ويرا به چار کتاب « کافر» ساختند !
امروز کابل پرس با روشنگريها ، نوآوريها و افشاگری هايش نه تنها موی دماغ دولتمردان کابل است بلکه برای متشاعران ، قلم فروخته گان و شيادان ادبی نيز بصورت يک مزاحم سمج در آمده است!
اما روزی روزگاری که کابل پرس نبود و کامران مير هزار از هجرت ، باز نگشته بود ، راواييان درخششی خيره کننده داشتند ، افشاگريها و تاخت وتازهای راوا در آن سالهای سياه ، سينه وگلو گاه ارتجاع وابسته بر امپرياليزم را می شکافت . وجدان خفته بشريت را در دور ها و نزديک ها تکان ميداد، وتصاوير خونبار قربانيان ظلم و ظلمت بنياد گرايان در نشريه راوا، کاری بود کارستان ! راوا با رسوا ساختن شيادان فرهنگ و سياست ، بر زخم های ناسور اکثريت خاموش مرهم می گذاشت ، و با افشای متوليان فرهنگ و ادب سرکاری و فريبکار که نان را به نرخ روز ميخوردند و در محافل حقير روشنفکرانه ! شان پس از افراشتن جام ودکا ، شعارزنده باد خلق ! ميدادند ، پرده های تزوير و تظاهر را می دريد واين کاری اندک مايه نبود !
من نميدانم را وا اصولا چقدر خود به حقوق بشری پايبند است ، اما جانبداری او از حق حيات « زن» اورا از مدافعين حقوق بشری معرفی داشت و زنان بی پناه افغان را در معرض ديد جهانيان قرار داد!
امروزه راواييان البته هنوز سازمانی مطرح و قابل اند ، اما خوب معايب جهان بينی راوا ، هنوز برطرف نشده است ، هنوز در سکوی رهبری راوا، شوونيزم قبيله گرا ، گاه خودی نشان ميدهد ، حتا راوا بر گويندگان زبان فارسی ميتازد ، هر لغت تازه و ديدگاه تازه فارسی گويان را « ايرانی» می پندارد و بی پروا مخالفان مشی قلمی خود را « جاسوس ايران و فلان و بهمان» قلمداد ميکند!
اما با همه نا رساييها ، راوا درست ارزيابی کرده است که اهميت افشای فرهنگيان شياد و محيل و تقلبکار ، کمتر از اهميت رسواکردن جنايتکاران جنگی نيست ، و جناب کامران مير هزار که حملات و انتقادات ادبی راوا را « کم اهميت ود رجه دو » می پندارد ، و بر اين مقوله پای می افشارد ، اشتباه ميکند . مثالی زنده درين مورد ، ثابت ميکند ، حق با راوا است نه با سردبير کابل پرس .
يکی از شياد های عرصه سياست و فرهنگ ، جانوری است به اسم حسين فخری . البته همان ژنرال فخری معروف که امروز نام عوض کرده و شده است « الحاج ژنرال حسين فخری» .
اين آدمک در دوره حکوت خلق و پرچم رتبه و چوکی عالی نظامی و امتيتی داشته است ، يعنی چيزی کمتر ا وزير امنيت نبوده است! . اين حسين خان فخری که از مطرودين راوا است و مورد نفرت فزاينده جعيت انقلابی زنان ، از قضای روز گار ، خودش را « داستان نويس» جازده و با حمايت دولت و تشويق وتحريک قلمزنان و فرهنيان وابسته به حاکميت ، مانند باختری و زرياب و اسد الله حبيب . ببرک ارغند و عبد الله نايبی و کاوون توفانی و .. چندين کتاب داستانی! چاپ کرده و ايکاش به همين حد اکتفا کرده بود . از همه فجيع تر اين که با سقوط کمونيست ها ( زوال داکتر نجيب) و عروج مجاهدين ، ناگهان مسلمان دوآتشه شده و به بيت الله حرام مشرف گشته ، عکس ها و ژست های با چهره اشکبار و خضوع بسيار گرفته و به پيشگاه شورای نظار و جلالتماب کرزی ، تقديم داشته است . الحاج حسين فخری امروز باز همان « رييس » است و ديگران مر ئوس ، الحاج فخری گويا خدارا بنده نيست چه رسد به خلق خدا!
خوب ، افشای اين گونه شخصيت های به اصطلاح فرهنگی ! گمان ميبرم از واجبات نشريات آزاد و دموکرات است . اعمال اينان ، قاطبه ملت بيسواد را عليه جامعه درس خوانده ميشوراند وهمه را د ر چشم ملت يا نوکر اجنبی يا شاگرد شيطان ، جلوه ميدهد . مگر غير ازين است ؟
حرف های ديگر باشد به فرصت ديگر .
راوا و تضادهايش!
پاسخی از راوا به کنجکاوی های يک روزنامه نگار داده نشد!
نويسنده: کامران ميرهزار
===========
در ادامه ی در حق شعر ظلم می شود
پاسخی به طرفداران راوا و بيرنگ کوهدامنی
نويسنده: کامران ميرهزار
===========
پوسيدگی اجباری راوا
نقدی بر نوشته ی راوا عليه روزنامه نگار
نويسنده: کامران ميرهزار
===========
توفان ارتجاع در پياله ی چای داغ
جمعيت انقلابی زنان افغانستان
============
راوا اپوزيسيونی نه چندان نيرومند
نويسنده: کامران ميرهزار

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخریدسلام به همه دوستان ! نخست نقد کوتاه دارم در رابطه به همین یاداشت به امید اینکه جناب اقای بهروز باختران دوباره یک غور داشته باشه و همچو استاده قضاوت نکنه دوستان عزیز وگرامی من تا زمانیکه بچه بودم خیلی دوست داشتم قاضی شوم اما وقتی که چنین قضاوت را می بینم که مورد استقبال بعضی دوستان قرار میگیره هرگز دوست ندارم قاضی باشم به چند دلیل:
1/ قرار دادن یک شخص با یک اپوزيسيون
2/ کابل پرس? سه الی چهار سال عمر داره ولی راوا بیشتر از عمر من(30) سال
3/ سوال های که کابل پرس از راوا کرده هرگز اشاره در این یاداشت به ان نشده
4/ تضاد اشکار (راوا) با ادبیات فارسی دری
5/ چشم پوشی محرمانه راوا از بعضی اشخاس .................وغیره . از این دلیل ها میتوان موارد زیاد داشت به علتی که توانسته باشم ار حجم نوشته هایم کاسته باشم به این چند تا دلیل اکتفا میکنم وحالا در ادامه نوشته هایم به تفسیر این دلیل ها میپردازم. تا حدی که من از این یاداشت برداشت کردم اینست که جناب اقای بهروز باختران سعی کرده که بصورت دلسوزانه حق به کابل پرس بدهد که خود بر ناتعادل بودن این قضاوت دلالت داره البته بنده که پنج موارد که در بالا ذکر کردم اگر دوستان بصورت عادلانه مروری دوباره داشته باشه فکر کنم که همه ما به نتیجه میرسم در تمام نوشته های راوا فقط میتوان به یک سری جنایت کاران جنگی تاخته است که همه ملت افغانستان ان را میداند ودراین باره باید به راوا افرین گفت ودیگر اینکه در یک قسمت نوشته های راوا چشم ادم به نقطه میخوره که مینویسه ما هرگز نمیگویم دانشگاه دانشکده ودانشجو وبجای این جمله های بیگانه ما از فرهنگ افغانی استفاده میکنم ومیگویم پوهنتون ............. وغیره .حالا سوال اینجاست که در کجای ادبیات فارسی دری راوا بجای دانشکاه کلمه پوهنتون را دیده که این جملات را بیگانه میخانه؟ بنا به دلیل های زیادی نمیتوان (راوا) را بنام جمغیت انقلابی یاد کرد بلکه راوا از کلمه زن سوء استفاده کرده واین کلمه را نقاب ساخته تا از این طریق خود را مظلوم نشانداده وهم استفاده مالی بیگیره وهم سیاسی اگر شما با این جمله موافق نیستید پس به این سوال جواب بدهید؟ که چرا این جمعیت که خودرا حامی حقوق زن وگل سر سبد مینامه به صورت مجهول الهویت فعالیت میکنه وهرگز اشتیاق نداره که این نقاب را وردارد چون از انترس است که مبادا پشت این شعار های بشر دوستانه پلنگ های تیز دندان را کسی بیبینه. البته این به این معنی نیست که من از کابل پرس دفاع کنم بلکه کابل پرس هم کم وبییش نواقص داره البته برای ادامه گفته هایم بر میگردم حکایت همچنان باقیست.........................
سلام به نويسنده ی مطلب بالا و خوانندگان کابل پرس?،
به نظر من مشکل اصلی همين جاست که "هنوز در سکوی رهبری راوا، شوونيزم قبيله گرا ، گاه خودی نشان ميدهد" و تا وقتی قبيله جای و جايگاهی در ميان سران راوا داشته باشد، نمی توان به اين جريان اعتماد کرد. هر لحظه اين جريان می تواند به همان ذهنيت قبيله ای خود بازگردد و گرچه در ظاهر شعارهايی برای حقوق بشر می دهد اما می تواند در پنهان در کار ديگری باشد. يکی از ويژگی های يک گروه سياسی امروزی تر ، به نوعی برای جلوگيری از همين مثلا بروز ذهنيت قبيله گرا و يا عدول از آنچه در مرامنامه آورده، انتخابات و غزل و پرسش و پاسخ و نظارت و بازرسی ست (در خود سازمان و مخفی بودن يک گروه به هيچ عنوان مانع آن نمی شود). چرا تاکنون راوا ميان اعضای خود انتخاباتی برگزار نکرده است؟ من ضمن اينکه هنوز نمی خواهم اين گروه سياسی را در سطح يک گروه ماکياوليستی پايين بياورم اما چه تفاوتی ميان انديشه ی چند تن سران راوا و مثلا با انديشه ی قبيله ای و ارتجاعی حبيب الله رفيع است؟ حبيب الله رفيع کسی ست که عملا مردم را فاقد شعور انتخاب کردن دانسته و حتا چار روزنامه نگار افغانستان را نيز برای انتخاب مديران يک نهاد آزاد روزنامه نگاران، فاقد صلاحيت انتخاب کردن می داند. من می خواهم بدانم آيا اگر مثلا اشرف غنی احمدزی با ذهنيت قبيله، دبير کل سازمان ملل هم می شد، کدام دسته گلی بر سر مردم افغانستان بود؟ يا می خواهم بدانم زلمی خليل زاد، با ذهنيت قبيله اش کدام کار مثبتی برای مردم افغانستان انجام داده يا می دهد؟ مسلما نه و اما قبيله گرايان می توانند هر لحظه با يکديگر اتحادی ايجاد کنند.
