بیدل، پرنده ای فراتر از زمان
شعر بیدل و اندیشه های بیدلانه ی او در شعر، از ظرفیت بزرگ مفهوم فراتر از زمان برخوردار است
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
گربه پروازوگرازسعی تپیدن رفتم
رفتم اما همه جا تا نرسیدن رفتم
بیدل از شاعرانیست که اندیشه های جاری اش- به دلیل داشتن تجربه های حسی از زندگی- فراتر از محدوده های زمانی سیر می کند و به پرنده ی بلند پروازی می ماند که با دو بال اندیشه پر می زند و در فرودست هاو محدوده های زمانی، آشیان نمی سازد.
افزون بر رویکردهای چند لایه ی هنری در اندیشه ی بیدل، نگرش فراتر از زمان، ویژه گی است که شعر بیدل را در حوزه ی دریافت مخاطبان، دلنشین می سازد.
نگرش فراتر از زمان چیست؟ :
نگرش فراتر از زمان، به معنای ارائه ی اندیشه ی شاعر- فارغ از محدوده های زمانی- است. محدوده های زمانی گیر ماندن شاعر در چارچوب مفاهیم تقویمی است که به هر حال جریان سیال " شعریت" را در بعد محتوایی ،آسیب می رساند و بسیاری از این گونه شعرها و شاعران با گذشت زمان، تمام می شوند و شاعر و شعر، ارزش فراتر از زمان خود را از دست می دهند و به مفهوم ماندگار فراتر از زمان، نمی رسند.
بی تردید از شمار مقوله های جاودانگی در شعر بزرگان، یکی هم نگرش فراتر از زمان است که شاعران بزرگی مانند بیدل، با توجه به تجربه و برداشت ژرف از زندگی و مواردی که از آن تأثیر می گیرند، به این ارزش دست یازیده اند.
نگاه بیدل به مقوله ی " فراتر از زمان" چگونه است؟ :
مهم ترین نگرش بیدل به مقوله ی فراتر از زمان در شعر، از آنجا ریشه می گیرد که او یافته های ذهنی اش را درسرپنجه های اندیشه ی شاعرانه – مانند موم- شکل می دهد و تجربه های حسی اش را در مورد اشیاء و پدیده ها، در لابلای این یافته های ذهنی می گنجاند و با کاربرد نوعی حسآمیزی میان شی، مفهوم و مخاطب ، رابطه ی سه سویه ایجاد می کند:
" چون سایه سر به خاک ادب واکشیده ام
از زیر پای ما نکشد، کس گلیم ما"
" سر به خاک ادب کشیدن سایه" که به گونه ی مجازی، افتادگی،عجز و دوری از کبر و نخوت را می رساند و مصرع " زیر پای ما نکشد، کس گلیم ما " اشاره به نوعی دوری از " منیت" است و مفهومیست که در چارچوب محدوده های زمانی مطرح نشده و مهر تقویمی خاص را بر پیشانی ندارد؛ از این رو با وصف نگرش زمانی، فراتر از زمان نیز سیر می کند و مانند پرنده ی بلند پرواز، بال زنان در فضای فراتر از محدوده های زمانی، پرواز می نماید:
" صدای التفاتی از سر این خوان نمی جوشد
لب گوری مگر واگردد و گوید: " بیا اینجا!"
هیچ التفات و توجهی به تعبیر بیدل از سر خوان دنیا نمی جوشد ( بر نمی آید) ؛ مگر او منتظر است که روزی لب ( و یا سینه ی ) گوری باز شود و او را فرا خواند که : " بیا اینجا!". این نگرش به بی التفاتی دنیا و التفات گور پارادوکس زیبایی، برای افاده ی مفهوم بی هیچی دنیای آدمهاست. شکوه ی بیدل از این مسأله با توجه به مفهوم زمان، فراتر از زمان را نیز در می نوردد و تا هستی است، این پارادوکس ( بی التفاتی دنیا و التفات گور) وجود دارد و هرگز پایان نمی یابد.
به نمونه ی دیگری ازمقوله فراتراززمان دراندیسه بیدل توجه نمایید:
" عافیت می طلبی، منتظر آفت باش
سر بالین طلبان، تحفه ی دار است اینجا"
این یک تجربه روشن و طبیعی است که هر " عافیتی " ، سرانجام ،" آفتی " را در پی دارد؛ اما اشاره ی بیدل در مصرع دوم بیت ( سر بالین طلبان تحفه دار است اینجا ) با نتیجه گیری مبتنی بر تجربه ی شاعرانه ، شکستاندن محدوده های زمانی و گذار به مرحله ی فراتر از زمان است. سر انجام عافیت طلبی، بر برباد دادن سر ( آفت)، به لحاظ تقویمی محدوده پذیر نیست و محتوای مطرح شده در بیت، فراتر از زمان است.
و این هم نمونه ی دیگر:
" اهل دنیا، عاشق جاه اند از بی دانشی
آتش سوزان به چشم کودک نادان، زر است. "(1)
اهل دنیا برابربه سود پرستانی است که از فرط بی دانشی ، به جاه (کنایه از مقام و حشمت دنیایی) عشق می ورزند؛ و مانند کودک نادان- به تصور این که آتش سوزان زر است-به آتش دست می اندازند و سرانجام خود در این آتش سوزان حرص می سوزند تا به تعبیر خودشان، به آن " جاه" و وجاهت کاذب برسند.
این نگرش به ظاهر ساده؛ اما در باطن ژرف، گذشته از مفهوم این زمانی، در برگیرنده ی مفهوم فراتر از زمان نیز هست؛ زیرا اهل دنیا از آغاز تا امروز و تا فردا و فردا های بعدتر ، برای رسیدن به این " جاه " و مقام کذایی هستی خود را می سوزند و سرانجام، دیگران را نیز با خود نیز می سوزانند.
با توجه به این گونه نگرش، شعر بیدل و اندیشه های بیدلانه ی او در شعر، از ظرفیت بزرگ مفهوم فراتر از زمان برخوردار است و بی تردید همین ویژه گی باعث شده تا شعر بیدل در حوزه ی دریافت مخاطبان، در هر زمانی تأویل و تعبیر پذیر باشد و مهر نمیرایی را بر پیشانی خود حک کند.(2)
پا نوشت:
1- برای دریافت نمونه های دیگر به این ابیات توجه کنید:
تا زنده ایم باید، در فکر خویش مردن
گردون بی مروت، بر ما گماشت ما را
ناتوان صیدم ، ترحم غافل از حالم مباد
هر که می گیرد به خاک افکنده می گیرد مرا
رنج خفت مکش از خلق، به اظهار کمال
نزد این طایفه، بی عیب نبودن هنر است
و .........
2- تنها در شعر بیدل مقوله ی فراتر از زمان شکل نگرفته، بل در شعر بزرگانی مانند: مولوی، حافظ، سعدی و ... نیز این ظرفیت فرازمانی بودن اندیشه وجوددارد؛ اما از آنجایی که بحث درباره ی بیدل مطرح بود، فقط به گونه ی فشرده،به چند نمونه از اندیشه های این " ابر شاعر"، اکتفا شد.
پيامها
6 می 2008, 19:08, توسط کریم
این نوشته از سایت کثیف "خاوران" که متعلق به وطنفروشان شورای نظاری است گرفته شده است:
http://khawaran.com/JavidFarhad_BedelParendaiFaratarAzZaman.htm