صفحه نخست > حقوق بشر > اسناد جنایت، مزدوری و خاک فروشی امیر عبدالرحمن در آئینه تاریخ

اسناد جنایت، مزدوری و خاک فروشی امیر عبدالرحمن در آئینه تاریخ

بخش اول
عباس دلجو
پنج شنبه 29 نوامبر 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

"قبیله چه باشد که شاهی کند = به هرجا رسد او تباهی کند" «فردوسی»

شوربختانه، تاریخ سیاسی افغانستان بعد از حاکمیت احمدخان ابدالی، تاریخ تشنه به خون است . تاریخ تبهکاری و سیاهکاری ها است . تاریخ خونینِ چشم از حدقه درآوردن ها، برادر کشی ها، برافراشتن دار ها، کاشتن نیزه زارها، اعمار سیه چال ها، تیل داغ کردن ها، واسکت بریدن ها و ساختن کله منار ها است .

تاریخ افغانستان، تاریخ مملو از صفحات خونینی از سبعیت و ددمنشی و ستمگری و جنایت حکام و سرگذشت غم انگیز نسل کشی ها و بدار آویختن ها و شکنجه شدن های ملیت های محروم کشور به طور عام و هزاره ها به طور خاص است که با ددمنشانه ترین و غیر انسانی ترین روش ها، سرکوب و قتل عام شده اند .

تاریخ سیاسی افغانستان، تاریخ حاکمیتِ حکمرانان فاشیست و مزدوری است که همه در راستای تعمیل اراده سیاسی بیگانگان، خون هموطنان ریختند تا آسیاب خواست باداران شان را از آن به گردش درآورند .

اصلا در افغانستان بعد از حاکمیت احمد خان ابدالی، سنت استبداد و انحصار قدرت به قیمت نابودی مردم و مزدوری به بیگانگان، به یک روش پذیرفته شده و لایتغیر زمامداران افغانستان تبدیل گردیده بود که هر یک بعد از دیگری که آمده اند، صرف نظر از وابستگی های ایدیالوژیکی شان، در ماهیت استبدادی، انحصاری و خوش خدمتی به قدرت های خارجی، مثل هم بوده اند .

یک تن از آن امیران و شاهان مستبد و مزدور بیگانه، امیرعبدالرحمن خان جابر میباشد . اسنادی تاریخی زیادی به ثبت رسیده است که نهایتِ قسی القلبی، خون آشامی، مزدوری به بیگانه و همچنان وطن فروشی این امیر سفاک را به روشنی و وضاحت نشان داده است . این قلم در حد حوصله این نوشتار، مختصرا درین سه مورد ( خون آشامی، مزدوری به بیگانه و خاک فروشی) امیر عبدالرحمن جابر، اسناد تاریخی را به نشر میرساند .

1 - اسناد جنایات امیر عبدالرحمن بر علیه مردم افغانستان :

امیر عبدالرحمن جابر برای تثبیت پایه های حاکمیت استبدادی و تداوم قدرت و خودکامگی اش، جوی خون از تمام مردم افغانستان، اخصا هزاره ها جاری کرد . اما قبیله گراهای نکتایی پوش امروزی با تمام توان تلاش کرده اند تا این امیر جابر را غسل تعمید داده و پرونده سیاه و خونین او را لاپوشانی کرده و با کمال وقاحت، نه تنها خاک فروشی امیر عبدالرحمن را توجیه نابخردانه می کنند، بلکه کشتار بیرحمانه و سبوعانه امیر عبدالرحمن جابر را، نیز به کلی انکارکرده و این سادیست قبیلوی را، حافظ "امنیت جان و مال مردم" ذکرکرده است : " در عهد امیر عبدالرحمن خان نه از قانون اساسی و آزادی مطبوعات، و انتخابات و پارلمان و احزاب سیاسی خبری بود، و نه از وسایل ارتباط جمعی و نه از برق و و استفاده از وسایل برقی خبری بود . اما با وجود همه این کاستی ها، آنچه برای حیات انسان بسیار اهمیت دارد، امنیت جان و مال مردم است که در عهد امیر عبدالرحمن خان وجودداشت و در سرتاسر کشور در یک سال بیش از پنج فقره قتل و دزدی رخ نمیداد ...."(1)

"دوره سلطنت ٢١ ساله امیر عبدالرحمن خان ( ١٨٨٠-١٩٠١م)، در تامین وحدت ملی از طریق استقرار یک حکومت مرکزی قوی، دارای بسیار برجستگی است. در اردوی امیر ١٤٨٤٠٠ نفر به حالت «تیار سی» در خدمت حکومت برای قلع و قمع هرنوع تمرد قرار داشت. این اردو را شبکه وسیع استخبارات در امر سرکوبی اشرار یاری می رساند ... امیربدون تعصب قومی و مذهبی، اقوام سرکش و ماجراآفرین را بلا تفریق و بدون استثنا تار و مار کرد."(2)

اما اسناد و دلایل تاریخی، توجیهات مدافعین عبدالرحمن جنایت کار، را نقش بر آب کرده است . نگارنده درین بخش نوشتار، با ذکردلایل و اسناد غیرقابل انکار تاریخی، شمه ای از جنایات و نسل کشی امیر عبدالرحمن را ذیلا نگاشته و وجدان انسان های آزاد و بیدار این وطن را به قضاوت فرامیخوانم .

"عبدالرحمن بر تمام ملیت های غیر خود فشار واردکرد، با دامن زدن روحیه نفاق و دو رنگی، ملیت ها و مذاهب و اقوام را به جان هم می انداخت . اقوام و قبایل درانی و محمد زایی را تحت عنوان اقوام شاهی بر علیه ملیت های دیگر بسیج کرد . اقوام وردک، سلیمان خیل، اندری و غیره را زیر نام اقوام غیر درانی، ملیت های تاجیک، اوزبک و غیره اقوام ترکستان زمین را به نام غیر پشتون، ملیت مظلوم نورستان را به نام کافر و ملیت هزاره را تحت نام شیعه و غیر مسلمان زیر شکنجه و عذاب قرار داد."(3)

جلادان امیر عبدالرحمن جابر، بنا به دستور او پشتون های شینواری را بیرحمانه کشتند: "در ابتدا، قوای امیر به قیادت سپهسالار غلام حیدرخان چرخی به سهولت شورشیان را مغلوب ساخت، اما بعد از آنکه به امر امیر از سرهای کشتگان کله منار ساخته شد و اسرای شنواری را در سیاه چال ها مقید ساختند، شنواری ها شورش را از سر گرفتند و دره به دره تا به قلهء کوه از خود دفاع نمودند." (4) بعدا امیر جابر، برای توجیه کشتار پشتون های شینوار، در کتاب تاج التواریخش این شعر را آورده است :

" اگر دو صد سال کشی رنج و دهی زحمت خویش
مار و شینواری و عقرب نشود دوست به تو"(5)

ژنرال غلام حیدر خان یکی از فرماندهان سادیست و خونخوار عبدالرحمان جابر بود که در قسمت کشتار مردمان مظلوم کشور، یدطولایی داشت . او خود، صحنه ی کشتار پشتون های نصیری، تَرَکی و سلیمان خیل را چنین گزارش میدهد : "بامداد روز بیست و چهارم رمضان سواران نظام را مأمور سربریدن کشتگان گروه لئام نموده امر کرد که هم سر ببرند و هم هزیمتیان اشرار را معلوم نمایند که در کجایند… و ایشان چهار صدو پنجاه سر از اجساد کشتگان جدا ساخته باقی را که از تابش و حرارت آفتاب بغایت بوی ناک بودند بریدن نتوانسته… و سرهای کشتگان را بامر جنرال مزبور در قرب قلعه کتال خان توخی مناری ساخته بپرداختند."(6)

امیر عبدالرحمن با تشدید تضادهای قبیلوی، توانست توسط درانی های طرفدارش باعث شکست قیام غلزایی ها گردد : " سپهسالار غلام حیدر خان که با عبور از قلب منطقه غلجایی از غزنی به قندهار رفته بود، بدوا هوتکیان را مغلوب ساخته، بعد با تره کی ها مصاف داد و در تابستان 1887مرکز مقاومت شورشیان را درهم شکست."(7)

همچنان امیر عبدالرحمن جابر با کشتار بیرحمانه مردم پنجشیر بر طومار جنایتش افزود : "موقعی که مردم پنجشیر نظر به سنگینی بار مالیات آماده قیام و شورش شده از دادن مالیه سر باز زدند، جانگل خان حاکم آنجا به تنبیه و تهدید مردم پرداخت و پنجاو یک تن از پنجشیریان را به غل و زنجیز انداخت، مال و مواشی زیادی از قبیل گاو و گوسفند غنیمت پیادگان ساخلو شد و باغها ی ایشان همه از صدمه آتش سوخته گشت و از جمله مردم بیگرایی پنجشیر فرار کهسار شده از آن جمله طوایف چهار گانه مقیم دره و قوم هزاره بابا علی نیز به حمایت و پشتیبانی پنجشیری ها علم مخالفت برافراشته و از دادن مالیات دیوانی اباء ورزیده به کوهپایه های هندوکش فرار اختیار نمودند که بالاثر افواج خون آشام امیر مردم آواره و بی خانمان پنجشیر را تار و مار نمود و از بازماندگان طوایف هزاره ده هزار روپیه التزام گرفت."(8)

امیر عبدالرحمن خان خود کشتار بیرحمانه مردم بدخشان را آنهم با روش جنون آمیز سادیستی ای به "دهن توپ گذاشتن"، چنین توصیف کرده است : "کسانی را که اسیر می شدند، من به دهن توپ می گذاشتم. در مدت سه سال اغتشاش (در بدخشان) تعداد کسانی که به این قسم من کشته ام، تقریبا پنج هزار نفر می شد و تعداد کسانی که از دست لشکر من کشته شدند، ده هزار نفر بودند."(9) در جنگ های قتغن : "هشت نفر کاپیتان را حکم دادم به دهن توپ گذاشتند."(10) "تجار بدخشانی را که ۵۰ نفر بودند ولی من حکم دادم همه آنهارا به دهن توپ گذاشتند …در جواب قاصد میر جهاندار که پرسیده بود چرا رعایایش را حبس نموده ام من بدون تکلمی به نوکر هایم حکم دادم ریش و سبیل او را بکنند و بعد او را جایی که بقیه استخوان های اجساد تجار افتاده بود با خود برده نشان دادم."(11)
روش دیگری از آدم کشی عبدالرحمن خان، ساختن کله منار ها از سرهای بریده ای کشته شده گان بود : "از طرف دشمن سه هزار نفر درمیدان جنگ کشته شد ...من حکم دادم منار از سر های مقتولین دشمن ساختند تا بقیه خائف شوند."(12) امیر عبدالرحمن با افتخار از کشتارها و اعمار کله منار از سرهای بی تن مردمان غیر نظامی اوزبیک و سایر ترک تباران در زندگی نامه اش چنین می گوید: "اسرا[ی ازبک] را به تیر بستم. تمام آنهایی که در طول سه سال شورش به این شکل مجازات شدند، بیش از 5000 نفر بودند. افرادی که توسط لشکریانم کشته شدند، به قریب12000 نفر می رسید." این امیر خون آشام راجع به دیگر جنگها علیه ازبک ها چنین ادعا می کند: "دشمنان در میدان جنگ 3000 کشته دادند...600 نفر را اسیر کردیم. من دستور دادم که از سرهای مخالفان مناری برپا گردد تا در دلهای کسانی که زنده مانده اند، وحشت بیفکند."(13)

اما زمانیکه نوبت به قتل عام هزاره ها رسید، اینبار عبدالرحمن به صورت بسیار بیرحمانه و شنیع، حدودا 62% نیروی انسانی آنان را قتل عام کرده و زندان ها را از زندانیان هزاره انباشته و بازار های برده فروشی را مملو از زنان و مردان هزاره کرد . "نظر به داده های تاریخی، بیشتر از 62 فیصد جمیعت هزاره های آنروز بدستور امیر عبدالرحمن قتل عام شدند و زمین های زراعتی شان به پشتونهای جنوب و نوار مرزی سپرده شد. دای چوپان، دهراود، چوره، اجرستان، ارغنداب قندهار، موسی قلعه، وردک سرزمین های اصلی هزاره ها هستند که اکنون در تصرف پشتون ها قرار دارند."(14)

میر غلام محمد غبار مورخ شهیر کشور به بخشی از خشونت مذهبی و دشمنی نژادی امیر عبدالرحمن در حق هزاره ها چنین نوشته است : "ولی این شورش طوری فجیع و با قساوت از طرف دولت خاموش ساخته شده بود که به هزارها خانوار مردم در ماورای جیحون و ایران و هند انگلیس فرار کرده بودند. حکومت انگلیسی هند از فراریان در فوج عسکر منظم تشکیل کرد. وقتیکه بقیه مردم هزاره بعد از ختم جنگ های دو ساله به مساکن خود برگشتند آنقدر کم بودند که مثلا از 20 هزار خانوار مردم بهسود فقط ششهزار خانوار باقیمانده بودند. تمام قلعه ها و مساکن مردم هزاره تخریب و مزارع شان پایمال شده بود. طبق امر امیر هزارها دختر و پسر بیگناه هزاره در داخل افغانستان و هم در ماورای سرحدات شرقی افغانستان فروخته شدند. مظالم امیر در هزاره جات سابقه یی در تاریخ کشور داشت...."(15)

امیر عبدالرحمن خزانه دولت را مملو از پول فروش اسیران هزاره به عنوان برده و کنیز، کرده بود : "سيصدو پنجاه تن مرد و زن و پسر و دختری که فرهاد خان کرنيل، از مردم طغايی بوغا و غيره مردم جاغوری اسير و دستگير کرده در غزنين فرستاده بود، حکمران آنجا بکابل فرستاد. مردان شان همه بقتل رسيدند و زنان و دختران و پسران شان از بيست تا بيست و يک روپيه بنام کنيزی و غلامی به امر امير عبدالرحمان خان فروخته شدند. پول حاصله از فروش آنها و اسرای بعدی به مصرف دولت رسيد ..."(16)

فتوای کافر بودن مردم هزاره و قتل عام آنان توسط امیر عبدالرحمن : "حضرت والا، پس از صدور اشتهارات کفر هزاره که به فتوای علما جاری گشت، از محاربات فرقه«باغیه هزاره» و دستبردهای ایشان به ذریعهء عرایض افسران و صاحب منصبان سپاه نظام آگاه گردیده، همه را فرمان کرد که: هرچند مرد و زن و پسر و دختر و مال و متاع آن قوم کافر را از راه غنیمت متصرف شوند، به قرار آیین دین مبین، پنج یک آن را حق حضرت والا دانسته ارسال حضور بدارند و باقی را حق و حصهء خود دانسته متصرف شوند. و از صدور این حکم بود که هزاران هزاران زن و دختر و پسر از مردم هزاره به اسیری رفته، از راه ملک یمین در تمام افغانستان و ممالک خارجه به فروش رسید، خانه ای نماند که دو سه تن از زنان و دختران هزاره را مالک نشدند."(17)

فرمان تاراج اموال و اسارت هزاره ها توسط امیر عبدالرحمن جابر : "تمامت مال و منال آن گروه ددخصال برشما حلال باد و برای دولت جز اسیران آن قوم شریر دیگر چیزی به کار نیست . می باید که همه را با خود بیاورند و مال و متاع ایشان را در بین خود علی السویه قسمت نمایند."(18)

اعطای لقب « امیر آهنین » برای امیر عبدالرحمن خان، از طرف شیونیست های قبیلوی در بدل فرمان نسل کشی هزاره ها، به توب بستن ها و کله منار ها بود : " ده ها هزار نفر قتل عام شدند که اکثر شان زن، کودک و پیران از کار افتاده بودند . در اجرستان نه تنها قلعه ها ویران گردید بلکه بیش از دوصدهزار اصله درخت از ریشه قطع و مزارع و باغ ها خاکستر گردیدند و 45 قوم اجرستان همه از میان رفتند . ساکنین ارزگان و چوره نیز بدین سرنوشت گرفتار امدند . اقوامی مانند قوم پهلوان، بوبک، بوباش، سلطان احمد و غیره به انقراض کامل کشیده شدند و جز نام اثری دیگری از آن ها باقی نماند . بازار ادم فروشی گرم شد، ده ها هزار کودک معصوم به فروش رفت . هیچ خانواده ثروتمندی در افغانستان نبود که یکی دو تا برده نداشته باشند .حتی بردگان به خارج کشور نیز صادر گردید . هندوان قندهار نیز کودکان هزاره را خریده و به رسم مذهبی خویش در کمر شان زنار بستند !! تنها از یک دفتر آدم فروشی در ارزگان، عایدات دولت به هفتاد هزار روپیه رسید!! زیرا یک دهم قیمت برده ها به عنوان مالیات به دولت داده می شد و قیمت افراد از یک روپیه تا صد و بیست روپیه بود!! سپاهیان دولتی به قصد اسارت زنان و کودکان به هر دره برآمده به جستجوی آنان به تکاپو افتادند . زنان و دختران برای اینکه دامن شان به ننگ آلوده نگردد، خودکشی می کردند."(19)

شمه ای دیگری از جنایات نابخشودنی امیرعبدالرحمن بر علیه هزاره ها : "آنان مساجد را ويران كرده، روستاها را مى سوزاندند و دام ها را از بين مى بردند . مردم را از به خاك سپردن مردگان شان باز مى داشتند، آن سان كه جسد مردگان در خانه هاى شان متلاشى مى شد و در نتيجه بيمارى هاى مسرى شيوع يافت... آنان دست و پاى افراد بازداشتى را قطع و آنان را به حال خود رها مى كردند تا بميرند ... فرد را بسته، در اختيار سگان درنده و گرسنه قرار مى دادند و سگ، او را زنده زنده مى خورد... كودكان و شيرخوارگان را پيش روى مادران شان سر مى بريدند و دختران و زنان را در برابر ديدگان كسان شان مورد تجاوز قرار مى دادند ... گوش و بينى اسيران را مى بريدند و سيخ گداخته در چشمان شان فرو مى كردند... كشتن كودكان براى آنان تفريح و سرگرمى بود..."(20)

ادامه دارد

پی نوشت ها :

1 - کاندید اکادمیسن سیستانی - مقایسه شرایط سیاسی - نظامی زمان امضای معاهده دیورند ... http://www.afghangerman.net/up...
2 - روستار تره کی – افغانستان در آتش جنگ - نقش اقوام درپروسه تشکل ملت در تاریخ معاصر افغانستان http://www.dawatfreemedia.org/...
3 - غلام حیدر جمالی - نصب عبدالرحمن خان بر اریکهء قدرت و قیام هزاره ها- صص 48 و 49 / اول زمستان 1378
4 - میر محمد صدیق فرهنگ، «افغانستان در پنج قرن اخیر»، جلد اول «قسمت اول» ص 394 - چاپ جدید 1371، ناشر: مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم.
5 - امیر عبدالرحمن خان - تاج التواریخ - جلد اول و دوم، ص 235 - تاریخ طبع: میزان 1375 هجری ش. ناشر: مرکز نشراتی میوند، پشاور
6 - دکتر سید عسکر موسوی - «هزاره های افغانستان» ، ص 154 - مترجم: اسدالله شفایی، چاپ اول: زمستان 1379، تهران
7 - میر محمد صدیق فرهنگ، «افغانستان در پنج قرن اخیر»، جلد اول«قسمت اول» ص 397 چاپ جدید 1371، ناشر: مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم
8 - غلام حیدر جمالی - نصب عبدالرحمن خان بر اریکهء قدرت و قیام هزاره ها- ص 48 اول زمستان 1378
9 - امیر عبدالرحمن - تارج التواریخ - ص 155
10 - امیر عبدالرحمن - تاج التواریخ ص ۵۰
11 - امیر عبدالرحمن - تاج التواریخ - ص ۵۳-۵۴
12 - امیر عبدالرحمن خان - تاج التواریخ ص 39
13 - دکتر سید عسکر موسوی، «هزاره های افغانستان»، ص 156 مترجم: اسدالله شفایی، چاپ اول: زمستان 1379، تهران
14 - ل تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، ترجمه عزیز طغیان چاپ کویته پاکستان 1989
15 - میرغلام محمد غبار، «افغانستان در مسیر تاریخ»، ص 670 - چاپ دوم- پیام مهاجر - اسد 1359 ایران- قم
16 - فیض محمد کاتب – سراج التواریخ - جلد سوم - ص 21
17 - بصیر احمد دولت آبادی، هزاره ها؛ پناه گزینی و کتمان هویت - ص 35، چاپ اول: زمستان 1378
18 - فیض محمد کاتب - سراج التواریخ - جلد سوم از صفحات 683 و 700
19 - کاظم یزدانی - فرزندان کوهسار صص 34 - 38
20 - طالب قندهارى، نگاهى به گذشته و حال افغانستان، ص 24

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • عبدالرحمن‌خان را انگليس به سر اريکه قدرت شاند که سياست خارجى دولت پشتونها بکلى از همانزمان يعنى پس از معاهده‌ گندمک تا به سال 1919 م دردست انگليس بود. مرزکشى 2500 کيلومترى بين اين سرزمين و هند برتانوى درزمان همين خان تعين شد درپايان معاهده‌ به نام خط ديورند را هم وى دستخط کرد.
    چون وى اختيارات روابط درسياست خارجى نداشت پس قدرتنمايى خود را درداخل مى کرد اين قدرتنمايى بالاى مردمانى انجام شد که پشتون نبودند بخشى ازسرزمينهاى مردم غيرپشتون توسط اسلاف درانى وباريکزى و سدوزى اش جدا شدند واين شخص شروع نمود به ظلم وستم بالاى مردم شمال وغرب هندوکوه. وى در قدم اول قدرت مردمان مرکزى را خواست بشکستاند, چون اين مردم يعنى هزارههاازهزاره هاى باستان تا آنزمان قدرت اقتصادى و سياسى داشتند و دايزنگى ودايکندى دايفولاد وباميان وميدان ولوگروغزنه کندوهاى زراعتى بودند وحتى پس از بقدرت آمدن احمد خان ابدالى ميران هزاره قدرت و استقلال سياسى درهزارستان داشتند که تااکنون به هزاره جات ناميده مى شود, زيرا دراين سرزمين نخست و پايان بسيارى نامها هزار داشتند به گونه هزارچشمه, هزارکوه, هزارباغ , هزاربرج .....
    عبدالرحمن‌خان به سرمردم هزارستان چندين بار لشکرکشى نمود ومردم هزارستان با نيرومندى هربار لشکر خان را شکست مى داد. ازهمين خاطربود که اوخط ديورند را امضا کرد, بهترمهرکرد, زيرا پس از مهرکردن اش انگليس کمک شصت هزارپوندى را به يکصدبيست وحتى يکصدهشتاد هزار افزايش داد. وازانگليس اسلحه وابزار جنگى بسياردريافت نمود که ازآن براى سرکوب مردم هزاره وسرکوب غيرپشتون بکاربرد. حتى خود مردم شريف مورد آزار و فراردادن شدند نمونه بارز پدر زن نواسه اش محمود طرزى. محمود طرزى کارهاى خوب انجام داد ولى اين شخص پدر پشتونيسم است اين شخص براى اولين بار پشنهاد نمود که زبان پشتو زبان ملى شود. پشتو زبان ملى نشد بلکه اصطلاحات اش مولى شد.!!!
    اين شخص پدراختلافات ويا پدر تفرقه قومى و پدر نسل کشى مردم اين سرزمين است.
    تغيرنام افغانستان ارمان است
    تا که نام افغان است ملک درفغان است
    تا که افغانستان است نام اش بطلان است

  • از فاشيزم قبيله تنها برده فروشى امروز نيست كه او در تمام جهان نيست. باقى همان فاشيزم بشدت در جريان است. كشتار هزاره هاى بهسود تو سط قوم بشتون بنام كوجى. جالب است كه كوجى دو تا بز را بيش انداخته خودش با را كت و را كت انداز سلاحاى سقيله و خفيفه همه ماشيندار ,در عقبش.قريه جات مردم هزاره را به اتش كشيدند و زن و اولاد شانرا كشتند دران جمله دخترك معصوم بنام حبيبه.مال و قالين و قيمتى را با خود بردند. امروز نيز همان زمان عبدالرحمن زوى است.يك قوم ميكشد و جنايت ميكند و ازاد ميكردد و از طرف دولت معاف است. اهسته اهسته به قوم جنايت بيشه شده است. بيشه كشت كوكنار است او جنايت است درست جنايت بيشه.خلقى ها كه همه بشتون و از خوست و بكتيا بودند اقوام غير بشتون را بنامها ى مختلف شكنجه كرده كشتند.طالب و كلب الدينى كه قتل عامهاكرد و از موتر بايين كرد و كشت.طالب به هزار ها نفر را در قند هار برد نا بديد شد مردم. همه و همه جنا يات يك قوم است كه از همان زمان عبد الرحمن مرده ك ا و تا امروز بشدت جريان دارد و خارجى در عقبش است. اين همه جنا يات را اين قوم به خود افتخار ميداند و جوجه فاشيست ها بان ميبالند و طعنه ميدهند كه اين طور خون شما را ريختيم.دران زمان به دها هزار نفر از برادران هزاره و ديكر اقوام را فروختند.

  • فاشیسم در تار وپود خون نجیس پشتون دوانیده است . عبدالرحمان با همان جنایت که کرده و رفته در جهنم میسوزد . اما فعلا فاشیستان دو اتشه از تخم نا پاک این ملعون اتشی و جهنمی مانده است که افغانستان را هر روز به جهنم تبدیل میکند . ا ز کلب دین شان گرفته تا خر طالب شان ...

  • Pushton blood is royal, we were born in to royality. we are noble, we know how to rule fairly and justly.we have history that we are proud of
    taghara were born in to slavery.that the only thing they are good at
    they are traitor to afghanistan
    they should never be trusted with the affair of afghan nation

  • AMIR ABDUL RAHMAN KHAN knew how to deal with traitors

  • mr QAIS is swearing at pushtoon
    nothing new there
    but i feel something fishy there
    check your DNA
    MAY BE YOU GRANDFATHER IS SOME KOCHI
    YOU KNOW ALL SORT OF THING HAPPEND THERE

  • right now american killing pashton and piss on them, arabs taking their women and pakiz used them as dogs

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس