صفحه نخست > دیدگاه > این قند پارسی: درنگی بر جنجال زبان "فارسی" و "دری"

این قند پارسی: درنگی بر جنجال زبان "فارسی" و "دری"

حفیظ انگوری
سه شنبه 19 مارچ 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

از وقتی که دست حوادث مرا به سرزمین استرالیا پرتاب کرده است، همواره با مشکل آزار دهنده ی فرهنگی زبان رو به رو بوده ام.هر جا که نشسته ام یا بوده ام و یا با کسی برخورد کرده ام این مشکل را به نحوی حس کرده ام و ازدیاد آن باعث ملال روحی ام شده است. برخی اصرار دارند که زبان ما "دری" است بدون اینکه از توابع و عواقب آن آگاه باشند. در مقابل عده ی کثیری به دلایل تاریخی و فرهنگی معتقدند که زبان ما "فارسی" است.
همان گونه و همیشه فارسی زبانان را در افغانستان به اصطلاح عامه اش:"فارسی وان" می خوانند و می شناسند که این درست در برابر "پشتو" زبان بوده است. برخی هم از روی ناآگاهی بر این هیزم تر نفت می ریزند تا شراره های این آتش بیشتر فوران کند و این است که حس می کنم این موضوع به یک جنجال فرهنگی در جامعه ی ما بدل شده است.

نخست موضوع زبان:

در این گزینه باید حول دو محور بحث صورت بگیرد. یکی نفس زبان و دیگری استفاده ی غیر ضروری از واژه های بیگانه اعم از انگلیسی، اردو، روسی و پشتو که در زبان فارسی دری به کرات مورد استفاده قرار می گیرد.

در نفس موضوع زبان مسله این است که آیا زبان "فارسی" و زبان "دری" دو زبان جداگانه است؟ و وقتی می گوییم زبان فارسی مراد زبان ایرانی است یعنی زبان ایران یک زبان جدا از زبان فارسی رایج در افغانستان است؟
از فضای حاکم بر جامعه ی ما و جنجال ها و رجزخوانی هایی که در اطراف و اکناف جامعه به ویژه در میان جامعه مهاجر دیده می شود چنین بر می آید که متأسفانه، هنوز دوستان به اصطلاح فرهنگی ما ذهنیت استبداد زده دارند و با این قضیه کنار نیامده اند که آیا فارسی زبان اند یا دری زبان؟
و آیا اصلاً تفاوت ذاتی در این دو تعبیر دیده می شود تا ما یخن چاک کنیم و گریبان بدریم و برای راندن یکی و تصاحب دیگری گردن غرور و منیت بلند کنیم؟ و نکته ی آخر این که حتی اگر اثبات کردیم که "دری" و "فارسی" دو زبان متفاوتی اند هیچ اندیشیده ایم که چه کسی از این تقسیم بندی های جاهلانه سود می برد و در واقع ما با این اصرارهای ناآگاهانه ی خود آب به آسیاب چه کسانی می ریزیم؟

همان گونه که آگاهید، سال هاست که سیاست پشتونیزه کردن زبان و فرهنگ در افغانستان آغاز شده و این عمل کره انسانی بر هیچ کسی پوشیده نیست. سیاست های نامعقول و فرهنگ ستیز رژیم های گذشته و حال در افغانستان فارسی دری را و یا بهتر است بگویم فارسی را به واژه ی "دری" محصور ساخته و به شدّت و حدّت تبلیغ می کنند که "فارسی" جداست و "دری" جدا.
آنچه نگارنده از دیدگاه های استادان برجسته و با صلاحیت دانشگاه کابل و صاحب نظران ادیب معاصر برداشت کرده ام این است که فارسی و دری یک تن و یک روح اند.
اگر بخواهم کمی دقیق تر در این مورد سخن بگویم حاصل سخن این می شود که دسته ای از ایشان همانند استاد واصف باختری(شاعر و پژوهشگر)، عسکر موسوی(مردم شناس)، لطیف پدرام(شاعر و سیاستمدار)، محمد کاظم کاظمی(شاعر و پژوهشگر)، سید ابوطالب مظفری، (شاعر و سردبیر فصلنامه خط سوم)، محمد شریف سعیدی(شاعر)، محمد جواد خاوری( نویسنده و پژوهشگر فرهنگ عامه)، سید نادر احمدی(شاعر و روزنامه نگار) و الیاس علوی(شاعر و نقاش) بر این نظر اند که بحث در این باب اصلاً نه لازم است و نه مفید چرا که فارسی و دری هر دو یکی بوده، هست و خواهد بود.
حتی بحث در این مورد را نیز شبه برانگیز و خلل ساز می دانند. در این گروه آقای کاظمی البته تلاش هایی کرده تا با تکیه بر اشتراکات گذشته ی زبانی، فارسی و دری را به یک سرچشمه وصل کند و "همزبانی و بی زبانی" را بنویسد. و دیگر بزرگان از ایشان هر کدام عملاً به راهی می روند که یکی بودن زبان را در افغانستان و ایران تلقین می کند. البته که این نظریه درست و منطقی به نظر می رسد اما اشکال آن در این است که میدان را برای سؤاستفاده ی جناح مغرض باز می گزارد به حدی که حالا تعداد زیادی از پارسی گویان ما خود را ناخودآگاه و به اغوای "سیاست پشتونیزه" کردن افغانستان و تضعیف زبان فارسی در افغانستان، "دری زبان" می گویند.

گروه دوم نیز در واقع امر همین نظر را دارند اما از شکافی که ایجاد شده به این نتیجه رسیده اند که باید نهادی تحت عنوان:"بنیاد فارسی زبانان جهان" شکل بگیرد و به تحکیم پایه های زبان فارسی و قوام آن در کشورهای مربوطه کوشش ورزد. این گروه در موضوع مورد نظر تحقیق ها کرده و مقاله ها نوشته اند. پرفیسور رسول رهین مجموعه ی این تحقیقات را تحت عنوان "سرگذشت زبان فارسی دری" گردآورده است و خود در زمینه می گوید:" "این کتاب را به همت جمعی از دانشمندان و استادان با صلاحیت دانشگاه کابل منتشر کردیم تا فرهنگیان، صاحب ‌نظران و متکلمان زبان فارسی دری را به ‌این اصل متوجه سازیم که فارسی و دری، یکی است..
اگر زبان فارسی می ‌گوییم و یا زبان دری و یا زبان فارسی دری هر سه یکی است و نباید زبانی جداگانه به ‌نام دری ساخته شود".
این پژوهشگر افغانستانی ارایه ی اصطلاحات علمی یکسان را برای تمام فارسی زبانان به عنوان یک ضرورت مطرح می کند.
نویسندگان کتاب "سرگذشت زبان فارسی دری"، زبان فارسی را یکی دانسته‌اند و مطرح کرده‌اند که این زبان در ایران با لهجه فارسی ایرانی، در افغانستان با لهجه دری و در تاجیکستان با لهجه تاجیکی رایج است.

موضوع دوم: استفاده ی جبری از واژه های بیگانه:

موضوع دوم استفاده ی جبری از واژه های پشتو در محاوره ها، نشریات، بخش فارسی رادیو و تلویزیون و مهمتر از همه مدارج عملی دانشگاهی مانند:"پوهاند"، "پوهنمل"، پوهندوی" و همچنین رتبه ی درجه داران ارتش مانند:"دگروال"، "دگرمند"، "جگرن"،"جگتورن" و غیره و در زبان ارتش :"تیارسی"، "شی گرس"و کین گرس" و غیره است که ما بهترین واژه ها را در موضوعات فوق در زبان فارسی داریم.

اگر بخواهیم اصطلاحات ارتشی را بیابیم کافی است سری به شاهنامه ی حکیم توس فردوسی بزرگ بزنیم تا خروارها اصطلاح نظامی و سیاسی را به دست بیاوریم. دیگر این یکی مورد را که نمی توانیم منکر شویم و یا رد کنیم که فارسی ایرانی است. برای این که توس زادگاه فردوسی یکی از شهرهای خراسان بزرگ بوده است و افغانستان هم بخش عمده ای از آن.
این گرایش به سمت واژه های غیر فارسی در افغانستان چیزی بیشتر از نیم قرن می شود که شروع شده و این همان سیاست فارسی زدایی و پشتونیزه کردن افغانستان است که سیطره ی تک فرهنگی و تک زبانی یا بهتر است بگویم تهی کردن افغانستان است از فرهنگ ریشه دار و تاریخی زبان و ادب فارسی.

بدیهی است که این موضوع درمقا طع مختلف باعث بوجود آوردن مباحث داغ و جنجال برانگیز بوده است ولی در نبود قدرت لازمه ی سیاسی و همگرایی و همدلی از جانب "فارسی وانان" کاری را ازپیش نبرده است. کار تا بدانجا پیش رفته است که حالا در نظام مثلا دمکراسی با وجود رسمی بودن زبان فارسی، واژه های نابی مثل "دانشگاه" و "دانشکده" یا "نگارخانه" را در پهلوی "پوهنتون" و "پوهنزی" و "گالری" قبول ندارند وگوینده ی آن را ازکار بر کنار و مجازات می کنند.

طرفداران به کارگیری واژه های (پشتو) مثل "پوهنتون"، "پوهنزی"، "ولسوالی"، "پوهاند"، "دگروال" و..... می گویند "این واژه ها، جزو مصطلحات ملی افغانستان شده و دلیلی برای تغییر آن ها وجود ندارد". به عبارت دیگر هرآنچه مربوط به قبیله و قوم مسلط (اوغانها) یا پشتون ها می شود ملی است همانند آتنگ اوغانی، زبان اوغانی، موسیقی اوغانی، لباس اوغانی و در یک کلمه "فرهنگ اوغانی". هرچیزی غیر آن را با چماق هایی مثل ایرانی پرستی، بیگانه پرستی، دشمن وحدت ملی، سیکتاریست، مزدور اجانب و...........کوبیده اند و غرض ورزانه می کوبند. و تأسف من هم از این است که فارسی وانان افغانستان هم از سر نا آگاهی آب به آسیاب دشمن ریخته و با طرح موضوع دری زبانی و فارسی زبانی غایله ساز می شوند.
ممکن است این پرسش پیش آید که اگر زبان فارسی و دری یکی است چه اشکال دارد که ما خود را "دری زبان" بگوییم نه "فارسی زبان".
درست است که در بسیاری از آثار ماندگار ادبی ما از واژه ی "دری" یاد شده و به نحوی نشان می دهد که زبان دری روزگاری برای خودش جایگاهی داشته است چنان که بزرگ ترین آثار ادبی، تاریخی و علمی افتخار آفرین ادب فارسی را بخاراییان و بلخیان مثل ابو عبدالله رودکی سمرقندی، دقیقی توسی، کسایی مروزی، عنصری بلخی، فرخی سیستانی، رابعه و شهید بلخی، شوکت و شاکر بخارایی و ده ها ادیب دیگری که درعهد سامانیان می زیسته اند؛ نوشته‌اند. آن گونه که نظامی به صراحت به این موضوع اشاره می کند:

نظامی که نظم دری کار اوست
دری نظم کردن سزاوار اوست

اما مراد از دری در این نوع نگاه همان "زبان فارسی" است که ما امروزه با نا آگاهی تمام می خواهیم آن را با "دری" خشکیده در افغانستان که مخلوطی است از پشتو و روسی و اردو و انگلیسی عوض کنیم و خود را از سرچشمه های زبان روان و اصیل فارسی که وارث میراث گرانبهای بزرگانی چون مولانا، حافظ، سعدی، عطار، سنایی، جامی، امیر خسرو و امیر حسن دهلوی، مسعود سعد، صایب تبریزی، زیب النسا، مولانا بیدل دهلوی و علامه اقبال لاهوری است محروم سازیم. بزرگان و مفاخری که نوشته های شان به زبان فارسی است و یا اگر دری را هم در آثار شان ذکر کرده اند، بی تردید منظور شان فارسی است. آن گونه که علامه اقبال می سراید:

گرچه هندی در عذوبت شکر است
طرز گفتار دری شیرین تر است

هدف این است که آثار و نوشته های علامه و اندیشمند بزرگ اقبال لاهوری به زبان فارسی است هرچند خود تعبیر به "دری" کرده است. منظورم از فارسی این است که شما حتی یک واژه ی پشتو یا اردو یا روسی یا انگلیسی را نمی یابید که علامه اقبال خواسته با نام "دری" آن را به شما قالب کند. همه اش فارسی "سچه"، روان و سره است.
از ذکر این نکته ها به این نتیجه می رسیم که زبان فارسی تمدنی است کهن، بزرگ و متعلق به همه ی کسانی که با آن سخن می گویند یعنی ترک ها، هندی ها، خراسانی ها(افغانستانی ها) و پارس ها.

یعنی اگر می خواهیم میراث دار دانش و فرهنگ غنی فارسی باشیم که هستیم (که حق مسلم ما هم است) باید فارسی زبان باشیم که دری را نیز در بر می گیرد.
مشکلی دیگری که با دری زبان گفتن بر سر ما آوار می شود این است که باید براساس قواعد وقانون نظام حاکم(پشتونیزه کردن افغانستان) عمل کنیم و واژه های پشتو را به جای دری استفاده کنیم.
اگرامروز "دانشگاه" گفته نمی توانیم پس فردا مثلا به جای عدد "ده" باید بگوییم "لس". آگاه باشید که پشتونیست ها فضا را طوری عیار کرده که اگر یک فرد فارسی زبان واژه های عربی، انگلیسی، هندی یا هر زبان دیگری را استفاده کند کسی اشکال نمی گیرد ولی اگر کلمه فارسی را به کار ببرد بلادرنگ حساس می شوند و تهمت ایرانی بودن یا بیگانه پرستی می زنند.

در واقع "فارسی وان" (این اصطلاحی است که از قدیم به فارسی زبانان در افغانستان اطلاق می شده است) یا فارسی زبانان افغانستان چه گناهی کرده اند که میراث مولانا، سعدی، سنایی، شمس، عطار، فردوسی و حافظ و ناصر خسرو به زبان فارسی است و میان ایران، افغانستان و تاجیکستان و شبه قاره هند مشترک است؟
پس ای برادر همزبان! ای معلم و آموز گار! ای سردبیر ونویسنده! ای گوینده ی رادیو! و ای پارسی گویانی از افغانستان آمده! حالا که مادر فضای دموکراسی و در استرالیا زندگی می کنیم و در اینجا از استبداد خبری نیست آیا رسالت ما این نیست که فارسی را به نسل جدید خود به درستی و کامل منتقل کنیم نه اوغانی(پشتو) را با لحاف دری!؟
بیایید ترس را از دل و تعصب را از دماغ بزداییم و با تکیه بر میراث بزرگ مولانا، حافظ، سنایی، بیدل، نظامی، رودکی، سعدی و فردوسی فارسی را اصل قرار داده و با مجموعه ی بزرگ فارسی زبانان همراه و همگام شویم وتوانایی های زبانی خود را افزایش بدهیم. همان گونه که کشورهایی همانند انگلستان، امریکا، کانادا، زلاند نو و استرالیا به طور یک پارچه زبان خود را انگلیسی می خوانند. یا بسیاری از کشورهای افریقایی علی رغم فرهنگ و تاریخ متفاوت زبان شان را عربی می خوانند و با کشورهای عربی همسان سازی می کنند.

چرا ما فارسی گویان باوجود تاریخ، ادبیات، فرهنگ و سنت های مشترَک زبان واحد خود را از همدیگر جدا سازیم؟ چه کسی از این جدا سازی ها سود می برد؟

مهمتر از همه این که بدون داشتن صلاحیت های علمی، غیر مسؤلانه و کاملاً نا آگاهانه از یکی از گویش های زبان فارسی یعنی لهجه ی هزارگی "زبان هزارگی" را ابداع نکنیم. این عمق فاجعه برای یک ملت یا قوم است که تا این حد خود را در انزوای فرهنگی قرار دهد.
از قدیم گفته اند:

دشمن دانا بلندت می کند
بر زمین ات می زند نادان دوست

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • در افغانستان به زلاند نو، می گوییم نیوزیلند. اسم خاص را بهتر است ترجمه نکنیم.
    حالا یک مقاله ای دیگر به رسم الخط سریلیک نوشته کنید و در مطبوعات تاجیکستان چاپ کنید. در این مقاله به تاجیکستانی ها بگویید که نباید زبان شان را که فارسی است تاجیکی بگویند.
    اقای عزیز، مردم حق دارند زبان شان را هر چیزی که می خواهند بنامند. تاجیکستانی ها تاجیکی می گویند و ما هم دری می گوییم و هزاره ها هم حق دارند زبان شان را هزارگی بگویند. ایا زمین به آسمان می خورد؟
    درضمن، من فکر نمی کنم که با پوهنتون و پوهنزی گفتن، جهان زیر و زبر بشود. ایا مثلا در اردوی ملی، برای فارسی زبان بگویند :
    بچرخ به راست
    و بعد برای پشتو زبان بگویند:
    شی گرس
    و بعد به ازبک زبان بگویند:
    ....
    ایا این یک راه حل ممکن است؟ اگر ما فارسی زبان ها حق داشته باشیم که مثلا در اردوی ملی اصطلاحات فارسی و در دانشگاهها هم اصطلاحات فارسی را داشته باشیم، ان وقت چرا ازبک ها حق نداشته باشند که اصطلاحات خود شان را داشته باشند؟
    از طرف دیگر، چرا پشتون ها هم حق نداشته باشند که اصطلاحات خودشان را داشته باشند؟ مثلا برای عیدگاه، جاده، بازار و...
    به نظر من، شما حالا که در استرالیا به سر می برید، اول بهتر است تلاش کنید همان انگلیسی را درست یاد بگیرید و بعد هم به فکر ان باش که اولادت، اندکی با زبان مادری ات اشنا بماند گرچند بعد از یکی دو نسل، ان ها استرالیایی می شوند و تو و وطن و زبانت برای انها افسانه و داستانی بیش نخواهد بود.
    اگر خیلی راحتی و از بیکاری و راحتی و رفاه، نمی دانی که با زندگی ات چه کار کنی، می توانی روز یک ساعت بیشتر کار کنی و مثلا یک یتیم فارسی زبانت را کمک کن که مکتب برود و از بیچارگی و در به دری نجات یابد. هزاران هزار یتیم فارسی و پشتو و هزارگی زبان هستند که از گرسنگی می میرند اما شما را خیالات بیدل و فردوسی رها نمی کند در حالیکه حد اقل می تواند دو نفر یتیم فارسی زبان را اسپانسر کنید.
    در ضمن، ما ایران را هم دیدیم، خیر همزبانی را هم دیدیم، خیر تاریخ و فرهنگ مشترک را هم دیدیم. لطفا برای ما باغ های سرخ نشان ندهید و بگذارید که داغ تحقیر ها و توهین ها و زخم زبانهای همزبانان تهرانی و هم فرهنگان و هم تاریخان ایرانی که بر قلب و دل ما نشسته، بهبود یابد.
    همچنان، لطف کنید گاهگاهی، در مورد وضعیت غیر فارسی زبانان در ایران هم فکر کنید. بیش از 47 در صد مردم ایران فارسی زبان نیستند. اما این جمعیت عظیم، حق داشتن یک تلویزیون به زبان به غیر از فارسی را ندارند. فرزندان شان مجبوند که فارسی بیاموزند و هیچگونه حق اموزش به زبان مادری شان را ندارند. برای یک ایرانی که فارسی بلند نباشد، کار گرفتن در دولت و شرکت های عظیم دولتی و نیمه دولتی کاملا ناممکن است.
    ایا فکر نمی کنید که ما باید تلاش کنیم که از فاشیزم، از هر قسم اش و در هر کجا بیزار باشیم؟
    در همین افغانستان، در بسیاری از برنامه های تلویزیون ها من می بینم که کمتر از 10% پشتون گفته می شود. حتی پشتو زبانهایی که به زبان فارسی تسلط ندارند هم تلاش می کنند که فارسی صحبت کنند. ایا ما نباید این طرف قضیه را هم ببینیم؟ ایا زبان انها برای شان مهم نیست؟
    من خیلی وقت ها متوجه می شوم که دوستان، به خاطر تقلید از ایران، بعضی کلمات خارجی رایج در ایران را به جای کلمات رایج در افغانستان که فارسی هستند استفاده می کنند. ایا این درست است؟
    مثلا به کلچه می گویند شکلات. ایا شکلات فارسی است؟ یا مثلا به ماما می گویند دایی. ایا دایی فارسی است؟ یا مثلا به کاکا می گویند عمو. ایا عمو فارسی است؟ به تشکر می گویند مرسی. ایا مرسی فارسی است؟ ای تاکسی گفتن، به تکسی، خیلی زبان مان را فارسی تر می کند؟
    من به هیچ عنوان مخالف خالص سازی زبان فارسی نیستم. اما نباید این خالص سازی به صورت فاشیستی و پشتون ستیزی و دیگر ستیزی باشد. در زبان فارسی، بیش از نصف کلمات فارسی نیستند. اگر شما کلمات عربی را از زبان فارسی بر دارید، عملا زبان فارسی فلج می شود. پس ایا در کنار 60% عربی، سی چهل کلمه ای پشتو برای ما این قدر سنگینی می کند؟
    هند امروز در حال جایگزینی کامل انگلیسی است. ایا هند ضرر کرده است؟ هرگز. در هند بیش از سه صد زبان وجود دارد و درگیری بر زبان می تواند هند را از هم بپاشاند. زبان یک امر متغییر است. زبان مردمان تغییر می کند. زبان ها می میرند و زبانهای جدید به وجود می ایند. من فکر نمی کنم که این بحث این قدر مهم باشد که شما مهم اش جلوه می دهید.
    شوونیسم شما هم کمتر از شوونیسم بعضی از دوستان نیست که تلاش دارند زبان فارسی و حتی آیین های فرهنگی مثل نوروز را رنگ نژادی بدهند. مثلا من چندین مقاله خواندم با عنوان " نوروز جشن آریایی ها ".
    کسی نیست از این دوستان بپرسد که از 15 کشوری که نوروز در ان تجلیل می شود چند تای ان اریایی است؟ اصلا این دروغ اریایی را که غربی ها و مخصوصا جرمن ها ساختند، امروز فقط ما افغانها و تعدادی از بی سوادان ایران هنوز قبول داریم و دانشمندان جهان به شمول دانشمندان غربی دیری است که ان را افسانه ای استعماری می دانند. اما در افغانستان چون سواد و علم نیست، همه چیز من در اوردی و قومی و تباری می شود.

    • آقای حفیظ انگوری و بعضی مثل آقای انگوری ، میخواهند به پارسی های ایران خوش خدمتی و کارکنند، همچنان این
      رویه آقای انگوری اختلاف اندازی بین مردم افغانستان است میخواهد بین د ر ی زبان یا تاجیک ها تفرقه اندازد. افغانستان ، ایران
      نیست . نام زبان د ر ایران فارسی است ، د ر افغانستان به نام د ری است د ر تاجیکیستان به نام تاجیکی است . نوشته
      آقای انگوری از سیاست اختلاف اندازی احمدی نژادسرچشمه میگیرد . به فکر من نفوس غیرفارسی د ر ایران بیش ازشصت د ر صد میباشد و من الله توفیق

  • آقای مراد دایزنگی،
    تشکر از توضیحات مفصل تان. تمام سخنان تانرا تائید میکنم. همچنان از آقای محمد را!
    سرفراز باشید.

  • برادر عزیز من تاجک هستم و زبانم دری است! زبان نوشتاری و گفتاری ام دری است چیزی که بزبان میآورم چنان مینویسم، مگر شما بخاطر اخذ ویزه و یا کدام مکافات دیگری به تملق و پابوسی ایرانی ها قلم بیغیرتی برداشته اید و مقاله بیجا و بیمورد نوشته اید که نباید میکردید! بهر صورت! چهل ساله جنگ یکی را نوکر چرکستان ساخت، یکی را نوکر و کاسه لیس ایران ساخت و یکی را کجا و یکی را کجا!
    داستان ما افغانها مانند داستان هم مردیست که به چهارتن یک درهم داد و هر یکی به لسان خود از آن درهم خریدار انگور بودند و جهالت با هم به جنگ و نزاع شروع کردند تا اینکه فهمیده ایی پیدا شد و نزاع را ختم کرد! مگر آن شخص فهمیده که این نزاع را از بین من و تو ختم کند کی است با وجودیکه یک ذات الله ج را عبادت میکنیم پیرو یک رسول ص هستیم، یک کتاب عالی رهنما داریم ولی هر سری بالخیال هستیم. به گفته مادران ایلاقی و دهاتی مان نه مرد دنیا شدیم و نشاید زن آخرت!
    انگوری از باد خزان در چمن دهر منال
    فکر معقول بفرما آدم هوشیار کجاست

  • از ترجمه گالری انگلیسی به فارسی ایرانی خوشم آمد. نگار خانه = گالری.
    یعنی خانهء که درآن نگار ها، زیبارویان و دختران جوان زندگی میکنند.
    ای نگار من گلعذار من
    یکدمی بیا در کنار من
    پیش از آنکه من از جهان روم
    سبزه سر زند بر مزار من

  • گل گفتی آقای دایزنگی!

    آنلاین : http://سیب

  • درود بر شما نویسنده ی آگاه
    ما نه نتها باید با واژگان پشتونی چون ولسوالی برخورد کنیم بلکه واژگان عربی و انگلیسی هم که برابر پارسی آن هست به کار بریم برای نمونه به جای ولسوالی شهرستان بگوییم به جای عدلیه دادگستری بگوییم به جای کمپیوتر واژه رایانه به کار ببریم
    روی سخنم با نویسندگان و گویندگان و سردبیران رسانه های گروهیست.خواهشمندم واژگان پاک و سره ی پارسی به کار ببرید.نگذارید اوغان های آدم کش فرهنگ چند هزار ساله ی شما را نابود کنند

  • farsi hamash go bego nago gosh wa...

  • با اقای دایزنگی صاحب کاملا موافق هستم.
    در افغانستان ممکن است از لحاظ سیاسی و تا حدودی اقتصادی پشتون ها حق دیگران را ضایع کرده باشند. اما از لحاظ زبان فارسی زبانها زیاد خواهی کرده اند و می کنند. من خودم فارسی زبان هستم اما باز هم باور دارم که پشتون زبانها و ازبک زبانها از لحاظ زبان مظلوم هستند.
    مثلا یک پشتون اگر فارسی یاد نداشته باشد نمی تواند در پوهنتون کابل تحصیل کند. اما یک فارسی زبان نیاز به پشتو ندارد و می تواند بدون فهمیدن پشتون تحصیل کند.
    خوب اگر عدالت در میان باشد چرا یک پشتون نتواند که به زبان مادری خود در دانشگاه کابل تحصیل کند؟
    در ادارات دولتی هم یک پشتون زبان اگر فارسی بلد نباشد با مشکلات بسیار رو برو است. اما یک فارسی زبان اگر به جلال اباد هم برود نیاز به پشتو ندارد.
    اقای انگوری حالا که شما به استرالیا رفتید و راحت شدید بگذارید که این مردم بدبخت زندگی بخور و نمیر خود را به پیش ببرند و باور کنید که زبان فارسی نه از میان می رود و نه هم پشتون ها به فکر ان هستند که زبان فارسی را از بین ببرند.
    پشتون ستیزی شما هم بسیار خام و افراطی است. ادم هوشیار و تحصیل کرده هیچگاه یک قوم را مورد هجوم قرار نمی دهد. تمام پشتون ها بد نیستند و تمام فارسی زبانها هم خوب نیستند.
    من دوست دارم زبانم را دری بگویم. حالا وقتی شما به من می گویید که من حق ندارم این کار را بکنم در حقیقت خودخواهی و پررویی شما را نشان می دهد. ان وقت، بدون انکه شما در این زمینه تخصص و یا دانش داشته باشید چرا من حرف شما را قبول کنم؟
    شما چه کاره هستید؟ در زبان شناسی تخصص دارید؟ در تاریخ تخصص دارید؟ در مردم شناسی تخصص دارید؟ اگر تخصص دارید لطفا برای بگویید. استدلال علمی و تحقیق علمی تان را پیشکش کنید تا به صورت درست و اساسی بحث کنیم.
    اما اگر شما می خواهید که با چند جلد خواندن مجله ای در دری ، می توانید گره این پدیده ای تاریخ-فرهنگی کهن را حل کنید، در حقیقت جهالت شما را نشان می دهد.
    من یک سوال از شما دارم و امیدوارم ان را جواب بدهید اما به صورت علمی ان را جواب بدهید:
    در هزارگی، ما دو صدای غلیظ د و ت داریم که حتی الفبای فارسی قادر به رساندن و ثبت ان نیست. این دو صدا را می تواند با د و ت پشتو نشان داد که در افغانستان فارسی زبانها به ان د و ت پندک دار می گویند. مثلا وقتی هزاره ها تمبه می گویند، ت ان بسیار غلیظ است و ت فارسی نمی تواند ان را انعکاس بدهد. همچنان وقتی هزاره ها دغ دغ می گویند، دال ان بسیار غلیظ است و دال فارسی نمی تواند ان را انعکاس بدهد.
    سوال من اما این است که چرا در گویش های دیگر فارسی چنین صداهایی وجود ندارد؟ ایا شما می تواند یکی از لهجه های رایج یک زبان دیگر را نشان بدهید که صداهایی داشته باشد که در دیگر لهجه های ان زبان وجود نداشته باشد؟
    پس بی خود نیست که تعدادی هزارگی را زبان هزارگی می گویند. همچنان، من مطمینم که یک فارسی زبان تهرانی نمی تواند زبان سچه و خالص یک هزاره ای مثلا ناوری را بفهمد.
    شما انگلیسی را مثال نزنید. اما در همان زبان انگلیسی هم هر کشور واژه های خاص خود را دارند که در کشورهای دیگر انگلیسی زبان استفاده نمی شوند. مثلا یک امریکایی هیچگاه به وزیر خارجه خود foreign minister نمی گویند و secretary of state می گویند.
    ایا در هیچ کجا شنیده اید که یک امریکایی به جای کنگره ای امریکا ، پارلمان بگوید؟ اما ایا یک انگلیسی به جای پارلمان، به پارلمان انگیس ، کنگره می گوید؟
    هزاران مثال در این مورد وجود دارد.
    زبان در هر کشور، بر اساس خصوصیات فرهنگی، جغرافیایی، اجتماعی و تاریخی ان کشور تغییر و تحول می کند و چون این شرایط برای هر کشور افغانستان و ایران و تاجیکستان متفاوت است، پس زبان فارسی رایج در کشور ها هم تفاوت هایی دارند.
    مثلا شما اگر به تاجیکستان بروید، تعداد زیاد از کلمات روسی در زبان تاجیک ها وجود دارد که حتی برای من و تو فهم زبان انها را مشکل می کند.

  • 1. kabulpress wghti ka mauzo haa-ye moheme ra chap mi konad, agar me khahad ka aabro wa heseyat ash az in bishter zayan wa sadame nakhorad, dar maghale haa wa zir-nawis haa baayed naam dorost wa waghaye nawesande haa ra banawesad. in kasi ka naam khod ra Murad Dazangi wa Ali Yari nawshte ast, in naam haa az au nist. au yek afghan-melayate fashist wa doshman merdom pashtunistan wa afghanestan ast. zabani banam zaban hazarage wa tajike wajod nadarad
    2. har ghom wa her kas ejaze nadarad ,hercha khast zaban khod ra banamad. in bahse ast ka chand waragh bayed nawesht-maa waght nadarem bishter dar in bara tauzehaat dahem
    3. ba chap kerdan gap ha meskhera yei manand nazaraat shaghlo Dayazange wa Yari dar zir naweshte Angori agar chiz dorost ham dar naweshte an neghabdar bode bashad an chiz az ben refte ast

  • حافظ (رح) گوید طراوت زبان من کسی داند — که به دری آشنا باشد

  • درسرزمين ما شاعران ادبيات فارسى و يا درى را از زبان شناسان جدا نمى کنيم. بزرگان ادبيات ماهم از فارسى و هم ازصفت اش درى در ديوانهاى شان بکاربرده که درحقيقت امر درست است. بزرگان ادبيات زبان فارسى از رودکى تا به جامى با سبک درى (سبک عراقى و ويا عراقى عجم ويا سبک هندى) سخن گفته اند ازهردو واژه ها ويا سه واژه براى زبان فارسى بکاربرده اند و ريشه چگونگى و دلايل راکه چرا به زبان فارسى درى گفته مى شود و دراين زمينه پندارهاى دور از رويدادهاى سياسى واجتماعى و زبانى بيان کردند و يا درى را با واژه هاى دره و کپک درى و در دروازه و دربار و افراسياب در پيوند دادند هاى خيالىدادند و جنبه هاى دانش آموختگى آنرا فراموش نمودند. همچنان مقايسه که يک شيوه دانش وپژوهش است را مدد نظرنگرفته اند.
    يک دانشمند گفت که درى همچم فارسى است ودانشمند ديگر گفت که درى صفت فارسى است مثل که واژه افغان صفت پشتونا.
    شوربختانه خود بزرگان ادبيات فارسى به گفته برگردان آلمانى ديوان حافظ يوزف فون هامر پورگشتال “دوصد شاعر زبان فارسى” که هم اينجا زبان درى و آنجا زبان فارسى ناميده اند نسل ديگر را آگاه نساخته که منظورشان چه است?
    رفتارسخنوران برجسته امروزى زياتر جنبه تفسيرى دارد ونه جنبه پژوهشى و زبانشناسى . بافت ادبى , اخلاقى هنريى وجنبه هاى زبانى انتخاب واژه ها پيدايش کارنيکواست.ولى ديدگاه آنقدرعلمى نيست: به گفتار ديگر نام يک زبانرا شاعران تغير داده نمى تواند. مدنظرگرفتن قدرت وشرايط اقتصاديى آنزمان شرايط سياسى واجتماعى نقش اصلى رابازى مى کند.
    درسال 1965بود که دولت پشتونها به سرکرده گى ظاهرخان زبان فارسى را اول فارسى درى ودرسالهاى پسان تر به درى تغيرداد.اين نام تا اکنون دوام دارد.
    اکنون هرچقدر شاعران فغان و افغان کشند که فارسى و درى يکى اند کسى به داد نمى رسد
    پس راه بيرون رفت چه است?
    دانشمندان بايد بپالند پژوهش کنند که درکدام زمان کدام شاه نام فارسى را در دربارخود درى گذاشت? وچرا?
    اين پژوهشها ميتوانند که منظور و هدف دولت پشتونها را درک نمايم. که چرا صفت زبان فارسى را به جاى فارسى فرمان دادند و در جرگه اى که از چنگيز خان ميراث برده اند تصويب شد. هزاره را نسل چنگيز مى نامند ولى جرگه وخانى از چنگيز خان به ميراث گرفتند.
    ادامه دارد
    تغيرنام افغانستان ارمان است
    تا که نام افغان است ملک درفغان است
    تا که افغانستان است نام اش بطلان است

    • چون یک نام ایران پارس ا ست بناأ زبان د ری د ر ایران یا پا رس به نام زبان پارسی یا فارسی یاد میشود ، افغانستان ،
      داخل ساحه پارس نیست که زبان مرد م افغانستان را پارسی یا فارسی بگویید ، د ر خراسان یا افغانستان زبان اکثریت
      مردم تاجیکی یا د ر ی بوده ا ست ، بناأ شما مردم افغانستان را زیرساحه نفوس حکومت ایران یا پارس نسازید ، افغانستان
      مستقل ا ست زبان هایش هم مستقل باید باشد . اگرکس ا ست یک گپ بس ا ست فکرکرد ن خوب ا ست ثواب دارد .

  • قابل توجه علاقمندان این بحث:
    اول:
    یگانه گروهیکه بر ریشه وحدت ملی در افغانستان می شاشند کسانی اند که فرق بین فارسی و دری ایجاد می کنند. از این مفتن ها یک سئوال ساده دارم: هزاران سال در افغانستان مردم و ساکنین افغانستان به فارسی صحبت می کردند و کتاب های وزارت معارف افغانستان کلاً به زبان فارسی (قرائت فارسی) چاپ و مورد استفاده شاگردان معارف افغانستان قرار داشتند. در سال 1343 قانون اساسی دهه دموکراسی افغانستان تصویب شد و نام زبان را از فارسی به دری تغییر دادند! علت چه بود؟ این کار صرف و صرف به تحریک دوشمنان وحدت ملی در افغانستان از طریق خاندان غدار نادر برای نفاق و جنگ افروزی صورت گرفت. خدا بر عاملین این مفتن ها لعنت کناد! در راس این رذالت سه شخص نقش داشتند: سردار محمد داود جهنمی، سردار محمد نعیم بی هویت و محمد گل مهمند هندو!

    دوم:
    هر کسیکه به دری صحبت کند هر فارسی زبان آن را به فارسی می شنود و می فهمد. هر کسیکه به فارسی بنویسد هر دری زبان می تواند بدون هیچ مشکلی آن را به دری بخواند و بداند. پس فرق بین دری و فارسی و تاجیکی در چیست؟ شما منافقین مفتن که این قدر در نفاق افگنی علاقمند هستید چرا پشتو را به سه زبان پشتوی پشاوری، ننگرهاری و قندهاری تقسیم نمی کنید؟
    سوم:
    کسانیکه می خواهند از روی رذالت و منافقت ذاتی شان کلمات پشتو را به زبان فارسی تخته کنند، چرا در تقویت و ترویج و تعمیم زبان پشتو بحیث یک زبان مستقل کار نمی کنند؟ چرا شاگردان پشتو زبان معارف به زبان مادری شان نمی توانند درس بخوانند؟ خاندان غدار نادر خود یک جمله به زبان پشتو حرف زده نمی توانستند و از طریق ترجمان با افغان ها صحبت می کردند ولی نقش رذالت آمیز شان را در نفاق ایفا کردند و امروز چوکر های شان باین رسالت شرم آور شان ادامه می دهند. زبان یک موضوع فرهنگیست که از طریق کارهای فرهنگی اعمال می گردد. این کار از طریق فرمان سرکاری و هوچیگری انترنتی ممکن نیست. فاطمه گیلانی، دختر جاسوس معلوم الحال انگلیس در افغانستان، اعلام کرد که ما سرود ملی را بخاطری به زبان پشتو نوشتیم که چوکی های کلیدی در کابینه کرزی را پنجشیری ها (تاجیک ها) گرفته بودند. این کار در حقیقت توهین است به قوم پشتون و زبان پشتو که به این شکل رذالت آمیز مورد بهره برداری سیاسی قرار می گیرد.
    چهارم:
    وحدت ملی از طریق کنار آمدن ها صورت می گیرد، نه کنار رفتن ها. ما وقتی در افغانستان به وحدت ملی می رسیم که زبان و رسم و رواج کلیه ساکنین افغانستان را بپذیریم. تحمیل زبان و فرهنگ پشتو یا افغان از طریق فرمان های سرکاری بالای ساکنین افغانستان خائنانه ترین اقدامی است که از طریق یک عده اشخاص بی هویت زیر ماسک افغان که تا هنوز هم تعریف معین و مشخص ندارد صورت می گیرد. کدام گروه مردم بالای افغان بودن خویش می بالند؟ کسانیکه اصلا هویت معین و مشخص ندارند. امروز بی مفهوم و بی معنی ترین کلمه کلمه افغان است. در زمان امان الله خان نوشته روی بانکنوت ها به چندین زبان نوشته شده بود: فارسی، افغانی، ازبکی ... چرا این کار در زمان امان الله خان وحدت ملی را صدمه نزد؟
    پنجم:
    اینکه کدام کلمه بحیث ترمنالوژی ملی در افغانستان انتخاب گردد، این کار باید از طریق همه پرسی بشکل دموکراتیک صورت گیرد. ما چرا فرمان های سرکاری دوران خاندان غدار نادر را محک قرار دهیم؟ چرا اجرات دوران شاه امان الله خان محک نباشد. در زمان امان الله خان تمام زبان های مطرح افغانستان رسمیت داشت و کتاب ها به چندین زبان نوشته و پخش می شد. نوشته ها بالای بانکنوت به چندین زبان بود. این شیوه کار چه عیب داشت؟ من کلمه پوهنتون را بجای کلمه مقبول دانشگاه قبول ندارم زیرا: اول این کار یک فرمان سرکاری بوده و هیچ جاهلی نباید فرهنگ خویش را بر اساس فرمان های سرکاری مزدوران خارجی تثبیت نمایند. شما خام کله هائیکه تا این حد به طرفداری وحدت ملی شعار می دهید لطف نموده بگوئید که ما چرا کلمه های سرکاری را بحیث ترمنالوژی ملی قبول کنیم. ترمنالوژی ملی باید از طریق آرای ملت در یک همه پرسی ملی تعیین گردد. در کدام همه پرسی ملی کلمه پوهنتون بجای دانشگاه قبول شد. ما چرا پیرو نوکران و چاکران انگلیس شده و از این طریق فرهنگ و زبان و ملت خود را توهین کنیم؟

  • خوب اگر عدالت در میان باشد چرا یک پشتون نتواند که به زبان مادری خود در دانشگاه کابل تحصیل کند؟
    که گفته یا که ادعا کرده که عدالت بر قرار است؟ اگر آنهائیکه این قدر لاف از پشتو و پشتونیزم می زنند یک جمله درست را در پشتو اداء می توانستند یا پشتون می بودند، یک گپ بود. در افغانستان یگانه قومی که در پروسه افغان سازی افغانستان محکوم و محروم واقع شد، پشتون های افغانستان می باشند. طوریکه شما خود اقرار می کنید که پشتون ها از تحصیل به زبان مادری شان در دانشگاه کابل محروم می باشند! سئوال این است که که آن ها را از تحصیل به زبان پشتو محروم ساخت؟ این کار علل زیاد دارد که چند نمونه آن را ذیلا ارائه می تمایم:
    اول - نود و نه در صد کتاب های تدریسی دانشگاه کابل در فارسی و چاپ ایران می باشد. اکادمی علوم افغانستان که قبلا بنام پشتو تولنه یاد می شد حتی در طول حیات نکبت بار خویش نتوانسته یک کتاب علمی دانشگاهی را به زبان پشتو ترجمه و در دسترس علاقمندان و متقاضیان قرار دهد. این مرکز رذالت هر چه توانسته در راه نفاق و آتش افروزی بین ساکنین افغانستان مبادرت ورزیده و کاری جز شاشیدن بالای وحدت ملی در افغانستان نکرده و نمی کند.
    دوم - زبان پشتو بخاطریکه بالایش هیچ کار صورت نگرفته قدرت و توانائی حمل بار علم و آثار علمی را ندارد. اگر شما خواسته باشید پشتو را با زبان فارسی مقایسه کنید، مثال مقایسه بین شمع و آفتاب می باشد. هیچ زبان بالای زبان دیگری برتری ندارد ولی کارهائیکه در یک زبان صورت گرفته و تلاش هائیکه برای بهبودی یک زبان صورت گرفته با یک زبانی که در حال از بین رفتن است مقایسه شده نمی تواند. در افغانستان کسی علاقمند کار بالای زبان پشتو نیست. چرا پشتون ها توقع دارند که هزاره ها برای ترقی زبان پشتو کار کنند؟ نقش خود پشتون ها چیست؟
    سوم - پشتون ها خوش اند که کلمه پوهنتون بالای زبان فارسی در افغانستان تحمیل گردیده و این ساده لوحان باین خوش اند اگر پشتو خود چیزی نیست اقلا یک یا دو کلمه آن را در فارسی تخته کرده تا دل پشتون ها را خوش سازند یا اینکه سرود ملی را در پشتو نوشته یا اینکه دو جمله روی بانکنوت های افغانستان در پشتو است! اگر افتخار پشتو و پشتون ها در همین باشد، از این کرده بی غیرتی و بی ننگی برای پشتون ها بوده نمی تواند.
    چهارم - بزرگترین مشکل پشتو این است که برای تقویت و توسعه پشتو از طریق فرمان های سرکاری اقدام می گردد. کدام جاهل باور می تواند که شما یک زبان را از طریق فرمان سرکاری ترقی داده می توانید. ترقی و پیشرفت یک زبان مربوط این است که آن زبان تا چه حد احتیاجات گویندگان خود را رفع می سازد. امروز اخبار پشتو در افغانستان از روی اخبار فارسی ترجمه و پخش می گردد. وقتی فارسی نقش اصل و پشتو نقش فرع را ایفا کند، کدام احمق فرع را بر اصل ترجیح خواهد داد؟
    دوستان تلاش نمائید از طریق مغز و به زبان صحبت کنید.

  • کدام زبان برای دولت افغانستان ’بیگانه’ است؟
    ستار سعیدی
    بی بی سی
    به روز شده: 05:26 گرينويچ - شنبه 02 مارس 2013 - 12 اسفند 1391
    شورای وزیران افغانستان اخیرا در جلسه‌ای به ریاست حامد کرزی، رئیس‌جمهوری، کاربرد "زبان‌ها و لهجه‌های بیگانه" و " استفاده از کلمات نامانوس" در رسانه‌ها را ممنوع کرده است.
    این که آیا می‌توان با فرهنگ، به ویژه پدیده پویا و رو به رشد زبان، برخورد مطلق‌گرایانه کرد، بحث جداگانه‌ای می‌طلبد، اما پیش از آن، منظور دولت از زبان‌های بیگانه و کلمات نامانوس جلب توجه می‌کند.
    هرچند شورای وزیران به طور مستقیم از هیچ زبان یا گویشی نام نبرده است، اما تجزیه و تحلیل نوع برخورد دولت افغانستان با زبان‌های مختلف، شاید بتواند به حل این معما و تفسیر منظور دولت از بیگانه و نامانوس، کمک کند:
    عربی
    "در افغانستان، دست کم از سوی نهادهای رسمی و دولتی، حساسیتی نسبت به واژه‌های عربی موجود در زبان‌های فارسی و پشتو وجود ندارد، و کاربرد وسیع واژه ها و عبارات عربی در مکاتبات اداری، نشانه تایید آنها است."
    پیشینه هجوم اعراب و پیوندهای مذهبی به سرزمین‌های فارسی‌زبان، میراث سنگینی از واژه‌های عربی بر جای گذاشته است. نه تنها در افغانستان، بلکه در ایران و تاجیکستان، دو بخش دیگر پیکره فارسی‌زبان نیز انبوهی از واژه‌های مورد استفاده، عربی است.
    در افغانستان، دست‌کم از سوی نهادهای رسمی و دولتی حساسیتی نسبت به واژه‌های عربی موجود در زبان‌های فارسی و پشتو وجود ندارد و کاربرد وسیع واژه‌ها و عبارات عربی در مکاتبات اداری، نشانه تایید آنها است.
    نهادهای رسمی در افغانستان، حتی به جای واژه‌ها و عبارات ساده فارسی موجود، در مکاتبات اداری از تعابیر سنگین عربی استفاده می‌کنند که مخاطب عام باید آن را برای خود به فارسی ترجمه کند.
    "تحریر مکتوب هذا" به جای "نوشتن این نامه"، یا " الی یوم شنبه" به جای "تا روز شنبه" از مثال‌هایی است که نمونه‌های زیادی از آن را در نوشتار و گفتار رسمی افغانستان می‌توان یافت. پس عربی، نه تنها بیگانه نیست، بلکه زبان مذهب است و به کاربرد آن مباهات می‌شود.
    انگلیسی
    اگرچه در عرف دیپلماتیک، رهبران کشورها معمولاً در نشست‌های بین‌المللی و کنفرانس‌های مطبوعاتی که با همتایان خارجی‌شان دارند، به زبان ملی خود سخن می‌گویند، اما حامد کرزی، رئیس‌جمهوری افغانستان، تاکید زیادی بر استفاده از زبان انگلیسی دارد و تاکنون دیده نشده است که در هیچ سفر خارجی - به استثنای ایران و تاجیکستان که فارسی زبان هستند - از زبان‌های رسمی کشور خودش استفاده کند.
    تابلوی دانشگاه‌ها در افغانستان اخیرا به سه زبان نوشته می‌شوند
    او در نشست‌های خبری مشترک با مهمانان خارجی‌اش در کابل هم بیشتر به انگلیسی سخن می‌گوید تا فارسی و پشتو. رئیس‌جمهوری افغانستان حتی چندی پیش دستور داد که تدریس درس‎های علمی در دانشگاه‌ها، به زبان‌های بین‌المللی مانند انگلیسی باشد.
    بسیاری از وزارت‌ها و نهادهای دولتی، نامه‌های خبری خود را به رسانه‌ها، به زبان انگلیسی می‌نویسند و سایت‌های اینترنتی بعضی از نهادهای دولتی، به زبان انگلیسی است تا فارسی و پشتو؛ گویی که مخاطب این سایت‌ها و خبرنامه‌ها فقط خارجی‌ها هستند.
    از سوی دیگر، کاربرد واژه‌های انگلیسی در رسانه‌ها، تاکنون با مخالفت نهادهای رسمی مواجه نشده است و ادارات ذیربط، کار خاصی برای تغییر نام واحدهای تجاری مانند "فلان شاپینگ سنتر" یا "فلان سیتی سنتر" انجام نداده‌اند. واژه‌هایی مثل پرابلم (مشکل)، پروگرام (برنامه)، پلان (نقشه)، پالیسی (سیاست)، ستلایت (ماهواره)، مدیا (رسانه) و ... از زبان عام و خاص به گوش می‌رسد و در هر رسانه‌ای شنیده می‌شود، اما کسی مخالفتی نمی‌کند.
    هندی و اردو
    فهرست مدونی از واژه‌هایی که از هند وارد زبان مردم افغانستان، اعم از فارسی و پشتو شده، وجود ندارد، اما این واژه‌ها، آنقدر در فرهنگ افغان‌ها ریشه دوانده است که کمتر کسی در افغانستان ممکن است به بیگانه بودن آنها فکر کرده باشد.
    "در افغانستان کنونی اما، بر خلاف دیگر پیکره های فارسی زبان، مانند ایران و تاجیکستان، واژه‌های هندی زیادی، مانند مثال های بالا، به چشم می‌خورد که به نظر می‌رسد در یک سده اخیر وارد زبان فارسی دری شده باشد."
    این‎ها نمونه‌هایی از وام‌واژه‌هایی است که از هندی وارد زبان مردم افغانستان شده است و معادل فارسی آنها، معمولا بیگانه پنداشته می‌شود:
    سرک از واژه هندی سرکا (Saraka): خیابان
    میله از میلا (Mela): گلگشت و تفریح
    پُت، از پوتا (puThTha): پنهان
    چُپ (Chup): خاموش و ساکت
    مُرچ، از مِرچ و مِراچا (Miracha & Mirch): فلفل
    کیله، از کیلا (Kila): موز
    چوک (Chowk): میدان
    گادی (Gaddi): گاری و کالسکه
    والا/وان (Wala / Wan): پسوند شغل، مانند چی و باشی در فارسی و ترکی (گادی‌وان: کالسکه‌چی یا موتروان: راننده)
    ریشه این واژه‌ها، به راحتی قابل ردیابی است: مردم افغانستان سینما را بیشتر با فیلم‌های هندی شناختند و برای ده‌ها سال، محصولات سینمایی هند را حتی بدون ترجمه در سینما تماشا کرده‌اند.
    بسیارند افغان‌هایی که بدون سفر به هند یا بدون آموزش دیدن، هندی حرف می‌زنند و خواننده‌های افغان که به زبان هندی می‌خوانند.
    تهاجم غزنویان و دیگر شاهان خراسان به هند و حاکمیت چند صد ساله مغول‌های فارسی‌زبان بر شبه قاره، تاثیر زیادی بر فرهنگ و زبان آن کشور داشته است و تا پیش از استعمار بریتانیا، فارسی در برخی مقاطع تاریخی زبان رسمی هند و در سده‌های منتهی به استعمار، زبان دوم آن کشور بوده است.
    بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که مراودات زبانی میان سرزمین‌های فارسی‌زبان (از جمله جغرافیای کنونی افغانستان) و شبه‌قاره، یک طرفه به سوی هند بوده است تا برعکس. بر این اساس، انبوه هستند واژگان فارسی در زبان هند، اما اندک واژه‌های هندی موجود در زبان فارسی، بیشتر از سانسکریت آمده است تا زبان امروزی هند.
    "کاربرد واژه های فارسی دانشگاه و دانشکده، به جای معادل‌های پشتوی آنها، پوهنتون و پوهنزی، در کنار برخی واژه های فارسی دیگر مانند دادگاه عالی به جای استره محکمه، دادستان به جای ثارنوال و مانند اینها، تاکنون بارها خشم مقام های دولتی افغانستان را برانگیخته است."
    در افغانستان کنونی اما، برخلاف دیگر پیکره‌های فارسی‌زبان، مانند ایران و تاجیکستان واژه‌های هندی زیادی، مانند مثال‌های بالا، به چشم می‌خورد که به نظر می‌رسد در یک سده اخیر وارد زبان فارسی دری شده باشند.
    نه در گذشته و نه امروز، دولت‌ها در افغانستان، مقاومتی دربرابر ورود واژه‌های هندی و اردو به زبان‌های رایج در کشورشان نشان نداده‌اند و هیچ رسانه یا سینمایی را به خاطر پخش بدون ترجمه فیلم‌های هندی مورد بازخواست قرار نداده‌اند.
    فرانسه
    برخلاف ایران، در افغانستان زبان فرانسه نفوذ کمی داشته است؛ نام ماه‌های سال میلادی و اسامی کشورها که در ایران به زبان فرانسه رایج است، در افغانستان معادل انگلیسی آن استفاده می‌شود. با این وجود، واژه‌های فرانسوی زیادی در افغانستان به کار می‌رود، از کابینه، پارلمان، ارگان، آژانس، لیسانس و دیگر وام‌واژه‌های مشابه در فارسی ایران گرفته، تا برخی واژه‌های دیگر که وارد فارسی ایران نشده‌اند اما در افغانستان کاربرد دارند، مانند قوماندان (کوماندان) به معنای فرمانده، پتلون (پنتالون) به معنای شلوار، سکتور به معنای بخش، کلتور به معنای فرهنگ، و موارد پرشمار دیگر.
    به همین صورت، وام‎واژه‌های زیادی از زبان‌های روسی، ترکی و مغولی هم در زبان‌های پشتو و فارسی افغانستان وجود دارد.
    فارسی

    در واقع، تنها نگرانی که در سال‌های اخیر بارها از سوی نهادهای رسمی مثل کابینه و پارلمان افغانستان دیده شده است، در برابر واژه‌های اصیل فارسی یا در مواردی، کاربرد معادل‌های ساخته‌شده در زبان فارسی ایران است.
    کاربرد واژه‌های فارسی دانشگاه و دانشکده به جای معادل‌های پشتوی آنها، پوهنتون و پوهنزی، در کنار برخی واژه‌های فارسی دیگر مانند دادگاه عالی به جای استره محکمه، دادستان به جای ثارنوال و مانند اینها، تاکنون بارها خشم مقام‌های دولتی افغانستان را برانگیخته است.
    در افغانستان اگر کسی از واژه فارسی "خیابان" استفاده کند، که ریشه چند صد ساله دارد، برچسب بیگانه‌گرایی می‌خورد، بنابراین ناگزیر است به جای آن بگوید سرک (هندی) یا وات (پشتو)، یا از واژه عربی "جاده" استفاده کند که معنای دقیقی برای خیابان نیست، بلکه به راه‌های برون‌شهری گفته می‌شود.

    معادل‌سازی
    این نگرانی در میان برخی فارسی‌زبان‌های افغانستان وجود دارد که دولت بیشتر واژه‌های فارسی را هدف قرار می‌دهد و معادل‌سازی‌های پشتو نه تنها با مخالفتی مواجه نمی‌شود، بلکه با کاربرد در ادارات و نشریات دولتی رسمیت می‌یابد.
    "این نگرانی در میان برخی فارسی زبان‌های افغانستان وجود دارد که دولت بیشتر واژه های فارسی را هدف قرار می‌دهد و معادل سازی های پشتو، نه تنها با مخالفتی مواجه نمی شود، بلکه با کاربرد در ادارات و نشریات دولتی، رسمیت می‌یابد. "
    به گونه مثال، استفاده از واژه کهن دبستان (ناصرخسرو: حسرت نکند کودک را سود به پیری — هرگه که به خردی بگریزد ز دبستان) با حساسیت و مخالفت مواجه می‌شود، اما معادل پشتوی آن، شونزی، کاملا رایج است و در تابلو مکتب‌های ابتدایی نوشته می‌شود. همچنین در حالی که استفاده از عبارت های فارسی مثل دادگاه عالی، دادستان، نگارستان، دانشگاه، دانشجو و مانند اینها، "بیگانه" پنداشته می‌شود، معادل‌سازی‌های جدید پشتو برای واژه‌های موجود، مانند انتخابات (تول‌تاکنی)، نامزد یا کاندیدا (نوماند)، رئیس‌جمهور (ولسمشر)، عکس (انذور)، رسانه (رسنی) و ... با استفاده در نامه‌نگاری‌های اداری و سایت‌های دولتی رسمیت می‌یابد و ترویج می‌شود.
    به همین صورت، فارسی‌زبان‌های افغانستان ناگزیرند واژه‌های عربی، انگلیسی، اردو، مغولی و فرانسوی موجود را به عنوان "ترمینالژی ملی" بپذیرند، در صورتی که حتی برای نام وزارت‌ها و ادارات دولتی به زبان پشتو معادل‌سازی شده و رسما استفاده می‌شود:
    "د شوونی او روزنی وزارت" (وزارت تعلیم و تربیه)
    "د لوړو زدکرو وزارت" (وزارت تحصیلات عالی)
    "د ولسمشر ویاند دفتر" (دفتر سخنگوی رئیس‌جمهور)
    "دکورنیوچارو وزارت" (وزارت امور داخله)
    "د بهرنیو چارو وزارت" (وزارت امور خارجه)
    "د کلیو دبیا رغونې اوپراختیا وزارت" (وزارت احیا و انکشاف دهات)
    "د عامی گتو وزارت" (وزارت فواعد عامه)
    "د اعامی روغتیا وزارت" (وزارت صحت عامه)
    با همه این‌ها، آگاهان معتقدند که در میان عامه مردم افغانستان حساسیتی نسبت به کاربرد زبان‌های پشتو یا فارسی وجود نداشته و ندارد، تا زمانی که دولت این حساسیت‌ها را به وجود نیاورد، و تجربه نشان داده است که هرجا دولت در این مورد دخالت کرده، حساسیت‌ها به میان مردم نیز راه یافته است.

