صفحه نخست > دیدگاه > لطیفه کاکر: خانه ام توسط همسایهء افغانم دزدی شده است

لطیفه کاکر: خانه ام توسط همسایهء افغانم دزدی شده است

پرویز "بهمن"
سه شنبه 18 جون 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

خلقی های گردپای شهرمالمو که دررسانه ها وسایتهای اینترنتی، همهء باشنده گان افغانستان را به وحدت واتحاد وهبستگی ملی وزیست باهمی زیر چتر واژهء ( افغان) و هویت ملی (افغان) فرا میخوانند ولی درعمل خود نتوانسته اند که یک زنده گی آبرومند انسانی وزیست باهمی را درکنارهم دریک کشور پیشرفتهء اروپایی تجربه نمایند. دراثر مهاجرت های پی در پی چند دههء اخیر مردم افغانستان به کشورهای غربی، پیوستن بقایای حزب خلق؛ جامعهء پشتونی را بیشتر به دسته ها و گروه های مختلف ومخالف همدیگر تبدیل کرده است، امروز پشتونها برخلاف دیگر گروه های قومی افغانستان وبرخلاف دیگر ملیتها درپیشرفته ترین کشورهای اروپایی باهمدیگر ودرکنار هم احساس امنیت نمیکنند. آنقدر که جامعهء پشتونی خارج از افغانستان ازهم پاشیده وپراگنده ومتفرق است، هیچ گروه قومی دیگر نیست. برتری جویی های قبیلوی میان غلجایی ها ودرانی ها، بقایای شاخه های داخلی حزب خلق، طرفداران گلبدین وملاعمر، ونجیب الله احمدزی، سلطنت طلبان خاندانهای نادری وامانی، یاد آور خاطرات داستانهای تورات وانجیل و قرآن می باشند که بعضی امت های سابق که از اوامر الهی سرپیچی نمودند در اثر کشمکش های داخلی ازبین رفته اند. این گروه ها ودسته ها هریک بنوبهء خود یکدیگر را متهم به جاسوسی و وطنفروشی میکنند وهرکدام خودشان را نمایندهء قاطبهء ملت افغان (؟) میدانند. یگانه ضریب مشترک میان همهء این گروه ها ودسته های عمدتا پشتونی این است که همهء آنها طرفداران بی چون وچرای حفظ قدرت قومی پشتونها درافغانستان بوده وبرای جلوگیری از نفوذ ملیتهای دیگر به کاخ ریاست جمهوری وپارلمان ونهادهای قضایی واجرایی ، تا سرحد نابودی همهء افغانستان آماده می باشند.
درمیان شهرهای کشورهای اسکاندناوی یکی هم شهر مالمو است که مانند بقیهء شهرها وکمون های سوید، آرم ونشان مخصوص خودرا دارد؛ نشانی که در طرف چپ مقاله می بنید،

نشان دولتی شهرداری مالمو

آرم دولتی کمون مالمو می باشد، این شهرهمان شهریست که کمیت بزرگی از اقلیت قومی پشتون را درخود جا داده است و درجنوب سویدن موقعیت دارد. این شهر همان شهریست که چندین بار ماما جانم کاندید اکادمیسن محمد اعظم سیستانی از آن دیدن بعمل آورده ودرآنجا دستار میرویس خان هوتکی واحمد شاه ابدالی را که نمادغیرت وشجاعت و وطندوستی پشتونها محسوب می شود به سرش گذاشته ولی بعدا اظهار پشیمانی وندامت نموده است . این شهر،همان شهریست که به برکت و یٌمن قلمزنی های شباروزی وبی وقفهء جناب حبیب الله غمخور، فردیکه ارواح خبیثهء حفیظ الله امین در وجودش حلول کرده است درمطبوعات اوغانی شهرهء آقاق گردیده است وبارها وبارها ازطریق سایتهای اینترنتی