آيا شعار مبارزه عليه سياست های آمريکا، بدون نقد صريح و آشکار زلمی خليل زاد (با همان لحنی که ديگران را راوا نقد می کند) شعاری توخالی نيست؟ آيا خانم خليل زاد مشاور ارشد راوا باشد، جای سوال و پرسش نيست؟ آيا نقد سياست های آمريکايی ، بدون نقد سياست بانک جهانی (که هميشه در خدمت سياست های ايالات متحده است) و عامل اصلی آن در افغانستان آقای انورالحق احدی چيزی بيش از شعار است؟ آقای احدی گويی سر گنج خليفه نشسته اند. در يک مورد که سند اختلاسش را در کابل پرس نشر کردم، خانه ای دولتی در وزير اکبر خان را که کرايه ی آن ماهانه چهار هزار دالر بود ، به ماهی چهار هزار افغانی در ماه برای دو سال کرايه کرده که يعنی هزاران دالر سوء استفاده ی شخصی. در کنار اين، هر روز ان جی او سالاران بين المللی و داخلی، پروژه های نيم بند خود را که حداقل نيم پول آن به جيب می رود، با امضای وزارت ماليه ی کشور تحويل دولت می دهد و وزارت ماليه هيچ اعتراضی نمی کند. چرا؟ و چرا دريغ از نوشتن سطری توسط راوا برای اين موجود؟ درباره ی فاروق وردک هم به همين شکل. چرا سران راوا برابر چپاول و خوسری ها و حمايت های فاروق وردک از ارتجاع سکوت کرده اند؟ شما می دانيد که با امضای فاروق وردک چه بلاهايی بر سر مردم افغانستان نازل می شود؟ کسی که چهار پست مهم دولتی را يکجا اشغال کرده. آيا به نظر شما فاروق وردک سزاوار نقد نيست. اسد الله خالد چطور و آيا اين سزاوار است که اين چنين افرادی از نگاه انتقادی راوا دور بمانند؟
نقد و بررسی عملکرد نويسندگان و شاعران و يا به ظاهر شاعران و نويسندگان کار خوبی ست. مراد و مقصود من هيچگاه اين نبوده که راوا حق ندارد اين و آن را نقد کند. نقد کند، اين آزادی را لازم نيست کسی به راوا اعطا کند. اما مگر فقط فارسی زبان ها قابل نقد و بررسی اند؟ اگر درست و منطقی بنگريم، جناب حبيب الله رفيع بسيار بيشتر از تعدادی از شاعران و نويسندگانی (يا به ظاهر شاعران نو نويسندگان) که راوا مورد تاخت و تاز خود قرار داده سزاوار نقد است. چرا؟ آقای حبيب الله رفيع حداقل در همين شش سال اخير يکی از تيوريسين های ارتجاع و قبيله گرايی در افغانستان بوده اند. تبليغات چی کرزی برای انتخاب شدنش، رابطه ی نزديک با کاخ نشينان، رابطه ی نزديک با هيوادمل، رابطه ی نزديک با کريم خرم و در بسياری موارد اين صاحبان قدرت، از آقای رفيع به عنوان مغز مبتکر برای پيش بردن افکار قبيله استفاده می کنند. علاوه بر اين حداقل ده شغل را از جوانان با استعداد وطن ربوده اند.
يا چرا ضيا بوميا نظامی سابق جنايتکار معروف سياف قابل نقد کردن نيست که مانند آقای رفيع، راوا حتا يک سطر هم برايش ننوشته است. آقای بوميا بعد از نظامی گری، در کار ان جی او سالاری و قبيله گرايی بنام دفاع از آزادی بيان در افغانستان است. از اين مثال ها فراوان می توان زد، پسر خوانده ی جناب کرزی آقای آصف ننگ، آقای نجيب منلی و...
من به دنبال پاسخ پرسش هايم از راوا هستم و اين تنها بخشی از پرسش هايی ست که دارم. خواهيم ديد که اين يک "دُر" سفته است و يا ...
امریکائ را که من میشناسم مثل گروهک های راوا هزاران گروهک را در خدمت دارد. راوا هر قدر بر ضد نوکر های قبلئ امپریالیزم شعار بدهد باز هم هویتش را پنهان کرده نمیتواند. از این بازی ها مردم دنیا بسیار دیده و شنیده...
از سازمانی که رهبرش مجهول، تمویل کننده هایش مجهول و موقعیتش مجهول باشد مردم چی انتظار میتواند بکند؟
آقای میرهزار قلمت نویسا و عمرت دراز باد! چلوصاف راوا را از آب کشیدی... خدا ج خیرت دهد!
behroz bakhtarian az namet malom ast ke besyar lawda wa ahmaq asty wa khod forokhte pakistan ham asty
lanat bar shoma khod forokhai pakistan wa arabha
“ شايد سوء تفاهم و عدم درک از روزی شروع شد که سر دبير جوان و پرکار کابل پرس? در مطلبی، راوا را « اپوزيسيونی نه چندان نيرومند! » خواند . راواييان که اغلب ، اشيا را يا سپيد سپيد و يا سياه سياه مينگرند ، بر کامران مير هزار تاختند و ويرا به چار کتاب « کافر» ساختند ! “
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر مسله ازين قرار است‚ پس بهتر خواهد بود كه درين مناقشه مداخله نكنيم. زيرا در مداخلهء خود يا جانب آقاي ميرهزار را اختيار ميكنيم و يا از راوا را .
ما افغانها در طول عمر خود هرگز بيطرف نبوده و نخواهيم بود. بگذاريم كه ايشان دعواي اقامهء حيثيت همديگر را خودشان صاف كنند.
احترام
با عرض سلام به همه:
از مدتی است که اقای کامران میرهزار(با اینکه درین قحط نشرات متعهدغنیمت است)کارزار ضد راوایی را براه انداخته است.ودر برابر سوالات مشخص من جوابی« شمار نظر تان و مرا نظرم »داد.
اما با آنهم به متاثر بودن راوا به افکار قبیلوی پافشاری دارد.
من در سایت راوا اعلامیه شانرا در رابطه با هشت مارچ خوانده بعدا شماره های گذشته پیام زن را نگاه میکردم که تصویری از روی جلد یکی از شماره هایش را تشخیص داده نتوانستم.روی آن کلیک کرده که عنوانی توجه ام را جلب کرد آنرا خوانده آدرس آنرا به شما هم مینوسم بخوانید و قضاوت کنید آیا آقای کامران میرهزار حق دارد که جنین قضاوت کند؟؟؟؟
مسئله ملی و بدمستیهای شونیستی و قومپرستانهی محلی
نگاهی به شونیزم عزیزنعیم، داكتر حسن كاكر و قومگرایی ارتجاعی و اخوان پسندانهی داكتر اصغر موسوی، ارغوان، داكتر سرور سخا و...
http://pz.rawa.org/40/40aziz.htm
باز هم سلام آقای میر هزار:
اجازه بدهید خدمت تان عرض کنم که خاک پاشیدن به چشم مردم جواز نیست.آیا گلبدین،ملا عمر،سیاف،خالص،حاجی قدیر،ملا راکتی،فاطمه گیلانی(خانم احدی)....و هاشمیان،روستار ترکی،نبی مصداق،نگار گر،معصومه عصمتی .... فارسی زبان اند که بدتر از کلماتیکه شما به آن اشاره کردید،به آنها کفته شده است. لطفا به خاطر قضاوت درست خوانندگان مقاله«مسله ملی و بد مستی های شویدستی...»یکبار در کابل پرس? نشر کنید تا دیده شود در کجای آن مقاله به ظاهر شاه ،عمو و عمو زاده هایش چهره ملی داده شده؟
اگر شما از تجاوز جنسی ظاهر شاه کدام نمونه مشخص را ارایه کرده میتوانید چرا تاکنون افشایش نکردید؟با اینکه راجع به عیاش بودن و پسران دربین مردم صحبت های بوداما بدون ارایه فاکت شاید کابل پرس بتواند جیزی درین رابطه بنوسد.
افای میر هزار باز هم از شما میپرسم:آیا راوا به نعمتالله شهرانی،فاطمی،امین فرهنگ،رستم علی،رامین...وفا معصومی،همت فاریابی،میرزایی،نور احمد رجا،سخی ارزگانی ،نورالحق حسینی...و صد ها وزیر و وکیل و والی وقومندان جنایت کار و ادم کش و فرهنگیان سازشکار و معامله گر و تفرقه افگن پرداخته که به احدی و خلیل زاد و...نه پرداخته است.
من فکر میکنم آفای میر هزار که پرداختن تند و تیز راوا به بابه!!!مزاری شما را برافروخته ساخته نه نپرداختن به احدی....
آقای میر هزار سلام : این هم برخورد راوا با یک خانمی که پشتون. است.پیام زن شماره مسلسل 50
Payam-e-Zan
وقتی تاجور كاكر خلقی، طالبی میشود
مرغلره ـ كابل
تاجور كاكر Tajwar Kakur
تاجور كاكر از خلقیگری به طالبیگری، از اين خفت به كجا!
«به سلسله افشاگری چهرههای خاين و تسليمطلب، میخواهم چهره ديگری را افشاء نمايم. تاجاييكه ما معلومات داشتيم برای تان نوشتيم و چيزهای ديگری را كه شما میدانيد در موردش اضافه نموده و به نشر بسپاريد.
تاجور كاكر در سال ۱۳۵۷ عضو فعال حزب دموكراتيك خلق افغانستان، معاون سازمان زنان ناحيه ۱۱ و معلم يكی از مكاتب خيرخانه بود. در زمان معاونيتش تعداد زيادی از مخالفين دولت را به دام "اگسا" (سازمان اطلاعات دوران ترهكی) انداخت. بعد از سقوط ترهكی و امين، تاجور مدتی در زندان افتاد و احتمالاً بخاطر فعاليتهای جاسوسی به پاكستان روانه شد. آن جا مكتبی را فعال نمود كه از طرف گلبدين تهديد گرديد و اين زمينهای شد تا از آستراليا پناهندگی سياسی بگيرد.
صدای امريكا شام ۲۳ سرطان ۱۳۷۷ طی مصاحبهای در برنامه «ميرمن» از خانم تاجور كاكر راجع به سفرش به افغانستان پرسيد. او گفت: "اول به كويته پاكستان رفتم و تلفونی با عبدالوكيل متوكل و كسانی ديگر از جمله معين وزارت خارجه بنام ملاسيد محمد تماس گرفتم و گفتم كه من میخواهم ميرمنو تولنه و هم چند مكتب دخترانه را فعال نمايم. و پروبازلهايی را نوشتهام و كميتههای خارجی هم وعده كمك دادهاند و اين پروپازلها را به سران طالبان نيز نشان دادم."
و در جواب به سوالی در رابطه به وضع زنان افغانستان گفت: "طالبان با زنان برخورد خوب دارند. زنان در بازار گشت و گذار دارند، حتی با چادر نماز و رویلچ. در شفاخانهها و مكاتب فعاليت مینمايند." تاجور خلقی نو طالب شده همچنان میگويد: "من با سران طالبان نشستم و برخورد آنها بسيار خوب بود." او میگويد "از معاون وزارت خارجه اجازه خواستم و گفتم كه رفتن به خرقه مبارك منع است يا نه. برايم گفتند كه میتوانی بروی. هيچ ممانعت نسيت. به خرقه مبارك رفتم و آن جا نفل خواندم."
از اين مصاحبه خانم كاكرخلقی ـ طالبی میتوان چند نتيجه گرفت:
۱ ـ طالبان با "برخورد خوب" يكبار ديگر ثابت ساختند كه رشته و بافتك مضبوطی با خلقیها دارند. زيرا به عوض آنكه او را بخاطر جناياتش در دوران خلقیها محاكمه كنند، مورد لطف خود قرار ميدهند.
