صفحه نخست > دیدگاه > در جواب به جاسوسنامه ای از عدنان/ راوا

در جواب به جاسوسنامه ای از عدنان/ راوا

نویسنده: رستم شجاع

همرسانی
  • mail
  • google
  • linkedin
  • printer
  • reddit

آقای عدنان / راوا

به ترکستان زده اید. نه من نورانی، نه پاغر و نه دردی هستم. نه من شعری در پیام تان دارم و نه مدیر مسوول روزگاران بوده ام. نه هوادار راوا بوده ام و هیچ گاه هم تابناکتر بودن "ستاره آتشین" "پیام زن" را آرزو نکرده ام! من صاف و ساده یک هوادار مبارزه آقای نورانی هستم. نه نورانی مسوول نوشته من است و نه فرد دیگری. ولی حال که شما بار دیگر پاچه نورانی را محکم گرفته اید، نورانی داند و برخورد با شما. اینکه به گمان خود در مورد نورانی افشاگری کرده اید و باز هم اینکه ازین افشاگری ها چه منظوری دارید به شما و نورانی بر می گردد. تا جائیکه من خبر دارم نه نورانی، پاغرش را پنهان کرده و نه مدیر مسئول بودن روزگارانش را.

همین اکنون دوست دیگری که از هوادران نورانی بشمار میرود، از کابل برایم اطلاع داد که جاسوسنامه ای در مقابل نوشته ی سرابی بنام "راوا" از آقای عدنان (همان راوا) بر کابل پریس ریخته است. من هم لختی به فکر افتادم که مبادا شوخی می کند.

با وضع بد صحی یکراست پشت کمپیوتر آمدم و نوشته ی تان را خواندم. عادتم بر این بوده که در برابر جاسوسنامه ها سکوت اختیار کنم تا دشمن از آن سود نبرد. ولی در مورد این جاسوسنامه بطور مختصر می گویم که این نوع نگارش از جواسیس شرفباخته ای ساخته است که از خدمتگذاران بی مزد سیاف، ربانی و فهیم به شمار میروند و آگاهانه آب به آسیاب جنایتکاران ائتلاف شمال می ریزند.

به چند نکته ی این جاسوسنامه ـ فاشنامه بطور گذرا اشاره می کنم:

راوا می نویسد که در سرابی بنام راوا به تحقیر گفته می شود که جمعیت انقلابی زنان افغانستان "حتی موش هم نیست". این تحقیر نه، بل واقعیتی آشکار است که حتی به اصطلاح راوایی ها هم نمی توانند از آن چشم بپوشند. گرفتن تقدیر نامه های خجالت آور از کانگریس آمریکا اگر موشگری نیست، چیست؟ کتمان جنایات احمد شاه مسعود (ما تا كنون‌ درباره‌ شخص‌ احمد شاه ‌مسعود و جنایات‌ و خیانتهای‌ او گزارشی‌ دریافت‌ نکرده ایم – پیام زن) اگر موشگری راوا نیست، چیست؟ تبدیل شدن جمعیت انقلابی زنان افغانستان از یک سازمان سیاسی انقلابی به سازمان سیاسی – اجتماعی اگر موشگری نیست، چیست؟ نوشتن کتابی توسط خانم سرجاسوسی برای راوا، اگر موشگری نیست، چیست؟ مشاور بودن خانم سرجاسوسی اگر موشگری نیست، چیست؟ و...

راوا می نویسد که می خواهد بسیار تلگرافی (منظور راوا را نفهمیدم) نورانی (رستم شجاع) را به فعالیت های "راوا" پس از شهادت مینا رجعت دهد. به چند فعالیت این سازمان اشاره می کنم:

مظاهره ها، محافل و سیمینارها و کنفرانس های مطبوعاتی راوا، اگر پول نیاورد و پروپوزلش منظور نشده باشد، به هیچ وجه برگزار نخواهد شد، مثل روز پر افتخار کارگر. (راوا، لطفاً بگوید که در کدام سال و در کجا روز کارگر را تجلیل کرده است؟) راوا، فقط چند سالی از قهرمان ارجمند، مینا تجلیل بعمل آورد، ولی هیچگاهی هشتم مارچ را بخاطر حضور غربی ها قضا نکرد. چون باب طبع غربی هاست و پول می آورد.

راوا می نویسد که یگانه سازمانی است که در محکومیت حمله آمریکا بر عراق مظاهره کرد. ولی هیچگاه در محکومیت حمله آمریکا بر افغانستان نه تنها که مظاهره نکرد، بل از آن کشور تقدیرنامه دریافت کرد و کتاب خانم سرجاسوس شورای امنیت امریکا را چون افتخاری آویز گردنش ساخت. راوا سیاه سنگ را به خاطر دردنامه عبیرش، سیاه رو خواند و آنرا دلخوشی سیاف و ربانی دانست. آیا مظاهره برای محکومیت حمله بر عراق و سکوت مرگبار و عدم برگزاری مظاهره برای محکومیت حمله آمریکا بر افغانستان، دلخوشی سیاف، ربانی و بویژه آمریکا نبوده است؟

راوا می نویسد که لااقل دو سند به فارسی و پشتو از "امنیستی انترنیشنل" (حتماً منظور عفو بین الملل است. کامران میر هزار بخاطر نوشتن هتل و لیست از طرف راوا جاسوس ایران خطاب می شود، آیا حق دارم در مورد راوا نیز مکثی داشته باشیم؟) ترجمه و چاپ شده است. این ترجمه ها نه تنها که افتخاری ندارد، بل مهر تایید بر جامعه مدنی و حقوق بشر امپریالیسم است؛ جامعه مدنی و حقوق بشری که بجز کشتار و قتل چیزی نمی شناسد. واز سوی دیگر این ترجمه ها و چاپ (در حالیکه نیاز به چاپ هزاران جلد کتاب پیشرو و انقلابی است) باب طبع امپریالیست ها و موسسات خیریه بین المللی است. امپریالیست ها سخت خشنود می شوند که راوا را برای تبلیغ ابزارهای طبقاتی شان کار بگیرند که گرفته اند و دیده می شود که در این زمینه بسیار موفق و کامیاب بوده اند.

راوا می نویسد که همین دیروز در انترنیت خوانده است که نماینده اش در یک گردهمایی 30000 نفری در آمریکا به مناسبت دهمین سالگرد "وی دی" (سازمان مشهور زنان و ضد جنگ) در کنار شخصیت های هنری و اجتماعی معروف جهانی سخنرانی کرده. کجایش افتخار دارد؟ وی دی یکی از نهادهای جامعه مدنی آمریکا به شمار میرود که وظیفه اش خاموش ساختن خشم مردم از طریق مظاهره های آبکی و غیر جدی است. ندانستم برای یک سازمان انقلابی حضور در نهادهای جامعه مدنی کجایش افتخار دارد، این در حالیست که خود راوا نیز مخالف جامعه مدنی است!، است یا نه؟

راوا می نویسد که رئیس و بنیانگذار یک سازمان خیریه بین المللی (نمی گوید که این سازمان خیریه بین المللی متعلق به کی است، و بخوبی میداند که در دنیای امروز که همه چیز، از جمله نهادهای مدنی انحصاری شده است، تاسیس سازمان خیریه بین المللی نمی تواند غیر انحصاری باشد) از پرورشگاه های راوا دیدن کرده است. این دیدار نه تنها که افتخاری نیست، خجلتی برای یک سازمان انقلابی! به شمار میرود. راوایی ها می دانند که سازمان های خیریه و بویژه سازمان های خیریه بین المللی یعنی چه؟ سازمان های خیریه وظیفه دارند تا روحیه طبقاتی را بکشند (فراموش نکنیم که راوا به جامعه طبقاتی باور دارد، ولی چه معلوم که با اجتماعی شدنش این باور را از دست داده باشد!)

راوا می نویسد که به کمک سازمانی آمریکایی (نمی گوید کدام سازمان و چگونه؟) دختران و پسران را غرض تداوی به آمریکا انتقال داده است. افتخاری ندارد؛ سیما سمر وحدتی، فتانه جان سیاه سر و سره میاشت خانم احدی و سایر موجودات دیگر بارها و بارها دختران و پسران را دسته دسته به ماورای ابحار فرستاده اند، ولی دردآور اینست که شماری از این دختران و پسرانی را که راوا به آمریکا فرستاده بودند با عکس های کنار طیب جواد خاین از سرزمین آمریکا برگشته اند، رو سیاهی اش به کی برمیگردد، به این دختران و پسران بی گناه، یا راوا؟

راوا می نویسد "که درباره هیچ سازمان دیگر زنان افغانستان اینقدر کتاب و مطلب نوشته نشده که درباره "راوا" نوشته شده است؛....مصاحبات و مقالات "راوا" در معتبرترین نشریات و رادیو تلویزیون‌‌‌ها به چاپ رسیده‌ و پخش شده؛ غنا و وسعت کتابچه مهمانان و ایمیل‌ها به "راوا" از چهار‌گوشه جهان نیز در تاریخ کشور بیسابقه است که در چندین نشریه جهانی رویش مقالات نبشته شده؛.... یک دوست من که کتاب "راوا در مطبوعات جهان" را دیده بود
متوجه شد که در آن از نوشته‌ های مطبوعات جهان عرب درباره "راوا" خبری نیست. او که به زبان عربی آشنایی دارد اظهار داشت که در نشریات متعدد عربی راجع به "راوا" نوشته شده است. .... با این اشاره میخواستم احتراماً
از رستم شجاع و نورانی بپرسم آیا ممکن است سازمانی که حتی در کره زمین موجود نباشد ولی بازهم بتواند اینقدر وسیع خود را در دنیا مطرح سازد؟"

دقیقاً، بحث از همینجا آغاز می شود. در دنیایی که امپریالیست ها و نهادهای جامعه مدنی اش (سازمان های خیریه، شخصیت های اجتماعی و هنری معروف، فستیوال های فلم، بنگاه های تبلیغاتی، کانون های نوع وی دی و...) تلاش دارند که استالین زدایی کنند، چگوارا را به بچه فلم هالیودی تبدیل کنند، کاسترو را جنایتکار می دانند و حتی علیه چاویز پوپولیست توطئه چینی می کنند، زاپاتیست ها را تروریست می خوانند و جنبش های مردمی را یاغی خطاب می کنند، چگونه است که همین نهادهای مدنی برای راوا بطور باورنکردنی افسار تبلیغ پاره می کنند؟ چرا این نهادها به دفاع از جنگ خلق در نیپال، فلیپین، هند و مبارزات مردمی در کشورهای آمریکای لاتین بپا نمی خیزند؛ نه تنها که به دفاع از این جنبش ها نمی نویسند، بلکه با تبلیغات زهرآگین در جستجوی سد کردن راه شان هستند؟

امپریالیست ها خوب می دانند که چگونه از طریق نهادهای مدنی اش یک سازمان انقلابی را به سازمان سیاسی – اجتماعی تبدیل سازند، و چه زمانی و به چه هدفی برای چه سازمانی کمپاین تبلیغاتی راه بیاندازند.

راوا می نویسد "آقای نورانی به انترنیت و "پیام ‌زن" مراجعه کند تا دریابد که "راوا" میتوانست چند نفر و ده‌ها نفر را فریب دهد اما هزاران هزار خارجی که آگاهی و دانش و هوش شان کمتر از ما نیست، را نمیتوانست فریب دهد آن هم نه یک سال و دو سال بلکه دو دهه!"

عدنان/ راوا می داند که خارجی ها (منظور حتماً جامعه جهانی است ـ نام مستعار امپریالیسم) را نمی توان فریب داد. زمانی سران راوا می گفتند که ما در چشم خارجی ها خاک می ریزیم، کدام یکی را باور کنیم؛ هوشیاری خارجی ها یا هوشیاری سران راوا را؟

ولی سابقه کاری سی آی ای و سایر نهادهای جاسوسی مربوط به این ارگان نشان می دهد که به حق خارجی ها(؟) هوشیارتر از آن اند که راوا بتواند برای دهه ها آن را فریب بدهد. خارجی ها می دانند و بسیار خوب می دانند که به کدام سازمان، به چه منظوری، برای کدام هدفی، پروژه و پول می دهند، نمی دانند؟؟ خارجی ها میدانند و از روی برنامه در تلاش هستند تا یک سازمان انقلابی را نخست به یک اینجوی سیاسی تبدیل کنند، پس از واریز نمودن پولهای هنگفت او را به یک سازمان سیاسی – اجتماعی تبدیل کنند و بالاخره به یک اینجوی اجتماعی، چیزی که با تاسف و درد در حق راوا کرده اند. نویسنده ای به نام محمود به حق در وبلاگش (این مقاله را می توان در پیام زن نیز خواند) می نویسد: "غرب و عمدتاَ "سی‌ آی ای" (و نیز "واواک" ایران) ابداً به اینجویی پول نمی‌دهند که گردانندگانش از عمال آزموده شده‌ آنها نباشد و با زیره و پودینه اش آشنا و صد در صد متیقن که سیاستهای کشور اینجو را مو به مو اجرا می‌کند، او را مدیر مسئول نه که منحیث پیاده دفتر هم نخواهد پذیرفت." پس چگونه است که سازمان "وی دی" غربی، "افغان ومنز میشن"، "ویمن این بلک"، دولت باسک، دولت ایتالیا و خارجی های دیگر به راوا پول می دهند، آیا با پودینه شان از طریق کتاب خانم سرجاسوس آشنا شده اند، یا چگونه؟ دوستانی که به خارج رفته اند، می دانند که غربی ها در چه وضعیتی از زندگی قرار دارند و آیا می توان قبول کرد که مردم عادی غرب پول های هنگفتی به این سازمان واریز نمایند تا مظاهره ها، تجلیل ها، سینیمارها، چاپ های حقوق بشری، سفرها و همه را روی دست بگیرند؟ نه، نمی توان پذیرفت. ولی می توان پذیرفت که خارجی ها (اعضای جامعه جهانی ـ نام مستعار امپریالیسم) با واریز کردن پول، سازمان های انقلابی را منفجر می سازند! (می دانم که این عبارت بسیار مهم فراموش سران راوا نشده است).

و....، دیده می شود سیاهی بر سفیدی که راوا قطار کرده است، ارزش افتخار را ندارد، بل چند مورد اصولی و سیاسی است که راوا را پس از شهادت مینای انقلابی، به موش سیاسی تبدیل ساخته است: خشنودی امپریالیزم از طریق کارهای حقوق بشری، یوناما گرایی، تقدیرنامه های کانگریس آمریکا، مشاوریت خانم سرجاسوس آمریکایی، نوشتن کتاب برای راوا توسط خانم سرجاسوس خلیلزاد (که افشاگری های معینی نیز انجام داده است) و بالاخره همه این انحطاط سیاسی، راوای انقلابی مینا را به راوای یونامایی تبدیل نموده است.

چه کنیم، روزگاری غریبی ست نازنین، راوا برای کامران میرهزار می نویسد "که برای شان مطالبی از این نوع رسیده است: «بحث بابچه بی‌ریش محقق؟»، «میرهزار خوشگله‌ی محقق جنایتکار»، «میرهزار جاسوس مسیحی شده»، «کامران جان تکلیف طالب بچه ها را دارد»، «میرهزار عامل نقابدار واواک و انتلجنس هند» و نشر نکرده اند." و میرهزار در پاسخنامه اش می نویسد: بسيار خوب من هم مطالب بسياری را نشر نکرده ام که عناوينی مانند اين را داشت: " روسپيگری راوا"، راوا زن دوم خليلزاد"، خليلزاد و شب های طولانی با راوا"، "دختران زيبای راوا"، " دختران پشتون توسط راوا حراج می شوند" و...

ولی چرا راوا می گوید که میرهزار کلمه "زیر ران خلیلزاد" را بر ضد "راوا" بکار نبرده است و این هم از قلم رستم شجاع تراویده است. چشم پاره گی تا این حد؟! "روسپیگری راوا"، "راوا زن دوم خلیلزاد"، خليلزاد و شب های طولانی با راوا"، چه معنی می دهد؟؟ آیا چیزی که من از قول کامران میرهزار نوشته ام رقیق تر از چیزی هاییست که خود آقای میرهزار قطار کرده است؟ در ضمن ندانستم که راوا چرا یکباره بپای کامران میرهزار (همان میر هزار واواکی – به گفته راوا) افتاده و از او می خواهد که ... باید مخالفتش را با نوشته هایی اینچنین بند تنبانی (هم به مفهوم بیشرمانه بودن و هم مبتذل بودن آنها) اعلام نماید تا چه بهتر در سایت اش نگذارد!

می پذیرم که روشنفکران مفلوک بر پای بنیادگرایان و امپریالیست ها سجده میزنند، ننگ شان باد!

قابل تذکر است که این جاسوسنامه نکاتی بیشتری برای بحث دارد، ولی از آنجاییکه راوا دیگر به نظر من سازمان انقلابی نیست (سازمان سیاسی ـ اجتماعی)، از بحث بیشتر با آن خودداری می کنم و تا که از انحطاط سیاسی نبرآمده باشد، بحث با آن زاید است.

و حرف آخر اینکه، بر تمامی انقلابیون است که در روابطش با راوا از احتیاط فراوان کار بگیرند، چون دیده می شود که این سازمان پس از سیاسی – اجتماعی شدنش؛ به کار "شریف" افشاگری شماری از انقلابیون نیز رو آورده است و عده ای بیمار و خاین با استفاده از این شیوه پولیسی کار راوا، به افشاگری های معینی در مورد راوا نیز دست یازیده اند، که به نظر من نابخشودنی تلقی می گردد و مسئولیت آن بدوش خود راوا است.

رستم شجاع/ نورانی و شنیعترین فحاشی اش به "راوا"

آیا ممکن است سازمانی که حتی در کره زمین موجود نباشد ولی بازهم بتواند اینقدر وسیع خود را در دنیا مطرح سازد؟

شنبه 10 مه 2008, نويسنده: عدنان ظ


سرابی به نام راوا

نویسنده: رستم شجاع

دوشنبه 14 آوريل 2008

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
  • باسلام به خوانندگان کابل پرس?

    یک زمانی یک دوست میگفت که ظاهر شاه دتاریخ افغانستان بهترین و سیاست مدار ترین مرد روزگار بوده پرسیدم که او بچه وطن شما خو ادم روشن فکر و جامعه شناس استین چیطور ای گپه میزنی گفت خو راس میگم, مثلا شما د وطن د هر جای اش که سیل کنی نشان مرمی و خرابی را میبینی هر بلند منزل را نگاه کو که نیمه خراب دل ادم از درد میسوزه و افسوس میخوره خو حالی ام اگه ظاهر شاه ساختمان های مثل نیویورک را جور میکد خو ادم بیخی سکته قلبی و عصبی میکرد از خاطر که او ادم اینده نگر بوده و فکر روزگار ما از وقت کده بوده ایتو چیز ها را جور نکده قرار د عیش و نوش خود بوده و مردم را ام د بی خیالی نگاه کد, اگر ایتو ساختمان هارا جور میکد و ما تو خراب میدیدیم خو در جای سکته میکدیم.

    حالی ام خیلی خوب اس که مردم افغانستان به انترنت وصل نیس اگه وصل میبود توسط چند نفر جاهل یک گروهک که هیچ وجود خارجی نداره مثل بابه لشمک به یک روزه مشهور میشد و میدیدیم که چند روز باد دیگه یک کودتا توسط زنان انقلالی براه میافتاد .

    زمان که مه د پاکستان بودم و یک تعداد انگشت شمار ازی تو ادم ها که اکثر شان مرد بود از خارجی ها پیسه میگرفت و دکان نسوار فروشی جور میکد همی زنها الت دست چند نفر شده و یگان خوب زن لچر را میماندن که د کدام مجلس خوب لچری کده گپ بیزنه که خارجی ها خوب پیسه بته, البته دیگه وقت ها سرپت بود پیش خارجی ها که میرفت زنای شان سر لچ و مرد های شان کدی نیکتائی خم راست میشدن د خود افغانستان اصلا وجود خارجی نداره و یک مشت مردم فرید خورده و وطن فروش استن از لحاظ قومی اکثرا از قوم کوچی ها استن کوشش میکنند که با سرخ و سفیده زدن خود را مدرن جلوه بدهند مقالات که د سایت خود نوشته میکنه غیر از دو و ناسزاگوئی بهر کس دیگه چیزی را یاد نداره رهبر خودرا یک زن که تازه زن شده بوده یعنی بیست ساله میدانه د حالی او زن از خاطر مردکه خود مشهور شده نه از خاطر خود .

    از جاهل ها و غافل ها میخواهم که د افغانستان از ادم کده حزب زیاد اس با این تو مقالات دیگه حزب جور نکنین که خدا از شما ناراض میشه

    والسلام علی من التبع الهدای

    امیرالمومنین ملا نصرالدین

  • ایکاش بجای اینقدر آتشین صحبت کردن "ضد امپریالیستها" و "متجاوزان" و .... کمی هم در عمل این غلیان تانرا به نمایش بگذارید تا همه به شما بپیوندیم و برایتان هورا سر دهیم، تا آنوقت این سخنان را در حد چند شعار افسونگر میشود پذیرفت.

  • بسیار عالی و مستدل نوشته شده است.

    دلایل قوی است، این سازمان با در نظرداشت چارچوب اصول انقلابی، حق ندارد دیگر سازمان انقلابی قلمداد شود.

    دست شما درد نکند، آقای شجاع

  • آقای شجاع درست گفته اید که راوا بپای کامران میرهزار افتاده است. مطلبی در سایت افغان جرمن از عاصم سیف /راوا خواندم که نام کامران میرهزار را نیز در جمع تعداد کثیری از قلمبدستان معتبر و مبارز وطن ما قید نموده است، عجب!

    راوا کامران میرهزار را جاسوس می گوید ولی عاصم سیف/راو او را قلمبدست مبارز وطن می داند، یاالله عجب زمانه شده است! بگریزید که راوایی ها پاچه های تان را گیر نکند، ورنه می تواند هر انسانی را مبارز و در عین زمان جاسوس بگویند.

  • واقعاً که دستان نویسندۀ این مطلب درد نکند!

    آهسته، آهسته دامن راوا مانند پردۀ سینما جمع شده و حقایق واضح و واضح تر میگردد...

    از تمام هموطنان بیدار و آگاه خواهشمندم تا با این دشمن نامرئی، مجهول الهویه و خاین (راوا) زیرکانه برخورد نموده و متوجه تمامئ حرکات این ابلیس صفتان باشند، همچونکه مولوی در اینمورد بسیار زیبا فرموده است:

    جان بابا، گویدت ابلیس هین

    تا به دم بفریبدت دیو لعین

    این چنین تلبیس با بابات كرد

    آدمی را آن سیه رخ، مات كرد

    بر سر شطرنج چست است این غُراب

    تو مبین بازی به چشم نیم خواب

    زآنكه فرزین بندها داند بسی

    كو بگیرد در گلویت چون خسی

    در گلو ماند خس او سالها

    چیست آن خس؟ مِهر جاه و مالها

    به امید نابود شدن هر چه زود تر این دشمن مردم، وطن و دین مبین اسلام!

  • آقای رستم شجاع،

    کراهت و دنائت هم حدی دارد، شما چرا به یک سازمان مبارز اتهام می بندید که زمانی نوشته است که از جنایات احمد شاه مسعود خبری ندارد.

    راوای رشید هیچگاه نمی تواند به چنین پستی رذیلانه تن بدهد، راوا احمدشاه مسعود را بسیار خوب می شناسد.

    من با آنکه نوشته تان را مستدل یافتم ولی این اتهام را نمی توانم بپذیرم، لطفاً توضیح ارائه بدارید.

  • دوستم شجاع،

    شما چرا تنها به تقدیرنامه های کنگره ی امریکا اشاره کرده اید، این سازمان انقلابی در سال 2000 از سفارت فرانسه در اسلام آباد نیز جایزه بدست آورده است، همان فرانسه ی که:

    در چاد کشتار می کند، مبلغ درجه یک احمد شاه مسعود به شمار می رفت. جبهه شمال را تامین می کرد و می کند، احمد شاه مسعود خاین را به پارلمان اروپا دعوت کرد، اکنون در افغانستان بمبارد می کند، فقرای سیاه پوست را به بدترین شکل استثمار و توهین می کند، امروز در سطح جهانی پس از امریکا یکی از خطرناکترین امپریالیست ها به شمار میرود، برای پدرام خان کنگره ملی ساخته است، تصمیم جابجای در ولایت کنر را دارد تا توده های فقیر را بکشد و.....

    این سازمان عجب سازمانی است، هیچ اصول و پرنیسپ مبارزاتی ندارد.

    بسیار شکستم!

    آنلاین :

  • سلام به همه ی خوانندگان،

    خواهش من اين است که طرفداران و يا منتقدان و مخالفان راوا، وقتی پيامی در اين سايت منتشر می کنند، فقط با يک نام اينکار را انجام دهند. ديده شده که برخی خوانندگان با نام های مختلف پيام می گذارند و خود گپ خود را تاييد می کنند.

    در صورت جدی نگرفتن اين خواهش ، پيام آنان اجازه ی انتشار نخواهد يافت.

    با احترام

  • من سایت راوا را سرچ کردم و دیدم که این سازمان تا پیش از شهادت مینای مبارز هیچ نوع تصدیق نامه، پرایز و جایزه و هدیه از کشورهای خارجی دریافت نکرده است. چرا پس از شهادت مینا راوا به این همه تصدیق نامه ها و پرایز ها دست می یابد. این بطور قطع همان تغییر خط انقلابی راوا نیست؟

  • خوانندگان عالیقدر افغان جرمن و کابل پریس،
    من نوشته عاصم سیف را در افغان جرمن آنلاین خواندم ولی آنر ضد و نقیض یافتم. نویسنده در اول نوشته می نماید که "شاید بسیاری از خوانندگان سایت افغان جرمن آنلاین نیز آگاه باشند که از مدتی به اینسو صاحب سایت کابل پریس آقای کامران میرهزار و دوستانش بر راوا متحدانه یورش برده و هر کدام می کوشند در به کاربرد کثیف ترین زبان و بارکردن نامردانه ترین اتهامات به راوا گوی سبقت از یکدیگر را بربایند.

    ولی در آخر کامران میرهزار را از جمله قلمبدستان معتبر و مبارز وطن یاد کرده اند. نویسنده عزیز بگوید که کدام یکی درست است؟

  • گشتم و گشتم تا حداقل یک شعار مرگ بر امپریالیزم امریکا را در وب سایت راوا پیدا کنم، نتوانستم.

    چرا در نشرات راوا می توان شعار مرگر بر سوسیال امپریالیزم روس را یافت ولی شعار مرگ بر امپریالیزم امریکا را نه؟

  • نوشته به قلم عاصم سیف تحت عنوان نورانی و رستم شجاع زبان مافیا بر ضد ملالی جویا را در سایت افغان جرمن آنلاین خواندم و حیران ماندم که دهها هموطن ما بدون شناخت کافی از نورانی به پای آن مقاله پیام گذاشته اند و در دفاع از جویا به نورانی و رستم شجاع نفرین فرستاده اند.

    من نورانی را از چند نوشته و حضورش در میزگرد های شبکه های تلویزیونی میشناسم.

    حداقل نوشته‌ی وی در پاسخ به حفیظ منصور که نظرش را در باره "پیام مجاهد" خواسته بود خوانده ام، که هرچند لحنش به لحن و تندی ملالی جویا و بشردوست نمیرسد، اما غنیمت است که یک نشریه رسمی جمعیت اسلامی را نقد کرده و مردود دانسته است.

    در میزگرد ها هم هرچند گاهی دیده ام که در بین چند روشنفکر دولتی و مدافع جانیان که همیشه کوشیده اند بر کثافات پرده اندازند، نورانی نسبتا برخورد بهتری به مسایل داشته و با ارائه آمار و ارقام کوشیده وضعیت جاری را تشریح دهد.

    من هرگز نمیتوانم با عاصم سیف موافق باشم که نورانی را "زبان مافیای جهادی" بدانم. به نظرم وی کسی نیست که بتواند مافیایی شدن را بپذیرد، این اتهام را کمی زیاد از حد تند یافتم. نورانی شاید خاموشی اختیار کند و با توجه به اینکه وضعیت برای آزادی بیان تنگتر میشود، کمتر صدای اعتراضش نسبت به وضعیت بالا شود، اما تصور نمیکنم که وی بتواند با مافیا بسازد و بوسیله مافیا خریده شود، هرچند میدانم که بازار خرید و فروش روشنفکران هرجایی و اپورتونیست درین سالها بسیار گرم بوده و آنی را که هیچ تصورش نمی رفت در بغل جبهه ملی و جبهه کرزی می‌یابی.

    امید نورانی از این دست نویسندگان نباشد، چون در همین سطح که علیه دشمنان مردم ما مینویسید و میگوید (هرچند کافی و خواستنی نیست) اما در این شرایط غنیمت است.

    شاید گذشت روزگار روشن سازد که عاصم سیف به خطا رفته یا نورانی.

  • Kamran Mir Hazar Youtube Channel
    حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
    سابسکرایب

    تازه ترین ها

    اعتراض

    ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

    جستجو در کابل پرس