... پیش دیگ شیشتی سیاه میشی!
اخوانی بودن افتخار نیست
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
هدفهای اساسی این حرکت ایجاد دارالخلافت اسلامی در کشور مصر بوده است که بتواند بر سرتاسر ممالک اسلامی حکومت کند و باج و خراج جزیه را براه بیاندازد و به تبادل و خرید فروش کنیز و غلام بپردازند آقای حسن البنا موسس این حرکت با گذشت بیش از بیست سال و ایجاد رعب و وحشت و تبلیغات عوام فریبانه و وعده بهشت و حوریان سیاه چشم در آن دنیا نتوانست تا به خواب ها و خیالهای خودش نایل گردد و از لمیدن بر تخت خلافت و گرفتن می و کام از دستان و جسم صدها و هزارن کنیز زیبا رو که در خلافت های قبلی مروج شده بود محروم ماند و نتوانست تا از حکم روایی بر سرزمینهای اسلامی لذت ببرد و تمام این آرزوها را در سال 1328 ه . ش ./ 1949 م . با خود به گور برد و توسط افراد از قماش خودش به قتل رسید.
شاید اگر شرایط به گونه ای پیش برود و این فرصت دست بیابد آقای آرین خراسانی همراه با دوستان اخوانی اش تفنگ بر کوله و دوش خواهند کشید و جهاد مسلحانه را آغاز خواهند کرد٬ اخیرا مدیر سایت سرنوشت در پیام تبریکیه نورزی از اینکه یک اخوانی تا مغز استخوان خودش را معرفی میکند مبالات ورزیده و چنان فخر فروشی میکند که گویا این سایت و تعدادی از همکاران که من به متعدد بودن این نویسندگان شک دارم و این شک از آنجا ناشی میشود که در شیوه نگارش کدام تفاوت دیده نمیشود و این مطالب با نام های مستعار اما ظاهرا از نوک یک قلم جوهر افشانی میشود تنها کسانی هستند که از دین٬ خدا و پیامبر اسلام در برابر دیگران به دفاع بر خواسته است شاید که خدا و دین و پیامبر که اینان میشناسند اینقدر ضعیف و ناتوان است که نیاز به حمایت اینان پیدا کرده است که الله و اعلم.
اخوان مسلمین چه گروهی است و بر چه اهداف معینی حرکت میکنند؟ که در بخشی از این نوشته سعی میشود تا مختصر و مفید به آن اشاره ی داشته باشم.
در سال 1307 ه . ش ./ 1928 م . حرکت اخوان المسلمين توسط (شيخ حسن بن احمد بن عبدالرحمن البنا) معروف به (حسن البنا) در شهر اسماعيليه مصر تشكيل شد. البته گفته میشود که اين حرکت به تاثير از انديشه هاى سيد جمال الدين افغان و در پاسخ به انحطاط داخلى مسلمانان وسلطه بيگانگان بر كشورهاى اسلامى ، به ويژه بر كشور مصر پديد آمد ناگفته پیداست که اندیشه های سیدجماالدین اسد آبادی نیز در ایجاد انعقاد نطفه ی فتنه ( اخوان مسلمین ) نقش داشته است و این میتواند بر محبوبیت شخصیت جمال الدین تاثیر منفی بگذارد .
هدفهای اساسی این حرکت ایجاد دارالخلافت اسلامی در کشور مصر بوده است که بتواند بر سرتاسر ممالک اسلامی حکومت کند و باج و خراج جزیه را براه بیاندازد و به تبادل و خرید فروش کنیز و غلام بپردازند آقای حسن البنا موسس این حرکت با گذشت بیش از بیست سال و ایجاد رعب و وحشت و تبلیغات عوام فریبانه و وعده بهشت و حوریان سیاه چشم در آن دنیا نتوانست تا به خواب ها و خیالهای خودش نایل گردد و از لمیدن بر تخت خلافت و گرفتن می و کام از دستان و جسم صدها و هزارن کنیز زیبا رو که در خلافت های قبلی مروج شده بود محروم ماند و نتوانست تا از حکم روایی بر سرزمینهای اسلامی لذت ببرد و تمام این آرزوها را در سال 1328 ه . ش ./ 1949 م . با خود به گور برد و توسط افراد از قماش خودش به قتل رسید.
از برکت حکومت سکولار آن زمان مصر٬ این حرکت فرصت دیگر پیدا کرد تا با ایجاد مراکز بزرگ آموزش علوم اسلامی به تبلیغ و ترویج این اندیشه بنیادگرایانه بپردازد و سر انجام در طول این ۷۰ سال توانست تا در تعدادی از کشور های اسلامی سفیران و دست پروده های خودش را صادر کند که در نتیجه گروهک های ترور و دهشت افگن علیه صلح و آرامش جوامع اسلامی به میان آمد و میشود از کشورهای مثل سودان پاکستان٬ اردن٬ فلسطین٬ سوریه لبنان٬ افغانستان ... نامبرد که در این میان اخوان مسلمین سودان به رهبری (على طالب الله) و در پاکستان حزبی جمعیت علمای اسلامی به رهبری مولوی فضل رحمن به عنوان نمونه های موفق اخوانی های خارج از مصر یاد آوری شده است.
اگر کمی با دقت به قدرتمند شدن اخوان مسلمین در این دو کشور نگاه بیاندزیم میبینم که سودان و پاکستان هر دو دوکشور فقیر بیچاره و مفلوک است که بستر خوبی برای پذیرش این اندیشه بنیادگرایانه بوده است و اوضاع فعلی این کشورها و مناطق که تحت تاثیر این اندیشه است را با کشورهای دیگر اسلامی که کمتر و یا اخوانی ها نقشی در آنجا ندارند با هم دیگر مقایسه نمایم به سادگی متوجه میشویم که اخوان مسلمین چه بلای بر سر این مناطق آورده است و از گرسنه گی و فقر گرفته تا جنگ و ادم کشی و حتی نسل کشی ترور به خوبی رویت است.
و اما در افغانستان ده ها قبل و قبل ازتجاوز ارتش سرخ اخوانی های افغانی که قدرتی نداشتن و در سطح چند نفر خاص خلاصه میشد بعد از ورود ارتش شوری به افغانستان بهانه و فرصت خوبی بود که اخوانی زده های افغانی ما هم دست به کار شوند و با حمایت کشورهای خارجی احزاب و تشکل های را ایجاد کنند که میشود از آقای گلبدین حکمتیار٬ مولوی حقانی٬ یونس خالص٬ صبغت الله مجددی٬ برهان الدین ربانی ... نامبرد. و کار نامه های این جهادگران و اخوانی زده ها بر همگان معلوم و هویداست.
حال با این اوصاف اگر آقای آرین خراسانی با ریش تراشیده و ملبس با دریشی و نکتایی مشت افتخار اخوانیت را بر سینه بکوبد بدا بحالش و باید برایش تاسف کرد و من امیدورام که ایشان بیشتر از این تحت تاثیر چند یا یک اخوانی عقده ی که در گوشش نجوای اخوانیت را زمزمه میکند قرار نگیرد که اگر نه ! پیش ماه شیشتی ماه میشوی - پیش دیگ شیشتی سیاه میشوی.
پيامها
22 مارچ 2008, 20:41, توسط ناصر تورنتو
بیچاره اخوانی ها دیگر جای در جهان ندارند باید به زنگوله های خدا اویزان شوند غیر از او هم از مد افتاده اند هر بختی را که سرمردم مسلمان و غیر مسلمان اوردند در حقیقت قبر خودشان را کندند.
اینها خوارج زمان هستند.
نسل شان در حال منقرض شدن است باید ایچنین بنالند.
22 مارچ 2008, 21:12
اخوانیزم مکتب ضد انسانیت و بشریت است
اخوانیزم افغانستان را برباد کرد
اخوانیزم یعنی نوکران امپریالیزم
اخوانیزم یعنی وطن فروشی
اخوانیزم یعنی ناموس فروشی
اخوانیزم یعنی بربریت
اخوانیزم یعنی پستی و خیانت و جنایت و بیشرافتی
23 مارچ 2008, 06:57, توسط HOSHYAAR
BAAYD DAR PAYAN EZAFA MEEKARDEED : EKHWAANIZM YAANEE ESLAAMISM YAANEE ESLAAMGERAAYI YAANEE ESLAAM BA SOORATE KUL HAMA YKSAAN AND WA BAAYAD BA ZEDDESHAN MOBAAREZA KONEEM
23 مارچ 2008, 17:19, توسط بر گردان نوشته اقای هوشیار
باید در پایان اضافه میکردید:اخوانیزم یعنی اسلامیزم،یعنی اسلامگرایی،یعنی اسلام بصورت کل همه یکسان اند.و باید به ضد شان مبارزه کنیم.
23 مارچ 2008, 17:48, توسط بابک
من به این نظر میباشم که ادیان همه دروغ میباشندو خدایی وجود نداشته و ندارد.پیامبران بزرگترین فریبکاران تاریخ بودند.دین دروغین عیسی بیشتر از هزار سال جلو ترقی بشریت را با نظریات جعلی خود سد نمود.تا اینکه در اروپا این دین را از قدرت پاهین کشیدند.حالا اسلام هم با استبداد و نظریات عقب مانده اش جلو پیشرفت جوامع پیروان این مذهب را سد کرده است.باید روشنفکران و نو اندیشان با درک واقعیت های علمی این دین را هم در زباله دانی تاریخ بیاندازند.انگاه بالا شدن در پله های تمدن کار سختی نخواهد بود.ادیان با داستان های دروغین شان چیزی جز جهالت و تعصب و تنفر نصیب پیروان خود نکرده است.خرافات را از قضاوت های تان بدور بیاندازید.اگر به خرافات معتقد نگردیم.کافی است به مقایسه یافته های "علمی "؟؟ادیان با یافته های علمی و عملی عصر حاضر گردیم.همه این پیشوایان مذهبی از قبیل امام و امامزاده و یا سید و اخوند.مثل من شما مردمان معمولی بوده و فاقد قدرت خارق العاده بودند .
روشنفکران و عزیزان تحصیل کرده در صورتیکه حالا شناخت انسانها از پدیده های طبیعی در حال عروج قرار داردوانسانها راز های زیادی از نا مکشوفات طبیعی را کشف کرده اند.جایی برای تعبیر دین در این میانه باقی نمانده است.حالا هر درس خواندهای دلیل خسوف و یا کسوف را میداندو حتی سال ها قبل انرا پیشگویی میکنند.و یا دلیل زلزله یا زمین لرزه را میدانندو حتی انرا تا اندازه پیشگویی میکنند.دیگر تعبیر از قهر خدا هیچ معنی ندارد.و یا پیداشدن شب و روز و یا فصول سال وغیره.و یا باریدن باران همه و همه مطالعه گردیده و قصه های چون ملک رعدو یا ملک باران همه کهنه شده اند.داستان هفت اسمان و یا هفت زمین داستان بی مفهوم و غیر علمی است.زمین ثابت نیست و کوه ها میخ زمین نمیباشند.و دهها نظریات چند هزار سال قبل دیگر خریدار ندارد.داستان ادم و حوا دروغ محض است .از پیدایش حیات در کره زمین میلیون ها سال سپری میگردد.پس این داستان های غیر واقعی را به گورستان سپرده و با ایجاد جامعه فرهمند به اساس واقعیت های علمی نقش خود را در ترقی جوامع بشری ایفا کنید.به امید نابودی جهل و خرافات .گرچند من مطمئن هستم دو تا سه قرن بعد دینی وجود نخواهد داشت .اما هر چه زود تر بهتر.
23 مارچ 2008, 23:18, توسط نوروز
راستی راجع به شکسپیر، مولوی، حافظ و سعدی چی نظر دارید؟
24 مارچ 2008, 05:55, توسط اکبر
این اتهامات عین همان تهمتی است که برای دوکاندار هندو که خواسته بودند مشتریانش را از او بگیرند اتهام وهابیت را زده بودند!!!
10 فبروری 2009, 10:02, توسط وطن دار
انچه به رشته تحریر اوردی افرین پدرت به کلی درست گفته یی مگر درباره این بچه انگلیس اقای مارگیر کلان مولانا فضل الرحمان کم نویشتی زیرا بچه درجه یک ونوکر وغلام حلقه به گوش انگریز بود وهست ، دشمن ترقی وحدت ملی است ومانع بزرگ ازبین بردن خط دیورند است .
این خانواده ازقرنهابه اینسو درخاک وزیرستان افغانستان ازطرف انگریزها ورنجیت سنگه ها جا بجاه شده مثل حضرتهای قله جوات وپیرهای افغانستان .
تاکه ملا - طالب - اخوانی درافغانستان براریکه قدرت باشند امنیت ، صلح ، وحدت ملی وتمامیت ارضی افغانستان زیر سوال دایمی است ، برای افغانستان یک مرد قوی بی ترس وطن پرست افغان اصیلللاصل وفدایی بکار است برای ماوتو کسی زمینه اماده نمی سازند ونظرات تک تک شما را تایید می کنم .
با احترام .
22 مارچ 2008, 20:51, توسط معصومی
بلی همین اشخاص بودن وهستن که در جهان اسلام یک تشنج و عُـقده علیه کسانی که فاقد ریش فاقد انتهار در برابر مردم وزن و طفل بی دفاع کفار هستن در زمره مُـلحدین و کافــرین محسوب میشوند . کسانی که تجربهء به قدرت رسیدن وعمل کردن این جناوران را چشیده و قربانی شده اند افغانها و افغانستان است. هر لحظه که یادی از طالب یا مجاهدین یا مدافعین دروغی اسلام میشود زن ، مرد ، طفل شوک میگیرند . اینها رانده شدگان درگاه خداوند هستن اینها دشمنان بشریت هستن آن کس یا آن گروپ و سازمانی که بنام اسلام و بنام حقوق اسلام میجنگند همه دروغ ویک استفاده از نام اسلام به نفع خویش اند . این دارلخلافت ها و این رهبران این مبلغین بی شرم اسلام عمره عمر بد بخت هستن.
اسلام دین صلح دین گفتار دین قناعت و دین پاکی است نه دین جنگ و خون ریزی . من را اسلام خوشم میآیید مگر مسلمان نه. البته همین مسلمانهای بی عقل در که در دنیا آتش جنگ را افروخته اند و بدست غربی ها بهانه میدهند.
البته همه دنیا میدانند که اینها کیها هستن مزدوران پول ،قدرت . اینها هستن که زمینه فروش اسلحه جنگی خفیف و صقیل برنس منها و تاجران صش فابریکه داران باروتی مساعد میسازند . این جنایات روان است تا ختم دنیا دیگر بهانه نمانده و نیست .
22 مارچ 2008, 21:10
در سال ۱۸۸۱ زمانی که انگلیس هندوستان را داشت و بر مصر نیز مسلط شد، عثمانی که شامل ترکیه، عراق، سوریه، لبنان، اردن، اسرائیل و عربستان سعودی می شد در حال تزلزل بود و انگلستان زیرکانه درحال تجدید بنیادگرایی اسلامی بود تا بتواند توسط آن کشورهای مسلمان نشین را تحت تسلط بیشتر خود درآورد. مردی که در سال ۱۸۸۵ نظریه پرداز در اندیشة استعمار مذهبی و بنیادگرایی مذهبی بود، کسی جز سید جمال الدین افغانی همان سید جمال الدین اسدآبادی فراماسون و مزدور انگلیس نبود.
ریشة بنیادگرایان اسلامی از « سید جمال الدین افغانی » (اسد آبادی) می آید. او در سال ۱۸۸۵، زمانی که در هند بود و جزء عناصر فراماسونری مزدور انگلیس بود، این پروژه را پیشنهاد کرد یعنی استعمار مذهبی در کشورهای مسلمان.
سید جمال الدین افغانی، از سال ۱۸۷۰ تا ۱۸۸۰ از سوی انگلیس برای بنیانگذاری این پروژه حمایت شد.
شاگرد مصری و اصلی سید جمال الدین، یعنی « شیخ محمد عبده » (۱۸۴۹-۱۹۰۵) بیشترین تلاش را برای گسترش و نفوذ سید جمال الدین انجام داد. عبده نیز « محمد رشید رضا » (۱۸۶۵-۱۹۳۵) هوادار سوری خویش را که بعدها به مصر رفته بود و مجلة المناد را به منظور نشر نظرات عبده و برای تشکیل دولت متحد اسلامی منتشرساخته بود، پرورش داد.
رشید رضا به نوبة خود « حسن البنا » (۱۹۰۶-۱۹۴۸) را که به واسطة مجلة « المنار» با رشید رضا آشنا شده بود، تربیت کرد.
حسن بنا در سال ۱۹۲۸ سازمان « اخوان المسلمین » را به دستور و برنامه ریزی انگلیس برای استعمار بیشتر مذهبی و توسعة بنیادگرایی در کشورهای اسلامی پایه گذاشت.
یکی از شاگردهای برجستة او « سعید رمضان » سازماندهنده جهانی اخوان المسلمین بود که دفتر او در سوئیس بود و دیگری « ابو الأعلی مودودی » بود که تحت تأثیر حسن بنا، « جماعت اسلامی پاکستان »، نخستین حزب سیاسی اسلامی را بنیان گذاشت. بعدها برای مأموریت های مختلف در زمان و مکان های مختلف شاخه های دیگری از اخوان المسلمین بوجود آمد مانند فدائیان اسلام، مجاهدین خلق، جهاد اسلامی، القاعده، حماس، حجتیه (بنیانگذار: آیت الله شیخ محمود حلبی و مسئول کنونی: مصباح یزدی در ایران)، حزب الله لبنان.
البته در فاصلة نیم قرن ۱۸۷۵ تا ۱۹۲۵ چهارچوب بلوک کشورهای اسلامی توسط انگلیس پی ریزی شد.
سید جمال، شالودة فکر بنیادگرایی اسلامی را برای نابودی مردم مسلمان با حمایت انگلیس طراحی کرد. او از حمایت و پشتیبانی شرق شناس برجستة انگلیس « ادوارد براون » همواره برخوردار بود.
« عبده » نیز توسط کنسول انگلیس در مصر « اولین لرد مسئول گروه بنیادگرا » یعنی « لرد کرومر »، جنبش سلفیه، شکلی از بنیادگرایی واپسگرای افراطی را تأسیس کرد.
انگلیس همزمان با بکارگرفتن عبده برای گسترش یک جنبش بنیادگرای اسلامی در دو جبهة دیگر نیز پیش از جنگ اول جهانی، در همین راستا تلاش کرد تا در شبه جزیرة عربستان با حمایت دسته ای از اعراب بنیادگرا تحت هدایت « ابن السعود» نخستین دولت بنیادگرای اسلامی را پایه ریزی کند و نیز در همین هنگام در عراق و اردن خاندان هاشمی را به قدرت رساند.
در عربستان از ۱۹۲۰ به بعد راست آیینی (ارتودوکس) « وهابی» همراه جنبش « سفلیه » در شکل دولت جدید این کشور، تجلی یافت و خیزش نوین اسلام بنیادگرا در خدمت استعمار پدیدار شد.
مشهورترین تروری که گفته می شود توسط شبکة تروریستی سید جمال الدین اسد آبادی در ایران انجام شد، ترور ناصرالدین شاه توسط میرزا رضا کرمانی بود. ترور ناصرالدین شاه در سالهایی انجام شد که او طی سفر به فرنگ (فرانسه) تاحدودی با تمدن غرب آشنا شده و به عنوان مدرنیسم مشوق عکاسی و فیلمبرداری در ایران بود.
پس از بوجود آمدن اخوان المسلمین، بنا توسط انگلیس در رابطة مستقیم با سعودی ها قرار گرفت و از حمایت مالی آنها برخوردار شد.
اخوان المسلمین با پول عربستان و حمایت سیاست غرب همچنان به فعالیت خود برای استعمار در کشورهای مسلمان ادامه داد.
حسن البنا بارها برای مسائل مالی به عربستان رفته و با وزیر دارایی شیخ محمد سرور (سبحان) و همزمان با « هرمن آیلتس » دیپلمات آمریکایی دیدار داشته است.
روابط مستقیم اخوان المسلمین با انگلیس و آمریکا در بی ثباتی منطقه نقش اصلی را برای استعمارگران بازی کرده است. ترور شخصیت های سیاسی و روشنفکر کشورهای مسلمان و بنیادگرا در مسیر استعمار مذهبی جهان غرب بوده است.
در تشکیل C.I.Aدر سال ۱۹۴۷ توسط اینتلیجنس سرویس، فضای اطلاعاتی و ذهنیت استعمار مذهبی به C.I.A دمیده شد و همچنان با هماهنگی C.I.A و اینتلیجنس سرویس، روش های غلط در خاور بزرگ و کشورهای عربی ادامه پیدا کرد.
در زمان عبدالناصر با قدرت گرفتن ناسیونالیست عرب و ضعف اخوان المسلمین توسط « سعید رمضان » که نظریه پرداز محوری اخوان المسلمین بود و به عنوان سفیر غیر رسمی اسلامیسم، به خدمت عربستان سعودی درآمده بود، پیشنهاد می کند که قلمرو سعودی به عنوان پناهگاه امن اخوان المسلمین انتخاب شود و در این زمان کمک های مالی سعودی نیز افزایش یافت.
عربستان سعودی و جهان غرب، جمال عبدالناصر را که بر کشور فقیر مصر حکومت می کرد و همچنین جنبش کمونیستی را، برای بقای خود و منافعشان خطرناک می پنداشتند و به همین دو دلیل ضد کمونیسم و ضد ناسیونالیسم بودن عربستان سعودی و جهان غرب بود که آنها زیر پرو بال اخوان المسلمین را گرفتند تا نه تنها در مصر بلکه در سراسر خاورمیانه و جهان رشد کنند.
آنلاین : اخوان المسلمین و حامیان غربی آنها
23 مارچ 2008, 08:23, توسط Fahim
دوست عزیز و گرامی،
از شما بسیار سپاسگزار هستم که اطلاعاتی را راجع به سید جمال الدین افغانی یا اسد آبادی (تروریست) در اختیار ما قرار دادید. من درباره سید جمال الدین چیزی نمیدانستم. همچنان من از مدیر وبسایت کابل پرس? سپاسگزار هستم که این موقعیت را برای ما فراهم نمودند تا از وقایع مطلع شویم.
با احترام فراوان
24 مارچ 2008, 06:46, توسط بابک
فهیم جان سلام.همان قسمی که در مورد این شخص (سید جمال)معلومات دریافت کردی که کاری خوبی برایت شد.در قسمت حضرت عیسی هم برایت بگویم که این شخص نیز بر خلاف ادعایش فرزند خدا نبود.ضمنآ بدون پدر هم نبود .البته پدری باید داشته باشد، از نوع انسان .چون طبابت و بیولوژی ثابت کرده که انسان ها دارای بیست و سه جوره کروموزم میباشند.که 23 طاقه کروموزوم را از پدر و 23 طاقه را از مادر دریافت میدارند.که پس از گشن گیری از ان نطفه بوجود میاید.سپس به جنین انکشاف یافته تاحدود 40 هفته بعد تر از ان نوزاد از طریق مهبل بدنیا میاید.این جناب حضرت عیسی شما هم از این قایده مستثنی نبود.پس مسخره است بپذیرید که یک خدا و یا فرزند یک خدا از طریق فرج یک انسان خارج گردد.مثل من و تو غذا بخورد.و به رفع حاجت نیاز داشته باشد.و بالاخره در چوبه صلیب با ناتوانی بمیرد.حالا اگر برای لحظه ای فکر کنید که اگر واقعآ خدایی و جود داشته باشد.باید غذا نخورد،باید نخوابد،باید نمیرد.همه و همه داستان های خیالی به سویه اطفل کمتر از ده ساله میباشد.یکبار تورات و اناجیل و مزامیر را از سر با در نظر داشت یافته های بشر در این اواخر مقایسه کن.خواهی دانست که این کتب بدست انسان های تحریر یافته که صرف دانش قبل از دو هزار سال را دارا بودند وبس.از همان ابتدای تورات درک خواهی کرد که این داستان ها فقط و فقط خیالی میتوانند باشند.شروع بخیر از بخش افرینش، و کارروایی های هفت روزه یهوه.به نظر من بهتر است تا دامن خرافات را رها کنی.اینکه یک انسان ،انسان دیگری را میفریبد خیلی زشت است.اما اگر خود انسان خودش را بفریبد،زشت تر میباشد.خود تان را با چشمان بسته همچو یک نابینا بدست دیگران نسپارید.ممکن انها شما را به چاه بیاندازند.خودتان با دیده گان باز به مطالعه بپردازید.البته با شکاکیت وافر.و هیچ چیز را بدون دلیل نپذیرید.باز در خواهید یافت که خرافه بازی یعنی چه.نیازی به نجات بخشی چون عیسی نخواهید داشت.چون خود شما نجات بخش خواهید شد.چگونه یک غریق میتواند دیگران را نجات بدهد.کسیکه خود را از اعدام نجات داده نتوانست .برای دیگران چگونه حیات ابدی را به ارمغان خواهد اورد.عیسی و کیش اش را به فراموشخانه تاریخ به خاک بسپارید.
24 مارچ 2008, 11:05, توسط نوروز
بابک صاحب
راستی نظر تان راجع به خلقت آدم و هوا چیست؟ آیا معتقد به تیورئ داروین هستید؟
در حدود 3 میلیارد عیسوی و 1 میلیارد مسلمان بر این عقیده اند که عیسی مسیح از بدو تولد حرف میزد و بعداً اقلاً یکبار مرده را به قدرت آفریدگار زنده کرد. و در مورد مرگش نیز مسلمانها بر این عقیده اند که وی به صلیب کشیده نشد بلکه زنده غایب گردید و قبل از روز جزا با مهدئ موعود باز خواهد گشت.
در این باره شما چی نظر دارید؟ آیا بر طبق قوانین بشرئ امروزی و یا احترام به رای و عقیدۀ اکثریت نباید گردان گذاشت؟
در بالا نظر تانرا راجع به شکسپیر، مولوی، حافظ و سعدی نیز پرسیدم که دوباره تکرار میکنم.
24 مارچ 2008, 17:34, توسط بابک
اقای نوروز سلام .دلم نبود به سوال تان پاسخ ارائه کنم.چون یکمراتبه مرا از جوال تان بیرون انداخته بودید.اما باز هم برای اینکه هیچ پاسخ هم ندهم گستاخی میباشد.ومن نمیخواهم مرتکب ان گردم.اول از اخر سوالتان شروع میکنم.ایا شما مطمئن هستید که در باره همه این شعرا و ادیبان که از بلخ و شیراز شروع و تا انگریز اقامت داشتند، در یک جمله جواب ارائه کرد.بالاخره خودتان هم دقیقآ میدانید که هدف تان از سوال تان معلومات نه بلکه ....میباشد.من مطمئن هستم که شما دقیقآ میدانید که تنها در مورد جهان بینی مولانا و یا دیوان شمس او و یا در مورد سعدی و کتب بوستان و گلستان موصوف اگر چندین روز صحبت کنید کافی نخواهد بود.البته" مرا نشاید تا از ایشان نام ببرم".البته این مهم نیست که من یا کسی دیگر با نکات نظر این بزرگواران موافق یا مخالف باشند.و یا روانشناسی معاصر را بر خلاف دید تربیتی سعدی بدانیم.و یا اینکه من معتقد به خدا نباشم و حق گفتار در مورد اشخاصی که عقیده به خدا دارند نداشته باشم.البته قبلآ هم عرض کردم که من چون قلب و دماغم از الودگی مذاهب پاک است شاید قضاوت من قسمی دیگری باشد تا یک فرد با عینک تیره مذهب و یا ناسیونالیزم سیاه.باز اگر از این بزرگواران در باب مشخصی سوالی داشتید من باز هم حاضرم خدمت شما جواب بدهم.با وجودانکه خودم با ادبیات سروکاردارم،باز هم اگر سوال شما را ندانستم از کسی دیگری که بتواند مرا رهنمایی کند شرم ندارم.پس لطفآ سوال تان را در باره هر کدام شان مشخص تر طرح نمائید.
در باره مهدی موعود باید بگویم که بنده قطعآ به این فرد عقیده ندارم داستان مهدی و یا امام غایب حکایات دروغین بخشی از مسلمین میباشند که کاملا فاقد واقعیت بوده و صرف خوشباور ترین افراد به این حکایات میتواند معتقد باشد.البته من در قران نیز در باره این امام مفقود هم چیزی ندیده ام.
در مورد زنده غایب شدن عیسی البته خود عیسوی ها هم عقیده ندارند.بلکه او را مصلوب شده میپندارند،مگر جسدش سه روز بعد از دفن است که به نظر عیسوی ها مفقود میگردد.البته همه این حکایات از طرف یک منبع دقیق تاریخی تائید نگردیده است.صرف حکایات مذهبی میباشد.و شکل اسطوره یی دارد.مثل حکایت مفقود شدن باب الله پیامبر بهائیون بعد از تیر باران از میدان اعدام در ایران میباشد.لطفآ انرا مطالعه کنید دلچسپ است اما فاقد واقعیت.اینکه شما فرمودید که عیسی زنده مفقود میگردد لطفآ مراجع تاریخی انرا هم در اختیارم قرار بدهید.البته مراجعی که از نگاه ارائه واقعیت ها تاریخی مکشوف معتبر باشند.البته همه این حکایات به استثنای عقیده محض که شما و یا یک تعداد افراد دارند فاقد بنیاد حقیقی میباشد.مرا از بابت این نظرم ببخشید بسیار وقت دلم نمیشود چیزی بنویسم که زیاد ناراحت کننده باشد البته تا مجبور نگردم.
در مورد اینکه او مرده ها را زنده میکرد و یا مریضان را شفا میبخشید متاسفانه باز هم معتقد نمیباشم.در اناجیل چهارگانه حکایت از زنده کردن بیشتر از یک نفر و مداوای زیادی دارد.مگر این صرف یک ادعا میباشد.و خارج از حکایات انجیل ها، در یک بحث تاریخ چیزی از ان ذکر نگردیده است. مثل حکایات صحبت کردن سلیمان با حیوانات و یا حکایات لقمان از زبان حیوانات همه افسانه های خیالی اند.البته بر خلاف عقیده مسلمانان اناجیل (و یا انجیل)بر عیسی نازل نگردیده و عیسی هیچ و قتی دارای کتابی نبوده است.این کتب (انجیل ها) سالها بعداز مرگ عیسی توسط حواریون عیسی و یا پیروانش جمع و ترتیب گردیده است.
ارقامی که از پیروان عیسویت و یا مسلمانان هم ارائه کرده اید از واقعیت زیاد فرق دارد.تعداد پیروان عیسی اعم از کاتولیک ها ، پروتستانت ها و ارتودوکس ها چیزی کمتر از نصف مقداری است که شما نگاشته اید.البته انرا هم در کشوری مثل المان یک بخش بزرگی از این افراد که مثلآ از والدین عیسوی بدنیا امده اند فاقد مذهب میباشند.اما در هر صورت اعتقاد یک بخش کثیری از مردم در یک موضوع دلیل حق به جانب بودن را نمیکند.بار ها واقع شده که مثلآ عوام با فیصدی زیادی در یک موضوع طبی معتقد به یک مداوی یک مریضی از یک طریق خاص بوده اند در حالیکه طبیبان معالج معکوس انرا فکر میکردند.پس عقیده عوام با و جود اکثریت درست بودن یک موضوع را ثابت نمیکند.پنج صد سال قبل هم همه فکر میکردند که زمین هموار است"فراشآ" اما حالا میدانیم که انطور نبوده است.
نظر به حکایات تورات از خلقت ادم و حوا چیزی حدود شش هزار سال سپری میگردد.کاپی همین داستان هم با تعبیر های اضافی در سوره بقره و جود دارد.اما از نگاه تشریح کم رنگتراز تورات است.زیرا در تورات حکایت خلقت یک مبحث وسیع تر میباشد اما غیر واقعی .
در حالیکه شما خود تان هم شاهد کشف فوسیل های حیوانی و نباتی از دوره های خیلی قدیم زمین ممکن است باشید.علم فوسیل شناسی یا پالینتولوجی با مطالعه ایزوتوپ کاربن 14 و تبدیل ان به کاربن 12 طول عمر این بقایای حیوانی و نباتی را نشان میدهد.که بعضآ به میلیون ها سال میرسد.این همه یافته ها با قصه های مذهبی در تضاد اشکار است.(در تورات حد اکثر عمر زمین و موجودات ان شش هزار سال ).این به نظر من بی معنی است تا من بگویم که اقای نوروز من به این یا ان تیوری عقیده دارم.اولآ اینکه تیوری تا علم فرق دارد.و ثانیآ اگر خود شما هم از صمیم قلب خواستار معومات باشیدو نه اهانت اینجانب میتوانم با شما در این مبحث نیز همکاری کنم.اما شکر انترنت دارید.لطفا خودتان هم کمی در باره همین مسائیل علمی تحقیق کنید .باز اگر حرفی داشتید میتوانید با من طرح نمائید.اما اگر هدف تان چیز دیگری به جز از مطالعه و تحقیق باشد مرا از همین حالا معذور دارید.من به شما قبلآ هم ترک جوال را اعلان کرده بودم.من هدفم خواباندن طرف صحبت ام و یا خوابیدن خودم نمیباشد.اگر دوستدار کاوش هستید پیش بیائید.ورنه من قبلآ معذرت خواسته بودم.از توهین طرف صحبتم هم خجالت میکشم.زیاد ارزو دارم نه به کسی مثل قبل هجویه بگویم و یا به صورت نثر اهانت نمایم.البته تا مجبور نگردم.شما قبلآ گفتید دوستان فاقد مذهب دارید .همین صحبت شما مرا جرئت ادامه کلام با خودت را بخشید.در غیر ان من با شما با این وسعت تبادل افکار نمیکردم.موفق و کامگار باشید.
نوت :البته در مقابل ایه های که قبلا در سوال قبل ارائه کرده اید.ایاتی وافر از تنفر در مقابل" کفار و منافقین "یعنی تمام بشریت غیر مسلمان به وفرت وجود دارد.اما من دلم نبود تا با شما ادامه جرو بحث نمایم فلهذا از ان صرف نظر کردم.بگذارید زیاد در این باره ها صحبت نکنیم .به نظر من بهتر است.
23 مارچ 2008, 02:14, توسط جعفررضایی
سلام دوست گرامی آقای زاهدی. من این مطلب شما را بسیار زیبا، جسورانه و خواندنی یافتم. پرداختن به ریشه های میلیتنت های اسلامی(اسلام نظامی) برای نسل جوان که آرزومند آبادی، صلح و آرامش سرزمین شان استند بسیار ضروری است. در جایی خواندم که ولایت فقیه آیت الله خمینی و گروه های نظامی مدافع آن نیز الهام گرفته از اخوانیزم استند. نسل جوان و امروز افغانستان باید نقد و شک شانرا از تاریخ نظامی گری اسلامی آغاز کنند. سید جمال، حسن البنا، مودودی، اقبال، شریعتی، خمینی، اسامه بن لادن، نصر الله... و پیروان آنان در افغانستان مثل گلبدین حکمتیار، ربانی، منصور...و آیت الله های شیعه برگشته از ایران همه شایسته نقد و شک و فراموشی ... استند.
آنلاین : http://fromwest.blogfa.com
23 مارچ 2008, 07:58
این نوشته را بسیار بی مایه یافتم. اخوان المسلمین یک حرکت سیاسی در جهت مبارزه با استعمار بود، و برای اولین بار سازمانی منظم با اهدافی آرمانی شده، علم مبارزه با استعمار و پسرفت را بلند نمود و اعضای آن کسانی بودند که بر آمده از این اندیشه بودند که چرا مسلیمن عقب مانده اند؟
اخوان المسلمین در تحولات جهان عرب، مخصوصاً مبارزه با رژیم های نا کار آمد پیشقراول بوده است، اکثر سازمانهای سیاسی اسلامی در جهان عرب و خارج از آن متاثر از اخوان المسلین بوده اند، اخوان المسلمین تحولات زیادی را از مبارزه تا همکاری با بعضی دولتهای عرب پشت سر نهاده است که روش مبارزاتی آن استفاده از مبارزهء غیر خشن بوده است. اما سرکوبی اخوان المسلمین در دوره های موجب واکنش شاخه های تندور آن سازمان می شد که بعد ها آنها راهشان را از اخوان المسلمین جدا نمودند. اخوان المسلیمن اکنون در اتحادیه های کارگری در جهان عرب، در میان اتحادیه های مهندسین، دکتران و حقوقدانان نفوذ فراوان دارد.
داستان نفوذ اخوان المسلمین در شبه قاره متفاوت است، در شبه قاره هند، تفکر دیوبندی، که فهمی قشری از دین است چیرگی عمومی دارد. کسانی مثل سید قطب و حسن البنا و مودودی در نزد علمای دیوبندی پاکستان که عکس بالا هم یکی از آنها است، آدمهایی هستند گمراه!
بعضی ها سید جمال الدین را متهم به ماسیونری بودن می کنند، فرض کنیم( البته تا جایی که من می دانم چنین بوده است) وی در برهه ای از عمرش عضو ماسیونری شده باشد، اولا ماسیونری در آن زمان مثل اکنون شناخته شده نبود، و اهدافش مثل امروز روشن نبود. مثل امروز که هر کسی عضو سازمانهای حقوق بشر است در هر جایی برایش جایزه می دهند!
در آن زمان ماسیونر ها به نام مبارزان روشنگری و روشنفکری شناخته می شدند و طبعاً لیبرالیسم آنها شاید سید را هم جذب کرده باشد!
اما پرسش سید در مورد علل عقب ماندگی مسلمین، پرسشی است درونی از جامعهء مسلمان، مسلمانانی که در زمانهء وی، و همچنان اکنون، از ملل دیگر عقب مانده و ذلیل شده بودند. پرسش سید،مبارزهء اخوان المسلمین پاسخ هایی بودند، و آغازی برای احیای دوران از دست رفته. هم از جنبهء معنوی و هم مادی، اما اینکه آغاز مبارزهء آنها با بر جسته کردن چه چیزهایی شروع شد، باز هم باید ظرف زمانی را مد نظر قرار دهیم. آنچه را که اخوان المسلمین به عنوان "پلت فورم" و مانیفیست مبارزاتی اش انتخاب نمود ممکن اکنون دیگر ضرور نباشد و طرحی نو، و فهمی نو را بلطبد، اما همهء کاستی ها، از مبارزهء آنها برای برپایی جامعهء که تصور می کردند می تواند آرمانی باشد، و عزت مسلمین را بدست آورد نمی کاهد. اما برای نسل فعلی، عبور از آن تفکر با نقد علمی، و فهم جدید امکان پذیر است.
از سوی دیگر، سازمانهای نظیر اخوان المسلیمن را باید در ظرفی که آنها پرورش یافته اند بررسی نمود. یعنی یک محقق علم سیاست، یا دیگر علوم اجتماعی، یعنی کسی که کار علمی می کند سخنش را با سخنان غیر علمی و بی مایه شروع نمی کند، مثلاً برای کسی که اهل مطالعه و تحقیق است، سخنان زیر توهین به شعور وی نیست؟
"هدفهای اساسی این حرکت ایجاد دارالخلافت اسلامی در کشور مصر بوده است که بتواند بر سرتاسر ممالک اسلامی حکومت کند و باج و خراج جزیه را براه بیاندازد و به تبادل و خرید فروش کنیز و غلام بپردازند آقای حسن البنا موسس این حرکت با گذشت بیش از بیست سال و ایجاد رعب و وحشت و تبلیغات عوام فریبانه و وعده بهشت و حوریان سیاه چشم در آن دنیا نتوانست تا به خواب ها و خیالهای خودش نایل گردد و از لمیدن بر تخت خلافت و گرفتن می و کام از دستان و جسم صدها و هزارن کنیز زیبا رو که در خلافت های قبلی مروج شده بود محروم ماند و نتوانست تا از حکم روایی بر سرزمینهای اسلامی لذت ببرد و تمام این آرزوها را در سال 1328 ه . ش ./ 1949 م . با خود به گور برد و توسط افراد از قماش خودش به قتل رسید."
در نوشتهء آقای زاهدی، مشتی سخن پرت چیزی دیگری نیست. هایدگر در بحث از دازاین، پیش داوری ها را بر فهم تاثیر گذار می داند، نوشتهء آقای زاهدی تلاشی برای فهمیدن نیست، بلکه پیش فرض ها، و پیش داوری هایی است که در جهان خارج صورت حقیقی و واقعی ندارند.
24 مارچ 2008, 01:45, توسط HOSHYAAR
janaabe rezayi dorood barshomaa
sayte shomaa raa didam qaabele setaayish ast
shomaa jesaarate zaahediye aziz raa setoodaeed wa
man jesaarate shomaa raa meesetaayam
peerooz wa
kaamgaar baasheed
23 مارچ 2008, 13:29, توسط B.popal
بادرود واحترام به همه دوستان .
باعرض احترام به آقای زاهدی : موضوع پر از جار وجنالی را که مطرح ساخته ايد بايد از ديدگاه بسيار محتاطانه واحتياطانه نسبت به آن ابراز نظر نمود .چون گماشتگان احزاب نام نهاد که غرق درخود فروشی ببيگانه اند بدبختانه تحت نام مقدس اسلام ومقدسات اسمانی به استسمار تعدی وظلم وغارت مردم بيچاره وبدبخت ما مصروف اند هنوز هم تجارت و بازار اسلام فروشی بازار گرمی داشته وتحت نام مقدس اسلام اين جانيان درهمه شون وساحات زندگی مردم مظلوم ماتسلط وجکمرانی دارند.کوچکترين پرسش کوچکتريت انتقاد از احزاب نام نهادبه شديدترين لحن ومتهم بکفر والحاد جوابداده ميشود .در جهان امروز اسلام برای تعدادی دوکانی برای ثروتمند شدن برای تعدای بخاطر رسيدن به قدرت وبرای تعدادی هم بخاطر منافع بيگانه ازاسلام سودجوي سياسی نموده دوام بقای خويش رافقط زيرنقاب اسلام ميبنند. وهرکس اسلام رابنفع خود تفسير نموده عالمان ما درمنبر ساعتها وعظ ميکنند راجع به هر موضوعی اظهار نظر ميکنند اما زمانيکه زيرسوالات از قبيل ظلم واستبداد حکمرانان در جامعه اسلامی قرار ميگيرند گوشه خاموشی اختيار ميکنند .
بگفته حافظ: واعظان کين جلوه درمنبر ميکنند چون بخلوت ميروند ان کار ديگر ميکنند.جهان اسلام امروز به گروهای مختلفی تقسيم گرديد که هرگروه ازمنافع مشخصی استعماری پشتبانی مينمايد.اگر درجامعه خويش نظر اندازيم رهبران احزاب جهادی هرکدام با سازمان های استخباراتی بيگانه همکاری نزديک دارند . که بطور مثال سياف نماينده عربهای وهابی حمکتياروطالبان نماينده پاکستان جبهه نامنهاد ملی نمايدنده روس وايران واقای کرزی وصبغت الله مجددی نماينده امريکا را تشکيل ميدهند.پس بايد خودقضاوت کنيم که دين مقدس اسلام توسط چه کسانی مورد سوٌاستفاده قرار ميگيرد اشخاص نامبرده سالها رهبری احزاب اخوانالمسلمين را بخاطر اخوت وبرادری رهبری کردند وزمانيکه تکيه به قدرت زدندبتمام ايديال وخواستهای قرانی پشت پا زدند با فتوا ورويات نفی کردن آيات قرآن شريف دست به قتل عام وچورچپاول عامه پرداختند .شمس اين آزاديخواه تاريخ ميگويد: مسلماني چيست ؟جزمخالفت باهوای نفس که همه بنده آنند ؟ حکمرانان کيستند ؟جزخودکامگانی بی خبراز رنج زيردستان ؟جزخودپرستانی تنها دربندبزرگداشت خويشتن ؟
شمس از خودميپرسد که آخر: ـ نظام جامعه وطبقات ان چراچنين فاسدشده اند ؟
ـ تلاش ها چرابيشترخودخواهانه اند ؟ ـ رهبران چرابي خبراند ؟ ـ واعظان چرا هراس انگيزند ؟ اندزها چرازهراگين اند ؟ـ مردمان برسرگنج چرا تنگدست اند ؟ـ نيازمندان برلب آب چراتشنه اند ؟ـ مردمان باآنکه همه ازيک منشاٌ اندءديگر چرا همه تنهای زده همه جدا جدا ازيکديگرند ؟ ـ گره گشايان چرابرانبوه گره ها افزوده اند ومددجويان چراهمه بی پناه مانده اند ؟ بلی شمس چيه زيبا ومقبول مشکلات وپرابلم جامعه اسلامی رابيان ميدارد . شمس با طنز نمکين وعظ دو واعظ را چنين شرح ميدهد در همدان واعظ شهر ميگفت
ـ وای برآنکس که خدارا....تشبيه نکندإ ـ خدارابرعرش دانيد بصورت خوب ودو پا فرو آويخته برکرسی نهاده فرشتگان گرداگرد عرش إ ... هرکه اين صورت رانفی کند ايمان اونفی است واي برمرگ او وای بر گوراو وای برعاقبت او.....هفته ی ديگر واعظی .غريب رسيد...آيت های تنزيه( خدااوند منزه ازشکل وجسم پنداري) خواندند
ـ هرکه تشبيه گويد کافر شود إهرکه صورت برای خدا گويد هرگز ازدوزخ نرهد هرکه خدا راصاحب مکان گويد وای بر دين او وای برگور او......مردم سخت ترسيدند وترسان وگريان بخانه ها باز گشتند .آن يکی بخانه آمد افطار نکرد .به کنج خانه سربزا نونهاد بنا برعادت طفلان گرد او ميگشتند. می راندهريکی را وبانگ ميزد. همه ترسان برمادرجمع شدند. زن امد پيش اونشست.گفت : خواجه خيراست إطعام سردشد. نمی خوری ؟ کودکان را ميزنی وميراني؟ همه گريانند إ گفت :برخيزازپيشم که مراسخن فراز نمي ايد اتتشی درمن افتاده است .زن گفت .. چه حال است ؟ تومردصبوری وتراواقعه های صعب بسيار پيش امده إ صبرکردی وسهل گرفتی وتوکل برخدا کردی وخدا انراازتو گذرانيدإ ..اينرنج رانيزبخدا حواله کن وسهل گير تارحمت فرودايد.. مرد گفت:چه کنم ؟ ماراعاجز کردند بجان اوردند ان هفته ان عالم گفت:خدای رابر عرش دانيد هرکه خدايرا برعرعرش نداند کافرست وکافر ميرد إ اين هفته عالمی ديگر امد ،برتخت رفت که: هرکه خدای را برعرش گويد يابخاطر بگذراند به قصد که برعرش است يا براسمانست عمل او قبول نيست إ...اکنونما کدام گيريم ؟ بر چه زيم ؟ برچه ميريم ؟ عاجزشده ايم إ زن گفت :ايمرد عاجزمشو وسرگردان مينديش إ اگر برعرش است واگر بی عرش است إ اگر در جای است اگر بی جای است هرجا که هست عمرش دراز باد إ دولتش پاينده باد إ
توازدرويشی خويش انديش إ
ودرويشی خويش کن إ اقتباس از( خط سوم ). اينست سرنوشت ما بيچارگانی که اسير مشت خوردفروخته زيرچنگال ظالمين تاريخ شاهد مرگ تدريجی خويش هستيم وفرمانروايان ظالم بر مقدسات ما ميتازند بر اسلام بودن ما خرده ميگيرند . اماخودغرق در خود فروشی اند.
24 مارچ 2008, 00:49, توسط HOSHYAAR
B popal -e- aziz
maloom meeeshawad ke shomaa ham jaanebe ehteyaat raa
gerefta wa meyaan eslaame tondraw wa meyaanaraw
frq guzaastaeed darhaaly ke hardoo yki booda wa
heech farqy meyaan aanhaa wejood nadaarad
24 مارچ 2008, 07:39, توسط برگردان نوشته هوشیار
ب. پوپل عزیز.
معلوم میشود که شما هم جانب احتیاط را گرفته و میان اسلام تندرو و میانه روفرق گذاشتید.که هر دو یکی بوده و هیچ فرقی میان انها وجود ندارد.
24 مارچ 2008, 09:05, توسط B.popal
باعرض سلام وتبريکات قلبی سال نو برای برادر يادوست عزيز آقای هوشيار :
نميخواهم زياد راجع به اين موضوع تبصره کنم .اما خواستم به عرض برسانم که حقيقت وعدالت دو واژه ای است که بنای زنده گی امروزی ام در ان گذاشته شده است.از اينکه شما بنده را به ميانه روی ارتباط داده ايد نظر تان برايم محترم است وبه اصطلاح[از دوست هرچه آيد نيکوست].
23 مارچ 2008, 19:52, توسط شهيد سيد قطب
پسته بی مغزگرلب واکند رسوا شود.
آقاي زاهدي از نوشتن شما معلوم ميشود كه معلومات شما بسيار ضعيف و خود شما يك انسان بي علم و بي تجر به ميباشيد.
شما به كجا و شهيد مضلوم حسن البنا به كجا.
دورود بر اسلام و دورود بر ارواح پاك شهيدحسن البنا و شهيد سيد قطب .
24 مارچ 2008, 18:16, توسط مبین
اخوان الشیاطین و بنیانگذاران جاهلش چون حسن البنا، سید قطب، محمد قطب و دیگران باید منحیث چهره های خاین و بربر تاریخ ثبت شوند که با رقصیدن به دهل استعمارگران، جنبشی را برپا کردند که تا امروز جز غارت، قتل، ناموس فروشی، وطن فروشی، جاسوسی و بربریت کاری برای بشریت انجام نداده است.
ماهیت این جنبش سیاه و تاریک به خاطری تا حد زیادی پنهان مانده چون اینان همه فروخته شده ها بودند و در خدمت استخبارات جهانی و از جمله سی آی آی قرار داشتند و بوسیله ماشین دروغ پراکنی امپریالیستها جنبش مترقی و ..... نمایانده شدند.
تاریخچه جاسوسی و قتل و غارت و نوکرای این جنبش را در افغانستان بیش از هر جای دیگر میتوان دید.
25 مارچ 2008, 18:08
آقای مبین!
1 خیلی متأسفم که تنها با یک نام بدون تخلص پیام میدهی زیرا درین نام بسا افراد واشخاص عاقلتر وفهمیده تر از خودت وجود دارند که بدون ذکر تخلص این نام برای آنها توهین بشمار میرود.
زیرا دشنام دادن بر کمبوذ زخارف علمی ومطالعاتی دلالت میکند
24 مارچ 2008, 17:29, توسط سلطانمحمد
بسم الله والصلواه والسلام علی رسول الله وبعد.
اسلام و علیکم هموطنان عزیز وارجمند ایادوران سیاه وظلمت انتقام گیری داکو های پوز بسته جهنمی طالبی را از مردم بیچاره وعذاب دیده ما فراموش کردیند که چگونه به خواست و ارزوی های باداران پاکستانی ها مثل جانی های دولت کمونستی به دادو بیداد گری ها پرداخته و در نتیجه هزاران هموطن مومن ومسلمان مارا از کودک گرفته تا پیر جوان زن دختر بچه از درنه کاری ها گرفته تا به دست بریدنها تیر زدنها سر بریدنها زنده بگورکردنها وهزاران فجایع دیگر ضد انسانی و دینی را علیه مردم رنجیده و غم دیده مادریغ نکرده وبه مجازات رساندن ایا همه این بیداد گریها و ستم کاریها از سوز واتش انتقام جوئی کیها و کجا ها سر منشه وسر چشمه گرفته بود ما وشما همه الحمدلله فکر و هوش داریم و میدانیم که این همان انتقام خواهی هااز دوران نهضت ازادی خواهی امانیها بود که قوای اشغالگر انگلیس را مثل قوای متجاوز سرخ بک روس به خاک و خون کشانیدیده و تار مار شان کرد که درست مثل نهضت ازادی خواهی دلیر مرد شجاع وپرغرور حضرت سید جمال الدین افغان رحمت الله علیه که با عث پایان یافتن قدرت استعماری انگلیس از سر زمین های شرقی گردید که با این کار باید امروز این مرد شجاع و دلیر نیز غرض انتقام خواهی ها مورد همچو طنز ها و داستان سراهی ها از طرف مزدوران و غلامان حلقه به گوش این گروه و افراد قرار گیرد که ما و شما همه راجح به این دلقک بازی های پاکستانیها و باداران فرهنگی شان بسیار خوب وواضع میدانیم که بااین کار های شان در صدد چه دسایس و توطعه ها علیه خاک مال جان دین و غیره ارزشهای ملی وتاریخی وطن مااستند که از ساختن مکتب های اسرار امیز دیوبندی گرفته تا به ساختن حزب اخوان المسلمین و حادثه قتل انور سادات و به حکومت رسیدن دوست نزدیک و همتای غربیها اقای حسن مبارک برای تخت و تاج ابدی ودایمی که از بد بین ترین افراد اعضای حزب اخوان المسلمین و دوست صمیمی اقای انور سادات است بود.
وامروز با درک این همه حقایق وواقعت هاایا تا به کی مرده باد وزنده باد باید گفت وایا تا به کی نوکری به باداران اجنبی چه روسی چه انگلیسی چه چینی و یا چه امریکائی باید کرد مگرنگفتن که سگ زرد بیادر شغال است و اگر این مد از دوران حکومت دست نشانده روسها باقیمانده اخر تا به کی از این مدو رسم ورواج خجالت اور و بی شرمانه پیروی وتقلید باید کرد و باز روی هم رفته این کار نه راه عقل است نه راه حل و نه راه مردی اگر نه وطن فروشان روس پرست و ناموس فروش تمام عمر حود را به این عمل ننگین خجل کننده وشرمسار شونده گزراندند اخر چه اصول کردند به جز از نفرت و نفرین مردم و خاک.
واگر شما عزیزان اسلام ستیز موافق به این اصل و قرار بنده استید
پس چرابا توطعه گران ودسیسه سازان عصر و مد سازان اسلام ستیزی همگان صدا های جبونانه وترسو خود را بلند کرده و بمثابه حیوانات لاش خور خپ خپ قصد طعمه و شکار دارید مگر این بار به گفته برادر تورنتوئی ماارزوی اویزان شدن به زنگوله های اسلام ستیزه کاران غربی را دارید. وسلام سلطانمحمد
29 مارچ 2008, 02:07, توسط اسلام دوست از کابل
چو شمع از پی علـم باید گداخت
که بی علم نتوان خدارا شناخت
بیاغافل مشو در زنده گانی
مسلمان شـو برای بار ثـانی
سلام و احترامات خویش را خدمت همه خواننده گان محترم سایت کابل پرس? تقدیم داشته و میخواهم یادآور شوم که دین پاک اسلام آخرین و کاملترین و بهترین ادیان در تامین سعادت بشری و جامعترین دین در تامین مصالح دنیوی و اخروی انسانهاست.
به گفته های یک تعداد مرتدین و اسلام ستیزان که از طرف باداران اسلام ستیز شان تحریک میشوند نمیتوانیم دین اسلام را تقبیح کرده و تقبیح کردن دین پاک اسلام یک جز یک حماقت بزرگ چیزی بیش نیست.
دین اسلام دین است که تمام نیازهای بشر را در امور و نظام های فردی و اجتماعی و سیاسی بر می آورد. دین اسلام آخرین دین است و دیگر انتظار آمدن دین دیگری را نداریم تا بیاید و بشر را از ظلم و فساد و تباهی نجات بخشد .
همچنان میخواهم اطمینان دهم که روزی فرا خواهد رسید که آیین اسلام قوت گرفته و سراسر جهان را تحت سیطره عدالت و قوانین خود در می آورد.
ترس مرتدین و اسلام ستزان هم همین است ، چون آنها میدانند یک روز اکثریت مردم به این دین پاک و واقعی رو می آورند و آنها ناچار با تبلیغات سوء شان علیه اسلام و مسلمانان ادامه میدهند.
اما خوشبختانه انشاءالله هیچ فرد به سخنان عوام فریبانه آنها گوش فرا نداده و تبلیغات سوء و تصامیم شان کاملاً ناکام بوده وهمیشه ناکام است.
قابل یاد آوریست که اگر قوانین و دستورات اسلام طور که هست در تمام نقاط زمین به صورت کامل و صحیح پیاده شود، صلح و امنیت همه انسانها را فرا می گیرد و تمام انسانها به سعادت واقعی خود نائل می شوند و به آخرین حد رفاه و آسایش و عزت و سربلندی و بی نیازی و اخلاق نیک می رسند و دیگر در دنیا ستم از ریشه قطع می گردد و محبت و برادری بین همه انسانها برقرار می شود، فقر و تهیدستی و فلاکت از صفحه روزگار برچیده می گردد. بنابراین پیروی از اسلام علت عقب ماندگی شرم آور مسلمین نشده است بلکه برعکس، دوری از تعالیم سازنده اسلام و سبک شمردن قوانین آن، به وجود آمدن ستمگری ها و تجاوزها در میان زمامداران و زیردستان و خواص و عوام مسلمین، باعث این عقب مانده گی ها و ضعف و سقوط معنوی و بیچارگی ما مسلمانان شده است.
در اخیر یکبار دیگر برای اشخاص مرتد و خود فروش اخطار میدهم که مطمئن باشند مسلمانان خصوصاً مسلمانان افغانستان هیچگاه فریب تبلیغات سوء شما و باداران تان را نخورده و با این گونه تبلیغات مسلمانی شان استوار تر و قائم تر شده و علیه اسلام ستیزان به مبارزه بیشتر خواهند پرداخت.
و من الله التوفیق