غیبت خانه به همسایه مکن
(یادداشت کوتاه در رابطه به دو مقاله از دو سیاست مدار)
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
به مشوره های حکیمانه ی دوست دانشمندم جناب کاوه ی آهنگر به حناب محترم امرالله صالح و جوانانی که از گفته های ایشان ناراحت شده اند، اینها را من می افزایم که: لازم نیست هر سیاست مدار، نویسنده هم باشد. مثل هیروهای فلم های هندی که جامع الکمالات اند، سیاست مداران افغانستان هم می کوشند چنان وانمود کنند که در عین اینکه صاحب هنرهای بی شما راند، می توانند بنویسند. غافل از اینکه سیاست مدار می باید در گفتار و نوشتار امساک کند؛ چون هر چه بیشتر بگوید و بنویسد، به همان اندازه مورد سوال قرار می گیرد، در واقع به همان اندازه دچار لغزش و اشتباه می شود. کما اینکه یکی دیگر از سیاست مداران سِلک آقای صالح، اخیراً مقاله ای زیر عنوان "راه نجات افغانستان تکیه بر اصول دموکراسی است" نوشته؛ گویا اصل مقاله را به زبان انگلیسی نوشته بود و در فارین پالیسی منتشر شده؛ ترجمه ی آن را به فارسی در جریده ی ائتلاف ملی چاپ کرده است. در این مقاله گذشته از این که مشار الیه، از مواضع قبلی خود عدول فرموده، و اینک حفظ نظام ریاستی موجود را "از اولویت های درجه اول" می خواند، نزول این نظام به مردم افغانستان را، از فیصله های قهرمان ملی افغانستان، احمدشاه مسعود، با هیئتی که از جانب شاه سابق (غرض ملاقات با او و سیاست مدار مذکور،) به شمال افغانستان رفته بود، می داند. یعنی آن شهید را به گناهی که هرگز مرتکب نشده بود (غرض برائت خودش)، متهم می سازد.
مشوره ی دومی که به جوانان دارم اینست که: دشمنان حسن رابطه میان تاجیک و هزاره بسیارند. اتحاد اینان (فارسی زبانان) که رویهم %57 مردم افغانستان را تشکیل می دهند- حیاتی و سرنوشت ساز است؛ از همینرو کسان بسیاری مترصد اوضاع اند، تا نگذارند، این دو در کنار هم قرار گیرند. برخی آگاهانه، و برخی نا آگاهانه، به این رابطه لطمه می زنند. گفته می شود که نزدیک ترین، و بی تشنج ترین روابط میان تاجیکها، اوزبیکها و هزاره ها، طی چند سال اخیر بوده است. اینک که به انتخابات ریاست جمهوری نزدیک می شویم؛ و همه می دانند که رأی در شمال و مناطق مرکزی است؛ می باید حد اقل در عادی نگهداشتن این روابط کوشا باشیم. زوال فرهنگ و زبان مادری مشترک این دو قوم، کمترین آسیبی است که خصومت اینان در پی دارد.
پيامها
27 جنوری 2013, 01:40, توسط افغانان
شخصا مقاله ای اقای صالح را که به پشتو نوشته بود خواندم. نظر من این است:
1. اقای صالح حق دارد که بنویسد و نظرش را برای خوانندگانش بیان کند. این حق طبیعی هر افغان است.
2. مقاله ای ایشان را به زبان پشتو هم یک کار خوب می دانم. تعصب زبانی زیان بخش است و اساس چه بهتر اگر تمام نویسندگان و سیاست مداران ما به دو زبان بتوانند بنویسند و بخوانند.
3. تلاش ایشان برای ستون پنجم دشمن قلمداد کردن شیعیان افغانستان را بسیار خام، غیر منطقی، به دور از موازین اخلاقی و ملی گرایی و اساسا مخالف منافع ملی افغانستان می دانم. این نگرش، در نهایت به تخاصم و نفاق ختم می شود. ایشان یک بخش بزرگ ملت افغانستان را مورد اتهام مضحک قرار داده است و به تفاوت های سیاسی، گروهی و حتی قومی شیعیان اصلا توجهی نکرده اند و این نشان می دهد که ایشان یا مطلب را مغرضانه نوشته اند و یا در رابط با جامعه ای شیعه ای افغانستان کاملا جاهل تشریف دارند.