۲ ـ خلقیها و پرچمیها چون در نوكرمنشی تمرين كافی دارند، اين عادت را بعد از انحلال حزب شان نيز از دست نداده و بعضی از آنان بخاطر منافع شخصی حاضر به قبول هر نوع پستی هستند.
۳ ـ يك زن بايد چقدر فرومايه باشد كه با همان دجالانی از زير چادری صحبت میكند كه خواهران و مادرانش را درسركها شلاقكش میكنند و موردی بیناموسانهترين توهينها قرار میدهند ولی بعد مدعی شود كه "طالبان با زنان برخورد خوب دارند."
۴ ـ راستی تا وقتی انسانهای بیوجدانی چون خانم كاكر وامثالش موجود باشند حتی جاهلترين و فرومايهترين نيروها نيز در يافتن مبلغ خود دچار مشكل نخواهند بود.»
فقط براي معلومات بيشتر در بارهء سايت آمازون:
آمازون نه يك سايت “ معتبر“ بلكه اين سايت مربوط چندين كمپني تجارتيست كه ذريعهء انترنيت صدها نوع اموال و اجناس مختلف (در ضمن كتاب) را به فروش ميرساند. و البته براي فروش اشياي خود بايد تبليغات مؤثر نيز نمايد.
چون يكي از هواداران راوا از “ سؤتفاهم“ بين راوا و خانم خليلزاد اينجا مينويسد‚ امكان دارد كه براي فروش بيشتر كتاب راوا از نام خانمي خليلزاد نيز به حيث مشاور راوا اين كمپني استفاده كرده باشد.
شما ميتوانيد در نشاني ذيل در بارهء آمازون بخوانيد.
Amazon.co.uk
احترام
سلام آفای میر هزار:باز هم دیده میشود که به خاطر افترایی که بسته اید خودرا به هر درودیوار میزنید.اگر تناقض گویی های تانرا در همین بحث ها بکشیم،یک کتاب میشود.ولی عجالتا ضرورت آنرا نمیبینم.اگر لازم شد مینویسم.یکبار شما جواب های که به خوانندگان داد اید بخوانید یقین دارم که در دل میگویید راست است والله.
من از دیالوگ شما با خود مینویسم. همان سانیکه به یکی از پرسش هایم و یا استدلالم جواب ندادید این بار باز هم می نویسم.من نوشتم راوا به صدها خاین و آدم کش و فرهنگیان سازش کار،معامله گر و تفرقه افگن نپرداخته.راوا به یک سیستم حمله میکند.وقتی سیاف میگوید یعنی اتحاد اسلامی که ضیا بومیا های زیادی را در خود دارد.وفتی خلیلی و محقق و یا در گذشته مزاری میکفت ضرور نبود که از شفیع دیوانه ها ویا وفتی از گلبدین بگوید از قطب الدین هلال هایا از تکنوکرات های خاین حکومت کرزی یاد میکند ورژیم کرزی را وابسطه و پوشالی معلوم دار که احدی ها را در بر میگیرد یادی کند.
شما می نویسید که «مگر تنها فارسی زبانان قابل نقد و برسی اند»یعنی که راوا به غیر فارسی ربان به خصوص به پشتون ها نه پرداخته.وقتی مثال های مشخصی به شما داده میشود. استدلال می کنید که به تاریک های پشتون تاخته .حال اگر اجازه بدهید از شما سوال شود که فارسی زبانانیکه مورد حمله راوا فرار گرفته کدام شان روشن اند. به طور مثال درجه روشنی و تاریکی مثلا هاشمیان و زریاب را بکویید.وبگویید گدام یک به استبداد و آدم کشان بیشتر دمبک زده است.من نوشتم که راوا به ظاهر شاه و خاندانش در مقاله «مسله ملی وبدمستی های شوینستی...»به ظاهر و خاندانش جهره ملی نداده و از عیاشی ظاهر شاه از زبان مردم گفتم و نوشتم که برای تجاوز ظاهر شاه به زن ویا زنان فاکتی ندارم.و نوشتم که اگر شما دارید جرا ارایه نکرده ایدومن فکر میکنم گذارش مرگ ظاهر شاه در مقابل افشای تجاوز وی به زنان ارزش پشقلی را هم ندارد.ولی شما چون نتوانستید سند ارایه کنید ظاهر شاه را بابای من خواندید!!!! خدمت عرض کنم که لقب بابا را به ظاهر شاه نه من بلکه خاینان و آدم کشان لمیده در کرسی های لویه جرگه که متاسفانه شما از تاختن راوا به ایشان عصبانی شده اید ، داده اند.من به شما ننوشتم بابه مزاری ات ولی جگونه ظاهر شاه را بابای من معرفی میدارید.بهتر بود تا عوض بابای شما ،می نوشتید بابای ربانی،خلیلی،محقق،سیاف،گیلانی،دوستم،مجددی،احدی،جلالی،قانونی....
راستی یک مطلب دیگر آقای میر هزار :چگونه کشف کردید که رهبری راوا متشکل از پشتون هاست؟؟؟؟ویا این را هم یکی از خوانندکان!!!تان(از همان نوع خوانندگان که بسر بردن رهبران راوا را در اروپا و امریکا برای تان گذارش داده بود) برای تان افشا کرده و شما به خاطر مراعت کردن پرنسیب های ژورنالیستی نمیخواهیدآنرا افشا کنید؟؟؟؟
گاهی از ده وگاهی از درختان گفتن تان به راوا اعتبار راوا بیشر در بین مردم بلند میبرد .در ابتدا گزارش مالی و قبیله گرایی راوا مورد سوال بود.بعدا نوکر امریکا و غیر دیمکراتیک بودن تشکیلات راوا مطرح شد.اقای میر هزار این فقط حق اعضای یک سازمان است که از رهبری خود گذارش بخواهد و یا خواهان کنگره ویا کنفرانس در سازمان شوند نه از من و شما آقای میر هزار.(اینکه راوا کنگره و یا کنفرانسی براه انداخته یا نی من شخصا اطلاع نداروبه من ارتباط هم ندارد)
من به شما نوشتم که راوا یک سازمان سرتاسری است. ومنطقا ومربوط همه اقوام.در همین لحظه به خاطرم آمد و درحایی خوانده بودم و فکر میکنم در هشتم مارج 2007 بود که خانم هزاره ای (که احتمالا راوایی ویا هوادار راوا بود زیرا در محفل راوا دعوت شده بود و هم سخنرانی کرده بود)چنین گفت:من منحیث یک هزاره می گویم که اولا خلیلی،محقق...را دار بزنید و بعدا گلبدین، سیاف ،وربانی،دوستم...را.چنین است طرز دید راواییها در قبال خانین قوم شان و از شما آقای میر هزار؟؟؟؟؟
راواييهای وطن فروش نوکر و دست پرورده آمريکا هستند. اينها همان هم مسلکهای کريم خرم فاشيستند که بر فارسی زبانان تاخت و تاز می کنند. قهرمان ملی افغانستان را دشنام می دهند و جهاد مقدس مردم افغانستان را پايمال می کنند. شرم باد بر شما .
نوریه جان سلام:
تشکر ازینکه مرا راهنمایی کرده واز یک مشکل رهایی بخشیدی.در همین مدت میخواستم از آقای میرهزار استمداد بجویم که شما به داد من رسیدید.
لیمه
آقای میر هزار سلام:
من فکر میکنم که شما هنوز شاگرد مدارس ولایت فقیه هم نبودید که راوا علیه مستدین سه دهه با قبول هر نوع خطر و قربانی راهی را پیموده و می پیماید که نمیتوانم بگویم هیج نیروی دیگر نپیموده،ولی با جرات می توانم بگویم که اندکترین ها پیموده اند.
واز دشنام دادن های تان معلوم میشود که نهایت عصبانی هستید.وشما بدون پرداختن به پرسشهایم بدون آنکه جواب سلامم را بدهید به افترا پرداختید.مشخص جواب بدهید آقای میرهزار:
1_من به شما نوشتم:
شمامینویسید که «مگر تنها فارسی زبانان قابل نقد و برسی اند»یعنی که راوا به غیر فارسی ربان به خصوص به پشتون ها نه پرداخته.وقتی مثال های مشخصی به شما داده میشود. استدلال می کنید که به تاریک های پشتون تاخته .حال اگر اجازه بدهید از شما سوال شود که فارسی زبانانیکه مورد حمله راوا فرار گرفته کدام شان روشن اند. به طور مثال درجه روشنی و تاریکی مثلا هاشمیان و زریاب را بکویید.وبگویید گدام یک به استبداد و آدمکشان بیشتر دمبک زده است.جواب کجاست؟؟؟
2_من از شما خواستم که در کجای مقاله «مسله ملی و بدمستی های شوینستی...»به ظاهر شاه جهره ای ملی داده شده است.جواب جه بود؟یا همینکه ویرا بابای من خواندید مسله حل شد؟
من از شما خواستم که چرا تجاوز به زنان توسط ظاهر را افشا نکردید وبه یک چیز بی ارزش «به موقع انتشار خبر مرگش»پرداختید جواب جه بود؟کدام یکی الویت دارد؟
من نوشتم که لقب بابا را همان های که راوا به آنها پرداخته وشما از بابت آن عصبانی هستیدداده .وشما انرا کمرنگتر بیان میکنید که خاینین دست داشته!!!اقای میر هزار نتنهادست داشته بلکه آنها بابایش کرده اند. من بی جاره کی باشم که اعتراض کنم؟من که فقط اولین بار است با شما در کابل پرس? بحث دارم.واز طرف دیگر لویه جرگه جنان تصاویب خاینانه دیگر داشت که بابا ساختن ظاهر در برابرش جغله ای بیش نبود.من وشما فرق داریم آقای میر هزار.من یک انسان معمولی و بدون مدعا هستم نه نامی دارم و نه هم نشانی ولی شما که خودرا ژورنالیست متعهد میدانید ولی معلوم میشود که تعهد شما در برابر همان هایی است که راوا خیره سری کرده وبه آنها تاخته است.وبه من هم اجازه بده برایت بنویسم که تعهدت در برابر بابه ات مزاری است.
3_تا جاییکه من تصور دارم راوا یک سازمان مخفی است که دست من وشما به شناخت رهبری و کادر هایش نمیرسد و الی مانند رهبر شهید شان مینا قربانی های زیادی را نصیب میشدند.زیرا پشتون خواندن دربست رهبری راواازطرف شما خنده آوراست.خودرا بازی ندهید آقای میرهزار.
درین شکی نیست که راوا در اروپا و امریکا هوادارانی دارد و انصافا زیاد هم دارد.من هم از هواداران شان هستم.ولی از تشکیلات شان جیزی نمیدانم و باید هم ندانم.اگر شما در کی از مبارزه مخفی داشته باشید به من حق میدهید.
4_من نگفته ام راوا به اعضای خود گزارش مالی نداده و یا انتخابات نکرده .لطفا نوشته ام دوباره بخوان .نوشته ام «من اطلاع ندارم وبه من مربوط هم نیست.و این مسله به اعضای راوا مربوط میشود نه به میر هزار و لیمه ...اجازه بده اگر بدت هم می آید به یک ضرب المثل پشتو اتکا کنم که «ژیره زما واک د ملایان».ملا گری نکنید آقای میر هزار.
5_ به نظز من آن خانم شریف هزاره حضور راوا را در یکاولنگ در زمان وحشت طالبان مشاهده کرده که چگونه راواییها گزارش مظلومیت یکاولنگی ها را به جهانیان رساند و خود در ماتم شان شریک شد.نه آنچیزی که شما میگویید.ویا شاید هم در مکاتب راوا مانند سایر هزاره ها،پشتون ها،تاجیکها...درس خوانده وبه حقانیت راوا رسیده است.اگر منظور تان از «بریدن »هزاره ها از راوا خانم ثمر باشد.دران صورت اجازه بدهید بریدن از راوا و نشستن در کنار بابه مزاری و کمیته مرکزی حزب وحدت را به شما و حزب وحدت مبارک باد بگویم.
به نظر من «بریدن» سیما ثمر مشکل هردوی مارا حل میکند.مگرنه؟
6_ویک پرسش آخری :آیا درین چند سال نشرات تان به چند جنایت کار هزاره پرداخته اید؟؟امید بیجواب نماند.
واین هم اعلامیه راوا به مناسبت 8 مارچ.تا کسانیکه تاکنون به نشرات راوا دست نیافته اند قضاوت کنند که حق با که است؟؟؟
زنان افغان در دوزخ بنیادگرایان و اشغالگران میسوزند
امروز در صدمین سال از تجلیل روز جهانی زن، زنان در کشور های پیشرفته جهان با شادی آن را جشن میگیرند، ولی ما مجبوریم از آلام، مصایب و زجر هایی حکایه کنیم که مردم و بخصوص زنان ما در آن عذاب میکشند. هفت سال گذشت، کشوری که امریکا و همدستانش با کذب و ریا مدعی اند صلح و دموکراسی به آن ارمغان آورده اند و زنانش را از چنگ طالبان رهانیده اند، هنوز در دوزخ بنیادگرایی میسوزد. دختران با سگ تبادله میشوند، بر زنان و کودکان تجاوز صورت میگیرد، مردان زیر حمایه دم و دستگاه جهادی زنان شان را بصورت فجیع به قتل میرسانند، آب جوش بر آنان میریزند، گوش و بینی و انگشتان شان را قطع میکنند، زنان بیگناه سنگسار میگردند و دولت مافیازده کرزی بصورت خستگی ناپذیر مشغول سازش، جنایتکار نوازی و دزد نوازی میباشد و از کلکسیون بیحسابش بر گردن آنان مدال میآویزد. ولی برای آقای کرزی پشیزی اهمیت ندارد که دزد و آدمکش مدال گرفتهای بنام عطا محمد جوان آزادیخواهی بنام پرویز کامبخش را بی جرم و گناهی به زندان افگنده است و چند خونخوار شیاد شینواری مانندش وی را محکوم به اعدام کرده اند.
فاجعه حقوق زنان در افغانستان
تعدادی ابله و یا بیخبر از دنیا، حضور زنان را در پارلمان نشانهای از دموکراسی و پیشرفت، حقوق و آزادی زن میدانستند. ولی عملاً دیدیم که این زنان جمعیتی- خادی همچون گدی گگ ها، تحت فرمان قومندانان جهادی بوده که با خونسردی و بیتفاوتی نکبت و سیهروزی زنان عزادار وطن شان را بیشرمانه تماشا میکنند و بجای افشاگری و اعتراض به وضعیت زنان، مصروف خورد و برد و حفظ چوکی و مقام خویش اند. اگر این زنان در تبانی با جنایتکاران جهادی-خلقی و پرچمی نمیبودند باید مانند ملالی جویا با قاطعیت تمام در صف مردم میایستادند و رسالت خود را در برابر مردم و وطن صادقانه انجام میدادند.
اعدام صدام، صدام های وطنی را به تب لرزه مرگ انداخت. این خوکان خونخوار با دست و پاچگی عجیبی خواستند از مرگ و محکومیت محتوم شان جلو گیرند. این گرگان با طرح مصالحه ملی و تشکیل جبهه ملی با برادران مشترک الوجوه خلقی- پرچمی شان در «صف واحد» گرد هم آمده اند تا گردن شان را از ریسمان عدالت مردم برهانند. البته در کنار جبهه ملی، جبهه متحد فرهنگی را نیز نباید فراموش کرد که چگونه روشنفکران مزدور با دنائت خون از سر و روی جهادی ها و همدستان خلقی و پرچمی شان میلیسند و با بیشرمی تمام از طریق رسانه ها در تلاش اند تا با باد کردن کثافات به روی دولت کرزی، آب تطهیر بر سر و ریش جنایتکاران بریزند و آنان را افراد دموکرات، متمدن، با فرهنگ و آزادیخواه معرفی نمایند.
اگر از یک سو کریم خرم گلبدینی از موضع شونیستی عمل خاینانه را در برابر چند خبرنگار انجام میدهد، مهره های «فرهنگی» جنایتکاران برای اظهار ارادت به باداران ایرانی شان، بخاطر «دانشگاه» و «دانشکده» گلو پاره میکنند ولی هرگز نمیتوانند از مسایل استخوان سوز فعلی مثل بی امنی، بی دوایی، بی نانی، بی خانگی، اختطاف، کشتار زنان و مردان بیگناه توسط ددمنشان جهادی و طالبی، مرگ صد ها تن از سرمای زمستان، فقر، بیکاری و صد ها مصیبت دیگر مردم ما و افشای عاملین وضعیت بد امروزی حرفی به زبان آرند بلکه از طریق مطبوعات و تلویزیون ها بمثابه بدترین دشمنان آزادی و وحدت ملی افغانستان عمل میکنند.
امروز که پرده درامه جنگ ضد ترور امریکا هم دریده شده و ناظریم که از یکسو زیر نام «جنگ علیه ترور» هزاران هموطن بیگناه و نگونبخت ما را بقتل میرسانند اما از جانبی با شترگاوپلنگ های فاشیست طالبی زد و بند دارند و میکوشند چتلی را از سر و روی عدهای از آنان لیسیده در قدرت شریک سازند. این عوامفریبی های خاینانه به مردم ما و جهان بار دگر ثابت کرده که امریکا و متحدانش فقط و فقط در پی منافع استراتیژیک، اقتصادی و سیاسی خود بوده و افغانستان را بیش از پیش در کام فجایع و تباهی سوق میدهند. نصب خاینان جهادی و جاسوسان روشنفکرنما در قدرت و تبدیل افغانستان به مرکز مافیای مواد مخدر، اولین گامهای این سیاست خاینانه اینان بوده است.
چنانچه «راوا» از نخستین روز ها اعلام داشت که هیچ کشوری نمیخواهد به کشور دیگر دموکراسی و آزادی اعطا نماید و حالا این حقیقت به همه آشکار شده است. مردم ما بخوبی شاهدند که امریکا چگونه موش های مرده را دوباره با نکتایی و دریشی چون گرگان وحشی بجان مردم ما رها کرد و در برابر فجایع جاری در افغانستان، نقض حقوق بشر و زیر زدن میلیون ها دالر توسط دزدان جهادی و ان جی او های فاسد کاملاً بیتفاوت میباشد. اگر پول های کمک شده بنام بازسازی به جیب خاینان در پارلمان و کابینه نمیرفت، بلایای طبیعی چون سردی هوا اینقدر قربانی نمیگرفت. فقط اگر مقدار اندک این پول برای رفاه مردم به مصرف میرسید دست و پای صدها پیر و جوان ما قطع نمیشد و هزاران تن دیگر به کام مرگ فرو نمیرفتند.
«جمعیت انقلابی زنان افغانستان» بار دگر اعلام میدارد که تمامی تیره روزی ها و بدبختی های وطن ما ریشه در حاکمیت پلید بنیادگرایی چه از نوع طالبی یا جهادی داشته و تا زمانی که این زخم چرکین از عمق نخشکد وطن و ملت ما نه به زور امریکا و ناتو و هیچ نیروی دیگر خارجی روی سعادت و بهروزی و ترقی را نخواهد دید.
ما مجدداً اعلام میداریم که هرچند آقای کرزی از اعمال هر نوع عدالت بر جنایتکاران حلقه زده در اطرافش اظهار عجز کرد، ولی ما مصممیم که با وجود محدودیت های فراوان و قرار داشتن در محاصره دژخیمان جهادی- خادی و جیره خواران فرهنگی آنان با اتکا به خواست مردم افغانستان و اعانت مردم، احزاب، گروه های حامی آزادی و دموکراسی، تا جنایتکاران جنگی و غارت گران سه دهه جنگ در افغانستان اعم از سنی و شیعه، پشتون، تاجک، هزاره و ازبک در میز محاکمه نکشانیم، از پا نخواهیم نشست.
با توجه به آنچه گفتیم تجلیل هشتم مارچ تا فردای تابناک رهایی برای زنان وطن ما مفهوم دیگری دارد. برای ما:
هشتم مارچ یعنی روز بیان درد ها و رنج های جانفرسا و استخوانسوزی که بر زنان وطن ما میگذرد و افشای اراذلی که عامل این فجایع اند.
هشتم مارچ یعنی روز تعهد به خون زنان شهیدی که بخاطر آزادی، کرامت انسانی و حقوق شان جان باختند.
هشتم مارچ یعنی روز همبستگی و بپا ایستادن علیه بنیادگرایی چه از نوع جهادی و چه طالبی.
و بالاخره هشتم مارچ یعنی روز پیمان برای تحقق بخشیدن آزادی، دموکراسی و عدالت در سر تاسر افغانستان پاک از لوث بنیادگرایان و مالکان خارجی شان.
جمعيت انقلابی زنان افغانستان (راوا)
١۸ حوت ١٣۸۶ – ۸ مارچ ۲۰۰۸
من کاملا موافقم که راوا با افشا و کوبیدن کسانی مثل حسین فخری بزرگترین خدمت را به جامعه ما انجام داده، متاسفانه اکثر کسانی را که راوا کوبیده و واقعیت شانرا برملا ساخته، بوسیله نهاد های به اصطلاح جهانی و دولت و ... بلند میشوند و در رکاب جنایتکاران از علیه مردم با قلم خود در جنگ اند. مردم و حتی عده زیادی از روشنفکران افغانستان میتوانند جنایات گلبدین، ملاعمر، ربانی، سیاف، محقق و ... را ببینند، اما نمیتوانند همدستی حسین فخری ها با این جانیان را درک کنند، ولی راوا از اولین روزها تا حال هشدار داده که اینان را کم نگیرید که در لباس گوسپند اما بدتر از گرگهای درنده هستند.
حال که متاسفان هروزتاروز به صف حسین فخری ها افزوده میگردد و ان جی او سالاری و پول و امکانات و استخبارات جهانی و مخصوصا سی آی ای وجدان و حیثیت روشنفکران زیادی را میخرند و در راه منافع خاینانه خود مورد استعمال قرار میدهند، باید به اهمیت و کار راوا بیش از پیش پی برد.
راوا طبعا بدون کمبود نمیتواند باشد، چون کار میکند و تلاش، حتما کمبود ها و اشتباهاتی دارد، اما این اشتباهات در برابر درخشندگی و بالندگی راوا رنگ میبازند.