  • قابل توجه افغان های وطن دوست:
    اگر شما مخالف استعمال واژه "دانشگاه" ایرانی در برابر "پوهنتون" پشاوری پاکستانی بخاطر حفظ وحدت و هویت ملی افغانستان می باشید، چرا "وزارت آموزش و پرورش" را بخاطر نفاق و خوش خدمتی برای باداران آی اس آی تان "د شوونی او روزنی وزارت" می خوانید؟ چرا بخاطر وفاق ملی به همان نام "وزارت آموزش و پرورش" اکتفا نکرده و چرا در راه نفاق و شیطنت برای از همپاشی وحدت ملی در افغانستان کار می نمائید؟ چرا وحدت ملی افغانستان از طریق خوش خدمتی برای آی اس آی پاکستانی تحقق می یابد؟
    وحدت ملی:
    وحدت ملی برای مملکتی بکار می رود که مرز و حدود و ثغور معین و مشخص داشته باشد. شما خائنین سرحدات شناخته شده بین المللی افغانستان را برسمیت نمی شناسید. وقتتی یک مملکت دارای سرحدات شناخته شده و مورد تائید جامعه جهانی نباشد، چطور ممکنست که در چنین مملکتی وحدت ملی و استقلال ملی تحقق یابد؟ آیا هنوز هم قبول ندارید که هیچ گروهی در افغانستان بجز شما خود فروخته ها برای از بین بردن وحدت ملی در افغانستان کار می نمائید و صرف و صرف عزت و شرف خویش را در گرو دشمنان داخلی و خارجی افغانستان بحیث یک کشور مستقل قرار داده و عمل می نمائید؟
    ترمنالوژی ملی:
    در کدام گردهمائی ملی یا در کدام همه پرسی و بکدام تاریخ کلمه پوهنتون در افغانستان بحیث ترمنالوژی ملی قبول شد؟ تا چه وقت شما تلاش دارید سر تان را زیر خاک فرو برده و از راه غلط شعار دهید؟ فرمان های سرکاری چطور ممکن است این یا آن کلمه را بحیث ترمنالوژی ملی تثبیت نماید؟ لطف نموده از راه دهن بعد از فکر در مغز سخن بگوئید.

  • باسلام و درود به تمامی خواننده گان!
    سال نو را به همه پارسی بانان و سایر کسانیکه به زبان قند پارسی گپ می زنند, تبریک می گویم.
    گرچند اظهار نظرهای دوستان چون "حین پور" جایی گفتگو را برای من نگذاشته است مخصوصا جناب آقای "باب" که قضیه را دلسوزانه از هر زاویه بصورت جامع بررسی فرموده اند؛ که این جانب مراتب قدردانی و سپاس خویش را خدمت آن بزرگوار تقدیم میدارم و اما به بهانه تبریکی نوروز فکر کردم صحبت کردن با چند عزیز خالی از لطف نخواهد بود.
    آقایون یاری و دیزانگی و همنوایان شان!
    این سیاست پشتونیزم است که توسط افراد چون شما عملی می شود. پیاده کردن آن بدین صورت است که اگرامروز شما خود را دری زبان می گویید بدون کدام دلیل موجه و در عین حال هزاره گی زبان, در آینده نزدیک ده ها زبان دیگر مانند کابلی, قندهاری, مزاری, هراتی, بدخشی, .....هزارگی کویته گی, هزاره گی دیزنگی, هزارگی جاغوریگی...قد علم کرده وشگفت انگیز نخواهد بود که حکومت مرکزی نیز در وحله اول از آنها حمایت خواهد کرد. اما از آنجاییکه مسئله زبان در افغانستان سیاسی شده بعدا خواهند گفت که در میان اینهمه زبانها متکلمین "پشتو ژبه" بیشتر است فلهذا باید فقط زبان پشتو ملی باشد و لا غیر.
    دوستان عزیز اگر شما با قضایا واکنشی برخورد نکنید فهمش خیلی ساده است و هیچگونه تخصص هم لازم ندارد. کلمه "دری" صفت است و صفت نمی تواند اسم زبان و یا هر چیزی دیگری باشد. مثلا مجنون صفت قیس است ولی در قصه لیلی و مجنون همه گی قیس را مجنون خطاب می کند در حالیکه مجنون صفت قیس است نه اسم آن.
    در مورد زبان هزارگی اگر اینقدر اصرار می کنید جوابش با خودت. پس چرا "خود تو د زبون آزرگی? نمیشته نه مونی آتیمه!؟"
    وموضوع دیگر ذکر مثال های بی ربط است که خواهشمندم در آینده دقت کنید. "مثلا یک امریکایی هیچگاه به وزیر خارجه خود foreign minister نمی گویند secretary of state میگویند.
    یا در هیچ کجا شنیده اید که یک امریکایی به جای کنگره ای امریکا ، پارلمان بگوید؟ اما ایا یک انگلیسی به جای پارلمان، به پارلمان انگیس ، کنگره می گوید؟"
    اگردقیق شوید کلیه مثالهای شما برگرفته از زبان اینگلیسی بوده که انتخاب کلمات بر اساس نیازمندی های هر کشور به تناسب نظام اداری آنکشورها و کلا واژه های اینگلیسی اند نه اینکه در امریکا از زبان مثلا روسی یا چینی استفاده کرده باشد. شما نیز در فارسی می توانید که پنجره بگویید یا کلکین دوست دارید قشنگ بگویید یا مقبول مختارید که در بگویید یا دروازه ایرادی نیست چون همه گی واژه های فارسی اند ولی شما درین جا آزادی عمل ندارید. در یک جمله در افغانستان یک پشتو زبان این حق را بخود می دهد که به فارسی زبان بگوید زبان تو اینطور است باید آن کنید که من به شما می گویم آیا این شرم نیست؟
    غفلت نکنیم که زبان پدیده ای نیست که به مرز جغرافیایی یا سیاسی و لهجه و گویش یا خواست این و آن جدا شود بلکه روح جمعی هر قوم یعنی فرهنگ و ادبیات هر ملت است که زبان را رشد و بالندگی می دهد یا از آن نمایندگی می کند. بخواهی نخواهی تبعیض نژادی و زبانی در افغانستان هست. سالیان سال است که می بینیم و درد می کشیم، ولی نادیده می انگاریم این چیزی نیست که پنهان شود. پس پیشنهاد دوستانه من اینست که بیایید مسئولانه در چنین مواردی با هم گفتگو کنیم تا باعث گردد که این واکنشها تبدیل به مشاجره و مشاجره ها تبدیل به بحث و بحث ها در بین ما تفاهم ایجاد کند. تنها در آنصورت است که ما خواهیم توانست که درمانی برای درد های مدام خود, تکاپو کنیم.

  • سه تن وسه شاخه ازیک ریشه ایم
    هم زبان وهم بن وهم بیشه ایم
    توس وبلخ وشیرازیم ما
    ازپدریک ، مادر انبازیم ما
    این زبان درکوه پامیر آن بود
    در دماوند پارسیان را جان بود
    بلخ را با ناصرش حجت نمود
    رودکی را یار با عزت نمود
    سعدی وحافظ را یاد آورید
    با حکیم توس دل شا د آورید
    مایکی ومایکی و ما یکی
    می شویم بازهم یکی ، گردیم یکی
    این قلمرو خطهء مایان بود
    خطه ء مردم با ایمان بود

  • قابل توجه دوستان:
    در افغانستان و در زبان شیرین دری ما می گوئیم "رئیس جمهور" ولی اخیرا بچه بی ریش های آی اس آی پاکستان کلمه وارداتی " ولسمشر" را خلاف تمام معیار های وحدت ملی و خلاف تعامل در افغانستان و در مطبوعات بکار می برند. چرا؟ شما تا چه وقت به نفاق افگنی و خوش خدمتی به خارجیان و بیگانگان علیه فرهنگ و زبان های ملی این کشور می پردازید؟ چرا شما بی ننگ های افغان وقتی بحث منطقی مطرح می گردد دم تان را در قات ران های تان گذاشته و فرار را بر قرار ترجیح می دهید؟ وقتی شما از وحدت "لر و بر" افغان ها صحبت بعمل می آورید چرا از وحدت فارسی زبانان منکر هستید؟ شما باید خوب دقت کنید که شعار های "لر و بر" تان یک نتیجه دارد و آن هم ریدن بر افغانستان و استقلال این کشور می باشد و بس.

  • هموطنان عزیز افغانستانی بشمول افغان ها:
    شما خوب تحقیق نمائید. یک افغان خود فروش و عزت باخته وقتی حرف می زند و زبانش دراز است که در خدمت اهداف سرکاری با زور و تحت سرپرستی دولت تحت الحمایه قرار داشته باشند. ولی وقتی از آن ها خواسته شود که در فورم های آزاد انترنت مثل فورم معتبر کابل پرس? که سانسور وجود ندارد بحث کنند، مانند الاغی که در کثافت بند می مانند، از شرکت در بحث آزاد ابا ورزیده و فرار را بر قرار ترجیح می دهند. شما از این شرف باخته ها سئوال کنید که چرا نمی توانند زبان خود را به هر شکل و شمائلی می خواهند از طریق فعالیت های فرهنگی تعمیم بخشند؟ چرا این ها نمی توانند یک کتاب قابل قبول چاپ و آن را برای مشتریان خویش عرضه نمی توانند؟ و چرا این ها مذبوحانه تلاش دارند از طریق فرمان های سرکاری به آرزوهای خویش جامۀ عمل بپوشانند؟ اگر این ها باین باور هستند که از طریق فرمان های سرکاری خود را بجائی می رسانند، لطف نموده گذشته شرم آور شان را مرور کنند و بفرمایند که نتیجه فرمان هائیکه توسط سرداران این کشور صادر شدند چه شد و چرا با از بین رفتن آنها فرمان های آنها نیز در پهلوی شان دفن تاریخ شدند؟ یک افغان چرا از گذشته شرم آورش پند و عبرت نمی گیرد و چرا همیشه تلاش دارند بدی را تکرار کند که بار ها تکرار کرده ولی شکست خورده است؟ شما چرا فعالیت های "پشتو تولنه" دوران سرداران تان را مرور نمی کنید؟ هر چه آنها چاپ کردند بعدا در کنار آب های کابل برای پاک کاری مورده استفاده قرار گرفتند.
    شما چرا باین حقایق و واقعیت های انکار ناپذیر افغانستان توجه نمی توانید؟ شما چرا چشم به فرمان های سرکاری کرزی دوخته اید؟ کرزی ایکه امروز بدون اجازه امریکائی ها حتی باطاق خواب همسرش رفته نمی تواند چه رسد به اداره افغانستان بحیث یک کشور و مملکت مستقل و آزاد. کرزی اگر براستی هم به فرهنگ دری افغانی و پشتوی خویش دلسوزی دارد، لطف کند و کتاب های مورد نیاز شاگردان و محصلین خویش را به زبان پشتو و دری چاپ نماید تا جلو ورود کتاب های چاپ ایران به فارسی گرفته شود؟ وقتی شما زبان خود را دری می خوانید، مرد شوید و برای معرفی آن اقدام کنید. شما از طریق فحاشی و حمله بالای دیگران زبان و فرهنگ خویش را تحمیل نمی توایند.
    افغان ها مدعی وطنپرستی هستند!؟ آیا شوخی و جوکی بهتر هم از این بوده می تواند. افغان ها سرحدات و مرزهای تائید شده جهانی را قبول ندارند و مذبوحانه تلاش دارند که استقلال و تمامیت ارضی مثلا مملکت پاکستان را بخاطر تعلقات قومی شان برسمیت نشناسند. سئوال این است که کدام مملکت امروز در جهان یافت می شود که تشکیل آن بر اساس تعلقات قومی باشد؟ چرا یک اقلیت ناچیز افغان در افغانستان علیه استقلال و تمامیت ارضی پاکستان از موضع افغانستان به بهانه وحدت با افغان های پاکستان شعار می دهند؟ هتلر و فاشست های جرمنی پیش از جنگ دوم جهانی شعار های مشابه می دادند و به بهانه حمایت از یک اقلیت ناچیز جرمن نژاد در پولند استقلال و هویت ملی و مملکتی پولند را در اولین اقدام شان سلب کرد ولی شما بگوئید که فاشست های آلمان به کجا رسیدند؟ اگر آلمان های فاشست باین آرزوهای شان نرسیدند شما یک مشت خود فروخته های افغان چطور می توانید این بلند پروازی ها را از طریق گدائی انجام دهید؟ وقتی شما استقلال و هویت ملی پاکستان را نفی می کنید، چرا از پاکستان توقع دارید که استقلال و تمامیت ارضی افغانستان را برسمیت بشناسد؟ آیا خائنتر از شما نسبت به افغانستان بحیث کشور مستقل یافت می شود؟ خط دیورند استقلال و تمامیت ارضی افغانستان را تضمین می کند ... شما چرا آن را قبول ندارید؟
    وطن پرستی و مملکت داری در مورد کشوری بکار می رود که مرز و سرحدات شناخته جهانی داشته باشد. وقتی خود افغان ها سرحدات شناخته شده جهانی افغانستان را برسمیت نمی شناسند و شعار از بین رفتن آن را می دهند، پس وطن پرستی و مملکت داری شان در مورد کدام وطن می باشد؟ تا وقتی افغان ها بحیث افراد و اشخاص اهلی و مدنی در چارچوب اصول پذیرفته جهانی زندگی شان را عیار نسازند، آنها نمی توانند توقع انسانی و مدنی از دیگران داشته باشند. در یک کلمه، افغان ها یا از روی جهالت ذاتی شان گپ می زنند یا اینکه آن ها مریض می باشند و بجای صحبت در مورد مسائل ملی و سیاسی بهتر است در شفاخانه های عقلی و عصبی تحت تداوی قرار گیرند. این دوستان تا وقتی تداوی نشده باشند، بهتر است از شرکت در مباحث آزاد خوداری فرمایند و وقت خود و دیگران را ضایع نسازند.
    جناب کرزی، رئیس جمهور منتصب افغانستان، برای امریکائی ها می گوید که تروریستان در افغانستان نیست و از پاکستان عملیات خود را تنظیم می سازند ... امریکا باید جنگ را از افغانستان به پاکستان ببرد ولی وقتی این جناب با باداران پاکستانی خویش در اسلام آباد حرف بزند اعلام می کند که اگر پاکستان مورد حمله امریکا یا هند قرار گیرد، او در دفاع از حاکمیت و استقلال پاکستان علیه متجاوزین دست بکار خواهد شد؟! آیا یک افغان بسویه رهبری خویش از راه مقعد می پراند یا باید این افغان حرف زدن را از طریق دهن فرا گیرد؟

  • او باب او لوده او سقوی او دزد سر گردنه خانم ایرانی
    اقا نمی توانی که بدون فحش و دشنام سخن بزنی؟
    پشتون زبان شاهان است همان شاهان که خانم های تان دو قرن در شمالی حامله می کردن دل شما خوش بود که شاه با دختر و خانم تان خواب کرده تف بر شما بی غیرت ها

  • جناب افغانان:
    یکی از همان شاهان نامدار تان سردار محمد ظاهر خان بود که زنش را 24 ساعت رحیم پنجشیری می گائید و برای شما شهزاده ها تولید نمود که امروز شما به آن ها افتخار می کنید. ننگ بر شما قوم بی فرهنگ بی غیرت باد! یکی دیگر از رهبران نامدار تان جناب حامد کرزی است که بی اجازه امریکائی ها حتی وارد اتاق زنش شده نمی تواند. عجب افتخار و عجب تاریخ درخشان دارید! یکی از همان افغان های وطنپرست شما جناب می باشید که حتی یک کلمه به زبان پشتو گفته نمی توانید و یک جمله هم نوشته نمی توانید و از اثر سیاست و سیاست بازی هویت خود را مفت و رایگان از دست داده فراموش کردی و می خواهی در زیر سایه پشتون های نوکر و در زیر عکس احمدشاه مسعود پنجشیری بحیث قهرمان ملی تان بسر بری. اگر شما مردم بی ننگ نام و نشان می داشتید، امروز قهرمان ملی تان احمدشاه مسعود پنجشیری نمی بود!

  • دوستان عزیز:
    کشوریکه امروز بنام افغانستان مسمی گردیده تاریخ چندین هزار ساله باید داشته باشد. انگلیس ها حدود صد و اند سال قبل قسمتی از منطقه تاریخی را به پیروی از سیاست "تفرقه و حکومت" خویش افغانستان نامگزاری کرد که وضعیت این مملکت از بدو تاسیس تا امروز چیزی جز نکبت باری و خجالت و شرم چیزی نیست. سئوال اینجاست که انگلیس با کدام صلاحیت قسمتی از خراسان تاریخی را به مشتی از خود فروخته ها بنام افغان که اصلا افغان هم نیستند بسپارند و نام این کشور را افغانستان بخواند. طرف دیگر قضیه این است که مشتی از خود فروش شرف باخته با کدام جرات خود را افغان قلمداد نموده و ادعای تصاحب افغانستان را می نمایند؟
    این خود فروخته ها احمدشاه ابدالی ملتانی را ادعا دارند که موسس افغانستان بود. هر گپ باید ثبوت داشته باشد. در زمان احمد شاه ابدالی آثاری چاپ و نشر شده که توسط خود او یا منشی های او صورت گرفته. اگر شما از ابتدا تا انتها نامی از افغانستان در آن آثار یافتید، آن را ارائه کنید. در صورتیکه در زمان احمد ابدالی موسس افغانستان کشوری بنام افغانستان موجود نبوده و در زمان اقتدار او هم چنین فکری نبوده، پس کدام غلط دروغگو او را بنیان گزار افغانستان قلمداد می توانید؟ احمدشاه ابدالی از مرگ خود خبر بود ولی از قلمرو خود بنام افغانستان اصلا بوی نمی برد. تا بکی شما مردم غلط مفتری از طریق افترا، دروغ و فحاشی می خواهید برای خود هویت و نام و نشان کسب نمائید؟ شما تا بکی می خواهید از طریق دروغ و افترا برای خود نام و نشان کسب کنید؟ تا بکی می خواهید تاریخ را جعل و در سایه جعل زندگی کنید؟
    اگر به تاریخ منطقه که افغانستان امروزی جزو آن بود مراجعه گردد، امپراطوران و شاهان بزرگی حکومت نموده اند. چنگیز خان و اولاد او بیش از شش صد سال بالای این کشور حکومت کردند. آنها ممکن جنایات زیاد کرده باشند ولی هیچوقت این خیانت را نکردند که نام منطقه تاریخی را مغولستان سازند! ترک ها برای بیش از هزار سال بالای افغانستان موجود امپراطور بودند ولی آن ها نیز این خیانت را مرتکب نشدند که نام تاریخی را به ترکستان تبدیل کند .... اعراب برای قرن ها زمامداری کردند ... آنها نیز نام منطقه را به عربستان مسمی نساختند. هر بدی و خوبی داشتند، خیانتی با این شاخ و دم مثل افغانان بی فرهنگ بی هویت مرتکب نشدند.
    حال سئوال از شما افغانان جاهل این است که شما با کدام جرات و سند این مملکت تاریخی را از طریق قبولی بردگی استعمارگران از هویت و افتخارات تاریخی آن محروم ساخته و نام آن را افغانستان قبول دارید و ساکنین آن را افغان می خوانید. اگر شما کلمه افغان را در انترنت گوگل کنید، معنی کلمه افغان معادل کلمه سگ شکاری می باشد! آیا شما خجالت نمی کشید که امروز در نشرات جهانی بنام سگ که یک حیوان است یاد می شوید؟ شما لطف نموده بگوئید که زیر نام و نشان افغان شما چه افتخارات انسانی و تاریخی دارید؟

  • دوستان و خوانندگان این رشته:
    بافتخار نوروز و سال نو خورشیدی مطلبی را در مورد وحدت ملی در افغانستان خدمت تان تقدیم می دارم:
    قبل از توجه به اصل موضوع بیائید داستانی را خدمت تان بعرض برسانم:
    زمانی ملائی بالائی منبر گپ های زور زور می زد. وی در مورد مزایای بهشت و زندگی در آن صحبت داشت. قرار اظهار او نماز خواندن در پنج وقت رفتن به بهشت را تضمین می کرد. وی مزایای نماز خواندن را با یک وضو چنین توضیح می داد: اگر مسلمانی صبح وقت از خواب خیسته و وضو بگیرد و نماز بخواند، در حقیقت این آقا در زمره کاندیدان رفتن به بهشت در دفتر منشی خداوند ثبت نام می گردد. اگر این آقا نماز پیشین را با همان وضو بخواند، وی مستحق یک نمره زمین در بهشت می گردد، اگر وی نماز عصر را به عین وضو بخواند خدا برای او یک خانه گلی در بهشت تضمین می کند، اگر او نماز شام را به همین وضو بخواند، خدا خانه گلی او را به خانه خشتی پخته بدل می سازد، اگر وی با با عین و ضو نماز خفتن را بخواند خدا برای او یک خانه پخته کانکریتی برایش وعده می دهد .... مهتر از همه اگر این آقا با نماز فردای آن روز را با همان وضو بخواند، خداوند صد در صد یک خانه طلائی و دلخواه برایش در طبقه هفتم بهشت تضمین می کند!
    شخصی که از شنیدن این چرندیات به تنگ آمده بود بلند شد و با صدای بلند صدا زد که بر پدر همچو خانه طلائی خدائی را لعنت که با یک گوز کلاً تباه می گردد!!! براستی هم که یک گوز چطور می تواند که یک خانه طلائی خدائی را به صفر بدل کند! آیا کارهای خدا بحیث خالق عالم تا این اندازه خام و طفلانه و بی اساس است؟
    حال می رسیم بالای وحدت ملی در افغانستان: افغان ها ادعا دارند که افغان های مفتخر دارای تاریخ درخشان و کارهای بزرگ می باشند ولی اگر کسی بجای کلمه پشاوری پاکستانی پوهنتون کلمه دانشگاه فارسی را بکار گیرد و بجای افغان کلمه افغانستان را بکار گیرد، تمام هستی و نیستی این مملکت جعلی و دروغی از هم می پاشد. این بی ننگ هائیکه تا این اندازه عاشق پوهنتون و کلمات پشتو می باشند چرا یک کتاب علمی به زبان پشتو چاپ نمی توانند؟ تا بکی ای بی ننگ ها خود را در زیر سایه دیگران به نمایش می گزارید و تا چه وقت می خواهید از برکت زبان فارسی برای خود نام و نشان جعلی کسب نمائید؟
    این چه نوع هویت و نام و نشان است که با یک کلمه می ماند و در صورت عدم آن نابود می گردد؟ پس این ثابت می سازد که فرهنگ و نام و نشان افغانی یک نام و نشان بی هویتی و بی ننگی و بی غیرتیست.

  • آیا بی عدالتی از این هم بزگتر شده می تواند؟
    نام افغانستان ولی قهرمان هنر و زیبائی نوروز امسال شان ساجد حسینی هزاره!
    نام افغانستان ولی قهرمان بوکس جهانی شان حمید رحیمی هزاره!
    نام افغانستان ولی قهرمان المپیک جهانی شان روح الله نیکپای هزاره!
    نام افغانستان ولی قهرمان ملی احمد شاه مسعود پنجشیری!
    اوه هزاره های احمق! حد و مرز تان را بشناسید و حق افغان ها را غصب نکنید. اگر مردم و جهان اشتباه می کنند که شما را به قهرمانی این و آن انتخاب می نمایند، شما باید آن را قبول نکنید و باحترام افغان و افغانستان افغان شوید و به برادر بزرگ افغان تان تسلیم شوید و گند و کثافت افغان و افغانیت را بالا نگهدارید!
    قابل توجه هزاره ها:
    اگر خدا شما را نشرماند و راه خود فروخته ها از قبیل کریم خلیلی که غلامی غلام را پذیرفته نگیرید، خوب شروع کرده اید و تا زمانی زده بروید که دهل رسوائی افغان و افغانستان بترقد!
    ننگ و شرم بر افغان و افغانستان

  • دوستان،
    من وقتی به سخنان مسؤولان کشور عزیز ما افغانستان گوش می دهم، حالت تهوع برایم دست می دهد. در مکاتب افغانستان متأسفانه مثل هر چیز دیگر زبان هم به شکل درست و معیاری تدریس نمی شود و این باعث می شود که حتی کسانی که بعدا خود را دانشمندان این کشور می خوانند در درست نوشتن و درست حرف زدن مشکل داشته باشند. زبان یک پدیدۀ پویا و در عین حال نظام مند است که با درست آموزی آنها مفاهمه و ارتباطات آسان تر و روان تر می گردد، به هر میزانی که الفاظ و عبارات خارجی در زبان داخل شوند آنها استثنای بر قواعد حساب می شوند و فهم زبان را برای اهالی آن دشوار تر و زمان بر تر می سازد. فرض بر این است که با یادگیری دستور و قواعد یک زبان می شود واژگان و جملات را به سادگی فهمید و دست به ابتکار و واژه سازی زد بدون اینکه به مشکل مواجه شد. هرکس واقعا بخواهد دری یا فارسی را خوب و روان و دانشمندانه صحبت کند باید دستور این زبان را که اکثرا کار ایرانی ها است، بداند؛ حالا این را می خوانید دری یا فارسی و یاهم تاجیکی. من خود یاد گرفته ام که به جای جنگ برسر نامگذاری و تعصب کور کورانه خوب است تلاش بیشتر کنم و فهمم را از زبانی که صحبت می کنم بیشتر سازم. توصیۀ من برای دوستان این است که به جای تاختن بر دیگران تلاش کنید هر آنچه را که به آن حرف می زنید، درست و علمی بفهمید و با هنر کنید و لذت ببرید و اینگونه بگذارید دیگران هم وقتی حرف می زنید و می نویسید لذت ببرید.

  • دوستان عزیز:
    مشکل افغان ها اساسی تر از دری و فارسی است. گفته معروف است: خانه از بیخ و بن ویران است ولی خواجه در غم نقش ایوان است. تا وقتیکه یک افغان زندگی خویش را در قالب و چارچوب زیست با همی بر اساس مدنیت و انسانیت عیار نسازد یا ساخته نتواند افغانستان بحیث کثافستان تاریخ باقی خواهد ماند. لفاظی زیاد خوب نیست و بهتر است گپ ها پوست کنده و بشکل افغان فهم گفته شود.
    زبان یک پدیده پویاست ولی پویائی در شان و جوهر افغان نیست! پس هر قدر بر پویائی یک زبان توجه گردد و افغان در جوهر خویش پویائی نداشته باشد، چه فایده؟ گفته معروف است که در گوش افغان شیر صفت یاسین خواندن چه معنی دارد؟ کرزی بسویه ملی و جهانی اعلام می دارد که ما افغان ها شیر هستیم، شیر هستیم و امریکا باید در معاملات خویش ما را بحیث شیر مد نظر داشته باشد. حال شما بگوئید که چرا یک افغان خود را با یک حیوان مقایسه کرده و به حیوان بودن خویش افتخار کند؟ شما یک هزار کتاب گرامر یا دستور زبان فارسی را برای شیر بنویسید و 24 ساعت هم آن را برایش قرائت کنید، اگر این حیوان درنده وحشی چارپای را انسان ساختید، نظریه داروین کبیر را مثبت ثابت ساخته اید. تا هنوز هیچ ثبوتی نیست که یک حیوان مثل شیر به انسان ارتقا یافته باشد. ممکن است ملیون ها سال بعد، این کار صورت گیرد اما بحث بالای همچو مسائل امروز اصلا خیال و خواب است!
    در جرگه قانون اساسی موجوده افغانستان، افغان های شیر صفت هیاهوی بزرگی را بالای قبولی کلمه "شهروند" بحیث معادل کلمه "ستیزن - citizen" انگلیسی براه انداختند. آنها اعلام کردند که کلمه "شهروند" را بخاطری قبول ندارند که این یک کلمه فارسی ایرانیست و ما افغان ها در زبان شیرین دری خود معادل آن را که عبارت از کلمه "تبعه" باشد داریم پس چه ضرورت که ما بجای کلمه سچه و زیبای دری خود از یک کلمه ایرانی فارسی یعنی "شهروند" استفاده کنیم! می گویند در دنیا دو چیز حد و مرز ندارد: کائنات و جهالت یک افغان!
    کلماتی از قبیل تبعه و شهروند کلماتی اند که بار سیاسی دارند. در زمانیکه نظام شاهی باشد، چون شاه سایه خداست و اقتدار و صلاحیت او را مورد سئوال قرار دادن بجز خدا اشتباهست بناء ساکنین یک کشور تحت سلطه او بیحث تبعه قبول گردیده و تبعه بجز تابعیت وظیفه دیگر نمی تواند داشته باشد. این پروسه حکومت داری هزاران سال در روی کره خاکی قائم بوده و قرن های زیاد شاهان مستبد بالای اتباع شان بدون چون و چرا ظلم و ستم کردند .... قرن بیستم شاهد تحولات بزرگی در ساحه زندگی بشری گردید. بالاخره مفاهیمی از قبیل دموکراسی یا مردم سالاری جای شاه سالاری .... و غیره را گرفت و مردم هم در مسیر تمدن بشری از مرحله تابعیت عبور کرد و به مرحله شهروندی قدم گذاشتند. در مرحله شهروندی مردم یا شهروندان اند که در مورد سرنوشت خویش تصمیم می گیرند و دوران صدور فرامین شاهی و فتاوی چلی های پاکستانی، وهابی های سعودی و آخوندهای قم ایرانی باید در زباله دان تاریخ نگهداری گردند، نه برای تعیین سرنوشت مردم ولی افغان های حیوان صفت در همین شرائط مساعد زمانی هنوز هم بر رعیت بودن خویش تاکید دارند ولو اینکه سردار محمد ظاهر شاه در قبر خویش گندیده و جناب کرزی بحیث رئیس جمهور منتخب این کشور تحمیل گردیده! اگر دنیا با جبر و زور هم بخواهد افغان ها را از حالت تبعیت شان خارج و وارد مرحله شهروندی سازد، افغان ها با همان خاصیت حیوانی خویش علیه خصوصیات انسانی خویش با سرتنبگی مجادله می کنند و به تبعیت خویش افتخار نموده و به هر قیمتی شود شهروندی خویش را نفی می کنند! حال چه می توانی با یک افغان بکنی؟
    من بحث را بیش از این دراز نمی سازم. حال شما بگوئید با یک افغانی که به صفات حیوانی خویش افتخار می ورزد ولی حاضر نیست اصول مدنی و انسانی را مطابق روحیه قرن و عصر و زمان بپذیرد، چه باید کرد؟ اگر کلمه شهروند کلمه فارسی ایرانیست پس لطف نموده بفرمائید که معادل کلمه "ستیزن" در دری چیست؟ تبعه معادل کلمه "subject" انگلیسی است. انگلیس ها چون مردم پویا و جستجوگر می باشند، وضعیت خود را از کلمه و مفهوم "subjectehood" به "citizenship" تغییر دادند و ایرانی ها هم، خوب یا خراب، معادل آن را در زبان فارسی معرفی کردند ولی یک افغان با آن مخالفت می کند بدون آنکه چیزی از خود داشته باشد. در این صورت راه حل شما در راه آدم سازی یک افغان بحیث یک اقدام ابتدائی چیست؟ وقتی ما یک افغان را در قالب انسان معمولی و عادی قرار دهیم و آن ها را از افتخارات حیوانی شان محروم سازیم، در آنصورت ما می توانیم بالای چیز های دیگر شروع کنیم.
    مثالی را که من خدمت شما ارائه کردم بسویه مملکتی در بین افغان هائیکه برای این کشور قانون اساسی مطابق روحیه قرن بیست و یکم ساختند صورت گرفت. من در مورد یک افغان بازاری و کوچه ای حرف نمی زنم و نباید هم در مورد آن ها بحث باشد. کسانیکه در تدوین و تصویب قانون اساسی شرکت دانشتند، اقلا خود را افغان های بسویه دوکتورا در ساحه علم و دانش قلمداد می کردند!

  • قابل توجه افغان های شیر صفت:
    شما با سرتنبگی و لجاجت شیری (حیوانی) تان تاکید می کنید که دری و فارسی (دری صفت و فارسی موصوف) دو زبان جداگانه است ولی چرا نمی توانید و استعداد آن را ندارید که خود را از ذلت تبعیت بحیث اتباع افغانستان نجات دهید تا بحیث شهروند مملکت یعنی آزادگان جهان معرفی گردید! شما اگر ادعا دارید که مردم استقلال خواه و آزادگان می باشید، چرا به صفات حیوانی تان می بالید ولی خصوصیت شهروندی را که یکی از صفات انسانی و آزادگی بر اساس و معیارهای قرن بیست و یکم می باشد قبول ندارید؟ امروز هر قدر شما بالای شیری، پلنگی، خرسی ... تان تاکید کنید باز هم یک نکته را ثابت می سازید و آن اینکه شما افغان هستید و افغان هم در کتاب های دکشنری غرب سگ شکاری تعریف و معرفی می گردد!
    من با شما همنوا می گردم که کلمه شهروند ساخت و بافت ایرانی های خائن می باشد و قبول نیست ولی شما افغان های حیوان صفت باید یک کلمه دری برای مفهوم "ستیزنشیپ" تان در بساط داشته باشید و آن را معرفی بتوانید تا بعدا خود را ثابت سازید که شما هم از ایرانی ها در بخش حفاظت و معرفی زبان و فرهنگ دری تان از ایرانی ها کمی ندارید؟ شما نه استعداد خودزیستی (حیوان) دارید و نه هم استعداد همزیستی (انسان). خود زیستی یک خاصیت حیوانیست. اگر شما مثل یک شیر، پلنگ یا خرس توانائی و استعداد خودزیستی را هم می داشتید من به شما نمره می دادم ولی نتیجتا می توان گفت که شما از رسیدن به درجه و مقام انسانی سالهای نوری فاصله دارید و در مقایسه با حیوانات هم استعداد خودزیستی را طور شاید و باید ندارید!
    چرا؟

    • به جواب جناب محترم (باب) باید " چنبر علی" تقلبی که از روی تحقیر به ملیت شریف هزاره نام خودرا گذاشته بود وبار دیگر حسینی شد باید جواب بدهد؛ ولی تا جایی که معلوم میشود سر خودرا به بی ننگی زده است وچپ خودرا گرفته است ولی من از فرهنگ غیاث اللغات پوهاند صاحب مجاور احمد زیار به عوض چنبر علی جاسوس هزار چهره معنی شهروند را به زبان افغانی می نویسم وآن اصطلاح (ښاروندوی) و(ښارندویان) است.
      با احترام
      پرویز بهمن

    • جناب باب سلام نوشته های شما قابل تأ اید ا ست ، به اجازه شما ، د ر باره نام شهروندی ، من یک پیشنهاد دارم اگر
      معقول شود پزیرفته شود پیشنهاد من به نام ( همشهری ) ا ست .

    • جناب نور:
      کلمه همشهری، هم میهنی، وطندار، و غیره همه کلمات زیبا و مقبول اند. مثلا بسیار عالی خواهد بود که گفته شود کلیه ساکنین افغانستان وطندار می باشند! ما در محاوره روزمره مردم عامی بکرات و مرات می شنویم که این مردم همدیگر را وطندار خطاب می کنند. مهم این است که ما باید باین نکته مهم متوجه باشیم که در نظام دموکراتیک و جمهوری ساکنین یک کشور تبعه آن کشور شده نمی توانند ولی هیچ عیبی ندارد که با همدیگر وطندار باشند. مثلا در جرگه تصویب و تسوید قانون اساسی باید نظرخواهی می شد که ما کدام کلمه را که مفهوم شهروندی را افاده کند انتخاب کنیم، با یقین کامل که بهترین کلمات زیبا و خوب تر از کلمه شهروند پیدا می شد ولی دست اندرکاران آن جرگه بجای حرکت به پیش وقت خود و مردم را در مخالفت با ایران و کلمات ایرانی ضایع ساختند که یک کار غیر قابل عفو است.

  • دوستان عزیز:
    آیا شما در مورد شیر صفتی (حیوان صفتی) یک افغان شک و شبه دارید؟ اگر آری، پس لازمست من خدمت شما ثبوت غیر قابل انکار با دلائل موجه ارائه نمایم تا این شک و شبه شما رفع گردد.
    بسلسله ابراز نظریات در مورد استفاده از واژه های بیگانه (فارسی) در زبان دری اخیرا افغان وطنپرست در وبسایت های مختلف به در افشانی ها پرداخته اند. یکی از این افغان های وطنپرست عقیده دارند کسانیکه از واژه های افغانستانی بجای افغان و بجای کلمه اقوام از کلمه ملیت ها در گفتار و نوشتار خویش استفاده می نمایند این کار باید به عنوان خیانت به افغانستان تائید گردیده و عاملین آن به اشد مجازات محکوم گردند! خیانت به افغانستان یک جنایت کبیر است و سزای آن هم اعدام است و اشد مجازات هم معنی اعدام را دارد!
    دلیل و توجیه این افغان وطنپرست در چیست؟
    وی استدلال می کند که قانون اساسی افغانستان بر اساس یک اشتباه غیر قابل عفو و ضد بشری و انسانی و بر اساس تهمت و افترای علنی تمام ساکنین افغانستان را بحیث افغان (پشتون) قلمداد می کند و بهمین دلیل هر هزاره، تاجیک، ازبک، عرب، بلوچ، پشه ای، .... خود را باید افغان قلمداد کنند زیرا این کار در آلمان، انگلستان، تاجیکستان، ازبکستان .... وغیره مروج است! شما خوب دفت کنید یک افغان بالای معقولیت، انسانیت، منطقیت ... یک پدیده توجه ندارد و همیشه مثال و مدل یک افغان یک افغانیت (حیوانیت) یا اشتباه دیگران است!
    امروز اگر ساکنین مثلا آلمان بنام جرمن یاد می گردند هیچ مشکلی نیست زیرا نظام سیاسی جرمنی دموکراسی بر اساس سیکولاریزم است که در آن موضوع قومیت و تعلقات نژادی نه تنها مطرح نیست بلکه جرم هم است. اگر مثلا تاجیکستان این اشتباه را مرتکب می گردد که شهروندان غیر تاجیک را تاجیک قلمداد می کنند این یک اشتباه است و باید این اشتباه رفع گردد. افغان ها نیز برای اینکه خود را شامل روند جامعه مدنی و انسانی سازند باید علیه همچو اشتباهات قیام کنند و جهان را بسوی مدنیت ممد واقع گردد! در قدم نخست وظیفه هر افغان وطنپرست است که در اصلاح قانون اساسی خویش اقدام کنند تا در راه انسانیت و مدنیت یک قدم مثبت بردارد ولی اینکه افغان ها بجای اصلاح خویش در راه تعمیم جهالت خویش بر اساس یک اشتباه تاریخی با لجاجت و سرتنبگی مبادرت می ورزد او در حقیقت افغانیت خویش را ثابت می سازد.
    تخطی از قانون یک جرم ساده یا خطاکاری یا جنایت می باشد که سزا و مجازات جنایت بشکل اشد آن اعدام است. شما خوب دقت کنید اگر یک افغان وطنپرست براستی هم انسان باشد چرا شخصی را که عقیده خویش را بر اساس یک واقعیت ابراز می دارد مجازات اشد یعنی اعدام را تائید کند؟ ساکنین افغانستان از نگاه واقعیت و حقیقت نیز افغانستانی بوده می تواند ولی افغان نه! پس کسیکه می خواهد یک واقعیت را مطرح و برای بهبود اوضاع عرضه نماید، چرا از طرف یک افغان (حیوان وحشی) باشد مجازات یعنی اعدام محکوم گردد؟
    زیرا: هر قدر شما در راه اهلی سازی یک حیوان وحشی درنده چارپای مثل شیر تلاش کنید، باز هم احتمال قوی وجود دارد که این حیوان کاری در حق تان کند که تصورش را نمی توانید. امروز این افغانان وطنپرست که شخصی را بخاطر ابراز یک واقعیت برای اصلاح اشتباه در قانون اساسی افغانستان محکوم به نابودی می کند، پس هیچ شک و شبه ای در مورد حیوانیت یک افغان نباید داشته باشید!
    قانون اساسی افغانستان نه فرمان ذات ملوکانه است، نه فتوای یک چلی اسلامگرای زن فروخته و نه هم یک آیه قرآن که قابل تغییر و تبدیل نیست. قانون اساسی ساخت و بافت شهروندان یک مملکت است. در اینجا نقش شهروندان بحیث خالق مفاهیم مطرح است. هر وقتی یک شهروند اشتباه کند و بعد این اشتباه را درک کند یا برای وی اشتباهش تثبیت گردد وی مکلف است به اصلاح اشتباه خویش مبادرت ورزد. این پدیده صرف و صرف در چارچوب شهروندی و براساس همزیستی شهروندی ممکن است ولی این حرف در مورد یک حیوان صدق نمی کند.
    حال شما فکر کنید وقتی ما با یک افغان وطنپرست سر و کار پیدا می نمائیم، ما با چه غول تسخیر ناپذیر که همیشه جهان را شکست داده و هیچ قدرت در دنیا قادر به آدم سازی آنها نبوده و نخواهد بود سر و کار داریم! زنده باد شیرهای جنگل که از پدر پدر شیر زیسته و از نسل بالنسل در چارپایی در جنگل روان اند و هیچ قدرتی در جهان نیست که آنها را وادار سازند که بر دو پای حرکت کنند.
    ای کاش ما به معجزه حضرت سلیمان با زبان حیوانات آشنائی می داشتیم که بدانیم که آیا شیر ها مثل افغان ها در حیوانیت خویش افتخار می کنند یا اینکه ان ها بر حیوانیت خویش تاسف می کنند و آرزوی انسان شدن را در سر داشتند!
    الله اعلم

  • دوستان معزز:
    قصه جناب معزز محترم استاد داکتر مجاور احمد زیار مطرح شد. واقعا که جناب داکتر مجاور احمد زیار یک انسان رسیده و تحصیل کرده می باشد و بهمین علت است که مشوره و نظریه این جناب در هیچ مورد از طرف افغان های وطنپرست گرفته نشده و حضور وی در رسانه های برون و درون مرزی هیچ وجود ندارد. اگر افغان ها از نظریات دانشمندان پشتون مستفید گردند، بیش از آن آنها افغان نیستند، اگر افغان ها از اندیشه های انسانی و علمی جناب داکتر مجاور احمد زیار مستفید می شدند، آن ها به افغانیت خویش افتخار نمی کردند و مشوره و نظریات جناب داکتر مجاور احمد زیار ریشه افغانیت را خشک می سازد! می خواهم داستانی را از جناب داکتر اسدالله راعد استاد حقوق کار دانشکده حقوق دانشگاه کابل در دوران سردار محمد داود، زعیم ملی افغان ها، مطرح سازم. باید افزود که جناب اسدالله راعد برادر داکتر مجاور احمد زیار می باشد. ایشان از نگاه قومی پشتون بوده و زبان مادری شان هم پشتو است.
    در زمان ریاست عبدالسلام عظیمی بحیث رئیس "پوهنتون کابل" که فعلا در کاسه لیسی کرزی بحیث قاضی القضات بشکل سر زوری کار می کند، امر شده بود که درس های فاکولته حقوق به زبان پشتو تهیه و برای محصلین توزیع گردد تا عدالت بین زبان های پشتو و فارسی بر قرار گردد. در حقوق یک عقد تدریس می گردد که بنام "عقد فضولی" یاد می گردد. عقد فضولی یعنی یک کار خیرخواهانه بنفع کسی که خودش حین عقد قرار داد حاضر نیست. مثلا از اثر برفباری خانه یک شخص در معرض خرابی قرار دارد و صاحب خانه در خانه نیست و همسایه اش از روی دلسوزی برف بام های خانه همسایه را پاک می کند تا خانه از خرابی نجات یابد. وقتی صاحب خانه حاضر می گردد وی مجبور است اجوره کارگری را که برای نجات خانه او زحمت کشیده بپردازد. این نوع عقد را "عقد فضولی" می نامد و کلمه فضولی در بین مردم عام بشکل منفی نیز کار برد دارد ولی در این مورد معنی فضولی یک کار خیر و نیک است و هیچ معنی منفی ندارد! یک کار عالی است.
    جنابی عقد فضولی را در پشتو ترجمه کرده و از آن بنام "د لودگی عقد" یاد کرده بود!
    قرار اظهار داکتر اسدالله راعد، تمام استادان دانشکده حقوق کابل چه پشتو زبان یا فارسی زبان به دفتر جناب رئیس "پوهنتون" کابل رفته و عرض خویش را خدمت شان تقدیم و یاد آور شده بودند که هیچ کسی در دانشکده حقوق به تدریس "لودگی" مشغول نبوده و در واقعیت امر این نوع پشتوسازی موضوعات توهین به انسانیت و علم و معرفت در جهان می باشد! حال شما از این افغان های وطنپرست سئوال نمائید که چطور شده می تواند که ما اصطلاح "عقد فضولی" زیبای فارسی را به لودگی و لاوبالیگری پشتو و پشتونیزم تغییر دهیم؟
    جناب داکتر محمد رحیم الهام یک استاد زبده زبان و ادبیات در دانشکده ادبیات دانشگاه کابل بود. او هم تمام عمر شیرینش را به تدریس در دوران اعلیحضرت محمد ظاهر شاه و سردار محمد داود خان صرف کرد. جناب الهام نیز پشتون و پشتو زبان بود. وی زمانی حقایقی را در راه پشتو سازی افغانستان افشا ساخت که انسان را متاثر می سازد. باثر فرمان سردار محمد داود لوحه های دوکان های کابل باید به پشتو می شد. هر دوکانی که لوحه دوکانش را به پشتو نمی نوشت، جریمه و حتی باشد مجازات محکوم می شد. یک سلمانی در شهر نو کابل دوکانی داشت محقر و توان نداشت لوحه دوکانش را به پشتو تغییر دهد. لوحه دوکان او بود: "سلمانی نور محمد"! وی برای اینکه از شر شرارت سردار صاحب و فرمان های این شهزاده نابخرد ولگرد و چوبکی های او نجات یافته باشد لوحه دوکانش را با کمال زیرکی و تردستی باین شکل تغییر داد: "د سلمانی نورمحمد"!
    مبارک باد سیاست دری سازی و پشتو سازی افغان های وطنپرست در کثافستان افغانسنان!
    قرار اظهار جناب داکتر رحیم الهام، اجرای این نوع پالیسی ها برای پشتو سازی افغانستان از طرف سرداران افغانستان در حقیقت شاشیدن بود بالای پشتو و پشتونیزم در افغانسنان!

  • دوستان عزیز:
    چیزهائی را که در اینجا عرضه می دارم واقعیت هاست، نه آرمانگرائی ها! چیزهائی را که در مورد افراد و اشخاص مشغول کار در دانشگاه کابل عرضه کردم، یا خود افراد شخصا زنده و موجود اند یا اینکه شما حقانیت آن را می توانید از مسئولینی که مطرح بحث می باشند، جویا شوید. عبدالسلام عظیمی فعلاً زنده و تیار در کابینه کرزی و بحیث قاضی القضات غیرقانونی بشکل فرمانی کار می کند. قاضی القضاتی که خود خلاف قانون ابقا شده و می خواهد از موضع قاضی القضات مملکت عدالت را در افغانسنان از طریق قانون عملی سازد! داکتر غلام سخی مصئون رئیس دانشکده حقوق در همان وقت امروز بحیث رئیس اتحادیه حقوق دانان افغانستانی ها در اروپا کار نموده و زنده و جور موجود است. داکتر مجاور احمد زیار در لندن زنده و تیار موجود است ......
    کلمه "پوهنتون" چطور و بچه ترتیب بالای زبان و فرهنگ افغانستانی ها در افغانستان تحمیل شد؟
    داکتر علامه احمد علی کهزاد مورخ بی بدیل و قهرمان ملی در بخش فرهنگی و تاریخی در بین ما نیست و بهشت برین جایش باد. وی یکی از کسانی بود که در جلسه نامگذاری برای دانشگاه کابل شرکت داشت. امروز جناب داکتر فریار کهزاد، فرزند نستوه او، زنده و تیار در بخش فرهنگ و تاریخ افغانستان مشغول کار می باشد. اگر جناب داکتر فریار کهزاد از پدرش برتر نباشد، کمتر هم نیست. شما می توانید حقایق را بشکل زنده از وی بدست آورید.
    جناب داکتر فریار کهزاد در بحث های انترنتی گاهگاهی شرکت می کنند. او در یکی از بحث ها می فرماید که وی از پدرش شنید که سرداران خودکامه خلاف منافع ملی و بمنظور نفاق ملی کلمه "پوهنتون" را در زبان فارسی با زور و جبر تخته کرد. کلمه دانشگاه مناسب ترین کلمه ای بود که برای این مامول باید بکار می رفت. قرار اظهار جناب داکتر فریار کهزاد، رئیس بنیاد فرهنگی کهزاد، شبی پدرش خسته و مانده و با عصبانیت دیر خانه آمد. وقتی صحبت را آغاز کرد فرمودند که امروز با سر زوری نام دانشگاه کابل را "پوهنتون کابل" ساختند. قرار اظهار ایشان در جلسه ای که برای این کار دائر شده بود جمعا 14 نفر شرکت داشتند: 11 نفر افغان چارج شده و چوبکی های سردار وقت سر قدرت و سه نفر غیر افغان!
    برای این نامگذاری رای گیری صورت گرفت: 11 نفر چوبکی های سردار وقت به طرفداری "پوهنتون" رای دادند و سه تن غیر افغان به طرفداری دانشگاه. قرار اظهار علامه کهزاد از زبان داکتر فریار کهزاد، رای گیری باین شکل غلط است. شما می توانید بالای دو کلمه از یک زبان رای دهی صورت دهید ولی رای گیری بالای دو کلمه از دو زبان برای یک هدف اصلا غلط و اشتباه است! این نوع اجرات سرکاری افغانستان را بجائی رسانده که امروز قرار دارد ولی افغان ها هنوز هم از گذشته شان پند نگرفته و با لجاجت و سرتنبکی به تلاش اشتباهات شان مبادرت می ورزند!
    شما با کدام چشم و روی کاری را که بر اساس جبر و زور از طریق فرمان های سیاسی و با جبر و زور سیاسی در بخش زبان و فرهنگ صورت گرفته، مصطلحات ملی نام بگذارید؟ مصطلحات ملی توسط شرکت ملی از طریق همه پرسی بشکل آزاد و دموکراتیک عملی می گردد. سردار محمد داود به وجدان و شرفش سوگند خورده بود که نسبت به نظام شاهی خاندانیش وفادار بمانند ولی وی اولین کسی بود که بالای سوگندش که شرافتمندانه قول داده بود شاشید و علیه نظام خانوادگی خویش اقدام کرد.
    در صورتیکه واقعیت از این قرار باشد ما چطور می توانیم از کارهای سرکاری این اشخاص خائن بحیث کارهای ملی یاد نموده و از آن قدردانی نموده و بالای داوم آن با سرتنبگی تاکید نمائیم؟

  • دوستان عزیز:
    بعد از این مقدمه چینی ها وارد اصل بحث می گردیم. افغانی زیر نام ساجد علی حین پور خود را افغان قلمداد نموده و ادعای مالکیت بر افغانستان را دارد. زمانی یکی از افغان ها می گفت که وی زن دارد. وقتی از وی پرسیده می شد که آن زن در کجاست وی با کمال شهامت افغانیت صدا می زد که زنم در خانه شوهر پنجشیریش می باشد و همرکاب قهرمان ملی افغان ها می باشد!
    حال این جناب خود را مالک افغانستان معرفی نموده و از نفی ملیت های دیگر صحبت بعمل می آورد ولی این جناب هنوز هم خبر ندارد که امروز افغان ها در زیر سایه و عکس قهرمان ملی افغانستان بنام احمدشاه مسعود موقف و موضع خویش را در حکومت کابل حفظ نموده و به زندگی نکبت بار شان ادامه می دهند.
    برای مزید معلومات بیشتر این شرف باخته باید یاد آوری گردد که تشکیلات موجوده افغانستان بر اساس یک معامله سیاسی صورت گرفته است: سرود ملی، نام دانشگاه کابل، نوشته های روی بانکنوت به زبان پشتو و بس. اضافه از آن این دوستان افغانی ما ادعای حق شوهری بالای زن های شان را نمی توانند. دل تاجیک ها، هزارها و از بک ها که زنان آن ها را از پشت بزنند یا از پیش! اگر افغان ها این معامله را توهین آمیز می شمارند بسم الله که از سر نو مذاکره و صحبت را آغاز کنیم.

  • اگر مسلمانی صبح وقت از خواب خیسته و وضو بگیرد و نماز بخواند، در حقیقت این آقا در زمره کاندیدان رفتن به بهشت در دفتر منشی خداوند ثبت نام می گردد. اگر این آقا نماز پیشین را با همان وضو بخواند، وی مستحق یک نمره زمین در بهشت می گردد، اگر وی نماز عصر را به عین وضو بخواند خدا برای او یک خانه گلی در بهشت تضمین می کند، اگر او نماز شام را به همین وضو بخواند، خدا خانه گلی او را به خانه خشتی پخته بدل می سازد، اگر وی با با عین و ضو نماز خفتن را بخواند خدا برای او یک خانه پخته کانکریتی برایش وعده می دهد .... مهتر از همه اگر این آقا با نماز فردای آن روز را با همان وضو بخواند، خداوند صد در صد یک خانه طلائی و دلخواه )
    آقای باب سلام نوشته هایشما به جزنوشته بالای تان قابل تأ اید است . گفتارآ ن ملای جاسوس و دشمن اسلام د ر باره وضو
    غلط وساخته کاری است د ر شریعت درباره وضوو نمازآمده که ( د روقت ا دا ی نمازاگروضوداشته باشید به حالت نورمال باشید
    یعنی به استلاح وضوی شما ، شمارا تنگ نساخته باشد نمازتان را اداسازید وضوی تازه بسازید بهترا ست .

  • جناب نور:
    از تبصره شما در مورد مثال نماز و وضو یک جهان ممنون. اما بحث ما سر چیزیکه شما مطرح ساختید نبود و نیست. من هیچوقت تائید نکردم که ادعای آن ملا اسلام است. به تائید فرموده شما ممکن است آن ملا یک جاسوس انگلیس بوده و برای فتنه کاری این بیانیه را داده یا ممکن است آن ملا از روی جهالت خویش چنین چیزی را گفته باشد که هیچ ربطی به دین و اسلام ندارد و نباید هم داشته باشد. همچنان از اینکه خواننده های نظریات تان را در جریان درست اسلامی در مورد وضو و نماز قرار دادید یک جهان ممنون. من از نوشته شما مستفید شدم و امیدوارم دیگران نیز از آن مستفید شده باشد.
    در افغانستان از مفاهیمی از قبیل دین، افغان، افغانستان، وطن، استقلال .... و غیره و غیره بی نهایت سوء استفاده می شود. هر خائن و شرف باخته به بهانه دفاع از وطن، مردم، دین .... مرتکب گناه های کبیره می گردد و وظیفۀ شما و من است که علیه همچو رذالت ها ایستادگی گردد تا بلکه مردم بدبخت و زجر دیده این مملکت، مهمتر از همه قوم شریف و نجیب پشتون، از این مصائب بزرگ نجات یابند.
    طوریکه یک عده ملاهای خائن از دین اسلام بهره برداری سیاسی و سوء استفاده می نمایند، هستند خائنینی بنام افغان که با ماسک افغان در مورد قوم پشتون و به نمایندگی از آنها مرتکب گناهای نابخشودنی می گردد. وظیفه ماست که در دفاع از انسانیت و عزت بشری قیام نموده و جلو کسانی را که از دین و قومیت .... بهره برداری سیاسی می کنند، بگیریم.
    غرض معلومات شما افغان نام یک قبیله ای بود که در بلخ باستان سکونت داشتند و از آنجا به دیگر نقاط منطقه پراگنده شدند. ممکن است فارسی های ایران افغان باشند ولی قوم پشتون به هیچصورت افغان نبوده و نخواهند بود. وقتی اعراب به فتوحات خویش پرداختند حین فتح افغانستان قوم پشتون یا پتان را روی هر علتی بود افغان نوشتند که در حقیقت دروغ است و امروز که نام افغان با قوم پشتون بشکل مترادف استفاده می گردد تکرار همان اشتباه اولیست! وقتی من در مورد افغان صحبت می نمایم، در حقیقت روی سخن من طرف یک عده بی هویت هائیست که بخاطر بهره برداری سیاسی برای منافع شخصی خویش خود را افغان قلمداد می کنند که واقعا افغان نیستند.

