دانشکده ی شرعيات دانشگاه کابل؛ يا بنياد ملا عمر و ملا دادالله
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
استادان ثقافت دانشگاه کابل در حقیقت سخنگويان ملاعمر و اسامه بن لادن است. ملا داد الله كشته شد و ملا عمر فعلا حضور فزيكي در سياستهاي افغانستان ندارد ولي گاه و ناگاه چون شبح ترسناك، ويرانگر، و خونآشام در جاي جاي افغانستان ظاهر ميشود، اما متأسفانه روح ملاعمر و ملا داد اللهها كاملا در كالبد پوهنضي شرعيات دميده است. استادان ثقافت اسلامي اكثر شان سخنگويان ملاعمر و اسامه بن لادن است، آنان هميشه در صنفهاي درسي به دموكراسي، آزادي بيان، جامعه مدني و حقوق بشر دشنام و نفرين نثار كرده و آن را پديده غربي و ضد اسلامي معرفي ميكنند، گاه گاهي نيز به مذاهب اسلامي توهين كردهاند كه باعث جدلهاي بين آنان و دانشجويان نيز گرديده است، آنان مانند ملا عمر كاملا زن ستيزاند، بسيار وقتها، به خاطر لباس پوشيدن دختران، و حتا نشستن آنان در چوكيها، اعتراض كرده و غوغا به پا نمودهاند. حتا يكي از استادان شرعيات، دختري را در دانشكدهي حقوق، به خاطر لباسهايش ناكام ماند و از دانشگاه اخراج كرد.
روزي در خاكسپاري يكي از دوستان ولايت بدخشان مان شركت كرده بوديم، استادي از پوهنضي شرعيات سخنراني كرد و بسيار به ناراحتي ميگفت، امروز كار بجاي رسيده است كه مردم ورزشگاه و كيسهي بوكس ميسازند بعدهم بر صورت خليفه خدا بر زمين ميزنند، دولت نيز از اين اعمال ضد ديني جلوگيري نميكند.
پوهنضي شرعيات در حقيقت تبديل شده است به اردوگاه ملاعمر، تا به علاوهي تبليغ، ترويج و توجيه افكار و اعمال او، با پول جامعه جهاني نيرويهاي را نيز براي ملا عمر و ايمن الظواهري آموزش بدهند.
با وجود پوهنضي حقوق ضرورت به پوهنضي شرعيات نيست، آنان بايد چنين درسهاي را در مدارس ديني بخوانند. خواندن هشت سمستر ثقافت در ساير پوهنضيها نيز باعث ميشود كه اول دانشجويان بسيار از مضامين مهم و اصلي رشتهاي شان را خوانده نتوانند. دوم آنچه هويداست چنين مضمون با چنين استادان باعث بدبيني دانشجويان نسبت به مضمون ثقافت و استادان آن شده است، بجاي قوهي جذب قوهي فرار بيشتر بوده است. هميشه دانشجويان با مضمون ثقافت مشكل داشتهاند و با استادانشان نير درگير بودهاند، بجاي روابط دوستانه، هميشه روابط خصمانه بوده است، از چيزي و كسي كه كينه در دل و نفرت در سينه داشته باشي، بجاي نزديك شدن ميكوشي دورتر باشي، احساس دوستانه و دشمنانه بر قضاوت تأثير ميگذارد.
همين اكنون دانشجويان پوهنضي علوم اجمتاعي و پوهنضي حقوق با استادان ثقافت شان، جنجال دارند، دانشجويا صنف سوم پوهنضي حقوق، استاد شان را تبديل كردهاند، دانشجوان صنف چهارم فلسفه و جامعه شناسي پوهنضي علوم اجتماعي، به رسم اعتراض دروازه صنف شان را قفل انداختند.
استادان ثقافت، با سواد بسيار كمي كه دارند، كاملا تفسير ارتجاعي و بنيادگرايانه از اسلام ميكنند، كاملا جزم انديش و متحجيراند. چنين تفسير باعث شكلگيري قرون وسطا در سزمين ما خواهد شد و در نتيجه شكست اسلام.
البته وجود چند استاد با درك و درد را نميتوان در پوهنضي شرعيات نا ديده گرفت، اما آنان بسيار اندكاند.
پيامها
1 نوامبر 2012, 22:37, توسط امیر اشنا
برادر این پوهنحی و پوهنوال و چی و چی دیگر چی معنا دارد. یک مقاله دری و فارسی نوشتی، کوشش کن درست بنویسی . ما دانشکده داریم. دانشگاه داریم . این مردم کم زبان ما را در لوحه های سر دروازه ها و موسسات و دکان ها و... به مسخره گرفته که شما هم ان را تکرار می کنید ؟
2 نوامبر 2012, 07:57, توسط نادر
اگر استادان فاکولته ثقافت عمداّ یا ناخودآگاه این تصویر از اسلام را به شاگردان ارائه میکنند، در هردو صورت شگردان به چهره زشت بنیادگرائی آشنأ میشوند. این خودش تیشه زدن به ریشه بنیادگرائی ست.
البته این امر در رابطه با شاگردان ذکی و هوشیار صدق میکند، که توانائی درک مسائل "بین سطر" را داشته باشند، نه اینکه تفاله های دیگران را از بر کنند.
2 نوامبر 2012, 15:05, توسط walee
اگر ملا عمری وجود دارد که از شرم جنایت اش تا حالا در ملا عام کسی اورا ندیده اگر وجود فزیکی داشته باشد انهم بچه بی ریش جنرالان پاکسانی است نه کدام شخصیتی که یک پوهنحی را منسوب به او بدانیم. ولیخان
2 نوامبر 2012, 15:10, توسط .
Dr. Latif Pedram In Sheghnan - Badakhshan - Part 1
در یوتوب ببنید.
یکی وطن را به پاکستان میفروشد دیگر به تاجکستان.
2 نوامبر 2012, 15:49, توسط serat
سلام:
ما چقدر آسان اعتراض میکنم اما باید کفت در طول تاریخ دانشګاه کابل دارای چونین شګوفانی نبوده ... وقت ضربه به اسلام وارد میشود که در کشور اسلامی اعتراض های بیجا بالای پوهنحی شرعیات و یا حقوق صورت بګیرد. باید ګفت که شخص که علم کافی ندارد جرات داخل شدن به صنف شرعیات و حقوق و حتا هیچ پوهنحی را ندارد و همچنان یک شخص نمیتواند که باعث بدنامی تمام بوهنحی و یا یک دانشګاه شود و من شخصاْ طرفدار هیچ ګروهی نیستم و بنده شناخت کامل با تعداد زیادی از استادان بوهنحی حقوق و شرعیات دارم .
2 نوامبر 2012, 17:52, توسط دلدار
وقتی محمد مرد و به جهنم ساخته خودش واصل شد از او یک مجموعه گد و ود نوشته شده در برگ درختان و پوست حیوانات وغیره باقی ماند که عثمان دامادش انها را جمع اوری و سره و ناسره نموده یک کتابی را ساخت که امروز بنام قران انرا میشناسند که وسیله چسپیدن هر اخند و مفتی و قاضی و امام و هر مرتجع و جاهلانی بنام علمای دین گشته است. در این مجموعه چیزی به جز دروغ ، تهدید، تبعیض و تنفر و زورگویی وعده های غلط و خیالبافی چیز دیگری وجود ندارد که یک قسمت زیاد ان ، از کتابهای دروغ تر از قران یعنی تورات و انجیل کاپی برداری شده است. علاوه بر این مجموعه ، یک سلسله گفتار های حق و نا حق محمد بنام احادیث و موعظه هایی هم باقی مانده بود که همه شفاهی و نقل دهن به دهن به اصطلاح عربی خودشان " قال قال محمد" میباشد که بخش اعظم انها مشکوک و غیر قابل اعتبار استند. مثل قصه یک زاغ و چهل زاغ به یقین که نقل مطابق اصل نبوده و نمیباشد. پسان ها این همه گد و ود گویی و تضادگویی ها منشا اختلافات فراوان بین پیروان محمد گشت. یکی یک چیز میگفت و دیگری چیز دیگر و هر دو به این کتاب بدنام استناد میکردند.
یگانه کسانی که به کالبد شگافی قران و احادیث پرداختند و از انها اصول و قوانین و پرنسیب ها را استخراج نمودند همین جعفر صادق و ابوحنیفه و بعد ها شافعی و حنبل و مالک بودند که با استناد به قران و احادیث محمد و عملکرد محمد و یاران ردیف اولش به طرح اصولی پرداختند که نام شریعت را بخود گرفت . یعنی طریق های خاصی که محمد به پیروان خود لازم پنداشته بود. یکی از کسانی که گد و ود گویی محمد را در یک مجموعه برابر ساخت به یقین همین ابوحنیفه بود که زبان شناس و حقوق دان ماهری بود.
چیزی که در اینجا مهم است اینست که این مسائیل مربوط میشود به یک هزارو چهار صد سال قبل از امروز. در شرایطی که با شرایط امروز از زمین تا اسمان فرق میکند. در هر بخش دقت کنید خود تان انها را واضح میبینید.
یاران گرامی ! گذشته گذشته است و امروز امروز است. این گپ های گذشته را که یک طرف بگذاریم ، تاسف در اینجاست که حالا در این عصر یک فاکولته بنام شریعت جور نموده اند که در ان عقب افتاده ترین نقاط نظر 14 قرن قبل را در مورد انسان، حقوق انسان، زن و مناسبات شان در اجتماع ، خرید و فروش حل منازعات مردم و فلسفه و نجوم وغیره دهها موضوع مهم دیگر را به مانند یک زهر در کام مردم میریزند. و ادعا میکنند که اینها گفته های الله است وکهنگی ندارد. در حالیکه کهنگی و فرسوده گی و بی نظمی ان مثل روز روشن است. و همین تضاد ها است که سبب بسیاری اختلافات امروزی گردیده و مسبب خجالت شریعت دانان در جهان در مقابله با حقوق مدرن و معاصر گشته است.
در همین فاکولته به اصطلاح شرعیات کابل یک شخصی است که ظاهر نام دارد. در ماه نحس رمضان در تلویزیون اریانا در بخش ساینس و اسلام مشغول اظهار چرندیاتی بود که من از حماقت این شخص انگشت حیرت به دندان گزیدم. حیف است به چنین اشخاص نام استاد را بگوئیم. من توسط همین نوشته از همین به اصطلاح استاد تقاضا دارم که در این سایت امده و حرفا و ادعا های خود را تکرا ر نموده و به ان دلائیل خود را بگوید. تا من هم سوالاتم را مطرح نمایم .تا بداند و مطمئن گردد که قران و اسلام هیچ ربطی به ساینس یعنی علوم و مخصوصآ علوم تجربی ندارد. انوقتی که استاد ظاهر از طریق تلویزیون اریانا در افشانی مینمودند ، امکان پرسش و سوال وجود نداشت. مگر از طریق این سایت هرکس بدون سانسور حق دارد گپ های خود را بزند. سانسور نیست. ازادی کافی برای بیان نظریات وجود دارد.
پس ظاهر جان لطفآ حاضر شده و ما را مسرور سازید. هم شما بیاموزید و هم ما را از دانش قرانی و شرعی تان بهره مند سازید.
با احترام دلدار
2 نوامبر 2012, 22:33, توسط عزیز یاسین
دلدار عزیز و گرانقدر درود گرم نثارتان باد
من ضمن تأیید کامل نوشتۀ شما ، به شما اطمینان میدهم که نه ظاهر ونه هیج کدام دگر از این کور مغز ها توان مقابله با پرسشهای شما را نداشته وهر گز حاضر نخواهند شد تا با شما مناظرۀ منطفی و علمی نمایند زیرا چانته هایشان کاملا خالیست و اما اگر فرصت را مناسب یابند در برابر شما به خاطر دشنام دادن و إهانت و چرند گویی قد نمایی خواهند کرد . من از مدتها بدینسو مقالاتی درهمین سایت به نشر سپرده نسخه هایی از آنرا برای سر شناس ترین آیدئولوگهای اسلامی مانند پروفیسور عبدالستار سیرت و امثال یشان فرستاده ام و در مقدمه و یا مؤ خرۀ همۀ این مقالات از آنها خواسته ام تا مقاله ام را نقد کرده نظر خویش را برایم إرسال نمایند ، مگر تا اکنون به اصطلاح از سنگ صدا برآمده ولی از این آقایان نی ، و یگانه کسی که به یکی از نوشته هایم پاسخ بی ادبانه یی داده است "جناب سید خبیب" سادات گردانندۀ برنامۀ امت وسط در تلویزیون پیام افغان بود که من آنرا ضمن نوشته یی در همین سایت پاسخ داده ام مگر تا هنو ز پاسخی از او دریافت نکرده ام . این زورگویان جاهل فقط زمانی به حرف زدن آغاز نموده و موعظه سرایی میکنند که حریفی در برابرشان قرار نداشته باشد و زمانی با حریف خود مقابله میکنند که فضای مناسبی برای إهانت کردن به حریف برایشان دست دهد در غیر آن بزدلانه فرار میکنند و سراپایشان را سکوت مرگ فرامیگیرد. شما میتوانید مقالات مرا در بخش دیدگاه مطالعه نمایید و به شما دوست گرامی صمیمانه وعده مسپارم که در آینده نیز با تمام نیرو به نوشتن همچو مقالاتی إدامه خواهم داد و از جناب شما نیز تمنا دارم تا قلم و فکر روشنگر تان دراین راه پرافتخار به کار اندا خته و مسؤولیت و جدانی تان را در برابر مردم بیچاره و مظلوم افغانستان و سائر کشورهای اسلام زده که در گودال متعفن اسلام گیرمانده اند ، ادانمایید
در ضمن میخواهم خدمت جناب آقای عظیم بشر مل به عرض برسانم که ایشان از سنگ مومیایی خواسته اند و در پی آنند تا گرگ رابه گوسفند مبدل نمایند .جناب بشر مل صاحب بایدبدانند که استادان شرعیات هرگز نمیتوانند مانند واعظان مساجدو تکیه خانه ها از پرداختن به قضایای جدی و آموزه های بنیادی اسلام طفره بروند و آنرا ماستمالی نمایند ، مجبورند به إصطلاح « اصل گپ را بگویند » و درست همینجاست که دانسته میشود که آموزه های اسلا م دیگر جالبیت و جذابیت خویش را از دست داده است و نمیتواند مورد پسند نسل نوین که به یمن و برکیت انترنیت و فیس بوک و تویتر و یو تیوپ ، از دانش عالی و معلومات وسیع وگسترده یی برخوردار شده است ، قرار گیرد.
دلدار گرامی !
حال دیگر زمان آن فرارسیده است تا روشنفکران آگاه با همصدایی با جوانان نسل نوین دست به هم داده نخستین زنگهای روشنگری را به صدادر آورند و زمینه های برچیدن بساط سیاه این دین خشن و بد أخلاق و بی ادب و ضد انسانی را فراهم نمایند.
همصدایی ما رعشه بر اندام این کور مغزان اواین نعشهای متحرک و هیولاهای کاغذی خواهد انداخت ، زیرا من وتو حرف حق را بر زبان میرانیم و طنین این صدا هرلحظه نیرومند تر خواهد شد ، مطمئن باشید که این صدا خاموش ناشدنیست
پس ، بدا به حال کسانی که خود را روشنفکر قلمداد مینمایند و هنوز در غفلت و توهم به سر برده یا ابلهانه و بیشرمانه ، آشکارا به این باورهای پوسیده سرتعظیم فرو د می آورند و یا محیلانه وبه گونه یی عوامفریبانه و تحت شعارهای پوچی چون « احترام به فرهنگ توده های مردم » و امثال آن ، به دین و دین باوری مشروعیت توده یی میبخشند ، یا اینکه این عمل زشت را ناآگانه ودر یک حالت از خود بیگانه گی انجام میدهند . در حالیکه این باورها صد در صد بر ضد منافع تودها بوده ، هست و خواهد بود ، لذا آگاه سازی تودها درمورد این باورهای ضد انسانی درحقیقت خدمت به آنان است نه خیانت در حق آنان.
بهروز و کامگار باشید
إرادتمند شما عزیز یاسین
3 نوامبر 2012, 19:27, توسط نور
آقای دلدار، آیا تو ازاولاده ای ازاولاد ابوجهل هستی ؟؟؟ چنین سخنان جاهلیت وجاهلی نوشته میکنی ، یا نماینده ای
کشیش قرآن سوز ، بی دین هستی ؟؟؟ تو مسلمان یا فرزند مسلمان نیستی بی دین خارج ازافغانستان هستی نام مستعار
به زبان دری به خود گداشته ای ، بی وجدان هستی چند دالری ازکشیش قرآن سوزمیگیری وبین مسلمانان میخواهی منافقیت
کنی ازهمین راه حرام امرارمعاش کنی چون وجدان نداری حیثیت هم نداری سخنانت تأثیرندارد بی هوده عوعو میکنیتوشته
ترا کسی نمیخواند و به گفتارتوکسی اهمیت نمیدهد
حالا توجه آقای میر هزار گرداننده سایت کابل پرس? را میخواهم ، آقای میرهزار شمارا مردم شریف افغانستان میشناسند
شما فرزند اصلی خراسان و از پدرو اجداد مسلمان زاده اید آزادی بیان هست آزاد است اما هرچیز اندازه دارد هرچیزی از
که از اندازه گذشت رسوا شود . شما خود و وب سایت کابل پرس را از نظر اکثریت مردم شریف افغانستان نه اندازید چنانچه خواننده های باوجدان فهمیده ودانسته قبلی شما حالا علاقه نمیگیرند چون سویه وب سایت شما بسیار پایان
آمده است خودخواهی نکنید نظراندازی به وب سایت داشته باشید به هرکس و ناکس و دشمن های دین مبین اسلام
اجازه ندهید با بهتان بستن ها و د و و د شنام یکدیگروقت خواننده های گرامی را نگیرند ، با چتلی بی د ینی
مغزخرابی چرسی و بنگی فساد اخلاقی چند نفربی مایه سبک خود فروخته بی حیثیت آ ب بحرحرام نمیگرد د ، د ین
اسلام د ر د نیا بیش ازیکهزارو چهارصد میلیون پیرودارد 1400 سال شده که طورعادی روان است درین مدت چندین
د ین متقلب ازجانب دشمنان اسلام و به تحریک ومصارف هنگفت دشمنان اسلام کوشیدند چون تقلبی بود بجایی نرسید
نگه بان د ین اسلام به اساس آ یا تی از قرآن مجید خود خداوند است و من الله توفیق
3 نوامبر 2012, 21:14, توسط دلدار
نور بی نور. جواب تو نشان دهنده اوج حماقت تو است. اینقدر ضد و نقیض گویی کرده ای که حد ندارد.
جواب های هر قسمت مزخرفات ترا نوشته میکنم:
من نه عرب هستم و نه از قوم قریش. پس هیچنوع ارتباط خونی با ابوجهل که کاکای یک تروریست و دروغگوی زنبازی بود ندارم. این نوع پیوند ها خونی را در بین سید هایتان جستجو کنید. چانس یافتن تان بیشتر میباشد. احمق نادان. انتقاد از قران یا اسلام چه ربطی به ابوجهل دارد؟ مگر کسی که بجای تسلیم شدن گوسفند گونه به نقد و شکاکیت روی میاورد، همه باید رابطه ای با ابوجهل داشته باشند؟
من نماینده کشش قران سوز هم نیستم.اول اینکه آن کشش در تمام طول عمر خودش کار خوبی که کرده همین قران سوزی اش بوده است. دیگر اینکه ان کشیش قسمی که از لقب مذهبی اش هویداست یک کشیش است و عیسوی بوده و بی دین نمیباشد. تو جاهل بی معرفت باید فرق این دو را بکنی. البته مسیحیت هم از اسلام کمتر مسخره نیست. نه من نماینده ان کشیش هستم و نه ان کشیش به نماینده گی من ضرورت دارد. کشیش مذکور ، قران را در عمل به شکل یک کتاب سوختاند ، مگر من تمامی متون کتابهای دینی را به شمول قران در ردیف اول به صورت کاملا سوخته شده یافتم. هیچ کدام شان چیز بدرد بخوری ندارند. من توانستم که دماغم را از زهریات قران و تورات و انجیل وغیره پاک نموده و روانم را ارام و منزه نمایم.
به جواب نوشته دیگرت باید بگویم که من خودم مسلمان نیستم مگر مسلمان زاده ام. نامسلمانی من به والدینم مربوط نمیباشد. والدین من از دساتیر محمد بدبخت پیروی میکردند. آنها وظیفه دینی شانرا هم در قسمت من به پایان رسانده اند. من به قدر کافی تعلیمات دینی دیده ام. اینکه من راه انها را اشتباه میدانم انتخاب شخص خودم است. مخلوط کردن والدینم با اعمال من باز هم بی عقلی تو خر را نشان میدهد. من به دروغ های قران و محمد پی برده ام .والدین من حق دارند تا راه خودشانرا بروند و من حق دارم راه خودم را بروم.مگر من در انتخابم مجبور به تقلید والدینم میباشم؟ مگر محمد راه والدین خود را ترک نکرد؟ مگر بت های پدر و پدرکلانش را تخریب ننمود؟ همان بت هایی که که سالها پدر و پدر کلانهاش صافی میزد با تبر تخریب ننمود.
نور بی نور خر. کسی برای من بخاطر تغیر عقیده دالر نمیدهد. مرا با خود مقایسه نکن. من نانم را با بازوان توانا و با کار دماغی بدست میاورم. من از دریافت سوسیال و کمک مردم شرم و ننگ دارم.خودم چندین نفر را کمک و معاونت میکنم. البته نه بنام خدا ، بلکه برای کمک به همنوع و بدون چشم داشت به ثواب و یک توته زمین در جنت خیالی محمد قریشی کاکای ابوجهل مرحوم.
من منتقد تعلیمات دینی محمد هستم . چون که پیام های محمد را بحال خودم و مردمم مضر و غیر عقلانی ارزیابی مینمایم. بخش زیاد مشکلات ملت ما از استبداد دین اسلام است. اسلام را باید مثل مسیحیت از حالت حکمروایی به حالت یک دین تنها در مسجد برگشتاند. تا زمانی که کلیسا حکومت میکرد، جوامع اروپایی به دوزخ مبدل شده بودند. در یک جامعه سیکولار، ادیان دارای احترام بیشتر از لحظه اقتدار شان میباشد. بر خورد من یک برخورد تعرضی نه بلکه دفاعی است. دفاع در مقابل تجاوزات قران و محمد و پیروانش که کاری به جز خشونت و انتحاری و احتساب بلد نیستند میباشد. اگر دین اسلام تنها در مسجد باشد و کاری به امور جامعه و حقوق و اقتصاد و فرهنگ و ادبیات نداشته باشد اینقدر مورد ضربات دفاعی قرار نمیگرفت.
نور خر تو هم خارج از افغانستان هستی. بر گرد به همان سنگچارک ات.
گفته ای که سخنانم را کسی نمیخواند. این گپ تو هم دروغ است.اولش تو خودت خوانده ای. و اگر فکر میکنی که سخنان من تاثیر ندارد باز چرا این همه واهمه داری و از میر هزار میخواهی دهن مرا کوربخیه بزند. من از نوشته های تو بیم ندارم.از میرهزار میخواهم که نوشته های ترا سانسور نکند.تو چرا برعکس انرا ارزو داری؟
برو گمشو وقت مرا ضایع نکن.
5 نوامبر 2012, 05:45, توسط رهگذر(بیخدا)
یکی از مضحکترین ادعای مسلمین همین ادعای علوم قرآنی است! از این آقایان مسلمان باید پرسید پس اگر این همه دانش در قرآن هست چرا شماها این قدر عقب مانده و بدبخت تشریف دارید؟ کفار غربی اینشتین ها و ادیسون بیخدا (مخترع لامپ مسجد مسلمین) ماری کوریها وووو... تحویل آدمی دادهاند و شما در این هزارو چهارصد سال هیچ پخی نشدهاید؟ بزرگترین دست آوردتان فن آوری آفتابه سازی است.
3 نوامبر 2012, 00:10, توسط Hamid
زنی ددمنش به نام قرآن فاجعه آفرید
پسر بچه هفت ساله که موفق به حفظ کردن " قرآن " نشده بود توسط مادرش به وسیله چکش کشته شد و سپس جسدش به آتش کشیده شد .
برای دریافت متن اصلی گزارش به این نشانی وارد شوید:
http://www.dailymail.co.uk
3 نوامبر 2012, 00:52, توسط ahmedd
این ملا های کون نا شسته را به سیاست و علوم ساینس و ریاضی و فزیک چی .ملااهل فقط باید اهل مسجد و نکاح و نماز جنازه باشد وبس .در غیر ان از وطن میدان شغالی وسگ جنگی جور خواهد مانند سال های ۱۹۹۲ودوره طالبان بچه بی ریش های جنرالان پنجابی پاکستانی.
4 نوامبر 2012, 11:22, توسط راستی
احمد خان این بهترین تحلیل از وظیفه ملا ها است. ملا فقط در مسجد و انهم برای مقتدیانش. بدون بلند گو. چون که بلند گو فضای شهر را الوده میسازد. درس ملا هم تشریح شکننده های وضو برای مقتدیانش باشد. ملا را به علوم تجربی و ساینس ، اقتصاد و روانشناسی و فرهنگ و علوم اجتماعی چی غرض است؟ نظر دادن ملا در علوم فوق مثل نظر دادن یک خرکار و خردوان در مورد نتایج مرکز کیهانی ناسا میباشد. قران که سند اتکای ملا هاست، یک کتاب تاریخ تیر شده میباشد.
4 نوامبر 2012, 10:11, توسط نظری
بدبختانه شماری ندانسته وارد بحثهای میشوند، و جز دشنام دادن به شماری افراد چیزی دیگر برای نوشتن ندارند، من از همهی شما که داری، این مقاله را میخوانید، وبه آن نظری میدهید، دوستانه میخواهم نخست خود را نقد کنید، تا چه اندازه توان دارید، بعدا بروید، دنبال نظر.
18 نوامبر 2012, 23:40, توسط Dominator
سلام هر کسی که در راس این سایت هست لطف نموده + ش کو این بحث های بی مورد و بیجا
در غیر انصورت مه + ش میکنم
کامنت ها را خودت یکبار بخوان بعد اجازه عمومی شدن را بته
نمی مانیم به دین به پیغمبر توهین کنند و تو هم نشر کنی
حداقل سرور ته که می تانم دستکاری کنیم
+ ش کو لطفآ
افراد مثل بیخدا و دلدار بی دل .... .... .... بن کنید
24 آپریل 2013, 19:48, توسط هدایت الله انیس
اول اینکه : حرف ایمان با کسی که به خدا ایمان ندارد، بی معناست.
دوم : من نمی دانم که این روشن فکرانی که فکر انتقاد برقرآن دارند وادعاء دارند که اینها ساخته وبافته بشراست وخود را مسلمان زاده مینامند، چگونه به خود حق میدهند که قرآن را چرندیات محمد بنامند، بدلیل اینکه اگرایشان ازسوادی بهره مند اند وخود را انسان های با سواد وروشن فکر عنوان میکنند چطور درنوشتار شان اصلاً معیاریک انسان عادی نیست، بدون داو ودشنام چیزی دربساط ندارند وخود را اهل عقل وخرد میدانند، اگراندک به معانی آیات کلام الله اگر به عربی بلد نیستند ترجمه فارسی آنرا به خود زحمت دهند وازنظر بگذرانند ازین چرندیات شان باز خواهند آمد، یکی ازدساتیرقرآنی منع داؤ ودشنام حتی به کافراست
جای تعجب است که بجای عقل ومنطق به جدال ودشنام برآمده اند، وازنظریک دونفری که به آئینه خود دیده اند، خدا، قرآن ، پیامبر وصحابه را به قیاس گرفته اند ودین را باعث بدبختی خود دیده اند، نمیدانم که ازنظراوشان عقل ومنطق یعنی چه؟ آیا داؤ ودشنام منطق است؟
اگر درقسمت شان هدایت است، هدایت نصیب شان شود، ورنه خداوند حلیم وصبوراست اما با خبر که قهار وجبار هم است. اندک با چشم باز ببینند وازآنچه را که خود را بنام عقل بهره مند میدانند، استفاده درست کنند.
21 آگوست 2013, 21:24, توسط Radmard
سلام دوستان!
با توجه به آنچه که در این سایت نشر میشود جز یک کلمه "افراط" چیزی دیگر دیده نمیشود. هر دو طرف افراطی حرف میزنند. یکی افراط در انتقاد از اسلام و دیگری افراط در دفاع...
خواهشن از شما تقاضامندم که لطف نموده به حرفهای تان استناد داشته باشید و منطقی صحبت کنید نه اینکه تنها انتقاد بیجا و نه تنها دفاع بیجا. شخصن خودم بی دین نیستم و به دین اعتقاد دارم ولی، نه این دینی که ملاهای متحجر تعبیر و تفسیر میکنند... و به سخنانم دلیل کافی دارم هرکسی خواست بحثی داشته باشد در خدمت حاضرم. بشرط آنکه مخاطبم دانا و نیکو زبان باشد و به استدلالها و مستندات منطقی انعطاف پذیر باشد...