شعرخوانی و سخنرانی کامران میرهزار در فستیوال بین المللی شعر در روتردام
شاعرانی مانند سی. کی. ویلیامز از آمریکا، کارلوس لوپز دگروگری از پرو، یان فوس از نروژ، کامران میرهزار از افغانستان، روزه او والریه از فرانسه، هیمیرو ایتو از ژاپن، توماس مک کارتی از ایرلند، اوا لیپزکا از پولند و کاتیا کاپوویچ از روسیه جزو مهمانانی بودند که ضمن شعرخوانی در شب های متوالی، درباره ی مسایل مختلف بويژه شعر و رمان سخن گفتند.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
کابل پرس?: از یازدهم تا هجدهم جون سال روان میلادی 24 شاعر از کشورهای مختلف دنیا در شهر روتردام هلند گرد هم آمده بودند تا در فستیوال بین المللی شعر شرکت کنند. شاعرانی مانند سی. کی. ویلیامز از آمریکا، کارلوس لوپز دگروگری از پرو، یان فوس از نروژ، کامران میرهزار از افغانستان، روزه او والریه از فرانسه، هیمیرو ایتو از ژاپن، توماس مک کارتی از ایرلند، اوا لیپزکا از پولند و کاتیا کاپوویچ از روسیه جزو مهمانانی بودند که ضمن شعرخوانی در شب های متوالی، درباره ی مسایل مختلف بويژه شعر و رمان سخن گفتند.
پوستر شاعران بر دیوار مرکز تياتر روتردام
تمام شب های شعر و برنامه های سخنرانی و پرسش و پاسخ در مرکز تیاتر شهر روتردام هلند برگزار شد. در نخستین برنامه، 24 شاعر اصلی دعوت شده از کشورهای مختلف، شعرهایی را در سالن اصلی تیاتر شهر روتردام برای صدها تن از علاقمندان خواندند. شاعران شعرهای خود را به زبان های اصلی که آن را نوشته بودند می خواندند و مخاطبان می توانستند، بر پرده های بزرگ، شعر ها را ترجمه شده به زبان های انگلیسی و داچ (زبان مردم هلند و بخش هایی از بلژيک و آلمان) بخوانند.
کاتیا کاپوویچ شاعر روسی
در یکی از برنامه های فستیوال، کامران میرهزار به همراه کارلوس لوپز دگروگری شاعر پرویی به بحث شعر و رمان پرداخته و اثر پدروپارامو نوشته ی خوان رولفو نویسنده ی مکزیکی را مورد ارزیابی قرار دادند. کریستین هاوکی شاعر آمریکایی و توماس مک کارتی نیز در ادامه به آثار ساموئل بکت نویسنده ی ایرلندی پرداخته و رابطه ی شعر و آثار داستانی او را بررسی کردند.
دو گامونه دا آنتونیو شاعر اسپانیایی
در یک هفته ی برگزاری فستیوال بین المللی شعر، هر شب سه شاعر بصورت ويژه شعرهای خود را برای صدها تن از شرکت کنندگان می خواندند و مخاطبانی که زبان اصلی شعرها را نمی دانستند، می توانستند ترجمه ی انگلیسی و داچ آن را بر پرده های بزرگ بخوانند. در یکی از شب های فستیوال کامران میرهزار به همراه دو گامونه دا آنتونیو شاعر اسپانیایی و توماس لیسکه شاعر هلندی شعرهای خود را برای حاضرین خواندند. شعرهای کامران میرهزار به انگلیسی توسط نویسنده روزنامه گاردین نوشین ارباب زاده و به داچ توسط دو شاعر هلندی جان ویلیان آنکر و جونی چهونگ ترجمه شده است.
پوستر شاعران بر دیوار مرکز تياتر روتردام
در شبی دیگر از شب های فستیوال بین المللی شعر، کامران میرهزار به بررسی ادبیات فارسی و بويژه ادبیات افغانستان پرداخت. در این برنامه برونیا يک شاعر هلندی و سام واثقی نویسنده و مدیر انتشارات ایران و ناشر دومین دفتر شعر کامران میرهزار در شهر استکهلم نیز حضور داشت.
روزه او والریه شاعر فرانسوی
در یکی از شب ها یان فوس شاعر و نمایشنامه نویس نروژی، یکی از نمایشنامه های خود را به همراه تيم اصلی مرکز ملی تیاتر نروژ روی صحنه برد.
يکی از درخشان ترین بخش های فستیوال بین المللی شعر، شعرخوانی شاعر مشهور آمریکایی سی. کی. ويليامز بود. ویسلاوا شیمبورسکا برنده ی جایزه ی نوبل ادبی سال 1996 نیز در یکی از برنامه های فستیوال شرکت کرده بود و ضمن شعرخوانی برای حاضرین صحبت نمود.
مدیر فستیوال بین المللی شعر
در یکی دیگر از شب های فستیوال بین المللی شعر، به داستان لیلی و مجنون پرداخته شد. کامران میرهزار، کاتیا کاپوویچ شاعر روسی و صدیق الرادی سودانی شعر خواندند و درباره داستان لیلی و مجنون در کشورهایشان صحبت کردند. کامران میرهزار درباره ی حمله ی اعراب به شرق و جایگزین کردن بسیاری از داستان های عرب با داستان های ریشه دار مناطقی که اکنون افغانستان و ایران نام دارد صحبت کرد و با اشاره به کشتار گسترده ی مردم و نيز نقض گسترده ی حقوق بشر، داستان لیلی و مجنون را داستان تصنعی بیش ندانست.
کارلوس لوپز شاعر پرویی و کامران میرهزار
در حاشیه ی فستیوال، یک کارگاه ترجمه ادبی برگزار شد و کارلوس لوپز، کامران میرهزار، توماس مک کارتی، کرول هسسو از استونی، مایکل پالمر از آمریکا، وینکلر رون از آلمان و چند تن دیگر از شاعران حاضر در فستیوال در آن شرکت کردند.
آخرین برنامه ی فستیوال بین المللی شعر، خواندن شعرهایی انتخابی از شاعران دیگر بود. برگزار کنندگان فستیوال از شاعران مهمان خواسته بودند که شعری را از شاعری که کارهایش را دوست دارند انتخاب کرده و برای مخاطبان بخوانند. کامران میرهزار شعری کوتاه از خورخه لوییس بورخس شاعر فقيد آرژانتینی را خواند.
تین تین پاتوق نیمه شب شاعران
پيامها
24 جون 2010, 05:53, توسط hbibulla
ای که خاک سياه گلهای رنگین میکشی
و از درختان میوه زیبا و شیرین میکشی
پروریدی در دامنی آذر خلیل خویش را
موسی از خانه يی فرعون خود بين ميکشی
گبر ترسا را به یک لحظه مسلمان میکنی
زاهدی صد حلمه جانین میکشی
ميکشی بين در قهردريا طعمه يی صد هانهنگ
گاه گدای بهر نان بالا و پايين ميکشی
گاه به فرق گدای تاج شاهی مينهی
گاه زتخت سلطنت پای سلاطين مکشی
گر قبول بارگاه رحمتت شايق شود
گاه بسوی خوشتن این قلب مسکین میکشی
6 جولای 2010, 11:10, توسط dedaban
جناب مير هزار، شاعر نوآيين و ژورناليست مردمی!
لطفا متن شعر و هم اگر موافق باشيد متن بيانيه خويش را در باره ادبيات افغانستان درين فستيوال ارزشمند ، در کابل پرس? يا رها پن، منتشر سازيد . مشتاق دريافت شعر و سخن تان هستم. احترام. ديده بان
24 جون 2010, 06:49, توسط hbibulla
سلام و احترامات
خواننده محترم اين سايتها حتمآ باز کرده مطالعه نمايد
سا ئینس گواه حقیقت قرآن مجید شده متن رامطالعه کنید
http://www.ustadfaizi.com/index.htm
http://www.islam411.com/library/
24 جون 2010, 09:07, توسط hbibulla
ای مرتدان جاسوسان ای وطن فروشان آیا اینها انسان نیستند هنوز هم تشنه گیتان با خونهای اینها رفع نشده ای مردم چشمهای خود را باز کنید ببینین که اشغالگران بالای مردم بیچاره چی حال و روز را آورده اند
http://www.youtube.com/watch?v=ojjp...
http://www.youtube.com/watch?v=HGan...
http://www.youtube.com/watch?v=E_iR...
http://pz.rawa.org/pznews/video_cli...
http://pz.rawa.org/pznews/video_cli...
http://www.youtube.com/watch?v=EAOY...
24 جون 2010, 12:48, توسط khorasan
سلام به همه فارسی زبانان و ترکتباران وطن
من دوست داشتم فقیر ترین آدم دنیا می بودم اما نام وطنم افغانستان نمی
بود
افغانستان شکل معرب اوغانستان است و اوغانستان یعنی پشتونستان هر انسانی زادهی محیط و فرهنگ خود است. ما هرچه هستیم، از فرهنگ و عنعنهها و تاریخ خود برآمدهایم و به آن هم افتخار میکنیم
برای من همیشه این سؤال مطرح است که چرا ما نباید مانند دیگر انسانهای دنیا زیست مشترک نداشته باشیم؟ چرا سیاستهای دنیا ما را که زبان مشترک، فرهنگ و تاریخ مشترک داریم، در جغرافیاهای جداگانهای تقسیم کرده است؟
وقتی به ما می گویند که ما همه افغانیم =
اوغانیم یعنی می خواهند که هویت یک قوم را بر تمام اوقام این سر زمین تحمیل کنند. خوب من از خود می پرسم که چرا ما
همه تاجیک نیستیم؟: چرا ما همه هزاره نیستیم؟ چرا ما همه ازبک و یا ترکمن و پشه ای نیستیم؟ خدا ما را از شر اين جاهل و جابر ِ اوغان نجت دهد.
24 جون 2010, 12:50, توسط khorasan
بهنام حقیقت، بهنام حق سلام شما اوغان ها یک مردمی خود فروخته است بهمن دلیل تا دیرنشده هفت و هشت الایت پشتونها از نقشه سرزمین ما حزف شونده تا مردمی ما یک زنداگی انسانی داشته باشد دوصد هفتاد سال میشود که شما اوغان ها در این سرزمین حاکمیت کرده اند بجزدزدی و خیانت چه کرده اند ؟چرا مردمی غیر اوغان حق سیاسی نه ،دارنده ؟آیا مردمی غیر پشتون از این سرزمین نیست ؟و با آمد حزف هفت الایت پشتونها بگانه پراستان ومزدور که مردمی بیچاره ما یک زنداگی انسانی داشته با شند!!!!!!!!!
پشتون ها و قدرت سیاسی ، ما و شیرینی گک ِ وحدت ملی !
چند نفری هم که به نام تاجیک و اوزبیک و
هزاره به نان و نوایی رسیده اند ، در غم خود و فامیل خویش اند و با شیرینی گک ِ "وحدت ملی" دهانک های خود را شیرین می سازند و دل به این خوش کرده اند که معاونک بی صلاحیت رئیس جمهور و مشاورک بی اعتبار این وزیر و آن وزیر خواهند شد.......نگاه به فاشیستان قبیله که از نام اسلام استفاده کردند
لطفآ این ویدیو ها را نگاه کنیند
http://www.youtube.com/watch?v=24LN.. .
http://www.youtube.com/watch?v=l-jE.. .
http://www.youtube.com/watch?v=AtXI.. .
http://www.youtube.com/watch?v=-tyJ.. .
http://www.youtube.com/watch?v=BRCj.. .
http
24 جون 2010, 12:51, توسط khorasan
ظاهــرشــاه: مــن از قبیــلۀ
بنیــامین یهــودی هســتم
وزارت خارجۀ اسرائیل تائید نموده است که دولت اسرائیل تحقیقات گستردۀ را جهت شناسائی قبایل پشتونهای افغانستان و پاکستان که اصلیت یهودی دارند آغاز نموده است.
سخنگوی وزارت خارجۀ اسرائیل به روز جمعه 15 جنوری 2010 به روزنامۀ لوفیگاروی فرانسه گفته است: دولت اسرائیل تحقیقات گستردۀ را جهت شناسائی قبایل پتان در افغانستان و پاکستان که یکی از ده قبیلۀ گمشدۀ یهودی اند از طریق تمویل مرکز تحقیقات ملی ممبی در هند رسماً آغاز نموده است.
وی می افزاید از اینکه در شرائط کنونی گشایش چنین مرکز تحقیقاتی در افغانستان و پاکستان امکان نداشت، ما تصمیم گرفتیم که این تحقیقات را در هندوستان که اکثراً میزبان پشتونها می باشد راه اندازی نماییم. قرار است که این تحقیقات از سه ماه الی یک سال کامل را در بر بگیرد... تحقیقات ما قبلا در بخشهای (ریشه یابی تاریخی، رسوم و عنعنات و تقارب در زبان) تکمیل گردیده است. بناً این مرکز این بار نتائج تحقیقات خویش را از آزمایشات خون (دی ان ای) به دست خواهد آورد. تا کنون هزاران سی سی خون از قبایل پشتون افغانستان در منطقۀ مالهباد ولایت اتوراپردیش در شمال هند جهت آزمایشات جمع آوری شده است...
بنا بر اظهارات سخنگوی وزارت خارجۀ اسرائیل، از لحاظ بیولوژی کارشناسان بیولوژیک اسرائیل تمام تلاش خودشان را به کار بسته اند تا ارتباط ژنتیکی میان پشتونها و یهودیان را به اثبات برسانند تا اینکه به این طریق مؤرخان اسرائیلی را یاری کنند که گویا پشتونها در اصل از ریشۀ یهودیان واسرائیلی ها اند. در این باره کارشناسان بیولوژی اسرائیلی در مرکز تحقیقات ملی ممبی از لحاظ ژنتیکی میان اسرائیلی ها و افرادی از قبایل پشتون آزمایشاتی را انجام خواهند داد و با توجه به نتایج این آزمایشات که گویا پشتونها از لحاظ ژنتیکی نزدیکترین ملت به یهودیهای سفاردیم (یهودیهای شرقی) می باشند و به این طریق می خواهند ثابت کنند که پشتون و یهودیان از یک نژاد هستند.
روزنامۀ لوفیگارو در ادامۀ گزارش خود می افزاید: از مدتها قبل واضح بود که قبایل پشتون که در جنوب و جنوب شرقی افغانستان و در غرب و شمال غربی پاکستان زندگی میکنند همه از یک نسل اند و مربوط به قبایل گمشدۀ یهودی میباشند. این روزنامه می افزاید: همنوای کامل در رسوم و عنعنات، نحوۀ پوشیدن لباس، عادتهای خوانوادگی و امورات فرهنگی وجود دارد که این همه بیانگر این است که پشتونها این همه را از اجداد یهودی شان به ارث برده اند.
این اولین بار است که وزارت خارجۀ اسرائیل رسماً تائید میکند که تحقیقاتی گستردۀ را در راستائی شناسائی اصلیت یهودی پشتونها آغاز نموده است که با این کار خود بر عمل کرد سازمانهای غیر دولتی یهودی که از سالیان درازی در جستجوی قبایل گمشدۀ یهود در قرن هشتم قبل از میلادی فعالیت داشتند مهر صحه گذاشت.
مؤرخین اسرائیلی میگویند: موسی علیه السلام حین خروج از مصر با دوازده قبیله از قبیلۀ بنی اسرائیل خارج شده و در فلسطین مسکن گزین شدند که این دوازده قبیلۀ بنی اسرائیل به نامهای (بنیامین، روبین، لاوی، یهودا، جاد، اشیر، زبولون، ساعر، یوسف، نفتالی، دان و شمعون) یاد می گردیدند و از این جمله دو قبیلۀ آنها (بنیامین و یهودا) در جنوب فلسطین جا بجا شده که یهودیان امروزی از نسل آنها می باشند ولی متباقی ده قبیلۀ دیگر در شمال فلسطین جا بجا گردیدند که بعداً از آنجا به مناطق دیگر مهاجر شدند که سپس به نام قبایل گمشدۀ یهودی مسمی گردیدند.
روزنامۀ لوفیگارو در تحلیل خود راجع به این مسئله میگوید پشتونهای افغانستان اکثریت در میان سایر قومیت های مطرح در افغانستان می باشند، همچنان نظریۀ اصلیت یهودی آنها در منطقه و در میان مردم به سطح قابل ملاحظۀ منتشر شده است، ولی تا هنوز کدام مطالعۀ علمی دقیق که ثابت کند که پشتونها در اصل یهود اند صورت نگرفته است اما اکثریت پشتونها ایمان دارند که آنها اصلیت یهودی دارند. حتی اخرین پادشاه افغانستان، ظاهر شاه، در جواب خبرنگار ایتالیائی در بارۀ نسبش گفته بود که من از قبیلۀ بنیامین یهودی هستم.
سایت انترنیتی شبکۀ خبری العربیه نیز به بررسی این مسئله پرداخته و گزارش داده است که اسرائیل تلاش دارد حوالی 15 ملیون پشتون افغانستان را دوباره به دین آبائی شان – یهودیت – برگرداند که متاسفانه تا هنوز تعداد از قبایل پتان را یهودی ساخته و آنها را به اسرائیل مهاجرت داده است.
همچنان این شبکۀ معتبر عربی زبان گزارش میدهد که در دهۀ هفتاد و هشتاد قرن بیستم سازمانهای یهودی فعالیتهای چشمگیری را در جهت کشانیدن قبایل پشتون افغانستان به آئین یهودیت از طریق استخدام و تربیۀ جوانان پشتون در بیروت، پایتخت لبنان و برخی کشور های غربی راه اندازی نموده بود. این شبکۀ خبری به نقل قول از برخی رسانه های اسرائیلی گزارش میدهد که سازمانهای یهودی توانسته اند برخی دانشجویان افغان در آن زمان (مانند زلمی خلیل زاد، اشرف غنی احمد زی و انوارالحق احدی) در بیروت را به دین یهودیت برگردانند. البته این دانشجویان کسانی بودن که بعدها پستهای مهمی را در حکومت کرزی به دست آوردند و زلمی خلیلزاد نیز شناخته ترین دپلومات امریکائی افغانی الاصل در افغانستان، عراق و سازمان ملل متحد ایفای وظیفه نموده است که خانم یهودی دارد.
این سه تن از نخبه گان تحصیل کردۀ پشتون وظیفه گرفتند تا حس نشنلیستی پشتون ها را تقویه نموده و بعد برای پشتونها توضیح دهند که اصلیت آنها یهود اند و باید به اصل خویش برگردند. این جوانان در ابتدای گرایش خود به دین یهودیت بیشتر احساساتی بوده و تلاش داشتند که به طور آشکار دست به فعالیت زنند ولی بنا بر تجارب سازمانهای یهودی و مطالعۀ آنها از اوضاع منطقه به آنها تعلیمات داده شد که باید از مهارت خود کار گرفته و مطابق برنامه های که برای شان داده میشود رفتار کنند. آنها باید اوضاع منطقه را دقیق ارزیابی کنند. آنها باید بدانند که درموقعیت بسیار حساس قرار دارند، آنها در میان دشمنان سرسخت یهودیت (ایران، پاکستان و عربستان سعودی) قرار دارند. اگر آنها با همکاری اسرائیل و برخی سازمانهای غیر دولتی یهودی دست به فعالیت آشکار زنند به زودی از طریق دشمنان اسرائیل و یهودیت در ایران، پاکستان، عربستان سعودی و حتی اقلیت های قومی غیر پشتون درافغانستان سرکوب میشوند. همین بود که آنها رسماً گرایش خود به دین یهودیت را اعلان ننموده ولی فعالیت های عمدۀ را در این بخش مخصوصاً در قسمت تقویۀ حس نشنلیستی پشتونها و داعیۀ برتری آنها از سایر اقلیت های قومی در افغانستان انجام داده اند.
همچنان چندی قبل سایت عربی زبان القدس العربی، چاپ لندن، در مصاحبۀ با داکتر جعفر هادی حسن، نویسندۀ برجستۀ جهان عرب و پژوهش گر مسایل یهود و یهودیت (دارندۀ درجۀ دکترا از دانشگاه مانچستر بریتانیا در یهود شناسی و نویسندۀ کتابهای فرقة الدونمة بین الیهودیة و الاسلام، فرقة القرائین الیهود، الیهود الحسیدیم و پیدایش، تاریخ، عقاید، فرهنگ و عنعنات یهود) به مسلمانان و عربها هشدار داده بود که متوجه باشند که اسرائیل به زودی افغانستان را توسط قبیلۀّ پتان تحت اشغال خود در خواهد آورد.
وی در مصاحبۀ خود می گوید: پروسۀ یهودی سازی قبیلۀ پشتون در افغانستان از چندین دهه بدینسو جریان دارد و ما شاهد روزی خواهیم بود که رسانه های خبری گزارش گرویدن ملیونها تن از پشتونهای افغانستان به آئین یهودیت را در اثر تلاشهای همه روزۀ اسرائیل به نشر خواهند رساند. تعداد زیادی از سازمانهای غیر حکومتی در اسرائیل همین اکنون مصروف جستجوی قبایل گمشدۀ خود اند. آنها میگویند که قبایل گمشدۀ یهود در قرن هشتم قبل از میلاد توسط آشوریها اسیر گردیده و بعد در سراسر جهان پراگنده شدند ولی هنوز آنها عادتهای یهودی خود را حفظ نموده اند. از جمله عادتهای یهودی: تندروی، تعصب، نژاد پرستی (پشتونوالی) عدم احترام به حقوق زن، به فروش رسانیدن زنها، خشونت قبیلوی، به نکاح در آوردن خانم برادر بعد از مرگ وی، علاقمندی به قتل و کشتار، حفظ آداب و سنت های گذشتۀ خود از قبیل لباس، کلاه جالی، رقص عنعنوی مردان در مراسم خوشی (اتــن) و برتری طلبی قومی می باشد که درمیان قبایل پشتونهای افغانستان هنوز حفظ گردیده است.
این پژوهشگر عرب می افزاید: سازمانهای یهودی از گذشته های دور سرگرم جستجوی قبایل گمشده اند، آنها قبایل گمشدۀ خود را در افغانستان، ایران، چین، هند و امریکائی جنوبی جستجو میکنند. تا کنون طبق آمار آنها قبایل پشتون در افغانستان و پاکستان شناسائی شده اند که اصلیت آنها یهود اند و بحث بالای کشورهای دیگر جریان دارد. اسرائیل با بهانۀ دریافت قبایل گمشدۀ خود میخواهد اسرائیل کبرا را از رود نیل در مصر الی دریای فرات در عراق که پلان ستراتیژِیک آن کشور است تشکیل دهد. یکی از حاخامهای (رجال دین) یهود بنام آبیحل در کتاب خویش تحت عنوان قبایل گمشده میگوید که تعداد آنها به 100 ملیون نفر خواهد رسید.
داکتر جعفر هادی حسن در ادامه می افزاید: اسرائیل نهایت تلاش دارد تا قبیلۀ پشتون در افغانستان را که نفوس آنها تقریبا 15 ملیون تن می باشد به دعوای اینکه اصل آنها یهود اند به آئین یهودیت برگرداند. تا کنون ده ها نهاد وسازمانهای یهودی تماسهای متعددی با سران قبایل و رهبران پشتون که در دو طرف مرز افغانستان و پاکستان قرار دارند انجام داده اند وهمچنان ده ها جلد کتاب یهودی را به زبان پشتو ترجمه گردیده و در آنها از اصالت یهودیت پشتونها و خصوصیت یهودی آنها توضیح داده شده است. همچنین در این کتابها توضیح داده شده است که پتانها نسب شان بر میگردد به (افغان بن شاوول) که در تورات از شاوول منحیث اولین پادشاه یهودی در سرزمین فلسطین نامبرده شده است. باید یاد آور شد که سازمانهای یهودی (مانند سازمان عامی شاب – بازگشت ملت) توانسته اند عدۀ از افراد قبیلۀ پشتون را به دین یهودیت برگردانده و آنها را به اسرائیل مهاجرت نمایند که این افراد به مرور زمان اقارب و خویشاوندان خویش را نیز به یهودیت دعوت نموده و آنها را به اسرائیل مهاجرت خواهند داد. و همچنان عدۀ دیگر از تکنوکراتهای پشتون که مخفیانه به یهودیت گرویده اند هنوز در افغانستان فعالیت دارند
از زبان خود پشتون ها بشنویند که میگویند
ما از اقوام یهود هستیم با معلومات بیشتر
لطفآ این ویدیو ها را نگاه کنیند
http://www.youtube.com/watch?v=_6Ue
24 جون 2010, 13:12, توسط khorasan
آیا فکر کرده اید فاشیسم اوغانی
در بخش اول این بحث نگارنده کوشیدم تا روشها و شیوه های محیلانۀ توطئه پردازان فاشیست را در حد توان به معرفی بگیرم، و اینک بحث را پی میگیرم و کوشش می کنم هرچه بیشتر پرده از روی ترفند ها و حیله گری های این گروه افراطی های بیمار بردارم.
در بخش اول آمد که شیوۀ اصلی کار فاشیستان اوغانی؛ همان تراشیدن دشمن موهوم است ! مثلا ساختاری را که تقریبا 16 سالی ازرسماً ملغا شدن و عدم فعالیت سیاسی – نظامی اش میگذرد، مسبب همۀ بدبختی های اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی و نظامی معرفی کردن.وقتی استدلال و منطق مطروحه در اتهام نامه های ایشان را به خوانش بگیری، اکثراَ دیده میشود که ایشان چند نکته را منحیث اساس تفکر و بینش خویش در مورد همۀ مسایل از تاریخی و اجتماعی و نظامی تا اقتصادی و فرهنگی قرار داده، بعد به صدور رای می پردازند!
وقتی به فجایع صورت گرفته توسط شاهان، امیران، سران، سرداران و در مجموع حکام " پشتونی " در ازمنۀ تاریخی اشارتی میرود، ولو این اشارت هشدار گونه و برای عبرت آموزی باشد؛ فاشیستان قلم بدست به دفاع و توجیه و تخطیه حقایق می پردازند و بما حالی میکنند که :
" حق با نظام است، نه نظام با حق. حق آنجاست که قدرت آنجاست، حق را با نظام می سنجند نه نظام را حق." *
مثلا از دید یک جانبه و غیرعلمی و غیرجانبدارانه محققین قبیله، هرچه نادرسفاک و غدارکرده، حق داشته !
به این دلیل که اولا یک سقا زاده که نسب والای پشتونی ندارد چگونه جرئت و جسارت نموده و شوق پادشاهی کرده!
دیگر اینکه وقتی نادر غدارقدرت را گرفت و برجمجمه های هموطنانش پایه های نظام مستبد و خونریز را استوار ساخت، بدون شک حق با نادر سفاک بوده؛ زیرا همو رهبری نظام را داشته و از دید تئوریسن ها و فلافسفۀ قبیله همین داشتن رهبری به نادر یا هر خائین و وطنفرش دیگری از جمع پنبتانه این حق را میدهد که کله منار ها برافرازد و غارت کند!
با آنکه امروزه اهل تحقیق و تدقیق متوجه این امر شده اند که روش فاشیستان اوغانی، از چپی تا راستی و از طالب تا دموکرات در مسایل فکری و پژوهشی، چگونه است؛ ولی آنچه به نظر نگارنده بیشتر قابل توجه است این نکات خُرد کش و برخلاف عقل است :
فاشیست مشربان اوغان، برای فروشکستن رقیب هیچ کاری را نا مجاز نمیدانند(از دروغ زدن و افترا و پرونده سازی و آبرو ریزی تا ضرب و جرح بدنی ) گماشته و قاتل فرستادن به جان رهنورد زریاب، و تعیین جایزه برای سر لطیف پدرام گواه مدعای ماست!
"حمله را بهترین دفاع میدانند.
نزدیک شدن به قدرت بهترین تاکتیک آنهاست.
تراشیدن دشمن موهوم بهترین گریزگاه شان است.
ترویج کینه و نفرت را کارگر تر از عشق و محبت میدانند.
و تکیه برتئوری توطئه بهترین تحلیل آنهاست. "**
بلی عزیزان؛ تراشیدن دشمن موهوم و تکیه بر تئوری توطئه جوهر اصلی کار فاشیستان اوغان است، برای تحریک و تهییج احساسات همتباران شان که گویا اگر دیر بجنبند شورای نظار و " ستمی ها " کار آنها را خواهند ساخت!
اینها قبل از اینکه توجه کنند مثلا چرا مردم مناطق دشت ارچی، بنگی، چاه اب و در مجموع تخارستان، چندی قبل به تعدادی کوچی نما و مهاجر نما که گویا پس از بیست و پنج سال مهاجرت به سرخانه و زمین شان برگشته بودند، در افتیدند و به آنها اجازه جابجایی دو باره در آن مناطق را ندادند، با عجله و برای به خطا بردن حواس مردم زاری و نوحه سرمیدهند که ای وای " ستمی ها " و " شورای نظاری " ها فرزندان بومی این سرزمین را به خانه و کاشانۀ شان راه ندادند! و بعد هم چند تا عکس از چند تا زن و طفل مفلوک چادر نشین، که از پدر در پدر به همان زندگی کوچ نشینی عادت کرده اند، در اینجا و آنجا که به این بیچاره گان رحم شود!
آخرین سندی که در دسترس مردم قرار گرفت،همانا نظام نامۀ جابجایی ناقلین در قطغن بود از دولت امانیه ! و آنهم چه نظام نامه و با چه نظم و عدالتی !
زمین های قابل ذرع و زیر آب مردم را از آنها گرفته و برای کس دیگری دادن، و مالک زمین را به حیث دهقان وابسته به زمین و در خدمت ارباب تازه ار راه رسیده ، گماشتن میشود یک گره کور تاریخی – اجتماعی که به مجرد فرصت یافتن سر باز میکند و بی شک از درون آن خون بیرون میاید!
تا حرف میزنی، میگویند ما قباله شرعی داریم!
آخ چه منطقی ! آخر وقتی دولتهای جبار و نا بکار و ناعاقبت اندیش پشتونی، قادر بودند تا هست و نیست مردم را مصادره کرده به همتباران خودشان بدهند، ترتیب چند هزار قباله مگر کار دشواری بود؟؟
یا همین حالا و در عصر حاضر که انسان را شبیه سازی میکنند؛ ترتیب چند میلیون قباله شرعی که ازنگاه شکل ظاهری و نسخه خطی شبیه قباله های مثلا دوران احمد شاهی ، یا امانی باشد کار بسیار ناممکنیست؟
بعد باردیگر و بدون اینکه به عمق اتهاماتی که می بندند توجه کنند، " ستم ملی " را موجب بمیان آمدن کشیدکی های قومی معرفی کرده، چند تا شعار احساساتی در باره وحدت ملی و " غیرت اوغانی " که ایکاش واقعیت داشته باشد، سرمیدهند و کار را تمام شده اعلام میکنند!
در حالیکه در پشت پرده توطئه خطرناکتر تهیه می بینند؛ مردم را به آرامش دعوت می نمایند.
تا آنجا که میدانیم حزب، سازمان، تشکل، و جریان سیاسی که نام رسمی آن " ستم ملی " بوده باشد، ثبت نیست و وجود نداشته !
پس ستم ملی کیست و کجاست ؟ هدف فاشیست ها همانا محفل انتظار، به رهبری مرحوم طاهر بدخشی و یاران آگاه و با بصیرت سیاسی او، است !
طاهر بدخشی و مولانا باعث پیشگامان نهضتی بودند، که برای اولین بار از موجودیت ستم گستردۀ ملی در جامعۀ ما سخن گفتند و برای همۀ مبارزین چپی که اندیشۀ غالب آن روزگار بود، میگفتند که پا به پای مبارزۀ طبقاتی، مسئله ملی هم باید مورد دقت و توجه قرار گیرد و برایش راه حل جستجو گردد!
منظور آنها هم از ستم ملی، چیزی نبود جز همان سلطۀ گری حکام پشتونی که با استفادۀ از تمام نیرو در تلاش غلبه بخشی قوم خویش بر دیگر اقوام بودند و رواج بی عدالتی استخوان سوز در اجتماع که متاسفانه تا امروز هم موجود است و حالا اشکال و ابعاد جدیدی بخود گرفته است.
برنامه و استراتیژی ستم ملی مبارزه برعلیه بیعدالتی سیستماتیک بود!
حقوق افراد ( شهروندان ) باید تضمین شود نه از " اقوام "!
هیچ قومی برملیت وقومیت دیگری برتری و امتیاز نداشته باشند!
خدمت سربازی و تادیۀ مالیه و شهریه باید همگانی و برای تمام ساکنین آن قلمرو وضع شود !
چنین نباشد که مردم پکتیا به دلیل خدماتی که برای نادر خان کرده بودند؛ از خدمت سربازی و پرداخت مالیه و شهریه معاف شوند و باقی اقوام بار گران پرداخت مالیه را بردوش بکشند!
کوتاه سخن تا آنجا که در مقالات و نوشته های رهبران محفل انتظار، که از جانب حاکمیت منحط به " ستم ملی" معروف گشت، محفل انتظار خواستار ایجاد یک دولت ملی، براساس عدالت اجتماعی بودند.
رهبران ستم ملی که خود شاهد عملکرد مردم ستیزانۀ حکام پشتونی بودند؛ عواقب ادامه آن سیاست ها را با درک و بصیرت سیاسی ی که داشتند همیشه گوشزد می نمودند و بالاخره هم در راه حق طلبی و عدالت خواهی جان دادند و اینک همه شاهدیم که " ستم ملی " وجود داشته و دارد!
حالا حق طلبی و عدالت خواهی، نه از نگاه عقلی مانعی دارد و نه از نظر شرعی قبحی !
پس چرا در میان آن همه گروه های چپی در آن روزگار، محفل انتظار، و شاخه های که بعدا از پیکر آن منشعب گشتند مورد بی مهری و غضب نظام های خود کامه قرار گرفت ؟؟؟
یقیناَ بزرگترین دلیل و علت آن را میتوان در برنامه های حق طلبانه و عدالت خواهانه آن سازمان ها جستجو کرد، که قدرت حاکمه را به لرزه انداخت، زیرا میدانستند که نتیجۀ مبارزات " ستم ملی " بالاخره به مردم آگاهی می بخشد و مردم که از قبل نیز دل خوشی از حکام جبار نداشتند، روزی برعلیه آنها برخواسته و گریبان شانرا خواهند گرفت!
بناَ چاره را در تکفیر و زندانی ساختن و نابودی آنها جستند !
حالا هم که فاشیستان سخن از " ستم ملی " میگویند؛ ناخود آگاه اشاره به جریان فکری ی دارند که در اثر تحولات پیگیر در اجتماع در حال قوت گرفتن است !
وقتی انوار الحق احدی؛ منحیث یک تحصیل کرده و روشنفکر و غرب دیدۀ جامعۀ پشتون، در مقالاتش تنها راه حل مشکل افغانستان را همانا حاکمیت بی چون و چرای پشتون ها معرفی می کند، و از دیگراقوام و ملیت های ساکن در کشور می طلبد به " هویت اوغانی " کشور و اکثریت اوغانی ساکن در آن، احترام بگذارند، واین اندیشۀ تباهی آور با واکنش های از جانب متفکرین و آگاهان دیگر ملیت های مواجه میشود، بلافاصله پای شورای نظار و ستم ملی از سوی فاشیستان معلوم الحال بمیان کشیده شده و قضیه ماست مالی میشود!
مردم اگربه دفاع از میراث فرهنگی و زبان و هویت شان حرفی گفتند، میشوند " ایران پلو " و ستمی و شورای نظاری!
اگر از نامردمی های حکام پشتونی در 261 سال گذشته تاریخیِ، حرفی بیمان آمد، باز هم ستم ملی و شورای نظار!
کاش در عوض صرف انرژی برای تراشیدن دشمن موهوم و تئوری های تازه به تازه توطئه علیه اقوام دیگر، باری هم بزرگان و سیاسیون و اهل اندیشۀ اوغان کارنامه های آبا و اجداد خود شانرا باز نگری نموده و با دیدۀ نقد به آن می نگریستند،تا با جستجوی کژی ها و کاستی ها در آن از تکرار آنها جلو میگرفتند، شاید پیش زمینۀ تفاهم ملی و "وحدت ملی " که این همه برایش گریبان می درند آماده می شد!
متاسفانه چنین روش و نگرش در میان آگاهان جامعۀ پشتونی کمتر به مشاهده رسیده است.
ایشان از کوچک و بزرگ شان اجازه دارند که ازهرآدرس و منبری به آدرس اقوام دیگر، اهانت کنند، طعنه بگویند، و حتی تهدید نمایند و تا کسی به دفاع برخواست تکفیر کنند و ستمی و شورای نظاری بخوانند!
روستارتره کی حق دارد که کتاب به دنبال کتاب همان یک حرف را تکرار کند که جامعۀ افغانستان یک جامعۀ قبیلویست و در آن میان اکثریت قبایل پشتون اند، پس اطاعت از همان اکثریت راه حل مشکلات ماست!
حتی با یک مقایسۀ عجولانه هم میتوان نادرست بودن این منطق را ثابت کرد!
بقیه اقوام کشور از مراحل زندگی بدوی و قبیلوی گذشته اند؛ اما پشتون ها به دلایل مختلف زندگی در همان عصر را ادامه میدهند!
نگاهی به وضع زندگی اقوام غیر پشتون ساکن در مناطق شمال و شمال غرب، و جنوب غرب و مرکزی به وضاحت بما میگوید که کیها در عصر نیاندارتال ها بسر میبرند، و کیها سعی دارند با زمان همراه شوند!
طرز تفکر و برداشت قبیلوی از دین و دنیا زمنیۀ آن گشته است که گروه های انتحاری از مناطق مرزی و قبیلوی و جنوبی در حال افزایش باشند، و به همانگونه ذهنیت قبیلوی درخشونت و وحشت طالبان نقش اساسی دارد!
زن ستیزی ، زن برده گی و ادعای مالیکت برجان زن، نیز زادۀ ذهنیت قبیلوییست، وما جلوه های بیمار آن را در عملکرد طالبان با زنان به تماشا نشستیم!
آژانس خبری ایرین طی گزارش دوشنبه (27 آگست 2007) خبر حیرت انگیزی را در مورد زنان افغانستان با عکس مربوطه اش منتشر کرده است.
این خبر حکایت از چهار بار فروخته شدن زنی در شینوار توسط شوهرش دارد!
بینظیر پس از آنکه شوهرش اولش او را می فروشد و بعدا آن مردان او را تا چهار بار دیگر به فروش میرسانند، توسط شوهر اولش به بهای خیلی بیشتر از آنچه به فروش رفته بود باز خریده میشود!
اما شوهرش در عالم بیخبری زنش را پس از تادیۀ قیمت او و بعد از آوردن او بخانه می شناسد که آنگاه معامله صورت گرفته و برای پشیمانی دیر شده است!
پس اصلاح ، به فراموشی سپردن، نقد و مبارزه علیه چنین رسم و رواج های غیرانسانی در اولویت برنامه های آگاهان جامعۀ پشتونی باید قرار داشته باشد، نه برنامه ریزی برای به بند کشی اقوام دیگر.
زیرا عصر امروز، عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات و دانش است؛ و دانش وقتی به مردم منتقل شد به نیرو مبدل میشود!
بناَ بهتر است فاشیست مشربان " اوغان " از دروغ پردازی و توطئه سازی ها کاسته، به این بیندیشند که چگونه میتوانند به کاروان زمان بپیوندند و راه های تفاهم و همباوری با دیگر اقوام را جستجو کنند.
با برتری جویی، سلطه طلبی و تمامیت خواهی نمیتوان اعتماد و باور باقی اقوام و ملیت های ساکن در کشور را جلب نمود و با توسل به حیله های دو پهلو محالست دولت ملی و وحدت ملی ساخت!
ا.بلوط
24 جون 2010, 17:59, توسط khorasan
نگاه به فاشیستان قبیله که از نام اسلام استفاده کردند
لطفآ این ویدیو ها را نگاه کنیند
http://www.youtube.com/watch?v=24LN. . .
http://www.youtube.com/watch?v=l-jE. . .
http://www.youtube.com/watch?v=AtXI. . .
http://www.youtube.com/watch?v=-tyJ. . .
http://www.youtube.com/watch?v=BRCj. . .
http://www.youtube.com/watch?v=6FHN
25 جون 2010, 07:59, توسط khorasan
پشتوسازی در بلخ
در زمان) امانالله شا ه( یکی از افراد او به نام ( وزیر محمد گل مهمند ( نایبالحکومه ولایت بلخ شد. وی سیاست پشتوسازی را در این ولایت پیشه کرد و اقدامات زیر را انجام داد
هزارهها در سه مرحله، «زمان نادرشاه افشار، ناصرالدین شاه قاجار بعد از کشتار هزارهها توسط عبدالرحمان» به ایران مهاجرت کردهاند. رضاشاه نام این قوم مهاجر به ایران را از «هزاره» و «بربری» به خاوری تغییر داد
پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران سیل مهاجرت به ایران بیشتر شد. در افغانستان از گذشته به آنها ظلم بسیاری وارد شده و تاکنون ادامه دارد یکی از بدترین ظلمها به آنها کشتار و اخراج انها از مناطق سکونتشان در زمان
عبدالرحمان یکی از شاهان افغانستان میباشد در آن دوره تقریبا 62 درصد مردم هزاره قتل و عام شدند
درگذشتههای دور هزارهجات کنونی بنامهای زیر یاد شدهاست: به گفته (بلیو) غر مارث که این نام در کتاب مقدس نیز آمدهاست –به قول مرحوم غبار نویسنده افغانستان در مسیر تاریخ، نزدیک ۵۰۰ سال پیش از هزارهجات به نام «ستا گید یا» نام برده شدهاست شاهان هزارهجات قبل از اسلام به نامهای شیران بامیان از اولاده کوشانی ویفتلی و بعدآ به نامهای هزار بنده – شار و ریو شاران یاد میشدند که عمدتآ در دو نقطه تاریخی این سرزمین به نامهای (پشین) یا افشین یکاو لنگ کنونی و (سورمین) سر پل فعلی که پایتخت تابستانی و زمستانی ایشان بودند حکومت میرا ندند.
کنت کورت و بطلیموس مورخین عهد سکندر کبیر، فریبه جهانگرد فرانسوی، هنری فیلد کریستیاتس محقق دنمارکی و جورج راورتی، از مورخان غربی. مقدسی، مولف گمنام حدودالعالم در ۹۵۹ میلادی، ابی بکر مشهور به ابن فقیه، ابن خرداد در ۹۲۰ میلادی، ناصر خسرو بلخی از مورخین اسلامی و همچنان هیوان تسنگ راهب چینی از موجودیت غرج الشار، غرجه، غرجستان، شاران غرجستان و موجودیت هزارهها در غرجستان به کرات یاد نمودهاند.
حکمرانی شیران بامیان توسط غزنویان ساقط و بعد از آن غوریها شنسبیها – خوارزمیها در هزارهجات حکومت کردند با شکست خوارزمشاه شهر غلغله توسط لشکر چنگیزخان تخریب و به بامیان آسیب زیادی وارد گشت
پشتوسازی در بلخ
در زمان) امانالله شا ه( یکی از افراد او به نام ( وزیر محمد گل مهمند ( نایبالحکومه ولایت بلخ شد. وی سیاست پشتوسازی را در این ولایت پیشه کرد و اقدامات زیر را انجام داد
۵۰ هزار جریب زمین آبی تاجیکان و ازبکان و توزیع آنها میان پشتوهای آوردهشده به منطقه. اختصاص مالچرها (مراتع) به پشتوها.
نابودسازی آثار تاریخی بلخ از جمله سنگنوشتهها و سنگ مزارهای زرتشتی و سغدی پیش از اسلام.
سوزاندن ۲۳۷ دستنویس کهن فارسی، عربی و ترکی.
مدارس منطقه تا سال ۱۳۴۵ تنها مجاز به آموزش به زبان پشتو بودند.
تغییر بیشتر نامهای جغرافیایی منطقه از فارسی و ترکی به پشتو از جمله: چارباغ گلشن (شینکی)، دلبرجین (شلخی)، پلاسپوش (زوزان)، چهلستون (غندان)، بوینهقره (شولگره)، آدینهمسجد (چاربولک)، سمرقندیان (زرغونکوت)، کدوخانه (باندهگی)، دهدراز (غشی)، چقیش (استولگی)، یولبولدی (لیندی)، کول انبونه (مندتی) و...
در آن دوره، پس از پشتوسازی نامها در ولایتهای بلخ، جوزجان، سرپل و فاریاب، هر فرد بومی که نام بومی مکانها را به زبان میآورده جریمه نقدی میشدهاست
روش دیگر پشتو سازی عبارت از تغیر نام محلهای مختلف به نامهای جدید پشتو است. به عنوان نمونه میتوان به تغیر اسم این مناطق اشاره کرد:
تغیر نام سبزوار درهرت به شیندند
CopyDeleteUpDownدر سالهای ۱۳۱۶-۱۳۱۷ خورشیدی (۱۹۳۷-۱۹۳۸ میلادی) دولت افغانستان دانشجویانی را برای آموزش دیدن در زمینه نظامی به اروپا و آمریکا فرستاد. بنا بر سیاست پشتونسازی، فرزندان مردم )هزاره قز لباش (ایرانیتبار و فارسیزبان) و شیعهها از شرکت در این دورههای آموزشی محروم شدند
در سال ۱۳۱۸/۱۹۳۹ بر پایه دستور دولتی زبان تدریس در همه دروس مدارس سراسر افغانستان از فارسی به پشتو تبدیل شد
کمبود منابع به زبان پشتو و عدم آشنایی بخش بزرگی از مردم افغانستان با این زبان، باعث فلج شدن نظام آموزشی و گسترش بیسوادی شد. پس از چندین سال و اعتراضات عمومی سرانجام در زمان وزارت (نجیب الله خان توروایانا ،) وزیر معارف وقت، آن وزارتخانه ناچار شد تدریس به زبان فارسی را به مناطق فارسیزبان افغانستان بازگرداند. از آن پس مقرر شد در مناطق فارسیزبان کلاسها و دروس به فارسی باشد و پشتو به عنوان یکی از درسها آموزش دادهشود و در مناطق پشتوزبان زبان تدریس پشتو باشد
از سال ۱۳۱۸ خورشیدی برای کارمندان ورازتخانهها، بانکها و دیگر ادارات افغانستان به صورت اجباری دورههای زبان پشتو گذاشتهشد. این دورهها تا ۱۳۵۷ خورشیدی ادامه یافت ولی با ناکامی روبرو بود. کمتر کسی از فارسیزبانان که این دورهها را گذارندند قادر به نوشتن و خواندن پشتو در سطح کافی بودند
انجام مهاجرتهای اجباری برخی از گروههای قومی و ملیتی در افغانستان یکی از روشهای پشتوسازی بودهاست.بهعنوان مثال سیاست انتقال گروههای قومی پشتون به سمت شمال افغانستان در دورهً صدارت محمد هاشم خان میتوان ذکر کرد.
در زمان صدارت نامبرده ریاست ناقلین در چارچوب وزارت داخله ایجاد شد که محمد گل مومند بسمت وزیر داخله ایفای وظیفه مینمود. ریاست مذکور وظیفه و تطبیق اسکان قبایل آنطرف سرحد آزاد جنوب افغانستان را در نواحی سمت شمال بعهده داشت به آرزوی آنکه بتواند گروه قومی پشتون را در افغانستان توسعه بخشد. نامبرده برای تشویق هرچه بیشتر ناقلین زمینهای درجه اول نزدیک سرآب را برای آنها توزیع میکرد