فاشیست مشرب اوغانی چون بینوا ودعوت ولر وبر و تول افغان شاهد خواندن گزارش ها وشنیدن سخنرانی های ویدیویی وسرودن اشعار رزمی وحماسی افراد مختلف دریوتیوب بوده ایم وهمچنان بارها شاهد اتن ها وخرمستی های خلقی های جنایت پیشه که حالا خودشان را زیر لحاف پشتون وپشتونستانخواهی پنهان نموده اند، بوده ایم آنانیکه برای برگزاری نشست ها وکنفرانس های فرهنگی به بهانهء آشنا ساختن نسل جوان پشتون در اروپا به فرهنگ وهویت افغانی ازجیب دولت سویدن واعضای بی خبر اتحادیه های خودساختهء قومی خویش پول می قاپیدند وگلو پاره می کردند حالا حتی درکنار همدیگر نیز احساس امنیت نمیکنند. آنانیکه طی محفل آرایی های تشریفاتی زیر نامهای بیداری پشتونها وتربیهء سالم نسل جوان پشتون دراروپا وتجلیل ازین شخصیت وآن شخصیت فرهنگی پشتونی وتجلیل از روز مادر وغیره صدای پشتونخواهی وفرهنگ دوستی شان گوش خلایق را کر کرده بود امروز اولادها وخانواده های شان ازهمدیگر می ترسند وازهمدیگر بدلایل مختلفی نفرت دارند. آنانیکه دیگران را به وحدت وزنده گی باهمی درکنار هم در افغانستان تشویق میکنند خود درگنداب اختلافات قبیلوی وسمتی وحزبی وسیاسی غرق گردیده وخانواده هایشان حتی درکشورهای بیرونی ازهمدیگر می گریزند وازهم نفرت دارند، اولادهای جوان شان دزد اشیای قیمتی خانه های یکدیگرشده اند. به هستی یکدیگر به چشم بغض وعداوت می نگرند، پسران جوان در فکر اغوا نمودن دختران جوان همدیگر شب و روز پلان می سنجند وسرانجام زمینهء تعرض به عفت و عزت دختر هموطن وهم تبار خویش را حتی به همکاری جوانان قومیت های دیگر عرب وکورد والبانیایی فراهم میکنند وبا تعرض فردی ویا گروهی ریکارد قهرمانی را ازآن خود می سازند وبعدا هم طبق فلان مادهء قانون اساسی شؤون جزایی سویدن ودرنظر گرفتن فلان ماده کنوانسیون های ملل متحد درمورد اطفال ؛ بدلیل اینکه مجرم هنگام اجرای عمل جرمی اش زیر خط هژده سال قرار داشته برائت حاصل میکنند ولی دشمنی های همیشگی خانواده گی وحس انتقام درمیان اعضای خانوادهء متضرر همچنان تا قیام قیامت باقی می ماند.آری! این است سیمای حقیقی شهرمالموی سویدن.
یک تاکسی ران پشتون تبار به اسم توخی؛ که همیشه دراثنای راننده گی ، خوش دارد با مسافران وراکبانش صحبتهای علمی وجامعه شناسانه کند درمورد سابقهء شهر مالمو نظرش را چنین بیان کرده است: از روزیکه پای نحس خلقی های جنایت پیشه با اولادهای حرامی شان در این شهر خورده است، سیمای این شهر بکلی عوض شده است. شهر؛ دیگر آن شهر بیست سال پیش نیست که ساکنان آن بدون درنظر گرفتن زبان وقوم ومذهب افراد همه درکنارهم درصلح وصفا زنده گی داشتیم. هیچکسی ازکس دیگر نمی پرسید که او کی است وازکجاست، بکدام گروه قومی ومذهبی تعلق دارد، حالت مدنی اش چیست، تنها زنده گی میکند یا ازدواج کرده ویا دوست دختر دارد ، قبلا با کی روابط داشت وغیره پرسشهای که امروز درمیان ما پشتونها رواج یافته است.
