صفحه نخست > دیدگاه > ارزش سوق الجیشی ولایت بغلان، جای خالی، نقش فراموش شده و حقوق پایمال شده (...)

ارزش سوق الجیشی ولایت بغلان، جای خالی، نقش فراموش شده و حقوق پایمال شده هزاره های اسماعیلی* در مسایل هزاره و روند سیاسی افغانستان

نیکپی پور
جمعه 11 می 2018

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

نشر نخست: هفدهم اپریل 2013
ولایت بغلان در مسیر شاهراه عمومی عبور از تونل سالنگ بطرف کابل قرار داشته وبحیث
نقطه وصل نه ولایت شمال کشور، شمال را به پایتخت افغانستان وصل میکند. این ولایت با ولایات کندز، تخار، سمنگان، بامیان ، پنجشیر، پروان و بلخ هم مرز میباشد.
واحد های اداری ولایت بغلان عبارت اند از نهرین، اندراب، بغلان جدید، پُلِ حصار، پُلِ خُمری، تاله و برفک، جَلگه، خِنجان، خوست و فِرِنگ، دوشی، دهانه غوری، دِه صلاح، فِرِنگ و غارو، گذرگاه نور، بُرکه.

ولایت بغلان بمثابه مهمترین پل توصل هزاره های شمال افغانستان از دو راه مهم تاریخی میباشد. اول، دره بزرگ نیکپی که هزاره های بلخ، سمنگان، بغلان و کندز را به بامیان وصل می کند. دره نیکپی یکی از شاخچه های راه ابریشم بود که در امتداد سده ها از راه های مهم موصلاتی، تجارتی و سوق الجیشی بوده است. دوم دره شیبر که هزاره های ولایت پروان را از شمال تا بامیان و بغلان و در جنوب به کابل مرتبط می سازد.

موقعیت هزاره های اسماعیلی در ولایت های شمال افغانستان

شبکه جهانی هزاره های اسماعیلی
شبکه جهانی هزاره های اسماعیلی
https://www.facebook.com/IsmailiHazaras

هزاره های اسماعیلی در همه ولایات شمال افغانستان زندگی می کنند، ولی مهمترین تمرکز آنها قرار ذیل است:
1. دره نیکپی بزرگترین تجمع هزاره های اسماعیلی است که از واحد اداری دوشی ولایت بغلان شروع و تا مربوطات ولایت بامیان امتداد یافته است. سرشماری دقیق از این دره در دست نیست، ولی رای دهنده های که در انتخابات پارلمانی به دوشی آمده تعداد رای دهنده ها به یکی از وکلا به (7849) تن رسیده است. بیش از 20 در صد نفوس مردم نیکپی در کابل ، پلخمری ولایت بغلان و در خارج از کشور زندگی می کنند.

دره های فرعی که در داخل دره نیکپی موقعیت دارد، طوایف دیگر مانند مردم اشخوجه (هشت خواجه) در دره وادو، هزراه های سنی مذهب در زاروغه، دره تاجک نشین تورموش، دره اشرف و انگار در تاله و برفک، نیز تحت تاثیر مستقیم این مردم قرار دارد.
2. خاناباد ولایت کندز هم یکی از تجمع هزاره های اسماعیلی بوده که اکثر باشندگان جنگلباشی، جولیچه، بنگی، خاناباد، خواجه لغمان و نقاط همجوار از نیکپی های اسماعیلی هستند.

3. طوایف مختلف هزاره های اسماعیلی مانند بهسود، صد مرده، پشتی بند، دره یوسفولایت سمنگان زندگی می کنند.

4. شیبر و شنبل، کالو، عراق، ولایت بامیان که ولایات پروان، بغلان و بامیان را با هم وصل میکنند، محل زندگی طوایف شیبری، شنبلی، عادل میباشند.

5. طوایف دایمیرک و نیمو در دهنه غوری، خوجه الوان، تلخیان تودک (توتک) نیز از هزاره های اسماعیلی هستند که در کوهستان های جوار پلخمری و دوشی زندگی می کنند.

6. گروه اتنیکی بنام های آهنگران از هزاره های اسماعیلی اند که در مرکز شهر دوشی و قرا اطراف آن و ولسوالی خنجان زندگی می کنند.

تاثیرات ناگوار جنگ فرقه یی بالای سرنوشت هزاره های اسماعیلی

اسماعیلیان افغانستان از لحاظ مذهبی و فرقه یی و قومی سه بار در اقلیت قرار دارند که در جریان سده ها مورد تاخت و تاز متعصبین مذهبی سنی و شیعیان اثناعشری قررار گرفته اند.

اقلیت اول که شیعه هستند و مورد تبعیض مذهبی از طرف مذاهب دیگر قرار دارند، اقلیت دوم اسماعیلیه هستند که از جانب متعصبین شیعه اثناعشری اذیت شده اند. این مردم قرنها مذهب و باور های عقیدتی و حتی شیوه های عبادت شان را از دیگران مخفی کرده و به غرور مذهبی شان شدید صدمه وارد شده است و اقلیت سوم این است که آنها هزاره اند و در جامعه افغان با تبعیض و تعصب روبرو بوده اند.

در دوران جنگ های داخلی که مجاهدان افغان زیر شعار سنی و شیعه در پاکستان و ایران دست به ایجاد تشکیلات جنگی و نظامی زدند، اسماعیلیان افغانستان بنابر تعلقیت های فرقه یی شان از قطار جنگ و جهاد به دور مانده، مصروف زندگی صلح آمیز بودند که در نتیجه وضع جنگی خسارات زیاد را از جانب مجاهدان سنی و شیعه متحمل شدند.
گروه های مجاهدان تشیع که ذهنیت تعصبی در طول قرن ها در ذهن آنها موجود بود، موجودیت این مردم را در جوار شان نمی پذیرفتند.
عدم پذیرش برادران اثناعشری را در برابر برادران اسماعیلی شان در چند مثال کوتاه بیان می کنم:

...در سال 1991 زمانیکه حکومت نجیب الله بامیان را "منطقه صلح" اعلان کرد و اعضای برجسته دولت و کارمندان دستگاه استخبارات (خاد) را با هلیکوپتر های نظامی به کابل انتقال داد، شماری از هزاره های اسماعیلی که به صفت کارمندان ملکی و نظامی در رده های پایین کار میکردند، نتوانستند از بامیان فرار کنند، شاید آنها نمی خواستند فرار کنند که ناگهان ازطرف مجاهدین برادران اثناعشری شان بی رحمانه تیرباران شدند. نوروز خان قومندان با تجربه پولیس نیز در همین جمع کشته شد، سنکدر نیکپی مامور ملکی تیر باران شد ...

تا حال چند بار برادرکشی میان هزاره های اسماعیلی و شیعه اثناعشری در عراق و کالوی بامیان و شیخعلی پروان تا سطح قتل عام انجاد شده که هر بار به سرکوب جانب اسماعیلی انجانیده است.

انجنیر برهان عقاب در کتاب (خصوصیات تاریخی و فرهنگی اسماعیلیان افغانستان) می نویسد: "در ولسوالی دره یوسف ولایت سمنگان اولین حمله جهادی توسط گروه های مسلح که تازه "ولسوالی" را بدست آورده بود در قریه "صدمرده (سرسنگ) اسماعیلیان سازمان داده شد. زیرا تعدادی از مردم معتقد بودند که حزبیها کفار تازه اند، باید اول کفار اصلی و خانگی (اسماعلیان) تصفیه گردد. بعدا به حساب حزبیها رسید. تعدادی از مردم کشته و فراری شده و باقیمانده را "مسلمان" نموده و ملا امام مخصوص غرض شستشوی مغزی آنها و آموزش اسلامی مقرر نمودند. "

انجنیر عقاب می افزاید: "در جریان سال های 1358(1979 م ) در حالیکه جبهه جدیدی علیه حکومت وقت از جانب اسماعیلیان به رهبری سید منوچهر در ولسوالی دوشی وجود داشت... تنظیم حرکت اسلامی حمله دیگری علیه جماعت بی دفاع اسماعیلی از جانب علاقه داری تاله و برفک تحت نام جهاد علیه کفار آغاز شد که باعث تلفات سنگینی در میان مردم شده و تعداد از مدافعان را، قومانانان جهادی کرمعلی به پشت موتر جیب بسته تکه تکه کردند."

برهان عقاب به ادامه مقاله اش در کتاب (خصوصیات تاریخی و فرهنگی اسماعیلیان افغانستان) می نویسد: "در اوایل 1959(1980م) سومین حمله (حرکت انقلاب اسلامی) بالای قریه خواجه نور در 80 کیلومتری شرق شهر ایبک مرکز ولایت سمنگان صورت گرفت. قشلاق ویران، دارایی مردم را به "غنیمت" و تعدادی از اهالی را شهید و زخمی نموده..."
در جنگی که بنام (جهاد علیه غلات ها) یاد شده بود انجنیر برهان عقاب می نویسد: " در سال 1984 اتحاد بین تنظیم های اسلامی ولایات بغلان، سمنگان، از جمله حزب اسلامی، حزب اسلامی خالص و سازمان نصر بوجود آمد، ... به تاریخ 11 جنوری 1984 تهاجم وسیع بالای قرأ از سر گرفته شد . محترم محمد حسین صفرزاده سمنگانی در کتاب (سال های جهاد در افغانستان) در مورد بی محتوا بودن این جنگ چنین می نویسد: ""فعلا در سازمان نصر بویژه حوزه پلخمری، سمنگان نمی توان کسی را پیدا کرد که منکر فریب خوردن مسوولین دو حوزه پشت بند در رابطه به جنگ کیان باشند. همه معتقدند که می شد به موقع جلو جنگ را گرفت... و مولوی ها (رهبران رهبران محلی تنظیم ها) و قوماندانان همسایه که رهبران ما را فریب داده اند فعلا نظاره گر و تماشا چی صحنه جنگ هستند و کوچکترین اقدام عملی نمی کنند.""

قرار نقل قول انجنیر عقاب، آقای سمنگانی که از مبتکرین جنگ بوده، در کتاب (سال های جهاد در افغانستان) می افزاید: "من هم پیش از دیگران به فکر این معضله طولانی بودم و در واقع یکی از هدف های اصلی من در منطقه حل نهایی این جنگ طولانی و بی ثمر بود، بیرحمانه ترین و خشن ترین جنگی که تصورش هم برای خیلی ها مشکل بود."

در نتیجه تجاوز، قتل و غارت تنظیم های جهادی، هزاره های اسماعیلی تلفات جانی و مالی جبران ناپذیر را متحمل شدند و سید منصور نادری به حیث یک قدرت نظامی در منطقه عرض اندام کرد که بعد از استحکام قدرت به کمک حکومت کابل روشنفکران و کسانی که اندیشه های قومی و هزاره گی داشتند مورد تکفیر قرار داده و هزاره های اسماعیلی را به لشکر بی چون و چرای خود تبدیل نمود که تا اکنون از آنها استفاده ابزاری می کند و با انداختن تفرقه ، نفاق و دشمنی میان هزاره ها و در معامله و دسیسه با حکومت های کابل بر مردم حاکمیت می کند و مردم را همچنان در فقر و محرومیت نگهمیدارد و پلان های زیاد را در دوری هزاره های اسماعیلی از روند مسایل هزاره و افغانستان طرح و عملی می کند.

خلاصه اینکه علت اساسی به قدرت رسیدن سید منصور نادری همین جنگ سه ساله بوده که مردم به دفاع شان مجبور شده و سید منصور هم به کمک دولت کابل از موقع سود برده است. ولی مردم به خصوص نسل بالنده و روشن هزاره های اسماعیلی در میان "دوست" از خون بیگانه و "دشمن" خونشریک سرکوب شدند.

هزاره های اسماعیلی به مثابه منابع هنگفت

1. منابع مالی و تجاری: هزاره های اسماعیلی منابع بزرگ مالی برای (مکی) های خاندان کیانی بوده، آنها بنام های (ده یک)، (نذر و نیاز)، (دستبوسی)، (راه پاکی) و غیره از مردم پول ، جنس و مواشی و غله جات را جمع آوری می کنند. "بیت المال" یا دارایی هزاره های اسماعیلی که در اختیار "مکی های" خاندان کیانی قرار دارد، ملکیت این خاندان به حساب می آید و هیج نوع حسابدهی و بازپرس در خرچ و دخل آن وجود ندارد.
2.
از هزاره های اسماعیلی کسانی که موفق می شوند مالک بزنس یا پول و دارایی شوند، نمی تواند تجارت خود را مستقلانه اداره کند. آنها مجبور هستند که با خاندان کیان تجارت مشترک داشته باشند یا به نحوی زیر نظر خاندان قرار داشته باشند. به متحلفین مجازات مانند در انزوا قرار دادن، تکفیر کردن، نابودی فزیکی تعیین و عملی میگردد.

همین حالا اکثر تجارت های که از طرف افراد اسماعیلی در پاکستان، هند، ایران، کشور های اروپایی، امریکا و کانادا فعالیت دارند، سهم خاندان کیان به خصوص سید منصور نادری و پسرانش در آن موجود است.

اختلاط تجارت سید منصور نادری افراد مشخص و تعیین شده و حرکت آن در سراسر جهان تنها عاید پولی نه، تاثیرات مستحکم سیاسی و مذهبی نیز دارد. او با استفاده از پول، افراد برگزیده شده، گروه های خاندانی و طایفه یی تاثیرات خود را به صفت "رهبر مذهبی" مستحکم می کند، به مخالفان ضربه وارد می کند و عاید هنگفت را از راه تجارت و مذهب بدست می آورد.

معدن طلای "قره زغن" در دره نیکپی که توسط ابراهیم عادل وزیر معادن پیشین در اختیار خاندان کیان قرار داده شد که تولید آن به شکل مخفی و علنی رویدست است. ابراهیم عادل با واگذاری معدن طلا، به خاندان کیان عمر دوباره بخشید.
مهمترین منابع مفید برای خاندان کیان قوای بشری مفت و ارزان هزاره های اسماعیلی است که می تواند در جمع آوری حاصلات زراعتی، استخراج معدن طلا، به بیگار گرفته شوند. کارکردن رایگان به خاندان کیان از زمانه های قدیم مروج بوده، مردم به شکل گروهی در جمع آوری حاصلات زراعتی به دره کیان سرازیر می شدند و هفته ها بدون مزد روزمره کار می کردند.

اکنون که خوجه های اسماعیلی در مناطق اسماعیلی نشین مصروف اعمار پل و پلچک هستند و جماعتخانه 3 های مجلل می سازند، در حقیقت بالای هزاره های اسماعیلی سرمایه گذاری مالی می کنند، تا به تدریج این منابع وافر مالی را از دست خاندان کیانی ، به چنگ خود شان درآورند.

3. منابع اجتماعی ، سیاسی و نظامی: سید منصور با استفاده از نفوذ خود میان مردم به صفت شخصیت اجتماعی و دخترش فرخنده نادری با استفاده از جوانان و زنان هزاره های اسماعیلی بر مردم افغانستان فخر میفروشد و خود را افراد با نفود اجتماعی و سیاسی قلمداد می کنند. منابع این نفوذ و قدرت هزاره های اسماعیلی هستند که سید منصور نادری از آنها بهره برداری می کند.

هزاره های اسماعیلی منبع بزرگ قدرت در انتخابات پارلمانی به حساب می آیند. در انتخابات گویا دهه دموکراسی دوره محمد ظاهر شاه سید ناصر نادری برادر ارشد سید منصور نادری وکیل دوشی در پارلمان بود که با رای مردم دره نیکپی و قریه های دوشی به پارلمان راه پیدا کرده بود. اکنون سه وکیل (فرخنده زهرا نادری نماینده کابل، سیدداود نادری نماینده کندزو سید منصور نماینده بغلان) در شورای نمایندگان با رای هزاره های اسماعیلی به این کرسی ها تکیه زده اند. پس هزاره های اسماعیلی نیروی قدرت ساز برای خاندان کیانی و یا کسی دیگری که کنترول آنها را در دست داشته باشد، می باشند.

در زمان جنگ های داخلی مجاهدین در سال های 90 قرن بیستم، هزاره های اسماعیلی بزرگترین نیرو برای قربانی و قدرت در اختیار سیدمنصور نادری قرار داشت. افراد مسلح سید منصور نادری شاهراه سالنگ برزگترین راه توصل شمال جنوب افغانستان را در دست داشتند و در سرنگونی حکومت داکتر نجیب الله با اتحاد شمال نقش بازی کرد و در حکومت مجاهدین سید منصور نادری به صفت "رهبر مذهبی" تا مقام تشریفاتی معاونیت رییس جمهوری در زمان برهان الدین ربانی رسیده بود.

لهذا، هزاره های اسماعیلی منبع قدرت استند که می توانند به پارلمان افغانستان نماینده بفرستند، منبع فعالیت های نظامی اند که در دوران اضطرار و جنگ به نیروی جنگی تبدیل می شوند و منابع اجتماعی هستند که بدنه مهم جامعه هزاره را می سازند.

پس گرداننده های مسایل هزاره های اسماعیلی به استفاده دایمی این منابع هنگفت و بی پایان دلچسپی دارند و از این راه امرار حیات می کنند و امتیازات سرشار مالی، سیاسی و مذهبی بدست می آورند. آنها از افراد، حرکت ها و فعالیت های فرهنگی و سیاسی که در میان جامعه هزاره های اسماعیلی بوجود آید، میترسند و بیدریغانه به سرکوب آنها اقدام می کنند و در صورت ضرورت مخالفت های شان را کنار گذاشته و بخاطر جلوگیری از پیشرفت، ترقی و تحول در جامعه هزاره های اسماعیلی دست به دست هم داده، از وسایل مانند قدرت و مقام دولتی، مذهب و تضاد های فرقه یی ، قبیله یی، محلی و سمتی استفاده می کنند.

سه عامل مهم تفرقه ، نفاق و عقبگردی

عامل اول:

خانواده کیانی: در اینجا تشریح پیشینه کار و فعالیت های خاندان کیانی را لازم نمیدانم و از دوره حاکمیت سید منصور نادری در سال های جنگ 80 و 90 آغاز می کنم. سید منصور نادری در دوره "حاکمیتش" در ولایت بغلان که به کمک دستگاه استخبارات (کاجی بی) شوروی و خدمات اطلاعات دولتی (خاد) افغانستان زیر بیرق جعلی جمعیت اسلامی برهان الدین ربانی در دره کیان مستقر گردیده بود، نابودی ، ترور و اعدام مخالفان وی که اکثرا تحصیلکرده ها و منورین افراد با نفوذ هزاره های اسماعیلی بودند، از شرایط وی و جز پروتوکول وی با (خاد) بود. او در توافق با حکومت و خاد مخالفان خود را در بغلان، کابل و حتی با فرستادن افراد تروریست در ولایت دور دست افغانستان، از جمله قندهار ترور کرد. قتل غلام علی ذوالفقار، قتل سید احمد برخوردار سابق معین اداری و بعد رییس تفتیش وزارت امور داخله در زمان حکومت محمد داود، قتل محمد ابراهیم آرزو از شخصیت محبوب و با نفوذ آنوقت، قتل فجیع ارباب یوسف که طعمه سگ های آدمخوار شد، همچنان قتل افرادی که با وی همکاری داشتند، مانند قتل قوماندان سید مراد مشهور به رییس ارکان، قتل شاد محمد، عمرعلی، مولاداد آگاه از نمونه های قتل های سید منصور نادری است که مشت نمونه خروار ذکر شد.

سید منصور با این کارش هزاره های اسماعیلی به ویژه نیکپی را از شخصیت های چیز فهم عاری میکرد و بقیه مردم را به ترس و وحشت می انداخت. او توانست با ترور افراد با نفوذ و سرکش حاکمیتش را بالای مردم تقویت کند. با این کار افراد پیشتاز هزاره های اسماعیلی یا کشته شدند ویا راه مهاجرت را در پیش گرفتند. در نتجه جنبش های مترقی شدیدا سرکوب شدند و بحران و سردرگمی در میان جمعیت هزاره های اسماعیلی مسلط شد.

عامل دوم :

نقش ادارات امامتی اسماعیلی در افغانستان: ادارات امامتی اسماعیلی وقتی در کابل مستقر شد که مردم افغانستان از جمله هزاره های اسماعیلی بعد از دوره حکومت اختناق طالبان در یک بی خودی فکری و روانی قرار داشتند. آنها برای پذیرش هر نیروی بدون طالبان آماده بودند. بعد از استقرار حکومت کرزی، ادارات امامتی اسماعیلی کار شان را در میان اسماعلیان آغاز کردند. در اولین روز های کار ادارات امام اسماعیلیان مردم به دو دسته طرفداران سیدمنصور نادری و طرفدار خوجه های اسماعیلی3 تقسیم شدند. عده یی از روشنفکرانی که مخالفین سیدمنصور بودند، بی محابا به خوجه های اسماعیلی رو آوردند و آنها را فرشته نجات و مظهر حق و عدالت و ترقی میدانستند. این ادارات که در حمایت مستقیم کرزی قرار داشت، با استفاده از امکانات مادی توانستند، در میان مردم کار کنند. تحصیلکرده ها و افراد روشن هزاره های اسماعیلی از این ادارات انتظار اصلاحات را داشتند. لاکن خوجه های اسماعیلی که اداره های امامتی اسماعیلیه را صد در صد در اختیار دارند، نه تنها اصلاحات لازم را به میان نیاوردند، ادارات امام را به شکل دودمانی آن حفظ کردند و جنگ دودمانی میان خاندان عاشوری و کیانی هزاره های اسماعیلی را به دسته ها تقسیم نمودند. این جنگ تا رسوایی ها یی و برخورد ها و لشکر کشی ها منجر شد که سید و خوجه در آخرین مراحل جنگ باهم دست به معامله می زدند، ولی مردم قربانی تفرقه و بازی های سیاسی مذهبی و بزنسی شان می ساختند.

سازش های تکتیکی خوجه های اسماعیلی و سید منصور نادری بخاطر در بند کشیدن هزاره های اسماعیلی وقتی ممکن می گردد که هردو جانب در کنترول مناطق اسماعیلیه نشین و در جلوگیری از بروز نیروی سومی، منافع مشترک داشته باشند. مثال های زیادی از سازش های (سید و خوجه) در مراحل حساس دوره های حکومت کرزی موجود است که ذکر همه آنها در این جا گنجایش ندارد، ولی ناگزیریم دو سازش بسیار مهم و سرنوشت ساز این دو قوم را علیه قوم سوم (هزاره های اسماعیلی) بر ملا کنیم: مثال اول اینست: زمانی که در جدی 1371 هجری ش (جنوری2002 (خوجه های اسماعیلی بار اول در تاریخ اسماعیلیه جهانی ادارات امامتی را به افغانستان انتقال دادند، با روشنفکران هزاره های اسماعیلی روبرو شدند که دارای مفکوره های ترقیخواهانه، عدالتخوهانه و چپ گونه بودند، این روشنفکران از خوجه های اسماعیلی خواهان اصلاحات و تامین عدالت و مجازات سید منصور نادری بودند. چنین فشاری را گرداننده های ادارات امامتی اسماعیلی قبل از انتقال ادارات در افغانستان، از جانب روشنفکران مهاجر هزاره های اسماعیلی در کشور های اروپایی، کانادا، ایران و پاکستان تجربه کرده بودند که برای آنها قابل قبول نبوده است. بنا بخاطر مهار ساختن به موقع این فشار و مایوس ساختن عاملین آن خوجه های اسماعیلی سید منصور نادری و برادرانش را وزیر امام حاضر مقرر کردند، تا به کمک وی روحیه عدالتخواهی را محو کنند. این کار انجام شد و سید منصور نادری که داشت به تدریج در انزوا قرار بگیرد، دوباره تقویت گردید و بنام وزیر امام حاضر حیثیت از دست رفته اش را احیا کرد.

مثال دوم آن خرید و فروش جماعت خانه عمومی اسماعیلیه است.

از راست به چپ: نشسته: حضرت آقاخان چهارم امام اسماعیلیان جهان، سید ناصر نادری برادر ارشد سید منصور نادری. استاده: قوماندان هارون از افسران فرقه هشتاد و سید همایون پسر سید ناصر

در حالی که افغانستان بسوی انتخابات ریاست جمهوری نزدیک می شود، جنگ خوجه های اسماعیلی به طرفداری از کرزی با سید منصور نادری که ذهنیت و حمایت افراد بی سواد را در اختیار دارد، شدید تر شده است. خوجه های اسماعیلی در تبانی با حامد کرزی ، "نمایندگان هزاره در حکومت” و شماری از دشمنان سرسخت سید منصور که جز نابودی سید منصور پلان و پروگرام روشن ندارند، یکجا شده، از طریق ساختن نهاد های قومی، محلی، راه اندازی رسانه های ضعیف و بدون هدفِ روشن، کار شان را تشدید کرده اند. تعداد دیگری از نیمه روشنفکران که از خوان سیدمنصور به مقام و موقف های ناچیز دست یافته اند، گروه دومی را تشکیل داده اند.

همانطوریکه سید منصور نادری عامل مهم ضد ترقی و پیشرفت است، خوجه های اسماعیلی هم با شیوه های موشگافانه و بسیار عمیق و استخباراتی، جلو ترقی و پیشرفت هزاره را را می گیرند، جوانان را مخالف بزرگان تحریک می کنند، به فرهنگ و زبان مردم ما علاقه مند نیستند، مردم را از سیاست دور می سازند و در صدد ایجاد یک گروه مافیایی مالی هستند که بتوانند به کمک آن اهداف تجاری و سیاسی شان را به کمک مذهب (آیین اسماعیلی) در افغانستان پیاده کنند و در صورت خروج قوای خارجی منافع شان را از دست ندهند.

خوجه های اسماعیلی علاقه مند زدودن احساسات هزاره گی و پاتریاتیزم افغانستانی بوده، می خواهند احساسات انترناسیونالیزم اسماعیلی را در ذهن مردم ترزیق نمایند. این کار در دورمدت به مراتب خطرناک تر از سید منصور است. حاشا که نامهربانی رهبران هزاره که مقامات دولتی و روند سیاسی جامعه هزاره را در انحصار دارند، این خطر را بیشتر و خطرناکتر کرده است.

عامل سوم:

محرومیت در محیط فاسد جامعه افغانستانی: عامل دیگری که هزاره های اسماعیلی را در دامان بیگانه "پرتاب" می کند، محیط فاسد افغانستانی است. این محیط صرف از آنکه هزارگی باشد یا افغانی در مجموع، برای هزاره های اسماعیلی کشنده و کشنده تر می شود. امراض آخوندپرستی، افراط گرایی، تعصبات مذهبی، امتیاز خواهی سیاسی و برتری جویی های برادران "بزرگ" بار سنگین را بر شانه های هزاره های اسماعیلی گذاشته است. اگر هزاره های اسماعیلی سابق تنها مجبور به احترام گذاشتن برادران "بزرگ" تاجک و پشتون بودند، حالا برادران "بزرگ" هزاره نیز احترام بدون چون و چرای آنها را تقاضا دارد.

من شخصا مثال های زیاد را تجربه کرده ام. وقتی بوده است که با افراد از برادران اثناعشری در یک سطح کار کرده ایم. باوجودیکه آنها به مراتب پایین تر از من بوده، بنابر ملحوظات فرقه یی، تنظیمی، روابط خارجی به مقامی رسیده اند، روابط آنها با من تغییر کرده و کوشش کرده اند که من در جمع افراد آنها باشم و برای آنها کار کنم. زمانیکه من مخالفت کرده ام، دست به تکفیر و ترور شخصیتی ام زده اند. این روال به روند مروج در جامعه ما تبدیل می شود و جامعه را در تناقض و تضاد قرار میدهد.

در گروهبندی های که از جانب (سید و خوجه) بالای هزاره های اسماعیلی تحمیل میگردد، کوشش می شود که افراد دلسوز، دارایی آرمان وطنی و قومی و نخبه های این مردم به عقب زده شود و کار میان آنها با معیار های پولپرستی، تملق و وابسته گی مطلق صورت می گیرد که در محیط فاسد افغانستانی هم چنین روشی را با هزاره های اسماعیلی در پیش گرفته اند. چیزی که زیاد تکان دهند است، این روش از جانب برادران بزرگ هزاره هم بکار برده می شود. این کار هزاره های اسماعیلی را از بدنه اصلی اش که جامعه هزاره است، فاصله داده و تکرار آن خساره جبران ناپذیر تاریخی را بر پیکر مردم هزاره وارد خواهد کرد.
از آنجاییکه سه عامل نفاق، تفرقه و عقبگردی در جامعه هزاره های اسماعیلی معرفی گردید، باید خاطر نشان ساخت که همین عوامل خسارات جبران ناپذیر را بر مردم هزاره های اسماعیلی و روند همبستگی هزاره های اسماعیلی با جامعه هزاره در کل وارد می کند.

کسانیکه در عقب این عوامل قرار دارند، اول برادران اثناعشری ما از قدرت و مقام های دولتی استفاده می کنند، دوم خوجه های اسماعیلی از مذهب و اقتصاد و بزنس استفاده می کنند، سوم، خاندان کیانی از نفوذ مذهبی و دولتی در هر رژیم و سیستمی که تا حال در افغانستان موجود بوده، اسلامی یا کمونیستی همه حامی خاندان کیانی بوده اند.

سید منصور نادری مهماندار حامد کرزی قبل از دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان

یکی از سیاه ترین و خطرناکترین عاملی که در میان هزاره های اسماعیلی در حال تحقق میباشد، نزدیکی آخوند های اثناعشری با افراد سیدمنصور نادری است که به بهانه های کاذب تجلیل از سالگرد شهید عبدالعلی مزاری فعالیت شان را گسترش میدهند. آنها تجلیل سالگرد شهادت بابه مزاری را وسیله یی برای تفرقه، سرکوب دیگراندیشان اسماعیلی و تشویق مردم به سوی بنیادگرایی و جدایی مرد و زن هنگام عبادت و پیشبرد امور اجتماعی به کار می برند. زیرا هزاره های اسماعیلی عبادت را با زنان زیر یک سقف اجرا می کنند و زن در جامعه هزاره های اسماعیلی آزاد تر است.

ائتلاف و اتحاد آخوند های اثناعشری که اکثرا تحصیلکرده های ایران هستند، در خارج از افغانستان شدت یافته و روابط آنها از طریق افغانستان با استفاده از پول و قدرت و معامله های حزبی و سیاسی برقرار و اداره می شود.

ارزش ولایت بغلان و هزاره های اسماعیلی در تحولات بعدی افغانستان

هزاره های اسماعیلی که بیشترین تمرکز آن در دره نیکپی "ولسوالی" دوشی ولایت بغللان میباشد، از "دهه دموکراسی" دوره سلطنت محمد ظاهر شاه تا اکنون نقش مهم را در انتخابات و بالا کشیدن وکلای پارلمان داشته است. ولی عقب ماندگی های فرهنگی و سیاسی باعث آن بوده است که این نمایندگی در انحصار خانواده کیانی قرار بگیرد. همچنان موجودیت هزاره های اسماعیلی و هزاره های سنی مذهب در مربوطات ولایت بغلان نقش این ولایت را در پروسه تحولات سیاسی مردم هزاره بالا می برد. قسمیکه در مقدمه این نوشته یادآوری شد، بغلان نقطه توصل بامیان، مزار شریف و پایتخت است و این ولایت شمال و جنوب افغانستان را وصل و قطع کرده می تواند. بغلان کلید دروازه های کابل، بامیان و بلخ است. گرچه جابجایی ناقلین در مرکز بغلان با پلان دقیق و دراز مدت دشمنان خارجی افغانستان مردم بومی را از منابع مهم اقتصادی محروم ساخته، ولی هنوز نکات مهم ستراتیژیک این ولایت در اختیار مردمان بومی قرار دارد که در حالات اضطرار نقش نهم دفاعی را ایفا کرده می تواند.

به قدرت نگهداشتن دایمی عطامحمد نور در مزار شریف، جلوگیری از تقویت تورکتباران در ولایت شمال، در فقر و تنش نگهداشتن این ولایات از جانب حکومت کابل و دست های خارجی علت های مهم دارد که به تدریج می خواند نقش مردم بومی این ولایات را عوض کنند. پس ولایت بغلان مرکز سیاسی، اقتصادی و سوق الجیشی مردم هزاره شده می تواند، مشروط بر اینکه توجه جدی، پلان شده و درازمدت درین مورد صورت بگیرد. این کار به سرمایه گذاری فکری، مالی و عملی درازمدت ضرورت دارد.

راه برآمد از تنگنا

هزاره های اسماعیلی وقتی از این تنگنا بیرون شده می توانند که امکانات ذیل در زندگی آنها قابل تطبیق شده باشد:

1. ایجاد یک مرکز سیاسی و فرهنگی مستقل در میان اسماعیلیان افغانستان(هزاره های اسماعیلی): وبلاگ های که از طرف افراد اسماعیلی نشر می شوند، معلومات دقیق در باره تحصیکرده های اسماعیلی را در آنها دیده نمی شود، ولی معلومات تخمینی در این وبلاگ ها شمار تحصلکرده هزاره های اسماعیلی را به سه نفر داکتر علوم، () ماستر علوم، ( ) لیسانسه ارقام داده است که که سه نفر داکتر علوم آن عبارت از داکتر حفیظ الله عمادی داکتر علوم سیاسی از ایالات متحده امریکا، داکتر محمد ثنا مشهور به داکتر نیکپی داکتر حقوق و دولت و علوم سیاسی از روسیه، داکتر امین الدین مطمین داکتر علوم حقوق از روسیه هستند.

بنابر گروهبندی های که در فوق ذکر شد، داکتران علوم هزاره های اسماعیلی هم نتوانسته اند در مسایل علمی و عملی نظر و عملکرد مشترک داشته باشند. داکتر عمادی درادارات امامتی مربوط به آغاخان کار می کند، داکتر مطمین علایق نزدیک با خاندان کیانی دارد و داکتر نیکپی با هر دو گروه همکاری و رابطه ندارد.

سطح همگرایی در میان هزاره های اسماعیلی بسیار نازل است. تحصیلکرده ها و روشنفکران نتوانسته اند قشر مستقل را تشکیل و از منافع قشری شان دفاع نمایند. به همین علت است که روشنفکران و تحصلیکرده ها هم اکثرا تابع تقسیم بندی های مذهبی و گروهی، تلاش های مستقلانه قشر منور با سرکوب گروه های حاکم بر سرنوشت این مردم روبرو شده و همواره سرکوب می شوند.

ایجاد یک مرکز مستقل فرهنگی و سیاسی در میان هزاره های اسماعیلی کار بس دشوار و بی بسیار ضروری میباشد. در حال حاضر ایجاد هر نهادی که در قیمومیت احزاب سیاسی، تنظیم های جهادی یا به علایم احزاب چپگرا در میان جامعه هزاره های اسماعیلی ناممکن است. زیرا هر جهشی ، جنبشی و حرکتی با تکفیر، تخریب و سرکوب جلوداران روبرو می گردد. تجربه ثابت ساخته است که در مسایل بزرگ سیاسی گرداننده های داخلی و خارجی مسایل هزاره های اسماعیلی با هم در توافق های موقتی و تکتیکی زده اند، تا از تبارز حرکت جدید جلوگیری کنند.

پس حرکت نخست در میان هزاره های اسماعیلی بیشتر فرهنگی، روشنفکری و رسانه یی باشد. کمک کننده به این حرکت، استقلال جنبش را زیر سوال نبرد. تاثیرگذاری بالای این مردم از راه قومی و خونی موثر تر خواهد بود. تاثیرات سیاسی و حزبی آسیب پذیری کار در میان هزاره های اسماعیلی را بیشتر می سازد.

تنها ایجاد یک حرکت از افراد مستقل و مختطلد از منورین هزاره های اسماعیلی و جعفری که از وابسته گی های گروهی مبرا باشد، می تواند جنبش را به جلو ببرند.

هدف اساسی این جنبش پیوند دادن هزاره های اسماعیلی با جامعه هزاره، رشد احساسات و شعور ملی، بلند بردن سطح آگاهی و خنثی کردن تبلیغات تجرید و جدایی هزاره های اسماعیلی از جامعه هزاره باشد.

جذب و اتحاد منورین هزاره های اسماعیلی بر مبنای مسایل جاری و موقتی، مانند آمادگی رهبران به انتخابات ریاست جمهوری، دلچسپی های گروهی و تنظیمی بر روند همبستگی هزاره های اسماعیلی با جامعه هزاره صدمه میزند. وضعیت هزاره های اسماعیلی طوری است که به آنها کمک آرمانگرایانه قومی صورت بگیرد، نه اینکه چشم های استفاده های سیاسی بر آنها دوخته شوند.

2. شرکت دادن در قدرت دولتی: از آنجاییکه گرفتن نمایندگی سیاسی و مذهبی مردم از خاندان کیان و خوجه های اسماعیلی که ادارات امامتی حضرت آقا خان را در دست دارند، ناممکن است، سهمگیری و شریک ساختن هزاره های اسماعیلی باید از راه دیگر صورت بگیرد. مثلا: از طریق سناتوران انتصابی در پارلمان، از طریق توافقات و ائتلاف های که در دور مدت با دولت مرکزی صورت میگیرد و شخصیت سازی های رسانه یی، انتخاب وکیل از محلات و مناطق غیر اسماعیلی و دیگر راه های معقول و ممکن.

هزاره های اسماعیلی از محرومترین مردمانی اند که از قدرت، سیاست و سهمگیری در امور سیاسی و مذهبی به دور نگهداشته شده اند که محرومیت آسیب پذیری آنها را بیشتر کرده است. آنها به زور و زر زودتر تسلیم می شوند، دوراندیشی قوی ندارند و به دانش و دانشمند ارزش کمتر میدهند. افرادی که دارای مفکوره، دانش و آرمان از میان این مردم اگر امکانات مادی و دولتی داشته باشد، به آسانی می تواند تاثیرات شان را بالای مردم وارد نمایند و آنها را به تدریج به اصل شان بازگردانند.

3. جستجوی راه حل و مقابله با خاندان کیانی: در حال حاضر راه حلی با خاندان کیانی با موانع روبرو است. مانع اول اینست که سید منصور نادری و مخالفین آن در جریان تاریخ در نابودی یکدیگر بوده و هیچگاه توانایی و قابلیت توافق های تکتیکی و درازمدت با یکدیگر نداشته اند و حالا هم ندارند. عواملیکه این قابلیت را برای هردو جانب ناممکن ساخته است ، اینست که سید منصور نادری همیشه از حمایت حکومت ها ، احزاب، قوم سادات و کشور های خارج و پول خود استفاده کرده و توانسته است که آنها را در حال سرکوب و پراگنده نگهدارد و افراد سرکش و مهم را نابود کند. برعکس بخش مخالف سید منصور نادری هیچگاه در حمایت دولت ، احزاب سیاسی و پشتیبانی وسیع مردمی نبوده و نتوانسته اند به مثابه نیروی موثر در جامعه هزاره های اسماعیلی و جامعه هزاره عرض موجودیت نمایند. همچنان نسبت موقعیت جغرافیایی، واقعیت های تاریخی و خصومت های شدید مذهبی و فرقه یی از جامعه هزاره نیز به دور نگهداشته شده اند. ولی خاندان کیان در هر رژیم و سیستم موجود در افغانستان خود را عیار کرده و با استفاده از مقام دولتی، سیاسی و مذهبی به سرکوب و نابودی فزیکی مخالفانش کار کرده است. مثلا: در زمان قدرت حزب دموکراتیک خلق افغانستان با همکاری (کاجی بی) و (خاد) ، در دوران مجاهدین با روابط نزدیکش با حکومت و شخص برهان الدین ربانی قیام کرده بود و در زمان کرزی فرزندان و دخترش فرخنده زهرا نادری از لندن به افغانستان آمد و در بستر خون آلود سیاسی پدر ادعای دروغین دفاع از حقوق زن و دموکراسی را سر دادند. بنا خاندان کیانی هیچگاه حاضر نخواهد بود که منورین سختگیر هزاره های اسماعیلی را به صفت جانب مقابل توافق و معامله های خود بداند. از طرف دیگر موجودیت افرادی که از خوان قدرت سیاسی و مذهبی خاندان کیان "فیص" می برند و صاحب مقام و منال موقتی می شوند، قابلیت سید منصور را در آشتی و نزدیک شدن با مخالفان وی ناممکن می سازد. زیرا در صورتیکه او بتواند گروه های مردم را با هم در تقابل قرار بدهد، ضرورت امتیازدهی به دیگران را ندارد. پس خاندان کیان (سید منصور نادری) وقتی به هزاره های اسماعیلی ارزش قایل خواهد بود که با دو نیرو روبرو باشد: نیروی آگاه و دارای آرمان هزاره گی از داخل جامعه هزاره های اسماعیلی و حمایت مطمین و دوامدار از جامعه هزاره در سطح افغانستان و جهان.

4. تعیین پالیسی واقعبینانه با خوجه های اسماعیلی و ادارات آغاخان: در حال حاضر شماری از کادر هزاره های اسماعیلی به ادارت امام حاضر حضرت آقا خان چهارم کار می کنند. این ادارات در کنترول و اداره کامل و مطلق خوجه های اسماعیلی قرار دارند. خوجه های اسماعیلی به زبان، کلچر و مسایل فرهنگی هزاره های اسماعیلی علاقه ندارد و تنها بر آموزش زبان انگلیسی آنهم در سویه های پایین کاری تاکید می کنند. خوجه های اسماعیلی با استفاده معقول از پرستیژ جهانی حضرت آقاخان چهارم، می توانستند، در جلوگیری از قتل عام هزاره ها موثر باشند که در این مورد خاموشی اختیار کردند، آنها می توانستند به محصلان هزاره های اسماعیلی موقع تحصلات عالی بدهند که ندداند. در جریان یک دهه موجودیت ادارات امامتی تعداد فارغان هزاره های اسماعیلی از دانشگاه های حضرت آقا خان به پنج نفر نمی رسد که تنها در مسایل مذهب آموزش دیده اند. بی سوادی در زبان مادری میان نسل جوان هزاره های اسماعیلی با بالاترین سطح رسیده که با هیچ مردم و گروه در افغانستان قابل مقایسه نیست. گرچه شماری از جوانان هزاره های اسماعیلی به مصرف شخصی شان از دانشگاه فارغ شده اند، ولی قشر تحصیلکرده در سطحی نیست که بالای مسایل مربوط به مردم شان موثر باشند، زیرا آنها خود تحت تاثیر گروهبندی های طایفه یی قبیله یی و مذهبی قرار می گیرند.

5. ساختن یک سیستم کادری واحد هزارگی که هزاره های اسماعیلی در آن سهیم باشند: تا اکنون در همه نهاد های سیاسی، دولتی و حتی فرهنگی مربوط به هزاره، رهبری عام و تام بدست افراد هزاره های اثناعشری بوده و کادر های هزاره های اسماعیلی بنابر عوامل سیاسی، مذهبی ، گروهی ، عقب ماندگی فرهنگی و اقلیت بودن ، نتوانسته اند دوشادوش برادران اثناعشری (جعفری) شان قرار داشته باشند. هزاره های اسماعیلی وزیر ندارند، وکیل پارلمان ندارند، حزب سیاسی ندارند، نهاد های فرهنگی مستقل ندارند، و تلاش های آنها بخاطر برآمد از این پرتگاه خطیر با عدم همکاری همه قرار میگیرد. جالب اینکه برداران هزاره های جعفری نه تنها حمایت و کمک های عملی را در این مورد انجام نداده اند، بلکه بسیاری از افراد قدرت طلب کوشیده اند از هزاره های اسماعیلی استفاده های ابزاری کنند. همین اکنون کار رهبران هزاره میان جوانان و گروه های هزاره های اسماعیلی بیشتر جنبه های تکتیکی، موقتی، و ابزاری دارد. مثال های زیاد موجود است که قدرت طلبان هزاره از میان هزاره های اسماعیلی برای شان (سربازگیری) کرده اند و در صورت روبرو شدن با مقاومت روشنفکران اسماعیلی، به سرکوب آنها اقدام کرده و مخالفین کار ناروای شان را تکفیر و سرکوب کرده اند.

این مشکل وقتی حل میگردد که یک سیستم واحد کادری در سطح نهاد های سیاسی، فرهنگی و حتی دولتی بوجود آید، تا نخبه ترین افراد هزاره های اسماعیلی در آن سهیم باشند و قابلیت و راه های سهمگیری هزاره های اسماعیلی را در مسایل هزاره و روند سیاسی افغانستان طرح و تدوین کنند.

پی نوشت:

1*. من اصطلاع (هزاره های اسماعیلی" را عمدی بکار برده ام ، تا تعلقیت این مردم را با هزاره پیوند بدهم و کوشش های بدبینان هزاره را که می خواهند با استفاده از عقاید مذهبی این مردم را از هزاره جدا کنند، خنثی نمایم. زیرا آنها کوشش می کنند، اصطلاحات (اسماعلیان)، (جوانان اسماعیلی)، (مردم اسماعیلیه)، (جماعت اسماعیلیه) و غیره را از طریق رسانه ها، فیسبوک و تبلیغات در عبادتگاه ها مروج سازند و کلمه هزاره را از ذهن مردم بتراشند.

از تمام رسانه های همکار و نویسنده ها هم خواهشمندم که این مردم را بنام (هزاره های اسماعیلی) یاد کنند.

2. خصوصیات تاریخی و فرهنگی اسماعلیان افغانستان(مجموعه مقالات پژوهشی)، جلد اول، تورنتو، 2002، صفحه 41-62

3. خوجه های اسماعیلی: خوجه های اسماعیلی که اصلا از قوم گجر هستد، از گجرات هندوستان به کشورهای افریقایی یوگندا، تانزانیا و کنیا مهاجر شدند و از آنجا اکثرا به کانادا و قسما به اروپا مهاجر شدند.

واژه های کلیدی

هایلایت
آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • این یک واقعیت است که سید ها در بین دو شاخه مذهبی شیعه یعنی اسماعیلی و اثنا عشری از هزاره ها استفاده سو نموده وحقوق شان را پایمال میکنند. و بعضی اوقات بخاطر منافع شخصی در حق اوشان خیانت و جنایت را روا میدارند ولی این پدیده زشت و خیانت از طرف سید ها در حق هزاره ها بیشتر در بین اثناعشری ها تبارز علنی نموده وثبوت انکار نا پذیر دارد ولی در بین هزاره های اسماعیلی تنها کار سو که سید ها نموده از حضور فعال هزاره های اگاه وچیز فهم در قدرت و وکالت و امور دولتی مطابق نفوس شان جلو گیری نموده و خود سید ها همه کاره هزاره های اسماعیلی است.ولی نویسنده محترم بنام حقیقت در مورد کار وتشکیلات امامتی (یا اقا خان امام اسماعیلیان جهان) پا را از گلیم خود فرا تر دراز نموده وعقده های شخصی که داشته با هر کسی در ادارات امامتی چرندیات و بدور از واقعیت در مورد کار و ادارات امامتی قلم فرسایی بیجا نموده و کار ادارات امامتی را که به گفته خودش اولین بار در افغانستان فعال گردیده است وارونه جلوه داده و زحمات وکار باز سازی امام و دفاتر اما متی را زیر سوال های احمقانه خود برده است که این ادعاهای واهی خلاف واقعیت و زحمات امام و دفاتر وتشکیلات ان در افغانستان میباشد.

    • احمق کسی است که بخاطر معاش ماهوار چند صد دالر مردم ، مذهب و همه چیز خود را به بیگانه ها می فروشد.
      هردو جانب اسماعیلیه را به تجارت شان تبدیل کرده اند. مذهب به شبکه تلفون، معدن ، هوتل های چند ستاره و وکیل شدن و آدمکشی و دسیسه سازی کار ندارد.
      خوجه ها چند مکتب ، لیسه و پوهنتون را ساخته اند؟
      مسجد ساختن بدرد مردم افغانستان نمی خورد.
      چرا خوجه ها و حضرت آقاخان در کشتار هزاره های افغانستان از طرف کوجی ها و هزاره های کویته از طرف وهابی ها خاموش ماندند؟ آنها می توانستند کمک کنند مگر نکردند.
      اگر احمق نباشید هیچگاه خارجی را دوست مردم هزاره فکر نمی کردید.
      هم بسیار احمق، لوده و ابله هستید که دور را دیده نمی توانید.

  • مراد کیانی اولتر از همه من از هیچ طرف نه کدام معاش به دالر یا افغانی میگیرم ونه وابسته از لحاظ مالی وپولی به هیچکدام اینها استم به خود کار شخصی داشته و به هیچ حناح سیاسی و مذهبی درافغانستان تعلق ندارم ولی نمیدانم که به زعم بیمار شما نمیدانم بیگانه کی است در حالیکه در افغانستان کسی که در دولت است یا خارج از ان چه در نهاد های دولتی یا مخالفین همه اش به بیگانه وابسته است طی بیش از سی سال افغانستان به خاک خون غلطیده و همه چیز اش نابود شده کدام فابریکه تولید قلم کتاب یا سلاح یا سایر لوازم سراغ دارید که افغان نازنین تولید کرده باشد پس افغانها بخاطر احیای اقتصاد و زیر ساخت های اقتصادی به خارجی ها وبیگانه ها ضرورت داشته ووابسته میباشد .قصه کوتاه همین تنبان کون ات هم ساخت خارجی وبیگانه است وگرنه تو وامثال بعقل ات کون لچ میماندی.مسجد وعبادتگاه که بدردت ات نمیخورد شما شاید بیدین و کمونیست وبیخدا باشید که جای شما اصلا در بین انسان ها نه ودر طویله خانه میباشد. اکثر خوجه ها دارای تحصیلات عالی است که خطر وشرایط جنگی افغانستان را قبول کرده وبخاطر خدمت به اسماعلییان افغانستان و باز سازی افغانستان و بخاطر شما نیمچه بیسواد کودن بیدین به افغانستان روز شب سپری میکند .وگرنه همه این بقول شما خوجه ها با ان مدرک تحصیلات در خارج از افغانستان زنده گی اش مرفه ودر امد اش بهتر و زیاد تر است.اینکه شما کودن از یکطرف خوجه ها وحضرت اقا خان را بیگانه میدانید و از طرفی توقع دارید که در امور داخلی وسیاست دولتی افغانستان مداخله وجانب یک طرف قضیه را صرفا قضیه داخلی و دولتی و حکومت ومردم افغانستان است بگیرد ودر موضوع مداخله کند که هیچ ربطی به کمک کننده گان انسان دوستانه وبشر خواهانه دونر های خارجی وتشکیلات (اقا خان نت ورک)و کار گذاران ودست اندرکاران شبکه های انکشافی اقا خان ویا به گفته شما خواجه ها ندارد. اول سواد بیاموز و سواد ودانش اجتماعی و سیاسی ات را بالا ببر بعد شروع به نظر و نوشته های کن که از درک ان فعلا عاجز استی.

    • برادران عزیز!!!
      منحیث یک دوست و برادری تان ازشما آقایان احترامانه خواهش میکنم که لطفآ ازمشاجرات بی معنی و بد نام کننده دین ، مذهب ، پیر ، پیشوا ، امام ومقدسات اسلامی جدآ خود داری و پرهیز نمایید.
      باور کنید با این گپها ما بجز از اینکه بخود وبه مذهب و راهی خود ضرر برسانیم دیگرکاری نکرده ایم کمی از عقل سلیم استفاده نمایید.
      یک مثال است که میگویند:
      آب اگر صد پاره گردد عاقبت یکجا شود.
      بنظرمن:
      ما نه پیری خراباتیم و نه شیخ مناجات /////// ما همه عبدگنه ایم و وامانده زطاعات
      نه مرادیم و نه مرشد ، نه مربی و نه استاد ///// به مثال طفل مانده به صنف در دوسالیم
      خردمند باشید والسلام

  • سلام عزیزان
    من اسماعیلی نیستم.
    بعد از خواندن این مقاله، کمی در باره مساله اسماعیلیه در انترنیت جستجو کردم.
    همه عکس های امام اسماعیلی در افغانستان همرای پشتون، سید، پاکستانی بود. من عکسی را ندیدم که امام اسماعیلی با یکی از شخصیت های هزاره اسماعیلی باشد. آیا در 12 سال حکومت کرزی که آقاخان در آن نقش دارد، و جناب شان صد ها سفر رسمی و غیر رسمی داشته، ممکن نبوده است که حد اقل و حتی تصلدفی یک عکس با یکی از مریدان هزاره شان داشته باشد؟

  • بعد إز خوان دن پاره إز پاراگراف بالا به يادگفته أي معروف افتاده أم كه ميگويد :
    صحبت ناجنس دوزخ را به فرياد آورد
    نويسنده پاراگراف خفاش انه با دل تاريك و ذهن مُضحك , فرهنگ بيشتر إز بالا كردن دامن خود بنزد مردم را ندارند اين شكارچيان خانگي بفكر مشوش كردن أفكار مردم هستند ، بي خبر إز آن كه مردم بيشتر أزهر وقت آگاه وآگاه ترند وفريب همچون خود فروختگان امروزي را نخواهدخورد چنانكه رسول اكرم (( ص )) مي فرمايد
    قالَ النَّبِيُّ ( ص ) : مَن غَشَّ فَليَسَ مِناَّ
    حضرت رسول اكرم ص مي فرمايد : هركسي كه مردم را بفريبد از مانيست .
    فريبد گر كسي خلقي خدا را - نكرده پيروي أو مصطفي را
    نباشد از گروه أمت أو - خدا را نا اميد از رحمت او
    به قول مصطفي نبود مسلمان - نباشد منكر حق أهل إيمان
    فريب و كذب از روي جهالت - بسي اندازد إنسان در ضلالت
    مسلمان در ميان خلق تفريق - نه اندازد مگر بأشد منافق
    حديث مصطفي بأشد به تكرار - چنين شيطان كاذب را سزسزاوار
    قال النبي ( ص ): هذا فراق بيني و ببينك
    حضرت رسول اكرم ( ص ) مي فرمايد :
    از وجود ماني از رآه باز ماني گمراهي بسيار سخت افسوس است كه رآه نداني و براه گمراهي روان باشي
    (( مثنوي ))
    در بياباني براه راست رو - پيروي از خضر بنما راهرو
    گرنباشد پيركامل رهبرت - أولين منزل بماني چون خرت
    تا نه بنمايد دليل و رهنها - چشم نا بينا روي خواهي كجا
    ميروي رآه أندرين تاريك شب - بي شعاع شمع ره رفتن عجب
    ساده دلرا در حقيقت مغز نيست - همچو حيوان اعتقادش نغز نيست
    او نه بشناسد دليل و رهبري. - رآه مي جويد خري از أستري
    اي برادر هم چنان أحمق مشو. - همچو أحمق أندرين ره دق مشو
    جوي دائم عارفا رآه خدا. - عارف حق از خدا نبود جدا
    باز ميدارد ترا از كفرو شك - هر حقيقت را نمايد يك به يك
    اي دل ديوانه محو يار شو. - باده نوش خانه خمار شو
    مطرب و ميخانه اي أنوار را. - عاشقم هر عاشق رخسار را
    از وجود خويش خواهم پير را - بشنو از من ناله شبگير را
    مرد عارف واقف از سّرخداست - سالك ره نيز باحق آشناست
    از بد و هرنيك آگاهت كند - خلق عالم را شناسايت كند
    در ميان نيك هر بفرق چيست - عارفان را ظاهر وباطن يكيست
    مي شناسد آدم و حيوان كنون. - مؤمن از ملحد نداند باز چون
    مي نمايد فرق باطل را زحق - در حقيقت دارد أو از حق سبق
    داده ظاهر خلق إنسان را نشان. - فرق احمد را تو از بوجهل دان
    هست شيطاني بسي آدم صفت - ليك كي گردد مراينها باورت
    آنچه مي بيني به شكل آدمي. - جمله گاو و خر بود حيوان همي
    در ميان كفرو إيمان فرق چيست. - عارف رآه حقيقت جوي كيست
    هيچگاه از نيك واز بد دم مزن. - يا عُمر بأشد علي أندر بدن
    رهبري نبود مرو هرسو شتاب - نوح در كشتي چرا ترسي زآب
    پير كامل جو آگاهت كند. - حق و باطل را شناسايت كند
    اهل ظاهر پُرزتلبيس ست وبس - باطن أو همچو إبليس ست وبس
    چند گويم از مريد پير شان. - هست دجال و خري در هر زمان
    جوي پير رآه أسرارت كنون. - واقف سر حقيقت نيست چون
    از ضلالت تارهاند مر ترا. - زود در مقصد رساند مر ترا
    واقف از أحوال چوني بيخبر - ميروم تا بر سر حرف دگر

  • همیشه مقالات برادران هزاره های اسماعیلی خود را با دقت تمام میخوانم و کم و بیش از احوالات آنها آگاهم. همچنان که حس هزاره گی در میان هزاره ها اثنا عشری بطور کماکان زنده شده است و نشانگر آن مقاومت سه ساله غرب کابل در برابر تمامیت خواهان و رشد فکری و همگرایی در دهه دموکراسی گویای آن است خوشحالم که براداران و خواهران همخونم در جماعت اسماعیلی کارهای روشنگری و و حس قومی مردم را با مقالات خوب خود بالا میبرند.
    من در هر جای که با یک هزاره صرف نظر از تعلق داشتن به شیعه جعفری یا اسماعیلی، و یا سنی مانند یک برادر هزاره خود برخورد کرده ام. برادران و خواهرانم: بیائید که تعلق داشتن با یک مذهب خاص را به معنی مانع همگرایی هزاره گی خود ندانیم. ما اول هزاره هستیم و بعد به هریک از مذاهب تعلق داریم، مذاهب در هیچ جای نگفته است که اگر برادرت شیعه اسماعیلی، جعفری یا سنی باشد من و تو هزاره و برادر یا خواهمر همدیگر نیستیم. بیائید یکپارچه شویم و به هزاره بودن خود افتخار کنیم. اگر من و تو یکجا باشیم آنانیکه بنام سادات و ملا ها و هر عنوان دیگر در هر سه طرف ایجاد اخلال کرده نمیتوانند.
    به خدا قسم من در هر جای که همصحبت با هزاره سنی و اسماعیلی خود شده ام برایش واضحا قوما گفته ام و یاد آور شده ام که فرق نمیکند که من هزاره جعفری هستم و آن مانع از همخون بودن من با تو شود و گفته ام که باید اتحاد و یگانگی را میان خود مان خود ما ایجا دکنیم. بهترین راه ابتدایی و آغازین ایجاد وبسایت ها اشتراک و تخم اتحاد کاشتن میان خود مان در هنگام سر خوردن به یکدیگر بطور روز مره مییباشد.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس