نگاهی به "جبهه ملی افغانستان "
نويسنده: عبدالاحد "برین مهر"
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
افغانستان کشوردارای اتحادهای ناپایدار،اءتلاف های لرزان وجبهات شکننداست . درین کشورتقریباً هیچ چیزبه معنی واقعی آن عینیت پیدانکرده وشکل نگرفته است . تاریخ دورونزدیک کشورمامبین این امراست ،که اءتلاف ها ، اتحادهاوشورا ها همواره وزود دستخوش بی باوری وازهم گسیختگی گردیده وبه ثمرنمی نشیند .گاهی محوراین اتحادها واءتلاف ها سیاست بوده ،گاهی زبان وقوم وگاهی هم ایدیولوژی ها بوده است . نفوذاجتناب ناپذیرایدیالوژی های ازیکسو وگرایش های زبانی ،قومی ،مذهبی وحتی سمتی ازجانب دیگرهیچگاهی نگذاشته است که محوراءتلاف ها واتحادها درافغانستان "منافع ملی" باشد ؛البته افغانستان به دلیل عدم تجانس قومی ،زبانی ومذهبی شانس کمتری برای توافق نظردرپذیرش یک تعریف واحد برای منافع ملی سوای گرایشهای سیاسی ،قومی وزبانی داشته است . براین بنیاد منافع ملی واقعی مانند یک حلقه گم شده اززنجیره نظام ارزشی جامعه چنان ناپدید گردیده است ،که آنرا جزدرگفتارهای تربیونی ونوشتارهای رسانه یی وتبلیغاتی نمی توان یافت . همچنان این مسله دربعد بحث ملت بودن یانبودن مانیزجای فراوان دارد ،که ازآن می گذریم . گرچه هدف ازنوشتن این مقاله کالبدشکافی مقوله منافع ملی وچگونگی جایگاه آن درجامعه افغانی نیست ؛ولی تاًمل گذرا برآن برای نتیجه گیری درین نوشته که هدف آن ارزیابی تشکیل "جبهه ملی افغانستان " است لازمیست. بسترهای زمانی دوران جنگ سرد ،دوران حکومت تنظیم های مجاهدین ودوران حاکمیت طالبان باتوجه به پایان کنش های ایدیولوژیکی ،ایجادگفتمان نسبتآً فراگیرپلورالیزم درابعاد مختلف ونفوذ دیدگاهای نوین فلسفی –سیاسی درکشورخاستگاه برخی ازبهوش آیی های سیاسی –اجتماعی درسطح جامعه سیاسی ومدنی افغانستان گردیده است . هرچند نمی توان ازکنارناشیانه های رویکردهای بهوش آیی بی تفاوت گذشت ؛ولی اقتضای بافت وپیوند وگسیخت جامعه ما بخوبی آنرا توجیه کرده می تواند .هرگاه به ترکیب جبهه نوتشکیل ملی افغانستان وبه تاریخ مهره های متشکله آن نگاه موشکافانه تر،خوشبینانه تروتحلیلی تربیندازیم می بینیم ،که بیشتراین شخصیت ها وگروه ها ی شامل درجبهه متعلق به یک دورباطل تاریخی –سیاسی ونظامی افغانستان بوده وبه گذشته تاریخی ماتعلق دارند؛اما این به این معنی نیست که این شخصیت ها وگروه ها بنابرگذشته تاریخی خویش نمی توانند تحت تاثیر فرآیند بهوش آیی قرارگیرند ،گذشته خودرا مرورانتقادی نمایند ونقش مثبتی را که درحیطه انرژی واستعدادی ،که برای خود سراغ کرده اند ایفاً نمایند .بحث های عدالت انتقالی ،محکمه تاریخی وپاسخگویی به عملکردهایی که این اشخاص وگروه ها درگذشته انجام داده اند چیزیست جداازاین مسله که هیچگاهی مانع کردارقانونی وحقوقی آنها درنظام موجود وقبول شده کشور نمی گردد.
به نظر من هیچ عاقل وبالغی فتوای سیاسی منع فعالیت سیاسی شهروندان رابه جرم اشتباهات ،گناه ها وحتی جنایات گذشته شان صادرکرده نمی تواند؛مگراینکه این شخص ازلحاظ سیاسی دگم وایدیولوژی زده وازلحاظ حقوقی نفهم باشد . همانگونه که درآغازذکرشد افغانستان کشورحباب ها وسراب ها ست ،کمتربستری برای اعتماد، همباوری وپایداری درعمل وجوددارد . ازجانبی هم افکارعامه موجود،که محصول تاریخی برداشت ها وپنداشت ها ی جامعه کم سوادافغانیست حتی برای حرکت های صد فیصد درست وحقیقی نیزآماده پذیرش نیست ،که این خود بحران دیگریست برای شکل گیری اعتماد ملی وافکارعامه سالم وزنده . تشکیل جبهه ملی باترکیب نامتجانس ازلحاظ گونه گونی تاریخی وایدیولوژیکی شخصیت های خویش دارای یک نکته ظریف ،مهم وقابل توجه است وآن اینکه شخصیت های مربوط به جناح چپ گرای دیروز باشخصیت های راست گرای دیروز که عمری را درحذف ونقض یکدیگرسپری کردند وتاریخ سیاسی خونینی را برای افغانستان رقم زدند دراین مقطع تاریخی دریک جبهه باهم جمع میشوند وهدف واحدی را برای خود می پذیرند . درین جا دیگرایدیولوژی ،زبان ،سمت ومذهب محور اءتلاف نیست ؛ بلکه سیاست برمبنای منافع ملی محور قرارگرفته است . دیوارایدیولوژی که عمده ترین وسخت ترین مانع برای تفاهم ،دیدن ،همدیگرفهمی وپذیرش یکدیگراست ازمیان برداشته شده به گذشته سپرده میشودوبه جای آن فضای بازمنطقی وانسانی برای گفتگو وکارمیان دویاچند انسان یاگروه قبلاًمتضاد بوجودمی آید .این وضعیت مانند یک قطره آب سردیست که باخودبحروباری ازمعانی ،ندامت شجاعانه سالم وافتخار انجام تفاهم وارزش دهی به پلورالیزم سیاسی را به روی این آدم ها می چکاند وبه آنها وضعیت ،طینت وسیمای جدید می بخشد . ازآنجاکه زندان هیچ ایدیولوژی برتر، شرینترومقدم ترازخودانسان به مثابه ارزش برترحیات انسانی نیست ،بایدحصارهای تنگ ایدیولوژی ها را شکست وسنگ آنرا مانند موم دردستان خود شکل بخشید ،تا اگربرسرنیزکوبیده شود دردی نداشته باشد . دوران حاضر دوران موم سازی وحتی آب سازی ایدیولوژی هاست ،مادرافغانستان بخواهیم یا نخواهیم حرارت بازار گرم پیدایی ونفوذ افکارگونه گون فلسفی ونقدفلسفی وموج گسترده گرایش به پلورالیزم وجهانی شدن درابعا د مختلف سنگ های ایدیولوژی را موم خواهد ساخت وشکل خواهد بخشید . پس ماباید واقعبینانه به واقعیت های بزرگ دنیای امروزخود پی ببریم وآنرا درک کنیم .
موضوع اساسی دیگراینکه این تنها مقتضای دگرگونی های فکری وفلسفی دردنیا وبازتاب آن درکشور ما نیست ؛بلکه ماخودنیز دروضعیت بسیاربد،خاص واستثنایی قرارداریم ،یعنی اینکه مادرجریان نابودی خود قرارداریم . تقلای ما برای نوعی زنده ماندن به امید توجه ناپایداروتضمین ناشده جامعه جها نیست ،پس وضعیت خودما به ما میفهماند ،که ما درسکوی پرتاب به سوی نابودی ،تصمیم ،انتخاب ودگرگونی قرارداریم . هرگاه تصمیم عقلایی بربنیاد همدیگرپذیری ومصالح عمومی وهرگاه انتخاب درست نداشته باشیم بدون شک به سمت درستی پرتاب نخواهیم شد.
هرچند که تشکیل جبهه ملی به دلیل محدود بودن خود وعدم اشتراک برخی ازرهبران دست اول چپ گرا وراست گرا پلورالیزم نضج یافته نوع افغانی را برنمی تابد ولی آغازشجاعانه ،افتخارآمیز وغرورآفرین برای مردم درین راستا شمرده می شود . هرگاه چشمان خودرا ببندیم ودرعالم رویا تصوربکنیم که شورای بزرگ وطنی دعوت گردیده وتمام رهبران ونخبگان سیاسی ورهبران متخاصم چپ وراست دیروز دراین شورا گرد آمده اند ومیخواهند گذشته را به گذشته بسپارند وبا نخبگان سیاسی نسل جدید یکجا تهداب یک سیاست نو،افغانستان نو وزندگی نورا میگذارند،به ارزش های بزرگ اسلامی ،انسانی وملی خودفکر میکنند واقعاً غرورولذت توصیف ناپذیرانسان را فرا می گیرد . هرچند این رویا مانند همان خوابیست ،که گنجی پرازسکه های طلا را بیابیم ولی وقتی بیدارشویم چیزی درکف ما نباشد ؛ولی این رویا امکان پذیراست ،آدم ها ،عناصر وظرفیت های تبدیل نمودن رویا به واقعیت وجود دارند . اینکه قضاوت های گوناگون ،خوشبینانه وبدبینانه نسبت به اینجبهه ابرازگردیده وحتی دولت برخورد مظنونانه ونامشخص با این جبهه داشته است دلیل آن اینست، که برخی کاستی ها درخودعملکرد جبهه وجودداشته که نتوانسته اند اذهان دولتمردان را بازنمایند وبرخی کاستی ها نیزازجانب دولت است که نتوانسته است ازطریق تامین ارتباط درست وطبعیی به درک متقابل ازیکدیگربرسند وازجانب دیگر این طبعیی است ،که هرپدیده نو آماج قضاوت های گوناگون قرارمی گیرد،که جبهه ملی نمی تواند ازاین امرمستثنا باشد . همچنان اینکه خواست جبهه متناسب به نیازهای اساسی سیاست ،اقتصاد ونظام دولتی درافغانستان است یاخیربحث دیگریست ،که درجریان گفتگوونزدیکی بادولت حل وفصل خواهد شد ؛ولی آنچه که باید برای همه الگوسازباشد اینست ،که جبهه ملی جرعه یی ازشراب شهامت سیاسی است که اعضای آن درجام کردند ؛ولی باید دانست که مردم ما خمارصدساله اند وماباید خم های زیاد ومیخانه های زیادی داشته باشیم ، تاهست ومست باشیم .
پيامها
1 می 2007, 00:39
خیلی خوش بینانه است که خیال کنیم که تشکیل جبهه ملی پایه ریزی یک سیاست نودرافغانستان ومنبعث ازاندیشه تقویت پلورالیزم باشد،بلکه باورکامل بایدداشت،این جبهه همان شورای نظاراحمدشاه مسعودخواهدبود.چنانچه احمدشاه مسعودبرای جنگ بامخالفین باارتش شوروی سابق کنارآمدوهم چنین دردوران حکومت شورای نظاردرکابل این حزب باروسیه وارث اتحادجماهیر شوری درتفاهم شدوازکمکهای فراوان روسیه وهم پیمان روسیه (ایران)برخوردارگردید.
جبهه ملی باهمان چهره های شرشناس شورای نظاروچمعیت اسلامی و زیربغلی های سابق شورای نظار(اکبری،مصطفی کاظمی،عالمی) وچندتن ازتفاله های خلق وپرچم باحمایت مالی روسیه وایران تشکیل یافته وباهمان اندیشه انحصارقدرت دریک ولسوالی نام بزرگ جبهه ملی راروی این تشکل گزاشته اند.
دریک نوشته ای چندماه قبل(پیش ازتشکیل جبهه ملی)تحت عنوان (ربانی دست شیطان را ازپشت بسته است)خواندم برایم بسیارعنوان بامسمای بود.باتشکیل جبهه ملی که نقش اصلی رادراین بازی ربانی دارد،بایدگفت که وی این باردست شیطان راازییش وپس بسته است.نبوغ ربانی درمعامله های سیاسی برهمگان روشن است وچیزی که برحیرت انسان می افزاید،این مساله می باشدکه ربانی معامله های خویش راباافرادمعامله گر،اولا این معامله هارایگان ومفت انجام می دهدوبرفرضی که بهای برای آنان قائل شودبسیارناچیزواندک خواهدبود.
1 می 2007, 13:21, توسط jusuf_nasratti
salam doste ke az jabhe mele shekayat dare wa site kabul pres shoma kasane asted ke neshnalest wa nezad parast tane qarne 20 hesab meshawed
agar az aqwame shoma mebod shekayat nadashte
tashakor
1 می 2007, 13:28, توسط tareq
karawan megozarad , khahi beya khahi na ya , een maseer akher ba payan merasad, tarse to be hoda ast