تمام این امراض اجتماعی نتیجهء بیکاری ومفتخوری است که دولت سویدن به این کتله های بشری تازه وارد فراهم کرده است، این خلقی های لعنتی هم افغانستان را تباه کردند وهم زمانیکه اینجا آمدند جز مفتخوری وسوسیالخوری دیگر کاری ندارند، من هیچ نمیدانم که اینها اینقدر اولاد را چگونه بدنیا آورده اند، هرخلقی ملعون از افغاننستان به ده ها نفر طفل خوردسال خویشاوند واقارب خویش را بنام فرزند اصلی اش اینجا آورده وبنام آنها ازبودجهء دولت سویدن پول کشیده است ، ولی چند روز بعد که اطفال به مکاتب میروند وچشمان شان به قوانین جاری کشور ومحیط آشنا میشود، آنها میدانند که این خلقی ها به آنها کمک نکرده اند بلکه با اینها خیانت کرده اند، آنها را از آغوش گرم خانواده هایشان و والدین شان به بهانهء اینکه در اروپا آیندهء درخشان درانتظار شان است مانند برده از کمپهای آواره گان درپشاور با اسناد جعلی به اینجا آورده وپول آنها را به جیب زده است، پس زمانیکه حقایق نزد این اطفال افشا میشود آنها مجبور میشوند تا خودشان را تسلیم پولیس کنند وتمام حقایق را افشا نمایند که آنها فرزندان حقیقی این آقایون نیستند وبعد عاصی می ماند ودوزخ، خلقی می ماند وپولیس ودادگاه ودادستان وکیل مدافع. چه بگویم که این بی حیثیت ها به هیچ پشتونی آبرو نمانده اند.
موصوف در ادامه میگوید:
"من خلقی را می شناسم که تقریبا سی نفر طفل خوردسال را بنام فرزندان اصلی اش ازکوچه ها وپس کوچه های پشاور جمع کرده بود، اینجا به آن بیچاره ها فقط کچالوی جوشانده میخوراند، وپول آنها را به جیب میزد، اطفال بیچاره از رفتن به تفریحگاه ها منع گردیده بودند تا اینکه روزی معلمان مکتب این موضوع را کشف کردند که این اطفال به سوء تغذی مبتلا استند، باهریک آنها ملاقاتهای جدا گانه صورت گرفته وآنها نیز که صبر شان به سر رسید، تمام حقایق را به معلمان شان گفتند وازآن طریق همه بصورت دسته جمعی خودشان را به پولیس تسلیم کردند ویک پروندهء جنایی مفتضح علیه این خلقی بازشد که تاهنوز دعوای آن ادامه دارد. اما همین انسان بی حیا حالا که درهرجا می نشیند، چنان لاف از غیرت وپشتونوالی میزند که به هر انسان با وجدان حالت استفراغ وتهوع دست میدهد."
وی درادامه گفته است:
آن عده ازپشتونهای که درسالهای هشتاد میلادی به این شهر وارد گردیده بودند حالا این شهر را بقصد شهرهای دیگر سویدن ویاکشورهای دیگری چون امریکا وکانادا واسترالیا ترک میکنند. محمد هاشم کتوازی یکی از اشخاصی بود که حالا در امریکا رحل اقامت افگنده است. آقای کتوازی قبل از ترک نمودن شهر مالمو به دوستانش گفته بود که: من از دست خلقی ها ومسلمان نماهای که بدلایل قومی وقبیلوی با آنها همکاسه گردیده اند فرار میکنم. برای من که بیشترین اعضای خانواده ام را درحاکمیت منحوس خلقی های جنایت پیشه از دست داده ام، همسویی با آنها، اشتراک کردن درمحافل آنها رقصیدن واتن کردن با آنها مایهء ننگ وخجالتی است. این جنایت پیشه های تربیه شده درمکتب استالین بحدی اختلافات قومی وزبانی را در میان افغانها در شهر مالمو دامن زدند که برای اشخاصی چون من جز فرار دیگرراهی باقی نمانده است"

آری! امروز شهرمالمو درمیان شعله های جرم وجنایت واختلافات باندهای مافیایی، نفرتهای قومی وایتنکی وبی فرهنگی وعقب مانده گی میسوزد، بیکاری وبی برنامه گی جوانان به اوجش رسیده است، روزی نیست که یک خبر دزدی، تعرض جنسی بالای اطفال، سرقت مسلحانهء دوکانهای فروش طلا، اختطاف، قتلهای ناموسی وغیره ازطریق رسانه های خبری به گوش مردم نرسد.
دوهفته پیش یکی ازدوستان ازطریق فیس بوک بمن خبر داد که در ساحهء مسکونی (بیلوی) منزل میرمن لطیفه کاکر یکی ازشاعر زنان زبان پشتو درآن شهر آماج سرقت غیر مسلحانه قرار گرفته است. همان محلیکه محترم محمد هاشم کتوازی درآن قبلا می زیست.
راوی که نمیخواهد نامش فاش شود ازطریق فیس بوک به این قلم گزارش داد که خانم لطیفه کاکر همراه باشوهر واولادهایش ازمدت ده سال به اینطرف درمنطقهء بیلوی شهرمالمو زنده گی میکند، آنها اهالی قندهار می باشند وبزبان پشتو صحبت میکنند ولی درهمسایگی شان، محمد آقا شیرزاد، مشهور به منشی چانته از استان ننگرهار نیز زنده گی میکند. محمد آقا شیرزاد، که بحیث فرد رابط میان خلقی های اروپا و یک حزب سیاسی پشتونی جدید التشکیل بنام حزب ملی که عمدتا مجموعه ای از بقایای خلقی های زرغونی و طرفداران نجیب الله احمدزی می باشند ازچندسال بدینسو میان کابل ومالمو در رفت وآمد بوده ، درعین زمان مدیریت یک سایت اینترنتی بنام ولس غگ را هم بعهده دارد. آقای محمد آقا شیرزاد مولف یک کتاب بنام (خاطرات زنده گی من) بزبان پشتو نیز می باشد که سال گذشته این قلم دربارهء افکار وسابقهء سیاسی وفکری وی درکابل پرس یکی دومقاله را به نشر سپردم.
آقای محمد آقا شیرزاد دارای چند فرزند پسر ودختر در شهرمالمو می باشد که پسرانش بنامهای میوند، وهلمند وپیوستون به شغل شریف تاکسی رانی اشتغال داشته ولی در روزهای تعطیلی مصروف ترویج نفرتهای قومی وبرتری طلبی پشتونی ودشنام وتوهین به قومیت های غیر اوغانی درمیان جوانان پشتون تبار شهرهای سویدن ودنمارک ازطریق اطاقهای پالتاکی وسایتهای اینترنتی می باشند. آنها درصحبتهای پالتاکی شان به همهء قومیتهای غیر پشتون در افغانستان دشنام میزنند وهمه را بقایای صفویهای ایرانی وچنگیز وتیمورلنگ خطاب میکنند ، ولی مطابق آنچه از راپور امروزی برمیاید درمیان پسران محمد آقا شیر زاد یکی هم جوانی است بنام "حکمت شیرزاد" که رهبری یکی ازباندهای خطرناک مافیایی دزد ورهزن را بعهده دارد.
حکمت شیرزاد، که تصویرش نیز درین مقاله گنجانیده شده است ، نزد پولیس شهرمالمو چهرهء آشناست . او چندین بار به ارتکاب جرایم اخلاقی، سرقت، تجاوزجنسی وغیره به زندان رفته ولی بخاطر سن پائین یعنی زیر خط هژده سال مطابق قانون جزایی سویدن رها گردیده است.

محترمه میرمن لطیفه کاکر، شاعرزن زبان پشتو که درین اواخر خانه اش درمعرض سرقت غیر مسلحانه قرار گرفته است. میرمن لطیفه کاکر یکی ازپیشگامان نهضت بیداری زن در استان قندهار بشمار میرود که علیه ارزشهای قبیلوی مردسالارانهء اوغانی باشوهرش یکجا سالهای زیاد مبارزه کرده است، ولی امروز حتی درخارج ازکشور خانه اش درهمسایگی یک هموطن وهمزبان وهم تبارش در امان نیست

هرچند جریان سرقت منزل خانم لطیفه کاکر واشیای مسروقه از منزل وی، بصورت مفصل معلوم نیست ولی آنچه که ازقول یکی ازدختران محترمه میرمن لطیفه کاکر روایت شده است : خانم لطیفه کاکر مقدار زیادی از طلا وزیورات زنانه ویک مقدار زیاد پول نقد را از دست داده اند. آنها انگشت اتهام را بطرف همسایهء پشتون تبار شان یعنی حکمت شیرزاد نشانه رفته اند. زیرا تعدادی ازهمسایه های فوقانی گواهی میدهند که آنها خود با چشمان شان صحنهء داخل شدن دزدانهء حکمت شیرزاد را به منزل لطیفه کاکر دیده اند ولی از آنجائیکه هردو خانواده درآنجا ، اوغان استند؛ همسایه ها به این فکر بودند که هردو خانواده ها باهم یکی باشند ومسألهء سرقت درمیان نباشد، آنها جریان داخل شدن وبیرون شدن حکمت شیرزاد را ازخانهء لطیفه کاکر ازطریق دروازهء عمومی دیده اند.
دختر لطیفه کاکر به راوی گفته است: "روزیکه خانهء مارا دزد زد، مادر وپدرم درخانه نبودند، تنها برادر کوچکم درخانه بود، او که به بستن وفقل کردن دروازه تا هنوز عادت نکرده بعداز چند ساعت درنگ درخانه، دلش تنگ میشود، میخواهد بیرون برود وباهمسالانش به بازی وتفریح بپردازد، دروازه را کما کان باز میگذارد، سارق که درهمسایگی ما قرار داشت و روزانه برنامه های رفت وبرگشت اعضای خانوادهء مارا ازمدت ها قبل تعقیب میکرد با خارج شدن برادرم از منزل ، با اطمئنان خاطر وارد منزل شده و دراطاق خواب والدینم داخل شده از الماری کالاها وتا بکس ها همه را باز کرده وهرآنچه که وسایل قیمتی در دستش می آید همه را باخودش می برد. اما یکی ازهمسایه ها لحظهء داخل شدن وبرامدن دزد را دیده اند. واو گواهی داده است که بچشم سر دیده است که دزد ، همین همسایهء خودما حکمت پسر منشی است.
راوی میگوید :

شخص محمد آقا شیرزاد در اثنای وقوع این حادثهء جرمی، درسویدن نبود وگمان آن میرود که او مصروف آماده گیهایی انتخاباتی حزبی درسال 2014 میلادی برای یک تعداد رهبران سیاسی وقومی پشتون باشد ولی همسر محمد آقا شیرزاد که در خانه موجود بوده ، او زمانیکه از ماجرای دزدی خانهء همسایهء افغانش توسط پسر برومندش مطلع میشود بدون اینکه این موضوع را تائید ویا تکذیب کند شروع به گریه وزاری میکند که او هیچ کنترولی بالای پسر خود ندارد ونمیداند که چه کند..
اما درشهرمالموی سویدن این بار اول نیست که خانهء یک اوغان توسط همسایهء اوغان تبار دیگرش مورد سرقت قرارمیگیرد. عبدالله کاکر، یکی دیگر ازباشنده گان شهرمالمو درهمان منطقهء (بیلوی) به راوی گفته است که چندسال پیش دریکی از روزهای رخصتی جهت اشتراک دریک کنسرت موسیقی یکی ازهنرمندان زن بنام (هنگامه) رفته بودیم وقتیکه بازگشتیم، خانهء مارا دزد زده بود.
یکی ازهمسایگان سویدی به عبدالله کاکر، گفته بود که :" او یک موتر باربری را دیده بود که پیش دروازهء عمومی بلاک؛ توقف نموده بود وچند جوان که روهایشان را پوشانده بودند، با شتاب، مصروف انتقال تلویزیون واشیای قیمتی دربین صندوقها بودند. من فکر کردم که شاید شما اثاث کشی دارید ومیخواهید جای دیگری نقل مکان نمائید."
مالک خوراکه فروشی افغان درشهرمالمو به اسم طارق نیز ازجمله کسانی است که منزلش آماج دستبرد سارقین قرار گرفته است. او میگوید:
"دریکی ازشبها که من باخانواده ام دریک کنسرت موسیقی رفته بودیم ودرخانه جز مادر کهن سالم کس دیگری نبود، زمانیکه ازکنسرت برگشتیم، دزدها همه اشیای قیمتی را باخودشان برده بودند."
طارق میگوید:" متاسفانه، فرهنگ دزدیدن خانه های افغانها توسط خود افغانها از چندسال به اینطرف درشهرمالمو، رواج یافته است. چند سال پیش منزل حکمت الله حکمت (یکی ازخلقیهای گردپا) نیز درشهرمالمو با عین سناریو آماج سرقت دزدان قرارگرفت"

... ساپی یک جوان پشتون تبار دیگر درفیس بوک می نویسد: حتی بعضی خانواده های که به سفرهای یک ماهه ودوماهه به افغانستان وپاکستان وامریکا وکانادا رفته بودند، وقتیکه دوباره بازگشتند خانه هایشان را دزد زده بود"
او میگوید: " درمیان خانه های دزدی شده یکی هم خانهء امیرزی سنگین، وزیر مخابرات دولت کرزی، است که اعضای خانواده اش در روز وقوع حادثه درخانه نبودند. ازشیوهء کار دزدان بوضوح معلوم میشود که دزدها هفته ها پیش برنامهء خودشان را سنجیده اند واز رفت وبرگشت صاحبان منازل با تفصیل وجزئیات زمانی ومکانی اطلاع دقیق دارند، آنها میدانند که درفلان تاریخ، یا کنسرت است ویا هم عروسی وفلان خانواده ها حتما باید به آن محافل یا کنسرتها بروند، لذا آنها با اطمئنان خاطر وارد خانه های مورد نظر شده و باوسایل پیشرفتهء دست داشتهء شان فقل های دروازه را می شکنند وبعد از ورود با اطمئنان خاطر وارد خانه شده وبه جستجوی اشیای قیمتی وزیورات وطلاها پرداخته وهرچه که دم دست شان آمد آنرا باخود می برند. این نوع دزدی ازتوان دزدهای که مربوط قومیت های دیگر چون عرب ها ، جت ها، البانوی ها باشند خارج است. موصوف می افزاید که این هم برای همهء افغانها معلوم است که دزدها کی ها استند.
تاکنون چند کنسرتی که درشهرمالمو ویا شهر کوپنهاگن برگزار گردیده مسؤولیت فروش تکت های آنرا پسران امان الله امیری وهمچنان برادران همایون صاحبزی یکی از آوازخوانان بی استعداد دیگر بعهده داشته اند، این تکت فروشها اعضای یک شبکهء مافیایی استند، کسانی که از اینها تکت خریداری میکنند، خانه ها وآدرس های مسکونی شان به این جوانان معلوم است که درکجا اینها سکونت دارند، چقدر پولدار استند وازکدام طریق میتوانند داخل خانه های شان شوند، زمانیکه اشتراک کننده وارد سالن میشود، تا وقتیکه کنسرت پایان می یابد، دزد ها درجریان استند وبا هم ارتباط تیلفونی دارند. متاسفانه، درهمین لحظاتی که دهل بابا هرچه مستانه تر بصدا درآمده است وشور و وجد پشتونوالی شانه های اتن کننده ها را به شور وتحرک آورده ، درهمین لحظات دزدان نیز با خاطر آرام خانه های آنها را از اشیای قیمتی خالی میکنند".

هنرمندان تقلبی ومافیایی که موسیقی را سرپوشی برای ارتکاب جنایات سازمان یافتهء شان ساخته اند

موصوف درادامه میگوید:
" متاسفانه باید اعتراف کنیم که : یکتعداد بزرگان ما کنترول را بالای اولادهایشان از دست داده اند، منشی صاحب کوچی کنترولش را بالای پسرش ازدست داده است.،او پیش ازاینکه غم این لکهء ننگ را بر دامان پشتونها بخورد ، درغم سیاست افتیده است وهر سه ماه بعد بین مالمو وکابل در رفت وآمد است وفکر میکند که دوباره نورمحمد تره کی را از قبر زنده می سازند واورا به ارگ ریاست جمهوری نصب میکنند، عبدالحی هوتک یکی دیگر ازخلقی جنایت پیشهء امینی است که پسرانش چندین بار به جرم سرقت بایسکل ها وموترسایکلهای ٌسبٌٌک به زندان رفته اند؛ وی که ازمنطقهء هوت خیل ولایت کابل می باشد علنا درمجالس ومحافل به فرهنگ دزدی وسرقت بوسیلهء اولادهایش مباهات می ورزد واز آنها دفاع میکند. ، این آقا که متاسفانه با ما خویشاوندی نیز دارد ، فقط مصروف جمع آوری پول وسفر های کابل ومالمو است، "
یوسف هیواد دوست یکی ازخلقیهای گردپای دیگر درشهرکوپنهاگن دنمارک نیز این موضوع را تائید کرده است. ازآقای یوسف هیواد دوست درشهر کوپنهاگن چنین روایت شده است که او دریک محفل خصوصی چنین گفته است:
" من دَین ومکلفیت پشتونوالی وافغانی خودم را درقبال پدران و مادران افغان ساکن دربعضی ازشهرهای اروپایی ادا کرده ام، چندسال پیش به کنفرانس که بخاطر آگاهی وتربیهء سالم جوانان درشهرمالمو برگزار گردیده بود اشتراک کردم وازسخنرانان محفل بودم. به همهء اشتراک کننده گان با صراحت لهجه بیان داشتم که ما پشتونها باید فرهنگ و شیوهء زنده گی اروپایی را بیاموزیم واین را باید درک کنیم که با شیوه های قرون وسطایی اوغانی درخاک اروپا زنده گی کردن مشکل است، من برای پدران ومادران پشتون گفتم که : اگر میخواهید اولادهای سالم به جامعه تقدیم کنید، شما را بخدا سوگند ازین همه شب نشینی ها ومهمان نوازی ها و پارتی بازیها وسالگره گرفتن های زنانه ومردانه واتن و دهل وموسیقی بگذرید که هرچیز از خود وقت دارد، شما با این کارهای تان برای اولادهای تان که مصروف تعلیم وآموزش استند وقت نمیدهید که آنها درفضای آرام درسهایشانرا تکرار کنند وبرای امتحانات آماده گی بگیرند، متاسفانه این سخنان من بالای بسیاری ها خوش نخورد، وتعدادی مرا ملامت کردند که تو خیلی افراطی صحبت کردی وبه فرهنگ پشتونوالی تعرض کردی، وقتیکه ازیک پشتون مهمان نوازی و اتن ودهل را بگیری دیگر به او چه باقی می ماند؟"
