صفحه نخست > دیدگاه > گزارش فرهنگی ازشهرمالموی سویدن

گزارش فرهنگی ازشهرمالموی سویدن

پرویز "بهمن"
جمعه 14 سپتامبر 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

سایت لر وبر ازشهرمالمو ازقول محترم عبدالله احسان مسؤول آن سایت گزارش داده است که بتاریخ هشتم ماه سیپتمبر سال 2012 درآن شهرتعدادی ازفاشیستان پشتون وخلقی های متعصب گٍّردپا ؛ درتالار یکی ازمدارس ابتدایی اطفال شهرمالمو بنام مکتب (کروسبیک) به بهانهء قدردانی ازکارهای علمی وتحقیقاتی آقایان پروفیسور خیرمحمد ماموند ومحمد معصوم هوتک تجمع نمودند.

اما درایمیلی که یکی ازخبرنگاران آزاد بنام وارث خان به آدرس بنده به زبان پشتو فرستاده است جزئیات آن محفل را چنین شرح میدهد.:
" ازآنجائیکه این محفل در روز شنبه که تمام مدارس ودفاتر رسمی درسوید تعطیل می باشند برگزار گردید ولی بنابر نابلدی گردانندهء محفل آقای حبیب الله غمخور به سیستم های ایمنی پیشرفته در داخل مدرسه؛ آژیر خطر مدرسه از زمان ورود گردپاهای خلقی تا آخرین ساعات ختم محفل چندین باربصدا درآمد وموترهای پولیس با عجله خودشانرا به محل رساندند. من زمانیکه متوجه شدم که موتر پولیس به سرعت ازپیش ما رد شد گمان کردم که حتما کسی ازاشتراک کننده گان محفل ترور شده است؛ راستش را بگویم خیلی ها ترسیده بودم ولی زمانیکه داخل محوطهء مدرسه گردیدم دیدم که چند نفری که قبل ازمن خودشان را به آنجا رسانده بودند حالت عادی داشتند؛ ازیکی ازمهمانها پرسیدم که موترپولیس اینجا چه میکرد؟ او درجواب گفت: غمخورصاحب تنها کِلی دروازه ها را گرفته ولی شمارهء رمز را که باید قبل از داخل نمودن ِکِلی به دروازه ازآن استفاده میکرد و توسط آن دروازه ها بصورت نورمال بازمیشد فراموشش شده است؛ بناء آژیر خطر که بصورت خودکار درمقابل حوادثی چون سرقت واعمال تخریبی مستقیما به ادارهء پولیس شهر وصل است درصورت عدم استفادهء کود یا شماره های رمزمخصوص؛ بصدا درمیاید. وپولیس نیز مسؤولیت دارد که هرچه زودتر خودش را درهمچو مواقع بمحل حادثه برساند. از وی پرسیدم اینکه بار اول نیست که آژیر خطر بصدا درآمد سال قبل نیز چنین واقع شد آیا تاهنوز آقای غمخور نمیداند که دروازه های مدرسه را چگونه باز وبسته کند؟ وی که میدانست این سوال را بخاطر چی نموده ام یک خندهء معنا دار کرده وسکوت اختیار نمود. از آنها رد شدم ودرگوشه ایی با یکی ازدوستانم.. نشستیم ؛ باخودم چندلحظه درفکر فرو رفتم وبا خودم گفتم که ما اوغانها چقدر عقب مانده ایم ، خوش داریم که درکشورهای پیشرفته زنده گی کنیم ودرتالارهای لوکس ومدرن محفل های خودرا دائر نمائیم ولی برای یک لحظه هم خودمانرا زحمت نمیدهیم تا ازسیستم های ایمینی درمقابل حوادث ناگوارآگاه شویم وبرای خویش پرسیدن ویاد گرفتن را کسر شان میدانیم که ازکسی بپرسیم که این دروازه ها چگونه باز وچگونه بسته میشود وحتی نمی خواهیم که به رمز وراز بازنمودن وبسته نمودن دروازه ها خودرا آشنا سازیم . آیا نسلهای آیندهء ما نیز درین کشورها چنین بار خواهند آمد؟
بهرتربیت محفل که قرار بود ساعت یک بعدازظهر دائرگردد؛ برعکس ساعت سه آغاز بکار کرد؛ درمحفل تنها یک زن اوغان دیده میشد که وی نیزبخاطر خواندن شعرش درآن محفل دعوت شده بود. زمانیکه یک خانم زیبای سویدی بنام (لیندا) همکار آقای حبیب الله غمخور درامور (اینتگریشن) یا جذب اقلیتهای زبانی درجامعهء سویدی مربوط شهرداری مالمو وارد تالار شد ازشدت ترس بخود میلرزید؛ ولی بمجردیکه چشمش به یگانه زن اوغان افتید که دریک گوشهء انزوا باشوهرش نشسته خودش را به او نزدیک ساخت. واقعا برای زنان ودختران سویدی برگزاری اینگونه محافل مردسالارانه وحشت ناک وترسناک می باشد. لیندای زیبا ومقبول چون دید که این محفل قبیلوی وقرون وسطایی صرف برای مردان ترتیب داده شده است جرأت نکرد تا روی ستیژ برود ودرعوض ازیک همکار مردینهء خویش تقاضا کرد تا پیام خوشامدی اورا به حاضرین تالار قرائت نماید.

این همکار مردینه ؛ یک جوان سویدی که نامش درست شنیده نشد ولی وی بدون داشتن کدام بیانیهء تحریری یک دسته گل را باخودش آورده وبه نماینده گی از دیگر همکاران دفتر خویش آنرا به انانسر محفل تقدیم نمود وبزبان سویدی حاضران محفل را خوش آمدید گفت. اودرسخنان استقبالیهء خویش اظهار داشت: ادارهء بخش جذب اجانب به اجتماع سویدی ؛ مربوط شهرداری مالمو افتخار دارد که امروز دردایرنمودن محفل ادبی وفرهنگی نویسنده گان ودانشمندان افغان؛ همکاری می نماید وازکوششهای شباوروزی آقای حبیب الله غممخور بخاطر جمع نمودن این شخصیتهای بزرگ خیلی احساس شادمانی وغرور می نماید که همچو شخصیتهای بزرگ علمی واکادمیک به شهرمالمو تشریف آورده ودرراه پخش ونشر فرهنگ صلح وشادمانی وانسانیت درجامعهء سوید وانتقال این فرهنگ پربار برای نسلهای آیندهء شان که درینجا تولد وبزرگ میشوند تلاش می نمایند. ما ازهمکاری با آقای حبیب الله غمخور درین زمینه سخت حوشحالیم واحساس غرور می نمائیم. آرزو می کنم که هرسال شما دانشمندان گرامی واهل فرهنگ وادب افغانی به شهرمالمو تشریف بیاورید"

البته این بار نخست نیست که همچو محافل مردسالارانه قبیلوی در شهر مالمو دایر میگردد. چندسال قبل کاندید اکادمیسن محمداعظم سیستانی صاحب درهمین تالار به زبان رسا اعلان کرده بود که : ما اوغانها هرگز متمدن نشده ایم؛ او باخودش عهد کرده که دیگر هرگز درمحافل اوغانهای خلقی شهرمالمو اشتراک نکند وتنها با ارسال پیامهای تشریفاتی ومتملقانه اکتفانماید"
.

اما از بقیهء قسمتهای مهم این محفل که توسط محترم وارث خان ضبط نوار ویدیویی شده یکی هم این است که درمحفل مذکور یکی ازسخنرانان هلمندی بنام مفتون دربیانیهء خویش میگوید: چندسال قبل سازمان یونسکو اعلام کرده بود که زبان پشتو درقطار زبانهای مردهء جهان حساب میشود؛ بناء این موضوع را که سازمان یونیسکو روی هردلیلی گفته باشد به حیثیت و وقار پشتونها برخورده است وباید پشتونها درین زمینه سازمان یونسکو را به میز محاکمه بکشانند که چنین اظهارات ابلهانه واحمقانه را بخاطر چی گفته است. آقای مفتون میگوید که: برای ما پشتونها زبان حیثیت ناموس را دارد؛ کسیکه زبان مارا مرده میخواند درحقیقت ملت پشتون را مرده خوانده است واین توهین آشکاریست برهویت ملی همهء پشتونهای لر وبر( افغانستان وپاکستان). این مکلفیت هرپشتون است تا اززبان وفرهنگ اوغانی خویش بدفاع برخیزند.وارث خان می نویسد: با خودم گفتم که حالا این خررا کی باید آدم بسازد که میخواهد سازمان یونسکو را بدادگاه بین المللی معرفی کند’’. یکی دیگراز بیانیه دهنده گان که پیام کدام اوغان دیگری را ازشهرکابل به قرائت گرفته بود گفت : که امروز درشهرکابل درتمام دفاتر؛ مکاتیب رسمی وکارهای اداری به زبان دری می باشد وپشتونها خودشان را دراداره وسیستم دولتی مانند گذشته چون زمانهای شاهی وجمهوری بیگانه احساس میکنند؛ امروز حتی خود پشتونها از نوشتن یک مکتوب رسمی بزبان پشتو می شرمند؛ دریک محفل که یک دری زبان وجود داشته باشد وده نفر پشتون هم آنجا حضوریابند بخاطر همان یکنفر دری زبان تمام محفل از الف تا یا به دری گو تبدیل میشوند؛ واین بدبختی ما پشتونها است؛ بعدا نوبت به آقای پروفیسور خیرمحمد ماموند؛ سابق استاد پولتنخنیک کابل؛ کسی که این محفل بخاطر وی دایرگردیده بود رسیده و رشتهء سخنرانی را بدست میگیرد. اونیز به سبک دیگر اوغانهای ناسیونالیست چیزجدیدی برای گفتن نداشت؛ افغانستان را کشور اشغال شده خواند وبرخی ازگروه های سیاسی را بدون اینکه نامی ازکسی ببرد متهم به وطنفروشی وکشانیدن پای ابرقدرتها به افغانستان نمود؛ ماموند ادعا نمود که وی خواهان این است که نویسنده های پشتون دررشته های مختلف دست به تالیف کتابها ورساله های علمی بزنند تا خلاء علمی درزبان پشتو پر شود؛ وی گفت تا کنون وی بیش ازهژده کتاب را در رشتهء علوم فزیک و کیمییا بزبان پشتو تالیف کرده است وآنرا به علاقه مندان علم کیمیا درمیان پشتونها توزیع کرده است ولی ازآنجائیکه جامعهء پشتون یک جامعهء بیسواد است آن کتابها اقبال چندانی درمیان مردم نداشته اند. آقای ماموند دربخش دیگری ازسخنان خویش میگوید: اگر پشتونها میخواهند بحیث یک ملت زنده در درازنای تاریخ باقی بمانند باید باسواد شوند وخودرا ازتغیرات وتحولات علمی درجهان باخبر سازند.

