گرگ آمد گرگ آمد
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
صدای وحشتناک می آید، صدای مانند صدای چوپان دروغگوی که می گفت" گرگ آمد گرک آمد". این بار به گمانم چوپان راست می گوید و گرگ ها در کمین است. ولی زمان سابق گذشته است و همه چیز دیگر تغییر کرده. گرگ ها دنبال چیز های دیگریست، فقط به دریدن گسفندها نمی
آیند. آنها می خواهند وارید جنگل شوند و دنبال بدست گرفتن امور جنگل اند. شیر جنگل هم ترس وجودش را فرا گرفته است و هم بی صبرانه انتظار آمدن گرگ ها را دارد.چونکه گرگ ها و شیر تقریبا یک خصلت مشابه را دارند.این خصلت، همانا خصلت درنگی است.هر کدام دنبال شکار های است که شکم های خود را سیر کنند .در قدیم شیر به علاوه شکم خود بیشتر به امور پادشاهی می پرداخت و گرگ ها کاری به پادشهای نداشتند.اما امروزه همه چیز در این جنگل وارونه شده است. گرگ ها می خواهند پاد شاهی کنند ولی نوعی پادشاهی این ها از پادشاه هان دیگر فرق دارد. شیر جنگل هم به نظر می رسد که کمی ضعیف و پیر شده است و دلش می خواهد گرگ “برادر” بیاید و به وی یاری رساند. او دیگر حوصیله این را ندارد که به تنهای شکار کند و نیاز به گرگ "برادر" دارد. البته بعید به نظر می رسد که گرگ ها با شیر ضعیف وارد معامله شود و سهمی برای شیر در جنگل قایل شود. چون شیر هم در زمان پادشاهی خود گاه گاهی در جنگل وارد جنگ با جوجه گرگ های که در گوشه گوشه ی از جنگل بوده ، شده است. این جوجه گرگ ها چون بچه بودند و به پختگی نرسیده بودند خود بیخود حمله ور می شودند و در امور جنگل مداخلات می کردند و خشم شیر را بر انگیختند. زمانی هم به این کار های خود مجزاتی از جانب شیر متحمل میشدند. بعضی وقت ها شیر هم از کنار این ها به آسانی می گذشت و به ایشان ترحم می کرد. به آنها اجازه میداد سهمی از جنگل داشته باشند. ولی گرگ ها دیگر تحمل ندارند که نظاره گر تلف شدن جوجه های خود باشند ، خود می خواهند وارد جنگل شوند.
در جنگل حیوانات دیگری از قبیل شغال ها، روباه ها، آهو ها، خرگوش ها و...نیز وجود دارند. شغال های بیچاره، چی خواب های را که ندیده بودند.با آمدن شیر در جنگل چی چیز های که نصیب شغال ها نشده بودند. پشم های پشت شان دراز شده بود. جسمی شان هم رشد بی سابقه ای نموده بودند و صدا های شان به بلندی قله ها می رسیدند.دم های خود را از حد معمولش هم بیشر قیل می کردنند و کم کم از زیر پنچه های شیر هم به داشت بیرون می کشیدند. شیر که خود به آنها این موقف را در جنگل قایل شده بود از این وضعیت نا راض شد و موقف شغال ها را تغییر داد.با تغییر کردن موقف این ها، شغال ها ، داد و فغان های زیاد راه می اندازند و هر روز غوغا برپا می کنند.در گوشه گوشه ی از جنگل به بد گویی و رسوایی شیر می پردازند ولی شیر هیچ سری تکان نمی دهد. چون خصلت شغال هاغوغا است و بس.گاهی هم با بدست آوردن طعمه ی لحظ ی آرام اند. ولی گرگ خاصیت دیگر دارد و او دوست ندارد در محدوده اش شغال ها زیاد سرو صدا راه اندازی کنند. شیر که شیر است به فریاد های شغال به گفته بچه ها اصلا جمپ نمی گیرد. شغال ها در این روز ها با آمد آمد گرگ ها، غوغایش بیشتر شده است. چون با آمدن گرگ ها نگرانی این ها از دست رفتن طعمه های اند که کم کم در زمان شیر نصیب ایشان می گردید. با وجود گرگ، دیگر سهمی به شغال ها نمی رسد و طعمه های لذیذ دیگر نصیب شغال ها نمی شوند. البته با بودن شیر در جنگل شغال ها نفع می بردند چون شیر همیشه مقداری از طعمه را نا خورده بجای می گذارند.این طعمه ها هم برای شغال های گرسنه خوب بود.مگر با آمدن گرگ های تازه نفس طعمه ها کم کم از دهن شغال ها می گریزد.خاصیت شغال هاست بیشتر از این که در گوشه ای آرام به دنبال طعمه بنیشینند بیشتر داد می زنند.
روباه ها هم خاصیت خوبی دارند که در هر جای با هر پادشاه سازش می کنند و سهم خود را از جنگل می گیرند. این ها آرام اند و دنبال این است که با گرگ ها از کدام در وارد شوند که طعمه ی داشته باشند و روزگار خود را به پیش ببرند.در زمان شیر خوب توانستند خود را حفظ کنند. چند سال در سایه شیر به موقف خوب دست یافتند و تا حدی توان استفاده کردند.گرگ ها به مکاری روباه ها چندان سری سازش ندارد و این ها هم کمی نگران آمدن گرگ ها می باشند.ولی به هر صورت روباه مکار است و شاید بتواند که خود را در گوشه ی بگیرند.
آهوی نازک بدن وخوش اندام! چشم های زیبا، دلکش و دل ربا، خوش رفتار و پر عشوه. این ها همه وقت در این جنگل مصئون نبودند و همیشه در معرض خطر های جدی قرار داشتند.در زمان های متعدد به نحوی دست خوش تعرضات بوده است. البته شیر یک مردانگی را از خود نشان داد که در میان این جنگل این جنس لطیف را به نحوی در زیر چطر پادشاهی خود حفظ کرده بود. البته نباید فراموش کرد که شیر جنگل هم رستم ها و سهراب ها را در بالای سر داشت. ناز پروری و نزاکت دادن به آهو ها را به دستور رستم و سهراب ها کرده بود. شیر که کمی خود خواه و مغرور است در برخی مواقع دستور پهلوانان را نیز نادیده می گرفت ولی این پهلوانان با مردانگی که داشتند زیاد به غرور شیر جنگل لطمه وارد نمی کردند. ولی با آمدن گرگ، بدن های آهو کم کم می لرزند و مثل برگ بید شر شر می کنند. جای نگرانی زیادی است چون این جنس لطیف تاب و توان لکد مال های گرگ را ندارند. گرگ ها از این جنس زیاد خوشش می اید و از ان استفاده می کند و لی محدودیت های زیادی را بر آنها وضع می کنند
خرگوش ها همیشه ترسو هستند و بیشتر کوشش می کنند مخفی یانه در گوشه و کنار جنگل چند صباحی زندگی خود را به سر برسانند. خرگوش ها در زمان که شیر حاکم بود کمی از مردانگی شیر مستفید شده بودند و توانسته بودند در حومه ی جنگل بیایند و مسکن گزینند. ولی با آمدن گرگ مجبور اند که دنبال گوشه های باشند. ولی در هر جای که باشند از تعرض گرگ ها مصئون نمی مانند.
در میان حیوانات، گاو و گسفند ها نیز گاه گاهی از بیرون چنگل وارد جنگل میشوند و مشغول چریدن میشوند. این ها خوب اند که ضرری به دیگر حیوانات نمی رسانند و بر عکس فایده های را نیز به دیگرن می رسانند. این حیوانات با وخیم شدن وضعیت جنگل زود به بیرون می روند و از دور به تماشای جنگل می نشینند و با خوب تر شدن وضعیت جنگل، باز وارید جنگل میشوند.این جنگل علف های فراوان دارند و گاو و گسفند ها هم بیشر وقت ها مشغول چریدن دچار طعمه ی گرگ ها می شوند ولی کمتر وقت این حادثه به وقوع می پیوندد. چون بیشتر این گاو ها و گسفند ها صاحبان وفا دار دارند که از آنها خوب مواظبت می کنند. برای آنها محل های امن درست کرده اند.
حالا زمانه طوری دیگری شده است صدای غورش گرگ ها می آید .گرگی که ترسناک تر از گرگ های جنگل است. جنس این گرگ ها فرق می کنند. بلعیدگی این گرگ ها کم است و فقط دوست دارند دیگر حیوانات را زیر پای کنند و کم کم از از بین ببرند.شغال ها بیشتر در خطر این گرگ ها قرار دارند و گرگ دوست ندارند در جای که انها حضور دارند شغال ها صدای خود را بکشند.به روباه ها چندان کاری ندارند ولی نباید زیاد خوشبین بود. بیچاره آهو که هم گرگ ها از آنها خوشش می آیند و هم آنها سرکوب می کنند.غار های سیاهی به انتظار آهو هاست. دیگر آهو حق بیرون شدن از غار ها را ندارند.خرگوش ها هم به دنبال گوشه گیری است و میخواهد جای امنی بیابند.گاو و گسفند ها که کارش آسان است و به زود ترین وقت می توانند خود را از جنگل بیرون کنند.
می بخشید کمی حاشیه رفته ام، توانم نبود مسقیم بنویسم و شاید همین کافی باشد.
پيامها
13 جولای 2013, 16:51, توسط باران
تو اول فارسی یاد بگیر ، بعد فارسی بنویس . بی سوادی تبلیغ نکو ، تغایی !
فارسی را به لهجه ای که از گویش هم شهری هایت شنیده ای ننویس . زیاااااااد فارسی ، بخوان .....
غُرّش بنویس ، نه ( غورش )
زیر چتر ، نه( زیر چطر )
وارد شو ، نه ( وارید )
گسفند ننویس ، او گوسفند !
13 جولای 2013, 16:55, توسط jiran
جناب حق دوست دستت درد نکند به این تشبع قشنگی ات !
حمله گرگ ها و صدای غرش انها به گوش میرسد خیلی هم با غرش سریع و حشتناک چه میتوان کرد ای وا به حال گاو و گوسفند های بیچاره که
در چرا گاه ها هم چنان در علف زار ها خوب چریدن خوب کیف کردند و علف های زیاد در کمین گاه خویش دارند . بعضی ها مانند خر گوش
همه در ترس و انزوا قرار داشتند اما انها هم میتوانند درین بازی منفعت بهره ببرند اما شیر تنها در جنگل شیر است اما در خارج از ان روباهی بیش
نیست اما خیلی زرنگ میتونه که در خارج از معیط چه کاری را انجام بدهد می تواند به دام اندختن اهو ها به سوی استفاده بپردازند منفعت خوبی گیرش می اید بگذریم از ات اشغال های دیگر که دهن بین هستند .