  • پيشينه ,چگونگى و پيدايش صفگتذارى درى براى زبان فارسى
    شوربختنانه بزرگان وزبانشناسان خودمان يعنى پشته هندوايران وتوران زمين پژوهش نکردند که براى اولين بار کدام شهريار ويا شاهنشاهى درکدام دوران وکدام دربار و يا کدام درگاه براى زبان دربيست ويک ڪشور ايران زمين, توران و شمال هند درى عنوان کرد.
    بزرگان وزبانشناسان خودمان تنهابه نقل قولهاى اشعار سخنوران بزرگ ما از رودکى تا به اقبال بسنده کرده اند. وگفته اند که درى صفت و کوتاه واژه از فارسى دربارى است يعنى که از دو واژه در (دروازه door) و بار (بارياب audience) ساخته شده است.
    دربار به زبان انگليسى: court royal; به زبان آلمانى:Hofstaatويا Königshof
    به زبانهاى ديگر : Korto rejala, Corte realeza در رجال
    Cour Palaiss
    به زبان روميان يعنى زبان خود را هم زبانهاى دربار مى گفتند: مانندcourtiggna Lingua de Court, Lingua de Porte, lingua de
    هِرودوت، (زاده ۴۸۴ - مرگ ۴۲۵ پیش از میلاد) نخستین تاریخ‌نگار یونانی زبان است .براى بار اول از فارسى به عنوان زبان دربارى سخن گفت که پژوهشگران دوران روشنگرى اروپا مانند توماس هايد (1636-1703) ازدانشگاها وکسفورد برپايه نوشته هاى روميان ادعا مى کند. که درى صفت زبان فارسى است . (1)
    Sir John Malcolm نگاريد:
    The name Deri is derived from Der, a word which runs through so many languages, and is to be traced in the Greek Qvpa, the German Thur, and our door. For it was [...] the usage of the Persians, as it is of the Ottoman Porte, to name what approaches royalty from the gate, while we name it from the court within the gate: so that the Deri language may be rendered precisely by the lingua corteggiana of the Italians. In earlier times, after the dialect of Bactria had been established at court by Baharam, this received the honour of being called the Deri. Subsequently, under the early Sassanidae, the title might have been given with propriety to the Pehlevee; since the medals and inscriptions seem to prove, that the Pehlevee was then the favorite of royalty: the name of Deri, however, does not appear ever to have been assigned to it. And perhaps the superior melody of the Farsee had obtained for it the preference as the language of conversation, even before Baharam Ghoor enacted that it should be adopted in all public documents. For such was the sweetness and elegance of the Deri, that there is a tradition of Mahomet having declared, that " if God says any thing kind or gentle to the angels around him, he speaks in Deri; if anything harsh or hard, in Arabic." "For (says Ibn Fakereddin) the language of the inhabitants of Paradise will be either the Arabic or the Persian Deri.
    (2)
    آنها زبان درى را چنين مى نوشتند: Deri
    دونظريه گفته شده که امکان دارد درست باشند.
    نظريه اول
    1-دوران جمشيد و يما پادشاه
    فارسى ادبى ويا معيارى از همان زبان جمشيدى و ياهمان زبان يما پادشاه بوده باشد . اين گفته هنوزيک باوراست ودرست بودن اش روشن نشده است. ازاينکه جمشيد هزارسال پادشاهى کرد ازيکسو که اسطوره است ازسوى ديگر چندين جمشيد پا دشاهى کرده باشد. درپيوند با زردشت دانشمندان ادعامى کنند که کمابيش سه زردشت آمده بود. به گونه پيامبران اديان آسمانى که يکصدوبيست هزار شماريده شده استو ياشاهان فرانسه که همه شان لوى نامداشتند
    2-دوران هخامنشى درپارسه
    فارسى فارسى ادبى ويا معيارىرا دارا زبان درى ساخت. و واژه درى ازنام اين پادشاه هخامنشى درتخت جمشيد گرفته شده و واژه هاى اش دربيست ويک کشورهاى شاهى نوشته مى شد. نام داريوش درفارسى دارا گفته مى شد. اين ادعا برپايه دليل استواراست. ولى نگاره هاى ميخکى نتوانست درکل پشته گشترش بيابد.
    نظريه اول
    1- اشکاني ها يعنى پارتها
    بهرام اول کوشش کرد که يک زبان سراسرى بسازد ولى پيروز نشد بهرام دوهم وسوم همچنان درکوشش خود پيروز نشد ولى پسراش بهرام گور مزه کوشش هاى نياکان را چشيد وزبان بوجود آورد با الفباى اشکانى که همين کار زبان پهلوى را آرام آرام از بين برد(1)
    HYDE, Thomas. Veterum Persarum et Parthorum et Medorum Religionis Historia.
    Editio Secunda, MDCCLX., S. 107, 423, 429, 431.
    (2)The History of Persia: From the Most Early Period to the Present Time. Vol. 1, London ohne Jahr, in writing 1806 or 1810, S. 482.
    ادامه دارد
    تغيرنام افغانستان ارمان است
    تا که نام افغان است ملک درفغان است
    تا که افغانستان است نام اش بطلان است

  • توماس هايد در کتاب به زبان لاتين خود مى نگارد:
    Deri, quod prima fronte videtur Denominativum à Der, reverá eft Denominativum à Dergâh, ut abbreviari folent talia j eóque fîgnificatur Aulica, feu Curialis. Cumque, illo tempore, multi uterentur veter i Lingua Péhlavi, quae à Rege Behrâm-Ghûr non fuit amata, ipfe juffit ut omnes in ejus Aula Regia uterentur Lingua Perfo-Medicâ, quae etiam hodiè in Perfide obtinet, quae ideo dicla eft LSub> Lingua Curialis, feu Aulica.
    http://books.google.de/books?e...
    وى در گاه و يا دربار را حولى برگردان کرده که با زبان هندوايرانى همريشه مى باشد دردانشگاهاى آنزمان هم حولى ساخته مى شد.
    دراينجا واژه حولى همان دربار مى باشد. توماس هايد از حولى آتش هم نامبرده بدين که بهرام گور خود زردشتى و"شهرگور" و يا شهرآتشگاه به فيروزآباد تغيرنام کرد.
    گور در فارسى چندين معنى دارد:
    1- گور آرامگاه
    2- گورخر
    3- گور (هندى) Hindi spelling: गौर يعنى آتش وسپيدپوش
    ادامه دارد
    تغيرنام افغانستان ارمان است
    تا که نام افغان است ملک درفغان است
    تا که افغانستان است نام اش بطلان است

  • chand yaad-aweri be aghae bob :
    1. in dastor paaye-ye wa ghanon asaasi ka amerikaye haa wa chaker haa-ye amerika haa beraye keshwer Khorasan (poshto-stan) taheye wa naweshta and baa dorost saazi kar-aamad namishawad yaa ghabel dorost-sazi wa eslah sazi nist. merdom keshwer Khorasan her hangam agar tawanestand aazadi shaan ra badast aawerand ba khod yek dastor wa ghanon dorost wa wagheye ham khahand nawesht. der hangami ka amrikaye haa-ye faschist in ghanon ra ba zoor ba sar merdom Khorasan tekhte mi kerdan ya mi pazirandand, der baarah her band ash man hamaan hangaam der radio BBC yek gozaresh mi naweshtam. rayaane wa computer agar kar mi kerd ba khod ham chaap mi kerd,kenon peramon wa hodod 70% gozresh haa wa khorde-giri haa wa enteghadaat man ka naweshte am nazd am mi baashad,amaa BBC hich kodam ra chaap nakerd,chon FBI be BBC dastor dade bod
    2. yek waje agar der zabaan Paarsi beraber ba waje bigaane pish az in der Tajikistan, Khorasan(posht-stan) ,wa yaa Iran saakhte shode ast, an waje wa loghat az sooye hame keshwer haa-ye Paarsi zabaan baayed pazirefte shawad, wa jaa-ye chon wa chera nadarad. her an kas yaawe-gooye konand der in baare in ra mi resaanad ka au tokhme englis ast,wa merdom chaare ash ra baayed namayand. maa kenon hich nayaazi nadarim ka be jaa-ye waje-ye zibaa-ye "shahr-wand" waje-ye digari basaazim. hich kas rewa wa hagh eteraaz nadarad,mager yek haram-zade-gi der kar an kas baashad baashad wa behaane paali konad
    der aayende her waje-ye nau ka be zabaan zibaa wa tawanaa Paarsi saakhte mi shawad,baayed zabaan shenas-haa wa deger andishe-mandand haa ham-andishi wa mowafeghat namaayand
    aghaaye bob kami terside ast ! amaa mihan man wa khod ra dost darad. taa man zande am az hich kas nabaayed batersad aghaaye bob

  • az bas ka bi-kharadi wa bi-aghleli, naa-dorost-kari wa khayaanat, dorooye wa monaafeghat az ham mihan haa wa watan-dar haa-ye poshto am ka khod ra be amrikaye haa forokhte and ; taa amrikaye haa an haa ra be nero wa ghodrat ferman-rewaaye wa dolat beresaanand yek chaame wa sheri der andishe wa feker am kenon peda shod.agar sangini wa wazan in chame beraber nist nabaayed khorde-giri shawad. ham bishter az an soo wa jehat in chnad band chekaame ra khaham nawesht ;taa khste-gi khanende arj-mand ber kenaar wa ber teraf shawad, dide shawad chand band khahad shod. man baar haa yaad-aweri kerde am mayaan poshto haa yaa aughon haa ham khob wa bad hasti wa wejod darad. der mihan am ka bodam dost haa-ye afghan dashtam ka sar shaan ra be rah dosti , ne yek baar ka 100 baar be man pesh-kash mi namodand,yaad shaan gerami baad,bishter shaan ra chaker haa-ye roos haa hamo khalghi koshtand. khaast am az kar-bord wa estamaal waje-ye poshto=aughon=petan ,hamed karzai popal-zaaye wa daar wa daste-ye au ,zalmi khalil-zad,anwerul-hagh ahahadi wa donbaale- rau haa au and
    / poshto adam ne mishawad/ poshto agar adam shawad/ zamin wa asman golshan shawad/aughon adam ne mishawad/poshto chaker englis ast/sar taa paa eblis ast/poshto joje jehod nerang-baaz ast/hameh kar ash baa zor-gooye damsaaz ast/aughon ferman-ber amrika khon-khar ast/her mihan feroshi wa zan feroshi pish au eftekhaar ast/ goroh ka del-khoosh be naam afghan ast/beraber ba sag tazayaan ast/ az neweshte haa-ye aghaaye bob chanaan danestam ka poshto haa ber au desh-naam naweshte and ,chon eshaan merd aaram wa niki and ,man in chaame ra naweshtam,omeed ka mored pesand aftad. man az kodaki az deshnaam bizaar bode am wa kenon deshnaam ra kar bad wa naa pasand mi danam, ama be gofte-ye chaame-sera wa shaayer : " terahom ber palang tiz dandan/ satam-kari bawad ber gospandan

  • دردوران ساسانيان زبان پارسى دردرگاه و آتشگاه و دورگاه هندى و دفاتروديوان در٢١ کشورايران زمين به يک رنگ خوانده مى شد. کشورهاعبارت بودند.
    1-باکتريانا> باختر >بلخ شمال ستان افغان امروزى, شمال غرب چين وجنوب تاجيکستان امروزى
    2-سغديانيا >تاجيکستان امروزى
    3- خوارزميا >ترکمنستان و شمالغرب افغان ستان امروزى شمالشرق کشورايران امروزى
    4-پارتيانا > شمال کشور ايران امروزى دريا مازندران
    5- ارمنيا >ارمنستان ووآذربايجان امروزى
    6-مىديانا> آذربايجان وکردستان
    7-کرمانيانا >کرمان
    8-گدروزيا> سيتان و بلوچستان درسه گوشه ايران , افغان ستان, وهند از١٩٤٧ پاک ستان
    9-آريا هرات هرات پيش ازانيکه به چندين ولايت تقسيم شود يک کشور بود
    .10- ارخوزيانا جنوب افغان ستان وشمال پاکستان
    وغيره
    ناگفته نماند که تا سالهاى پنجاه خورشيدى سرزمين ما, کشور ناله وفغان ازهفت ولايت يعنى استان داشت - "تقسيمات اداري افغانستان از زمان امير عبدالرحمن خان به شش ولايت ذيل چنين بوده است.
    1- ولايت تركستان افغاني
    2- ولايت بدخشان توام با واخان
    3- ولايت هرات
    4- ولايت قندهار
    5- ولايت فراه
    6- ولايت كابل
    (...)
    در زمان اعليحضرت امان الله خان تعديلات در تقسيمات ملكيه افغانستان به عمل آمد.
    چنان چه در نظام نامه تقسيمات ملكيه افغانستان سال 1302 چنين شرح گرديده است.
    افغانستان در سال 1299 به پنج ولايت و چهار حكومت اعلي به ترتيب ذيل تقسيم شده بود:
    1- ولايت كابل
    2- ولايت قندهار
    3- ولايت هرات
    4- ولايت تركستان
    5- ولايت قطغن و بدخشان
    1- حكومت اعلي سمت مشرقي
    2- حكومت اعلي سمت جنوبي
    3- حكومت اعلي فراه
    4- حكومت اعلي ميمنه
    (...)"”
    برگرفته از برگ افغان پيڀر تشکیلات اداری افغانستان
    دراين پشته به بزرگى ٥ مليون کليومتر مربع زبانهاى بسيار زياد گپ زده مى شد و الفباهاى گوناگون وجود داشت.
    چرا?
    1- درهندوتوران وايران سرکهاى ابريشم گردش پول را چرخ مى داد اقتصاد را رشد مى داد و فرستهاى عروسىهاى دينى فرهنگى وسياسى و اقتصادى را فراهم مى ساخت. با شکست دوران پارسه هخامنيشى سکندر به هندو ايران وتوران آمد. و زمينه آميزش دورانها را فراهم کرد.
    رنيسانس = آميزيش دو دوران فرهنگى
    يعنى دوران نوآورى دوران روشنگرى = دوران باستان و ميانه
    تقريباهمه کشورهاى پشرفته جهان از اين اصل پي روى مى کنند و لى در کشور ستان افغان نه
    ازهمآغوشى اين دو فرهنگ درباکتريانا زبان پارسا (واژه پارس يا پارس معنى گذشته پيشين دارد) به الفباى يونانى نوشته مى ىشد. درغرب زمين ايران درزمان پارتها ويا اشکانيان و در آغازساسانيان زبان پارسى باالفباى ميخکى آرامى وسانسکيريت نوشته مى ىشد. درجنوب شرق فلات با نگاره هاى بهارت ويا سانکريت وحتى عبرى نوشته مى شد. بدين گونه که زبان معيارى يکى بود ولى نگارش رنگارنگ.
    2- از عروسى پارتها وساسانيان زردشتى درشرق ايران با دين بودايى ازهند در باختر - سکندر يونان (هلنا) به عنوان شاه بالا - تولدى ديگر پيدا شد نوا ويهارا (نوبهار), به عنوان کودک از زاهدان مادر زمين چشم به گيتى گشود که اين فرزند نيکو به دوران درخشان کوشانيان باخترى يونانى ناميده مى شود که تاسالهاى قرن هفت وهشت با اديان غير ابراهمى در آرامش زندگى مى کردند.
    شايان يادانى است که بزرگان ما از فرستهاى تولدى ديگر ويا دورانهاى رو شنگرى براى پيشرفت بکار نمى برند. واگر پيوند تنهاهم آغوشى سياسي واقتصادى بدون فرهنگ واخلاق باشد بچه شان که نيکونيست مانند هم آغوشى امريکا با اسلام وهابيت که بن لادن وطالبان را به بارآورد. دراينجا هم آغوشى بين دين اسلام ودين عسى نشد چون اين دوستى ميتوانست پيشرفت فرهنگى به بارآرد وازديدگاهاى بشردوستانه اديان مى توانستند
    بهرمند شد
    3- ودرغرب ايران زمين دخترشاه ايران شهربانو شاهدخت يزدگرد شاهنشاه ساسانى با حضرت حسين نواده پيامبرگرامى عروسى کرد و حاصل اين هم آغوشى دوران تولدى وروشنگرى را درايران زمين فراهم کرد . نام او زين العابدين بود که برايش ‏ابن الخيرتين مى گفتند. يعنى از دو طرف خوبترين که اورا بيمار مى ناميدند چون درجنگ شرکت نکرد . باوجودآن وى زير پيگرد قرارگرفت به کشورمادرى خود برگشت.
    پيدايش بوبهارديگر درغرب ايران زمين ازجوش خوردن دو فرهنگ براى زبان معيارى وادبى فارسى يا صفت زبان فارسى درى در زمان گردش (آغاز اسلام در غرب ايرانزمين )
    الفبا گردشى و جانشينى الفباى عربى بجاى پارس باستان,( آرامى يونانى عبرى وسانسکريت, يعنى الفبا ى مشترک براى تمامى زبانهاى ايران
    ادامه دارد
    تغيرنام افغانستان ارمان است
    تا که نام افغان است ملک درفغان است
    تا که افغانستان است نام اش بطلان است

  • من از خوانندگان گرامى پوزش مى خواهم که بجاى فرصت فرست نگاريدم
    تغيرنام افغانستان ارمان است
    تا که نام افغان است ملک درفغان است
    تا که افغانستان است نام اش بطلان است

  • سلام دوست دلسوز و همزبان. متأسفانه انگار مردم دنیا کاری جز این ندارند که با فرهنگ شرقی بازی کنند. من فارغ التحصیل رشته‌ی مترجمی زبان انگلیسی‌ام و فرانسوی و عربی و ترکی هم بلدم.
    زمانی خواستند الفباء ایران را مثل کشور ترکیه لاتین کنند، تا با این عمل مردم را از فرهنگ و سابقه و ادبیات خود دور کنند؛ ولی نتوانستند. حالا دارند تمامی لغات قدیمی را با لغاتی جَعلی و مصنوعی عوض میکنند تا آیندگان و کودکان این بلاد و سرزمین قادر نباشند ادبیات خود مثل حافظ و سنایی و مولانا و غیره را بخوانند و درک کنند.
    بلائی که الآن دارند بر سر زبان فارسی می‌اورند این است که تمامی لغات قدیمی فارسی را که ریشه‌ی عربی داشته اند با لغاتی ساختگی عوض میکنند مثلاً بجای لغات "تکرار، زلزله، ارتفاعات و تجمَع" از کلماتی نظیر بازپخش، زمین‌لرزه، بلندیها و گردهم‌آئی" استفاده میکنند. علاوه بر این دستور زبان را هم دجار تغئیر کرده اند مثلاً نشانه‌های جمع از قبیل "ان" در درختان و پرندگان، "ین" در والدین، و جمع مکسر مثل مدارس و غیره همگی را حذف و فقط از نشانه‌ی جمع "ها" استفاده میکنند. در حالیکه اینها همگی ریشه در ادبیات غنی ما دارند. الآن متن اخبار و مطبوعات و زبان دانشگاهیانمان به نحوی است که انگار متنی که به فارسی نوشته اند ترجمه‌ی کلمه به کلمه‌ی انگلیسی است.
    الآن هم دیگر کلمات دخیل فرنگی و انگلیسی خصوصاً اختصارات را نه تنها ترجمه نمیکنند بلکه با همان رسم‌الخطَ انگلیسی مینویسند؛ مثلاً بجای اینکه بنویسند "ال‌سی‌دی، دی‌وی‌دی، سی‌دی، ام‌پی‌تری" مینویسند LCD, DVD, CD, MP3.
    ی نکره مثل "ی" در عبارت "مردی ایرانی" را هم به مرور دارند حذف میکنند و مینویسند "مرد ایرانی".
    اگر داستان کوتاه "آخرین درس" اثر "آلفونس دوده" Alphonse Daudet: La dernière Classe را بخوانیم میبینیم که مردم فرانسه طیَ جنگ جهانی چه غصه‌ای میخورند که قرار است به جای زبان ملیشان یعنی فرانسوی، آلمانی یاد بگیرند.

  • ببخشید در متن قبلی اسمم و رایان‌نامه‌ام را ننوشتم. من علیرضام.

  • براى من فرهنگم بدون آثار بزرگان ادبيات زبان فارسى ( ) ناممکن است. من هر شعر اين گنج هاى فرهنگم , شاعران هنرم, تصديق کننده گان پيشينه تاريخى ام, يادکنندگان جشنهاى فرهنگ و زبانى و گاهنامه اى ريشه گذشته سنتى و باستانى خودم را برجسته تصوير مى کند. مانند جشن نوروز و جشن ميزان ويا مهرگان يلدا و تيرگان من نوروز را به هيچ قيمتى نمى فروشم مهرگان يلدا و تيرگان هم!
    شمارى زياد پارسى گويان تورانى اند
    مگر شاعران غزنه و گنجه و تبريز وباکو و بلخ باميانى و دهلى هزاره, تورانى و گرگانى نبودند. (به فهرست نگاه کنيد)
    بزرگان ادبيات زبان فارسى را مهتر پارسى ناميده وکهتر درى ويا فارسى پيرامون ناميدن درى بايد گفت که پيش از صفت پارسى نظم ونثر درى گفته شده است بدين معنى که درى يک شويه ادبى نظمى وشعرى و نثرى بوده باشد مسعود سد سلمان, خاقانى , نظامى, حافظ و اقبال لاهورى از "نظم" ويا "نثر درى" ياد کرده ونه از زبا ن درى

    به پژوهش که به انجام رسيده
    رودکى: 1 بار ايران و 6 بارخراسان
    فرخی سیستانی: 16 بار ايران,1 بار توران, 10 بار خراسان,1 بارپهلوى يا پارسى ميانه, 15 بار پارسى
    ابو سعيد ابوالخير: 1 بار ايران, 2 بار خراسان
    فردوسی: 800 بار ايران, 150 بار توران, 25 بار خراسان, 25 بار پهلوى يا پارسى ميانه, بيشتر از 100 بار پارسى, 2 بار درى
    اسدی طوسی :51 بار ايران, 5 بار توران, 1 بار پارسى, 1 بار درى
    مسعود سعد سلمان: 23 بار ايران, 2 بار توران,13 بار خراسان, 19 بار پارسى , 1 بار درى
    منوچهری دامغانی: 5 بار ايران, 3 بار توران,4 بار پارسى
    فخرالدین گرگانی: 15 بار ايران, 10 بار توران, 28 بار خراسان, 3 بار پهلوى يا پارسى ميانه, 12بار پارسى 1 بار درى, 2 بارفارسى
    ناصرخسرو: 1 بار ايران, 1 بار توران, 79 بار خراسان, 2 بار پهلوى يا پارسى ميانه, 19 بار پارسى , 2 بار درى
    سنایی :11 بار ايران, 1 بار توران, 13 بار خراسان, 14 بار پارسى
    مهستی گنجوی: 1 بار پارسى, 1 بار خراسان
    انوری: 13 بار ايران, 3 بار توران, 20 بار خراسان, 2 بار پارسى , 1 بار درى
    خاقانی: 2 بار ايران, 1 بار توران, 40 بار خراسان, 180 بار پهلوى يا پارسى ميانه, 4 بار پارسى 2 بار درى, 1 بارفارسى
    نظامی گنجوی: 37 بار ايران, 2 بار توران, 25 بار خراسان, 6 بار پهلوى يا پارسى ميانه, 12 بار پارسى , 3 بار درى
    امیرخسرو دهلوی:2 بار ايران, 7 بار توران, 13 بار خراسان, 6 بار پارسى
    سعدی: 1 بار ايران, 1 بار توران, 7 بار خراسان, 6 بار پارسى
    مولوی: 1 بار ايران, 1 بار توران, 6 بار خراسان, 29 بار پارسى
    حافظ: 6 بار توران, 9 بار پارسى 2 بار درى
    عبید زاکانی:1 بار ايران, 1 بار توران, 1 بارخراسان, 4 بار پارسى
    محتشم کاشانی:12 بار ايران, 9 بار توران, 4 بار خراسان, 3 بار پارسى
    صائب تبریزی: 10 بار ايران, 7 بار توران, 5 بار خراسان, 3 بار پارسى
    اقبال لاهوری: 19 بار ايران, 4 بار توران, 3 بار پارسى, 2 بار درى
    پروین اعتصامی: 2 بار ايران, 4 بار پارسى
    منبع فهرست
    https://en.wikipedia.org/wiki/...
    Table of the important terms of the Persian poets
    درمجموع بزرگان ادبيات فارسى يرانزمين بر پايه آثار شان در گنجور
    ايران: 1013 بار
    توران: 214 بار
    خراسان: 284 بار
    پهلوى يا پارسى ميانه: 221 بار
    پارسى: 270 بار,
    درى: 17 بار و
    فارسى: سه بار
    نام برده اند.

    ١٧٠ شعر پارسيگويان دربالا نام گرفته شده در اشعار خود شان به ادبيات خود زبان پارسى گفته اند. تنها ١٧ بار همين پارس ىدرى ناميده شده است.

    شاه پشتون با صفتهاى همچم فغان و ناله, فرياد و شيون , چيغ وغوغا, داد و واويلا, گريه و زارى و فغ و نق و ندا, افغان در سال 1965ميلادى نام پارينه زبان “پارسى” را حذف و صفت اش “درى” را جانشين اش کرد.

    سياست تعرضى شهرک سازى اسراييل پنجاه سال پيش از ايجاد اش از سوى قوم وتبار مخصوص که پيشينه پارينه نداشته در زمان عبدالرحمان زمين ومال مردم را چوروچپاول کرد چه تورانيان و چه هندوايرانيان و خود شان از دورادور پشته کوه سليمان پادشاه سامى يهود به آريانا و کشور خورشيدو سيمرغ و رخش پناه گزيده باشد.و دخت توران و سهراب آمدند
    بایداین عالی جنابان درقدم نخست هؤیت اصلی خود رامعلوم کنند که ازکجا ظهورکرده اند? مثلن از اسرائیل ويا ازکوه سليمان.
    اسرائیل آب دهن من را و از مليت هاى هندوايرانى وتورانى (تاجيک و هزاره و اوزبيک وتورک وبلوچ ....) را مورد پژوهشات کمياوى قرار نداده وهزينه آنرا تمويل نمى کند چون اين هم ميهنانم هويت وتبار هندوارانشهرى و تورانشهرى دارند. از تخمه آهين مدارا و از خون سياوش ايم, هم خون کياوش ايم, هم پيوند دخت شاه توران سمنگان يم با کاوه آهنگر هم زبانيم از نسل رودابه کابلستانيم زاده از زال و سام ايم از ديار رستم داستانيم اسفنديار شاه شاهان فرزند گشتاشب و لهراشب نوبهاريم.
    از گهواره فرهنگ ناب پارسه, باکتر (باختر بلخ باستان) و آريا (هرات باستان) کابلستان و زابلستان وکوه البرز ايم از نسل کوشان باميانيم.هم خون آذرنوش و بهمن ايم. از جام جم ايم (جام جمشيد , استعاره از نيم گيتى جمشيد) نوروز داريم و مهرگان با شب يلدا و جشن تيرگان در ديار هفت نيکى و هفت خوان هفت سين و ميوه, هفت شهر عشق و هفت گوشه پروين و هفته (نوروز نامه)
    نامه هاى ما فروان است هر نامه ها مظهر برجسته هويت ماست. سفرنامه و شرفنامه , مناجات نامه و رباب نامه , ابتدانامه و آفرين نامه, روشنايى نامه و ظفرنامه, اسرارنامه, الهی‌نامه, مختارنامه, مصیبت‌نامه, سرونامه, عشق‌نامه, .,.جواهرنامه.عقل نامه..نوروزنامه و روزنامه و حتى شب نامه ....... و بلاخره شاهکار شاهنامه. مرا اين همه هويت بسنده است من با کمال خوشى هويت از باستان تا امروز دارم. گرفتن هويت ناله و فرياد ضرور نيست. سپاس از عرضه بدون قيمت هويت افغان!

    جامى آخرين شاعر پارسى گو با نظم درى در رابطه به امير على شير نوايى ويا فانى:
    او که یک ترک بود و من تاجیک،
    هردو داشتیم خویشی نزدیک

    اين است بخش کوچک از شاعران پارسى با تبارهاى گوناگون تورانزمين و هندو ايرانى (تورانيان مردمان اند که قدامت هفت هزارساله در همين فلات فرهنگى دارند ) به گفته فردوسى توران و ايران جدا ناپذير اند
    رضی‌الدین آرتیمانی
    ابن حسام خوسفی
    ابوسعید ابوالخیر
    اسدی توسی
    فخرالدین اسعد گرگانی
    اقبال لاهوری
    امیرخسرو دهلوی
    انوری
    اوحدی
    باباافضل کاشانی
    باباطاهر عریان
    ملک‌الشعرای بهار
    بیدل دهلوی
    پروین اعتصامی
    جامی
    عبدالواسع جبلی
    حافظ
    خاقانی
    خلیل‌الله خلیلی
    خواجوی کرمانی
    خیام
    رشحه
    رودکی
    رهی معیری
    سعدی
    سلمان ساوجی
    سنایی
    سیف فرغانی
    شاه نعمت الله ولی
    شیخ محمود شبستری
    شهریار
    شیخ بهایی
    صائب تبریزی
    شاطر عباس صبوحی
    عبید زاکانی
    عراقی
    عرفی شیرازی
    عطار
    عمان سامانی
    فایز
    فرخی سیستانی
    فردوسی
    فیض کاشانی
    قاآنی
    کسایی
    محتشم کاشانی
    مسعود سعد
    منوچهری
    منوچهری
    مولوی
    مولوی
    مهستی گنجوی
    مهستی
    رشیدالدین میبدی
    ناصرخسرو
    نصرالله منشی
    نظامی
    وحشی
    وطواط
    هاتف اصفهانی
    هجویری
    هلالی

    آنلاین : نام ایران , توران پارسى, درى ...در اشعار ادبای پارسی گو

  • شاهنامه فردوسى - استوره شناسى درى؟ استوره شناسى فارسى و يا ايرانى و تورانى?
    پيشگفتار:

    آرى سرزمين باستانى را کرد روباه پير توسط دو اسکاتلندى به نامهاى “سارجان مکهلم” و “مونت استوارت الفيستيون” "افغان لند" کرد و سپس اسم مکانى کشورى پارسى “ستان” در آخر نام افغان يعنى همچم پشتون کرد. جدايى خاورزمين ايران درزمان قاجار با قرارداد پاريس در سال ١٨٥٦/1857 از سوى شاهنشاه ممالک ايران و دولت عليه ايران و انگليس امضأ شد. انگليس و يا برتانيه تجاوز به خاک ايران از طريق هند به آنروزى “افغانستان” (پختونخواه) نمود و همچنان قسمت خاک مادرزمين (ايران ) را اشغال نمود و اخطار زمانى نهایی که "ممالک افغانستان" را به رسميت و مملکت آريا ها يا هرات با ستان جزء افغانستان شود.

    پژوهش ويا منابع نويسنده گان افغانى علمى بر پايه “استقلاليت” و “بىطرفى”, “دقيقى” و “منطقى” “دانشورى” نبوده احساسات عاطفى باعث جهت گيرى آمارى يک پديده علمى شده که درشاهنامه چند چند بار نامهاى شهرهاى کشورهاى امروزى که از فلات ايران, ايرانزمين و يا به گفته يونانى ها “آريانا”, و به گفته روميان مانند "امپراطورى روم", " امپراتورى پارزاريوم" Parsarium شده است رومى ها و اروپا هيچگاه نام "فارس" نگفته اند چون ٥٠٠ سال پس از آن دبيره عربى به ايرانزمين آمد وسه صد قرن در بر گرفت تا در ايران زمين رواج يابد!

    اکثريت ساختن , در آمارگيرى آسان است. افغان ها نامهاى شهرهاى باخترى وشمالغربى ايران زمين را (کشور ايران , کردستان ايران, کردستان ترکيه, کردستان سوريه, کردستان عراق, آذربايجان ايران و جمهورى آذربايجان ) بگونه سيتيماتيک و با برنامه پژوهشى نه پاليده است. باوجود که قهار عاصى شهروند افغان ستان شعرى نوشته:
    گل نیست ماه نیست دل ماست پارسی
    غوغای کوه ترنم دریاست پارسی
    [...]

    از شام تا به کاشعر از سند تا خجند
    آیینه دار عالم بالاست پارسی
    [...]
    تصویر را مغازله را و ترانه را
    جغرافیای معنوی ماست پارسی

    مبالغه افغان زياد و تحقيق و دانش و پژوهش دانشورى بر پايه واقعيت ها کماست که حتى يگان دوستان غير پشتون پته خزانه اى ادعا مى کنند بیش از 90 درصد شهرهایی که در شاهنامه از آن فردوسى بزرگ ناميده در نقشته امروزى ستان افغان قراردارد. 90% مبالغه نيست?
    در اين جا نياز به آمارگيرى است!!!

    نامهاى شهرهاى ايران زمين شاهنامه از بلخ تا طیسفون, تیسپون یا تیسفون (ctesiphon; نام یکی از پایتخت‌های باستانی ایران در کشور عراقِ امروزی ) درج است این آن‌ها نام برده شده، در بخش شرقی فلات ایران (تاجيکستان افغانستان امروزی, پاکستان امروزى) واقع شده‌اند. گذشته از آن منطقه کردستان که در آن کاوه آهنگر زاده اصفهان بود. کوه آهنگران در هزارستان , يکى از مهمترين ستان ايران بود بدون درفش کاويانى ايران نامکمل مى باشد.
    نقش رستم در کجاست؟ تخت جمشيد در کجاست, تخت رستم ها از بلخ تا به استان پارس و بغداد (بغ پارسى ميانه است که به گ نوشته مى شد مانند بگرام و بغلان, بغ با باغ هم پيوند دارد. ا
    سنگ رستم و کوه رستم و ميدان رستم و کمان رستم تپه و تخت رستم در کابل و هزارستان وغزنه, خراسان و سيستان و شيراز وجود دارند.
    ورق زن شاهنامه مى يآبي هزار نامه!

    آذرابادگان و ياآذرآبادگان (معرب آذربايجان),آمل ( یکی از قدیمی‌ترین شهرهای ایران است که در استان مازندران قرار دارد) بابل شهر, بابل ستان مازندران, اردبیل, گرگان, دامغان, توس, خراسان, هامون, کرمان, همدان, اصفهان, ساوه ( ساوه از شهرهای استان مرکزی) مرند, یک شهر و شهرستان در غرب تبريزشهرستان زابل, شهرستان نیمروز, طالقان طالقان مرکز شهرستان طالقان از استان البرز ایران است و تالقان در خراسان خاورى , دماوند کوه, دهستان, نشاپور, مازندران, کوه سیل ( شهرستان خوانسار ), البرز (استان), کوه البرز, قم و دشت سروچ (نام دشتی است در نواحی کرمان), دیلمان,( شهرى در استان گيلان (بفرمود,تا عهد قم و اصفهان), گیلان اهواز, گنبد کاووس, نخواهد ز اهواز تا قندهار م از پهلو و پارس و کوچ و بلوچ ز گیلان و ز دیلمان لشکری ز کوه بلوج و ز دشت سروچ) نخستین خراسان ازو یاد کرد دل نامداران بدو شاد کرد دگر بهره زان بد قم و اصفهان نهاد بزرگان و جای مهان وزین بهره بود آذرابادگان که بخشش نهادند آزادگان وز ارمینیه تا در اردبیل بپیمود بینادل و بوم گیل سیوم پارس و اهواز و مرز خزر ز خاور ورا بود تا باختر سيستان جهرم (جَهرُم), (جهرم پارسی شتر خواست از دشت جهرم هزار , شیراز, پارس , اهواز , ری, کاووس , ایرانشهر, (شهر ایران), سارى (مرکز استان مازندران), خرم‌آباد, دربند, گنجه, سوران, بردع ( جمهورى آذربايجان پيروزآباد ) , استخر (استان فارس), طبرستان (, خوزان (خوزستان ), تبرستان, شوشتر, شوش, فارياب (فارياب کرمان)

    شهرهاى ايران زمين مهتر با پسوند پارسى ميانه و پارسى نو "ان" ساخته شده است. "ان" مکانى, زمانى و مصدرى و شمارى بکار برده مى شود.
    من امروز بخش کوچک از نامها و شهرها و ستانهاى بخش شمالى و غربى ايران را نگاريدم. اين هنوز نامکمل است.
    نامهاى قهرمانان استوره ها ايران زمين هم بايد آمارگيرى شود!
    آريا نا , سغدانيا و کرمانيا ....با پساوند پارسى باستانى "ا", "يا" و نا ساخته مى شدند.

    بگونه نمونه اصلن مى دانستى که غرب و شمال غرب ايران و بويژه در عراق کردستان نوروز آباد ها قرار داشتند و دارند. آسیای میانه (تاجکستان و ترکمنستان وازبکستان) شنگان, مرو , بخارا و سغد و سمرقند و چاچ (تاشکند), شهر ختلان, برم, ترمذ, ویسه, بارمان, سومان, زم هندوستان ( بخش از آن 1947 پا کستان) : قنوج در ناحیه ٔ فرخ آباد در 50 میلی رود گنگ واقع است , شهرهاى بلوچستان مکران ز قنوج , مای (مای "جایگاه مادر" نام شهری در هندوستان) ز قنوج وز دنور و مرغ و مایدنور = دنبر= دنپور نام شهری است به هندوستان که در نزديک رود "لمغان" است"مرغنام شهرى در هندوستان" هندوستان" نام ايرانى براى "بهارت " سانسکريت " مهراب شاه هند وکابل

    جغرافیا نگار و کارتوگراف یونانی قرن اول پيش از ميلاد براساس نقشه ارا توتینس (يا اِراتوستِن یا اراتوستنِس Eratosthenes کارتوگراف یونانی قرن سوم پيش از ميلاد) و به همین گونه بطلیموس و بیلو حدود "آریانا" را از خليج فارس تا هند و چين ترسيم کرد.
    در همين نقشه هاى باستانى خورشيد مهمترين سمبول ٢١ ممالک "آریانا" که گردان پارسى ميانه و پارسى نو آن ايران بود و مى باشد..
    از دينار رودکى و فردوسى نام برده. تا زمان امان خان در کشور نامنهاد افغانستان پولها و سکه هاى ايران وخراسان اعتبار داشتند: روپيه, روپیه کابلی, قران, دينار (صنار,سنار = 100 دينار ) تنگه و پيسه, عباسى, قران نادر شاه افشار صاحب قران ضرب کابل در زمان سردارى احمدخان ابدالى در سپاه شاهنشاهى ايران در مرکزخراسان مشهد در فلات ايران اعتبار داشت.
    دينار سنار حبيب اله
    سکه‌های ایران مثلا سکه نادر افشار: شاهد احمد خان ابدالى وخانم اش در مشهد. تيمور شاه کوچک مشهدى است يعنى که در سال ١٧٤٨ در ارگ خوشدامن اش تولد شد.
    (سکه بر زر کرد نام سلطنت را در جهان نادر ایران زمین و خسرو گیتی  ستان)"
    صاحب قران (نام نادر شاه افشار) ضرب قران: کابل دربند مشهد تبريز شيراز

    آنلاین : شاهنامه فردوسى - استوره شناسى درى؟ استوره شناسى فارسى و يا ايرانى و تورانى?

  • پارسى درى
    توماس هايد (ايرانشناس, پارسى شناس, و زردشتى شناس و خاورشناس انگلیسی بود) بزرگترین کار او تاریخ دین کهن ایرانی وزبان پارسى بود که به سال ۱۷۰۰ میلادی پيشينه زبان پارسى را نگارش کرد. و درهمين سال چاپ کرد توماس هايد در مورد پارسى و مخف ها يا کوتاه واژه ها براى ويژه گى هاى پارسى استدلال نموده اين چاپ و نشر دوم اين کتاب درسال 1767 ميلادى به زبان لاتين است
    خاورشناس اوکسفرود مى نويسد:
    “[.... ]”
    شور بختانه متن اصلى نقل قول توماس هايد در اين برگ نمايان نمى شود

    کتاب توماس هايد, برگ 421
    برگردان از لاتين به پارسى

    آغاز نقل قول
    "دری، که فارسی نام دارد . بهرام گور پس از یک تصمیم يابى فرمان داد که نامه ها و مکاتبات پرسشها و پاسخها در دربار با کليه نهادهاى منطقوى گوناگون با زبان پارسى دربارى گفته ونوشته شود. درآن هنگام زبان فارسی-مادى "دری" نامیده می شد. زبان فارسی دری از "در" به معنی دروازه و یا و درگاه يا حولى (حیاط و یا قلعه یا قصر) به دست آمده است. اینجا دري در نگاه اول به نظر می رسد که از درگاه مشتق شده است که در آن درى مخففى از دربار و درگاه و يا حولى شاهى مى باشد"

    پايان نقل قول

    آنلاین : https://books.google.de/books?...

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس