
سرابی به نام "راوا"
نويسنده: رستم شجاع
آقای میرهزار،
از مدتی به اینسو با راوا در جدال هستید. چون هم شما و هم به اصطلاح راوا معتقد به «جامعه دموکراتیک»، «حقوق بشر»، «دموکراسی» و «عدالت اجتماعی» هستید، نفهمیدم که کشاکش شما روی چیست و چون دیدم که اتهام زنیهای شما تا جایی رسید که خودت راوا را «...زیر ران خلیلزاد» و راوا شما را «... محقق» خطاب کرد، نخواستم مداخله کنم. گاهی فکر می کردم که شاید این جنجالها بر سر لحاف ملا نصرالدینی باشد که «جامعه جهانی» آن را می خواهد و مخصوصاً که راوا در چنین تمثیلهایی شهره غرب است و در دلدادن و دل بدست آوردن واقعاً معجزه می کند، به این خاطر چیزی ننوشتم. اما اخیراً هر دو طرف تان پای آقای نورانی را نیز به این معرکه کشانده، شما او را «معلم سیاسی راوا، کسی که از هوتل به هوتلی میرود و با خاینین مینشیند» نامیدید و به اصطلاح راوا او را در لفافه «روشنفکر مفلوکی که انتقاد خنثی می کند، مشاطه گر بنیادگرایان وابسته به ایران شده، دندانش به استخوان شهرت رسیده و به پیروی از کرزی چپن به شانه انداخته» نامید ه است.
من که یکی از دوستداران نورانی هستم و از او شناخت کامل دارم، خواستم در مورد این اتهامات چیزی بنویسم. با اینکه باور دارم که اگر نورانی فرصتی بیابد، به آسانی پاسخ این جلف گویی ها را خواهد داد و راوایی را که حتی موش هم نیست، تکه پاره خواهد کرد. اگر این افترا زنی ها و اتهامات پست ادامه بیابد، باور دارم که در کنار دهها گرفتاری مهمش، به این هم خواهد پرداخت.
چون من و امثال من که سرابی به نام راوا را خوب می شناسیم و اصلاً چنین تشکیلاتی در کرۀ زمین وجود ندارد (بلی، زمانی راوایی بود و مینای قهرمانی که به خاطر رهایی خلقش می رزمید و سرانجام سرش را نیز بر راهش گذاشت و جاودانه شد)، حال یکی دو قلممرد ریشو، چند زن و دختری را به این نام تا و بالا کرده و در تصور ساده لوحان توانسته اند به آن شکلکی ببخشند و از آن سود بکشند و به نام آنها عقده های فاشیستی خود را در مورد بسیاری از مخالفان فرو نشانند (وقتی برای شان جواب داده شود، فغان به راه می اندازند که در مورد ما افشاگری شده و به اینصورت هر ناسزاگویی را برای خود محفوظ داشته و عده ای جبون هم فوراً به آن تن داده، سکوت می نمایند). دخترانی که از دروغگویی و صحنه آرایی های این آقایان به تنگ آمده، در نمایش اخیر که قرار بود چند فرستاده غربی مجاب شوند، یکی هم حاضر به سخنرانی نشد. این لگد زدن نشان داد که حتی این چند زن و دختر نیز شدیداً از برخوردهای کاسبکارانه نسبت به خود خسته شده اند. لذا منطقاً نورانی نمی تواند معلم چیزی گردد که وجود خارجی نداشته باشد.
نورانی حرف می زند، مقاله می نویسد و مصاحبه می کند. فکر نمی کنم در شرایط کنونی کسی مثل او در قبال ایران و مزدورانش، پاکستان و جواسیسش، بنیادگرایان، جنگسالاران، طالبان، تکنوکراتان، ناتو، امریکا، کرزی، روشنفکران هزار چهره، پارلمان، نمایش ها، انجو ها، خلقیها، پرچمیها و به اصطلاح کمکهای جهانی اینقدر موضع روشن و تغییر ناپذیر داشته بوده باشد، زیرا آنانی که آماده سودا شدن هستند، هر لحظه موضع شان را عوض می کنند. مثلاً هستند روشنفکران دنائت پیشه ای که به اشاره یک سرجاسوس با قاتلان انقلابیون جبهه می سازند، یکشبه دموکرات می شوند و وقتی ازین جاسوس بیش از چند تنگه چیزی برای شان نمی پاشد و به ماتحت شان لوش مالیده می شود، دوباره انقلابی می شوند و اعلامیه انتقاد صادر می کنند. موضعگیری های نورانی در نشریه او و دوستانش (پیشرو) چنان روشن و تزلزل ناپذیر چاپ می گردد که تا حال هیچ کسی یارای خرده گیری بر آنها را نداشته و گاهی تبلیغ کنندگان چندچهره را چنان ادب کرده و سر جایشان نشانده که جز سکوت مرگبار چاره ای برای شان نمانده است.
روشنفکران چندچهره ای که در ظاهر بسیار تند نویسی می کنند و در پشت پرده با مهارت مغازله می نمایند، به مشتمالی و «چاپیگری» مهمانان غربی پرداخته، بعضی از آنان به «استاد مشتمالی» شهرت یافته و به این ترتیب به فند ملیون یورویی، قصرهای سه طبقه و موترهای هشت هزار یورویی دست می یابند، جهت کتمان اینهمه دنائت عموماً انواع اتهام را در حد شخصیت های ضعیف خود به دیگران می بندند، ولی برای آنانی که نورانی و طرف را از نزدیک می شناسند، این جلف گویی ها به اندازه بند بوت شان هم ارزش ندارد.
موضع نورانی در قبال دولت کرزی برای کسی پوشیده نیست. او لحظه ای بر هیچ کرسی این دولت ننشسته، «وزیر» و «والی» نشده، «مشاوریت» هیچ وزیری را نداشته، انتقادات او بر این دستگاه بسیار روشن، تحلیلی و در دفاع تزلزل ناپذیر از خلق افغانستان قرار داشته است. او هرگز مثل طوطی گک رنگینی انتقاد نکرده که فقط چند انتقاد غرب پسند را تکرار کند و در بدل آن برای خدمت به تمثیل دموکراسی غربی پیوسته مدال به گردن بیاویزد. لابد انتقاد غیر خنثی برای عده ای که مدالهای کثیفی را با وجوه 25 هزار دالری کمایی می کنند، غیر ازین چه مفهومی داشته می تواند؟ تمثیل و مشاطه نمودن اصطلاح «دموکراتیک» به وسیله این چنین روشنفکرانی غیر ازین چه معنی دارد که در تلویزیونها بر یکی از جنایتکارترین ارگان های دولتی بشورند و بعد به خاطر عدم رعایت آن در محاکم دست به دست عریضه بگردانند و دل از گاودانی برنکنند و باز هم دیگران را اتهام بزنند. این شیوه به کار روسپی هایی شباهت دارد که وقتی از زیر ران بر می خیزند، جهت پنهان نمودن سودای زیر ناف، زهد نمایی کرده، درس انتقاد از تن فروشی می دهند. نورانی به هیچ جایی وابسته نیست و در هیچ سفارتخانه ای بستر نیانداخته و خود و دوستانش از هیچ دالر، یورو، بورس، ویزای پانزده یا بیست نفری سود نبرده و سفارت امریکا در اسلام آباد را بلد نیست (و اگر غیر از آن است، خوب است همین لحظه بنویسید) و تا حال خود و یا خانم آقای خلیلزاد حرفی برایش ننوشته و جالب است آنانی که نورانی را متهم به پیروی از کرزی می کنند، مغازله با حامیان او را برای خود کاملاً انقلابی می شمارند و به قول مردم، ضرب المثلِ از «چیزخورد» خفه و از «چیز کلان» آشتی را تمثیل می کنند.
نورانی با هر که می نشیند، از هیچ انتقادی هراسی ندارد و می داند که جواب خاینان و وطنفروشان روشنفکر و غیر روشنفکر را چگونه بدهد (اگر فاکتی داشته باشید که سکوت کرده باشد، لطفاً بنویسید). تا جاییکه او مصروف کار است و با آبله کف دست نان می خورد و در برابر هیچ جاسوسی قد خم نمی کند، فرصت رفتن به هر هوتلی را ندارد. خوب است که نورانی هزار بار چپن بپوشد و آنانی که مشت شان نزد نورانی باز است، هزار بار از بی چیزی برای او لجن پراکنی کنند، اما یک بار هم ننگ «زنده گاوی» و مشتمالی و چاپی کردن جواسیس را قبول نکنند، زیرا مردم ما زمانی چپن می انداختند که کرزی آن را نمیشناخت و به این خاطر این اتهام به اندازه پشقلی اهمیت ندارد. حال که عوض آقای نورانی پای من وارد جدال شما شد، خوب است ادامه دهید و چنان بشنوید که نشنیده باشید.
اشاره: به نظر می رسد در نوشته ی آقای شجاع و بويژه نظرات ارايه شده در بخش سخنگاه، نکات ناگفتنی و پنهانی از راوا وجود دارد که به روز کردن مطلب " سرابی به نام راوا" چندان خالی از لطف نيست. باشد که ببينيم با ارايه ی نظرات بيشتر از سوی طرفداران و منتقدان اين سازمان اين بحث به کجا می رسد. / سردبير

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخریداین نورانی کدام مرغک نو است که ما نمی شناسیم.
قبل از آغاز این بحث کمی وی را برای ما بشناسانید.
یک نورانی همان رهبر مشهور اسلامیست های پاکستانیست که شهره عالم است که فکر کنم درین نوشته منظور او نباشد.
حساب راوا و جاوا دیگربه همه معلوم است. درشرایطی که فاشیزم افغان ذلتی هستی کشور را تهدید میکند، راوا و جاوا در خدمت همین فاشیزم پل پا گم میکندومیخواهد « جنگسالار» محاکمه کند.
حالا دیگر کور هم میداند که دلده شور است. راوا چیزی نیست جز آلهء دست پاکستان درگام نخست ووسیلهء دست فاشیزم افغان ذلتی برای ملامت کردن و برون راندن هرچه بیشتر شخصیت های غیر پشتون از دولت و مراکز قدرت.
اما هم راوا و هم باداران پاکستان و رهبران پشت پردهء فاشیست آن باید بدانند که مردم بیدار شده اند. خود میتوانند خوب وبد خود را تمییز دهند. نیازی به چند تا دخترک بیسواد و لچر نیست که از حقوق آنها دفاع کند.
موترهای هشت هزار یورویی دست می یابند
شاید منظور هشتاد هزار یورو باشد چون هشت هزار یورو برای یک موتر مدل بالا و لوکس پول ناچیز است!!!
اگر راوا واقعا "سراب" است پس این آقا چرا وقتش را برای نوشتن در برابر آن به هدر میدهد، میتواند بسیار به آسانی از سر این "سراب" بگذرد!!
روشنفکران چندچهره ای که در ظاهر بسیار تند نویسی می کنند و در پشت پرده با مهارت مغازله می نمایند، به مشتمالی و «چاپیگری» مهمانان غربی پرداخته، بعضی از آنان به «استاد مشتمالی» شهرت یافته و به این ترتیب به فند ملیون یورویی، قصرهای سه طبقه و موترهای هشت هزار یورویی دست می یابند، جهت کتمان اینهمه دنائت عموماً انواع اتهام را در حد شخصیت های ضعیف خود به دیگران می بندند، ولی برای آنانی که نورانی و طرف را از نزدیک می شناسند، این جلف گویی ها به اندازه بند بوت شان هم ارزش ندارد.
این استاد مشتمالی کیست، آقای رستم؟ ولا خجالت کشیدم که آدمیزادی در افغانستان ما هم باشد که به دختران عفت دار این وطن درس چاپیگری جاسوسان را بدهد.
ميرهزار در مورد نوراني گفته است: «معلم سیاسی راوا، کسی که از هوتل به هوتلی میرود و با خاینین مینشیند.» و راوا گفته: «روشنفکر مفلوکی که انتقاد خنثی می کند، مشاطه گر بنیادگرایان وابسته به ایران شده، دندانش به استخوان شهرت رسیده و به پیروی از کرزی چپن به شانه انداخته»
ولي خودت به جواب آقاي ميرهزار هيچ نپرداختهاي. آيا سخنان ايشان درمورد نوراني کاملاً صدق ميکند که خودت از جواب دادن به آن تيرت را آوردهاي يا اين که اينقدر دلت سر راوا پخته است که جواب به ميرهزار از يادت رفته. فکر ميکنم که ميرهزار گپ سختتري نسبت به راوا در مورد نوراني گفته است.
آقای شجاع،
نامت خو شجاع است اما خودت بسیار ترسو و بزدل معلوم می شی. شما خو راوا را متهم می کنید که عفت کلام ندارد پس چه باعث میشود که عفت کلام شما، شما را رها می کند و آتش انتقاد شما را می سوزاند.
آقای شجاع!!!! معلوم می شود که آقای فراهی خودت را هم بازی داده و در لجن کثیف خود غرق کرده. سر وقت است جوان هستی بهتر است به هوش بیایی و راه درست را انتخاب کنی. آینده ملت به دست جوانان است. کوشش کو راه خیانت به ملت را راه کنی.
افسوس
روزگار عدالت واقعی خود را نیافت تا حساب مرد را از نامرد و مبارز را از گریزی های کرد
بلی واقعا چشم پارگی هم از خد اندازه دارد انسانهای مفلوک و بیچاره ای که که از برکت راوا و مبارزه اش و تحلیل های درست آن همیش سود جسته اند اینک دزدیده دزدیده خود را با راوا در یک پله می اندازند نی بابا اگر از حقیقت نگذریم و واقع بین باشید این راوا است که لرزه به اندام فهیم و رسول سیاف انداخته و زریاب ها را به خاموشی وا داشته وبرای مردم راه را روشن کرده است شما
اگر خودرا ژورنالیست وافعی و مردمی می گویید لطف نموده از دشمنان ملت پرسان کنید که دشمن شما کیست؟ پس میدانید که راوا یعنی چه
شما و امثال شما آقایان میرهزار نه در صحنه ی سیاسی افغانستان و نه در مبارزه در برابر اژدهای خون آشام
پشقل شمرده نمی شوید به همین لحاظ اگر صد بار هم زندان تان کند ولی از ناحیه شما خطر احساس نکرده آزاد میگردید ولی میدانید
اگر کدام آدم عادی رابا پیام زن (نشریه راوا ) گیر کندو یا راوای تشخیص بدهد مثل اینکه دشمن افعانستان را به دام انداخته برخورد می کنند این است تفاوت قلم شما و راوا. راوا قلمش خنجر است بر گلوی اینان ولی از شما نسخه ای است که دموکراسی شان را قانونیت می بخشید.
پس از روی این مثال کوچک می شود به بزرگی راوا و مبارزه اش پی برد، من راوایی نیستم چون می گویند که مردان را به عضویت نمی پذیرند ولی اندکی با مسایل افغانستان آشنا هستم و راوا را هم از روی قاطعیت و مبارزه اش می شناسم
پس معلمین راوا نه نورانی و نه کسی دگر خواهد بود جز زنان شجاع و قاطعیت همیشکی شان و درد های مردم مظلوم شان.
و جای شرم است که در چنین شرایط که راوا تنها در برابر این همه دشمنان و سیاهی ها به تنهایی به پا ایستاده و مردانه وار مبارزه میکند شما سبب اذیت و کندی مبارزه شان(اگر چه چیزی هم نیستید ) می شوید واقعا این خدمت است به محقق ها و رسول سیاف و فهیم و دوستم و بس
بالاخره باید پذیرفت که راوای هست که در دل شما لرزه انداخته و دشمنان ملت را مانده به عزت راوا می تازید
یا این که میگویند
" در جنگلی که آتش بیداد می رود
هر سرو راست را به غلط
تعبیر میکنند"
بارها گفتید و شنیدیم که راوا مزدور پاکستان است ولی این چگونه رژیم است که خودش اینک به قربانگاه می رود ولی از وجود راوا استفاده نمی کند این رژیم ها و آی اس ای راوا را برای کدام روز حفط کرده ؟ خوب است اندکی سر را به یخن خود بکنید و بپذیرید که می شود اولاد صادق و جان باز هم این سرزمین به دامانش داشته می باش.
موفق باشید
روی دشمنان افغانستان هر جنس که هست
سیاه باد
امریکایی ها و ناتویی ها که از کنگره امریکا جواز بمباردمان کشور ما را دارند، بر مردم ما بمب می ریزند و کشتا می کنند
ولی از سوی دیگر راوا از کنگره که برای بمباردمان کشور ما عسکر می فرستد، پول می دهد و جواز خرید اسلحه را صادر می کند تقدید نامه دریافت می کند،این چه نوع مبارزه است؟
آنلاین : کابل پریس و سایت راوا
روشنفکران مفلوک و مشاطه گر بنیادگرایان که با پرچم «فضا و جامعهی باز» و «مبارزه علیه نگرهی چپ کلاسیک» همآوا با جنایت سالاران در ایران و افغانستان در حرکت اند، آنقدر فرومایه اند که به مجرد آشنا شدن دندان شان به استخوان شهرت یا یک مقام، به هر دنائتی تن داده، از انتقاد های حتی خنثا بر دژحیمان میگذرند و بیشخصیتی را به جایی میرسانند که به تقلید از حامد کرزی چپن سر شانه می اندازند.
این مطلب را راوا در جوابیه اش به کامران میر هزار نوشته است و در لفافه داد نورانی را انسان بی شخصیت و روشنفکر مفلوک دانسته است که مشاطه گر بنیادگرایان می باشد و به تقلید از کرزی چپن سر شانه می کند. قبلا نیز در نوشته ی محمود نام اشاره های به چپن پوشی را نیز خوانده بودم و چون نمی دانستم که منظور کیست، سکوت اختیار کردم ولی حال باید از این مرد مبارز دفاع کنم.
من داد نورانی را از صحبت هایش در رادیوها و تلویزیون ها و عمدتاً از نشریه به معنی واقعی کلمه پیشرو می شناسم. می شناسم که در منجلاب رسانه های افغانستان داد نورانی مبارز، دست در خون و آتش برده و پیشرو وار بر جنایت و خیانت هجوم می برد.
من که از علاقمندان جدی داد نورانی به شمار میروم، نشریه پیشرو را بی استثنا از کتابفروشی های کابل می خرم و آنرا کلیکسیون می کنم. خواستم یکبار دیگر مروری بر کلیکسیون پیشرو داشته باشم تا بتوانیم به شکل درست در مورد حرف های راوا قضاوت کنم:
1. روشنفکران مفلوک و مشاطه گر:
من در 25 شماره پیشرو که داشتم هیج جای ندیدم که داد نورانی یک روشنفکر مفلوک و مشاطه گر بنیادگرایان باشد، آیا این نوشته ها از یک روشنفکر مفلوک و مشاطه گر بنیادگرایان ساخته است"
آنانی که باید اعدام شوند برای حلق آویزی کامبخش کف می زنند (شماره 24 دلو 1386)
" در کشور ما دیگر بر کسی پوشیده نیست که بعد از کودتای 7 ثور تا امروز چه جنایاتی صورت گرفته و امروز صدها جنایتکار بر سطوح مختلف قدرت لمیده و حکم می رانند. جنایتکارانی که قتل عام را به راه انداخته، بر زنان و دختران تجاوز کرده، دارای های عامه و مردم را چپاول و غارت نموده، مساجد و قرآن ها را سوزانده و حتا توبه های شان را در خانه خدا به مسخره گرفته....."
درین جا "جنگ سرما و دندان" نیست
"زمستان امسال با گرفتن جان حدود هزار نفر لکه ی ننگی بر جبین رژیم و وعده های دروغین نیروهای غربی در افغانستان است."
"خدمت آنها (حاکمان) برای کمتر از ده درصد غارتگران، دزدان، اختلاس کنندگان، مافیای مواد مخدر و جنگسالاران می باشد که اساس و تشکیلات این رژیم را می سازند."
"آنانی که در رده های بالایی قدرت قرار دارند، قصرها ساخته و ده ها بادیگارد و نوکر و چاکر دارند، با پول های مواد مخدر بانک ها را پر می سازند و دهها هموطن ما را به اعتیاد می کشانند، دارایی های مردم را چور کرده، ماهانه حداقل هزار جریب زمین را به یغما می برند، از کشتن و تجاوز به زنان لذت می برند، آسایش خود را در بدبختی دیگران می یابند، از خوش و بش با قاتلان مردم ابایی ندارند، با گروپ های مسلح اختطاف می کنند، جگر گوشه های مردم را می دزدند، دختران جوان را به زور تصاحب می شوند و غیره، از کشته شدن این همه انسان و حیوان درین زمستان چه باکی دارند و چرا از چنین انسان های جانور سرشتی باید انتظار داشت تا بر مردم رحم و شفقت داشته باشند و به توده های زحمتکش بهروزی و آسایش ارزانی دارند."
2. به تقلید از حامد کرزی چپن سر شانه می اندازند:
آیا وقتی که انسانی چپن بر شانه می اندازد، آیا استنباط راوا این است که او در کنام کرزی است، ولی داد نورانی نه تنها که بر حلقه کرزی تف باریده است، بلکه او را مسوول تمام جنایات می داند:
کرزی نمی داند یا تجاهل می کند ( شماره 22 قوس 1386)
"اعتراف کرزی مبنی بر اینکه دولتمردانش همگی دزد و چپاولگر اند اگر از یکطرف خودش را برائت نمی دهد، از سوی دیگر پرده برداشتن از راز پوشیده ای نیست که گویا او این مهم را کشف کرده است و حال توده های ستمدیده ی مردم را در جریان می گذارد و نتیجه آن هم جز باد هوا چیز دیگری بوده نمی تواند، زیرا بعد از این اعلان باز هم آب از آب تکان نخورده، همین دولت و همان چپاولگران چون گرگان دراندیشی به جان، مال و ناموس مردم چسبیده اند."
"آقای کرزی خوشحال نباشد که از رازهای پنهانی پرده برداشته، شاید او آخرین کسی باشد که این صحبت ها را کرده، زیرا هر دقیقه و هر لحظه مردم در دکانها، رهروها، موترها و بس ها همه و همه این چپاولگری ها را یاد می کنند و بر اداره دولت افغانستان با رکیک ترین ناسزاگویی ها نفرین می کنند."
"آیا شما حالا از این یلغار و چپاولگری های زیر دستان خبر شدید و در گذشته این همه فجایع به نحوی شریک نیستید؟ اگر به فرض زور شما مثلیکه در گریه های تان بیان داشتید به جلوگیری از این همه بدبختی ها نمی رسد و رییس جمهور سمبولیک هستید چرا استفعا نمی دهید؟ مگر می توانید با این بیانات احساساتی، اخلاقی و شهید نمایی گردن خود را خلاص کنید؟ سراپای اداره شما را خون و نیرنگ گرفته است ولی شما حاضر می شوید که جنایتکاران 30 ساله را با توشیح خودبخشی ولسی جرگه ببخشید. در آنجا کی ها شما را زیر فشار قرار داد و آیا خود با این زورمداران و چپاولگران جان و جگر نیستید؟"
" او است که در ین شش سال پیوسته به تطهیر جنایتکاران پرداخته، دستبوسی می کند، عزل و نصب می دارد، به آغوش می کشد و بفکر تکمیل زنجیره ای جنایتکاریی در دولتش بوده، ثروت های ملی و دارایی های عامه را به پای غارتگران بیرونی و چپاولگران درونی می ریزد و اگر نمی ریزد به پای همه مهر و امضا می گذارد و راه های فقر و بدبختی طبقاتی را برای توده های مردم باز می کند."
3. انتقاد های خنثی:
آیا تنظیم ها را جنایتکار گفتن، امریکا را امپریالیست گفتن، ایران را دشمن افغانستان نامیدن و هفت ثوری ها را خاین دانستن، به خیال راوا انتقاد های خنثی است:
در جهان پر از کشمکش، اعلان صلح مسخره است ( شماره 21 عقرب 1386)
"اعلان صلح در کشوری مثل افغانستان مسخره تر از هر جایی می باشد. زیرا یکی از فکتورهایی که افغانستان را در وضعیت کنونی قرار داده، خود سازمان ملل می باشد. این را کسی فراموش نمی کند که چگونه آقای لخضر براهیمی با خلیلزاد از کنفرانس بن تا امروز بدترین جنایتکارانی را بر گرده ی مردم سوار کردند و چون برادران جوره ای عمل کرده، سیاست های امریکا را در کشور ما پیاده می کردند و شعار آقای ابراهیمی که ما عدالت را فدای صلح می کنیم، هرگز فراموش افغان ها نمی شود."
جنایت رنگ دیگری بخود می گیرد (شماره 21 عقرب 1386)
" حزب وحدت که حاکم بلامنازع در مناطق مرکزی افغانستان به شمار می رفت با مرکز قرار دادن یکاولنگ منحیث پایگاه نظامی به اختلافات مذهبی و قومی در این منطقه دامن زد و زمینه ی ورود طالبان را به این منطقه فراهم ساخت و در حقیقت زمینه را برای قتل جوانان یکاولنگ بوسیله طالبان آماده کرد"
افغانستان: نقطه ای در منافع قدرت ها (شماره 18 سرطان 1386)
"مداخلات ایران در افغانستان و عراق، مخصوصاً در افغانستان به طولانی شدن ناامنی ها می انجامد که با استراتیژی امریکایی ها چندان در تضاد قرار ندارد."
چرا تنها ایران؟ (شماره 18 سرطان 1386)
منافع ملی افغانستان ایجاب می کند که هیچ خارجی در افغانستان حضور نداشته باشد و از هیچ جایی مداخله ای صورت نگیرد. در غیر آن ایران در جریان جنگ های ضد شوروی، در تهران و قم تنظیم های هشت گانه را سازمان داد، در درگیری های صفحات مرکز، پاسداران فعالانه دست داشت..."
"... لذا فعالیت های ایران یا از طریق حمایت از جبهه ملی، یا طالبان و یا هر دو، طوری که مداخله گران دیگر عمل می کنند، عمل کرده، با منافع ملی ما کاملاً متضاد می باشد .."
اسلام هم مرز داشت!!! (شماره 17 جوزا 1386)
" اخراج غیر انسانی افغان ها از ایران، بدست آمدن سلاح های تولید ایران در شماری از ولایات کشور، تربیه دلالان فرهنگی و اطلاعاتی ها در افغانستان، توهین و تحقیر ملت ما و مداخله ی آشکار رژیم آخوندی این کشور بوضوح نشان می دهد که نقش رژیم ایران در بربادی کشور ما به هیچ صورت از نقش دولت پاکستان کم نیست."
گور دستجمعی در بدخشان، گوشه ی از جنایات هفت ثور ( شماره 16 ثور 1386)
" اکنون بقایای رژیم هفت ثوری نمی توانند با "اشتباه" خواندن چنین جنایات فجیع، از کوه جنایات شان پر کاهی بسازند. تنها محاکمه مردمی و مجازات جنایتکاران هفت ثوری می تواند زخم های مردم عزادار ما را التیام بخشد؛ هر نوع منشور خودبخشی، تنها و تنها بر نفرت مردم از ین جنایتکاران خواهد افزود"
استعمار، جنایتبارت از استبداد است ( شماره 16 ثور 1386)
"اکنون بر مردم جهان کاملاً روشن شده است که ایالات متحده امریکا به عنوان یک کشور متجاوز و امپریالیستی به شرم آور ترین وجهی عراق را اشغال کرده، تا به منافع نفتی آن دست یابد."
اگر این انتقادات خنثی می بود، سایت انترنیتی مطالعات افغانستان و روزنامه چراغ اخطاریه علیه داد نورانی نشر نمی کردند:
سایت انترنیتی مطالعات افغانستان در دلو 1385 نوشت:
"نکته قابل توجه دیگر در رابطه با نوشته های نورانی، خصومت ورزی و تبلیغات سو علیه کشور همسایه ما ایران است. به گونه ای که هفت شماره نشریه پیشرو ایشان تا اکنون منتشر شده، چهار شماره به تبلیغات خصمانه علیه جمهوری اسلامی ایران پرداخته است"
همین گونه روزنامه چراغ در شماره 354 (25 عقرب 1384) اخطاریه ای در مورد انتشار هفته نامه پیشرو منتشر کرد و از اطلاعات و فرهنگ خواست که این نشریه را ببندد.
"
در همین حال اگر گذری کوتاه بر نوشته های دری پیشرو ( از این که ادبیات پشتوم خوب نیست، شرمنده ام) بیاندازیم می بینیم که داد نورانی موضع روشن و شفاف، حتی در بعضی موارد بسیا مهم شفاف تر و واضح تر از راوا موضع گیری کرده است، به این عناوین مروری کنید:
1. شیفتگان قدرت، قوم و قبیله نمی شناسند
2.محاکمه ی سر جنایتکار اگسا، اما دیگران چطور؟
3. پارلمان؛ خون تازه در جسم سرطانی جنگسالاران
4.اسدالله سروری جانی ایکه باید خون حساب دهد
5. مرگ بر پاکستان
7."اطلاعاتی" ځنځیرونه ( مقاله ای در باره اطلاعاتی های ایران در افغانستان)
8. دیوانه ای بر بام با بمب اتم در بغل
9. شاعری که برای ملتش از جان گذشت
10. زن ماشین چوچه کشی نیست
11. شعر مقاومت، شعر ساطور
12. امریکای لاتین خون چه گوارا را ارج می گذارد
13. جنایتکاران خود را بخشیدند
14. خصوصی سازی فقر می زاید
15. نورانی هولوکاست شد!! (جوابی به یاوه سرایی های سایت مطالعات افغانستان)
16. محمودی اسطوره ی مقاومت و پایداری
17. مینا، زنی که برای آزادی فدا شد
18. کشتار افغان ها پایان ناپذیر است
19.عاملان گورهای چمتله کیانند؟
20. فاجعه آفرینان، ادعای بحران زدایی دارند!!
21. شعر زندان، سروده ی جاودان
22. جهانی شدن رفاه یا فقر؟
23. قتل عام یکاولنگ، لگه ننگینی بر جبین جنایتکاران
24. ایالات متحده امریکابه دنبال آتش افروزی بیشتر است
25. آنانی که باید اعدام شوند برای حلق آویزی کامبخش کف می زنند
27. پارلمانی که می آید، مظهر اراده ی مردم نیست
28. از استبداد، استبداد می روید
30. احمدی نژاد، با دیوانگی های سوپر انقلابی
پس از خواندن نشریه پیشرو من به این نتیجه رسیدم که باید در مقابل داد نورانی عقده های شخصی داشت تا او را بیشرمانه روشنفکر مفلوکی که به تقلید از کرزای چپن به شانه می زند، نامید.
ولی شاید هم راوا را این چیز ها خوش نیامده باشد:
1. نوشته فاروق فارانی
2. شعری از فاروق فارانی
3. نوشته ی در مورد شعر زندان
4. پاراگراف " شهادت مینا عده ای از عقده مندان را در آزمون سختی برد و با این بی باوری که او به مبارزه پشت کرده و در راه زندگی غیر سیاسی گام نهاده، روحش را سخت آزردند، اما بعد از دو ماه که دستان بسته و گیسوان خون آلودش با جمجه سوراخ شده ی از لای آوار کشیده شد، او سربلند و سرافراز از امتحان رزم و مبارزه بیرون آمد و خجلت و سر افکندگی را نصیب ناسزاگویانش کرد." در مطلب" مینا، زنی که برای آزادی فدا شد
5. پارگرافی در مطلب" زن ماشین چوچه کشی نیست":
" و هم عده ای از چپ های به اصطلاح انقلابی نیز در ین مورد به گنده فکری های استفراق آوری مبتلا بوده، زنان شان را چون ماشین های چوچه کشی استعمال می کنند. با نفرت از دختر به تولید یک درجن طفل می پردازند و با هزار چهره گی و لفاظی های شرم آور تلاش می کنند تا این گناهان نابخشودنی خود را نیز به گردن زنان شان که جاهلتر از خودشان اند، بار کنند و خود را برائت دهند! این افراد که با چنین ادعا هایی هزار بار مستوجب تف باران اند، با بی شرمی و بی حیایی خود را بزرگان و منجیان تفکر چپ انقلابی وانمود می کنند و دردناک تر آن که چند دختر و پسر جوان را نیز که متاسفانه به قضایا سطحی برخورد می کنند، درس برابری جنیست می دهند!! و با چنین بادرفتگی عریان مفتش وار درجه انقلابی بودن دیگران ترازو کرده، چون شیخان سالوس فتوا می دهند."
6. مطلب " باز هم هشت مارچ تحقیر شد"
" هشت مارچ که از درون مبارزات زنان طبقه کارگر عليه سرمايه داران کارخانه نساجي نيويارک سربر آورد و 50 سال بعد با تجليل از آن 129 تن از زنان اين طبقه در آتشي جيجق شدند، در حقيقت يادواره ايست از اين پيشقراولان مبارز عليه بيدادگري هاي طبقاتي، ستم و تبعيض که فقط زنان زحمتکش بايد از آن درس مبارزه، رهايي و نفي تبعيض را بياموزند و تجليل از آن فرياديست دردآلود عليه اين نابرابري ها که نمي شود آن را در درون سالون هاي لوکس، تهنيت گويي ها، آرايش و عطرآلودي ها، تحفه دهي و ماچ بازي ها، پول کندن و پروپوزل سازي ها به تحقير و مسخره گرفت.
اين روز که از درون خون و آتش سر برآورد و مي رفت تا رسم مبارزاتي به زحمتکشان زن عليه فرماندهان سرمايه بياموزاند، صاحبان ثروت کوشيدند، آرام آرام آن را از چنگ زحمتکشان بربايند و در مشت خود گيرند. لذا اين داعيه مبارزاتي که چون سناني بايد عليه آنان به کار گرفته مي شد، تلاش نمودند تا آن را در غلاف کرده و با خارج نمودنش از محتواي رزم و مقاومت، پوشالي اش بسازند و به مجالس تجليل زنان بورژوا و خرده بورژوايي که بي شباهت به فيشن شو نباشد، مبدل نمايند و هنرآرايانه زير بار گل و تهنيت مدفونش سازند.
اين تحقير در کشور ما، جايي که دوزخ اصلي سوزاندن زنان برپا است، نيز از چندسال بدين سو جريان دارد و راه فساد براي عده اي با اين "تجليل" باز شده، تمام ارگان هاي دولتي و غير دولتي با ولع خاصي آن را برگزار کرده، در کنار اينکه براي تعدادي از زنان دسته ي گل و چادر اعطا مي گردد!! با نقل و دهن شيرين کردن و بيانات چند مرد مسوول که از صدقه سر آنان اين حواله ها و نواله ها شکل گرفته و بي آنکه فريادي برضد اسارت و تبعيض زنان به گوش برسد، در ميان بوس بازي ها اختتام مي يابد. درين ميان دزدان و اختلاس گران حرفه اي سودهاي کلاني به جيب زده، به اين خاطر فرا رسيدن هشت مارچ را لحظه شماري مي کنند.
تشکلات انجويي وعلاوتاً احزاب و سازمان هاي سياسي که کارشان در موارد بسياري بدتر از انجوها با کندن پول همراه بوده و عم و غم شان فقط تلاش جهت بدست آوردن پول و عيش کردن مي باشد، با شعارهاي سرخ و سبز به اصطلاح انقلابي و غير انقلابي تلاش مي نمايند تا کاسب کارانه ازين روز يورو و دالر بدوشند، تا هم خرما و هم ثواب گردد. اينان که در عمل باوري به اين تجليل ندارند و اگر پاي پول در ميان نباشد، مثل روز کارگر هرگز يادي از آن نمي کنند، لذا تقلا مي نمايند تا با برگزاري چنين محافلي چشم خارجي ها را پرکرده و مهمترين دستاورد آنان فلميست که بعد از برگزاري در بازار هاي مکاره غربي به نمايش مي گذارند و سود اصلي به دست مي آيد. اگر چنين نباشد و باور واقعي به محتواي هشت مارچ وجود داشته باشد، نه با برپايي چنين محافل لوکس و پرمصرف و دعوت کردن چند خارجي و داخلي آرايش کرده که در يک نشست زنان و مردان غير پروپوزلي و باورمند به رهايي زحمتکشان زن، در خاک آلود ترين نقاط پايتخت و غير پايتخت، بايد برگزار گردد. جمعي که با تکان بازوان ستبر و فريادهاي آزادي، هدف واقعي اين تجليل را بيان کرده و بر تحفه ها، عصريه ها و يوروها تف بياندازند و اگر فلمي در ميان باشد نه بخاطري که چون تحفه مقدس و کليد گنج ناياب به اروپا و امريکا برده شود، بلکه به تاريک ترين نقاط کشور انتقال يابد و تبليغ حقيقي براي اين روز و رهايي زن از ستم هاي طبقاتي و اجتماعي و آگاهي يافتن آنان از وظايف سنگين و دشواري که پيشرو دارند صورت گيرد تا بعد از آن به خواست مردان زن ستيز و چوچه کش تن ندهند.
اين تجليل را با چنين باور و اهدافي فقط آناني انجام خواهند داد که زن و هشت مارچ آن را نه وسيله پول به دست آوردن که جزئي از پيکار زحمتکشان دانسته و رهايي ميهن را از قيد تمام ستم هاي طبقاتي و غير طبقاتي بدون شرکت واقعي زنان نمي دانند و حتماً چنين روزي رسيدني است."
7. انتقاد از نمایش های پیش یوناما و سازمان ملل متحد
در صوریتکه از این مسایل که یکمقدار به سیاست هایش تچ می کند، بدش نیامده باشد، پس این کدام دردی است که راوا و محمود نام را آزار می دهد و بر نورانی مبارز می تازد و دوستداران او را مجبور ساختند که سکوت را بشکانند و به دفاع از او برخیزند؟
به نظر من خوب است، کورکورانه در مورد کسی قضاوت نکنیم، ما به نورانی ها نیاز داریم.
راوا در اعلامیه به مناسبت 8 مارج (18 حوت 1386) می نویسد:
زنان افغان در دوزخ بنیادگرایان و اشغالگران می سوزند
ولی همین راوا از کنگره اشغالگران تصدیق نامه افتخاری دریافت می دارد. کنگره امریکا را همه می داند که چه بلایای است.
من نفهمیدم که این چگونه مبارزه است از یک سو اشغالگر میدانی از سوی دیگر از کنگره اش تصدیق نامه افتخاری دریافت می دارید.
آیا این مبارزه از نوع مبارزه های ملانصرالدینی نیست؟
آنلاین : دو تصدیق نامه افتخاری به راوا
رستم شجاع در اين مقاله در پله لطيف پدرام، اسحاق نگارگر و جهاديها افتاده چون آنان نيز در حمله بر راوا تنبان خود را بيرون کرده بودند و حال رستم نام نيز اين کار را کرده است.
خوب است که شخص خود نوراني در اين مورد چيزي بگويد و اجازه ندهد که هواخواهان وي به اندازهي افرادي که در بالا ذکر کردم تنزل کنند و تنبان خود را از تن کشيده و کلمات کوچهاي را به کار برند.
ولي اگر اين مقاله از نوراني باشد و به نام ديگر نوشته نشر کرده باشد، بايد گفت که به حال شما بسيار متاسفم.
نورانی اینجانمیرود آنجا نمیرود. نشانی سفارت امریکا را ندارد وووو..... گپ های برادر ما آقای شجاع مثل لاف های لافزنهای سر کوچه ها میماند.
این مطلب بیشتر به یک نامه خصوصی شباهت دارد که با نیش کنایه و اشاره همراه است که فرد که مخاطب می فهمد منظور چیست. اما کسی که از قضایا خبر نباشد هیچ متوجه نمیشود. این نامه خصوصی هیچ چیزی ندارد که به اطلاعات خواننده اظافه کند. در صورتی که مقالاتی در نشریاتی عمومی نشر میشوند باید به اطاعات سیاسی اجتماعی افراد اضافه کنند. این دید کلی من به این مطلب است. اما اگر خواسته باشیم تقیقتر شویم میشود به مسائل دیگری هم اشاره کرد.
من چندین مقاله و تحلیل سیاسی از آقای نورانی خواندم همچنین آقای نورانی را که در میزگرد های سیاسی رادیوی شرکت کرده بودند گپای شان را شنیدم. بنظر آدم درستی می آید مسائل را درست تحلیل میکنند. اما این آقای که به دفاع از آقای نورانی بر خواسته اند بنظر میرسد از هیچ چیزی اطلاع ندارند. بیشتر به سبک خود راوا به راوا اتهام بستند و خط نشان کشیده اند.
مثلا میفرمایند:
"موضعگیری های نورانی در نشریه او و دوستانش (پیشرو) چنان روشن و تزلزل ناپذیر چاپ می گردد که تا حال هیچ کسی یارای خرده گیری بر آنها را نداشته و گاهی تبلیغ کنندگان چندچهره را چنان ادب کرده و سر جایشان نشانده که جز سکوت مرگبار چاره ای برای شان نمانده است."
اما هیچ مثالی از ایت ادب کردنها و سرجا نشاندنها نمی آورند.
در جای دیگر می فرمایند:
موضع نورانی در قبال دولت کرزی برای کسی پوشیده نیست. او لحظه ای بر هیچ کرسی این دولت ننشسته، «وزیر» و «والی» نشده، «مشاوریت» هیچ وزیری را نداشته، انتقادات او بر این دستگاه بسیار روشن، تحلیلی و در دفاع تزلزل ناپذیر از خلق افغانستان قرار داشته است."
حتی یک مثال هم نمی آورند که مثلا در تاریخ فلان وزیر داخله درخواست کرد بیا برو در ولایت غور والی شو یا فلان والی در خواست کرد بیا معاون من باش اما آقای نورانی نپذیرفت. کسی که چنین گپهای میزند لااقل باید دو مثال بدهد. اکثر جاهای این مقاله دوست ما از این کاستی ها رنج میبرد.
در جای دیگر چنین مثال زدند:
"این شیوه به کار روسپی هایی شباهت دارد که وقتی از زیر ران بر می خیزند، جهت پنهان نمودن سودای زیر ناف، زهد نمایی کرده، درس انتقاد از تن فروشی می دهند."
این شیوه نگارش یک باسواد و با فرهنگ نیست. میتوان گفت سبک گفتمان راوای است. ما اگر بر راوا انتقاد داریم نباید فرهنگ خود را مثل راوا بایین بیاوریم.
در جای دیگر چنین فرمودند:
" نورانی به هیچ جایی وابسته نیست و در هیچ سفارتخانه ای بستر نیانداخته و خود و دوستانش از هیچ دالر، یورو، بورس، ویزای پانزده یا بیست نفری سود نبرده و سفارت امریکا در اسلام آباد را بلد نیست (و اگر غیر از آن است، خوب است همین لحظه بنویسید) و تا حال خود و یا خانم آقای خلیلزاد حرفی برایش ننوشته و جالب است "
کی این اتهامات را به نورانی نسبت داده؟ که شما رد میکنید. اگر هم فرض محال بگوییم که راوا چنین نسبتهای ناروای به نورانی داده کی به اتهامات و دشنام های راوا ارزش قائل میشود. که شما حالا آنهارا رد میکنید.
وقتی آدم به این دفاعیات توجه میکند بنظر آدم میرسد که آقای نورانی در دادگاه است و پشت میز محاکمه نشته اند و این آقای شجاع هم ویکیل مدافع ایشان است.
این شیوه دفاع مرا بیاد یک فیلم قدیمی ایرانی انداخت. همین قدر یادم است که یکی از فیلم های صمد آقا بود. معموران پولیس در تعقیب یک فراری هستند که مردم فراری می آید در جای که صمد آقا روی چندین لوله بزرگ روی هم گذاشته ایستاده است. مرد فراری روی به صمد آقا کرده و میگوید: من داخل این لوله ها میروم اگر معمور ها آمدند بگو کسی را ندیدی. بعد داخل لوله رفت و خود را پنهان کرد. معموران سر میرسند از صمد آقا میپرسند کسی را ندیدی . صمد آقا میگوید آن کسی که شما در تعقیب او هستید داخل لوله نیست. معموران تازه متوجه داخل لوله ها میشوند میبینند مرد فراری در داخل آنها است.
در این مطلب چیز تازه نبود و نیست. من ندانستم چرا آقای میر هزار آنرا دو باره به صدر مطالب آوردند؟
ويروس ضد راوايی میرهزار به نورانی و رفقايش سرایت کرده گويی هيچ دشمنی در افغانستان نيست و اين روزشنفکران جيره خوار بجای حمايت از راوا بر عليه اين سازمان مبارز بی همتا دست به يکی کرده اند.