آقای ماموند درین نوار ویدیویی میگوید: آموختن علم نیاز به مساعد بودن شرایط وفضای آرام دارد که متاسفانه پشتونها طی پنجصدسال ازآن محروم بوده اند. علت ؛ آن بوده است که افغانستان کنونی بخاطر موقعیت جیوپولیتکی آن همیشه مورد توجه کشورگشایان بوده گاه ازشمال وگاهی هم ازجنوب همیشه مورد تاخت وتاز امپراطوری های بزرگ جهانی قرارگرفته است واین تاخت وتازها ودفاع فرزندان این خطهء باستانی درمقابل اشغالگران ؛ قرنها مانع رشد واعتلای فرهنگی مردمان این دیار گردیده است. آقای ماموند گفته است متاسفانه درکنار این عامل ؛ عامل دیگری نیز وجود دارد که آنرا نیز ازنظر نمی توان بدور انداخت وآن موجودیت یکتعداد اجنتها وخودفروخته های دست نشانده به اجانب می باشد که به بهانه های مختلف شیرازهء وحدت وهمگرایی ملی را درمیان مردمان باهم برادر این کشور ازهم می پاشند. درشرایط امروزی؛ حضور این اجنتان وخودفروحته ها بیش ازهروقت دیگری محسوس است؛ گاهی ازیک ابرقدرت دعوت می نمایند تا آنها را براریکهء قدرت نگاه دارند وگاهی هم ازابر قدرت دیگر؛ این اجنتهای معلوم الحال بخاطر قدرت وسلطهء قومی حتی حاضر اند ناموس شانرا نیز زیرپای استیلاگران خارجی بیندازند تا آنها را براریکهء قدرت نگاه دارند. شاید روزی برسد که ازمیان همین گروه های مزدور تعدادی خودشان را بدامن چین بیندازند واز دولت چین تقاضا نمایند که قوایش را بخاطر حاکم ساختن آنها درکابل پیاده کند. زیرا همانهایکه یک روز ذریعهء تانک وتوپ شوروی ها بقدرت رسیدند ودوازده سال افغانستان را بخاک وخون کشاندند؛ امروزنیز همان اشخاص درائتلاف بامزدوان دیگری ازامریکا میخواهند تا قوایش را ازافغانستان خارج نسازد وبرای نگهداری آنها براریکهء قدرت ازهیچ نوع جرم وجنایتی درحق ملت روگردان نباشند.

تبصره: درینجا هرچند آقای خیرمحمد ماموند ازگروه خاصی نام نمی برد ولی مقصدش ازخلال کلمات وعباراتش واضح وروشن معلوم میگردد که یکی جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق افغانستان برهبری زنده یاد ببرک کارمل بود ودیگری ائتلاف ضدطالبان که پشتونها آنها را ائتلاف شمال میخوانند. اول اینکه درتمام متون تاریخی امروز؛ جنگ یا جهاد افغانستان با شورویها ورژیمهای تحت الحمایهء آن بشمول خلقیها وپرچمیها تا سقوط داکترنجیب الله احمدزی ؛ چهارده سال ثبت گردیده است. دانسته نشد که آقای خیرمحمد ماموند دوسال اول را ویا هم دوسال آخررا بکدام دلیل ازحساب چهارده سال تجاوز شورویها کم کرده است؛ درحالیکه آقای ماموند نمیخواهد که خودش را ازاسناد موثق تاریخی آگاه بسازد. اگر آقای خیرمحمد ماموند به ترجمه های آقای آریانفر از روسی بفارسی اعتماد ندارد درهمین اواخر میتواند به پورتال فاشیستی خودشان بنام افغان جرمن انلاین مراجعه فرمایند تا ازشهکاریهای رهبران خلقی وحس وطندوستی آنها آگاه شوند که توسط آقای غوث جانباز ترجمه شده است. فاشیستهای اوغان اسناد خارجی خصوصا اسناد کا گی بی را درمورد وطنفروشی هم تباران شان قبول ندارند ولی درهرحالتی درین کوشش وتقلا اند که اقوام غیر اوغان ورهبران آنها را یکسره وابسته به دستگاه استخباراتی شوروی معرفی نمایند وچنان وانمود نمایند که گویا در دوران اشغال افغانستان توسط شوروی تنها مرد میدان پشتونها بودند که می رزمیدند ولی دیگران با روسها یکجا جامهای شراب را سرمی کشیدند. درزمان شوروی ها این نورمحمد تره کی وحفیظ الله امین بودند که ازشوروی ها بار بار تقاضای کمک نظامی وحتی داخل نمودن قطعات نظامی شوروی را برای سرکوب مخالفان سیاسی ونظامی آنوقت خصوصا بعداز سقوط شهرباستانی هرات بدست مجاهدین نموده اند. اما آقای ماموند تنها پرچمی ها را مزدور و دست نشانده میخواند. در دور بعدی نیز این طلبه های کرام عمدتا غلجایی اوغان بودند که بخاطر پناه دادن اسامه بن لادن وتسلیم ننمودن او به مقامات امریکایی زمینهء هجوم امریکا به افغانستان را مساعد ساختند.
شاید ماموند صاحب بحیث استاد دانشکدهء پل تخنیک؛ آرزو داشت که هم رژیم تره کی وهم طالبان پابرجا باقی می ماندند تا بیخ وبنیاد آخرین فرد غیر اوغان را درین کشور می کشیدند وافغانستان تگ قومی را بالای استخوان مرده های غیراوغانها اعمار می نمودند"
.
آقای خیرمحمد ماموند دربخش دیگری ازسخنان خویش میگوید: ازنظر تاریخی؛ نخستین دورهء ایکه درافغانستان کنونی میتوانست چراغ علم ومعرفت شعله ور گردد؛ دوران سلطان حسین بایقرا بود که بعدا با حملهء مغول تمام دست آوردهای آن دوران با خاک یکسان گردید. درحالیکه مردم افغانستان بمدت چهارصد وبیست سال با استیلاگران وامپراطوران اشغالگر دست وپنجه نرم کرده اند ولی دراروپا انقلابهای علمی وفرهنگی بوقوع پیوسته است وانسان اروپایی ازنعمت سواد وبرق وتخنیک برخوردارشده اند.
2
درقسمت دیگر این فلم نوبت به آقای محمد معصوم هوتک میرسد که حاضران به احترام وی ازجا میخیزند وبرای چند دقیقه به طور متواتر کف میزنند. معلوم میشود که طرفداران آقای محمد معصوم هوتک درآن شهر بیشتر ازهواداران پروفیسور ماموند بوده است. محمد معصوم هوتک نواسهء زنده یاد مولوی صالح محمد هوتک می باشد. مولوی صالح محمد هوتک یکی ازپیشگامان نهضت مشروطه خواهی اول بحساب میرود که درعهد پادشاهی شاه امان الله ازمعلمان لیسه حبیبیهء کابل بود. آقای معصوم هوتک سابقهء خلقیگری دارد ولی حالا مانند دیگر خلقیها ازاظهار آن می شرمد. دکتور صالح محمد زیری یکی ازرهبران جناح خلق درلندن ؛ خلقی بودن آقای معصوم هوتک را همراه با عبدالباری جهانی مورد تائید قرار داده وآنها را ازجمله اعضای فراکسیون ظاهر افق میداند.
ولی آنچه که ازبیوگرافی آقای محمد معصوم هوتک برمی آید ایشان یک فرد غبی ومکتب گریز معلوم میشوند. زیرا بعداز اتمام دورهء ثانوی وی نخست به پل تخنیک میرود؛ بدون اینکه پل تخنیک را تمام نماید به دانشکدهء حقوق مراجعه می کند وبعد ازاینکه آنجا نیز بخت خویش را می آزماید نتیجهء دلخواه را نگرفته به دانشکدهء زبان وادبیات رو می آورد. دانشکدهء زبان وادبیات را به تشویق وترغیب پروفسیور عبدالشکور رشاد به پایان میرساند. مدتی بحیث معلم زبان پشتو درلیسهء انصاری کابل اجرای وظیفه می نماید وبعدا از پادشاه گردشی های سالهای نود میلادی ؛ روبه پاکستان نموده واز آنجا به کانادا قبول زحمت میفرمایند.
آقای معصوم هوتک درسخنرانی اش در شهر مالمو ابتدا میگوید:

من زمانیکه پایم به مکتب ومدرسه کشانده شد؛ باگوشت وپوست خویش احساس نمودم که آن زبان شیرینی که با آن مادرم وپدرم ومادرکلانم درطفولیت با آن مرا تعلیم میدادند آن شیرینی وحلاوت را درمکتب ومدرسه باهمکلاسی هایم نمیتوانستم بیابم. خصوصا بعدازصنف هشتم که بیشتر مضامین ما به زبان دری بود من نمیتوانستم که یک حرف آنرا بفهمم ودرک کنم. زمانیکه به کابل آمدم شرایط بدتر ازآن گردید. دلم شوق تعلیم وفراگیری علوم را نداشت. زیرا زبان معلم را من نمی فهمیدم. اما زمانیکه به اثر بروز جنگها به پاکستان مهاجر شدم خواستم که پیرامون زبان پشتو ولهجه های آن تحقیقات نمایم. به هرجا رفتم؛ دروازهء هرخانهء پشتون را کوبیدم هرخانه ایکه یک کتاب قدیمی ویا دست نویسی ازپدر ونیاکان خود داشت آنرا ازنظر گذراندم وفوتوکاپی آنرا با خود گرفتم. یک تعداد آثار را به پول خریدم. به تمام مناطق قبایلی سفرنمودم؛ لهجه ها وگوییش های مختلف را درزبان پشتو ازصوات وباجور چترال تا کویته وبولان وشیرانی وپشین وتمام صوبهء پشتونخواه همه را درکتاب خویش درج نمودم.
آنچه که ازپدرکلان وپدرکلانهایم درخانه داشتم آنها را نیز تحشیه وتصحیح نمودم. زمانیکه به کانادا رسیدم؛ زنده گی بی ثمر برایم گران تمام میشد؛ بناء از آزادی وهمچنان ازمنابع علمی کشورکانادا استفاده ها بردم؛ بازبان شناسان واهل فرهنگ نشستم ودرمورد لهجه های زبان پشتو خواستم چیزهایرا هم ازطریق انترنت وهم ازطریق کتب ورسایل به نشر برسانم. من به این نتیجه رسیدم که اگر کسی میخواهد درمورد زبان پشتو وزبان معیاری ولهجهء معیاری کاری کند باید اول زنده گی وحالت اجتماعی پشتون را مورد بازبینی ومطالعه قرار دهد درین محفل؛ قبل ازبیان هرچیز دیگر بشما قوم غیور پشتون یک مژده نیز میدهم وآن اینکه:
(دخدای په زور) به زور خدا ان شا لاه من اولین پشتونی درتاریخ ملت پشتون خواهم بود که کتاب داستانی مشهور (هزارویک شب ) را به پشتو ترجمه می نمایم. تمام ترجمه های فارسی؛ عربی ؛ انگلیسی؛ روسی آن نزدم موجود است. این کاررا زنده یاد اکادمیسن محمد انورنومیالی آغازکرده بود ولی من به شما وعده میدهم که آنرا به پایان می رسانم.
اما دربارهء معیاری ساختن لهجهء پشتو باید خدمت شما عرض نمایم که بدون درنظرگرفتن وضعیت روانی واجتماعی پشتونها قلم زدن درمورد زبان معیاری به نظر من حماقت است. مرا تعدادی ازدوستان متهم به برتری طلبی لهجوی درزبان پشتو می نمایند؛ که خدا نا خواسته میخواهم لهجهء قندهاری را برسایر لهجه های پشتونی درنقاط دیگر پشتون نشین ترجیح دهم؛ استغفرالله؛ من هرگز خواهان جدا سازی ملت پشتون براساس اختلافات لهجوی وگوییشی نیستم. من خودم را خدمتگزار فرهنگ پشتون میدانم؛ هرنوع برتری طلبی میان پشتونها بخاطر سیب ویا (منه)؛ درخت یا( ونه)؛( سیوری) یا سایه وغیره خیانت بزرگ درحق پشتونها شمرده میشود. اما مرا تعدادی متهم میکنند که گویا من درمقابل استاد بزرگوارم پروفیسوردکتورمجاور احمدزیار جبهه گیری می نمایم . استغفراله سم استغفراله؛ دکتور زیار استاد من است؛ من از او آموخته ام؛ خدا آن روزی را نیاورد که من درمقابل وی گستاخی کنم؛ من سال گذشته درمراسم سالگرد تولد وی باوجودیکه از من دعوت نکرده بود به لندن رفتم؛ دسنش را بوسه نمودم وبرایش گفتم که خدا نخواسته باشد که من درمقابل خودت بی ادبی نمایم. اما بازهم هستند کسانیکه میخواهند میان من واستادم پروفیسور دکتورمجاور احمدزیار نفاق وتفرقه ایجاد کنند"

تبصره: ازین سخنان آقای معصوم هوتک چنان معلوم میشود که روابط وی با استادش پروفیسور مجاور احمد زیار مانند روابط حفیظ اله امین بانورمحمد تره کی می باشد. امین نیز تا وقتیکه پایش را به آخرین پلکان قدرت نزده بود خودش را جسم وتره کی را روح میدانست ودرهر محفل وگردهمآیی دست استادش را می بوسید ؛ دست بوسی درفرهنگ احزاب کمونیستی وسوسیالیستی یک پدیدهء قرون وسطایی وخرافاتی شمرده میشود؛ تاکنون هیچ کسی درهیچ جایی ندیده است که یک عضو احزاب کمونیستی دست رهبران شان را درحضور مردم بوسه بزند.ولی خلقیها ارزشهای قبیلوی اوغانی را باروشهای مارکسیستی / لیننستی درهم آمیخته بودند واز آن غذای متعفن وبو گرفته جدیدی بوجود آورده بودند که مشام هرانسان را آزار میداد. حفیظ اله امین به مجردیکه آخرین مدارج ترقی را پیمود؛ استاد مزخرف خویش را با گذاشتن بالشت بدهنش ازبین برده وبدیار نیستی فرستاد.
اما آقای محمدمعصوم هوتک وسایل وامکانات حفیظ اله امین را در دست ندارد ولی زیر نام مستعار : محمدهارون خپل شعشعی بدترین دشنامها را به آدرس استاد بزرگوارش آقای زیار داده است. یکی ازین نوشته ها زیر عنوان تناقض گویی های دکتورزیار درزمینهء زبان معیاری پشتو درسایت لر وبر دقیقا همان کلمات والفاظی را دارا می باشد که آقای معصوم هوتک آنرا درشهرمالمو گفته است.
مثلا شما به این جملات آقای محمدهارون خیل شعشعی توجه کنید:
کنداريان وایي : « په تياره کي گرده خلگ بېريږي؛ خو ځيني حال وايي، ځيني يې نه وايي . »

قندهاریها یک ضرب المثلی دارند که میگویند ازتاریکی هرکسی می ترسد ولی یک تعداد به ترس خویش اعتراف میکند ولی تعدادی آنرا پنهان میکنند.
این جمله دقیقا درهمین ویدیو کلیپ شنیده میشود که آقای معصوم هوتک آنرا باهمین لهجه بکار برده است. ولی درنوشتهء که زیر نام هارون خیل آنرا نشر کرده است به مجاور احمد زیار خیلی بی باکانه تاخته است؛ وحتی ادعا نموده است که عنوان مقالهء دکتورزیار نیز برای هارون خیل شعشعی قابل فهم نبوده است. درحالیکه درسخنرانی شهرمالموی خویش خودش را ازشاگران مخلص وبا وفای دکتورزیار معرفی میکند.
آقای معصوم هوتک درآن سخنرانی خویش میگوید:
’’ما پشتونها متاسفانه تاب وتوان شنیدن انتقاد ازخویش را نداریم؛ هرنوع انتقاد را برچسپ دشمنی میدهیم؛ همیشه ازاحساسات خویش کار میگیریم ولی عقل خویش راکمتر بکار می اندازیم؛ ما پشتونها را خداوند برای جنگ وکشتن آفریده است؛ درحالیکه باید ازین وضعیت انسان پشتون را بیرون سازیم؛ درادبیات ما غیر ازشمشیر وجنگ وتوریالی وننگیالی وزمری وکشتن وزدن وبرباد کردن چیز دیگری به چشم نمیخورد؛ ما پشتونها درحالیکه خودما درچاه افتیده ایم ولی دعوا داریم که ما میخواهیم کرهء مریخ را فتح کنیم.
دراکادمی علوم ما قبلا وحتی حالا چنان بی نظمی روان بوده وهست که حتی هرکس وناکسی بخود حق میدهد که درمتون اصلی قدیمی دست بزند وطبق هوا وهوس خودش اشعار شعرای قدیم پشتو را ازنظر املایی تغیر بدهد؛ مثلا اگر نام من معصوم است؛ باید چندسال بعد دراکادمی علوم پشتونی پیدا شود که آنرا به بهانهء اینکه حروف عربی را ازپشتو بزداید آنرا به ماسوم تغیردهد؛ درحالیکه من دیگر درین جهان نیستم که بگویم : پدرسگ! برای تو کی این حق را داده است که نام مرا تغیر میدهی. نام مرا پدرم معصوم گذاشته است نه ماسوم.
اما چنین خیانتهای علمی همین اکنون درحلقات اکادمیک زبان پشتو به چشم میخورد وبه نظرمن چنین دست برد زدن ها به متون قدیمی زبان پشتو همانقدر خیانت بار است که تخریب بتهای بامیان"
وارث خان در ادامهء ایمیل خویش می نویسد: درخلال تفریح یکتعداد پشتونهای شرق افغانستان در دهلیز باخودشان دربارهء سخنان آقای معصوم هوتک ابراز نظرهای مختلفی داشتند.
.... شیرزاد یکی ازپسران منشی محمد آقا کوچی گفته است که آقای معصوم هوتک درسخنان خویش خیلی مبالغه نمود. پشتونها ازقدیم تا حالا لهجهء معیاری را هم درنوشتن وهم درگفتار پذیرفته اند. اومیگوید درهرکشور زبان و لهجهء معیاری برای دست اندرکاران وسایل دیداری وشنیداری وتاری همانا لهجهء اهالی پایتخت آنکشور می باشد. مثلا درایران لهجهء پذیرفته شده درمطبوعات لهجهء اهالی تهران است؛ درسویدن لهجهء معیاری برای گوینده گان تلویزیون ونشرات رادیو لهجهء اهالی شهراستوکهولم می باشد وبهمین ترتیب درتمام دنیا این قاعده معمول بوده است که لهجهء اهالی پایتخت بحیث لهجهء قبول شده دروسایل نشراتی مرعی الاجرا می باشد. درافغانستان لهجه معیاری درزبان پشتو وهم درزبان دری؛ لهجهء پشتونهای اطراف کابل چون میدان ولوگر وپغمان وتره خیل وکوه سافی وده سبز تعین گردیده بود وهم لهجهء دری زبانان کابلی برای دری زبانان افغانستان لهجهء معیاری رادیو وتلویزیون پذیرفته شده بود؛ درحالیکه درقسمتی ازپکتیا مردم خانه را (کیر) میگویند که درزبان دری معنای آلهء تناسلی مرد را میدهد واین را هرپکتیاوال میداند که درزبان رسمی ومعیاری پشتو؛ نباید لغت ( کیر)را استعمال نمایند برعکس؛ زمانیکه میخواهد راجع به خانه چیزی بنویسد هرگز (کیر) نمی نویسد بلکه (کور) می نویسد ولی آقای معصوم هوتک با تظاهر به بی تعصبی میخواهد لهجهء قندهاررا بالای دیگر پشتونها بقبولاند. درحالیکه این لهجه نیز بخاطر تاثیر پذیری اش ازفارسی ایرانی دربسا حالات مانند لهجهء پکتیا خیلی مسخره می نماید مثلا قندهاری میگوید: (دا کار وسوه) حالا من ازکجا درک کنم که آیا مقصد گوینده سوختن وحریق می باشد ویا اینکه کدام کاری اجرا شده است. اگر به عوض آن بگوید: (دا کار وشوه) ضرورت به فکرکردن زیاد باقی نمی ماند.

ختم گزارش

تبصره: آنچه ازگزارش بالا میتوان نتیجه گرفت این است که پشتونهای قومگرا ومتعصب دردیار غرب ازشدت بیکاری وبی مضمونی تب قومیبت وبرتری طلبی شان به سرحد جنون کشیده شده است که باید هرکدام اشتراک کننده گان آن محفل برای علاج امراض روانی خویش به پزشک مراجعه نمایند.
اینها درحالیکه اقوام دیگر افغانستان را دعوت به همگرایی و وحدت ملی میکنند ولی خودشان حتی در دیار غرب دربارهء ساده ترین وپیش پا افتاده ترین مسایل زنده گی باهم توافق نظر ندارند وهریکی درصدد این است که چگونه ازمسایل زبانی واختلافات لهجوی وگوییشی بهره برداری سیاسی نموده وخودرا مطرح نماید. درحالیکه پشتون اصلی در داخل افغانستان وماورای سرحد دیورند درآتش می سوزد و ازبرگزاری این گردهمآیی ها هیچ اطلاعی ندارد, هم ازطرف طالب کشته وزخمی میشوند وهم قوای ناتو بالایش رحم نمی کند ولی این انسانهای بی وجدان وشرف باخته بخاطر اشباع غرایز نفسانی شان دیگر هیچ مضمونی جز پشتو بازی وزبان بازی وتحریک اقوام علیه یکدیگر چیز دیگری درچانته ندارند . این باسوادان پشتون استند که توده های بی خبررا بنامهای مختلف علیه اقوام وزبانها دیگر افغانستان می جنگانند ولی خودشان واولادشان درکشورهای غربی به عیاشی وتن پروری خویش ادامه میدهند.
یاهو

بااحترام
پرویز بهمن

ایمیل تماس:
parvisbehman rocketmail.com

این چهرهء مرموز وماکیاول صفت که روز وروزگاری درصف حزب دموکراتیک خلق افغانستان درجناح رفیق ظاهر افق هورا می کشید حالا سبحه بردست دارد وجلوهء تقوا میفروشد. اواکنون خودش را در جامهء قبیله ایی اوغانی پنهان نموده است وبا این قیافه ولباس میخواهد دین وپشتونولی ودیگر ارزشهای قبیلوی را بخدمت گرفته وازهریک آن بنامهای زبانشناس ؛ باسواد وخارج دیده ومسلمان متدین ونواسهء مولوی صالح محمد وغیره جدا جدا سود ببرد وسرانجام درجایگاه امیرالمومنین ملامحمد عمر مجاهد تکیه بزند .

محمد معصوم هوتک که تازه به نام مولوی صالح محمد هوتک تجارت سیاسی را راه اندازی نموده است درین تصویر درکنار استاندار استان قندهار آقای توریالی ویسا دیده میشود.فاشیستان اوغان چه ازقماش خلقی های خط بینی کشیدهء گِردپا ویا گلبدینی های متعصب ویا اوغان ذلتی ها درحالیکه افغانستان را کشور اشغال شده توسط امریکا ودیگر قوتهای غربی میدانند؛ ولی برای همنشینی با اراکین همان دولتی که خود آنرا گوداگی ودست نشانده میخوانند بخاطررشته های قبیلوی وتباری وزبانی هرگز خسته نمیشوند وازکانادا وامریکا خودشان را بدیدار استانداران ووزراء ووکلای همان دولت پوشالی میرسانند. ولی اگر دیگر اقوام افغانستان این کاررا بکند اورا متهم به فاشیزم قومی می نمایند. به این میگویند: سیاست بک بام ودوهوا

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • زبانی که تا قرن بیت و یکم یک لهجه ای معیاری ندارد واقعا به درد نمی خورد. در ضمن، تعدادی از این بی سوادان باور دارند که لهجه ای پایتخت به صورت اتوماتیک لهجه ای معیاری است. این را به خاطری می گویند که زبان پشتون یک ادبیات نوشتاری قابل اعتنا ندارد.
    اما مثلا در زبان فارسی، زبان معیاری ، زبان نوشتاری فارسی است. هیچ کس لهجه ای کابل و یا ولایات دیگر را لهجه ای معیاری نمی گوید بلکه زبان معیاری فارسی همان زبان نوشتاری و ادبی ان است. در تمام جهان این قسم است.
    من باور دارم که تعصب زبانی پشتونها، در عقب ماندگی و توسعه نیافتن اجتماعی شان نقش بسیار مهم دارد و این روشنفکران کم سواد شان در حقیقت در بدبختی مردم پشتون نقش بسیار کلان دارند. حالا شما فکر کنید که در قرن بیست و یکم اینها تازه قول می دهند که داستان هزار و یک شب را به زبان پشتون ترجمه می کنند. هزار و یک شب قرنها است که به زبانهای جهان ترجمه شده است.
    حالا شما فکر کنید که اینها چه وقت به ترجمه کردن اثار کانت، هیگل، مولوی، حافظ، ابن رشد، نیوتن، انشتین، هاپکینز، خیام، سینا، ابن خلدون، ولدورانت، فوکویاما و ... موفق خواهند شد.
    اخر در زبان پشتون چه است که ادم بتواند با مطالعه ای ان چیزی بیاموزد؟