اما یکی از دانشجویان رشتهء تاریخ در دانشگاه اوپسالای سویدن میگوید که: متاسفانه، فرهنگ دزدی، قطاع الطریقی وچور وچپاول اموال مردم درمیان قبایل پشتون سابقهء دیرینه دارد واین یکی از افتخارات قبایل جنگجو می باشد که از همین طریق خودشان را تقویت میکنند.، اگر شما به تاریخ پادشاهان وحاکمان این سرزمین مراجعه کنید، هرپادشاه قبیلوی که خواسته است قبیلهء دیگر را از پادشاهی براندازد، در ابتدا ازطریق قطع نمودن راه های مواصلاتی، حمله به کاروانهای تجارتی خود را تقویت کرده وبعداز قوت گیری وجمع نمودن سپاه ولشکر اقدام به براندازی پادشاه از اریکهء قدرت نموده وخود زمام اموررا بدست گرفته است. شما این نمونه را مثلا در مسألهء تغیر پادشاهی از سدوزایی ها به بارکزایی ها، در امیر دوست محمد خان میخوانید که او با چه افتخاری دریکی ازیاد داشتهایش ازحمله بر کاروانهای تجارتی یاد میکند وآنرا یک غنیمت خداوندی میداند. بناء دزدی ورهزنی برای بسیاریها که خاستگاه قبیلوی دارند چندان عیبی شمرده نمیشود بلکه برعکس باعث افتخار ومباهات هم می باشد.
به امید اینکه پدیدهء منحوس دزدی ، ازسرتاسر گیتی رخت بر بندد وهمهء انسانها درفضای اعتماد وباهمی زنده گی نمایند وغیرتی های ایل جلیل اوغان که هم تبارشانرا شریف ترین ونجیب ترین وبافرهنگ ترین وشجاع ترین گروه قومی دنیا تصور میکنند با این اسناد وشواهد انکار ناپذیر بنده را متهم به پشتون ستیزی وفاشیسم قومی ننمایند این سیاه مشقی ام را درهمین جا ختم می نمایم. یاهو
عکس ها وتبصره ها:

محترم محمد آقا شیرزاد (نفر اول دست راست)، مشهور به منشی چانته، سردبیرسایت ولس غگ، پدر مسؤولیت شناس؟؟؟؟؟! اوغان تبار، قبل از آنکه در غم اصلاح اولادهایش درخارج باشد، دغدغهء ازدست رفتن قدرت قومی پشتونها درافغانستان سراپای وجودش را پیچانده است، زن واولادها را درسویدن به مقامات سویدی سپرده وخود درافغانستان مصروف فعالیت های حزبی وسیاسی است. این تصویر چندسال پیش زمانیکه زنده یاد محمدهاشم وطنوال شهید ( نفر آخر سمت چپ )درقیدحیات بود دریکی ازمناطق پشون نشین اوغانستان گرفته شده است. عبدالنبی الهام ( نفر وسطی)، خلقی گردپای دیگر که حالا دراستان هلمند ، سرجوال را با دیگر دزدان قبیلوی خلقی در وزارت داخله گرفته است نیز درین تصویر دیده میشود.
درین تصویر فرد اول ازطرف راست که واژهء انگلیسی BOSS را دربازویش حمل میکند همان آقای حکمت شیرزاد است که از راه دزدی وچاپه انداختن بخانه های هم تباران اوغانش امرار معیشت میکند ولی بخاطر سن وسال کم از بند رهایی می یابد. پدر این آقا مشغول کارزار انتخاباتی در افغانستان می باشد
محل سکونت دو خانوادهء پشتون تبار کاکر وشیرزاد دریکی از مدرن ترین نواحی شهرمالمو که هردو دریک امتداد درمنزل اول قرار دارد. البته این عکس خیلی قدیمی است وتصور نمیرود که منطقهء مذکور تا حال چنین زیبا وپاک باقی مانده باشد.

نمونه های از چند تصویر واقعی شهرمالمو که درین روزها درآتش جرم وجنایت میسوزد، وازدیاد این نوع جنایات همیشه باعث تقویهء احزاب افراطی مهاجر ستیز درسوید میگردد.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس