غیریت سازی به روایت جمهوری اسلامی
نویسنده: م : صمیم
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
روزنامه جمهوری اسلامی در تاریخ 22/ 2 / 1387 در صفحه گزارش خود، مصاحبه ای را با مدیر کل اتباع ومهاجرین خارجی وزارت کشور ایران، به چاپ رساند که ادبیات به کار رفته در آن، در نوع خود، بی سابقه و سرشار الفاظ نفرت افکنانه بود. گرچه انتشار چنین مطالبی در باره مهاجرین افغانستانی در مطبوعات ایران، بی سابقه نیست ولی نوع جملات به کار گرفته شده و نحوه القای مطالب به خواننده ، به ویژه در مقدمه این مصاحبه که گویا نظر رسمی این روزنامه را منعکس می کند، نه تنها دشمنانه وبه شدت ناسیونالیستی است ، بلکه اگر واقعا چنین تفکری در جمهوری اسلامی پایه عمل قرار گرفته باشد، نشان از یک دیگر دیسی اساسی در استراتژی هایی دارد که زمانی فلسفه وجودی آن را تشکیل می داد. دراین گزارش ومصاحبه که اصل مدعای آن تهدید امنیت ملی وتمامیت ارضی ایران به وسیله مهاجرین افغانی است، به قدری مضحک است که هیچکسی چنین تهدیدی را نه باور می کند ونه احساس وتنها این حس لطیف نگارنده آن متن بوده است که شق القمر کرده وچنین کشف مهمی کرده است.
خودنویسنده آن متن نیز می داند که در طول 25 سال حضور مهاجرین افغانی در ایران تا کنون حتی یک مورد بزه امنیتی از سوی این مهاجران ثبت نشده است. اگر حوادثی در مرزهای شرقی ایران رخ می دهد، آن حوادث در مناطق مرزی بسیار طبیعی است ، چون در آنجا مرز است وهمواره قاچاقچیان ومخالفان سیاسی ایران در رفت و آمد هستند ونمی توان آنها را به گردن یک مشت مهاجر بی پناهی انداخت که از بدی روزگارو صرف برای بدست آوردن لقمه نانی به این سرزمین می آیند چون این گونه مسایل اصولا هیچ ربطی به مهاجرین افغانی ندارند . ولی آن چه دراین گزارش تکان دهنده است، دو نکته دیگر است. این دونکته مستقیما به مهاجرین افغانی مربوط نمی شود، چه اینکه مهاجرین افغانی همان دوزخیان روی زمین ، مغضوبان روزگار ومتهمان همیشگی تاریخ هستند که نه نیازی به برائت دارند ونه کسی ، علی رغم تصدیق قلبی بربرائت شان ، اقرار به آن می کند.
دونکته ای را که نگارنده می خواهد روی آن انگشت بگذارد، قصه «غیریت سازی » به روایت ایرانی، و«توهم توطیه » است . دونکته ای که به نظر نگارنده نشان از دوخطای استراتژیک از سوی روزنامه جمهوری اسلامی دارد. این دونکته بیش از آنکه خاطر مارا بیازارد، در کام کسانی تلخ خواهد آمد که روزگاری می گفتند جمهوری اسلام خانه همه مستضعفان و مسلمانان جهان و ام القرای جهان اسلام است والبته در کام کسانی که در خطه سیستان وبلوچستان در محرومیت معنا داری زندگی می کنند و به جرم مذهب چنین طعنه هایی را به جان می خرند، تلخ تر خواهد آمد.
یک – غیریت سازی :
بهتراست این بخش را با جملات به کار رفته در روزنامه جمهوری اسلامی شروع کنیم :
« ...اين مساله را نيز نبايد پنهان كرد كه هر بيگانه اي در كشور امكان بالقوه اي براي بهره برداري توسط سرويس هاي امنيتي خارجي مستقر افغانستان محسوب كرد زيرا آنها ديگر براي حفظ جان به ايران مهاجرت نمي كنند بلكه بخاطر كسب نان و درآمد است . ضمن اينكه اين اصل در تمام دنيا پذيرفته شده است كه هر بيگانه اي ميتواند يك دشمن محسوب شود. »
جمله فوق در ظاهر تداعی گر یک قیاس منطقی است، به این شکل که :
مهاجر افغانی بیگانه است ( صغرای قیاس) ،
هربیگانه ای می تواند دشمن باشد ( کبرای قیاس )،
پس هرافغانی می تواند دشمن باشد. ( نتیجه قیاس)
حال بدور از هرگونه نقد انسانی، اسلامی ، تاریخی ، وبدون توجه به آموزه های علوم سیاسی وجامعه شناسی که چنین مباحثی در آنها مورد بحث قرار می گیرند، فقط یک نگاه ساده منطقی بر اساس منطق ارسطویی کافی است تا به ما نشان دهد چنین قضیه ای از اساس غلط و عقیم است که هیچگاه منتج به نتیجه نخواهد بود. زیراحتی اگر صغرای قضیه را ، البته با تسامح بپذیریم ، یعنی بپذیریم که افغانی بیگانه است، کبرای قیاس از اساس باطل است چون نه یک قضیه واقعی و استقرا شده ، بلکه فقط یک فرض است وبس.
هم آن گفته وهم این نقد منطقی ما بیشتر به یک لطیفه شباهت دارد تا یک سخن جدی ولی باید به این مساله بپردازیم و به نگارنده محترم روزنامه جمهوری اسلامی خاطر نشان کنیم که اصولا واژه بیگانه ومفهوم بیگانه انگاری ، نه در تاریخ ، نه در ادبیات ، نه در آموزه های دینی و نه در فرهنگ مشترک ما ، وجود ندارد. پس آبشخور این واژه واین مفهوم که بهتر است آنها را تعبیر به « غیر » و « غیریت سازی» کنیم، در کجا است؟ گرچه امروزه برای تعیین « هویت ملی » وتعریف « خود » ، لازم است که خود را در قیاس با دیگری مورد سنجش قرار دهیم تا بتوانیم از خود تعریف معینی داشته باشیم، مثلا من افغانستانی هستم، مفهومش این است که ایرانی نیستم ولی این مطلب هرگز به این معنای نیست که آن دیگری یعنی آن ایرانی دشمن است. حتی از هنگامی که قرارداد وستفالی به امضا رسید که سر اغاز دولت های ملی در نتیجه مرزهای ملی ، هویت ملی ومفاهیم دیگر ملی ، دانسته می شود، هرگز در ادبیات روابط بین الملل ، دیگری دشمن فرض نشده است. درهمین جا باید به اطلاع آن نویسنده محترم ومتعهد برسانم که حتی در همان کشورهایی که ما وشما هرروز صدها فحش ناموسی و دین ومذهب نثار شان می کنیم، برای مهاجر(IMMIGRANT ) ، چه قانونی وچه غیر قانونی ، هرگز از واژه های منفی چون « بیگانه» (STRANGE / BARBAROUS / BARBARIAN ) استفاده نمی کنند، به همین خاطر به راحتی بر اساس قوانین غیر اسلامی خود بعد از مدتی به یک مهاجر تابعیت اعطا می کند و دیگر نه مهاجر به حساب می آید ونه بیگانه وبربری، بلکه از خود می شود وعنوان « شهروند » به خود می گیرد، کسی که از تمام حقوق ومزایای شهروندی بر خور دار است. می بینید که در کشوری مثل ایران امروزه تعدادی زیادی از شهروندان ایرانی به عنوان بربری شناخته می شوند و با مزه تر اینجا است که کسانی که سالها پیش در آغاز جنگهای افغانستان به حیث مهاجر وارد ایران می شدند، چون در افغانستان نام فامیلی معمول نبوده است، لذا مامورین ایرانی از نزد خود آنهارا «بربری » می نامیدند و اگر کسی بود که دارای نگاه مثبت تری بود، «خاوری» می نوشت. به همین خاطر هم اکنون در پسوند نام بسیاری از مهاجرین مقیم ایران اسامی شریفی چون « بربری » و «خاوری» حک شده است. و نیز اداره متصدی امور مهاجران و پناهندگا وزارت کشور ایران ، « امور اتباع بیگانه » یاد می شود.
برگردیم به همان پرسش آغازین خود که آبشخور مفهوم بیگانه و بیگانه سازی ویا به عبارت رساتر ، غیر و غیریت سازی ، در کدام بیغوله تاریخ وجود دارد واز کجا سرچشمه می گیرد؟
به نظر می رسد که مفهوم بیگانه وبیگانه سازی با این شدت که در روزنامه جمهوری اسلامی مطرح شده است ( که هربیگانه ای می تواند دشمن باشد ) ، تنها به قرون وسطی و حاکمیت کلیسا بر اروپای آن روز می رسد. قصه از این قرار بود که وقتی مسیح ظهورکرد، بسیاری از یهودیان آیین مسیح را پذیرفتند ومسیحی شدند ولی بسیاری از تندروان یهودی دین مسیح را نپذیرفتند ویک نزاع تاریخی میان مسیحیت و یهودیت شروع شد. وقتی کنستانتین( قسطنطنیه) وبعدها امپراتوری مقدس روم به مسیحیت گرویدند، آیین مسیحیت قدرت گرفت وبدین ترتیب اختلاف تاریخی مسیحیت وآیین یهود دوباره زنده شد و مسیحیان شروع به طرد یهودیان کردند. به ویژه غلبه مسیحیت کاتولیک سبب شد که بسیاری از یهودیان مهاجر شوند وسر از سرزمین هایی چون مدینه در شبه جزیره عربستان ، قفقاز و ماورای قفقاز ، اتیوپی در شمال افریقا و ... در آورند. آنها هم که در درون حاکمیت کلیسا مانده بودند، موظف بودند که لباسهای مخصوص بپوشند تا شناخته شوند به عنوان یک غیر و یا یک بیگانه. حاشیه نشینی، مظنون بودن ، از همه مهمتر محرومیت کامل از موقعیت های سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی جزو زندگی یهودیان آن زمان بود و هیچ یهودی حق نداشت که اموال غیر منقولی چون زمین وخانه داشته باشند. بحث هایی که امروزه در جامعه شناسی پست مدرن ومباحث فمینیستی با عنوان غیریت سازی در جریان است، گفته می شود که از همینجا گرفته شده است.
بنا براین نتیجه می گیریم که بیگانه انگاری وغیریت سازی ، با این پیش فرض که هر بیگانه ای می تواند یک دشمن باشد، نه در قرار داد « وستفالی » ، نه در حقوق بین الملل، نه در روابط بین الملل ونه در هیچ جای دیگر ریشه ندارد ، بلکه ریشه در قرون وسطی دارد. چه چیزی باعث شده است که ما اینک آن را با چنین اشتها و ولع مصرف می کنیم؟
دو – توهم توطیه :
بهتر است این بخش را نیز در آغاز مزین کنیم به جملاتی از روزنامه جمهوری اسلامی:
« ... تاثيري كه حضور اين مهاجران در بافت جمعيتي سيستان و بلوچستان ايجاد كرده است ، حادثه خطرناكي است كه مي تواند تماميت ارضي و امنيت ملي ايران را نيز تهديد كند. بسياري از حرف ها و اطلاعات را نمي توان از طريق رسانه ها مطرح ساخت اما اگر بدانيم كه امروز در زابل بافت جمعيتي كاملا نسبت به 30 سال گذشته تغيير كرده است آن را يك فاجعه خواهيم يافت كه مي بايست همه مردم و مسئولان را بيدار نمايد.»
به راستی شما به عنوان یک خواننده، از این جملات چه بر داشتی می کنید؟ مخصوصا اگر شما یا من یک فرد ساکن سیستان وبلوچستان باشیم ، به ویژه اگر سنی مذهب باشیم، از این جملات بهم ریخته که مملو از یک نگرانی عمیق است، چه برداشتی خواهیم داشت و چه احساسی به ما دست خواهد داد؟ نگارنده ازچه این قدر نگران است؟ آیا حضور چند مهاجر بی پناه اورا چنین نگران ساخته است؟ اگر چنین است، چرا به ترکیب جمعیتی برخی از نواحی تهران یامشهد مثال نمی زند واز آنجاها نگران نیست که به سراغ زابل رفته است؟ آیا شما از پشت این جملات نسبتا نامفهوم احساس نمی کنید که نویسنده دچار توهم توطیه شده است ؟ اما توطیه از سوی چه کسانی؟
بیان مجمل ، رمز گونه وکنایه آمیز نویسنده به خوبی می رساند که این بار، علی رغم اینکه بازهم پای مهاجرین افغانی را به میان کشیده است ، مرادش نه حضور مهاجران افغانی ، بلکه افزایش جمعیت اهالی سنی مذهب زابل است. پرسش بازهم ، اما ، ذهن انسان کنجکاو را رها نمی کند؛ بازهم این پرسش از راه می رسد که آیا نگرانی نویسنده محترم از ترکیب جمعیتی سیستان وبلوچستان از همان سنخ نگرانی های معمول در باره رشد بی رویه جمعیت وتبعات اقتصادی ان است یا نه او از چیزی دیگری نگران است؟ بی شک او از چیزی دیگری نگران است، چون سخنش را بریده بریده بر زبان می آورد و نمی تواند کامل بگوید وخود نیز اعتراف می کند که چنین مسایلی را نمی توان در مطبوعات مطرح کرد و در ملاء عام گفت!
به هر حال این دونکته در خوش بینانه ترین حالت ، یک خطای استراتژیک از سوی روزنامه جمهوری اسلامی می تواند تلقی شود که هزینه های سنگینی باید به خاطر آن پرداخت کند. زیرا روزنامه جمهوری اسلامی همواره زبان ارزشی نظام جمهوری اسلامی تلقی می شده است وحال با انتشار چنین مطالبی حد اقل به لحاظ سیاست های اعلامی چالش های بزرگی را فرا روی جمهوری اسلامی قرار می دهد.
فرجام سخن اینکه این مصاحبه وگزارش ، ملغمه ای از مطالب ناهمگون و ناسازگار است که تنها می تواند از یک ذهنی بتراود که یا دچار توهم توطیه گردیده است ، یا عقده پنهانی در زندگی شخصی خویش دارد ویا دچار بیماریهای روانی است . در یک کلام لب این مصاحبه و گزارش اعلام دشمنی با یک مشت انسان محرومی است که نه به توطیه می اندیشند، نه توان توطیه دارند، نه امنیت ملی وتمامیت ارضی کشوری را به خطر انداخته اند. تنها وتنها جرم شان این است که تاریخ وشاید هم همین قدرتهای ریزو درشت آنها را به این سرنوشت مبتلا کرده اند و آنها قربانی اهداف نامشروعی شده اند که چندین دهه است که بر زندگی شان چنگ انداخته اند ورها نمی کنند.
پيامها
18 می 2008, 04:45, توسط آزاد
یک بازی سیاسی دیگر، اینبار بدتر از قبل بدلیل تنش های میان امریکا و جمهوری اسلامی. گاهی آخوندها در هرات فعالیت میکنند و گاهی در کابل، گاهی در هلمند و گاهی در مدرسه های نوبنیاد.
همان جمهوری اسلامی که دیروز یک میل تفنگ، شعار مرگ بر امریکا و دو عکس خمینی به مردم کمک میکرد، امروز پنجاه آخوند، جنازه و مدرسه های طالبانی و آخوندی کمک میکند.
چرا از رژیم آخوندی انتظار بهتر دارید؟
18 می 2008, 19:09, توسط شریف
خواهش ما از کشور های غیر اخوندی، آزاد، دیموکرات، بشردوست، برادر و نزدیک (استرالیا، امریکا و اروپا) اینست که مهاجرین هموطن ما را که مقیم پاکستان و ایران میباشند در کشور های خود پناه دهند.
20 می 2008, 08:44, توسط باتور شهرستانی
گناه از ما است دوست عزیز. یکی شیعه شیعه کرده به دنبال ایران می دویم. دیگری آریایی آریایی کرده به دنبال ایران می دویم. دیگری فارسی فارسی زبان و خراسان خراسان کرده به دنبال ایران می دویم و سر انجام همه اسلام اسلام کرده به دنبال ایران می دویم. در آمریکا 12 ملیون فقط مهاجر غیر قانونی کار و زندگی می کنند. چرا آنها تهدید به امنیت ملی این کشور نیستند؟ بیاییم به وطن خود افغانستان بیاندیشیم و به دنبال شعارهای بیهوده ای بیگانه ها نباشیم.
20 می 2008, 17:18, توسط ایرانشناس
وطن ما که میدان جنگ میان ایران از یکسو و قدرت های کوچک (اعضای ناتو، روسیه، پاکستان، چین و هند) از سوی دیگر گردیده و دیگر جای زندگی نمانده شهرستانی جان... کشور های بشردوست غربی به ادامۀ جوانی های سابقۀ خود یک جوانی دیگر نیز کنند و آورگان ما را به صفت مهاجر قبول کرده بر ما منت بگذارند تا ما از شر اخوند ها، فارسی زبانها و مسلمان ها آزاد گردیم... و کاش همین کشور دوست و برادر (پاکستان) مهاجرین ما را پناه دهند تا میدان برای طالبان کرام از جنس پشتون ، عرب و پاکستانی اش، آزاد تر گردد و ... افسوس که نمیشود! افسوس!
تمام آتش افروزی ها در دنیا از دست ایران است! من در کتاب (!) خوانده ام که حتی در جنگ اول و دوم جهانی نیز دست ایران دخیل بوده و در ویتنام نیز سلاح میفرستاده و در تمامئ کشور های افریقایی، امریکای جنوبی و آسیایی سلاح ایرانی استفاده میشود و این کشور در تأسیس اسرائیل و جنگ های یوگسلاوی و حتی در جنگ های آزادی خواهئ امریکا دو قرن قبل دست داشته است. ای وای! امید که حقایق ناب تاریخی را بطور درست و کامل به خوانندگان کابل پرس? رسانده باشم. یک موضوع دیگر را که از یادم رفته بود اینست که پیلوت های طیاره هائ که بر هیروشیما و ناگاساکی بم های اتمی را پرتاب کردند نیز در اصل ایرانی بوده اند، این را بنده در یک کتاب (!) دیگر خواندم...
یادداشت: کتاب (!) هائ را که من میخوانم از جنس کتاب (!) هاییست که ملا های افغانستان در مناطق جنوب و شرق بسیار میخوانند، همانهاییکه ادعائ دیدن پیامبر اسلام ص را نیز در خواب خود میکنند... و پس از جماعت دادن مقتدیان خود اینطور میگویند: "ما په یو کتاب (!) کی ویلی دی چی...!!! او یا ما په خوب کی ولیدی چی پلانکی راته وویل چی پلانکی خلگ کاپران دی...!!!"
3 آگوست 2008, 03:31, توسط مگه جرات دارم بگم من کیم سریعا میان منو به جرم به خطر انداختن نظام جمهوری (…)
به نام خدا
واقعا مطالبی که خواندم بسیار هولناک بود.
هرچند من خودم یک مهاجر افغانستانی هستم که ساکن ایران هستم
با وجود اینکه بارها رفتارهای خشن دولت محترم جمهوری اسلامی ایران! را مهاجرین افغانستانی دیده ام (نمونه ورود به خانه مهاجرین افغانستانی- دستگیری آنهااز سطح میدان شهر و سپس ارسال آنها با اردوگاه یا مرز افغانستان بدون هیچ دلیلی فقط افغانستانی باشی و مدرک همراه نداشته باشی کفایت می کند! - دستگیری آنها از داخل اتوبوسها و سپس ارسال آنها با ارودگاه یا مرز در هر شرایطی-و...)
هر چند که مطالب فوق را با چشمان خویش دیده بودم ولی هرگز چنین چیزی را متوقع نبودم آنهم در یک رسانه عمومی و پرخواننده و...
به هر حال مطالب فوق نشان دهند عزم راسخ دولت جمهوری اسلامی ایران بر فشار مضاعف بر این قشر محروم می باشد که البته این عمل نه توجیح قانونی نه بین المللی و نه اسلامی دارد، اقدام می کند.
به هر حال این سرنوشتی هولناکی است که بر سر تمام مهاجرین ساکن در ایران آمده است و آنها چاره ای ندارند جز اینکه از ایران بیرون بروند یا اینکه این زندگی سرشار از نکبت حاصله از توجحات نظام جمهوری اسلامی ایران و مقامات گرامی می باشد، را تحمل کنند.
دیگر حرفی ندارم جز اینکه این حرفها برای مهاجرین عادی شده و آنها می دانند که این دولت کافر دروغگو ظالمترین دولتهای جهان است در حق مسلمین و به خصوص شیعیان.