    • این گردهم آیی ها کارخوب ومفید است که نه تنها درشهر مالموبلکه درهرجا (منظورم کشورهای خارج که جوامع افغانی قابل ملاحظه زیست دارند)باید برگزارشود .ازدید من هیچ چیزی مورد سرزنش وبدگفتن دراین مورد وجودنداردوچنین نشستها وگفت وشنودهازمینه سازدرک وبرداشت های بهتر وخوبتری ازمسایل شده میتواندکه کاروتلاش گردانندگان قابل قدراست ولوکه بزرگداشتی ازکارکرد ها وفعالیت فرهنگیان پشتون باشد ویاتاجک ویاهزاره وهرکسی دیگری یاصحبت روی زبان پشتوباشد ویادری یااینکه موضوع دیگری .همه زبانهای سرزمین ما سرمایه وثروت معنوی کل ماست .تعبیض وتمسخر وکم زدن هرزبان نمایا نگر نهایت نادانی وبدطنتی کس ویاکسان رابه نمایش میگذارد.چقدرخوب میبودکه هرتبعه افغانستان اگرنتواند به چند زبان حداقل بادوزبان دری وپشتوتسلط داشته باشند.
      به جفن های این مهره گک ایرانی که مدام درزهرافشانی ودشنام ولجن تابه فرق غرق است وراه بیرون گشتی اورانیست نباید وقع گذاشت.
      ممنون

  • behtareen khedmat ba pashto wa pashtoon ha amokhtane sawad wa qabole sad fesad 100% dasateere Islam ast
    ke dar Islam hech kase bar hech kase bar tari na darad magar bar taqwa
    wa ta zamane ke sawad nabashad wa fahm nabashad
    ki medanad ki taqwa chi ast
    ok

  • ما موند سک یک قاتل است
    در زمان نور محمد خره کی ریس پو لی تخنیک کابل بود
    این رزیل بیشرف خیلی استادان ورزیده را از پولی تخنیک برده و وکشت
    نفرین به این رزیل بیغیرت و جاسوس روس.

  • این ماموند قاتل است وخون شاگردان واستادان پولیتخنیگ به گردن این انسان گثیف است

  • در جرمنی پشتونها در یک محفل خوشی سنگ با خود داخل دستو شویی برده بود و در حالیکه دستمال کا غذی هم مو جود بود ازین قبیله بیشتر انتظار عقل و خرد را نداشته باشید اگر پشتون عقل میداشت افغانستان طی 300 سال حکومت شان به این روز نمیرسید . ما هم در کنار این مردم جاهل باید بسوزیم و...

  • که يک نام مستعار است تشويق نموده ، که هرچه عاجل در نشر و توزيع کتاب را که نوشـــــته است اقدام نمايد ، کار خير اســــــــت !!!
    اکثر افغانهای مقيم اروپا بخصوص شـــــــمال اروپا از مدتها در تلاش جمع آوری اسناد ، شواهد مدارک بودند ، تا بتوانند به رويت اين اسناد معتبر گليم چرکين فتنه گران ، چرند نويسان ، اوباشان انترنيت ، دسيسه سازان ، جعل پردازان و هرزه نگاران مجهول و معلوم را جمع تا فضای همبستگی ، وحدت مجدد ديگر انديشان در اروپا فراهم گردد . تا جايکه اطلاع دارم تعداد از افغانهای که از دست فتنه گران اوباش بنام زرنگار ، گوربز عطا خيل ، پرويز بهمن ، دوست در غربت ، اخگر ، مزاری ،خان ، روشان و بابک روشن ضمير از اين سايت کابل پرس? و سايت مضحک ديگر پندار خساره مند روانی شدند ، هتک فاميلی ديدند و تهديد شدند از يک آدرس و يک منبع سوال برانگيز ، مشکوک ولی مشخص آب ميخورد و رهبری ميگردد که در راس مفتن شناخته شده ، اوباش معرووف عظيم بابک پسر خاله يا مامای ببرک کارمل وطن فروش و مزدور روس قرار دارد . بنأ محاکم ، پوليس اروپا در زمينه دسايس ، فتنه و کثافتکاری موصوف که همه را هتک حرمت نموده و به اکثريت مردم توهين وتهديد داشته ، افطرأ بسته ، جعل بافته ، دروغ گفته مطابق قوانين جاری اروپا اسناد و شواهد خواسته است . و اينکه دزد خود با پشتاره به دست خواهد آمد نشر کتاب از هر آدرس و نام مستعار باشد سند و مدرک معتبر برای يک محکمه ميباشد تا عناصر مانند پرويز بهمن شناسای و مجازات گردد بنده به بزرگوار گرامی جناب بايانی که دايم توسط اين اوباشان ضربه ديده است تبريک عرض ميکنم جناب بايانی برای همه افغانها يک شخصيت شناخته شده ملی ، پاک ، با عزت وطن پرست بوده و اين جای خوشی است که مورد تائيد و قبول اوباش هرزه مانند بهمن نيست . رحمت الله رحمانی ـــ مالمو ســـــويدن
    repondre message

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس