مساله دیورند یک بازی شوم پسا استعماری قبیله سالاران و استعماریون در تاریخ معاصر افغانستان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
در تاریخ معاصرافغانستان، استفادۀ افزاری ازمسآلۀ خط دیورند وداعیۀ مالکیت افغانستان به مناطق پشتون نشین آن طرف این خط، با عدم توجه به واقعییت های زمان، وارادۀ حقیقی باشندگان آن ساحات که، خواهان چه چیزی در زندگی حقیقی خوداند!، یک مسآلۀ عوامفریبانه وتحمیقی است که، طی ده ها سال، صرفاً با هدف تحکیم پایه های حاکمیت قبیلوی واستفادۀ افزاری ازاحساسات ناسیونالیستی پشتونها وتمایلات میهنی دیگرمردم افغانستان، از طرف دولتمداران فاسد ومعامله گرکشور، با مشارکت مقاطعه کارانۀ خوانین معامله گرآن سوی خط دیورند، راه اندازی ومورد بهره برداری های خائینانه قرار گرفته است.
طرح وراه اندازی این مسآله، درهرمقطعی ازتاریخ، دررابطۀ مستقیم وغیر مستقیم با اهداف وبرنامه های مورد نیازقبیله سالاران حاکم افغانستان واربابان خارجی ایشان تنظیم، ودرمعرض اجرآت تمثیلی ومقطعی قرار گرفته است که، درنفس قضیه هیچگاهی هم منافع عموم مردم افغانستان، خواست وارادۀ واقعی خود مردم آن ساحات که، چه میخواهند ومنحیث یک ملت خواهان چه چیزی در زندگی اجتماعی وسیاسی خود میباشند، مطرح نبوده ونیست.
مثلاً طرح نخستین این مسآله درزمان زمامداری محمد ظاهر شاه وصدارت شاه محمود خان ومحمد داود خان، بیشتر از آنکه مرتبط با خواست وارادۀ مردم افغانستان ویا یک جنبش رهایی بخش مردمی ازآن طرف خط دیورند باشد، بیشترینه مرتبط بود با طرح های پشتون سالارانه وعظمت طلبانۀ شاه ولی خان وداود خان در قلمرو افغانستان وبرنامه های توسعه طلبانۀ اتحاد جماهیر شوروی آن زمان بخاطر رسیدن به آبهای گرم.
درواقعییت امرشکل گیری مسآلۀ پشتونستان وبرجسته شدن مسآلۀ خط دیورند در آن مقطع، یک عکس العمل تهاجمی اتحاد شوروی با استفاده ازاحساسات عظمت طلبانه وناسیونالیستی حکام بر سر اقتدارکابل، دربرابر ایجاد پیمان های نظامی سنتو وسیاتو از طرف قدرتهای غربی بالخاصه امریکا وانگلیس، با اشتراک مستقیم وفعال پاکستان،عراق ،ایران وغیره بود، وعملاً درشکل گیری این مسآله، خواست وارادۀ خود مردم آن ساحات با تعریف مشخص از خواست ونیازسیاسی واجتماعی ایشان، باارادۀ آگاهانۀ مردم افغانستان که معرف نوع رابطه وحمایت شان از خواست مشخص باشندگان آن طرف خط دیورند باشد چیزی دیده نمی شد.
در آن مرحله هیچگاهی هم جواب این سوال که خود مردم آن منطقه که عملاً بخشی از یک کشور، بنام پاکستان محسوب می گردیدند ومیگردند، خواهان چه چیزی در زندگی خود اند:
استقلال؟ خود مختاری؟ الحاق با افغانستان؟؟؟ ویا باقی ماندن درچوکات پاکستان! مورد توجه قرار نگرفته، وطرح مسآلۀ پشتونستان از جانب افغانستان باداشتن حالت یک جانبه، بشکل گسسته وتعریف ناشدۀ خود، شکلی از یک طرح استعماری در مناسبات باهمی افغانستان وپاکستان را بخود گرفت که، این امرعملاًعکس العمل های منفی مردم آن طرف خط وسردرگمی های سیاسی واجتماعی زیادی را درروابط داخلی وخارجی افغانستان، خصوصاً با کشورپاکستان موجب گردید.
ما عملاً می بینیم که موضوع خط دیورند وپشتونستان درکلیه مراحل خود، بیشتر ازآنکه یک طرح واقعبیانه با درنظر داشت منافع مردم افغانستان وخواست باشندگان آن طرف خط دیورند باشد، یک بازی مضحک وبدون دورنما، ازطرف حلقات عظمت طلب پشتون سالاردرکشورما ویک عده خوانین معامله گرودو رویۀ قبایلی در آن طرف خط که مردم ما به آنها لقب خوانین دوسره را داده اند، با تبعییت از اراده های آشکار وپنهان اجانب بوده ومیباشد که، هر آن گاهی بنابه ضرورت چاق ویا لاغر ساخته میشود.
در شرایط فوق العاده دشوار وسردرگم امروزی هم، بلند شدن سروصدای دیورند از طرف دولت حامد کرزی وتیم پشتون سالاران حاکم که تمامی اختیارات کشور مارا در تبانی با اجانب در اختیار خود دارند، مولود یک سلسله پلا نهای مورد نیاز ایشان وجواب دادن بخواست نیروهای اشغالگر خارجی درکشورماست که عمده ترین آنهارادر دو بعد داخلی وخارجی بقرار ذیل میتوان برشمرد:
الف- در بعد خارجی وبین المللی:
- منحرف ساختن ذهنیت مردم ازصد ها سوال بی پاسخ، دررابطه با حضور چهارده سالۀ امریکا ونیروهای اشغالگرخارجی درافغانستان، با پیمانهای استراتیژیکی امضا شده!
- بی جواب گذاشتن شعارهای تحقق نا یافتۀ دولت سازی، تآمین امنیت، خلع سلاح عمومی، ایجاد ارتش وپولیس ملی، محوتروریسم وبنیادگرایی، امحای تولید وتجارت مواد مخدر، بازسازی ویرانی های جنگ، فراهم سازی زمینه های تحقق دموکراسی ومردم سالاری، تآمین برابری حق زن ومرد، حقوق بشروغیره که تهاجم امریکا ونیروهای بین المللی به افغانستان متکی بدان صورت گرفته!
- چگونگی وحاصل پیمانهای امضا شدۀ دفاعی واستراتیژیک با امریکا ودیگر کشور ها!
- تلاش امریکا وانگلیس در جهت تحویل دهی مجدد حاکمیت دولتی به نیرو های فاشیستی مذهبی طالبان وحمل مسئولیت تاریخی این مسآله بخود مردم افغانستان واوضاع کشورهای همسایه.
- ازمیان بردن ثبات این منطقه آسیا از طریق بی ثبات سازی افغانستان ودرگیر ساختن کشورما با قضایای پیرامونی ولاینحل تاریخی با کشور های همسایه.
- وادار ساختن کرزی به ایفای نقش مخالف واعادۀ حیثیت از دست رفتۀ او ازاین طریق، در جهت بدست آوردن اعتبار در دور بعدی بازی ها.
چنانچه شاه شجاع، امیر محمد یعقوب، امیر دوست محمد، امیرعبدالرحمان وغیره مزدوران استعمارهم در تاریخ افغانستان به کرات به اینگونه تکتیک های عوامفریبانه متوسل گردیده اند!!!
- جستجوی راه حل نهایی به معضلۀ دیورند واعطای یک امتیاز به شریک تاریخی استراتیژیک امریکا وانگلیس درمنطقه یعنی پاکستان، وتسلیم دهی همیشگی ساحات آن طرف خط دیورند به پاکستان با پیش کشیدن پای شورای امنیت ملل متحد.
- پدیدآوردن بهانه های حضور دایمی نیروهای امریکایی وناتو ومجبور سازی مردم افغانستان برای پذیرفتن حضور دایمی امریکا ومتحدین آن درافغانستان با قبول تمامی شروط وپیشنهادات، منجمله مصئونیت قضایی افسران وسربازان ایشان در قلمرو کشور ما.
با درنظر داشت حقایق فوق، شکل گیری بحران مصنوعی دیورند وداغ شدن تنور اختلافات مصنوعی امریکا با حامد کرزی یک پلان مشترک امریکا وتیم پشتون سالاران درافغانستان، با همکاری های مشهود نظامیان واستخبارات پاکستان بوده وهدفی جز تداوم بخشیدن به جنگ وقربانی نمودن منافع مردم افغانستان در پای خواسته های منحوس قبیله سالاران حاکم ، ومنافع کشور های اشغالگر ندارد.
ب: در ابعاد داخلی:
- فراهم سازی زمینه های رشد وتحکیم پشتون سالاری وتلاش کرزی در جهت احراز مقام رهبری این حرکت ، با استفاده ازامکانات دست داشتۀ دولتی ومتحد ساختن قبایل پشتون، درراستای شکل دهی یک حاکمیت پا برجای پشتونی در افغانستان.
- تلاشهای مذبوحانۀ کرزی وهوادارانش به ایفای نقش یک شخصیت مستقل وملی، با هدف اعادۀ حیثیت از دست رفتۀ اوواطرافیانش طی سالهای حکومتداری بعداز یازدۀ سپتامبر، وکسب اعتبار در دور بعدی بازی ها.
- سرپوش گذاشتن روی رسوایی های نامکرر وفساد روبه گسترش دولت آقای کرزی، وفراهم سازی زمینه های بقا وادامۀ حیات غارتگران ومافیای قدرت در افغانستان.
- جلوگیری از پروسۀ شکل گیری یک انتخابات آزاد ودموکراتیک ونهادینه شدن دموکراسی ومردمسالاری در حیات سیاسی واجتماعی مردم افغانستان.
بالا شدن موضوع غیر منتظرۀ دیورند وآن هم تا سرحد تصادمات مسلحانۀ سرحدی وویران سازی پوسته های سرحدی پاکستان، یک مانور تنظیم شده در برابر انتخابات آیندۀ ریاست جمهوری از جانب تیم افغان ملتی کرزی گلبدین جمع طالب است که، در صورت نامساعد دیدن فضای برد وباخت خود، انتخابات را با بهانۀ جنگ ونا آرامی های بر خاسته از موضوع دیورند، موکول به آینده های نامعلوم ساخته وجناب کرزی ، همچنان در قدرت باقی بماند. - حفظ نمودن امتیاز دولتداری به شکل موروثی آن به نفع قبایل حاکم.
- انحراف اذهان مردم از موضوعات مرتبط با اختلاس، فساداداری، خاک فروشی، کاراستخباراتی به نفع یک کشور خارجی ودریافت پول از دستگاه های استخباراتی کشور های مختلف.
خط دیورند بمثابۀ یک سلاح بازی با احساسات مردم
ازهمان بدو تآسیس کشورکنونی افغانستان تا به امروز، معامله گری وبازی با احساسات پاک مردم، واستخدام ارزشها واعتقادات دینی ومیهنی جامعه در پروسۀ داد وستد امتیازات فردی، خانوادگی، قبیلوی وگاهی هم گروهی با اجانب ومنابع بزرگ استعماری، یکی ازرایج ترین بازی های سیاه ومتعفن قبیله سالاران وزمامداران اجنبی پرست درتاریخ این کشوراست که، ما صد ها نمونۀ آنرا در دوره های زمامداری امیران وشاهان سدو زایی، بارکزایی ومحمد زایی از شاه شجاع تا ملا محمد عمر وملا کرزی میتوانیم مورد مطالعه قراردهیم.
بازی های اغواگرانه وتمثیلی دیورند هم که عملاًاز زمان صدارت شاه محمود خان وبه ادامۀ آن محمد داود خان کاکا وپسر کاکای محمد ظاهر شاه تا به امروز، از آن استفادۀ افزاری وتحمیقی در سرزمین ما صورت گرفته است ومیگیرد، یکی از آن نوع بازی ها با احساسات پاک واعتقادات مردم ماست که دامنۀ آن تا همین امروز هم ادامه دارد.
خط دیورند در واقعییت امر، برای قبیله سالاران ومعامله گران قبایلی، شباهت به ماررام شدۀ درون سبد مداری ها وچشم بند های دوره گردی رادارد که، با اطمینان کامل از بی خطر بودن آن برای خود، هیکل ترس آورماررا، در برابر مردم ظاهر وبانوعی قهرمان بازی عوامفریبانه واغواگرانه، پولی چند رااز جیب مردم به جیب خود واریز مینمایند.
مداری بازان قبایلی کشورماهم، از زمانه های دور تا به امروز، هرآن زمانیکه منافع خود ویا اربابان ایشان ایجاب نماید، ماربیجان دیورند راکه استعمارانگلیس با همکاری های صادقانۀ دست پروردگان حریص وبی مایۀ خود، مدتها قبل ازکلیه جهات بی اثر نموده است، روی صحنۀ تمثیل بازی های ننگین خود ظاهر، وازآن در جهت نیل به اهداف وخواسته های داخلی وخارجی خودبهره برداری مینمایند.
البته امضای خط دیورند توسط بابای قبیله سالاران کنونی یعنی امیر عبدالرحمان یک جفای بزرگ وخیانت نا بخشودنی در برابرتمام مردم کشور وباالخاصه خلق های پشتون وبلوچ است، که مجموع مردم افغانستان در رابطه با محکوم سازی شخص امضا کننده منحیث یک خائین ملی نباید غفلت نمایند!!.
آگاهان امور ومردم افغانستان نیک میدانند که، شکل گیری زمینه های تآسیس این کشوربا همین نام وعنوان وبا همین حدود اربعه محصول زشت ترین وننگین ترین ساخت وبافت های امیران مزدوروخاک فروش سدوزایی، بارکزایی ومحمد زایی با استعماریون انگلیس وروس درین ساحۀ آسیاست.
مسآلۀ خط دیورند وفروش مناطق پشتون نشین وبلوچ نشین آن طرف این خط سیاه به انگلیس هاهم، شاهکاری ازرسوایی های تاریخی قبیله سالاران حاکم، در تاریخ این منطقه وجهان که، با شکل دهی جغرافیای اجباری ومحدود به خشکۀ کشور کنونی افغانستان مرتبط بوده، ومستقیماً توسط ابرجنایتکار خاک فروش، امیرعبدالرحمان خان امضا وازجانب وارثین او بگونه های مختلفی، موردتآیید کلی ویا ضمنی قرار گرفته است که، حتی در زمان اعلان استقلال کشور، درسال 1919 میلادی ودوران حکومت امیر امان الله خان هم بر علیه آن کدام اقدام پلان شدۀ ملی صورت نگرفت .
براساس همین معاهدۀ شرم آور، نه تنها کشوری بنام افغانستان با ازدست دادن ساحات وسیعی از قلمروخود، محروم ازراه داشتن به بحرومحدود به خشکه میگردد، خلق های پشتون وبلوچ هم، درپروسۀ تحولات منطقوی وجهانی قرن بیستم میلادی که مصادف است با زوال مناسبات استعماری کهن وتشکیل دولت های جدید بر اساس وحدت واستقلال ملت ها، جبراً به چندین بخش تجزیه واز وحدت ویک پارچگی مورد نیازخود محروم ودرنتیجه ازحق تشکیل دولت بر پایۀ ملت واحد وداشته های اتنیکی مشترک، بگونۀ محروم گردیده اند.
در نتیجۀ آن همانگونه که کشورکنونی افغانستان بعنوان یک کشوراقلیت ها بگونۀ هدفمند واستعماری آن ایجاد گردید، دراطراف افغانستان هم کشورهای چندین ملیتی با مشخصه های استعماری وپسا استعماری متعددی ایجاد، وبدین ترتیب گردانندگان سیستم های مستعمراتی کهن، پیش زمینه های شکل دهی سیستم های استعماری جدید رادر کشور های تحت استعمار خود محیا نموده اند.
بازی دیورند امروزهم یک بازی استعماری از جانب قدرت های بزرگ ونوعی معامله گری از جانب قبیله سالاران حاکم کشور ماست که سرنوشت مردم افغانستان وباشندگان آن طرف این خط سیاه را به بازیچۀ خود تبدیل مینمایند!!!! ولی اهداف کاملاً مشخص وجدا از منافع واقعی باشندگان هردو طرف خط دیورند است.
امیدوارم که مردم وصاحبنظران جامعۀ ما متوجه این حقیقت با اهداف شوم نهفته درعقب آن گردیده، ونگذارند که بیشترازاین داشته های مادی ومعنوی کشورما قربانی خواست وارادۀ حاکمیت طلبان مزدور، ومردمی که در آن طرف خط دیورند امرارحیات دارند، وتعین سرنوشت آنها بخود آنها تعلق دارد، گردیده ولقمه های نان مردم بیچاره وفقیر افغانستان از ایشان دزدیده شود.
مکث کوتاهی بر بحران تصنعی رابطۀ کرزی وامریکا ورابطۀ مستقیم آن با مسألۀ دیورند
هرچندی که در ظاهرامراختلافات عمیقی برمناسبات ذات البینی دولت مردان امریکا وآقای کرزی سایه افگنده، ودامنۀ این اختلافات بصورت تصنعی روز تا روز گسترده تر میگردد. ولی واقعییت چیز دیگری است وشکل گیری این اختلافات مصنوعی هم، کاملاً درمطابقت با پلانهای امروز وفردای امریکا وانگلیس درمنطقه وجهان قرارداشته، وهدف آن تسلیم دهی دوبارۀ افغانستان به نیروهای فاشیستی مذهبی طالب والقاعده، ظاهراً براساس خواست وارادۀ طالبان نیکتایی پوش در دولت، وتبدیل نمودن کشور به یک مرکز جهانی طالبسازی وصدورآن به دیگر مناطق اسلامی درجهان ومنطقه است که، جلالتماب کرزی وهمدستان او، درین نمایش بخوبی مصروف نقش آفرینی های خود بوده، ازیک طرف پول های میلیون دالری سازمان استخباراتی سیا را بی هیچ تشویشی دریافت ومصرف مینمایند، واز جانب دیگر دهل وسرنای کر کننده واحمقانۀ مخالفت با امریکا را هم بصورت دوامدارآن هرروز بلند وبلند تر بصدا درآورده، وچاشنی جنگ با پاکستان راهم با استفاده از نام خط دیورند به آن علاوه مینمایند که، با در نظر داشت واقعییت این دوران وحالتی که افغانستان گرفتار آن میباشد، بذات خود سخت مسخره وگویای دیده درایی وبی حیایی بیش از حد این دلقک های استعمار دربرخورد با مردم وسرنوشت یک کشوراست!!!
هدف اساسی این بحران آفرینی، در روابط فی مابین امریکا وافغانستان وهمچنان بلند شدن ناگهانی داعیۀ دیورند واعلان عدم به رسمیت شناختن این معاهده از جانب شخص کرزی، کاملاً باهم مرتبط بوده وجنبۀ تفننی دارد، که اهداف آشکاروپنهان آنرا بازهم تحکیم مواضع دفاع از منافع امریکا وغرب درمنطقه ورسیدن به نوعی معاملۀ بیدرد سر با قبیله سالاران ومحافل مافیایی موجود در افغانستان میباشد.
من الله توفیق
پيامها
16 می 2013, 21:16, توسط فراری
بسیار عالی است
ارزو مندم همیشه موفق و شاد کام باشی
17 می 2013, 10:05, توسط ارمان
توردیقل میمنگی گرامى,
شما در نگارش تان پهلوهاى گوناگون سياسى و سياست قبيلوى قبیله سالاران را در پيوند سياست پسا استعماری و استعماری نوين در گذشته کشور تازه نامنهاد “افغانستان” با بازيهاى بزرگ هر دو طرف شان (استعمار نوين وهم قبیله سالاران ) برجسته تصوير کرديد وآنها را به گونه تار و پود بافت جانانه داديد.
توران وايران وهند ازهم جدا ناپذير.
دولتهاى قبيلوى از ملت فقط قوم و قبيله را مى شناسد. اين حاکمان چشم ملى شان کور و گوش ملى شان کر و زبان ملى شان گنگ وپاى ملى شان لنگ است
قدرتهاى استعماری ايرانزمين و تورانزمين وهند را پارچه پارچه کرد. و اکنون دولتهاى افغانستان تنها جدايى اقوام پشتون و يا ( افغان) را ناله و فریاد , زارى , شیون و واویلا و شکايت , داد و نالشت , "افغان" و “فغان” کنند.
چرا, دولتهاى افغانستان, مرزکشى هاى غربى و شمالى و شمالشرقى را پذيرفتند باوجودکه سرزمين هاى مادر کشور تور و ايران مرزکشى هارا نپذرفتند. به کشورتور توران و تورکستان هم گفته شده که از تاجگورگان چين وقزاقستان ( تاجقورغان و يا تاشقرغان افغانستان که به خلم تغير داده شد,) تابه ترکيه امروزى بزرگ بود. پايتخت توران سمنگان بود که تهمينه دخت توران درآن زنده گى ميکرد.
درباره توران دخت شاعران رومى وبلاخره شاعر آلمانى فريدريش شيلر (Friedrich Schiller) نمايشنامه زير عنوان " توران دت" (Turandot) نگاريد که شهر داستانى شاه دخت در يک بخش چين ويا مغولستان (درچين تعداد مغولها زيادتر است نسبت به مغولستان; دودمان مينگ درچين) قرار دارد.
امروز در فارسى به دختر دخت وحتى دتر ودترک به نازهم گفته مى شوددراين نمايش نامه دت توران که همان دخت توران است با کلف شاهزاده سمرقند ازدواج کرد.
ناگفته نماند که هزاران سال پيش از چنگيز خان اقوام مغولى وهندوچينى وياتورانى ( خال خدايى مغولى خالى ايست که چنيايىان - جاپانىيا مردمان اينويت سرخپوستان امريکا واکثر امريکالاتين دارا اند) ازسرک بيرينگ دردوران اول ودوم مهاجراتهاى اقوام تورانى درگيتى رخداد ودرتمدن هاى گيتى نقش سزاواربازى کرده اند. فرهنگهاى هندوچين وهندوايران بدون فرهنگ تورانى رشد نمى نمود. آخرين فرهنگهاى تورانى که براى هندوايران دستآورده هاى چشم ديد آورد سلسه کوشانيان, غزنويان تيموريان وبابرشاهان کبيربودند.
همين قبیله سالاران هندوايران وتوران بودند که در پيوند سياست استعماری کهن سلسله مغلشاهان رابربادکردند. برو دوست در موزيم هاى جهان ويا کابل که ازهمآغوشى فرهنگ کوشانيانى- تورانى با زبان درى ايرانزمين چه فرهنگ عالى زايده شد .
چرا, دولتهاى افغانستان, همين قبیله سالاران مرزکشى هاى غربى و شمالى و شمالشرقى راپذيرفتند بخاطراينکه اين مردمان پارسا وپارينه ر ا “مهاجر” گفته بتوانند
صفتهاى حاکمان پشتون و يا “افغان”= جعل واقعیت, دروغ هاى پى درپى, نيرنگ , فريب, چال, بازى دادن, بى اعتماد و بى اعتبار, جهل و در جهل نگاشتن مردم شريف پشتون, شادى بازى فرهنگى, تخريب , ويرانى, آوارکردن آبادى ها, کشت نفرت, جنگ انداختن بين ملتها, سوزاندن, تاخت وتاز, کشتن حيوانات, ريش کن جنگلها, کاريدن نباتات براى مواد, کاشت نباتات براى مواد مخدر, آزاردادن, زنستيزى, غارت زمينهاى غيرپشتون , خاک و وطنفروشى و نسل کشى,
تغيرنام افغانستان ارمان است
تا که نام افغان است ملک درفغان است
تا که افغانستان است نام اش بطلان است
17 می 2013, 11:02, توسط پرویز "بهمن"
ماشاء الله ، الله اکبر ! الله اکبر ولله الحمد!
زنده باد توردیقل خان میمنگی بزرگمرد با این قلم رسایش.
یک تحلیل عالمانه وصادقانه از اوضاع فعلی وغوغاهای کرکنندهء وطنخواهی وطنپرسیتی ریاکارانهء فاشیستان اوغان را بخواننده داده اند.
نمیدانم که چنبرک چرا خودرا به خاموشی ، بی ننگی زده است.
کجا استید داعیه داران غیرت پشتونولی ؟
سرلوچ خان مرادزی! زنده استی یا مرده؟
سراج الحق خان ببرکزی! بیا بخوان که طشت رسوایی پدرانت بزمین افتاد.
طارق جان بزگر! چرا این مقاله را به زبان شیرین اوغانی ترجمه نمیکنی ودرسایت دعوت خود آنرا نمیگذاری تا توده های بی خبر وبیسواد ازمسألهء تاریخی خط دیورند ازمتن قضیه آگاهی حاصل نمایند؟
سعیدی صاحب سعید افغانی مشاور حقوقی دیورند جرگه! درکجا خودرا غیب زده ایی؟ بیا جواب بده که رسوایی تان عالمگیر شده است.
با احترام
پرویز بهمن
17 می 2013, 11:18, توسط ارمان
دولتهاى "افغانستان" که نام اش را انگليس پس از معاهده لاهور شاه شجاع 1838 درسال 1856 "افغانلند" ماند هيچ وقت ملى فکر نکرده بلکه قومى!
اين صددرصد غلط است که احمد خان ابدالى پسان درانى پايه گذار کشور“ ا فغانستان” است .
احمد خان ابدالى پسان درانى به عنوان افغان ويا پشتون ويا پتان قدرت سياسى را گرفت ولى نام کشور اش خراسان ونام سلطنت اش سلسله درانى بود.
همين نامها تا زمان نواده اش شاه شجاع نام کشور ونام شاهنشايى درانى بود. سمرقند وبخارا وبدخشان اززمان عايشه درانى شروع شد که ازدست درانى ها رفت.
باشنده گان کشور بنام افغان ستان خود را شهروند گويند . از روزگار روشنگرى ديگر دين ومذهب , نژاد و زبان, قوم وقبيله, پايگاه اجتماعى وسياسى ديگر مهم نيستند بلکه انسانيت و آدميت وبشريت درمرکز زنده گى فرهنگ زبان .
تمام مردم ما يکبرابر اند. حاکمان پشتون تفرقه مى اندازد!
صفتهاى حاکمان پشتون و يا “افغان”= جعل واقعیت, دروغ هاى پى درپى, نيرنگ , فريب, چال, بازى دادن, بى اعتماد و بى اعتبار, جهل و در جهل نگاشتن مردم شريف پشتون, شادى بازى فرهنگى, تخريب , ويرانى, آوارکردن آبادى ها, کشت نفرت, جنگ انداختن بين ملتها, سوزاندن, تاخت وتاز, کشتن حيوانات, ريش کن جنگلها, کاريدن نباتات براى مواد, کاشت نباتات براى مواد مخدر, آزاردادن, زنستيزى, غارت زمينهاى غيرپشتون , خاک و وطنفروشى و نسل کشى,
تغيرنام افغانستان ارمان است
تا که نام افغان است ملک درفغان است
تا که افغانستان است نام اش بطلان است
17 می 2013, 21:48, توسط tajik
معاهده شاهان پشتون افغان
تاریخ انتشار: ۱۶:۲۸ ۱۳۹۲/۲/۲۶
1- معاهده لاهور شاه شجاع 1838
2- معاهده گندمک امیر محمد یعقوب خان 1879
3- معاهده دیورند امیرعبد الرحمان خان 1893
4- معاهده کابل امیرحبیب الله خان 1905
5- معاهده راولپندی شاه امان الله خان 1919
6- معاهده کابل شاه امان الله خان 1921
1- معاهده سه جانبه بین شاه شجاع پادشاه افغانستان، رنجیت سینگ حاکم هند بریتا نوی وکلادوید نماینده بریتانیا
در تاریخ 26 جون 1838 عیسوی طی چند ماده که در ماده اول آن آمده است:
ماده اول: آنچه ممالک متعلقه این روی آب سند وآن روی آب مذکور که درتحت تصرف داخل علاقه سرکار خالصه جی است چون صوبۀ کشمیر، حدود شرقی، غربی، جنوبی وشمالی اتک، چچه، هزاره، کنبل، وانت، وغیره توابع آن. پیشاور با یوسفزای وغیره.ختک، هشت نگر، مچنی، کوهات ، هنگو وسایر توابع پیشاور تاحد خیبر، بنو، وزیر، تانگ، گرانگ، کاله باغ، خوشحال گده وغیره باتوابع آن. دیره اسماعیل خان وتوابع آن. دیره غازی خان وکوت مشهن، عمر کوت وغیره باجمیع توابع آن. سپنگر، اروات مند، اجل، حاجی پور، روح پور، هرسه کچی، ملک مینگره باتمام حدودآن. صوبه ملتان باتمان ملک آن، سرکار شاه موصوف وسایر خاندان سدوزایی را در ممالک مر قومه الصدر، هیچ دعوای نسلأ بعد نسل وبطنأ بعد بطن نبوده ونخواهد بود.
ماده چهارم: درباره شکارپور وعلاقه های سند که در راست دریای سند واقع است، هر فیصله ای که بین رنجیت سینگ وکلا دوید به عمل آید طرف قبول شاه شجاع خواهد بود»
2- معاهده گندمگ بین امیر محمد یعقوب خان ودولت بریتانیا
26می 1879 مطابق 4 جمادالثانی 1296هجری قمری.
درمعاهده گندمگ: وا گذاری کرم، پشین، وسیبی (طبق نقشۀ ملحقه) که تحت تسلط انتظام بریتانیا ست؛ اما این تسلط دایمی نبوده ومالیات آ ن سالانه به امیر پرداخت می شود. حکومت بریتا نیا انتظام – مچنی وخیبر را در دست می گیرد. سالانه شش صد هزار روپیه به امیر وجانیشینان او می پردازد.
( کیو ناری افسر سیاسی بریتانیا ومحمد یعقوب خان امیر افغانستان)
3- معاهده دیورند 12 نوامبر1893 مطابق 2 جمادالاول 1311 هجری.
مابین جناب امیر عبدالرحمن حان جی . سی . اس . آی . امیر افغانستان وحدود متعلقه آن در یک طرف. وسری هنری ماریتمر دیورند کی . سی . آی . ای . سی . ای . فارن سکر تری دولت عالیه هند:
1- حد شرقی وجنوبی مملکت جناب امیر از واخان تا سرحد ایرانی، به درازی خط که در نقشه کشیده شده وآ ن نقشه همراه عهد نامه ملحق است خواهد رفت.
2- دولت عالیه هند درملک های که آن طرف این خط به جانب افغانستان واقع می باشد، هیچ وقت مداخله ودست اندازی نخواهد کرد وجناب امیر صاحب نیز درملک های که بیرون این خط به طرف هندوستان واقع می باشند هیچ وقت مداخله ودست اندازی نخواهند نمود»
4- معاهده کابل بین امیر حبیب الله خان ودولت بریتانیا:
سه شنبه 14 محرم الحرام 1333هجری 21 مارچ 1905 .... اعلیحضرت قبول می فرماییند که درمسائل جزیی وکلی عهد نامه ، راجع به امور داخلی وخارجی وقراردادی که والا حضرت پدرم ضیاء المله والدین بادولت علّیه انگلیس منعقد نموده وعمل شده ، من نیز هما نهارا قبول نموده عمل خواهم نمود ومخالف آن رفتار نخواهد شد.»
5- عهد نامۀ صلح راولپندی 8 آگوست 1919 مطابق 11 ذیقعده 1337هجری.
عهد نامه استقلال میان امیر امان الله خان ودولت بریتانیا
ماده پنجم: دولت افغانستان سرحد بین هندوستان وافغانستان را که امیر مرحوم قبول نموده اند، قبول می نمایند.
( علی احمد ناظر داخلیه ورئیس هیات صلاحیۀ دولت علی افغانستان و سر هملتن گرانت فارن- سکرتر دولت هند ورئیس هیات مصالحه دولت بریتانیا.)
6- معاهده کابل بین دولت افغانستان ودولت بریتانیا 1921
ماده 2- دولتین علییتین، عاقدین، بالمقابل سرحد هندوستان وافغانستان را به طور که دولت علیه افغانستان به موجب ماده پنجم عهد نامه 8 آگوست 1919 که در راولپندی انعقاد یافته قبول می نماید.
22 نوامبر1921 مطابق 30عقرب 1300شمسی. ( محمود طرزی وزیر خارجه افغا نستان وسر هنری دابس رئیس مشن انگلیس)
این بود فرازی از6 معاهده شاهان پشتون افغانستان که هر معاهده دارای چند ین ماده است وما فقط دررابطه با واگذاری قطعات ازاین خاک که به شکل قباله سند شده ویکی پس از دیگری آن را پذیر فته است، آوردم.
مهمترین سند که نقشه حالیه افغانستان نیز کشیده شده چنانچه درعهد نامه دیورند آمده موجوداست. وهمچنین نقشه پاکستان که این هردو نقشه مورد قبول سازمان ملل وهردو دولت همسایه می باشد.ویک دیگر را برسمیت شناخته اند. ازهمه مهمتر عهد نامه استقلال شاه امان الله است که مورد پسند تمام حاکمان افغان بعد او می باشد.
الف: امیر حبیب الله کلکانی که مدت 9 ماه حکومتش دوام کرد. جشن استقلال را گرفت وپیمان آمان الله خان را با آنکه حکومتش را سقوط داده بود قبول وتائید کرده گفت این جشن از امان الله نیست ومال مردم اوغانستان است.
ب: نادرخان که درزمان امیر حبیب الله خان وامان الله خان وزیر حربیه بود دردورۀ پادشاهی خود جشن استقلال را گرامی داشت.
ج: محمد ظاهرشاه این جشن را چهل سال پر شکوه تجلیل نمود.
د: البته تنها محمد داوود خان درزمان صدارت وریاست خود بر خط دیورند اعتراض وسرصدا نمود اما بجایی نرسید. آمریکا درزمان صدارتش جانب پاکستان را گرفت. داوودخان درزمان ریاستش به جای تجلیل ازسالروز استرداد استقلال، روز26 سرطان 1352 سال روز کودتا یش را جشن می گرفت. و به روسها روی آورد. روسها به شیطنت وعده های دروغین داد تا جای پای در افغانستان باز کند وبعد خودش راتوسط کمونیستها باتمام خانواده اش قتل عام کردند.
ه: هرچهارزمام دار کمونیستها به جای سال روز استقلال، روز 7 ثور1357کودتایش را جشن می گرفت وباپاکستان به خاطر حمایت ازمجاهدین مخالف بود تا مسئله پشتونستان!
و: آقای مجددی وربانی روسای دولت مجاهدین که در 8 ثور 1371 بقدرت رسید دقیق درصدمین سال امضاء معاهده دیورند 28 آپریل 1992 ازپیشاور پاکستان وارد کابل شدند. چون یک شایعه سر چوک چنین بود که خط دیورند مدتش 100 سال است درحالیکه درهیچ معاهده این مطلب دیده نمی شود. مجاهدین هم از سالروز پیروزی جهاد وکمی از استقلال تجلیل می کرد.
ز: طالبان از استقلال گرامی مید اشتند.
ح: حامدکرزی از هردو مناسبت استقلال وجهاد تجلیل می نماید.ودرروز تحویل گرفتن قدرت ازاستاد ربانی در1/10/1380درکابل وقتی سیاست هایش را اعلام کرد یک ماده آن چنین بود: احترام بتمام قراردادها وپیمانهای بین المللی وکشورهای منطقه که قبلا افغانستان داشته است.
چند سوال ؟
اول: آیا تقسیمات کشورها ی عضو سازمان ملل متحد که قبل ازآن دردوران استعمار بریتانیا چنین شده وحد وحدود گردیده مگر مختومه نیست؟ درهر کشور اقوام مختلف در هردوسوی مرز وجود دارد ومیان کشورها تقسیم شده ، چطور پشتونها چنین ادعای دارد درحالیکه قانونی وحقوقی خودشان چنین کرده وکدام قوم دیگر هم نکرده اند؟ آیا اینها یک تافته جدا بافته اند؟
دوم: آیا یک پیمان ، فیصله ، معاهده وقرارداد دایمی مگر می شود که هر رئیس جمهور آن راتایید یا رد نماید؟ بالفرض کرزی معاهده دیورند رابرسمیت شناخت ، تکلیف رئیس جمهور جدید چیست اوهم باید بشناسد یاردکند؟ آیا این حق را از نظر حقوقی وحقیقی طبق قوانین بین المللی دارد یانه ؟
سوم: اگر معاهده امیر عبدالرحمن درخارج از مرز فقط درمرز پشتونها مورد سوال است چرا قراردادهای باروسها درشمال هیچ بحث نمی شود واین یک بام ودو هوا نیست؟
چهارم: آیا کارهای امیر عبدالرحمن که سرزمین گرمسیر مردم مسلمان هزاره جات را جبرأ، غصبأ ، عنفأ ، عدوانأ وظلمأ ازآنها گرفته به قوم خود داده اند چگونه مشروعیت دارد درحالیکه ملک شخصی است غصب، غصب است ولو هزارها سال بگذ رد؟ پشتونهای آن طرف خط پاکستان همه بالای زندگی، جاه ومکان خود نشسته فقط ازنظر سیاسی آنهم فدرال، تابع قوانین پاکستان واز آن جا راضی بوده وهیچ اعتراضی ندارندولی این همه مشکلات برای افغانستان ایجاد می کند.
عوضعلی اعتمادی