4. گرچند باید پذیرفت که ایران در افغانستان مداخله می کند و کرده است و در اینده هم خواهد کرد. ایران هیچگاه نمی خواهد که افغانستان یک کشور با ثبات، مترقی و آزاد باشد. اما مهره های سیاست خارجی ایران در افغانستان در درون هر قوم و پیروان هر مذهب وجود دارد و اتفاقا مهره های مهم و مطرح ایران در افغانستان را افراد متعلق به جمعیت اسلامی، شورای سابق نظار و آریا گراهای دو آتشه تشکیل می دهد. همچنان ایران به صورت مستقیم به طالبان کمک می کند و همچنان کسانی مثل اقای احمدزی را مستقیما استفاده می کند. شکی نیست که در میان شیعیان هم ایران مهره های خودش را دارد اما از قضا اکثریت مهره های مطرح ایران در میان شیعیان از متحدین مطرح جمعیت اسلامی افغانستان هستند. مثلا مصطفی کاظمی از مطرح ترین مهره های ایران بود و در عین حال از نزدیک ترین متحدین جمعیت اسلامی و مخصوصا خود اقای صالح هم بودند. همچنان اقای ایت الله محسنی و تلویزیون تمدنش مستقیما از سوی ایران تمویل می شوند که خود ایشان از متحدین سرسخت جمعیت اسلامی بودند و هستند. همچنان تلویزیون نور که متعلق به جمعیت اسلامی و مخصوصا فامیل استاد ربانی است، به صورت علنی از سوی امنیت ملی افغانستان متهم به بودجه گرفتن از سوی ایران شد.
همچنان همه می دانیم که اقای استاد عطا نور یکی از سرک های مزار را به نام جاده ای شهدای ایران نام گزاری کردند که همان دپلومات های ایران بودند که به دست طالبان کشته شدند. همچنان اقای عطا مستقیما از سوی ایران حمایت می شود. پس حمایت شدن از ایران تنها مربوط به شیعیان نیست بلکه در درون هر بخش از جامعه ای مان می توان طرفداران ایران را نشان داد. مثلا اقای لطیف پدرام که خود از نزدیکان شورای نظار سابق هستند، به صورت علنی انچنان ایران گرا تشریف دارند که حتی در برنامه ای بی بی سی بدرفتاری دولت ایران با مهاجرین را کاملا منکر شد در حالیکه که بسیاری از ایرانی از بدرفتاری با مهاجرین افغان شکایت ها کرده اند.
6. این نوشته نشان می دهد که اقای صالح صادق نیستند. ایشان مثل بقیه رهبران جهادی تمام تلاش سیاسی شان نفع و ضرر شخصی است که برای ان حاضر اند دست به هر کاری بزنند.
7. این مقاله به خوبی نشان می دهد که ایشان سواد ضعیفی دارند و بیشتر به یک شارلاتان استخباراتی می ماند تا یک شخصیتی که بتوان به او امید ملی بست.
8. مقاله ای ایشان یک خودکشی سیاسی بسیار احمقانه بود. قبلا ایشان در بین یک طیف گسترده ای از روشنفکران فارسی زبان طرفدار داشتند اما با این مقاله ای خود ایشان بدون به دست اوردن انگور حمایت هموطنان پشتون، کوزه ای گلین ابروی خود نزد فارسی زبانان را هم شکستند. این یعنی حماقت سیاسی که فکر می شد ایشان از ان بی بهره اند. اما ایشان ثابت ساختند که از این نعمت بیشتر از دیگر سیاستمداران افغانستان برخوردار استند.
با خواندن مقاله ای ایشان به این فکر افتادم که ایشان یا خود احمق تشریف دارند و یا دیگران را احمق می پندارند. خیال می کند که با یکی دو مقاله ای پشتون به همین سادگی می توانند سابقه ای شورای نظاری خود را پنهان کنند. برعکس، پشتونها ثابت کرده اند که هم نسبت به دیگران حافظه ای تاریخی بهتری دارند و هم توانایی سیاسی شان بسیار بیشتر از ان است که یک مجاهدک بتواند به همین سادگی فریب شان بدهد.
27 جنوری 2013, 09:40, توسط پرویز "بهمن"
سلام به آقای محمد مسلم ودیگر کابل پرسیان وسلام خاص به (افغانان)!
من صد درصد با نظریات نویسنده ( محمد مسلم) موافق هستم هزاره ها وتاجیک ها وازبیکها باهم مشترکات زیادی دارند تا با اوغانها. این سه قوم بزرگ حق دارند که برای بر اندازی نظام قبیله سالار اوغانی که هویتهای ملی هریکی آنها وحتی وجود فزیکی آنها را در وطن خودشان بحیث اقوام گشن بیخ تاریخی این سرزمین مورد تهدید قرار داده است باهم یکی ومتحد شوند واختلافات مذهبی وترکی وفارسی خویش را کناربگذارند. این سه ملیت بزرگ درطول دوصد شصت سال حاکمیت ظالمانهء یک قوم بخصوص هریکی آنها به درجات متفاوت قربانی توطئه ها و دسیسه های رنگا رنگ قوم حاکم گردیده اند وسرانجام از اختلافات داخلی اینها قوم حاکم بهره برداری کرده است. وطن شان ر اشغال ونام وطن اصلی شان را بنام افغانستان تغیر داده اند زمین های شانرا غصب نمودند وقبایل ایله جاری را از آنسوی خط دیورند به شمال بنام ناقلین اسکان دادند وآنها را برمقدرات اقوام بومی حاکم ساختند. زبان شان را وآثار تاریخی شان را هم نیست ونابود کردند؛ هرکسی که صدای اعتراض بلند کرد وی را با اهل وعیالش کشتند ویا به حبس ابد محکوم نمودند تا درهمانجا پدرود حیات گفتند؛ امروز مرحلهء جدید اشغال پشتونیزم بالای ملیت های غیر افغان بنام وحدت ملی ودموکراسی وارداتی بار دیگر بزور امریکا وقوای ناتو سرازخاک برآورده است وبار دیگر میخواهند این سه ملیت گوسفندی را مانند رمه های گوسفند تسلیم خواسته های هژمونیستی خویش سازند.حالا قوم حاکم میگوید که افغان اصلی کسی است که خودش را افغان بداند و بر افغانیت خویش افتخار کند. نظام ریاستی که اینها تا کنون ازامریکا ویا بعضی ازکشورهای غربی نسخه برداری کرده اند اصلا با آن نظام ها هیچ همخوانی ندارد. درامریکا نظام ریاستی است درحالیکه ساختار نظام فدرال است وهر ایالت به استثنای امور دفاعی وسیاست خارجی در دیگرزمینه ها آزادی های مشروع خویش را دارند وازکاتب دفتر تا استاندار وقاضی ودادستان همه انتخابی استند.
آقای امرالله صالح که مقاله اش را به انگلیسی نوشته وآن را درمشهورترین نشریه های امریکایی یعنی ( فارین پالیسی) نشرکرده است واز سیستم ریاستی اوغانی دفاع کرده اشتباه بزرگی مرتکب شده است که باید آن را اصلاح کند.
واما روی دیگر سخن من با پیامگذار آقا ویا خانم (افغانان) است:
(افغانان) چند مسأله را دربارهء امرالله صالح عنوان کرده است که هیچ کدام آن مقرون به واقعیت نیست:
1 آقای امرالله صالح هرگز مقاله ای بزبان پشتو ننوشته است؛ ونه هم زبان پشتو آنقدر از اهمیت خاص برخوردار است که فردی درحد امرالله صالح به این زبان مقاله بنویسد. مقاله اصلا بزبان انگلیسی نوشته شده است که کارمندان بخش پشتوی سایت بی بی سی همان بخش ایران آنرا ترجمه کرده اند.
درمقالهء مذکور امرالله صالح هرگز شیعه ها را ستون پنجم جمهوری اسلامی معرفی نکرده است. تمام چرندیات شما درین باره ازنسیج خیالات خودتان می باشد. امرالله صالح درآن مقاله بیشتر برسیاستهای جمهوری اسلامی دررابطه به افغانستان با دید انتقادی برخورد کرده است. درمقالهء مذکور هیچگاه قوم بخصوص ویا مذهب بخصوص بحیث ستون پنجم جمهوری اسلامی معرفی نگردیده واین برداشت شما ناشی ازهمان عقده های قومی است که میخواهید ازمقالهء مذکور یک خمیرمایهء فاسدی برای کوبیدن شخصیت امرالله صالح جور کنید.
2 فرموده اید که پشتونها آنقدر ساده نیستند که به یک مقالهء پشتوی امرالله صالح بازی بخورند واز هویت شورای نظاری وی چشم بپوشند.
اینجا شما حق بحانب شماست؛ بازهم اظهار یقین می دارم که آن مقاله بخاطر چاپلوسی به افغانها یا پشتونها نگاشته نشده است؛ بلکه انتقاد از سیاستهای جمهوری اسلامی است که نباید به معنای خوش ساختن اوغانها تلقی گردد
اوغان هرگز جز به انحصار قدرت قومی به هیچ چیز دیگری راضی نمیشود؛ هرتاجیک وهر ازبیک وهر هزاره ای که درین فکر خام باشد که وی اوغان را میتواند ازخودش راضی بسازد او احمق است ولو این احمق امرالله صالح هم باشد ویا دکترعبدالله ویا هرکس دیگر.
ولی آنها میدانند که اوغان به هیچ قیمتی ازآنها راضی نمیشود ولو خداوند درپاکی ونزاهت آنها از آسمان آیات جدید را هم نازل کند قوم اوغان منکر آن آیات می باشد. درینجا حق بجانب شما است
باقی مسایل را بخاطر جلوگیری ازاطلال کلام به وقت دیگر موکول میکنم
با احترام
پرویز بهمن
27 جنوری 2013, 06:58, توسط ن.ب مرك بر با كستان
اقاى مسلم شما درست فرموديد.دشمن دست زير الاشه ننشسته است از يك زاغ جهل زاغ ميكند.راستى كه فارسى زبانان جمع تركان اكثريت قاطع ميشود.اينرا همه ميدانند كه اكر تقلب و معامله نشود و انتخابات واقعى بر كزار شود اين رهبران بايد دولت نو را بسازند.هستند كر كسان جبون كه از وحدت اقوام بزرك كشور ,به لرزه اوفتيده اند.شايد به اينطريق فاشيزم قبيله جايش را به دموكراسى واقعى واكزار شود واين كشور ازين دوزخ قبيله مست ترياك رهايي يابد.
27 جنوری 2013, 11:09, توسط نور
امرالله صالح در زمان حاضر یکی از چند تن محدود رهبران کشور است که درک درست و روشن از وضع افغانستان و دشمنان منطقوی و داخلی آن دارد و اوضاع را با دید فراخ و بدون عینک های قومی ، سمتی و گروهی تحلیل و ارزیابی میکند.
او نه تنها در مقاله خود که در سایت پشتو بی بی سی نشر شده بلکه در مصاحبات و نوشته های دیگر اش جنایات دشمنان افغانستان بخصوص پاکستانی ها را با حقایق و فاکت بیان داشته است.
خشم و غضب یکعده از افراد مجهول الهویه نه به خاطر هموطنان هزاره و شیعیه ما است بلکه به خاطر آن است که او در نوشته خود پرده از چهره واقعی آخوند های وحشی و شیاد ایران برداشته و همان کسانی اند که تلاش داشتند دست داشتن رژیم شیطانی آخوندی ایران را در تیزاب پاشی به روی رزاق مامون با مقالات طویل رد کنند
()()()((((()(((((((((((((((((((((((((((())((
اما خود کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
این پرویز بهمن که اجنت پاکستانی های چتل و کثیف پاکستانی در این سایت است و باید پرویز مشرف خطاب شود با هرزه گی ، یاوه سرایی و فرومایگی و درست مانند پاکستانی های چتل کثیف یکبار زیر نام افغانان ظاهر شده سنگ پشتون را به سینه زده جناب امرالله صالح را تخریب میکند و بعد زیر نام پرویز مشرف آمده از او دفاع میکند تا چنین نشان دهد که گویا هواخواهان و طرفداران صالح مانند او هرزه ه و فرومایه اند که مسایل قومی و سمتی برایشان مهمتر از منافع ملی است . در حالیکه تمام تلاش محترم امرالله صالح در جهت وحدت ملی و احترام و به تمام مردمان این سرزمین است.
من از تمام هموطنان بخصوص برادران و خواهران هزاره و شیعیه خواهش میکنم که قضاوت شانرا در مورد نوشته محترم امر الله صالح بر اساس یاوه سرایی و هرزه گی اجنت های آخوندهای شیاد و پاکستانی های کثیف و چتل نکنند
27 جنوری 2013, 12:03, توسط پرویز "بهمن"
تشکر آقای نور یا همان رزاق مامون!
من هرگز بنام کثیف (افغانان) درسایت کابل پرس? آنهم برضد امرالله صالح خزعلیات نمی نویسم ونه هم اینقدر وقت کافی دارم که زیرنامهای مختلف پیامهای متضاد را به خواننده گان عرضه نمایم ونه هم کابل پرس اینقدر بی در وبی دروازه است که یکنفر ازیک رایانه وازیک آدرس زیر بیست نام پیام بگذارد.
من خودم ازمنتقدان سیاستهای جمهوری اسلامی ایران بوده ام ومی باشم. اما منتقد بودن با توطئه چینی ونفاق افگنی فرق دارد. که تفصیل آن را من درپیامهای متعدد خویش درین سایت نگاشته ام که حاجت به تکرار آن نیست. دربارهء تیزاب پاشی برخ مامون ونقش ایران درآن موضوع ؛ دیگر کفایت میکند که بالای این مرداری وگند خاک بیندازی که نه به نفع تو است ونه هم به نفع رزاق مامون. درغیر آن بوی متعفن این رسوایی مشام همه را می آزارد
با احترام
پرویز بهمن
27 جنوری 2013, 13:57, توسط ستایش علی
درود خواننده عزیز،
از جناب محمد مسلم به خاطری این همه پندگویی و نصایح عالمانه شان که بر ما بیخبران ارزانی داشته اند، سپاسگذار باید بود!. فرموده جناب شان به جا است که فضای مساعدی که در راوابط بین هزاره ها، ازبیکها و تاجیکها به وجود امده(!) را باید پاسداری کرد، آنهم در یک جنین شرایط حساس و تاریخی که انتخابات در راه است(!)
ازسپاسگذاریها که بگذریم ناگزیرم به یاد جناب شان بیاورم که ازبیکها و هزاره ها در گذشته هم صادقانه به نصایح و پندگوییهای بزرگان شما گوش داده بودند،پیمان جبل سراج یک نمونه آن است، اما پیآمد آن چه شد؟ به یاد شما است؟
خوب، گیریم که هزاره ها و ازبیکها به نصایح شما گوش دادند و در انتخابات به جای "پشتونهای فاشیست" و "اوغانهای غول" به داکتر عبدالله عبالله و یا مسعود رای دادند، آیا ضمانتی وجود دارد که عبدالله عبدالله و یا مسعود این بارهم دست "پشتونهای فاشیست" را در انحصارگری قدرت از پشت نه بندد؟
27 جنوری 2013, 16:29, توسط پرویز "بهمن"
من نیز تا جایی با تشویش های آقای ستایش علی میتوانم همنوا باشم؛ ولی آقای ستایش علی طوریکه دربحث های قبلی ام نیز به ایشان متذکر گردیده ام؛ باید بپذیرند که اشتباهات وپیامدهای ناشی از توافقات جبل السراج درآستانهء سقوط جنرال نجیب الله احمدزی یکجانبه نبود؛ من چنانچه که بایک دوست فیس بوکی اما بیسوادی بنام عمرعزیز که خودش را پنجشیری معرفی کرده بود وچند سخن غیر مسؤولانه وآبکی را به آدرس خلق هزاره اظهار داشته است باشدیدترین الفاظ گوش هایش را تاب دادم ؛ خدمت آقای ستایش علی نیز بار دیگر عرض میکنم که بازخوانی حوادث اتفاقیهء جبل السراج ایجاب میکند که سه ملیت بزرگ هزاره وازبیک وتاجیک از خودشان بپرسند که از توافقات جبل السراج چه چیزهای را آموخته اند؟ شاید به نظر این حقیر؛ یکعده نخبگان این سه ملیت درسهای زیادی آموخته باشند. واگر نیاموخته باشند مصداق همان شعر معروف قرار گرفته اند که میگوید:
هرکی ناموخت ازگذشت روزگار
هیچ ناموزد زهیچ آموزگار
پیامدهای توافقات جبل السراج نباید؛ وسیله ایی برای عقده گشایی ها و ضربه زدن ونفی کردن دوبارهء همهء هزاره ها وتاجیک ها وازبیکها قرار گیرد بلکه باید بحیث یک درس عبرت برای کارگزاران عرصهء سیاست میان اهل خبره ونخبه گان این سه ملیت کارگرفته شود. همه باید بیاموزند که با انحصارطلبی وخودخواهی وتگ روی ونفی یکدیگر زمینهء بربادی همهء مردم فراهم میگردد. هر انسانی چه رهبر ویا سیاست مدار عادی میان این سه ملیت اگر هوای تکرار اشتباهات گذشته را درسر بپروراند باید ازطرف مردم خلع قدرت گردد وبه سرجایش نشانده شود. زیرا تکرار آن اشتباهات درحکم خیانت به منافع جمعی حساب می شود.
نسل نوین هزاره وتاجیک وازبیک باید رهبران پاسخگو ومسؤول را برای خودشان برگزینند. تنها صداقت نیت ویا داشتن یک سلسله خصایل جوانمردی وشجاعت وغیره کفایت نمیکند که کسی برسکوی رهبری ملیتهای هزاره وتاجیک وازبیک تکیه بزند. اگر چنین باشد پس تفاوت میان این چنین رهبران قبیله ایی با رهبران مادام العمر قبیله ایی اوغانی چون خان عبدالغفار خان و بعد پسرش عبدالولی خان و بعد نواسه اش اسفندیار ولی وهمچنان ملاعمر وگلبدین وتره کی وحفیظ الله امین وغیره که پشتونها درحد انسانهای مقدس حتی دستهای اولادهای شانرا بوسه میزنند درچه خواهد بود؟ زمانیکه ما ضد قبیله سالاری مبارزه میکنیم وسیستم قبیله سالاری را محکوم می کنیم وآنرا عامل عقب مانده گی فرهنگی ملیتهای خویش می شماریم پس چرا خود به همان هنجارها وارزشها تمسک بجوئیم؟ وبه شکل مادام العمر یک فرد را ازمیان خویش برگزینیم وهرسخن وی را سخن همهء ملیت خویش قلمداد نمائیم؟ هرتصمیم اش را ارادهء ملیت بخصوص خویش اعلان وتبلیغ نمائیم؟ این کهنه گرایی است. درقرن بیست ویک حتی درعقب مانده ترین کشورهای جهان؛ عقل آدمی به آن سطح رسیده است تا بداند که هیچ انسانی مقدس نیست. هیچ انسانی برانسان دیگر فضیلت ندارد. رهبران ونخبه گان دلسوز نباید خودشان را بادار وآقای یک ملیت ویا یک حزب ویایک جریان سیاسی بپندارند؛ ویا اینکه خودشان را نسبت به همه ایثارگر وفداکارتر به منافع جمعی تبلیغ کنند. بلکه آنها باید این مسأله را درک کنند که این یک امانت ودین الهی و وطنی است که بر گردن شان نهاده شده است و این امانت را بوجه احسن باید انجام دهند. آنها خودشان را خدمتگار ومسؤول مردمی بدانند که آنها را به سکوی رهبری رسانده اند. به منافع مردم خویش باید فکر کنند ازهرگونه افراط وتفریط وتصمیم گیریهای شخصی و إعمال سلیقه های شخصی بالای دیگران باید بپرهیزند. رهبر باید نزد مردمش مسؤول وپاسخگو باشد ؛ خودش را نسبت به دیگران ترجیح ندهد؛ خودش را متعهدتر ازدیگران با وفا تر ازدیگران خدمتگزار تر ازدیگران نداند. زیرا چنین شیوه های قرون وسطایی رهبری؛ دیگر به زباله دان تاریخ سپرده شده است وهیچ خریدار ندارد. دیگر زمان شخصیت پرستی ها وقدسیت بخشی به رهبران ونخبه گان از هر قوم وملیتی که باشند از مود افتاده است. هررهبریکه دچار اشتباه ولغزش شود باید ازسکوی رهبری برانداخته شود. تصمیگیریها نباید فردی وشخصی ویا خانواده گی باشد.
اگر بار دیگر؛ به یک جاکلیت و نوقل بادامی ونیم نگاه قبیله سالاران هریک ازنخبه گان مطرح درمیان این سه ملیت راه انحصارگری ونفی یکدیگررا درپیش می گیرند باید فاتحهء نسل آینده اقوام غیر افغان را ازهمین لحظه بخوانیم.
آری! همه اشتباه کرده ایم؛ باید این را هموطنان تاجیک بالخصوص آنانیکه سنگ وراثت از راه شهید احمدشاه مسعود را به سینه میزند بدانند که به شکل انحصاری وتگروانه درمقابل هیولای فاشیسم اوغانی که به حمایت تمام جهان برای حذف ونابودی همهء مردم کمر بسته اند مقابله کردن ناممکن است.
هموطنان پنجشیری ما باید این مطلب را درنظر داشته باشند که اگر آنها بار دیگر با قبیله سالاران بصورت علیحد ومستقل وپنهانی وارد معامله شوند؛ هزاره ها وازبیک ها نیز این ظرفیبت وقابلیت وپوتانسیل را دارند که به شکل مستقل با پشتونیزم وارد معامله شده وامتیاز بگیرند ولی درنهایت ازین معامله گری های ننگین خلقهای مظلوم وستمدیده چه ازبیک وتاجیک ویاهزاره وحتی پشتونهای غیر فاشیست زیان می بینند.
برای شکستاندن طلسم فاشیسم وانحصار گرایی قومی چه پشتونی چه تاجیکی وچه هزاره گی ویا ازبیکی فقط بیداری وآگاهی بخشی نسل جوان و آزادی بیان ودموکراسی واقعی وهمچنان نقد سازنده میتواند وسایل موثر وتضمین کنندهء آزادی وعدالت وبرابری واقع شوند. افغانستان یک کشور اشغال شده درطول دوصد سال است. تایکنفر اوغان است تمام منطقه درفغان است.
با احترام
پرویز بهمن
27 جنوری 2013, 21:37, توسط hhhhhhhhhh
It is an open secret that Hazara,s leaders spying for iran and work for Iran interest at the expence of Afghanistan, All Afghan Politician know that,but Amrullah Saleh was the only man brave and shrewd enough to state that openly and i wholeheartedly congratulate him for not shying away from the truth.
Ever since the arrival on International community and NATO forcess into Afghanistan, The Hazaras have been playing double game. 1
From one side they have very close relation with Iran but from the other hand many Hazaras converted into christianity and promoting homosexuallity to demonstrate that they are pro- western
I personally think that while Hazars have many gays and christians, their main loyality lays with Iranians,and that,s why they are so sensitive when their relation with iranian spy agencies are questioned
28 جنوری 2013, 04:29, توسط زال
Yes and this is an example
28 جنوری 2013, 02:00, توسط jiran
برادر ها تا کی به سر هم دیگر می زنند به نام امر الله صالع و دیگران وووو چه کرد و چه را هزاره ها را تاجک هارا ازبیک ها را ترا خدا به خود بیاید به این بازی سیاست کثیف فریب این و ان را نخورید یک هفته ست که اقای صالع را به فلک بردید که این را بد گفته و این کار را کرده کشور را اب برد شما ها را خواب . شما ها خوب میدانید که این سیاست دست های مخریب خارجی ها است که کی را به جان کی بندازدو از ان سوی استفاده نماید. هم وطنان از سایت های بی بی سی وووو اقتباس ها را به این سایت درج می کند برادر ها به خود بیاید خود تان تعلیل و تجزیه نماید و دست های پشت پرده را از بیغ و بن قطع نماید دست به دست هم بدهید بنام یک افغان , نه اینکه این قوم و ان قوم . شما ها می دانید که انتخابات نزدیک است باید مهره های که انتخاب گردد معلوم است احتیاج به بحث نیست .
28 جنوری 2013, 02:46, توسط ghulam-wahdat
mr bahman; alweys you say in afshaar is our mistake. in gabaloseraj is not our foult,mr salih did not said anything a bout hazaras...sooo why you are saying mr salih made a mistake in washington to define central system and power??? maybe he did not say that toooooo...hahahahaha.....why not to woke with hom sooo this political boy not make mistake any moor
28 جنوری 2013, 15:53, توسط پرویز "بهمن"
دوست عزیزیکه بنام غلام وحدت به زبان انگلیسی پیام گذاشته است من مطلب اش را دقیق نفهمیدم.لطفا مطلب شان را به زبان فارسی بنویسند تا به پاسخ شان بپردازم
با احترام
پرویز بهمن
29 جنوری 2013, 11:29, توسط .
کابل پرس? سانسور نمیکند.
میرهزار صاحب خوب یک سگ هار بنام بهمن را از قلاده رها کرده ای، که به هر طرف جف بزند، تا خسته به پای تو نشکند.