صفحه نخست > دیدگاه > فهیم کوهدامنی؛یادگاری از عیاران خراسان

فهیم کوهدامنی؛یادگاری از عیاران خراسان

پرویز "بهمن"
همرسانی
  • mail
  • linkedin
  • printer
  • reddit

چند روزیست که ازطریق فیس بوک بامردی ازتبار ستمدیدگان تاریخ تماس برقرار کرده ام؛ مردیکه آشنایی وشناخت با او باعث افتخار وسربلندی من است. این مرد استثنایی درخانوادهء مطبوعاتی داخل افغانستان که تا هنوز تارهای َسر و رِیش اش به سفیدی نگرائیده است فهیم کوهدامنی دوست داشتنی است.
فهیم کوهدامنی آنطوریکه ازتخلص اش پیداست مردیست از تبار مظلومان وستمدیده گان کوهدامن زمین؛ درسیمای نورانی این جوان هدفمند وپرتلاش و وطن دوست؛ در تبسم های نمکین او؛ درحرکتها وژستهای فروتنانهء واقعی او که هرگز جنبهء تقلیدی وتصنعی ندارد؛ صداقت وصراحت وشجاعت وشهامت عیاران خراسان را می بینم. وی با کامره ومایکروفون دست داشته اش تا اعماق تاریکی ها میرود ولی برای مخاطبانش وبیننده هایش روشنی وروشنگری را عرضه میکند. او با جهالت وخرافات؛ عَلم جهاد ومبارزه را بلند کرده است. َروش کاری وحرفوی فهیم کوهدامنی بیشتر به روزنامه نگاران افشاگر اروپا شباهت دارد. کسانیکه حتی بعض شان درپای کمره های حقیقت یاب شان جانهای شیرین شانرا از دست داده اند. بناء جرأت وشجاعت وشهامت وهدفمندی وتلاش فهیم کوهدامنی درین عرصه تحسین برانگیز است. هرچند موارد اختلافی نیز میان من واو شاید وجود داشته باشد؛ ولی تا حالا که من فعالیتهای مطبوعاتی این مرد روشنضمیر را تعقیب کرده ام؛ فکر میکنم که با او ازبسیاری جهات؛ خویشاوندی فکری دارم.

فهیم کوهدامنی جرأت اخلاقی دارد؛ تواضع وفروتنی واخلاق حمیده؛ آزاده بودن؛ یکی از ویژه گیهای فهیم کوهدامنی است. کوهدامنی؛ هنگام مصاحبه وگفتگو با مخاطبش هرگز درپی آن نیست که وی را توهین کند ویا کرامت انسانی وی را زیرپا نماید؛ اما درعین حال پرسشهای جستجوگرانه وآگاهی بخش خویش را با مخاطبش صمیمانه مطرح میکند واز او پاسخ روشن وصریح می طلبد؛ شاید لهجهء گفتاری این پهلوان معرکهء حاضر در عرصهء ژورنالیزم به مذاق جناب جلال نورانی ودیگر اطرافیان حامد کرزی که حالا میخواهند برای زبانهای مروج افغانستان لهجهء گفتاری معین را زیر نام لهجهء معیاری برگوینده گان وبرنامه سازان تلویزیونها إعمال کنند برابر نباشد؛ ولی نزد تشنگان حقیقت وجوینده گان راه معرفت؛ لهجهء گفتاری فهیم کوهدامنی حتی الگو ومرجع تقلید برای دیگران بوده و شیرین تراز هرلهجهء گفتاری دیگرمی باشد. سخنان نغز؛ ضرب المثل های عامیانه؛ تلفظ درست آیات و احادیث پیامبر بزرگ اسلام بزبان عربی؛ مراجعه به اسناد ومنابع دینی؛پرس وپال از اهل تخصص همه وهمه مواردیست که نحوهء ارائهء برنامه های فهیم کوهدامنی را جذاب تر می سازد.
بحث برانگیزترین برنامه های فهیم کوهدامنی؛ درسایت یوتوب؛ بخاک مالیدن پوز نبیل غمین مسکینیار؛ آن شاخ کبر ونخوت خاندان بدنام محمدزایی بود که با این عمل قهرمانانه اش؛ فهیم کوهدامنی به تاریخ وبه نسل های آینده ازخود شهکار بجا گذاشت. فهیم کوهدامنی؛ با آن گفتگوی چند دقیقه ایی تلویزیونی اش با نبیل غمین مسکینیار؛ خفت وزبونی ؛جبن وترس بستگان خاندان طلایی را برملا ساخت. فهیم کوهدامنی ثابت ساخت که مدعیان قدرت این خاندان دربرابر زور چقدر ذلیل وبی غیرت تشریف دارند تا آن حد که حتی بر باورهای اعتقادی خویش نیز پشت پا میزنند؛ این موضوع زمانی به بیننده ثابت میشود که فهیم کوهدامنی بزرگ؛ ازنبیل غمین مسکین یار می پرسد که:« نظرت راجع به امیرحبیب الله خادم دین رسول الله چیست؟»
پاسخ ذلیلانهء نبیل مسکنییار این است: " هرچند که من در دوران امیر حبیب الله خان کلکانی نبوده ام؛ ولی امکان ندارد که امیر حبیب الله خان کلکانی جنبه های مثبتی نداشته باشد"
راستش این است که بعدازدیدن آن صحنه؛ من گرویدهء غیرت وشهامت ولیافت واستعداد فهیم کوهدامنی شده ام؛ برجرأت وشهامت این مرد آفرین میگویم؛ به شیریکه مادرش به او داده است رحمت میفرستم؛ بحق که فهیم کوهدامنی پروردهء دامان پاک یک خانوادهء عیار از تاکستانهای شمالی است. شیر مادر برایش حلال باد.
فهیم کوهدامنی با آن گفتگوی تلویزیونی اش با نبیل مسکنیار؛ ثابت ساخت که: آنطوریکه فرزندان تاکستانهای شمالی درمیدانهای نبرد وپیکار حق طلبانهء شان همیشه مرد میدان بوده اند؛ درعرصهء ژورنالیزم وخبرنگاری نیز پوز فرعون صفتان جبون ونوکران استعماررا بخاک می مالند. فهیم کوهدامنی با آن گفتگوی تلویزیونی اش بانبیل مسکینیار؛ ثابت ساخت که دشنام زدن به شخصیتها ونخبه گان اقوام دیگر ازکلکینچهء یک تلویزیون شخصی آنهم درکشوری چون امریکا نه غیرت است ونه هم شهامت ونه صداقت ونه هم هنر. بلکه غیرت وشهامت آنست که در داخل افغانستان ودرحضور نسل جوان وپرسشگر وبالنده ؛عقاید خویش را مطرح سازی. کاری که درقاموس خاندان جبون آل یحیی دیده نشده است.

خاندانی که سالها از آدرس ایل جلیل افغان بنام اکثریت قومی؛ برسراقتدار رسیدند وآنها را مانند یک متاع بی ارزش دربرابرهموطنان تاجیک وازبیک وهزارهء شان جنگاندند ولی درآخر حتی به آنها نیز وفادار نماندند؛ به فرهنگ وزبان آنها نیز خندیدند؛ تا اینکه در روز هفتم ثور هزار وسه صد وپنجاه وهفت بساط کلی حاکمیت سلسله جنبانان خاندان درانی جمع گردید وصفحهء دیگری از وحشت وبربریت قبایل عقده ایی وسالها محروم ازقدرت غلجایی آغازگردید.
چنانچه دربالا عرض نمودم؛ نزد من لهجهء گفتاری فهیم کوهدامنی؛ شیرین تر ازهرلهجهء گفتاری دیگر محسوب میشود. درلهجهء گفتاری فهیم کوهدامنی؛ تواضع؛ صمیمیت وصداقت وصراحت مردمی را احساس میکنم. احساس میکنم که فهیم کوهدامنی بامردمش عشق دارد. اوباکشور وزادگاهش عشق می ورزد. مردم خویش را چون مردمک دیده دوست دارد. خوش دارد که مردمش از قید پندارهای جاهلانهء قرون وسطایی که نه ریشه در دین حنیف اسلام دارد ونه هم در عقل بشری خودرا رها سازند. فهیم کوهدامنی روشنی تولید میکند؛ آگاهی می بخشد؛ تخم امید وآرزو را در دل باشنده گان روشنضمیر کشور خاصتا نسل جوان زنده میکند.
فهیم کوهدامنی خودش را نمایندهء یک ملیت خاص نمیداند؛ او ازتبار مظلومان جهان است. او باوجودیکه از تاکستانهای شمال کابل می باشد اما خودش را مربوط همهء مظلومان وستمدیده گان میداند. فهیم کوهدامنی از رئا کاری؛ ودغل بازی های نوع گلبدینی واسمعیل یونی؛ سخت نفرت دارد. روی همین علت است زمانیکه درمیزهای گرد تلویزیونی با نماینده گان گلبدینی وقومگرایان پشتونی روبرو میشود؛ با جرأت وصراحت بی نظیری ازخودش صراحت نشان میدهد؛ پرده های رئا وتزویر را می درد؛ وزمانیکه احساس کند که مجری برنامه نیز درآن تزویر وجعل نمودن حقایق دست دارد شجاعت مندانه مجلس را ترک میگوید وبا این کار اخلاقی اش به بینندهء آگاه وبا وجدان نشان میدهد که در کفش مجری برنامه نیز ریگ وجود دارد. چنانچه یکی ازمناظره های تلویزیونی وی را من درتلویزیون لمر شاهد بودم که فهیم کوهدامنی زمانیکه حقیقت را درک میکند؛ با صراحت به نماینده گان گلبدین ومجری برنامه نهیب میزند : «هرنوع توهین به قهرمان ملی کشورما نزد من خط قرمز محسوب میشود؛ اگر شما خیلی علاقه منداستید که یک تروریست جانی مانند گلبدین را با یک قهرمان افسانوی چون احمدشاه مسعود بزرگ مقایسه کنید پس این مناظره واین بحث تلویزیونی بشما مبارک باشد من رفتم خدا حافظ.»
واقعا چنین تصمیگیری های آنی وفوری فهیم کوهدامنی؛ جرأت وشهامت میخواهد؛ آنانیکه حاضرنیستند بخاطر آرمان شان یک تار موی شان بزمین بریزد ولی جبوبانه وذلیلانه ازپشت نامهای مستعار برفهیم کوهدامنی بزرگ می تازند؛ چقدر انسانهای حقیر باید باشند که عظمت وبزرگی این پهلوان معرکهء حق وعدالت را تاکنون درک نکرده اند. چنان احساس میکنم که در صدا وسیمای فهیم کوهدامنی دردها وآلام چندین قرنهء همهء مظلومان افغانستان خصوصا ستمدیده گان زمین سوختهء شمالی؛ تجسم یافته است.
نظری به آخرین نوشتهء فهیم کوهدامنی؛ درسایت جاودان که دراصل نامهء سرگشاده به وزیر اطلاعات وفرهنگ افغانستان است میرساند که چشمان وزیر اطلاعات وفرهنگ افغانستان ازخواندن آن نامه بکلی عاجز است ویا اینکه جناب وزیر صاحب اطلاعات وفرهنگ آنقدر تحت فشار گلبدینی های ارگ قرار گرفته که ازترس جرأت جقیدن ندارد. متن نامهء سرگشادهء فهیم کوهدامنی عزیز دربارهء مصاحبهء تلویزیون ژوندون با گلبدین حکمتیار می باشد که درآن مصاحبه؛ پرسشگر تلویزیون "ژوندون" بجای پرسش های مسلکی؛ غیر مستقیم؛ به تجلیل وتبجلیل شخصیت گلبدین وحتی کوشش بخاطر برائت دادن وی ازجنایاتی که وی بعداز سقوط حکومت جنرال نجیب الله احمدزی دربرابر حکومت رهبران جهادی هم قماش خودش مرتکب شده است. پرداخته است؛ کوشش وتقلای دست اندرکاران تلویزیون ژوندون به این امرخلاصه میگردد که تا توان دارند ازگلبدین قهرمان بسازند و یا حد اقل بارگناهان وی را سبک نمایند مشت نمونهء خروار به این پرسشهای ساختگی توجه کنید:
« تلویزیون ژوندون پرسش: بعضى مردم جنگ شما در مقابل اقتدار ربانى، مسعود در مرحلۀ پس از حاکميت نجيب الله احمدزی را يک رسالت ملى، اسلامى و تاريخى مى پندارند، اما تعداد ديگر باز شما را يک بازيگر اصلى ويرانى کابل و جنگ داخلى ميدانند، ديدگاه شما درمورد اين دونظر چيست؟»
تبصرهء (بهمن) جالب این است که چه کسانی جز عناصر فرو مایه وپست قوم گرای پشتون که بخاطر اوغان بودن گلبدین ازهیچ پستی وخاک افشاندن به چشم بیننده ها دریغ نمی ورزند؛ آن جنگهای بعداز سقوط نجیب الله احمدزی را دربرابر دولت مجاهدینی که تمام رهبران جهادی بشمول نمایندهء گلبدین در روالپندی پای آن امضا کردند آنرا یک رسالت ملی واسلامی وتاریخی می پندارند؟ رسالت ملی واسلامی دربرابر نظامیکه خود پای آن امضا کرده وخود بعدا دوبار؛ بار اول نمایندهء حزب خود را بحیث نخست وزیر درآن کابینه معرفی کرده است وبار دوم چهارآسیاب را به مقر نخست وزیری اش تبدیل کرد ولی چگونه شد که حالا آن همه بهانه جویی ها وقدرت طلبی ها وراکت پرانی ها رنگ استقلال طلبی ورسالت مندی از دید پرسشگر محترم تلویزیون ژوندن گرفت؟ آیا پرسشگر محترم تلویزیون ژوندون درین باره جوابی دارد که ازنظر قواعد خبرنگاری توضیح نماید چه کسانی آنهمه جنایت را رسالت تاریخی واسلامی نامیده اند؟ پرسشگر محترم اگر وجدان مسلکی دارا می بود باید پرسش را چنین مطرح می ساخت: آنطوریکه بعضی ازطرفدران شما جنگهای بعدازسقوط دولت نجیب الله احمدزی را توجیه دینی وسیاسی میکنند ولی چرا شما بحیث یکی ازطرفهای درگیر گاهی پست نخست وزیری را درآن حکومت قبول کردید وزمان دیگر باز به راکت باران شهر پرداختید؟ کسانی مانند جنرال دوستم وپرچمی ها را که درابتدا عامل درگیریهای مجاهدین قلمداد می کردید چه شد که بار دیگر باآنها ائتلاف تشکیل دادید وبار دیگر شهرکابل را بخاک وخون کشاندید؟
ولی بازهم پاسخهای گلبدین که خیلی احمقانه هم است دیده می شود که چندین بار ازفلترهای سانسور گذشته وچنین لاطائلات را بخورد عوام بیچاره میدهد :

« جواب : حقيقت اينست که از ١٣٥٢ تا ١٣٧١ و تا سرنگونى حکومت داکتر نجيب بازيگر اصلى جنگ کى جى بى اتحاد شوروى بود، کمونستها جنگجويان اجير اين شبکه بودند، اين هم يک حقيقت آشکار است که پس از سرنگونى حکومت نجيب تا امروز تمام حوادث خونين زادۀ توطئه اى اند که به گفتۀ مسکو و واشنگتن و وساطت ايران در شکل ائتلاف جبل السراج بميان آمد و از انتقال آرام و صلح آميز قدرت به يک حکومت موقت جلو گيرى کرد، اگر در آن زمان اين توطئۀ خائنانه پيروز نمى شد و بعضى چهره هاى کثيف به گفتۀ شبکه هاى استخباراتى طرحى را عقيم نمى ساختند که قدرت از حکومت نجيب به يک حکومت موقت غير ائتلافى انتقال شود، پس جنگ بپايان مى رسيد، نه کابل ويران مى شد، نه در جنگهاى اين چند سال اينقدر افغانها کشته مى شدند و نه آن وسائل اردو از بين ميرفتند که براى کشور ارزش بزرگ داشت، آنعده دشمنان ما که منافع خود را با دوام جنگ در افغانستان گره زده اند، صلح و سلم ميان افغانها و اشتراک مجاهدين در قدرت را خلاف منافع خويش ميدانند، بعضى چهره هاى بى شخصيت ، منحط، گرسنۀ اقتدار، منفور را به قيمت مفت استخدام کردند آن فاجعه را بميان آوردند، با طرح انتقال قدرت به يک حکومت موقت اکثر گروههاى جهادى در ظاهر توافق نمودند، اعضاء کابينۀ حکومت منتخب انتخاب شدند، ليست نامهاى شان به بينن سوان سپرده شد، بينن سوان به کابل رفت، نجيب با او توافق نمود، ولى طرفداران کارمل با انتقال قدرت به حکومت موقت مخالفت کردند، در جلسه ايکه بينن سوان با نجيب و اعضاء کميتۀ مرکزى کابينۀ او داشت، طرفداران کارمل پافشارى مينمودند که انتقال قدرت به حکومت موقت خيانت با حزب وطن است، بدون سهم مؤثر ما در حکومت زندگى ما را هيچ کسى تضمين کرده نميتواند.... سخن آنقدر به تلخى رسيد که بينن سوان يکجا با نجيب از جلسه بر آمدند، ميخواست نجيب را با خود در طيارۀ خاص خود ببرد، در دوران رفتن به ميدان هوائى کابل طرفداران کارمل جلو آنها را گرفتند، واپس به دفتر ملل متحد در کابل باز گشتند، ونجيب تا آن درين دفتر باقى ماند که پس از سقوط کابل بدست طالبان در همان روز اول ازين دفتر کشيده شد، و جسدش در چهارراهى آرياناى کابل آويزان شد!! عجيب اينست که ربانى و مسعود هم در همين ماه ترور شده اند، و اکنون مجالس سالروز هر سه در همين ماه در کابل دائر ميگردد ولى زير بالهاى هليکوپترهاى ناتو!!
حقيقت اينست که داکتر نجيب پيشنهاد ساختن يک حکومت ائتلافى را به حزب اسلامى نموده بود، در پيامهاى اخير خويش گفته بود: حکمتيار را منحيث برادر بزرگ مى پذيريم، ده وزارت را به رضاء خود انتخاب کند، اگر حزب اسلامى و حزب وطن توافق بکنند بحران حل ميشود، توافق وعدم توافق گروههاى ديگر زياد ارزش ندارد و کدام مشکلى رانميتوانند ايجاد نمايند... ولى حزب اسلامى با آن توافق نکرد، جوابش اين بود که حکومت ائتلافى نه عمليست و نه راه حل بحران ، اگر دو جناح حزب وطن (خلق و پرچم) که از هر نگاه باهم مشابه اند نتوانستند حکومت ائتلافى داشته باشند و همديگر را تحمل کنند پس حزب اسلامى و حزب وطن چگونه کار مشترک کرده خواهند توانست، حزب اسلامى ميخواهد از راه تفاهم با گروههاى ديگر مشکل حل شود، نميخواهد راه تصادم با ديگران را ختيار کند.
همينگونه بازيگران اصلى جبهۀ ائتلافى جبل السراج آن جنرالان طرفدار کارمل چون دوستم، جنرال نبى عظيمى و جنرال آصف دلاور بودند که مهارجنگ برضد حزب اسلامى بدست آنان بود وشورى نظار و گروههاى شيعۀ طرفدار ايران جنگجويان فريب خوردۀ آن .
اين هم يک حقيقت آشکار است که طالبان هم بر ضد حزب اسلامى و در زمانى بدست جنرال نصير الله بابر بميان آورده شدند که ائتلاف جبل السراج نه تنها از هم پاشيده بود بلکه جنگ هاى ذات البينى و شکست هاى پياپى آنرا به مرحلۀ اى رسانيده بود که به پذيرفتن تمام شرائط حزب اسلامى خود را مجبور مى دانست، اين را حرف عادى ندانيد که ربانى طالبان را کبوتران صلح ميخواند و مسعود بخاطر ملاقات با آنان بدون انضباطان و تنها به ميدان شهر رفت . و تفنگچۀ خود را در مقابل بزرگان طالب بر زمين گذاشت!! ميان آن دو باوساطت بابرو آمريکائيها اين موافقه شده بود که مشترکاً مقابلۀ حزب اسلامى را خواهند نمود و سپس تحت زعامت ظاهر شاه حکومت مشترک خواهند ساخت، همان کارى که انگليسها در بن انجام دادند، تنها با اينقدر تفاوت که بجاى ظاهرشاه چنان کسى را آوردند که دست هاى ظاهرشاه را ميبوسيدو به او خطاب بابا مينمود، ما به طالبان مجاهد بديدۀ برادر مى نگريم ، عزت هر آن مجاهدى را مينمائيم که بخاطر آزادى و طن مى جنگد، ولى در صفوف طالبان چنان افرادى وجود دارند که آنانرا به جنگ با حزب اسلامى تشويق مينمايند، بخاطر همين افراد رسانه هاى غربى بنفع طالبان تبليغات مى نمودند و آنانرا فرشته هاى صلح ميخواندند!! آن تبليغات گستردۀ بى بى سى و صداى آمريکا هم به نفع طالبان کدام کار تصادفى نبود، اين رسانه ها به نفع هيچ کسى تبليغات مفت نمى نمايد .
در آن زمان شرائط آمريکائيها اين بود که جلو ساخته شدن يک حکومت اسلامى بدست مجاهدين را در افغانستان بگيرند، ملت افغان را خلع سلاح سازند، راه براى ساخته شدن يک حکومت آمريکائى را هموار نمايند، نصيرالله بابر اين تضمين را داده بود که طالبان اين کارها راخواهند کرد، او در مصاحبه هاى مطبوعاتى خويش باربار گفت که طالبان لشکر ظاهر شاه هستند، اين يک حرف تصادفى نبود که متصل با رسيدن طالبان به کابل سخنگوى ظاهرشاه اعلان نمود که بابا در همين چند روز به کابل ميرود!! طالبان در رابطه به خلع سلاح ساختن مجاهدين همان کارى راکردند که آمريکائيها زير نام پى آرتى کردند، با اينقدر تفاوت که آنها به زور دره آنرا از ايشان گرفتند و اينها درمقابل دالر، ما با طالبان نه جنگنده ايم، آنان بى موجب از عقب برما حمله نموده اند .»

تبصره: اگر ازدشنام ها وتوهین های آشکار آقای گلبدین که خصیصهء ذاتی ایشان است بگذریم به این نکته باید توجه نمائیم که جناب گلبدین حکمتیار طوری ازحوادث آنروز صحبت میکنند که خوانندهء دقیق النظر که آن روزها را بیاد دارد به این فکر می شود که حتما جناب گلبدین خان حافظهء خویش را از دست داده اند؛ ایشان آنقدر با آب وتاب ازحکومت بیطرف حرف میزنند که فراموش کرده اند که خود شان درمراسم جنازهء یکی از سرکرده گان جمعیت اسلامی بنام محمد آجان احمدزی اندرباب فضایل حکومت بیطرف !!!!!؟ چه درفشانی کرده اند. جناب گلبدین خان طوری ازحکومت بیطرف صحبت میکنند که فراموش کرده اند که تاهنوز کاپی نامهء ارسالی شان عنوانی جنرال مومن یکی ازجنرالان باغی آنزمان در شمال افغانستان؛ علیه حکومت نجیب الله احمدزی نزد بسیاری ها موجود است؛ جناب گلبدین خان کاملا حوادث آنروز را با معیارهای امروزی به تعریف نشسته اند ومیخواهند به روی قدرت طلبی ها وفتنه انگیزیها وجنایات شان پرده بیفگنند. حکومت بیطرفی که حالا جناب حکمتیار ازآن صحبت میکند درآن وقت آن حکومت نزد برادر حکمتیار !!!!!؟حکومت بی شرف معنا داشت؛ درمراسم جنازهء محمدآجان احمدزی که نوار صوتی آن نیز موجود است؛ جناب گلبدین خان بیشتر از هر رهبر جهادی دیگر؛ برحکومت بیطرف تاخته اند وخود مشتاق سقوط بلا قید وشرط رژیم منفور نجیب الله بدست پرتوان مجاهدین!!!!!!؟ راه حق!!!!!!!؟ بودند. اما امروز ازحکومت بیطرف صحبت میکنند.
درصحبت مخابروی که با قهرمان افسانوی افغانستان زنده یاد احمدشاه مسعود نموده اند وآواز شان نیز ضبط نوار است؛ صحبت از دخول قهرمانانه وفاتحانهء مجاهدین به شهرکابل به زبان آورده اند؛ که مجاهدین ما میخواهند با نعره های تکبیر وارد شهرشوند؛ میخواهند فاتحانه بیرق سبزرنگ اسلام را بالای خانه های کابلیان نصب کنند. ولی این هوشدارهای زنده یاد مسعود قهرمان بود که دمبدم برایش هوشدار میداد که : حزب حاکم دیگر خواهان مشارکت در دولت وحاکمیت با مجاهدین نیست؛ آقای عبدالوکیل وزیر خارجه پیام خود ورفقای خودرا برایم رساند وگفت که حزب حاکم؛ حکومت رهبران جهادی را برسمیت می شناسد شما بحیث یک رهبر جهادی؛ بهتر است که به پشاور برگردید وازین تهدیدها دست بردار شوید وموارد اختلافی تان را با رهبران جهادی درمیان بگذارید؛ درغیر آن من خودم را بحیث وزیر دفاع مکلف میدانم تا اقدامات پیشگیرانه را بخاطر جلوگیری ازتهدیدهای شما روی دست بگیرم. اما جناب حکمتیار تمام این حرفها را حالا بفراموشی سپرده اند. جناب ایشان آنقدر ازکمونیست ها درحال حاضر نفرت نشان داده اند که درنقطهء مقابل آن ازتشکیل شورای عالی هماهنگی متشکل ازهمان پرچمی ها وکارملی های طرفدار ماسکو؛ خودشان را بی خبر انداخته اند.
باهمه حال حرف برسر این است که تلویزیون ژوندون نه بخاطر روشنگری اذهان عامه بلکه بخاطر ترویج خرافات وشخصیت سازیها وقهرمان پروری های قبیلوی دربرابر قهرمانان واقعی ملیتهای دیگر براه افتیده است چیزیکه آنرا فهیم کوهدامنی ویارانش درک کرده اند.
مصاحبهء گلبدین خان با تلویزیون ژوندون توهین آشکار به قهرمان سرافراز فسانوی ملت تاجیک زنده یاد احمدشاه مسعود می باشد وهم دربخش دیگری توهین آشکار به شعایر مذهبی هموطنان اهل تشیع افغانستان بشمار میرود. اینکه تا حال نامه ء سرگشادهء جناب فهیم کوهدامنی مبنی بر اتخاذ اقدامات مقتضی علیه تلویزیون ژوندون ؛ نزد آقای سیدمحمد مخدوم رهین واطرافیانش؛ چشم بینا نیافته است جای تاسف است.
شایان ذکر است که سایت اینترنتی شهادت ارگان نشراتی افکار وعقاید گلبدین درشبکهء اجتماعی فیس بوک نیز راه پیدا کرده است ؛ تا کنون هرقدر تبصره ایکه من راجع به عکس ها وفوتوهای نصب شدهء آن صفحه ابراز داشته ام همه اش درصفحهء مذکور بلاک شده است وهرگز مجال نشر نیافته است. عناصر بداخلاق گلبدینی که همیشه دم از تعهد به آزادی بیان واظهار حق وحقیقت می زنند ولی زمانیکه پای منافع گروهی وقومی شان بمیان می آید به تمام تعهدات شان پشت پا میزنند. آزادی بیان درقاموس فاشیستان مذهبی وقومی پشتون به این معنی است که خودشان حق ابراز نظر درهرمورد را دارند ولی صدای دیگران که اگر به مخالفت شان بلند شود باید جا درجا خفه شود.
منابع وعکس ها:

کاپی شکایت نامهء فهیم کوهدامنی که درآن جمع آوری امضاهای اشخاص وافراد مختلف نیز دیده میشود به وزارت اطلاعات وفرهنگ که تاکنون هیچ واکنش مثبت ویا منفی را درقبال نداشته است
گلبدین حکمتیار ازجمله رهبران اوغان تبار است که غرب را اشغالگر میخواند؛ کشورهای غربی در رأس ایالات متحدهء امریکا نیز بنوبهء خود وی را درلست سیاه تروریزم بین المللی خویش درج کرده است ولی اینکه چرا خود همین کشورهای غربی برایش اجازهء نشرات اینترنتی را داده اند؛ وچرا باوجودیکه ازمکان وآدرس وی نیز اطلاع دقیق دارند ولی بازهم ازتعقیب ودستگیری وی خود داری میکنند سوالهای است که تاکنون هیچ کسی به آن پاسخ روشن نداده است. اما ازخلال این بازیهای گربه وموش یک چیز هویدا است وآن اینکه: نه گلبدین حکمتیار دشمن غرب است ونه هم غرب دشمن گلبدین حکمتیار

سایت شهادت

سایت جاودان
سایت نشتر

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
  • مطلب خوش و ارزش مند و اموزنده است دست شما درد نکند و قلم تان سبز باد

  • مطلب خوب و ارزش مند و اموزنده است دست شما درد نکند و قلم تان سبز باد

  • ماشاالله یک نورانی توستی و یک نورانی کوهدامنی . ( خواره دی شی مینزه چی د مینزی کالی مینزی ) همه چیز تمام شد حالی شروع کدی به چاپلوسی کوهدامنی هاهاهاهاهاهاهاهاها

  • مصاحبه این لچک را همراه با مسکنیار دیدم.
    خیلی لچکانه بود. سوالات غیر حرفه ای مصاحبه کننده واقعا فقرسواد و مسعود پرستی اورا نشان میداد.
    حال قاتلان و دزدان جنگ رهایی بخش کشور عده ی را پرورش داده و دستپرورده ساخته اند تا چهره های خونبار شان را قربانی ترجمه کنند.
    یک برادر فکری دیگر این کوهندامنی یکی ازگردانندگان تلویزیون نورین (نستو نادری) است.
    امروز در تلویزیون نورین خیلی تا و بالا در مورد تلویزیون قهرمان دیگر خود (قوماندان عطا) صحبت کرد. وقتی او صحبت میکرد یک عکس یادگاری اورا باقوماندان عطا بیادم آمد.
    تف بروی هرسه باران باد

  • افرین به اخلاق بهمن خر و اسانی ! این بی عقل بخاطریکه با مسکینیار مثل یک بدمعاش، و جنگسالار برخورد کرده این جاسوس موساد را که بخاطر تشنج فرقه یی و مذهبی استخدام شده است را تحسین میکنه و انرا تمام عیار خر واسان لقب میته. اگر میخوایی این نظریه شنیع را در بین مردم افغانستان ترویج کنی انشاالله که از دروازه کرده کلکینت کلان خواد شد، بهمن شاه . هاهاهاهاهاها

  • اینهم یکی از خواص شایسته دیگر بهمنک:
    شخصیت سازی و شخصیت کُشی کاذب. با یک نقطه فیل را قیل میسازد.

  • بهمن خرسانی ( بوت پاک ) کوهدامنی !
    مه در کجا گفتیم که این نام ( چمبر علی )را بخاطری توهین به برادران هزاره انتخاب کردیم ؟؟؟ لعنت الله علی الکاذبین ...
    گپ دیگه اینست که ... خودت خر استی یا مردمه احمق فکر کردی؟! چی فکر میکنی که هموطنای هزاره ما با این پالیسی های متناقض و منافقانه تو نمیفامه ؟؟؟ اگر کمی هم در وجودت احترام به مردم هزاره میبود، به کوهدامنی مزدور ایقه چاپلوسی نمیکردی ... بخاطریکه این سگ زنجیری یهود یک سنگر کلان تبلیغاتی بنام تلویزیون امروز باز کرده است و همیشه بر ضد مذهب شیعه تبلیغات میکنه ..... یگانه بدبختی که نداشتیم همین تشنج فرقه یی بود حالی اینمی سیاه کن پاسبان دوزخ میخوایه که همی بدبختی را هم در افغانستان ترویج بته .... تو بهمن بی عقل که ازی رزالت های کوهدامنی خبر نداری گوه میخوری که خوده نویسنده یا ژورنالیست و فامیده معرفی میکنی به مردم ....

  • او بهمنک غبی و کج بحث، اعتراف چمبر علی به افغان بودنش مفهوم اینرا نمیدهد که او باید پشتون باشد. همه اتباع افغانستان افغان نامیده میشوند. تو اگر خوش شوی یا خون قی کنی. فعلن که همینطور است.

  • اقای بهمن ! خواهش میکنم هزاره را از بین تان دور کنید، مردم هزاره از هیچکس روز خوشی ندیده، اعم از پشتون و تاجک به امید افغانستان عاری از تعصبات .

  • ببینین ! حفیظ منصور و پدرام تا عضویت ولسی جرگه رسیدند، صبا یا پس فردا شاید کوهدامنی هم ازین که به پشتون ها و هزاره ها بی رحمانه دشنام میته ، به یک مقام برسه ، پوهان بهمن از کی کم است؟؟؟؟ یا که دو زده نمیتانه ها ؟؟؟ چقه میفامه عین پای یوگوسلاویا را تا به افغانستان کشید... بهمن هم از کسی کم نیست روز به روز مشهور میشه . هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
    و فکرتان است ؟ که چقه اسناد معتبری را از لابلای تبصره های مه گرفته؟! یعنی که مه به مردم هزاره توهین کردیم .... ازیکرده بی عدبی کلان که مه گفتیم که همه مردم افغانستان ( افغان ) استند... چقه گناه بزرگ را مرتکب شده ایم . ههههههههههههههههههههههههههه لعنت الله علی المنافقین

  • اقای خرسانی ( مبارز قرن بیست و یکم ) ایا معنی این موقف را میفامی ایا اینقدر عقل دای که درک بکنی که تنها من نیستم که با ایدیالوژی چتلت مبارزه میکنم بلکه هر افغان ... اگر حسینی باشه یا چمبر علی باشه از نظریات مردار و متعصب و عقده یی ات نفرت داره ... بیجا کونته پاره نکو

  • اقای خرسانی ( مبارز قرن بیست و یکم ) ! مثلیکه پیش هم بریت گفتم، مبارزه تو برای تفرقه انداختن در بین مردم برادر افغانستان است ... این را در چوکات اخلاق ملی و باور های دینی ما فساد میگه، و مثلیکه پیشتر هم بریت گفتم که این قطه ها چند بار استعمال شده است و حالی ارزش خوده از دست داده است ، اگر منظورت ای باشه که میخوایی مشهور شوی و یا از راه شعار قومی و زبانی یک چوکی را بدست بیاری ... مه منحیث یک برادر کوچکت بریت میگم که هیچ جایی را نمیگیره، بیجا وختیته ضایع نکو ، کوشش کو از راه های دیگه پیشرفت کنی .

  • fahim kohdamani yak loochak-e aab-bashe besh-e nest.

  • ‏‎Fahim Kohdamani‎‏
    آيا اين پرچم كاوياني است كه برفراز زيارتگاه عهدزرتشتيان افغانستان بلندميگردد يا اينكه علم قبر علي بن أبي طالب است؟
    بياد داشته باشيدكه هيچ كار در اين زيارت گاه با متون اسلامي مطابقت ندارد
    پسندیدم · · اشتراک‌گذاری · ‏3 دقیقه پیش‏ نزدیک ‏‎Al Khan, Sharjah‎‏ ·
    ‏‎Fahim Khorasani‎‏ این را می‌پسندد

  • بهمن خرسانی
    متعصب روانی
    بلی کارت از نظر اصول دینی ما فساد است، مردم را به تعصب و تقابل سوق میتی.... بلی من هم از موقف پشتون گپ میزنم هم از موقف هزاره هم از تاجک، من از موقف هر افغان گپ میزنم . اگر کمی هم عقل داری ، باید همین گپ مشکل تو را حل بسازه که من طرز فکر ملی دارم ...
    « درکون داخل کردن وشور دادن ) ، همیشه گپهای دور از اخلاق میزنی، گاهی افغانها را با سگ تشبیه میکنی، گاهی ناموس فروش میگی ... مفهوم کدام مطلب را که نمیفامی قضاوت نکو.... منظور مه چیزی که ذهن چتل تو گرفته نبود ...
    اما جناب عالی مرا به تفرقه افگنی متهم کرده اید درحالیکه من پرویز بهمن هستم وزیر همین نام پیامهایم روشن و واضح برای خواننده گان عزیز کابل پرس? قابل خواندن است.
    نی صاحب تو پرویز بهمن هستی ولی تو ارمان هم استی، تو بکتاش هم استی تو سنگشکن هم استی ... منافقت های ترا ما به اسانی درک میکنیم .... از یکطرف با داکتر حبیب تالقانی بنام نژاد اریایی و ترکی شاخ خوده بند میکنی، از طرف دیگر به کوهدامنی جاسوس بخاطریکه به پشتونها و هزاره ها و مذهب شیعه توهین میکنه و چتیات میگه، لقب عیار خراسان را اعطا میکنی... بدون اینکه این پاسبان دوزخ به مردم دیگر افغانستان دو بزنه، کدام کار را کرده که مردم ما بالایشان افتخار بکنه ؟؟؟
    هدف من واضح است وآن اینکه من نمیخواهم« افغان» یاد شوم. درین راه همانطوریکه شما حق دارید که نظریات تانرا ابراز کنید من نیز حق خویش میدانم که درکابل پرس نظرم را ابراز نمایم ودلایل من هم روشن است. یک اینکه افغان وپشتون هردو یکی اند درحالیکه در افغانستان گروه های قومی متکثر زنده گی میکنند.
    دوم اینکه این نام به زور وجبر بالای مردم قبولانده شده وتحمیل گردیده است.
    سوم اینکه این نام درانگلیسی معنایش سگ می باشد.
    نظر بدلایل فوق میخواهم که نام سگ را از سرمردم و‍کشور خویش بردارم. خواهان نظام غیر متمرکز ویا فدرالی ویاهم جمهویتهای خودمختار در افغانستان می باشم.
    خوب تو یک هدف دیگه هم داری که دیروز، از لاشعورت برامد و گفتی که اول ( فلانی قوم ) صاحب این کشور است دوم فلانی قوم ، سوم فلانی قوم ... ازین درجه بندی منظورت چی بود لطفا اگر جواب دارین .

  • بهمن: من نه هزاره ام، نه پشتون، نه تاجگ، نه ازبک، نه افغان ....،
    من یک جاسوس بیگانه ها و دشمنان مردم افغانستانم که به کرایه گفته شده ام.
    وطیفه مقدسم نفاق و تفرقه انداختن بین مردمان ستمدیده افغانستان است.

  • برای اینکه بهمن را مصروف نگهدارید، فقط یک استخوان برایش بیندازید، میبینید که 24 ساعت مانند یک سگ تازی افغانی خود را به آن مصروف میسازد و پیام های دو صفحه ای مینویسد.

  • سلام و احترام به خواننده گان کابل پریس ! متاسفانه و باز هم متاسفانه، که چند روز نبودم والی الحمدلله برادران عزیز توانسته بود که این مبارز بزرگ ؟! بوت پاک کوهدامانی را مهار بکنه، این ادم لوده باز هم به طمطراق پرداخته بود، و کافی پیست های فراوان را در بخش تبصره های کابل پریس قطار کده بود، که بدون شک وخت نداشتم که همه را میخواندم ولی چند مسایل را از سفسته های بی ربط و متناقضش گرفتم وحالی بریش یک چند کلمه را مینویسم .
    اول اینکه: اقای بهمن تمطراقی خرسانی، میگه که مه متعصب نیستم، بسیار خوب ادم استم ، دو نمیزنم ، جناب تمطراقی بیهوده ! ایا یک قوم را خطاب سگ کردن ادب است ؟؟؟ یا توهین ؟؟ لطف نموده جواب بگو
    دوهم : ایا یک ناموس فروش مثل کارمل را خطاب قهرمان کردن، ادب است یا توهین . و کسیکه ناموس فروش نباشه ایا کارمل را قهرمان خطاب میکنه ؟؟؟
    سوم : این بیچاره تمطراقی همیشه مرا به متهم میکنه که سخنگوی کرزی استم و مزدورش استم... مه که شخصیت و تناقض گویی و چاپلوسی ترا به کوهدمانی میبینم، بدون شک میگم که اگر تو منحیث سخنگوی کرزی استخدام میشی از ناموس خود هم تیر استی متاسفانه .... با اینکه هیچ لیاقت ازی نداری که سخنگوی یک رئیس جمهور باشی .
    و در اخر باز هم همو سوالیکه تو ازیش خیز زدی تکرار میکنم_ تو خو یک شخص ملی چی که یک شخص افاقی بری بشریت استی ولی باز هم بی ادبی معاف . ازینکه هموطنان عزیز ما درجه بندی کده بودی، یعنی گفته بودی که اول فلانی قوم مالک این خاک است دوم فلانی قوم سوم فلانی قوم .. و در اخر پشتونهای شهری . اگر توضیح بتی خوش میشیم .

  • اقای بهمن چاپلوس و بوت پاک ! همه ترا تول و ترازویت کردن، همه فامیدن که ناق خوده توسط باد هایت پوندانده بودی، و هیچ وزن نداشتی، در اخر معلوم شد که تو نه تنها بوت پاک کوهدامنی ( مجاهد ) استی .... بلکه بسیار بی شرمانه خاین ملی کارمل ( کمونست ) را هم خطاب قهرمان کرده بودی ... حالی معلوم شد که تو یک ادم چند روی استی ، یک اپرچونیست بی شرف استی و بخاطر منافع شخصی خود با خایه ی هر کس خوده کشال میکنی .... خدا میدانه که در زندگی واقعی خود، به پشتونها چقه چاپلوسی میکنی ... بالای تو اعتماد کردن حماقت بزرگ است.

  • میستر بهمن چاپلوس ! منحیث یک افغان هر دختر و بچه ای این وطن خواهر و برادر من است... اگر معزز و با حیثیت بود سریش افتخار میکنم و اگر مثل تو بی عزت و بی حیثیت بود، احساس شرم و خجالت میکنم.... ولی بیاد داشته باش، که اگر امروز دخترای افغانی با زنان تن فروش روسی قون خواهر خواندگی میته، البته به قول خودت .... این زمینه را همی بابرک کارغل بریش مساعد ساخت...
    و ازین که گفتی (کارمل اهداف داشت ولی به اهدافش نرسید.....) براستی هم خوب شد که به اهدافش نرسید .... و گرنی خانمت حالی اولاد های دو نژاده میداشت یکیش از نسل روسها و یکیش از نسل خودت .... هههههههههههههههههه

  • بهمن یا من تسلیم شده گی !!! بلی درک میکنم که گپایت بسیار تکراری شد، حالی خودتم فامیده باشی که سودایت اینجا دیگه خریدار نداره، خوب اینست که به سگ شویی خود ادامه بتی، این گپای تعصب زبانی و قومی بدرد نمیخوره، و یک کار دیگه هم اگر انجام دادی انشاالله که به شخصیتت فایده داره ، از چاپلوسی به اشخاص مثل کوهدمانی و کارمل دست بردار ( مشوره مفت هی ). هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها

  • فهیم کوهدامتی از همان مرده گو های که برای قومندان فهیم و یرادرش زن های فاحشه را میبرد. این دایوث نه عزت دارد و نه هم همت آنکه او را یک مجاهد گفت...

  • Kamran Mir Hazar Youtube Channel
    حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
    سابسکرایب

    تازه ترین ها

    اعتراض

    ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

    جستجو در کابل پرس